نویسنده: حسین ابوالفضلی (1)

 
 

مقدمه:

برای بررسی اندیشه سیاسی فقها معمولاً به منابع فقهی و كلامی آنها مراجعه می‌شود و مسایلی كه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با سیاست در ارتباط است را مورد بررسی قرار می‌دهند.
بحث ولایت عامه فقیه در زمان غیبت از محوری ترین مباحث فقه سیاسی است كه در ذیل عناوینی همچون نماز جمعه، خمس و زكات، رؤیت هلال و امر به معروف و نهی از منكر مطرح می‌شود. از سوی دیگر در فلسفه سیاسی مبانی معرفت شناسی یك اندیشمند كه تأثیر بسزایی در نحوه رفتار و اندیشه وی دارد، مطرح است. در علم كلام هم مسایلی چون بحث امامت بعد از پیامبر و مسئله حكومت در صورت عدم حضور امام (علیه السلام) مورد بررسی قرار می‌گیرد.
محقق خوانساری از جمله فقهایی است كه علی رغم شهرت جایگاهی كه در عصر خویش داشته است آثار چندانی در زمینه سیاسی ندارد. عمده ترین كتاب او مشارق الشموس فی شرح الدروس است كه مشتمل بر طهارت و صلاة است. همچنین در زمینه فلسفه و كلام هم اثر یا نوشته‌ای ندارد. اما در عین حال می‌توان او را یك اندیشمند سیاسی به حساب آورد، چرا كه از لابه لای مباحث فقهی به خصوصاً در زمینه شئون حكومت اسلامی و اختیارات فقیه در زمان غیبت می‌توان به نظریات او دسترسی پیدا كرد كه نشان دهنده‌ی اندیشه او در مسئله حكومت و اختیارات فقه در دوران غیبت امام زمان (علیه السلام) است. مسئله نماز جمعه، خمس، رؤیت هلال، امر به معروف و نهی از منكر برخی از عرصه‌هایی است كه می‌توان از آن طریق به اندیشه او دست یافت. به علاوه اینكه او جدای از مرحله تئوری كه معمولاً در بررسی اندیشه سیاسی به آن پرداخته می‌شود پا را فراتر گذاشت و با همكاری با حكومت زمان خود سرفصل جدیدی از تعامل با سیاست را به مرحله عمل رساند كه به غیر از چند تن از فقهای عصر صفویه قبل از اقدامات مؤثرتری را در مسیر رهبری دینی و سیاسی جامعه اسلامی انجام دهد. در حقیقت در خصوص محقق خوانساری و فقهای دیگر عصر صفوی همچون محقق كركی به این نكته مهم می‌توان اشاره كرد كه اینان توانستند با اقدام عملی و تعامل با حكومت ضمن تبلیغ و گسترش شعائر اسلامی و حفاظت و حراست از كیان اسلامی باب جدیدی برای آیندگان به منظور دست یافتن به تعامل فقها با سیاست باز كنند. مسئله‌ای كه تاقبل از آن فقط در آثار و نوشته‌های سیاسی تعامل یك فقیه با سیاست را به نمایش می‌گذاشت.
به هر حال محقق خوانساری همچون محقق كركی با تعامل با حكومت وقت توانستند نظریه همراهی نظریه و عمل را به اثبات برسانند. چرا كه معمولاً گفته می‌شود اندیشمندان بر اساس آنچه می‌اندیشند عمل می‌كنند و این كمك بزرگی به باروری اندیشه ولایت فقیه نمود كه ثمرات این تلاش‌ها هم اینك قابل مشاهده است.
آنچه در اینجا آمده است بررسی اندیشه و عمل محقق خوانساری است كه در ابتدا سعی شده است با استفاده از آثار و نوشته‌های وی و نقل قول‌هایی كه از فقهای شیعه شده است زوایای اندیشه او در محوری ترین بحث سیاسی كه در فقه سیاسی بحث می‌شود یعنی ولایت عامه فقیه مشخص شود. بعد از آن رفتار سیاسی او پرداخته شده است كه شیخ الاسلامی و قبول نیابت از جانب شاه سلیمان صفوی و مكاتبات با دیگر ممالك اسلامی از مهم ترین آن به شمار می‌رود.
در نهایت آنچه در این تحقیق به دنبال آن بوده ایم همراهی و هماهنگی اندیشه و عمل سیاسی محقق خوانساری بوده است و تلاش شده است تا از طریق بررسی اندیشه و عمل وی تعامل او با سیاست مورد بررسی قرار گیرد.

شرح حال

1. زندگی

محقق خوانساری معروف به آقا حسین خوانساری از جمله فقیهان صاحب نام و عالمان مشهور عصر صفویه است. اما بیشتر دوران علمی و بلندآوازه گی اش به دوران شاه سلیمان صفوی مربوط می‌شود. وی در نوجوانی برای فراگیری علم و دانش به اصفهان رفت و در مدرسه خواجه ملك ساكن شد و توانست بهره‌های فراوانی از خرمن دانش و فضل نصیب خود كند. آقا حسین خوانساری به دلیل مقام علمی اش به القاب و عناوین زیادی معروف است. عناوینی چون: استاد الكل فی الكل، (2) فقیه ژرف اندیش، محدث فاضل، اصولی، رجالی، حكیم، متكلم، محقق مدقّق، جامع معقول و منقول، (3) استاد البشربل العقل الحادی عشر (4) و علامه فرید الدهر، وحید العصر و استاد الحكما، و المتكلمین و مربی الفقها، همچنین در دائره‌ی المعارف اسلامی آمده است:
آقا حسین خوانساری در سال 1016 متولد و در سال 1099 وفات یافت. وی از فقها و فلاسفه عصر صفوی است كه قبل از بلوغ در مدرسه خواجه ملك به تحصیل علوم عقلی و دینی پرداخت و استادان زیادی را شرفیاب شد به طوری كه «تلمیذالبشر» نامیده شد وی علوم عقلی را در نزد میرزا ابوالقاسم میرفندرسكی و علوم نقلی را در نزد محمد تقی مجلسی خواند و از وی اجازه روایت دریافت كرد. وی گرچه در ابتدای زندگی دچار فقر و تنگدستی بود ولی تا جایی پیشرفت كرد كه شاه سلیمان صفوی او را نایب خود كرد و جُبّه خود را به او پوشاند. (5)
مرحوم خوانساری توفیق شاگردی برخی از علمای بزرگ را داشته است كه شیخ محمد تقی مجلسی مولف روضةالمتقین و محمد باقر سبزواری صاحب اثر فقهی ذخیرةالمعاد كفایةالاحكام و اثر سیاسی روضه‌ی الانوار عباسی از ان جمله به شمار می‌آیند. همچنین او در معقولات شاگرد حكیم ابوالقاسم میرفندرسكی بوده است. (6) وی شاگردان زیادی هم داشته است كه برجسته ترین و نامورترین آنها دو فرزند او بوده اند، یعنی آقا جمال (صاحب شرح صاحب حاشیه بر معالم) و سید نعمت الله جزائری از آن دست به شمار می‌رود.
گرچه محقق خوانساری آثار فقهی و اصولی خیلی زیادی ندارد و آنها پراكنده است، همان‌هایی كه به جای مانده است از پختگی و تجربه و دقت خوبی برخوردار است. سبك اجتهادی محقق خوانساری هم حائز توجه است و این سبك را تقریباً می‌توان گفت از سوی فقها كمتر مورد رد و انكار قرار گرفته است. او در روش و شیوه اجتهادی خویش در مسیر استنباط احكام از زیاده روی و گزافه گویی اجتناب نموده است. از این رو او نه انسدادی است كه هر ظن و گمانی را حجت بداند و نه اخباری است كه هر چیزی را معتبر بشمارد. همچنین او نه منكر حجت بودن خیر واحد است و نه عقیده به اعتبار خبر صحیح اعلایی دارد بلكه دارای روش معتدل است و سبكی شناخته شده و مورد پذیرش دارد. (7)
از طرف دیگر ایشان توجه به شهرت هم دارد به طوری كه وی عمل به خبری كه صحیح باشد و سندش مورد اطمینان باشد را به شرطی جائز می‌داند كه همه اصحاب یا بیشتر به آن عمل كرده باشند. (8) از سوی دیگر وی توجه زیادی در آثار خود به عقل و جایگاه آن نموده و قاعده حسن و قبح عقلی را پذیرفته است. (قاعده: آنان كه به حسن و قبح عقل معتقدند بر حقند؛ همان گونه كه در محل خودش بیان شد.) (9)
آقا حسین خوانساری پیرو فلسفه مشاء بوده و با آنكه دستاوردهای فلسفه سینایی را تقریر كرده است ولی به برخی از آرای او (ابن سینا) هم اشكال گرفته است. همچنین وی شروحی بر كتاب‌های اشارات و شفا دارد. ولی در عین حال برخی او را متهم به دوگانگی در مشرب فلسفی دانسته‌اند و گفته‌اند او آنچنان كه در فقه صاحب نظر است در فلسفه نیست. (10)

2. شرایط سیاسی اجتماعی

محقق خوانساری با شرایط و تحولات زیادی در عصر صفویه روبه رو بود و بر آن شد تا پاسخی مناسب به این تحولات داشته باشد، به عبارت دیگر اندیشه و عمل سیاسی محقق خوانساری در حقیقت در مواجهه با تحولات سیاسی و اجتماعی عصر خویش شكل گرفته است. تحولاتی كه در عصر صفویه وارد مرحله‌ای جدید شد. برای درك این مهم و تأثیر این تحولات در اندیشه و عمل محقق مروری بر این دوره ضروری به نظر می‌رسد.
به طور كلی حكومت صفویه كه حدود دویست سال طول كشید به پنج دوره تقسیم می‌شود:
1. دوره استقرار و پی ریزی حكومت كه از سال 907 و به قدرت رسیدن شاه اسماعیل شروع می‌شود.
2. دوره استوار سازی حكومت كه دوره 52 ساله حكومت شاه طهماسب را در بر می‌گیرد.
3. دوره آشفتگی و سستی با پادشاهی كوتاه مدت شاه اسماعیل دوم و با كناره گیری سلطان محمد خدابنده تمام می‌شود.
4. دوران رفاه و اقتدار كه از سال 996 یعنی زمان روی كار آمدن شاه عباس كبیر شروع می‌شود و تا مرگ شاه عباس دوم در سال 1077 به طول می‌انجامد.
5. دوران ناتوانی شاه سلطان حسین به محمود افغان در سال 1135 پایان می‌یابد. (11)
محقق خراسانی تا 21 سالگی در زمان شاه عباس كبیر زیست و از آن پس تا هنگام وفات یعنی سال 1099 با سه تن از پادشاهان صفوی هم عصر بوده است. شاه صفی (1037- 1052) شاه عباس دوم (1052- 1077) و شاه سلیمان (1105- 1077) ولی در عین حال بیشترین تعامل را با شاه سلیمان داشته است. دوران حكومت شاه عباس كبیر از نظر علمی و مذهبی بیشترین شكوفایی و بالندگی را داشته است. شاه عباس گرچه تا حدودی از قدرت و دخالت علما در اداره كشور كاست و پاره‌ای از مناصب مهمی كه پیش از آن در اختیار علما بود از آنان پس گرفت با این حال توجه ویژه‌ای به رونق گرفتن محافل علمی و مذهبی داشت همچنین آرامش به دست آمده در این دوره سبب شد تا ده‌ها اثر فقهی، حدیثی و اخلاقی و تاریخی به وجود آید.
پس از شاه عباس كبیر، شاه عباس دوم روی كار امد و خرابی‌های زیادی را كه به وجود آمده بود، اصلاح و سرزمین‌های جدا شده را به دامن وطن بازگرداند. محقق خوانساری در اواخر این دوران از نظر علمی مقامی والا داشت و شاه عباس دوم با همه گستاخی‌ها ناگزیر از احترام به وی بود و از اندیشه و قلم او كمك می‌گرفت. از جمله نامه او به شریف مكه است كه مؤثر واقع شد. (12)
با مرگ شاه عباس دوم در سال 1077 صفی میرزا شاه سلیمان به سلطنت رسید. او نازپرورده، بی اراده و بی تجربه در كشورداری بود و دست به دامان فال گیران و منجمان داشت. آقا حسین خوانساری كه در آن زمان در اوج بزرگی و شهرت بود تلاش بسیار كرد كه توجه شاه سلیمان را به امو كشور و تقویت بنیه‌های دینی متوجه سازد، شاه سلیمان كه تمام مقام صدر را در میان دو تن از خویشانش تقسیم كرد. با ان همه وانمود می‌كرد كه دستور علما را محترم می‌شمارد. به طوری كه در سفرها آقا حسین خوانساری را به جای خویش می‌نشاند. اقا حسین در سال 1099 پیش از روی كار آمدن شاه سلطان حسین از دنیا رفت.

3. آثار

از محقق خوانساری آثار فراوانی در زمینه‌های فلسفی، فقهی و اصولی بر جای مانده است. كه معروف ترین آن كتاب فقهی مشارق الشموس فی شرح الدروس است كه البته وی موفق نشد این كتاب را تمام كند و فقط ابواب طهارت و صلاة و اعتكاف را نوشت و بقیه آن را تا صوم پسرش آقا رضی بر همان شیوه پدر به نگارش در آورد. وی این كتاب را به شاه سلیمان صفوی هدیه كرده است. آقا بزرگ تهرانی درباره مشارق الشموس می‌نویسد:
«مشارق كتابی است بسیار گسترده و در كمال دقت كه در بر دارنده همه روایات ائمه و دیدگاه‌های فقه شیعه است و اگر تمام می‌شد یك دوره كامل فقه شیعه می‌شد» (13)
برخی دیگر از آثار او عبارتند از:
1. الحاشیه علی شروح الاشارات. 2.حاشیه بر شفا، 3. عقاید النساء (كلثوم ننه) ، 4. رساله‌ای در تسامح ادله سنن، 5. نامه به شریف مكه، 6. نامه‌ای در قدغن كردن شراب.

اندیشه سیاسی

ولایت عامه فقیه

نظریه ولایت فقیه یا نیابت عامه فقیه از مباحث محوری است كه در فقه سیاسی به آن پرداخته می‌شود این بحث از قرن چهارم و پنجم تا قرن دهم و سیزدهم تاكنون در نزد فقهای شیعه به صورت تكاملی راه زیادی را پیموده است. به طوری كه از مرحله تئوری از ابتدا شروع شده است و با پیروزی انقلاب اسلامی به مرحله عمل سیاسی رسیده است.
در دوره صفویه محقق كركی نخستین كسی بود كه این نظریه را پذیرفت و مطرح كرد. پس از او در زمان محقق خوانساری عقیده‌ای شایع شد و مورد توجه بیشتری واقع شد. به طوری كه در خاطرات گردشگران خارجی كه در آن زمان به ایران می‌آمدند این مسئله منعكس شده است. البته در اینكه شاهان صفوی واقعاً تمایل به این كار داشته‌اند یا نه، جای تأمل و بررسی است ولی آنچه مهم است، این است كه حداقل از ترس مردم ناگزیر به این دیدگاه شیعه پایبند بوده اند. (14)
كمپفر جهانگرد آلمانی كه در زمان شاه سلیمان و شیخ الاسلامی محقق خوانساری به ایران سفر كرده می‌گوید:
«شگفت كه حاكمان نیز در اعتقاد به مجتهد با مردم ساده دل شریك هستند و می‌پندارند كه طبق آن آیین خدا پیشوایی روحانی مردم و قیادت مردم به عهده مجتهد گذاشته شده است، در حالی كه فرمانروا تنها وظیفه دارد به حفظ و اجرای نظرات وی همت گمارد. بر حسب آنچه گفته شد نسبت به جنگ و صلح نیز تصمیم می‌گیرد و بدون صلاحدید وی هیچ كاری صورت نمی‌گیرد.» (15)
این نشان دهنده جایگاه عالمان شیعی از جمله محقق خوانساری در سیاست بوده و مسئله‌ای كه حكومت هم قابل به آن بوده است. كمپفر در جای دیگر می‌گوید:
«شاهان صفوی خود نیز به این دیدگاه شیعه معتقد بوده‌اند تا جایی كه شماری از آنان مشروع بودن خود را به تأیید مجتهدان دانسته‌اند». (16)
در هر حال بحث ولایت فقیه را در فقه سیاسی در ذیل مباحثی از قبیل نماز جمعه، خمس، امر به معروف و نهی از منكر و رؤیت هلال می‌توان دید. محقق خوانساری گرچه در تمامی زمینه‌های یاد شده موفق نشد در مهم ترین كتاب فقهی خود (مشارق الشموس) به آن بپردازد، اما در رساله‌های منسوب به ایشان و آنچه در این زمینه باقی مانده است اعتقاد او به ولایت فقیه را می‌توان اثبات كرد. در این قسمت به برخی از مسایل مربوط به اختیارات حاكم اسلامی اشاره می‌كنیم كه مبتنی بر نظریه ولایت عامه فقیه است:

1. نماز جمعه:

در خصوص نماز جمعه كه از جلوه‌های سیاسی اسلام است و پیوندی كه با حكومت دارد در زمان محقق خوانساری سه دیدگاه وجود داشته است:
1. وجوب تخییری (17)
2. وجوب عینی (18)
3. حرمت نماز جمعه در زمان غیبت
بیشتر عالمان و فقیهان شیعه كه قایل به نظریه ولایت عامه فقیه بوده‌اند نظریه تخییری نماز جمعه را پذیرفته‌اند. (19) این در حالی است كه محقق خوانساری قایل به تخییر نماز جمعه در زمان غیبت بوده است گرچه در این خصوص اطلاع چندانی در دست نیست، اما بر اساس اینكه فرزند ایشان آقا جمال به این مسئله معتقد بوده و خود او متأثر از مشرب فقهی پدرش بوده است و از شاگردان او به شمار می‌رود، گفته شده است هر دو یعنی هم آقا حسین و هم آقا جمال معتقد به وجوب تخییری نماز جمعه بوده‌اند.
«آقا حسین خوانساری و فرزند ایشان و بسیاری از عالمان دیگر در دوره صفویه و پیش از آن وجوب تخییری نماز جمعه را پذیرفته‌اند». (20)
در جای دیگر آمده است:
«هر چند رد و انكار محقق خوانساری در عینی بودن نماز جمعه با حرام بودن آن سازگار است ولی از رساله ایشان فهمیده می‌شود كه آن بزرگوار نظریه وجوب تخییری را پذیرفته است» (21)

2. خمس و زكات:

در دوران غیبت درباره چگونگی مصرف خمس و زكات بین فقها اختلاف‌هایی وجود دارد كه منجر به پیدایش دو دیدگاه كلی در این زمینه شده است. عده‌ای از فقهای شیعه بر این باورند كه خمس و زكات از منابع مالی حكومت است و باید به حاكم اسلامی داده شود تا آن طور كه صلاح می‌داند به مصرف برساند. در مقابل گروهی دیگر از فقها معتقدند خمس و زكات را خود مردم می‌توانند در هر جایی كه لازم می‌دانند مصرف كنند و در این زمینه حكم حاكم لازم نیست و میزان چگونگی مصرف به تشخیص خود مردم است. (22)
مسئله دیگر در این زمینه این است كه خمس متعلق به كیست؟ آیا حق شخص امام معصوم (علیه السلام) است یا سهم ایتام و بینوایان كه سادات هستند؟ در این خصوص دو نظریه وجود دارد:
در نظریه اول فرض بر این است كه خمس به دو حصّه مساوی تقسیم می‌شود كه نصف آن سهم امام و حق امام معصوم (علیه السلام) و نصف دیگر از آن سادات بینوا و یتیم است. (23) در مقابل این نظریه دیدگاه دیگری وجود دارد كه می‌گوید خمس كلاً حق و ملك امام معصوم (علیه السلام) و از جمله اموال و بودجه مملكت اسلامی است و در هر زمینه كه حاكم اسلامی صلاح بداند می‌تواند آن را مصرف كند كه یكی از آن موارد می‌تواند رفع نیازهای سادات یتیم و بینوا باشد. (24)
محقق سبزواری، استاد محقق خوانساری در ذخیرةالمعاد و كفایةالاحكام به این دو دیدگاه اظهار تمایل كرده اما در اینكه نظریه مختار محقق خوانساری چیست، منبع مشخصی از ایشان به این موضوع اشاره نكرده است.
برخی یك رساله خطی را به ایشان نسبت داده‌اند كه در آنجا محقق خوانساری پس از بررسی دو دیدگاه مذكور، دیدگاه اول را پذیرفته است. (25)
«پوشیده نماند كه مشهور میان جمعی كه تجویز به دادن حصّه آن حضرت (علیه السلام) به سایر شركا كرده‌اند این است كه: متولی باید فقیه جامع الشرایط باشد به اعتبار اینكه چنین كسی نایب خاص آن حضرت است و طبق احادیث وارد شده در این باب دیگری متولی آن نمی‌تواند باشد پس اگر مالك خود با دیگری به ایشان بدهد مجزی نیست و ضامن خواهد بود». (26)
بر فرض پذیرش این نظریه و انتساب آن به محقق خوانساری می‌توان گفت ایشان قایل به ولایت فقیه است چرا كه ایشان تمام خمس را متعلق به امام معصوم می‌داند كه در زمان غیبت باید به فقیه جامع الشرایط به نیابت از امام داده شود تا در مواردی كه صلاح می‌داند، مصرف كند.
درباره زكات نیز همان دو دیدگاه موجود است. محقّق خوانساری در رساله منصوب به ایشان بعد از نقل دو دیدگاه نظر خویش را بیان نكرده است. (27) البته در خصوص زكات نظریه مشهور قایل به استجاب در دادن آن به فقیه است و قول به وجوب هم نشده است. و شاید بتوان با توجه به رویكرد محقق به قول و نظر مشهور در آراء فقهی خود گفت وی نظر مشهور را در این زمینه را تأیید كرده است. (28)
اما اینكه ایشان همیشه مطابق نظر مشهور عمل كرده و فتوی داده است، نمی‌تواند مورد قبول باشد، چرا كه بعضاً مشاهده شده است كه ایشان مخالف نظریه مشهور عمل كرده است. برای مثال در بحث تسامح در ادله سنن و دست زدن به قرآن بدون وضو و در بحث نیت بر خلاف نظریه مشهور عمل كرده است.

3. رؤیت هلال:

در خصوص رؤیت هلال كه از مباحث مطرح در نظریه ولایت عامه فقیه است، سه دیدگاه كلی بیان شده است:
1. نظریه‌ای كه حكم حاكم را مطلقاً حجت می‌داند، چه مستند آن بیّنه باشد یا علم حاكم. (29)
2. نظریه‌ای كه حكم حاكم را مطلقاً حجت نمی‌داند. (30)
3. نظریه‌ای كه قایل به تفصیل است. در صورتی كه حكم حاكم بر اساس بیّنه باشد حجت است و اگر از روی علم و دیدن خود حاكم باشد، حجت نیست. (31)
با اینكه روایات حكم به رؤیت هلال در عصر حضور امام وظیفه امام معصوم (علیه السلام) كرده‌اند. اما در دوره غیبت بعضی فقها در این زمینه بحثی نكرده‌اند شاید علت آن پذیرش این اصل در عصر غیبت باشد كه حاكی از مسلم بودن آن باشد.
محقق سبزواری در این خصوص می‌گوید:
«از بین پیشینیان كسی را نیافتم كه در این مسئله تردید داشته باشد در حالی كه مسئله مورد نیاز بوده است». (32)
گرچه محقق خوانساری در مشارق الشموس فرصت بحث از صوم و رویت هلال را نكرد. پسرش آقا رضی این بحث را با همان شیوه و مسلك اجتهادی ضمیمه كتاب پدرش كرده است، از این رو می‌توان این نظریه را به خود محقق نسبت داد، او می‌گوید:
«آیا گفته حاكم شرعی به تنهایی بدون شاهد دیگری با او در اثبات هلال كافی است؟ نزدیك به واقع «آری» به دلیل عموماتی که دلالت دارد بر اینکه حاکم می‌تواند به علم خود حکم کند به دلیل اینكه اگر در نزد حاكم اقامه بیّنه شود و او شهادت آنان حكم به ثابت شدن هلال بكند واجب است به حكم وی عمل شود مثل دیگر احكام علم حاكم از بیّنه قوی تر و بالاتر است و به دلیل اینكه به شهادت دو گواه عادل موقعی می‌توان عمل كرد كه تا عدالت آنان پیش حاكم ثابت شده باشد پس قول حاكم در همه موارد پذیرفته شده است؟» (33)
از مجموع مطالب مطرح شده درباره‌ اندیشه سیاسی محقق خوانساری در موضوعات مذكور می‌توان استنباط كرد كه وی ولایت عامه فقیه را مهم ترین اصل در اندیشه سیاسی خود قرار داده است و شاید همكاری وی با سلطنت و رفتار سیاسی او در جهت عمل نمودن همین نظریه می‌باشد. این موضوع هم از لابه لای نظریات فقهی ایشان در خصوص مباحث خمس، زكات، رؤیت هلال، و نماز جمعه كه به تبع آن بحث ولایت عامه فقیه مطرح می‌شد. قابل فهم است و هم اصولاً طبق اظهارنظر برخی از صاحب نظران اقبال به نظریه ولایت عامه فقیه را می‌توان به عنوان یك اصل در علمای دوره صفویه مورد توجه قرار داد و شاهان صفوی هم خود را به آن ملتزم می‌داشته‌اند. (34) اما رد عین حال این مشكل همچنان كه در ابتدا گفته شد، وجود دارد كه دسترسی به اندیشه‌های سیاسی در تمامی زمینه‌ها و موضوعات كه در فقه سیاسی قابل طرح است در خصوص محقق خوانساری بسیار مشكل است چرا كه مكتوبات زیادی در فقه ندارد و تنها اثر موجود از ایشان كه معروف و مشهور است یعنی مشارق الشموس كه آن را هم ناتمام گذاشته و موفق نشده است به جز ابواب طهارة و صلاة و اعتكاف بقیه ابواب فقهی را در آن جای دهد. اما طبق رساله‌هایی كه از ایشان در پاره‌ای از موضوعات مربوط به نماز جمعه و خمس و رؤیت هلال و امثال آن، موجود است، می‌توان به اندیشه سیاسی او دسترسی (35) پیدا كرد. شاید بهترین مسئله و تأیید در این خصوص عمل سیاسی او باشد كه برخورداری او از اندیشه سیاسی را اثبات می‌كند چرا كه بین نظریه و عمل سیاسی یك فرد یك هماهنگی وجود دارد و معمولاً انسان‌ها بر اساس آنچه می‌اندیشد عمل می‌كند و این در خصوص موضوعات سیاسی و فقها هم قابل تسرّی است.

شیوه‌های تعامل با حكومت

حكومت صفویان استثنایی بود تا عالمان و فقیهان با توجه به مشكلات و بی عدالتی‌های زمامداران و سلاطین وقت رویكرد مبتنی برای حضور در عرصه‌ی سیاسی داشته باشند. از این رو این رویكرد مثبت پیام و اثرات بسیار مطلوبی به همراه داشت كه عمده ترین آنها تبلیغ افكار و اندیشه‌های شیعه از زبان فقها بود. بر همین اساس تئوری و نظریاتی كه در فقه تا قبل از آن مطرح بود در این زمان فرصت عملی پیدا كرد و شاید بتوان گفت فقه شیعه با توجه به این مسئله محك تازه‌ای خورد و در برخورد با شرایط و مقتضیات خود را كارآمد نشان داد. البته شاید نتوان تمام آنچه را كه از سوی فقها در روی آوردن به رفتار سیاسی اتفاق افتاد، با قصد و نیت از پیش تعیین شده و حساب شده در نظر گرفت اما حداقل ثمری كه داشت ایجاد بستری بود كه بعداً از سوی فقهای دیگر پیگیری شد كه در كل به بسط و گسترش اندیشه سیاسی شیعه كمك زیادی كرد.
محقق كركی، شیخ بهایی، شیخ حرعاملی، میرداماد، محمد تقی مجلسی، مرحوم محقق سبزواری و محقق خوانساری از جمله فقهایی بودند كه ضمن هدایت و ارشاد مردم در امور سیاسی هم دخالت كردند و این تجربه خوبی بود كه با تشكیل حكومت صفوی فراهم شده بود و در پیدایش این وضعیت باید به این مسئله اساسی اشاره كرد كه هم عالمان دینی همانطور كه گفته شد با توجه به اوضاع و شرایط احساس مسئولیت كردند و وارد عرصه سیاسی شدند و هم سلاطین صفوی احتیاج به این حضور داشتند چرا كه تشكیل یك حكومت مبتنی بر اندیشه شعیی احتیاج به یك پشتوانه نظری و علمی داشت اما آنچه در این خصوص دارای اهمیت است اصل وارد شدن فقها به حوزه سیاسی و تعامل با سیاست است كه تا پیش از آن چندان اقبالی به آن صورت نگرفته بود و حتی ورود به این حوزه با جزم و احتیاط‌های زیادی از سوی فقها صورت می‌گرفت و بیشتر فقها سعی می‌كردند با توصیه به حكومت وقت با حكومت در تعامل باشند.
از این رو می‌توان گفت كه افرادی چون محقق خوانساری كه قایل به نظریه ولایت عامه فقیه بوده‌اند چگونه با حكام جور همكاری داشته‌اند چرا كه حداقل ثمره آن كنترل قدرت مطلقه سلاطین و احیای ارزش‌های اسلامی می‌تواند باشد. در ررسی عمل سیاسی محقق خوانساری این مسئله را بهتر می‌توان اثبات كرد.
محقق خوانساری از چند طریق با حكومت وقت همكاری داشته است:

1. شیخ الاسلامی

شیخ الاسلامی در زمان صفویه از مهم ترین مناصب سیاسی و مذهبی به شمار می‌رفته است. عناوین و پست‌های دیگری البته نظیر صدرالاسلام، ملاباشی بوده است كه محقق خوانساری شیخ الاسلامی و نیابت از شاه صفوی را داشته است. مقام شیخ الاسلامی از زمان شاه طهماسب رایج شده بود و نخستین بار محقق كركی به این سمت منصوب گردید. در این خصوص سانسون جهانگرد اروپایی می‌نویسد:
«دومین شخص در ایران آخوند شیخ الاسلام نامیده می‌شود. شیخ الاسلام به معنی فرد طراز اول و معمّر مورد احترام می‌باشد. شیخ الاسلام بزرگترین صاحب منصب امور شرعی و مدتی است كه به دعاوی بیوه زنان، یتیمان و... رسیدگی می‌نماید و همچنین اداره سایر امور شرعی نیز بر عهده اوست». (36)
البته حوزه‌های دیگری همچون قضاوت نیز می‌توانست در اختیار شیخ الاسلام باشد این اختیارات با توجه به حوزه نفوذ و شخصیت فرد می‌توانست كم و زیاد شود در هر حال اینكه محقق خوانساری منصب شیخ الاسلامی را بر عهده داشته است مورد اتفاق تاریخ نویسان است. (37)
گرچه اصل این حكم در دست نیست، از محتوای احكام دیگر مثل حكم شاه طهماسب به محقق كركی می‌توان به اهمیت این منصب رسید:
«ترغیب و تحریص خلایق به طاعت و امر به معروف و نهی از منكر وضع و زجر فسقه و فجره از نامشروعات و مأمور ساختن اغنیا به اخراج اخماس و زكوات اموال خود نموده و به تشخیص و مستحقات و اصل نماید و تقسیم موارث و تركات و ایقاع عقود و مناكحات و رفع منازعات و مناقشات بین المسلمین به طریق مصالحات و ضبط اموال غیّب و ایتام و سفهاءو... و سایر مایكون من هذه القبیل را اقدام نموده و از حقایق آن فرو گذار ننماید...» (38)
همان گونه كه دیده می‌شود این شیخ الاسلامی منصبی مهم بوده است كه دارای اختیارات گسترده و بسیار مهمی بوده است تا یك فقیه بتواند مبادیی از امور مسلمین را كه در فقه اسلامی به آن اشاره شده است، را حل و فصل نماید. از جمله:
1. امر به معروف و نهی از منكر
2. گرفتن خمس و زكات
3. رسیدگی به امور ارث و تركه
4. انجام عقدهای شرعی مانند ازدواج و معاملات
5. حل و فصل اختلافات مسلمین
6. رسیدگی به اموال مجهول المالك
7. سرپرستی از اموال یتیمان
و بسیاری از اختیارات دیگر.
جالب این است كه شیخ الاسلام در آن منصب به قدری دارای اختیارات وسیع است كه همه افراد در این زمینه تابع او باشند و هیچ كس حق دخالت یا مخالفت ندارد! (39)

2. نیابت از سلطان

یك دیگر از رفتار سیاسی محقق خوانساری كه قابل مطالعه و بررسی است، نیابت او در بعضی مواقع از شاه و سلطان وقت یعنی شاه سلیمان صفوی است.
طبق نقل‌های زیادی، محقق خوانساری هنگامی كه شاه سلیمان در سفر بوده به جای وی به كارهای حكومتی می‌پرداخته است. در این خصوص در روضات الجنات آمده است. (40)
«محقق خوانساری به اندازه‌ای مقام و منزلت داشت و به شاه سلیمان نزدیك بود كه شاه در پاره‌ای از مسافرت‌های خود از آن بزرگوار می‌خواست به نیابت از او بر تخت نشسته و كشور را از آنچنان كه شایسته می‌بیند اداره كن و او نیز چنین می‌كرد».
این متن كه نشان دهنده یك رفتار سیاسی محقق خوانساری یعنی نیابت او از شاه سلیمان صفوی است، دارای چند نكته مهم و اساسی است كه تا اندازه‌ای مقام و منزلت و جایگاه محقق را در عرصه سیاسی بهتر روشن می‌كند. نخست اینكه به عهده گرفتن این مسئله یعنی نیابت از شاه سلیمان، خواست و اراده شاه سلیمان بوده است چرا كه عبارت «از او در خواست می‌كرد.» (41)
ناظر بر تقاضای شاه سلیمان از محقق بود كه این مسئولیت را بپذیرد و ثانیاً در به عهده گرفتن این پست و مقام، محقق دارای اختیارات ویژه است چرا كه او به شاه سلیمان می‌گوید «آن چنان كه شایسته می‌بیند» (42) یعنی آنچنان كه محقق صلاح می‌داند به امور مملكت برسد و ثالثاً اینكه محقق خوانساری هم در همین راستا قدم می‌گذارد (ففعل ذلك) .
از این رو این رفتار سیاسی محقق خوانساری یك رفتار مبتنی بر قدرت خواهی یا جاه طلبی نبوده است، بلكه نیاز كشور به یك فقیه بادرایت در بعضی امور بوده كه آن را شاه سلیمان تشخیص داده است كه از محقق خوانساری مطالبه كند.
نكته اساسی كه در این خصوص باید به آن پرداخت، این پرسش است كه محقق خوانساری با استفاده از این موقعیت‌ها و مناصب مهم چه اقداماتی انجام داد و اصولاً آیا توانست در راستای اندیشه و تئوری خود - كه مهم ترین آن رسیدگی به امور مسلمین و امر به معروف و نهی از منكر و كنترل قدرت مطلقه است - كاری انجام دهد یا خیر؟
طبق برخی متون تاریخی یكی از مهم ترین اقداماتی كه محقق خوانساری با استفاده از این موقعیت انجام داد ارسال نامه‌ها به اطراف ایران و گره گشایی از مشكلات مسلمانان بود كه تا اندازه‌های هم در این راه موفق بوده است و برخی از این اقدامات اشاره می‌شود:
1. نوشتن نامه به شریف مكه
در متون تاریخی آمده است كه شریف مكه به شاه سلیمان نامه‌ای نوشته و گرفتاری‌هایی را برشمرده بود. عمدتاً گریبان گیر حجاج بیت الله حرام شده بود و از این طریق از محقق خوانساری كمك خواسته بود. (43)
2. همچنین در زمان حكومت شاه عباس دوم مشابه چنین وضعیتی پیش آمد كه شاه عباس از محقق در خواست كمك می‌كند و او با نوشتن نامه از شریف مكه می‌خواهد كه در این خصوص و در جهت رفع نگرانی‌های موجود اقدامات عاجل انجام دهد.
3. یكی دیگر از اقدامات محقق خوانساری كه رفتار سیاسی او را نشان می‌دهد واكنش در مقابل رفتار خلاف شرع دربار در گسترش عیش و نوش بود. وی ریشه این بدبختی‌ها را در ترویج شرب خمر می‌دید كه در آن زمان از جانب دربار صورت می‌گرفت. از این رو او همه تلاش خود را برای حرمت شرب خمر و تحریم آن به كار گرفت و به دنبال این بود تا ممنوعیت آن را از خود سلطان بگیرد تا تأثیر آن بیشتر باشد و بالآخره توانست این كار را انجام دهد. لذا در سال 1091 توانست حكم ممنوعیت شرابخواری را به امضای شاه برساند و این كمك بزرگی به جامعه و دربار برای رهایی از این درد خانمانسوز كرد. این حكم با نثری زیبا و محكم نگاشته شده و در مجموعه منشأت وی به نام «فرق شراب» آمده است:
د بخشی از این نامه چنین آمده است:
«حكم مطاع لازم الاتباع و فرمان واجب الازم محتوی بر مضمون و اثر مشتمل بر نكته سعادت شد كه خواص و عوام انما الخمر والمسیر و الانصاب دست هوس از دامن ام الخباثت كوتاه دارند و اجتناب از آنكه مادر همه فتنه‌هاست واجب شمارند ... و به حكم آیه (خداوند هم توبه كاران را دوست دارد و هم پاكان را) (44) به ماء طهور توبه لوث معصیت از دامن عبودیت فرو شویند و آب چشم اعتذار نقطه یه كاری را از صفحات رخسار اعمال بزدایند. شب‌ها به روغن اشك ندامت چراغ استغفار بیفروزند و به برق آه حسرت خرمن‌های گناه را در هم سوزند...». (45)
نمونه‌هایی كه گفته شد ابهام در خصوص انگیزه همكاری محقق خوانساری را از بین می‌برد و نشان می‌دهد كه هدف اصلی او از به دست گرفتن مناصبی چون شیخ الاسلامی و نیابت از شاه سلیمان با هدف اجرای احكام اسلامی و تبلیغ شعائر اسلامی بوده است كه همكاری با سلطنت اجرای آن را تسهیل می‌نموده است. بر این اساس می‌توان گفت بین اندیشه و عمل سیاسی او قرابت وجود دارد چرا كه همان طور كه در اندیشه خود، امر به معروف و نهی از منكر و گرفتن خمس و زكات و رسیدگی به امور مسلمین و دفاع از مظلومان را واجب می‌شمارد و مهم ترین وظیفه فقیه در دوران غیبت می‌داند در مرحله عمل هم به دنبال اجرای آن است كه در قالب همكاری با سلطنت امكان آن را بیشتر فراهم می‌بیند.
آثار و پیامدهای تعامل محقق خوانساری با سیاست:
1. اعلام همخوانی دیانت با سیاست،
2. مخالفت با تقیّه و احساس مسئولیت در قبال جامعه و حكومت،
3. دفاع از اندیشه فرامرزی اختیارات فقیه در زمان غیبت با نوشتن نامه به شریف مكه،
4. نفوذ در سلطنت و كنترل قدرت در وادار كردن شاه سلیمان در حكم ممنوعیت شرب خمر.
بر این اساس مشخص می‌شود كه مرحوم آقا حسین خوانساری فقیهی است كه علاوه بر، به عهده گرفتن مناصب الهی یعنی رهبری دینی جامعه اسلامی در خصوص مسائل سیاسی و اجتماعی عصر خویش هم احساس مسئولیت می‌كند. از این جهت كه توانست تئوری رایج در خصوص ولایت عامه فقیه و مسئولیت آن را در امر حكومت را با همكاری با سلطنت و استفاده از ظرفیت‌های موجود به مرحله عمل نزدیك كند، اقدامی كه فقیهان پس از او آن را كامل كردند و با پیروزی انقلاب اسلامی به مرحله نهایی رسید.
در قسمت نهایی این مقاله پرداختنبه یك شبهه ضروری به نظر می‌رسد و آن اینكه برخی گفته‌اند مرحوم محقق خوانساری در مقدمه كتاب مشهور خود مشارق الشموس تعریف و تمجیدهای زیادی از شاه سلیمان نموده است و این سؤال مطرح شده است كه با توجه به عادل نبودن شاه سلیمان از یكسو و حرمت همكاری فقها با سلطان جور كه در فقه شیعه مطرح می‌شود، چه پاسخی می‌توان داد؟
در پاسخ به این شبهه می‌توان گفت در خصوص همكاری با سلاطین جور دو دسته روایات داریم: (46)
1. روایاتی كه زمینه همكاری را رسیدن به مال و جاه و مقام می‌داند.
2. روایاتی كه انگیزه همكاری را ترویج اسلام و اجرای احكام اسلامی می‌داند. بر این اساس آنچه فقها آن را مردود شمرد اند، همكاری با انگیزه نخست بوده است و روایات زیادی كه دلالت بر حرمت می‌كند ناظر بر این مسئله است. اما در خصوص اینكه انگیزه همكاری با هدف دفاع از حریم اسلام و كنترل قدرت سلاطین باشد، برخی از روایات این همكاری را واجب می‌دانند. بر همین اساس ما می‌بینیم كه علی بن یقطین بارها اجازه خواست كه از همكاری با‌هارون دست بردارد، ولی امام (علیه السلام) اجازه نداد و از او خواست كه در دربار‌هارون بماند و به شیعیان خدمت كند. (47)
در این زمینه علامه حلی می‌گوید:
«پذیرش ولایت از سوی حاكمان ستمكار در صورتی كه امكان اقامه حدود باشد گفته شده كه جائز است، شخصی كه ولایت می‌یابد آن را به نیابت از سوی امام معصوم انجام دهد». (48)
حتی شماری از فقیهان همانند سید مرتضی، شیخ مفید، ابی الصلاح حلبی، علامه حلی، مقدس اردبیلی، محقق كركی، فاضل هندی، در فرض مذكور همكاری را واجب شمرده‌اند.

جمع بندی

توجه به سیاست و مسایل مربوط به آن از موضوعات مهم و اساسی در هر نظام سیاسی است. این مفهوم در اندیشه سیاسی اسلام هم جایگاه بس مهم دارد به طوری كه با مراجعه به متون اسلامی و آموزه‌های آن و بررسی سیره پیامبر گرامی اسلام و امامان معصوم (علیه السلام) این موضوع قابل اثبات است. مهم ترین ویژگی اندیشه اسلام پرداختن به امر سیاست در کنار دیانت است و به همین جهت است كه در اندیشه اسلامی مسئله حكومت متفاوت از اندیشه غربی مورد بررسی قرار می‌گیرد. یكی از موضوعاتی كه فقهای شیعه به آن همواره پرداخته‌اند مسئله تشكیل حكومت در دوران غیبت بوده است. بر این اساس به دو رویكرد كلی در این خصوص می‌توان اشاره كرد:
1. رویكرد سلبی به مسئله حكومت
2. رویكرد ایجابی به مسئله حكومت.
رویكرد سلبی كه حكومت در دوران غیبت امام معصوم (علیه السلام) متعلق به گروهی از علمای اسلامی موسوم به اخباریون است كه آنها در زمان مذكور یعنی زمان غیبت قایل به تقیّه هستند. در مقابل رویكرد ایجابی به مسئله حكومت و تشكیل آن در دوران غیبت است كه اختصاص به اصولیون دارند، این گروه از علمای شیعه با دلایل مختلف از جمله لزوم رسیدگی به امور مردم و تمشیت امور و جاودانگی دین اسلام و مسایلی از این قبیل امر حكومت را در زمان غیبت لازم و اقدام در خصوص تشكیل آن را مسئله ضروری می‌دانند. اما مسئله مهم در این خصوص این است كه توجه به این مسئله در امر حكومت طبق رویكرد اخیر به تدریج با نگاه‌های متفاوتی همراه بوده است كه بیشتر به دلیل اوضاع و شرایط سیاسی و مصلحت اندیشی عالمان دینی بوده است. به طور كلی طبق رویكرد ایجابی به مسئله حكومت چند نظریه تاكنون در خصوص حكومت شكل گرفته است:
1. همكاری با سلطان جابر
2. سلطنت و حكومت دوگانه سلطان و فقیه
3. سلطنت مشروطه اسلامی
4. حكومت مبتنی بر نظریه ولایت فقیه
5. حكومت مبتنی بر نظریه امامت
با توجه به آنچه گفته شد، ملاحظه می‌شود كه اندیشه فقها در خصوص تشكیل حكومت در دوران غیبت یك سیر تدریجی داشته است، به طوری كه از قرن پنجم تا زمان حاضر اندیشه تشكیل حكومت كامل تر شده است.
به طور كلی اندیشه همكاری با سلطنت سلطان جائر و نقش آفرینی در این خصوص از جانب فقیه مربوط به دوران اولیه طرح بحث حكومت در نزد فقهای عظام شیعه بوده است كه بیشتر اختصاص به دوره صفویه و قبل از آن داشته است. مرحوم حاج آقا حسین خوانساری از جمله فقهایی است كه در عصر صفویه در نظریه و عمل سیاسی، اندیشه حكومت اسلامی را در همكاری با سلطان شاه سلیمان صفوی شروع كرد. وی با طرح مباحثی مربوط به حكومت اسلامی همانند اختیارات حكومتی فقیه مانند نماز جمعه، خمس، امر به معروف و نهی از منكر، رؤیت هلال و مباحثی از این قبیل به این مسئله مهم پرداخت و سپس با به عهده گرفتن برخی مناصب حكومتی همانند شیخ الاسلامی و نیابت از شاه سلیمان و نامه نگاری با شاهان ممالك دیگر تئوری خود را به مرحله عمل رساند، او با همكاری حكومت وقت،
حداقل توانست برخی از اقدامات مؤثر در مسیر دفاع از مسلمانان را انجام دهد كه نامه او به پادشاه مكه یعنی شریف حسین و بر حذر نمودن او از اقدامات ناصواب در خصوص حجاج بیت الله حرام از این جمله به شمار می‌رود. از سوی دیگر یكی از اقدامات مفید و سازنده او نامه در منع شراب است كه در آن زمان رایج بوده است و نوعی مداخله در امر سیاست به شمار می‌آید كه حكومت از گسترش آن در جامعه واهمه نداشت. در هر صورت نكته اساسی در خصوص فقیه اندیشمند محقق خوانساری این است كه او گرچه مستقیماً به مسائل و مفاهیم سیاسی نپرداخته است اما این دلایلی بر این نیست كه او اندیشه سیاسی نداشته است چرا كه پرداختن او به مسایل مربوط به حكومت از یكسو و قدم گذاشتن در این وادی با هدف محدودسازی اختیارات قدرت سلطان و زمینه سازی به منظور تحقق اهداف حكومت اسلامی مطرح شده در فقه اسلامی از سوی دیگر از جمله موضوعاتی است كه رابطه او با سیاست را روشن تر می‌كند.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان.
2. سید محسن امین عاملی، اعیان شیعه، بیروت: دارالتعارف، ج6، 1403ق، ص 1409.
3. محقق اردبیلی، جامع الرواة، قم: كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ج1، 1403ق، ص 235.
4. میرزا محمد باقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، قم: اسماعیلیان، ج2، 1390ق، ص 349.
5. دائرةالمعارف الاسلامیه الكبری، به كوشش سید كاظم موسوی بجنوردی، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، جلد 1، 1370، صص 330 - 329.
6. میرزا علی مدرس، ریحانه الادب، قم: خیام، ج5، 1369ش، ص 338.
7. سید احمد حسینی، «دیدگاه‌های ویژه محقق خوانساری در دانش اصول»، فصلنامه فقه، ش 19، بهار و تابستان 1387، ص 18.
8. محمد تنكابنی، قصص العلماء، تهران: اسماعیلی، 1313ش، ص 264.
9. قاعدةالفائلین باالحسن و القبح عقلیان و هو الحق كما بین فی موضعه... آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بی جا: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1405، جلد 1، ص 36.
10. محمد باقر مجلسی، اربعین، چاپ سنگی، شرح حدیث 31 و 32، ص 485؛ آقا حسین خوانساری، مشارق الشموس، فی شرح الدروس، بیروت: مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث، بی تا، صص 55 و 196 و 214.
11. همان.
12. سید احمد حسینی، پیشین، ص 28.
13. انه فی غایةالبسط و كمال الدفةمشتمل علی جمیع الاخبار الائمة و هو لو تّم لتّم به فقه الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، پیشین.
14. مریم میر احمدی، دین و دولت در عصر صفوی، تهران: انتشارات امیركبیر، 1369، ص 47.
15. انگلبرت كمپفر،سفرنامه، كیكاووس جهاندار، تهران: خوارزمی، 1360، ص 5.
16. همان.
17. واجب تخییری واجبی است كه یكی از چند عمل به نحو تخییر از مكلف خواسته شده است مثل نماز جمعه و نماز ظهر و عصر كه مكلف است، مخیراست یكی را انتخاب كند. به نقل از: علی اكبر مشكینی، واجبات و محرمات در شرع اسلام، قم: الهادی، 1388.
18. واجب عینی واجبی است كه یك عمل معین به یك شكل خاص از مكلف خواسته شده مثل نماز صبح.
19. محمدباقر موسوی خوانساری، پیشین، ص 349.
20. حسین مدرس طباطبایی، مقدمه‌ای بر فقه شیع، محمد آصف فكرت، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1368، صص 56- 55.
21. انگلبرت كمپفر، پیشین، ص 127.
22. همان، صص 126- 125.
23. همان.
24. همان.
25. محمدصادق مزینانی، «نماز جمعه از دیدگاه آقا جمال خوانساری»، مجله فقه، ش 19 - 20، 1378، ص 291.
26. همان، ص 294.
27. همان.
28. همان، ص 117.
29. محمدباقر مؤمن سبزواری، ذخیرةالمعاد، قم: مؤسسه آل البیت، بی تا.
30. محمدباقر مؤمن سبزواری، كفایةالاحكام، قم: مهر، بی تا، ص 43.
31. محمدصادق مزینانی، «رویكرد محقق خوانساری به سیاست»، مجله حوزه، شماره 90 - 89، 1379، صص 98- 90.
32. همان، ص 276.
33. اقا حسین خوانساری، پیشین، ص 470.
34. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، تهران: شركت مؤلفان و مترجمان، 1376، ج5، ص 176 همچنین: محمدصادق مزینانی، «رویكرد محقق خوانساری به سیاست»، پیشین.
35. محقق خوانساری، رساله خطی در خمس، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، محمد تقی دانش پژوه، ج1، ص 340.
36. ریچارد سانسون، سفرنامه سانسون، مرتضی مفضل، تهران: بی نا، بی تا، ص 41.
37. محمد صادق مزینانی، «رویكرد محقق خوانساری به سیاست»، پیشین، ص 290.
38. یوسف بحرانی، حدائق الناصرةفی احكام العترة الطهارة، قم: موسسه نشر اسلامی، 1405، ج12، ص 208.
39. همان، ص 208.
40. من غایةقربه و مكانته من الحضرةالسلطانیه المعظّم الیها ان السلطان الموصوف التمس منه فی بعض مهاجراته نیابة السلطنة عنه و ان یجلس مجلسه الاعلی و یقوم بامر مملكةحسب ما یرید ففعل ذالك. سید محمد باقر موسوی خوانساری، پیشین، ص 245.
41. التمس منه.
42. حسب ما یرید.
43. محمد صادق مزینانی، «رویكرد محقق خوانساری به سیاست»، پیشین، ص 47.
44. ان الله یحب التابین و یحب المتطهرین، بقره (2) : 222.
45. ریچارد سانسون، پیشین، ص 41.
46. عبدالله ریاض العلماء، احمد حسینی، قم: كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1401ق، ص 456.
47. همان، ص 47.
48. و الوالی من قبل الجائز اذا تمكن من اقامةالحدود، قیل جاز له معتقداً نیابةالامام، همان، ص 402.

منابع تحقیق :
افندی، میرزا عبدالله، ریاض العلماء، سید احمد حسینی، قم: كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1401ق.
آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بی جا: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1405ق.
بحرانی، یوسف، حدائق الناصرةفی احكام العترةالطاهره، قم: مؤسسه نشر اسلامی، 1405ق.
تنكابنی، محمد، قصص العلماء، تهران: اسماعیلی، 1313ق.
حسینی، سید احمد، «دیدگاه‌های ویژه محقق خوانساری در دانش اصول»، فصلنامه فقه، ش 19، بهار و تابستان 1387.
خوانساری، آقا حسین، مشارق الشموس فی شرح الدروس، بیروت: موسسه آل البیت لاحیاء، التراث، بی تا.
دائرةالمعارف الاسلامیه الكبری، به كوشش: سید كاظم موسوی بجنوردی، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1370.
سانسون، ریچارد، سفرنامه سانسون، مرتضی مفضّل، تهران: بی نا، بی تا.
صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، تهران: شركت مولفان و مترجمان، ج5، 1376.
عاملی، سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف، 1403ق.
كمپفر، انگلبرت، سفرنامه كمپفر، كیكاووس جهاندار، تهران: انتشارات خوارزمی، 1360.
مجلسی، محمدباقر، اربعین، چاپ سنگی.
محقق اردبیلی، جامع الراوة، قم: كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
محقق خوانساری، رساله خطی در خمس، به كوشش: محمدتقی دانش پژوه، تهران: دانشگاه تهران.
مدرس طباطبایی، حسین، مقدمه‌ای بر فقه شیعه، محمد آصف فكرت، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1368.
مدرس، میرزا علی، ریحانةالادب، قم: انتشارات خیام، 1369ش.
مزینانی، محمد صادق، «رویكرد محقق خوانساری به سیاست»، مجله حوزه، ش 90 - 89، 1379.
مزینانی، محمدصادق، «نمار جمعه از دیدگاه آقا جمال خوانساری»، مجله فقه، ش 20 -19، بهار و تابستان 1378.
مشكینی، علی اكبر، واجبات و محرمات در شرع اسلام، قم: الهادی، 1388.
موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم: انتشارات اسماعیلیان، 1390ق.
مومن سبزواری، محمدباقر، كفایةالاحكام، قم: مهر، بی تا.
مومن سبزواری، محمدباقر، ذخیرةالمعاد، قم: موسسه آل بیت، بی تا.
میراحمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی، تهران: انتشارات امیركبیر، 1370.

منبع مقاله :
علیخانی، علی اكبر و همكاران؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفكران مسلمان (جلد ششم)، تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.