حماس و مسئله فلسطين (بنيادها و رويکردها)

نويسنده:حسين مهربان



چکيده

حماس به عنوان قوي ترين و خبرسازترين سازمان فلسطيني براي رهايي ملّت فلسطين از ظلم و جور رژيم غاصب، مي کوشد تا زمينه ي مقابله با طرح هاي صهيونيستي برخوردار از حمايت نيروهاي استکباري را آماده کند. حماس يک حرکت جهادي و بخشي از فرايند نهضت اسلامي مردم فلسطين است و اين نهضت را بهترين شيوه براي حل مسئله فلسطين مي داند. از اين رو شناخت اين جنبش، در گرو بررسي و تحليل دقيق تحولات آن است و وصول به اين نتيجه، جز با واکاوي بنيادها و بازشناسي رويکردهاي اين جنبش ميسّر نخواهد شد. بنابراين نوشتار حاضر در پي تبيين اين موضوع خواهد بود.
واژگان کليدي: جنبش هاي اسلامي، فلسطين، حماس، خاورميانه، آمريکا، اسرائيل.

مقدمه

مسئله فلسطين به عنوان محور معادلات خاورميانه، همواره در صدر اولويت هاي بازيگران و طرفهاي ذينفع منطقه اي و بين المللي به شمار رفته است. شکست هاي پي در پي اعراب و کشورهاي عربي در جنگ هاي 1948، 1956، 1967 و 1973 و علايق روبه افزايش غرب به رهبري آمريکا در تقويت، حفظ و موجوديت استراتژيک رژيم صهيونيستي، فرايند تحول منطقه اي مطابق با برنامه هاي صلح آمريکايي را براي حلّ اين مسئله رقم زد و به موازات اين رويداد، رژيم صهيونيستي متأثر از تشويق ها و حمايت هاي بي دريغ آمريکا خيره سرتر گستاخ تر شد. امضاي قرارداد همکاري هاي استراتژيک ميان رژيم صهيونيستي و آمريکا، الحاق بلنديهاي جولان به رژيم غاصب فلسطين و نيز انهدام رآکتورهاي هسته اي عراق توسط بمب افکن هاي اين رژيم نمونه اي از اين گستاخي ها بود. بنابراين راديکاليسم صهيونيستي با بهره مندي از اين فضا به رشد و تحکيم پايه هاي قدرت خود ادامه داد. از طرف ديگر با از بين رفتن پشتوانه حمايتي اعراب و انفعال مفرط آنان، طرح انقلاب فلسطين از رويارويي با پروژه ي صهيونيسم به همزيستي مبدّل گشت و البته در کنار اين عقب نشيني ها ضرورت يک طرح و برنامه ي جهادي بيش از پيش احساس شد. بنابراين اواخر سال 1987 شرايط و بستر براي ظهور طرح نوين «اسلامي، جهادي» که با سلطه و نفوذ صهيونيسم مقابله کند و بر مباني جديد و متناسب با دگرگوني هاي داخلي و خارجي استوار باشد، فراهم گرديد.
از اين رو جنبش مقاومت اسلامي حماس پاسخ طبيعي به شرايطي بود که ملّت فلسطين و آرمان عدالت خواهانه آن از زمان اشغال کامل اين کشور از سوي صهيونيست ها در سال 1967 به خود ديده بود.

درآمدي بر شکل گيري و تکامل

حماس نام اختصاري «حرکه المقاومه الأسلاميه» است که شش روز پس ازآغاز انتفاضه اوّل فلسطين در 9 دسامبر 1987 به عنوان شاخه اي از جنبش اسلامگراي اخوان المسلمين، توسط شيخ احمد ياسين شکل گرفت. دليل تأسيس اين جنبش که داراي گرايش هاي عميق اسلامي است، شکست الگوهاي چپ غيرمذهبي در بسيج اجتماعي و مبارزه چريکي عليه رژيم صهيونيستي به ويژه در مناطق اشغالي سال 1967 و همچنين افول وجهه ي ناسيوناليستي فتح و تشديد سياست هاي سرکوبگرانه ي اسرائيل در اراضي اشغالي بود. (1)
از طرف ديگر فلسطين مانند بسياري از کشورهاي عرب شاهد گسترش بيداري اسلامي بود. اين بيداري از دهه ي 1980 به بعد و به طور دقيق پس از انقلاب اسلامي ايران و به تأثير از آن بود و همين امر باعث شد که نهضت اسلامي فلسطين به لحاظ انديشه و سازماندهي در فلسطين اشغالي و همچنين در ميان محافل و مجامع فلسطيني خارج مرزها، رشد و توسعه يابد. حماس از بدو تأسيس تنها به عنوان يک نيروي جهادي، در اراضي فلسطينيان محسوب نگرديد، بلکه اين جنبش جايگزيني براي سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) و ديگر گروه هاي فلسطيني به حساب آمد و بازيگر مهمّي در صحنه ي مسائل فلسطين و سياست هاي داخلي آن، قلمداد گرديد. (2)
حماس از بدو تأسيس برنامه هاي دوگانه اي را در پرتو گسترش همزمان جناح عملياتي و جناح اجتماعي دنبال مي کرد، در مجموع حوزه ي فعاليّت اين جنبش در زمينه هاي نظامي، رفاهي، آموزشي و امور خيريّه در سراسر نوار غزّه و کرانه ي باختري گسترش يافت. از آغاز سال 1988 ميلادي و افزايش فعاليت هاي متنوع حماس موجب گرديد در نواحي فقير نشين، مدارس، دانشگاهها، بيمارستان ها، انجمن هاي صنعتي وتجاري و اردوگاههاي پناهندگان حاميان فراواني را سازماندهي نمايد.
ظهور انتفاضه مردم فلسطين و شکل گيري حماس نگراني دشمن صهيونيستي را بيش از پيش برانگيخت و سرويس هاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي نيروهاي ويژه امنيتي خود را براي پيگيري مسائل جنبش و شناسايي رهبران آن بسيج کردند. مقامات سياسي و امنيتي رژيم صهيونيستي به محض اينکه دريافتند توده هاي مردم به فراخوان هاي جنبش در مورد اعتصابات و ساير فعاليّت هاي مقاومت، راحت و سريع پاسخ مي دهند و از آن استقبال مي کنند، به دستگيري و بازداشت اعضا و رهبران جنبش روي آوردند. صهيونيست ها در پايان سال 1988 حدود 21 تن از رهبران و کادرهاي حماس از جمله عبدالعزيز الرنتيسي و ابراهيم اليازوري و صلاح الشحاده را بازداشت کردند. حماس هنوز اين ضربه را پشت سر نگذاشته بود که در نيمه دوّم سال 1989 دوّمين ضربه وارد شد و 260 تن از بهترين کادرها و رهبران اين جنبش و در رأس آنها شيخ احمد ياسين بازداشت شدند. (3)
پس از اين تاريخ شاخه ي نظامي جنبش به دستور شيخ احمد ياسين تحت عنوان «گردان هاي شهيد عزالدين قسام» (4)، توسط موسي ابومرزوق، مسئول دفتر سياسي (وقت) حماس تأسيس گرديد و فعاليت هاي نظامي گذشته در داخل اين گردان ها متمرکز شد. از اين مرحله به بعد رويارويي جنبش حماس با نيروهاي اسرائيلي، شکل ديگري به خود گرفت، و اين مقابله قالب و سازمان منظمي پيدا نمود. از آغاز سال 1990 رويارويي همه جانبه اين جنبش آغاز شد و ناگهان 1300 تن از کادرها و رهبران اين جنبش در کرانه باختري و غزه دستگير شدند. از اين تاريخ جنبش حماس با شهدا و بازداشت شدگانش توانست پايگاه مردمي گسترده تري پيدا کند و از مساجد، دانشگاهها و مدارس، جوانان تازه نفس به اين جنبش ملحق گرديدند. پيمان اسلوبه سال 1993 به رغم کاهش تعداد بازداشت شدگان اين جنبش به ويژه در نيمه ي اوّل روند صلح و به طور خاص پس از سال 1996 م براي حماس مرحله اي سخت تر بود. زيرا اقدام نظامي به دليل رويارويي با دولت خودگردان فلسطين و از طرف ديگر تلاش حماس براي حفظ انسجام دروني کاهش پيدا کرد. در اين مرحله هواداري از جنبش حماس همچنان روبه گسترش بود و علّت اين موضوع ادغام جنبش فتح در دولت فلسطين و فساد حاکم برسيستم آن بود. و از طرف ديگر به عقلانيت حماس مرتبط بود که با وجود دستگيري تعداد زيادي از فعّالان و رهبران اين جنبش، همچون عبدالعزيز الرنتيسي، محمود الزهار، ابراهيم المقادمه و غيره توسط دولت خودگردان فلسطين اين جنبش به روند رويارويي با دولت فلسطين کشيده نشد. در خلال انتفاضه اقصي بزرگ ترين فرصت براي جنبش حماس پديد آمد و فلسطيني ها پيرامون مقاومت و مبارزه مسلحانه تا عمليات شهادت طلبانه به يک اجماع کلّي رسيدند و از اين جهت حماس پايگاه مستحکمي در جامعه فلسطين و ديگر گروهها به دست آورد. طي اين دوره رژيم صهيونيستي از هيچ راهکاري براي تعقيب، ترور، بازداشت و حتّي تخريب خانه هاي رهبران و هواداران اين جنبش فروگذار نکرد. (5)
از سال 2000 ميلادي پس از آغاز انتفاضه سوّم، زنجيزه اي از ترورها آغاز شد و عبدالعزيز الرنتيسي، شيخ احمد ياسين و تعداد زيادي از کادرهاي اين جنبش به شهادت رسيدند.از نگاه رهبران رژيم صهيونيستي استقرار دولت خودگردان فلسطين و روند سازش کارانه اين دولت و انفعال روز افزون رژيم هاي عربي و نيز ترور رهبران حماس، نقطه پايان فعاليت و حيات اين جنبش محسوب مي گرديد، امّا با توجّه به پايگاه جنبش حماس در بين جواناني که در درون مقاومت تربيت شده بودند و از طرفي حضور رهبراني ناشناخته و در سايه که در هر زمان، آمادگي رهبري حماس را داشتند، اين اقدام مذبوحانه دولت غاصب فلسطين به شکست انجاميد و سرانجام دور ديگري از پيروزي هاي حماس با آغاز تاکتيک و رويکرد جديد و پيروزي در انتخابات شوراها و انتخابات پارلماني فلسطين در سال 2006 رقم خورد و همچنان حيات و مقاومت اين جنبش اسلامي و مردمي به رغم فشارها و بحران هاي داخلي و دسيسه هاي خارجي ادامه يافت.

ميثاق، فلسفه ي وجودي دکترين حماس

در 18 اوت 1988 م جنبش مقاومت اسلامي حماس ميثاقي را منتشر کرد که در آن فلسفه ي وجودي دکترين خود را در قبال مسئله فلسطين مطرح نمود. در اينجا به دليل اهميت اين ميثاق قسمت هايي از آن ارائه مي گردد:
- حماس يک جناح از جناح هاي اخوان المسلمين در فلسطين و تشکيلات بين المللي اخوان المسلمين مي باشد.
- حماس يک جنبش معتبر و برجسته فلسطين است، که ولايت خود را به الله داده و روش زندگي را از اسلام گرفته است و براي برافروختن پرچم الله بر جاي جاي فلسطين تلاش مي نمايد.
- حماس يک جنبش جهاني است و بر اين اساس بايد به آن نگريسته شود و اهميّت آن درک گردد و نقش آن به رسميّت شناخته شود.
- شعار جنبش همان شعاري است که گروه اخوان المسلمين برافراشته اند: هدف آن الله، رهبرش رسول خدا (ص)، و قانونش قرآن است. و نيز جهاد روش آن و مردن در راه خدا عالي ترين آرمان آن است.
- سرزمين فلسطين سرزمين موقوفه اسلامي و وقف شده بر نسل هاي مسلمانان تا روز قيامت است. چشم پوشي از تمام و يا قسمتي از آن درست نيست و اين امر در دست هيچ کشور عربي و هيچ سازمان فلسطيني و يا عربي نيست و چنين حقّي ندارند.
- حماس معتقد است، اسلامي بودن فلسطين، جزيي از دين ماست و هرکس از دين خود بگذرد، زيان کرده است. »
- حماس معتقد است، هرگاه سازمان آزاديبخش فلسطين، اسلام را به عنوان روش زندگي برگزيند، ما سربازان آنها خواهيم بود. »
- حماس از دست دادن هر قسمت از فلسطين اسلامي را از دست دادن قسمتي از دين مي داند. »
- حماس به ديگر جنبش هاي اسلامي با ديده ي احترام و تقدير مي نگرد.»
- حماس دست جنبش هاي ملّي را، تا زماني که اختيار خود را به شرق کمونيست و غرب صليبي ندهند مي فشارد. (6)
شيخ احمد ياسين بنيانگذار اين جنبش مدّتي قبل از شهادت طي مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط ميثاق اين جنبش و فلسفه وجودي دکترين حماس را اينگونه معرّفي مي نمايد:
حماس همه ي مواضع خود را با تأسي از اسلام آغاز کرده است، از همين رو معتقد است اين مواضع نه تنها براي ملّت فلسطين، بلکه براي ملّت هاي عربي و اسلامي نيز با ارزش خواهد بود. در فلسفه وجودي ما، فلسطين جزئي از سرزمين هاي عربي و اسلامي است و اين حق نبايد هرگز فراموش شود.
مردم فلسطين در هر کجاي دنيا که باشد متحدند؛ ملّت فلسطين مجموعه اي واحد است و نمي توان آن را امّت عربي و اسلامي جدا کرد، اين حق مشروع ملّت فلسطين است که براي پايان دادن به اشغال سرزمين هايش از مقاومت مسلّحانه استفاده نمايد.اين ملّت تمام نيرو و انرژي خود را براي پايان دادن به اشغال و تشکيل کشوري مستقل با پايتختي بيت المقدس و بازگشت همه ي آوارگان به کشورشان به کار خواهد بست و احدي حق ندارد اين حقوق را وجه المصالحه امتيازات سياسي قرار دهد. (7)

هرم پنهان رهبري

از طريق مطالعه ي گزارشهاي امنيتي رژيم صهيونيستي، مي توان دريافت که تشکيلات و رهبري جنبش حماس موفقيت آميز عمل کرده و با وجود موج سرکوب و ترور و بازداشت ها، در صفوف اعضاي حماس خللي ايجاد نگرديده و فعاليّتها و خط مشي اين جنبش در سه عرصه سياسي، نظامي و اجتماعي تداوم يافته است. براساس برآوردهاي تخميني سرويسهاي اطّلاعاتي و امنيتي رژيم صهيونيستي، کادر رهبري جنبش حماس مطابق مصوبات مجلس شورا و سازمان عالي اجرايي و سرويس هاي فني اجرايي عمل مي کند. قلمرو اجرايي اين چهارچوب ها کرانه باختري و نوار غزّه و نيز فلسطيني هاي ساکن ديگر مناطق جهان مي باشند.
منابع جنبش حماس تأکيد مي کنند که تمرکز زدايي يکي از اصول اجرايي جنبش محسوب مي شود، امّا اين جنبش در اتخاذ سياست ها و تصميمات اصلي و راهبردي ناگزير است مشارکت همه ي بازوان اصلي را علي رغم پراکندگي و تنوع جغرافيايي و تخصص اعضاء جلب نمايد. از اين رو بايد به اين نکته مهمّ اشاره کرد که هرم تصميم گيري و ساز و کار رهبري در جنبش حماس همچنان پوشيده مانده است و سرويس اطّلاعاتي رژيم صهيونيستي و منابع امنيتي دولت خودگردان نيز آگاهي چنداني از اين رهبري فعال و موفّق ندارند. شايد به همين دليل باشد جنبش حماس طي سال ها مقاومت از قدرت بالايي در بهره گيري از گزينه هاي متعدد و برخورد با متغيّرهاي سياسي و امنيتي برخوردار بوده است. آنچه مشخص است جنبش حماس فعّاليت خود را از طريق پنج دفتر دنبال مي کند. نخست، دفتر سياسي حماس، که هم اکنون خالد مشعل رياست آن را به عهده دارد. دوّم، دفتر تبليغات. سوّم، بازوي نظامي جنبش که به گردان هاي شهيد عزالدين قسام شهرت دارد. چهارم، دفتر ارتباطات مردمي حماس و پنجم، پس از انتخابات پارلماني و پيروزي اين جنبش نخست وزير، وزراء و کادر اجرائي دولت نيز به اين دفاتر اضافه گرديدند. همچنين تعدادي از کادرهاي شناخته شده حماس وجود دارند که اطلاع چنداني از موقعيت و رده ي تشکيلاتي آنها در دست نيست. آنها عمدتاً تحت عنوان رهبران يا نمايندگان جنبش و يا اعضاي دفتر سياسي معرّفي مي شوند. (8)

انتفاضه؛ مبناي تفکّر راهبردي

براي درک مفهوم انتفاضه به عنوان مبناي تفکّر راهبردي حماس، مي توان با مراجعه به منشور اين جنبش به اهميّت استراتژيک آن واقف گرديد. در مادّه ي يازدهم منشور آمده است:
«جنبش مقاومت اسلامي معتقد است که سرزمين فلسطين، تا ابد زمين وقف اسلامي و مختص مسلمانان است و هيچ رئيس، پادشاه کشور و يا سازمان عربي و يا فلسطيني حق ندارند نسبت به اين زمين بي تفاوت و يا آن را ضايع کنند و يا از بخش و جزئي از آن چشم بپوشند. »
همچنين در مادّه ي پانزدهم منشور نيز با اشاره به اينکه جهاد براي آزادي فلسطين واجب عيني است، آمده است:
«روزي که دشمنان بخشي از سرزمين مسلمين را غصب کنند، جهاد بر هر مسلماني واجب عيني مي گردد. در رويارويي با اشغالگران يهودي فلسطين، بايد پرچم جهاد را برافراشت؛ و اين خود مستلزم نشر آگاهي و ارتقاي فرهنگ اسلامي عامه مردم در ابعاد منطقه اي، عربي و اسلامي مي باشد و بايد روحيه جهاد و دشمن ستيزي و پيوستن به صف مجاهدان را در ميان امت پرورش و تسري داد. »
مادّه ي بيست و هفتم در خصوص موضع جنبش نسبت به سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) آمده است:
«سازمان آزاديبخش از نزديکترين نزديکان به جنبش مقاومت اسلامي است. »
مادّه ي سيزدهم نيز مي گويد:
«طرحها و به اصطلاح راه حلهاي مذاکره و سازش وهمچنين برگزاري نشست هاي بين المللي در خصوص مسئله فلسطين با باورهاي جنبش مقاومت اسلامي و تعارض و تقابل است. مسأله فلسطين را راه حلّي جز جهاد نيست و ابتکارات، طرح ها و کنفرانس هاي بين المللي اتلاف وقت و بيهوده است. (9)
بنابراين جنبش حماس از آغاز انتفاضه (1987/12/9) همواره روي ادامه فعاليت پافشاري کرده است. حماس انتفاضه را حلقه اي از زنجيزه ي جهاد عليه موجوديت صهيونيستي و يکي از نمادهاي نفي اشغالگري و سلطه و ستم مي داند. (10) بنابراين در سير عملگرايي خود چندين مرحله را پشت سر گذاشته است:
دوره ي اوّل؛ از ابتداي تشکيل حماس در سال 1987 تا سال 1993، يعني سال استقرار سلطه تشکيلات خودگردان فلسطين در کرانه باختري و نوار غزّه مربوط مي شود. نداشتن تجربه کافي، کمبود امکانات و تجهيزات، عدم تقسيم وظائف، رابطه دوستانه با رزمندگان ساير گروهها به ويژه گروه فتح و اطّلاعات کمتر صهيونست ها از اين جنبش، مشخصه ي بارز اين دوره است. طي اين دوره 83 عمليات مهم توسط حماس به اجراء درآمد.
دوره دوم از استقرار تشکيلات خودگردان تا مذاکرات کمپ ديويد دوّم در سپتامبر 2000 مي باشد؛ رفع نقيصه ها و کمبودهاي دوره ي اوّل، حضور تشکيلات خودگردان به عنوان يک مانع و دستگيري رهبران حماس توسط آن، اجراي طرح هاي ترور فرماندهان نظامي و سياسي حماس توسط رژيم صهيونيستي و نيز ورود نوع جديدي از عمليات به نام «عمليات استشهادي» به صحنه نبرد، از ويژگيهاي اين دوره به شمار مي آيد.
دوره ي سوم از 29 سپتامبر 2000 ميلادي، زمان بازديد آريل شارون (نخست وزير و رئيس وقت حزب ليکود) از مسجد الاقصي شروع شد و نام انتفاضه الاقصي به خود گرفت و تاکنون ادامه دارد، از ويژگيهاي اين دوره، توانايي توليد مواد منفجره و موشک هاي ابتکاري در داخل، و به کارگيري سلاح خمپاره و افزايش بي سابقه عمليات استشهادي عليه صهيونيست ها بوده است.
بنابراين حماس در سير عملگرايي خود و طي سال هاي انتفاضه، در راه آزادي فلسطين و قدس شريف، شهدا و قربانيان فراواني تقديم کرده است. براساس تازه ترين داده هاي مراکز آماري صهيونيستي و فلسطيني بيش از پانصد هزار نفر از هواداران و کادرهاي اين جنبش به تناوب در بازداشت گاههاي دسته جمعي رژيم صهيونيستي به اسارت درآمده اند و تعداد زيادي از آنها در اين شکنجه گاهها به شهادت رسيده اند. برپايه گزارش اخير وزارت امور اسيران فلسطين، اشغالگران صهيونيست از 29 سپتامبر 2000 (آغاز دور سوّم انتفاضه) تاکنون بيش از 6 هزار کودک فلسطيني را اسير کرده و براي واداشتن اين اسيران به اعتراف از 150 شيوه شکنجه استفاده کرده اند. (11)

ميهن گرايي اسلامي

فهم جنبش مقاومت اسلامي از مسئله فلسطين، براساس منطق ملّي و پايه هاي ديني استوار است و اين جنبش مفهوم ملّي گرايي را بخشي مهم از ساختار ايدئولوژي اسلامي خود و يکي از ابعاد مسئله فلسطين مي داند. جنبش حماس در تدوين موضع خود در قبال جنبش هاي ملّي فلسطيني که بازتابي از ديدگاه اين جنبش نسبت به مفهوم ملّي گرايي محسوب مي شود به همه گرايش هاي ملّي فعال در صحنه ي فلسطين که در راه آزادي فلسطين فعاليّت مي کنند، اطمينان مي دهد که پشتيبان و تکيه گاه نيرومند آنهاست. (12) زيرا از نگاه اين جنبش ميهن گرايي توصيف وطن به مثابه ي قطعه ي خاک نيست، بلکه صفتي براي آرمان يک وطن است، بنابراين ميهن گرايي فلسطيني معادل منطقي مفهوم مبارزه و پيکار آزاديبخش و مقاومت عليه اشغالگران شده است. از اين رو حماس، با ورود به مرحله ي مقاومت و جهاد عملي، خود را با مقياس هاي ملّي ارتقا داد و مشروعيت فعاليت هاي خود را در صحنه فلسطين اثبات کرد، جنبش حماس با اين رويکرد مناسبات ميان ملّي گرايان و اسلامگرايان را بهبود بخشيد و پيوندهاي ميان ايمان به خدا و ايمان به وطن و سجود در برابر خدا و ايستادگي در برابر دشمن را مستحکم نمود، و برخلاف ساير جريان هاي صرفاً ملّي در عرصه تحولات فلسطين وحدت وطن را بر وحدت برنامه مقدّم دانست. (13) بنابراين حماس در جريان انتفاضه و طي 20 سال حيات خود، آشکار ساخته است که ميهن دوستي بخش جدايي ناپذيري از بنيادها و مفاهيم فکري اش به شمار مي آيد.
اياد البرغوثي (14) در اين زمينه مي گويد:
جنبش مقاومت اسلامي حماس علاوه بر پيوند با منظومه ي جنبش هاي اسلامي جهان عرب و جهان اسلام و برخورداري از امتيازات فراوان آنها در راه مبارزه و تداوم حرکت اسلامي خود از خصلت و ويژگي فلسطيني نيز برخوردار است، اين خصلت و ويژگي از خصوصيات مسئله فلسطين به شمار مي آيد، که با مبارزات ملي فلسطين طي سال هاي طولاني به دست آمده است. (15)

تکثر گرايي ديني

جنبش مقاومت اسلامي از تسامح اسلام در برخورد با پيروان ديگر اديان، الگو مي پذيرد و معتقد است، پيروان اديان سه گانه اسلام، مسيحيّت و يهوديت مي توانند در امنيت کامل با يکديگر زندگي مسالمت آميز داشته باشند و با اتّکا به اين روند و اين تعامل سازنده، کليد حلّ مسئله فلسطين را در دستان خود بيابند. حماس از تکرار برخي تجربه هاي تلخ در صحنه فلسطين و تحميل ديدگاه واحد يا بسط نفوذ اعتقادي و تشکيلاتي خود همواره پرهيز نموده است. بنابراين، حماس، تبليغاتي که اين جنبش را به طايفه گري، تعصّب، يهودستيزي و بنيادگرايي متهم مي نمود، مرتفع ساخته است. زبان مشترک اين جنبش در گفتگو با همه ي اديان موجود در فلسطين، بر محور ستم هاي مردم فلسطين، سرزمين هاي غصب شد و آوارگان بي پناه استوار بوده است.
مسيحيان: يکي از اصول پايه اي حماس در روابط با مسيحيان، سندي است که در ژوئيه ي 1991 منتشر گرديد، مطابق اين سند:
1. مسيحيان فلسطين بخش جدايي ناپذير از ملّت فلسطين، ملّت عرب و هويت تمدني آن به شمار مي روند؛
2. مسيحيان فلسطين از حقوق برابري با ساير فلسطيني ها برخوردارند؛
3. بزرگداشت مناسبت ها و اعياد ديني مسيحيان در قالب بيانيه ها و اعلاميّه ها؛
4. دعوت از مسيحيان براي عدم مهاجرت و مقابله با اعمال رژيم صهيونيستي؛
5. تأکيد بر اهميّت مشارکت مسيحيان در حيات سياسي و مبارزاتي مردم فلسطين؛
6. تلاش براي برقراري روابط با رهبران ديني و سياسي مسيحيان و بهره برداري از آن در موضع گيري هاي عمومي و ملّي. (16)
از اين رو، طي 20 سال حيات حماس، ارتباط قلبي عميق ميان حماس و مسيحيان فلسطين وجود داشته است. عمق اين ارتباط متقابل را در اظهارات پطرس لطفي اللّحام رئيس کليساي رم کاتوليک در قدس و در واکنش به تبعيد 413 تن از فلسطيني ها به اتهام وابستگي به حماس (در اواخر دسامبر 1992) مي بينيم. وي در سخنراني خود عليه اين اقدام چنين گفت:
همه ي ما در يک سنگر ايستاده ايم، اگر اينها تبعيدي هستند، همه ي ما تبعيدي هستيم اگر آنها تروريست هستند، همه ما تروريست هستيم و اگر آنها بنيادگرا هستند، همه ي ما بنيادگرا هستيم. (17)
يهوديان: حماس يهوديان فلسطيني ساکن در سرزمين هاي قبل از سال 1948 م را برادر و هم وطن خود مي داند و بارها تأکيد نموده است، اين جنبش از يهودياني متنفر است که در چهارچوب تفکرات الحادي صهيونيسم به اشغال سرزمين فلسطين و نقض حقوق اساسي فلسطينيان پرداخته اند. شهيد شيخ احمد ياسين بنيانگذار حماس (در دسامبر 1998) در اين مورد مي گويد:
ما از يهوديان به عنوان اينکه يهودي اند متنفر نيستيم. ما با يهوديان هم وطن خود نمي جنگيم، ما آماده ايم با يهوديان هم وطن خود در بهترين شرايط ممکن در برادري و همکاري زندگي کنيم. ما با کساني مي جنگيم که حقوق ما را زير پا گذاشته اند و سرزمين و خانه هايمان را از ما گرفته اند، ما با کساني مي جنگيم که ما را مي کشند، و به حقوق ما تجاوز مي کنند. (18)

وحدت ملّي

جنبش مقاوت اسلامي حماس، در طي تاريخ پر فراز و نشيب خود بر اين نکته تأکيد داشته که اختلاف و تشتّت در داخل فلسطين به مسئله فلسطين و اتحاد اين ملّت ضربه زده، و تداوم اين وضعيّت راه را براي طرح هاي سياسي که هدف آنها، زير پاگذاشتن حقوق ثابت ملّت فلسيطين است، هموار مي سازد. در همين راستا حماس همواره بر لزوم و ترجيح منافع ملّي بر هر منافع ديگري تأکيد کرده است. اين جنبش وحدت ملّي را بنيادي ناگسستني و امري ضروري براي تداوم مقاومت و حمايت از طرح آزاديبخش ملّي، تا زمان اخراج اشغالگران از خاک فلسطين و بازگرداندن حقوق غصب شده خود مي داند.
از اين رو سياست هاي استعماري صهيونيسم بين الملل و ترسيم معادلات پيچيده و راه حل هاي يک جانبه توسط نظام سلطه جهاني، هدفي جز پاره پاره کردن ملّت فلسطين نداشته اند. براي مقابله با اين اقدام، حماس در تاريخ 20 ساله ي خود، علي رغم تضادهاي فکري و عقيدتي موفق شد. زمينه ي همکاري سازنده با طيف هاي گوناگون سياسي را فراهم نمايد و به تحميل فرمول هاي برتري جويانه و معرّفي خود به عنوان مرکزيت فرماندهي مقاومت نپردازد.
در دسامبر 1993م و در طي برگزاري اجلاس مادريد، فرمول هاي ارائه شده ي مبارزه از سوي حماس با هدف تشکيل فرماندهي متّحد براي همه ي نيروهاي معارض به نام «اتحاد نيروهاي فلسطيني» نسبت به طرح هاي ديگر از عمق و جامعيّت بيشتري برخوردار بود.
در اين فرمول پيشنهادي ايجاد فرماندهي جمعي براي نيروهاي فلسطيني پيش بيني شده بوده که 40 درصد از اعضاي آن از حماس و 60 درصد ديگر از بين نيروهاي معارض و مستقل باشد. اين نسبت در مقايسه با وزن اجتماعي و قدرت حماس بسيار پايين بود، از اين رو بايد گفت که دگرپذيري جنبش حماس و تلاش در جهت اتّحاد ملّت فلسطين اصل قابل توجّهي از رويکردهاي حماس را به خود اختصاص داده است. اين روش حتّي در آغاز مبارزات انتخاباتي سال 2006 و نطق هاي پس از پيروزي رهبران اين جنبش مشهود بود. (19) بخشي از بيانيه ي اين جنبش که در تاريخ 1991/11/6 و تحت عنوان «پيام به عقلاي وطن گران سنگ ما» منتشر گرديد، و هنوز به آن استناد مي گردد، چنين مي گويد:
- اختلاف در ديدگاهها و موضع گيري ها و اجتهادات سياسي امري طبيعي و پديده اي سالم است که در ميان همه ي ملّت هاي جهان جريان دارد.
- اين حق هر کسي است که ديدگاه و اجتهادات و باورهاي خود را با روش هايي که آن را مناسب تشخيص مي دهد بيان کند به شرط آنکه اين روش ها از تشنّج و رويارويي به دور باشد.
- ما روش هاي سلطه جويانه و بستن دهانها و ترور ديدگاه ديگران يا ناديده گرفتن آن و يا تحقير منزلت و جايگاه آن را قاطعانه رد مي کنيم، زيرا هيچ کس حق ندارد ديدگاه خود را بر ديگران تحميل کرده و خود را قيّم مردم بداند.
- تا زماني که انتخابات آزاد و بي طرفانه براي کشف نماينده اکثريت مردم برگزار نشده، هيچ نيرويي حق ندارد خود را اکثريت بداند و ديگران را اقليت. هرگونه ادعا در اين زمينه گمان و توهّم به شمار مي رود که هيچ پايه و اساس منطقي ندارد. (20)

نفي طرح ايجاد تشکيلات خودگردان

پس از پذيرش طرح «غزه-اريحا» توسط ياسر عرفات، رئيس سازمان آزاديبخش فلسطين (به تاريخ 1993/8/10) مبني بر عقب نشيني رژيم صهيونيستي از غزه و اريحا و از طرف ديگر مذاکرات محرمانه صلح «اسلو» (به تاريخ 1993/9/13) در خصوص تدابير مربوط به خودمختاري و دوره ي انتقالي و همچنين توافق قاهره (به تاريخ 1994/5/6) که سرانجام منجر به شناسايي رسمي دو طرف و تأسيس تشکيلات خودگردان گرديد مواضع و سياست هاي واکنشي حماس در قبال اين مذاکرات و تشکيل دولت خودگردان آغاز گرديد، علّت اتّخاذ اين رويکرد توسط حماس عبارت بودند از:
- اين مذاکرات براي ملّت فلسطين چه در عرصه ي سياسي و چه در عرصه ي سرزميني نتيجه اي نداشت و اين مذاکرات هرگز پاسخگوي دردها و رنج هاي ملّت فلسطين نبود و به مؤلّفه هاي اصولي و مبنايي مسئله فلسطين نپرداخته بود.
- پس از تشکيل دولت خودگردان اوضاع معيشتي مردم فلسطين بهبود نيافت و به دليل انحصار قدرت با بحران هاي بيشتري مواجه گرديد.
- موضوع آزادي زندانيان فلسطيني از زندان هاي رژيم صهيونيستي مسکوت ماند و از سوي ديگر به دليل محوريت و حاکميت استبداد گونه ساف در تشکيلات خودگردان، دموکراسي ملّت فلسطين سرکوب گرديد.
- سياست تسليم سازي تشکيلات خودگردان ادامه يافت، زيرا در بعضي شرايط کمک کشورهاي کمک کننده، به حسن سلوک تشکيلات خودگردان و ميزان پايبندي آن به قراردادهاي منعقده مشروط مي گرديد. (21) بنابراين جنبش مقاومت اسلامي حماس، تشکيلات خودگردان را چيزي فراتر از تراوش قراردادهاي همزيستي با دشمن صهيونيستي نمي داند و معتقد است صهيونيست ها با ايجاد اين تشکيلات موافقت کردند تا مجموعه اي از اهداف خود را در کوتاه مدّت و دراز مدّت محقق سازند، اين تشکيلات که از سوي پليس سي هزار نفري پشتيباني مي شود، خود را ملزم به اجراي تعهدات مندرج در قرارداد با رژيم صهيونيستي و متعهد به مقابله با عمليات مقاومت و در هم کوبيدن گروه هاي مقاومت و يا تضعيف آنها به بهانه ي صيانت از فرايند سازش مي داند.
از اين رو رژيم صهيونيستي تشکيلات خودگردان را به عنوان وسيله اي براي به رسميت بخشيدن به اشغالگري خود به کار گرفته است؛ براي مثال، تشکيلات خودگردان با احداث راه هاي کمربندي براي شهرک نشينان موافقت کرد و با اين کار، به حضور زورمدارانه صهيونيست ها مشروعيت بخشيد.
جنبش حماس به خوبي مي داند که صهيونيست ها مي کوشند با پنهان شدن در وراي تشکيلات خودگردان، از رو به رو شدن با جنبش و برنامه هاي جهادي آنها اجتناب ورزند. از اين رو جنبش حماس به اين نتيجه رسيده است که سرگرم شدن به رويارويي نظامي با تشکيلات خودگردان هدفي از اهداف مهم صهيونيست ها و بخش مهمي از مطامع آنهاست. به همين دليل کادر رهبري حماس پس از آرامش نسبي و استقرار در شهر غزه، قاطعانه از درگيري با تشکيلات خودگردان خودداري مي نمايد. و اين در حالي است که تشکيلات خودگردان در حوزه عملکرد خود طي سالهاي استقرار، رفتاري سرکوب گرانه و ناقض حقوق بشر داشته و تا سر حد ترور رزمندگان مجاهد حماس و تيراندازي به سوي نمازگزاران فلسطيني پيش رفته، و صدها تن از مردم را به بهانه ي حمايت از حماس، بازداشت نموده و آنها را در برابر انواع شکنجه هاي قرون وسطايي قرار داده و تعدادي از آنها را به شهادت رسانده است. (22)

نفي طرح هاي سياسي صلح

حماس به استناد منشور و ايدئولوژي اسلامي خود «فلسطين را وقف همه ي نسل هاي مسلمان مي داند و اعتقاد دارد که چشم پوشي از هر بخش از سرزمين فلسطين، چشم پوشي از بخش هايي از دين اسلام است» و از همين جهت با هرگونه راه حل سياسي که در آن بخشي از سرزمين فلسطين به رژيم صهيونيستي واگذار شود، مخالف است؛ به عنوان مثال جنبش حماس قرارداد «اسلو» را تؤطئه اي بزرگ براي پايمال کردن ملت فلسطين و حقوق حال و آينده آن مي داند.
همچنين معتقد است که طرح صلح مادريد، هيچ يک از جنبه هاي حاکميت و استقلال و تعيين سرنوشت و بازگشت آوارگان فلسطيني را مورد توجه قرار نداده، بلکه فقط براي ساکنان کنوني فلسطين حق خودگرداني در نظر گرفته است.
براساس همين اصول جنبش مقاومت اسلامي، طرح هايي چون طرح بيکر، مبارک، غزه- اريحا، قاهره، طابا و غيره را رد کرده و آن را به منزله ي بستن پرونده ي فلسطين و محروميت اين ملت از پي گيري مطالبات و حقوق مشروع خود مي داند ؛ بنابراين موضع گيري و رويکرد اصولي حماس درباره ي طرح هاي سياسي سازش را مي توان چنين بيان کرد.
- آگاه ساختن مردم فلسطين نسبت به عواقب خطرناک سازش و قراردادهاي ناشي از آن.
- تلاش در جهت سازماندهي و ايجاد ائتلاف ميان گروههاي معارض روند سازش.
- پافشاري بر ضرورت عدم پايبندي «ساف» به قراردادهاي منعقده و خروج از روند مذاکره با اسرائيل.
- تشديد عمليات نظامي و هدف قراردادن عمق رژيم صهيونيستي با هدف ابزار عدم پايبندي فلسطيني ها به پيمان هاي منعقد شده.
- انجام فعاليت هاي مسالمت آميز از قبيل اعتصابها، تظاهرات و تحصن در چهار چوب تلاش براي ساماندهي افکار عمومي.
- بهره گيري از گفتمان سياسي مخالف روند صلح ، همراه با بررسي نتايج منفي آن ، با هدف تبيين ناکامي هاي اين طرح ها در تحقق حقوق ملت فلسطين.
- برقراري ارتباط و مذاکره با رسمي و غيررسمي عرب و جهان اسلام ، به منظور تبيين مواضع حماس و جلب حمايت و پشتيباني سياسي آنها. (23)

تاکتيک پذيري و مشارکت سياسي

در ماه مارس 2004 حماس خط مشي جديدي را براي فعاليت هاي خود ارائه کرد و با يک چرخش تاکتيکي به منظور تحقق اهداف ثابت پا به مرحله ي مشارکت سياسي در عرصه ي تحولات سياسي فلسطين نهاد که سرانجام به پيروزي در انتخابات پارلماني و تشکيل دولت انجاميد. علت رويکرد مسالمت آميز حماس و اتخاذ اين تاکتيک و ابعاد مختلف را مي توان چنين شرح داد:
ابومازن که پس از مرگ ياسر عرفات ، رياست تشکيلات خودگردان را بر عهده گرفت همواره تلاش نموده تا جايگاه و برتري فتح را در مبارزه (البته مبارزه مسالمت آميز) با رژيم صهيونيستي حفظ نمايد. با وجود اين، رويکرد صرفا سياسي وي سبب گرديد ميان گروههاي سنت گرا و نسل جديد فتح انشعاب به وجود آيد و وي نتواند چنان که بايد، هماهنگي و وحدت و انسجام فتح را حفظ کند . همچنين عملکرد مثبت ساير گروههاي جهادي در استمرار مقاومت تا حدودي چهره ي مردمي فتح را کاهش داد. از طرف ديگر ابومازن از سوي ديگر بازيگران فرامنطقه اي ، مجامع بين المللي و رژيم صهيونيستي براي مهار انتفاضه و خلع سلاح مقاومت تحت فشار قرار داشت . براساس اين ، وي هر چند حضور گروههاي جهادي به ويژه حماس را در انتخابات عامل تزلزل جايگاه فتح مي دانست ، اما اميدوار بود با برگزاري اين انتخابات ،پارلمان جديد فلسطين با مشارکت اکثريت گروهها تشکيل شود و او اين امر را به عنوان کارکرد مثبت خود ثبت نمايد و با حضور اعضاي مقاومت در پارلمان تا حدودي خط مشي نظامي را به سياسي برگرداند.
ابومازن تشکيل پارلمان را گامي ديگر براي برخوردار شدن از کمک هاي اقتصادي و سياسي محافل خارجي براي سازماندهي تشکيلات اداري و اجرايي دولت خودگردان تلقي مي کرد.
از طرف ديگر عملکرد و مواضع حماس بيانگر اين امر بود که آنها سعي دارند تا با حضور در پارلمان به نوعي مشروعيت سياسي دست يابند و از ليست گروه هاي تروريستي خارج شده و به عنوان يک گروه سياسي مشروع و رسمي معرّفي شوند و به عنوان جرياني مقتدر در پارلمان، ضمن استمرار بخشيدن به اهداف مقاومت، بر عملکرد تشکيلات خودگردان و بر روند مذاکرات با رژيم صهيونيستي و ساير بازيگران خارجي نظارت نمايند و خواسته هاي ملّت فلسطين را در چارچوب قانونگذاري و نظارت بر دستگاههاي اجرايي، محقق سازند. با نگاهي به اهداف غرب و رژيم صهيونيستي که قبل و بعد از انتخابات پارلماني اعلام گرديد، مي توان به درستي راهي که حماس انتخاب کرد، پي برد. اين اهداف عبارتند از:
1. با اعمال فشار بر گروههاي مقاومت و مشروط کردن حضور آنها در انتخابات، خلع سلاح و زمينه تغيير جهت گيري آنها از بعد نظامي به بعد سياسي را فراهم آورند.
2. با ايجاد تشکل هاي سياسي در فلسطين و يا سرعت دادن به اتخاذ مشي سياسي، راه را براي اجراي نقشه راه هموار نمايند.
3. به ايجاد اختلاف ميان گروههاي مقاومت بپردازند؛ يعني با دامن زدن به اختلاف بين دو نگرش مقابله سياسي و نظامي با رژيم صهيونيستي، انشعاب و تضعيف آنها را پديد آورند.
4. خارج کردن تدريجي گروههاي جهادي از صحنه مبارزاتي؛ به اين معنا که حضور حماس در پارلمان، مي تواند منجر به تنها ماندن جنبش جهاد اسلامي و در نهايت، اجبار به ترک سلاح و روي آوردن به روند سياسي گردد.
5. معطوف شدن مقاومت و تشکيلات خودگردن به برگزاري انتخابات و صف بندي هاي سياسي و کم توجّهي به فعاليت هاي رژيم صهيونيستي در کرانه باختري، جولان و بيت المقدس و... (24) پس از پيروزي حماس درانتخابات پارلماني فلسطين که در آن 726 نامزد در سه منطقه ي کرانه ي باختري، قدس شرقي و غزه براي تصاحب 132 کرسي پارلماني رقابت داشتند، اين جنبش 76 کرسي را به دست آورد و اين اکثريت با همراهي 4 رأي مستقل به 80 کرسي رسيد و جنبش فتح باکسب 43 رأي از حماس شکست خورد.
سخنگوي رژيم صهيونيستي در اوّلين اقدام، شرط اين رژيم، براي گفتگو با کابينه اي که حماس در آن عضويت داشته باشد را عدم توسل به اقدام نظامي و محکوم کردن آن و کنار گذاردن هدف اعلام شده ي خود مبني بر نابودي اسرائيل دانست. از طرف «موشه کاتساو» رئيس جمهور وقت رژيم غاصب فلسطين در جلسه ي اضطراري حزب ليکود بعد از پيروزي حماس گفت: «با تشکيل دولت حماس در فلسطين ما با دولتي مشابه ايران، امّا نه در فاصله ي 10,000 کيلومتري تل آويو، بلکه اين بار در هزار متري خود مواجه هستيم. » جنبش مقاومت اسلامي نيز با تأکيد بر مواضع گذشته خود در مقابل رژيم صهيونيستي، گام نهادن به عرصه مشارکت سياسي را به هيچ وجه به معناي بر زمين گذاشتن سلاح ندانست بلکه اين اقدام را به معناي گشودن عرصه اي ديگر براي مبارزه عليه اشغالگران معرّفي نمود. محمود الزهار از رهبران ارشد حماس در جمله اي کوتاه مشارکت سياسي اين جنبش را «گلوله در کنار صندوق رأي» توصيف کرد.

حماس، تجربه هاي گذشته و افق فرا رو

حماس در طول حيات 20 ساله خود براي دستيابي به حقوق مردم فلسطين از هيچ تلاشي فروگذار نکرده و تهديدها، تطميع ها و يا فريب دشمنان در او اثرگذار نبوده است. اين جنبش با تکيه بر بنيادها و مفاهيم فکري خود و با انتخاب رويکردهاي آگاهانه همواره توانسته است، سياست ها و مواضع راهبردي و دقيقي براي نيل به اهداف عاليه ي خويش برگزيند. تداوم اين حرکت مشروعيت سياسي حماس را به دنبال داشته است، عاملي که به عنوان بستر تحقق برنامه هاي اجراي اين جنبش، در عرصه فعاليت هاي اجتماعي، سياسي، نظامي تعريف مي گردد.
با تحقق اين هدف حماس توانسته جايگاه بلندي در معادلات سياسي داخلي و بين المللي فلسطين پيدا نمايد، به شکلي که ناديده گرفتن واقعيت حماس در صحنه سياسي فلسطين و روند حل و فصل نهايي آن، ناممکن به نظر برسد و اين دليلي بر پويايي، حيات و صلابت جنبشي است که در خط مشي آن انزوا و انفعال معنا ندارد.
حماس پس از حضور در رقابت هاي انتخاباتي، پيروزي خيره کننده و تشکيل دولت، همچنان به نقش آفريني در عرصه ي مسائل فلسطين ادامه مي دهد. شايد در نگاه اوّل اين رويکرد به عنوان دگرديسي و يا عدول از اهداف استراتژيک حماس به نظر مي آمد، امّا اگر به شالوده ي بنيادهاي فکري و اجرايي حماس يعني ميثاق آن با تأنّي و دقّت بنگريم، واضح مي شود که برخي قسمت ها و نظرات موجود در آن به صورت زيرکانه و قابل تفسير، نگاه به آينده و حلّ معادلات آينده را، براي حفظ و بقاي اين جنبش، در نظرگرفته است، حماس به خوبي نشان داده که قابليت ويژه اي در انطباق رويکردهاي انتخابي براي آينده ي فعاليّت خويش، دارا مي باشد، يعني در حالي که هنوز مبناي تفکّر راهبردي خود را انتفاضه مي داند، مشارکت سياسي، تشکيل دولت وحدت ملّي، گفتمان سياسي و نقش و اعمال نفوذ در عرصه فرامنطقه اي را نيز به عنوان مبناي تصميم گيري رهبران خود برگزيده است.
از سوي ديگر و پس از وقوع اين تحولات حماس مرحله جديدي از حيات خود را همراه با بحران هاي داخلي و اوضاع و شرايط جديد منطقه ي خاورميانه سپري مي سازد. اين مرحله دلالت بر اين امر دارد که ايالات متحده آمريکا و رژيم صهيونيستي در قالب «طرح خاورميانه بزرگ» و پس از شکست ها و ناکامي ها ي گذشته براي نابودسازي حماس به توافق رسيده اند، اين اقدامات شامل:
- برانگيختن افکار عمومي جهاني، منطقه اي و عربي بر ضدجنبش حماس به عنوان يک سازمان تروريستي که اهداف خود را در قالب مشارکت سياسي و انجام فعاليّت سياسي دنبال مي نمايد.
- تضعيف و انزواي داخلي حماس از طريق محاصره، تحريم و عمليات نظامي در نوار غزّه (مرکز اصلي استقرار جنبش و دولت حماس) و دامن زدن به نارضايتي و اعتراضات عمومي.
- تعطيلي مراکز خيريّه وابسته به جنبش حماس و تأسيس سازمان هاي خدمات عمومي با امکانات و اعتبارات فراوان به سرپرستي دولت انتصابي (سلام فياض) براي انزوا و انفعال جنبش حماس.
- افزايش کمک هاي مالي و خدماتي به فلسطيني هاي کرانه ي باختري (محل استقرار تشکيلات خودگردان) تا بدين ترتيب دو چهره ي متفاوت از يک ملّت ترسيم گردد، يکي در رفاه کامل و ديگري در فقر و بيچارگي.
- فراخوان برگزاري کنفرانس صلح به منظور تشکيل کشور فلسطيني و حل مسئله فلسطين براي هميشه و به موازات آن تقويت جايگاه جنبش فتح، سازمان آزاديبخش فلسطيني و تشکيلات خودگردان. (25) طرّاحان اين معادله، مترصّد وقوع جنگ داخلي ميان فلسطيني ها و بروز قيام مردمي عليه جنبش مقاومت اسلامي حماس مي باشند.
حماس نيز همچون گذشته بر مبناي اعتقادات، بنيادهاي فکري و رويکردهاي آگاهانه ي خويش، موضوع وحدت ملّي، و تحريم جنگ داخلي را سرلوحه ي برنامه هاي راهبردي خود قرار داده است و ضمن افشاي اهداف پشت پرده ي زمينه سازان بحران از گفتگو به عنوان يگانه راه حل بحران جاري فلسطين نام مي برد، تقويت مناسبات خارجي و اقدامات منطقه اي و فرامنطقه اي حماس و استفاده از نقش فعّال بازيگران و عناصر تأثيرگذار در عرصه روابط بين الملل، استراتژي زيرکانه ديگري است که رهبران اين جنبش را با تأسي از جنبش مقاومت اسلامي لبنان، بر آن واداشته است البته حماس اين حقيقت را به خوبي مي داند که همراهي مردم، پيروزي قطعي را به دنبال خواهد داشت زيرا ملّت فلسطين مسلمان اند و از مرگ نمي هراسند و سعادت خود را در شهادت مي بينند. اين سندي است که رهبران گذشته حماس و مردم مظلوم فلسطين، باخون خويش ادامه ي حيات آن را امضا نموده اند.

پي نوشتها:

1. ابوالقاسم قاسم زاده، «نگاهي به جنبش اسلامي حماس»، فصلنامه علوم سياسي، (تابستان 83) ص 48-49.
2. مرتضي شيرودي، «حماس گذشته، حال، آينده» فصلنامه انديشه تقريب، (پاييز 85) ص 85.
3. وائل کريم، «حماس، چالش ها و تاکتيک ها» ماهنامه پيام فلسطين، (شماره 45) ص 42.
4. اين گردان ها فعاليت خويش را در چارچوب پيکار مسلحانه منحصر کرده و در اين زمينه به شيخ عزالدين قسام که از آغاز دهه 20 خواهان مبارزه مسلحانه شد و نوامبر 1935 در اثر درگيري با پليس استعماري انگلستان به شهادت رسيد، اقتدا مي کند. عزالدين قسام به اهميت مبارزه مسلحانه در چارچوب جهاد در راه خدا و ميهن توجّه داشت و آن را برترين راه براي آزاد سازي فلسطين مي دانست. موسي ابومرزوق مؤسس اوليه ي اين گردان هم اکنون جانشين مسئول دفتر سياسي حماس يعني خالد مشعل به شمار مي آيد.
5. وائل کريم، همان، ص 43-44.
6. ميثاق جنبش مقاومت اسلامي، ص 1-34.
7. شيخ احمد ياسين، (مصاحبه شخصي)، روزنامه الشرق الوسط، 2004/7/4.
8. جواد الحمد، اياد برغوثي، «سيري در انديشه سياسي حماس»، ترجمه سيد حسن موسوي (تهران: مرکز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيک خاورميانه، 1383) ص 45-47.
9. ميثاق، همان، ص 8-20.
10. محمّد نزال، «االانتفاضه، الانجاز السياسي و المستقبل»، مجله قضايا دو ليه، شماره ي 154، دسامبر 1992.
11. ياسر الزعاتره، «جنگ عليه حماس»، سايت مرکز اطّلاع رساني فلسطين، 1385.
12. ميثاق، همان، (مادّه ي 25 و 12).
13. علي الجرياوي، «حماس، مدخل الاخوان المسلمين الي الشرعيه السياسيه»، مجله دراسات فلسطينيه، (شماره ي 20) ص 71-72.
14. دکتر اياد البرغوثي، استاد جامعه شناسي در دانشگاه ملي النجاح نابلس مي باشد، وي مطالعات فروان، و آثار متعددي در مورد جنبش اسلامي در فلسطين داشته و دارد.
15. اياد البرغوثي، «الاسلمه و السياسه في الارضي الفلسطينه المحتله»، (مرکز مطالعات و پژوهش هاي الزهرا، قدس، 1990، ص 2).
16. الحمد، همان، ص 189-192.
17 سايت اطّلاع رساني فلسطين، www.Palestin-info/fa، (1384). اين سخنان در قسمت تاريخچه مقاومت، درباره ي تبعيديان به جنوب لبنان در دسامبر 1992 به عنوان «ما مي دانيم» منعکس شده است.
18. نگاه کنيد به: متن کامل مصاحبه، روزنامه الوطن، چاپ غزه، 1998/1/19.
19. الحمد، همان، ص 182-197.
20. سايت اطلاع رساني فلسطين، (1385)، قسمت ديدگاه اسلامي، استاد و بيانيه ها، شماره (4).
21. الحمد، همان، ص 255-258.
22. مرتضي شيرودي، «ريشه، بستر و چالش هاي نهضت هاي اسلامي»، ماهنامه زمانه، شماره ي 45 و 46 (خرداد و تير 1386) ص 26-33.
23. شيرودي، «حماس، گذشته، حال، آينده»، همان، ص 92-94.
24. احمد موثقي «مسائل جنبش هاي اسلامي»، ماهنامه زمانه، شماره 45 و 46 (خرداد و تير 1385) ص 3-8.
25. نشريه پيام فلسطين، قسمت رخدادها، «مخالفت با گفتمان داخلي؛ خواستي صهيونيستي آمريکايي»، شماره 47 (شهريور 1386) ص 70-72.

منبع:فصلنامه ي مربيان