دنياي فردا و ضرورت هايش





مؤلفه هاي دنياي آينده

انسان امروزي، با شدت و شتاب فزاينده اي به سوي آينده که در درون خود، ادبيات و گفتماني خاص، تعاملات ويژه و حيات نويني را ذخيره دارد، در حرکت است. با فرسوده تر و نفوذپذيرتر شدن مرزهاي جغرافيايي و گسترش وسايل و ابزارهاي ارتباطي و رسانه اي، در چندين سال آينده، هر گونه مانع و محدوديت طبيعي و سياسي از بين مي رود و افکار و اطلاعات، بدون هيچ گونه کنترل و مزاحمت سياسي از مرزهاي ملي عبور کرده، اقشار و گروه هاي مختلف را تحت تأثير قرار خواهد داد.
مواد اوليه به تدريج، اهميت قبلي خود را از دست مي دهند و آنچه اولويت خواهد يافت،پژوهش براي يافتن بهترين راه هاي استفاده از مواد و اشيا در جهت توليد خواهد بود. برخورداري کشورها از مزيت هاي نسبي ( مانند: مواد اوليه، نفت و محصولاتي از قبيل: موز، نفت، قهوه، چاي، کاکائو و مس ) به واسطه ي سرعت تحقيقات و نوآوري هاي تکنولوژيک به سرعت به عواملي ناکارآمد و ارزان تبديل مي گردند و اهميت خود را از دست مي دهند.
قرن پيش رو را « عصر اطلاعات »، ناميدن، در واقع پرداختن به ظاهر رويدادهاي عصر آينده است. انفجار اطلاعات، خود، ماحصل توليد عظيم اطلاعات است و اين توليدات نيز بر اثر تحقيقات به وجود ميآيد. اين قرن را بايد « عصر تحقيقات » ناميد. تحقيقات، مادر اطلاعات است. در عصر آينده، علوم و اطلاعات، بهترين مواد خام و محققان، بهترين سرمايه و مراکز تحقيقاتي، مهم ترين ابزار توليد علم خواهند بود. (1)
تحقيقات در آينده، تمامي ارکان زندگي بشري را تحت تأثير و نيز در معرض تغيير قرار خواهد داد و به واسطه ي گسترش پژوهش، امور جديدي کشف خواهند شد که امروزه حتي به ذهن بشر خطور نمي کند و اگر ويژگي هاي جهان آينده براي انسان، قابل تصور مي بود، قرن آينده را عصر نوابغ بي نظير و انسان هاي غول پيکر و عصر ظهور کارخانجات توليد علم ( به جاي توليد کالا ) و عصر از بين رفته طبقه ي کارگر و ظهور طبقه اي جديد به نام پژوهشگر مي خواند.
عصر آينده را که انسان از کلبه ي محقر و منزوي خود بيرون مي آيد و خانه اي به بزرگي جهان پيدا مي کند، مي توان عصر ظهور « خانواده ي جهاني » نام گذاري کرد.
انسان خانواده ي جهاني، از واحد کوچکي به نام خانواده وحتي از جامعه ي کوچکي که در آن زندگي مي کرد، خارج مي شود و گوش، چشم، زبان، فکر و روحي به بزرگي جهان پيدا مي کند. زندگي و کار در هر نقطه از جهان وانتخاب فرهنگ دلخواه از مشخصه هاي عصر آتي است.
هر روز که مي گذرد بر تعداد انسان هايي که در جستجوي کار ( مناسب )، کشور خود را ترک مي کنند، افزوده مي شود و پديده ي مهاجرت، ابعاد وسيع تر و پيچيده تري مي يابد. از اين رو برخي عقيده دارند که عصر کنوني را بايد عصر مهاجرت دانست. (2) اکنون حدود پنجاه ميليون مهاجر در جهان وجود دارند که 8% درصد جمعيت جهان را تشکيل مي دهند.
با توجه به مؤلفه هاي بالا و تغييراتي که با سرعت فزاينده در حال تحقق است، هر گونه توقف و رکود در عصر حاضر، بوي کهنگي و مرگ را در آينده متصاعد خواهد نمود. هر چند که هيچ گاه نمي شود آينده را به روشني، طراحي و پيش بيني کرد، اما از سوي ديگر هم نمي توان منتظر ماند تا آينده، ما را پيدا کند. نمي توان همواره به اميد بازگشت گذشته هاي طلايي به سر برد.
دي تور، از متخصصان در زمينه ي « آينده پژوهي» معتقد است: آينده، قابل پيشگويي نيست و هيچ کس در هيچ کجا با قطعيت کافي، نمي داند آينده چگونه خواهد بود. و اين اصل ( غيرقابل پيش بيني ) بوده آينده )، بدين معنا نيست که نگران آينده نباشيم و تنها به بخت و اقبال يا سرنوشت تکيه و اعتماد کنيم؛ يا اين که بنشينيم تا هر وقت بحران هاي ناگهاني تازه اي سر بر آورد، بدون طرح و برنامه ي قبلي، خود را به امواج بحران ها بسپاريم، بلکه اين اصل، حکم مي کند که نسبت به آينده، موضع مناسب تري اتخاذ کنيم.(3)

دو ضرورت

بر اساس آنچه گذشت، اگر بخواهيم از حد کوشش هاي فقط منفعلانه فراتر رويم و بکوشيم تابر پايه ي پيش بيني هاي درست تر، طرح هاي عملي تري را اجرا سازيم، بايد به دو ضرورت، به خوبي و درستي توجه کنيم تا سهم خود را در تغييرات و جايگاه خود را در تحولات آينده بيابيم.

1. ضرورت خودباوري

در حقيقت، اين جهان از هيچ گروهي حمايت نمي کند و براي گروه از قبل تعيين شده اي، بدبختي را رقم نمي زند. جهان مثال يک آينه، آنچه را که در مقابل ماست به ما نشان مي دهد. درک اين عقيده به معناي به دست آوردن قدرتمند ترين نگرش ذهني است:« ما به دنيا آمده ايم تا برنده شويم »؛ مهم نيست که ديگران چه چيزهايي به ما مي گويند. يا در برابرمان چه رفتاري از خود نشان مي دهند مهم باور داشتن اين نکته است که برنده شدن با زندگي مان عجين شده است.
طبيعت، اجازه ي بقاي هيچ چيز را در قلمرو خود نمي دهد، مگر آن که آن چيز بتواند به خود ياري کند؛ تکوين و بلوغ يک سياره، مدار آن و ثباتش در آن مدار، درخت خم شده اي که خود را از شر باد نيرومندي نجات مي دهد، منابع حياتي هر حيوان ونبات، نمايش هايي از روح معتمد به خود است. (4) هر کس خود را بلند نگرداند و به اوج رفعت نرساند، کسي او را بلند نخواهد کرد.(5)
پيشرفت ها و ترقيات حيرت انگيز و اعجاب آوري که در کليه شئون فني، اقتصادي واجتماعي نصيب بشر امروزي شده و هم چنين پيروزي هاي درخشان مردان بزرگ تاريخ جهان، در سايه ي اعتماد به خود و فعاليت هاي مداوم به دست آمده است. هيچ کس بدون ايمان به خود نمي تواند از حدودي که براي خويش تعيين کرده، به مرحله اي بالاتر صعود کند و تا اعتماد به توانايي خويش نداشته باشد، به انجام دادن هيچ کاري قادر نيست؛ فقط در سايه ي ايمان به شگفتي هاي خدايي خود، مي توان به هدف هاي بزرگي در آينده دست يافت. ماندگارترين آثار و عجايب تاريخ، مربوط به مسلمانان است. اگر دوباره روحيه خودباوري زنده شود، فرهنگ دنياي جديد، بار ديگر در برابر عظمت دوباره برخاسته، انگشت به دهان خواهد ماند. شما اگر ايمان داشته باشيد، از همه برتريد. (6)
اگر چه فراگيري زبان انگليسي که از ملزومات ارتباطي عصر آينده و امري ضروري است ودريچه ي فرهنگي و تکنولوژي و تحولات جهاني را به سوي ما مي گشايد، اما دانستن زبان عربي و فهميدن معارف ديني مستند به وحي و الهامات الهي و گفتارهاي پيامبر صادق و امام معصوم (ع) که درست، يقيني و تحقق يافتني است، در محيط شناسي، جهان شناسي، خودشناسي و پي گيري تحولات پيراموني، صدها گام مطمئن ما را به جلو مي برد. فقط کافي است باور کنيم.
به خاطر بسپاريد:
- انسان، مترقي ترين و برترين موجود زمين و قدرت مثبت و فعال و با اراده اي است که مي تواند با تمام نيرو و در تمام جهات گوناگون، تکامل پذيرد.
- نويسنده ي کتابي قديمي با اطمينان ادعا کرد که تمام مردم نابغه اند؛ زيرا هر انساني دست کم چيزي دارد که او را از ديگران متمايز مي سازد. اين سخن با آن که اغراق آميز است، رنگي از حقيقت دارد. (7)
- در دنيا بيماري لاعلاج وجود ندارد و فقط افراد علاج ناپذير وجود دارند.
- ضعيف ترين انسان هاي دنيا کساني هستند که هميشه فکر مي کنند چيزي در ساختمان بدن آنها کسر يا معيوب است. اين افراد، هميشه ضعيف مي مانند؛ زيرا دائما گوش مي دهند ببينند عيب صداي موتور بدن آنها از کجا در مي آيد.(8)
- به خودتان ايمان داشته باشيد و هرگز فکر نکنيد که توانايي شما از ديگران کمتر است.
-هرکس همت خود را بلند سازد و مراحل عالي را طي کند، مورد ستايش و تعظيم قرار خواهد گرفت.(9)

2. ضرورت برنامه ريزي

باور رايج، اين است که هفت صنعت کليدي چند دهه ي آينده عبارت اند از:
ميکروالکترونيک، بيوتکنولوژي، صنايع توليد مواد جديد، هوانوردي غيرنظامي، مخابرات، ربات ها، ماشين افزار و نيز کامپيوترها و با نرم افزار آنها. همه ي اين صنايع، متکي بر نيروي مغزي ( فکر و ذهن انسان) هستند اين که هر يک از اين صنايع در کجا مستقر خواهند شد، بستگي به اين داردکه چه کسي بتواند نيروي مغزي را براي استقرار آنها سازمان دهد (10) يا در سال هايي که در پيش روي ماست، چه کسي مي تواند برنامه ي دقيق و حساب شده اي را براي آينده طراحي کند ؟!
از همين رو برخي از کشورها در طراحي هاي جديد و در دپارتمان هاي برنامه ريزي دانشگاهي خود ادعا مي کنند که به رقم 2010، 2020، 2030، يا 2040 رسيده اند براي مثال، ژاپني ها سال 2030 ميلادي را مطرح مي کنند؛ يعني تا اين سال اهداف وبرنامه هاي خود را طراحي و برنامه ريزي کرده اند و کشوري مانند مالزي، 2010 را و آلمان 240 را عنوان نموده اند.
يکي از مهم ترين عوامل در فرآيند برنامه ريزي اين کشورها، نگاه آنان به مقوله ي زمان و روش استفاده و بهره گيري از آن است؛ چرا که زمان را نه مي توان حفظ کرد و نه مي شود دوباره تسخير نمود و از سوي ديگر، موفقيت و شکست هر اجتماعي، بستگي به نحوه ي استفاده ي بهينه آنها از وقت دارد.

آسيب هاي بي برنامگي

بابرنامه ريزي مي توان استعدادها را شکوفا و مهم ترين و کسل ترين لحظات زندگي را به صحنه روشن فعاليت، تلاش، شکوفايي و رشد تبديل نمود.

1. از دست دادن فرصت ها

ضرورت و مهم بودن برنامه ريزي زماني آشکار مي گردد که بدانيم زمان، سرمايه ي بي جايگزين و از دست رفتني است و انسان هاي وامانده و جوامع جامانده از پيشرفت، اغلب، کساني هستند که به زندگي در زمان حال يا زندگي در لحظه، متهم مي شوند. آنها معمولا نشان لاابالي گري را بر پيشاني دارند و متهم اند که هيچ برنامه اي براي فرداها ندارند:« چو فردا شود، فکر فردا کنيم !».

2. بحران هويت

هم چنين، انسان هاي فاقد برنامه ( خصوصا فاقد برنامه ي چندين ساله)، خيلي زود گرفتار نوعي بحران هويت مي شوند؛ چرا که بحران هويت، زماني به وجود مي آيد که فرد، خود را در آستانه ي تحولات برق آسا گم مي کند و به واپس ماندگي گرفتار مي شود. صاحب نظران عقيده دارند که « بحران هويت » مشکلي است که در پيوند تنگاتنگ با مقوله ي زمان قرار دارد.(11)

3. نگاه غير واقعي

از آسيب هاي جدي ديگر بي برنامگي، غيرواقعي بودن نگاه ما نسبت به زندگي و زمان خواهد بود. زمان، تنها سال و ماه و هفته نيست. نگرش ما به زمان، در قالب « روز، هفته و ماه » به سرقت پنهان زمان مي انجامد. براي جلوگيري از اين سرقت بايد زمان را در قالب هاي دقيقه، ثانيه و لحظه ببينيم. (12)
با مهم يافتن ضرورت برنامه ريزي و تقسيم اوقات در محدوده هاي مشخص و معنادار کردن فرصت هاي زندگي، مي توان سريع تر و مطمئن تر به اهداف رسيد و در آينده ي نزديک، در رديف برترين کشور از جهت فرهنگي، علمي، اقتصادي و... بود، با اين دو شرط مهم که 1. خود رابيابيم، 2. خوب برنامه ريزي کنيم.

پی نوشت ها:

1. عصرآينده، حميدرضا درستي، ص 11.
2. جهاني شدن، فرهنگ هويت، احمد گل محمدي.
3. آينده ي جهان ( دولت و سياست در انديشه ي مهدويت )، رحيم کارگر، ص 27.
4. فلسفه ي اجتماعي ( منتخباتي از آثار ارسطو، اپيکور...) ترجمه: ع، اصدي نجفي دريابندي و ديگران، ص 324.
5. غررالحکم، ص 698.
6. سوره ي آل عمران، آيه ي 140.
7. توانايي هاي خود را بشناسيم، پکليس ويکتور، ترجمه: محمد تقي فرامرزي، ص 14 و15.
8. مي خواهيم خوش بخت باشيم، سيد محمد کاظم سجادي، ص 24.
9. غررالحکم، ص 661.
10. رويارويي بزرگ ( نبرد اقتصادي آينده ي ژاپن، اروپا و امريکا)، لستر تارو، ترجمه: عزيز کياوند، ص 52.
11. آموختن براي فردا، الوين تافلر، ترجمه: بابک پاکزاد و رضا خيام، ص 37.
12. مهارت هاي برنامه ريزي در زندگي، حسين خنيفر، ص 35.

منبع: کتاب حديث زندگي