7 خرداد 1388 / 3 جمادی الثانی 1430 / 28 می 2009

در هفتم خرداد 1335، به مناسبت هفتصدمين سالگرد وفات انديشمند و دانشور بزرگ جهان اسلام، خواجه نصيرالدين طوسي، كنگره بزرگداشتي در تهران برگزار شد و ابعاد گوناگون اين شخصيت عظيم علمي مورد بررسي قرار گرفت. ما نيز در اين مقال، به اين بهانه به گوشه‏هايي از زندگي ايشان مي‏پردازيم. ابوجعفر محمد بن محمد حسن طوسي معروف به نصيرالدين، استاد البَشَر، محقق طوسي و خواجه در روز يازدهم جمادي‏الاول 597 ق در طوس به دنيا آمد. ايام كودكي او در طوس سپري شد و او در اين زمان، مقدمات علوم را از پدر فاضلش فرا گرفت. در جواني راهي نيشابور شد و از محضر بزرگان آن ديار همچون فريدالدين داماد نيشابوري و عطار نيشابوري استفاده‏هاي فراوان برد. محقق طوسي در طي ساليان متمادي به كسب دانش پرداخت و به مدارج والاي علمي دست يافت. در زمان حضور او در عراق، واقعه هجوم سپاهيان مغول به ايران روي داد و او به ايران بازگشت تا حضورش كمكي براي ديگران باشد. خواجه نصيرالدين از آن پس به دعوت يكي از حاكمان فرقه اسماعيليه به قهستان و سپس قلعه الموت در نزديك قزوين رفت و نزديك به 26 سال در اين قلعه‏ها به سر برد، اما در اين دوران، لحظه‏اي از تلاش علمي باز نايستاد و كتاب‏هاي متعددي به رشته تحرير درآورد. با هجوم مغولان و فروپاشي اسماعيليان، خواجه درصدد برآمد تا به هر نحو ممكن، از خونريزي و ويرانگري قوم مغولان جلوگيري نمايد. از اينرو با استفاده از موقعيت علمي خود، به هلاكوخان مغول نزديك شد و پس از مدتي از مقربان درگاه آنان گرديد. همچنين مقام علمي و ارزش فكري خواجه نصيرالدين موجب شد تا هلاكو او را در شمار بزرگان دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وي كوشا باشد. خواجه نصيرالدين در طول ساليان بعد، به شهرها و كشورهاي مختلفي مسافرت نمود و شاگردان فرهيخته‏اي را پرورش داد كه علامه حلي، كمال الدين ميثم بن علي بحراني، سيد ركن الدين استرآبادي و مجدالدين طوسي از آن جمله‏اند. وي همچنين با نفوذ خود مانع از قتل عام مردم و دانشمندان مي‏گرديد و در حفاظت از ميراث عظيم اسلامي و علمي سعي زيادي نمود. خواجه نصيرالدين طوسي در علومي همچون رياضيات، فلسفه، كلام، اخلاق، ادبيات، هيئت و نجوم و... مهارتي بسزا داشت و آثار متعددي به وجود آورد كه قواعدالعقايد، اخلاق ناصري، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس و زيج ايلخاني از آن جمله‏اند. وي سرانجام در 18 ذيعقده 673 ق در 76 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در حرم حضرت امام موسي كاظم(ع) به خاك سپرده شد.
هفتم خرداد، روز قانون و آغاز هفته مجلس، يادآور هفتم خرداد ماه 1359 ش مي‏باشد. در چنين روزي، اولين دوره مجلس شوراي اسلامي افتتاح شد و از آن پس نيز در سال‏هاي 79 75 71 67 63 و 83 دوره‏هاي دوم تا هفتم مجلس شوراي اسلامي آغاز شده است. افتتاح اولين دوره مجلس قانون‏گذاري در جمهوري اسلامي ايران، يك نقطه عطف به شمار مي‏رود. وظيفه اين مجلس، قانون‏گذاري و نظارت مستقيم بر عملكرد رييس جمهوري و هيئت دولت است. تعداد نمايندگان مجلس، 290 نفر است و با رأي مستقيم مردم انتخاب مي‏شوند. هر شهر به تناسب جمعيت، تعدادي از كرسي‏هاي مجلس را به خود اختصاص مي‏دهد. اقليت‏هاي ديني شناخته شده در ايران با وجود آنكه، اكثر آنان، از لحاظ جمعيت، حد نصاب لازم يعني 150 هزار نفر براي به دست آوردن يك كرسي را ندارند، اما در پارلمان داراي نماينده مي‏باشند. انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي، در فاصله حدود يك سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 24 اسفند 1358 برگزار شد. در اين انتخابات، ملت ايران با شركت حدود يازده ميليون نفر در انتخابات به نمايندگان خود رأي دادند. و با برگزاري مرحله دوم، مجلس شوراي اسلامي، تركيب خود را يافت و با احتساب انتخابات ميان‏دوره‏اي، مجموعاً 263 نماينده به مجلس راه يافتند كه در اين ميان، تعداد 4 زن، 130 روحاني و 133 غيرروحاني مشاهده مي‏شد.
مجلس شوراي اسلامي در نگاه مردم ايران، محلي است جهت تهيه و تصويب قوانين اسلامي براي كليه نيازهاي جامعه در زمينه‏هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تبليغي، نظامي، اخلاقي، قضايي و هر چيزي كه به زندگي فردي و عمومي مربوط مي‏شود و به قانون نياز دارد. قوانين غني و قوي و پر مايه‏اي كه بتواند پاسخگوي همه نيازها باشد و روزنه‏هاي بي‏قانوني را ببندد. از اين رو افتتاح مجلس شوراي اسلامي با اين هدف در هفتم خرداد 1359 صورت گرفت. گشايش مجلس يكي از مهم‏ترين دلايل احترام به قانون و اهميت دادن به رأي و نظر مردم در نظام جمهوري اسلامي است و وجود مجالس قانون‏گذاري در هر كشور، حكايت از وجود آزادي در نظام حكومتي آن مي‏كند. به همين منظور، هفتم خرداد ماه، سالروز افتتاح اولين دوره مجلس شوراي اسلامي، به عنوان روز قانون ناميده شده است.
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دخت گرامي رسول اكرم(صلی الله علیه واله) بنابه روايت طبري و نقل قول وي ازحضرت امام صادق(علیه السلام) به شهادت رسيدند. آن يگانه بانوي جهان اسلام در دوران كوتاه زندگي پربارشان بهترين درس زندگي را به مسلمانان جهان آموختند و نيكوترين انسانها را به جهان بشري تقديم كردند. حضرت فاطمه زهرا(س) امتداد دهنده راه انبياء بودند. اگراين وجود پاك و مطهر نبود طريق انبيا پايان مي يافت. فاطمه زهرا(س) فرزند بهترين معصومند كه خداوند آفريده و به ايشان مباهات كرده است و بدينگونه است كه حضرت فاطمه(س) نيزد سرورو سالار همه زنان عالم شدند. فاطمه را حضرت محمد(ص) فاطمه ناميدند زيرا ازهرزشتي و پليدي بري بودند و ناپاكي در ايشان راه نداشت و اين وجود مطهر و معصوم بريده شده ازآتش بودند. حضرت فاطمه مرضيه صفات و خصلتهايي را كه در وجود مباركشان از پدر به وديعه مانده بود همانگونه به ارث گذاشتند و اين چنين است كه فرزندانشان بهترين و والاترين انسانهاي كره خاكي اند. حضرت فاطمه (س) و اهل بيت ايشان كه خداوند آنان را ازهرگونه پليدي دورگردانيده و در وصف آنان آيه تطهيرنازل كرده است. مسلمانان جهان اين روز را كه سالروز شهادت آن وجود نوراني و مقدس است به سوگ مي نشينند و آنان كه مي توانند به زيارت قبرستان بقيع مي روند كه به نام مزار حضرت فاطمه(س) شناخته شده است.
« ابواسحاق اسماعيل بن كِيسان» ازشاعران عهد عباسي در گذشت. ابن كيسان ابتدا غزل سرا و درسرودن شعربي تكليف بود اما درواپسين سالهاي زندگي كه ازغزلسرايي دست كشيد به سرودن اشعار زاهدانه و يادآوري مرگ و زندگي آن جهاني بسنده كرد. بطوريكه مردان زاهد ازاو پند گرفتند و راويان به جمع آوري اشعارش پرداختند.
« ابوالحسن تلميذ سِنان» از پزشكان نامدار بغداد درگذشت. او ازشاگردان سنان بن ثابت بود ازاين رو به تلميذ سنان شهرت يافت. تلميذ سنان، مسيحي و ازجمله پزشكاني بود كه عضَدُ الدّوله او را در بيمارستان عَضُدي بغداد به طباب گماشت.
سيدحسن بن علي بن اميراسماعيل واعظ حسيني اصفهاني، معروف به مدرس، از بزرگان علماي اماميه‏ي قرن سيزدهم هجري، در سال 1210 ق در اصفهان به دنيا آمد. پس از آموختن مقدمات علوم ديني و فقه و اصول فقه، از محضر اساتيد برجسته‏ي عصر خويش از قبيل شريف العلماي مازندراني و شيخ محمدحسن نجفي صاحب جواهر در نجف اشرف بهره برد. ميرحسن مدرس، پس از فراغت از تحصيل، تدريس را در زادگاه خود آغاز كرد و به درجه‏اي از مقام علمي رسيد كه علما و دانش پژوهانِ علوم ديني، براي شركت در كلاس درس او، به اصفهان مي‏آمدند. ايشان حاوي فروع و اصول و جامع منقول و معقول بود. كُتب اِصالَةُ البَرائه، جَوامعُ الكَلِم و قاعده‏ي لاضَرر از آثار اوست. ايشان در جوار مسجدي كه خود در اصفهان بنا كرده بود، مدفون مي‏باشد.
گوتاما بودا در 28 ماه مه 563 سال قبل از ميلاد مسيح(ع) در حوالي جنوب آسيا به دنيا آمد. وي داراي خانواده‏اي اشرافي بود ولي او از اين‏كه عده زيادي از مردم در رنج و سختي به سر مي‏بردند، ناراحت بود. لذا از خانواده خارج شد و سر به كوه و بيابان نهاد تا بر اثر رياضت، به مفهوم واقعي زندگي واقف گردد. او سرگردان در حال حيرت و تفكر، سالياني به هر سو مي‏گشت تا اين‏كه تصور نمود حقيقت را كشف كرده است. از اين رو به نشر عقايد خود پرداخت و پيروان فراواني يافت. تعاليم بودا بر ميانه روي و اعتدال استوار است. برخي از حقايقي را كه او كشف كرده، علل و موجبات آلام زندگي را چنين بيان مي‏كند: تمايل انسان به ارضاء عواطف و احساسات خود، دلبستگي آدمي به زندگي جاوداني و رهايى از مرگ و شوق و ولع انسان براي كسب منافع مادي. بودا در حقيقت راه و روش و اعمالي راتوصيه مي‏كند كه شخص با پيروي از آنها مي‏تواند از غم زمانه رهايى يابد و به صفاي روح و روشني خاطر نائل گردد. كيش بودا عقيده به بقاي روح را تعليم نمي‏دهد ولي تعاليم و طريقه هندو را درباره تناسخ قبول مي‏كند. بودا در اين باره مي‏گويد: روح بر حسب اين‏كه گناهكار يا ثوابكار باشد، در مراحل ديگر زندگي دچار عقوبت و عذاب و يا اجر و ثواب خواهد شد. كيش بودا داراي تعاليم عالي اخلاقي است و معتقد است اعمالي كه از نيت پاك و صادق سرچشمه گرفته باشد، به مراتب مهم‏تر از به‏جا آوردن آداب و مناسك و عمل به شعائر ديني است. به طور كلي آيين بودا بر اين امر مبتني است كه حيات، رنج است و رنجْ زاييده شهوت زائد، و ترك نفس، تنها وسيله رهايى از هوي و هوس مي‏باشد. بودا تعليم مي‏داد كه رسيدن به آرامش و صفا، تنها با معجزه محبت ميسر است و مي‏گفت، لذت تطهير عالم، با آب محبت است. كمال مطلوب بودا، وصول به فناي كل مي‏باشد. بودا مي‏گفت: تنها چيزي كه ما مي‏دانيم و لازم است بدانيم اين است كه ما با كمال اطمينان مي‏توانيم دستورهاي آسماني را براي شفاي خويش به كار بنديم. اين امر با به كار بردن هشت طريقه سلوك يعني خودشناسي، بردباري، بخشيدن، انديشه نيك، كردار نيك، جان سپاري در راه وظيفه، دوستي و شفقت ممكن خواهد شد. بودا اين هشت طريقه را خلاصه مي‏كند و جان كلام را در سه كلمه بيان مي‏كند: ترحم، پارسايى و عشق. در واقع اين راه‏ها بر 4 پايه استوار بود كه عبارت بودند از اينكه: زندگي رنج است. منشأ رنج آرزوي نفس است. چون آرزوي نفس، زائل شود، رنج به پايان مي‏رسد و راه زائل ساختنِ آرزوي نفسْ، سلوك در طريقت است. بودا كه پيرو مذهب اصالت عقل و تصوف بود،قبل از هر چيز، يك استاد طريقت اخلاقي به شمار مي‏رود. پيروان بودا در نواحي متعدد جهان از قبيل نقاط گوناگون آسيا، منتشرند. گوتاما بودا سرانجام در حدود سال 483 سال قبل از ميلاد مسيح(ع) در هشتاد سالگي درگذشت.
اوژن بورنوف خاورشناس فرانسوي و بزرگ‏ترين دانشمند سانسكريت‏شناس، در دوازدهم اوت 1801م در پاريس به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، در علم حقوق فارغ‏التحصيل گرديد و ضمن اشتغال به عنوان وكيل دعاوي، به زبان و ادبيات مشرق زمين و شگفتي‏هاي سرزمين هند، علاقه‏مند شد. از اين رو به فراگيري زبان‏هاي سانسكريت و پالي همت گماشت و به كار مطالعه و تحقيق روي آورد. اين دانشمند جوان در ضمن مطالعه در كتابخانه ملي پاريس، به نسخه‏هايى از كتب مذهبي زرتشتيان برخورد كرد كه پس از مطالعه آن، توانست عقايدي را كه بر اثر مرور زمان حتي در بين زرتشتيان، منحرف شده بود دوباره برقرار نمايد. بورنوف در سال 1835م تفسير يِسْنا را كه يك متن مهم زرتشتي است انتشار داد و به كمك زبان سانسكريت آن را نوشت. وي با اين كار علمي بزرگ، كليد و كشف رمز خواندن كتيبه‏هاي خطي ميخي در زبان‏هاي ايران باستان را به دست ديگر دانشمندان داد. بورنوف هم‏چنين پس از مطالعات فراوان، كتاب بودا و مذهب او را به تنهايى و بدون كمك ديگران نگاشت و اثري بي‏مانند پديد آورد. بورنوف، از دانشمندان بزرگ سانسكريت‏شناسي بود و بر زبان‏هاي ايران باستان نيز تسلط داشت. بورنوف در دوران زندگي علمي خود، به عضويت مؤسسات علمي و انجمن‏هاي متعدد خاورشناسي درآمد و در دانش‏سراي عالي پاريس به تدريس پرداخت. اوژن بورنوف سرانجام پانزده روز پس از انتخاب به عنوان سردبير فرهنگستان كتيبه‏ها و ادبيات فرانسه، در 28 مه 1852م در 51 سالگي درگذشت.
ژوزِف اِرنِسْتْ رنان، اديب و فيلسوف فرانسوي در پنجم اوت 1823م در فرانسه به دنيا آمد. وي در ابتدا به درخواست والدين خود به فراگيري الهيات پرداخت و همين مطالعه او درباره مذهب و كتاب‏هاي آسماني باعث شد كه دست از همه آن‏ها شسته و تفسير كاتوليك‏ها را از انجيل رد كند. به اين ترتيب، از ابتداي زندگي، مذهب را رها كرد و به دنبال نويسندگي، فلسفه و تاريخ رفت. رنان اگرچه به تدريس متون مذهبي نيز اشتغال يافت اما به شخصيت‏هاي مذهبي، از ديدگاه تاريخ مي‏نگريست. او امثال حضرت‏عيسي‏مسيح(ع) را اگرچه مردي بي‏نظير توصيف مي‏كرد اما وي را بشري مي‏دانست كه عنوان معجزه براي او پذيرفته نيست. رنان با نگارش كتاب زندگي مسيح(ع)، با حذف قوانين تعبّدي و كنار نهادن معارف مرتبط با اسرار مذهبي، به خيال خود، دين مسيح(ع) را نجات داد. اما اين اثر در واقع قابل بحث بود نه اثري علمي. وي در ادامه مسير فكري و در تضادهاي روح شكاك خود، عقايد خويش را عرضه نمود و جمعي از جوانان را شيفته خود ساخت. رنان در آثار خود الگوها و نمونه‏هاي رسمي عقايد را كه به مردم معرفي شده بود، مسخره مي‏كرد و در عين حال كه تنها عقل را براي حاكميت مي‏پذيرفت، مركز شكاكيت فكري بود. از اين رو، رنانيسم عبارت از سبكي شد كه همه انديشه‏ها و افكار را در زمينه نسبيّت بررسي مي‏كرد و هيچ گونه تعبد، تقيد و مطلق بودن را برنمي‏تافت. رنان كه در زمينه شرق‏شناسي نيز مطالعات فراواني انجام داده، بر تشريح تاريخ اديان مختلف به ويژه يهود تكيه كرده است. آينده علم، اصول مسيحيت و مكالمات و درام فلسفي از جمله آثار اوست. ارنست رنان سرانجام در 28 مه 1892م در 69 سالگي جان سپرد.
در سال 1889م حق استخراج كليه معادن ايران و از جمله نفت طي امتيازنامه‏اي به بارون دورويتر بازرگان انگليسي واگذار شد، اما تأخير وي در عملي كردن مفاد قرار داد، باعث لغو حق انحصاري وي گرديد. در اين ميان ويليام ناكْسْ دارسي سرمايه‏دار انگليسي، در اواخر قرن نوزدهم از وجود نفت در ايران مطلع گرديد و در سال 1901م نمايندگاني جهت امضاي قرارداد نفتي و دريافت امتياز از ايران به تهران گسيل داشت. پس از مخالفت اوليه مظفرالدين شاه با اعطاي امتياز، نمايندگان دارسي با امين‏السلطان صدراعظم شاه وارد مذاكره شدند و با پرداخت رشوه و نيز سوء استفاده از ساده‏لوحي مقامات ايران، در نهايتْ قرارداد دارسي در 21 مه 1901م به امضاء دو طرف رسيد. براساس اين قرارداد، امتياز استخراج و بهره‏برداري از نفت در سراسر ايران به استثناي ايالات شمالي شامل گيلان، مازندران، گرگان، خراسان و آذربايجان براي مدت 60 سال به دارسي واگذار گرديد. حذف مناطق شمالي ايران از چارچوب قرارداد، براي پيشگيري از عكس‏العمل و يا مخالفت روس‏ها انجام شده بود. هم‏چنين بر اساس اين قرارداد، دارسي متعهد گرديد ظرف دو سال، شركت و يا شركت‏هايى براي بهره‏برداري از اين امتيازات تأسيس نمايد و ساليانه مبلغ 20 هزار ليره وجه نقد و معادل همين مبلغ از سهام شركت و نيز 16درصد از منافع خالص خود را به دولت ايران بپردازد. شركت نفت دارسي، پس از هفت سال، سرانجام در 26 مه 1908م در منطقه مسجد سليمان به نفت رسيد. با اين حال از آن جا كه پس از مشروطه و تدوين قانون اساسي، دادن هرنوع امتياز، به تصويب مجلس نياز داشت، مجلس اول مشروطه به بحث درباره قرارداد دارسي پرداخت اما نه امتياز نفت دارسي را تأييد كرد و نه آن را رد نمود. اين امتيازنامه به نوعي ديگر در زمان رضاخان به تصويب مجالس رسيد كه البته مفاد آن بيشتر از گذشته، به ضرر ايران بود. موافقت‏نامه دارسي در سال 1933م (1312ش) جاي خود را به قرارداد 26 ماده‏اي جديدي داد كه به قرارداد 1933 موسوم گرديد. در نهايتْ ملي شدن صنعت نفت در سال 1951م (اسفند 1329ش) كه نتيجه قيام مردمي و رهبري روحانيت آگاه بود به حضور مستقيم استعمارگر انگلستان در اقتصاد و شريان نفتي ايران خاتمه داد.
چند ماه پس از آغاز جنگ جهاني دوم، هيتلر تصميم گرفت تا فرانسه را به تصرف خود درآورد. از اين‏رو به جاي حمله مستقيم به خطوط دفاعي فرانسه در طول مرزهاي آلمان، حمله به خاك فرانسه از طريق مرزهاي بلژيك را در پيش گرفت. به همين جهت، نيروهاي آلمان در سحرگاه دهم مه 1940م، هر سه كشور كوچك بلژيك، هلند و لوكزامبورگ را مورد حمله قرار دادند. اين امر باعث واكنش سريع نيروهاي انگلستان شد و به مقابله در برابر آلمان پرداختند. اما اين مقاومت چندان ديري نپاييد و در نهايت، مردم بلژيك پس از 18 روز مقاومت در برابر هجوم ارتش آلمان، به فرمان پادشاه بلژيك، جنگ را متوقف كردند و بلژيك در 27 مه 1940م به دست آلمان افتاد. اين تصميم باعث نارضايتي مردم بلژيك و در نهايت بركناري رسمي پادشاه اين كشور از سلطنت در سال 1951م شد.
هم‏زمان با پيشروي نيروهاي آلمان نازي و تصرف كشورهاي همسايه، خطوط دفاعي فرانسه در برابر آلمان در هم شكسته شد و 335 هزار نفر از قواي فرانسه و انگليس در بندر دونكرْكْ به محاصره مهاجمان درآمدند. با ادامه هجوم آلمان به طرف شمال، بندر دونكرْكْ، آخرين گريزگاه نيروهاي محاصره شده نيز در خطر سقوط قرار گرفت و از روز 27 مه 1940م، عمليات تخليه نيروهاي انگليس و فرانسه آغاز شد. در اين عمليات، 774 كشتي جنگي متفقين براي نجات حدود 350 هزار سرباز انگليسي، فرانسوي و بلژيكي شركت كردند. اما در اثر حملات هوايي و محاصره بندر دونكرك توسط ارتش آلمان نازي، نزديك به 50 هزار نفر از نيروهاي متفقين كشته و 400 كشتي جنگي آن‏ها نيز نابود شد. در نهايت، پس از شكست نيروهاي متفق در فرانسه، اين كشور نيز به طور كامل به اشغال آلمان در آمد.
سرزمين آذربايجان در زمان‏هاي گذشته در تصرف ايران بود تا اين كه پس از شكست ايران در نبردهاي توسعه طلبانه‏ي روسيه در زمان فتحعلي شاه قاجار، به موجب عهدنامه‏ي گلستان، به روسيه ضميمه شد. در پي وقوع انقلاب روسيه، اين كشور پس از مدتي كه از اعلام استقلالِ آن گذشته بود، به يكي از جمهوري‏هاي شوروي تبديل گشت. در اواخر دهه‏ي 1980، فعاليت‏هاي استقلال طلبانه در اين جمهوري و نيز منطقه‏ي ارمني نشينِ قره‏باغ شدت يافت. جمهوري آذربايجان در 30 اوت 1991 در حالي استقلال خود را رسماً اعلام كرد كه با همسايه‏ي خود، ارمنستان، بر سر منطقه‏ي قره باغ به شدت اختلاف و درگيري داشت كه هنوز نيز ادامه دارد. جمهوري آذربايجان در غرب آسيا و در كناره‏ي درياي خزر، 86/600 هزار كيلومتر مربع مساحت دارد و با كشورهاي ايران، ارمنستان، گرجستان و روسيه همسايه است. جمعيت آذربايجان نزديك به 8 ميليون نفر مي‏باشد كه اكثريت مسلمان بوده و به زبان تركي صحبت مي‏كنند، پيش‏بيني جمعيت آذربايجان تا سال 2025 بيش از 9 ميليون نفر مي‏باشد. پايتخت آذربايجان باكو و واحد پول آن منات مي‏باشد. مردم آذربايجان مليت آذري داشته و سفيدپوست هستند. گنجه، سومقاييت و مينگه چوير از شهرهاي مهم آن هستند. نظام سياسي حاكم بر آذربايجان جمهوري فدرال مي‏باشد. آذربايجان داراي دو روز ملي مي‏باشد يكي 28 مه روز اعلام جمهوري در آذربايجان و ديگري 30 اوت روز استقلال آن كه روزهاي ملي آذربايجان نام گرفته‏اند.
در 28 مه 1998م اولين آزمايش‏هاي هسته‏اي پاكستان، دو هفته پس از آزمايش‏هاي هسته‏اي هند، همسايه و رقيب پاكستان انجام شد. به اين ترتيب مسابقه تسليحاتي اين دو دشمن ديرينه به سطح سلاح‏هاي هسته‏اي گسترش يافت. آزمايش‏هاي هسته‏اي پاكستان، خشم كشورهاي غربي را برانگيخت و امريكا و اروپا، پاكستان را تحريم اقتصادي كردند. با اين حال پاكستان تا كنون درخواست اين كشورها را براي پيوستن به كنوانسيون منع توليد و تكثير سلاح‏هاي هسته‏اي نپذيرفته است.
كشور افريقايى اتيوپي، در شمال شرق افريقا و در همسايگي جيبوتي، سومالي و كنيا قرار دارد. مساحت اتيوپي 1/133/882 كيلومتر مربع و جمعيت آن نزديك 63 ميليون نفر مي‏باشد. پيش‏بيني مي‏شود جمعيت اين كشور تا سال 2025 در حدود 115/5 ميليون نفر خواهد شد. پايتخت اتيوپي، آديس‏آبابا و دير داوه، هرر و نازرت از شهرهاي مهم آن هستند. بيش از نيمي از جمعيت اين كشور مسيحي ارتدوكس هستند و حدود 33 درصد نيز مسلمانند. زبان رسمي مردم اتيوپي امهري و نژاد آنها سياه است. واحد پول اين كشور، بير مي‏باشد. اتيوپي كه درگذشته به نام حبشه معروف بود، يكي از فقيرترين كشورهاي جهان است. تا سال 1974م كشور اتيوپي با رژيم سلطنتي اداره مي‏شد. اما از اين سال به بعد در پي يك كودتاي نظامي عمر رژيم سلطنتي به پايان رسيد و رهبر جديد اتيوپي منگيستو هايله ماريام كه تمايلات كمونيستي داشت براي حل مشكلات كشورش به شوروي سابق روي آورد. اما دولت شوروي با امكانات محدود اقتصادي خود نتوانست كمكي مؤثر براي اتيوپي باشد. ادامه مشكلات اقتصادي اتيوپي و درگيري‏هايى كه با كشور همسايه خود، سومالي داشت و شورش استقلال‏طلبان اريتره و كمك اتيوپي به آن‏ها باعث تضعيف رژيم ماركسيست اين كشور شد. به دنبال سقوط رژيم‏هاي كمونيستي اروپاي شرقي، مخالفان رژيم ماركسيستي اتيوپي نيز سر به شورش برداشتند. سرانجام در 28 ماه مه 1991م با فرار منگيستو هايله ماريام از كشور، رهبر جبهه دموكراتيك انقلاب، قدرت را در دست گرفت و اين روز به نام روز ملي اتيوپي نام گرفت.