نویسنده: غلامحسن حسین‌زاده شانه‌چی

 


اسماعیل دوم در سال 940 هجری از مادری ترکمن از طایفه موصلو به دنیا آمد. (1) تا سن بیست‌سالگی در خدمت پدر بود و در طول این مدت به فراگیری فنون جنگی و علم و دانش اشتغال داشت. (2) اسماعیل میرزا از نوجوانی در درگیری‌های نظامی و جنگ‌های زمان پدرش حضور داشت و اولین مأموریت او در این زمینه در سال 954 در سن چهارده‌سالگی و برای سرکوب برادرش القاص‌میرزا بود که حکومت شروان را به عهده داشت. (3) او در تمام مدت درگیری شاه طهماسب و سلطان‌سلیمان قانونی در صحنه‌های نبرد شرکت داشت و عملیات متعدد و پیروزمندانه‌ای علیه عثمانیان در آناتولی و قفقاز انجام داد که موجب شهرت و محبوبیت وی شد، چنان که در سال 955 برای دفع حمله عثمانیان، همراه سپاه به مرزهای آذربایجان رفت و پس از پیوستن به شاه‌طهماسب در حوالی شهر شکی برای تسخیر این شهر رهسپار شد. (4)
در سال 963 هجری هم‌زمان با صلح آماسیه و پایان یافتن درگیری‌های مزبور، اسماعیل میرزا به حکومت خراسان منصوب شد و به هرات، دارالحکومه خراسان منتقل شد؛ ولی امارت او در این شهر چندان داوم نیافت و پس از چند ماه دستگیر شد و در قلعه قهقهه زندانی گردید که معمولاً خاص زندانیان سیاسی خطرناک بود. ظاهراً اسماعیل میرزا از صلح با عثمانیان خشنود نبود و به همین منظور اقداماتی را انجام می‌داد که موجب ناخرسندی شاه شده و او را نسبت به توطئه وی برای براندازی حکومت ظنین کرده بود. (5) ظاهراً عوامل دیگری در این امر تأثیر داشتند؛ یکی از این عوامل شهرت و محبوبیت مردمی اسماعیل میرزا بود. اگرچه اسماعیل میرزا محبوب‌ترین فرزند نزد شاه‌طهماسب بود، ولی شاه از وی سخت هراسان بود؛ زیرا می‌دید که مردم با چه اشتیاقی آرزوی پادشاه شدن او را دارند. امیران و درباریان به ویژه از طبع مغرور و سرکشی که او داشت بیمناک بودند؛ (6) از این رو برخی درباریان از جمله معصوم بیک وزیر به تحریک شاه علیه او پرداختند. معصوم بیک که للگی پسر سوم شاه یعنی حیدرمیرزا را - که مادرش زنی گرجی بود - نیز به عهده داشت و بالطبع آرزو داشت شاهزاده تحت تربیت او به پادشاهی برسد و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسماعیل استفاده می‌کرد و شاه را نسبت به اسماعیل بدگمان کرد. (7) بدین ترتیب اسماعیل میرزا همراه فرزنداش زندانی شد و تا پایان حیات شاه‌طهماسب در زندان قهقهه به سر برد.
زمانی که شاه طهماسب در سال 984 هجری درگذشت، میان فرزندان او و هواداران آنها اختلاف بر سر سلطنت آغاز شد. در دربار دو گروه عمده پدید آمدند، یک گروه شامل طایفه استاجلو و گرجی‌ها به حمایت از حیدر میرزا هفده ساله برخاستند و گروه دیگری به سرکردگی پریخان خانم، دختر شاه‌طهماسب طردار اسماعیل میرزا شدند. پریخان خانم که از دست گروه رقیب خود جان سالم به در برده بود با فرستادن گروهی از هواداران خود به قلعه قهقهه خبر مرگ شاه طهماسب را به اسماعیل میرزا رساند. اسماعیل با استفاده از آشفتگی اوضاع قلعه و به کمک هوادارانش به سمت قزوین حرکت کرد و بین راه کسان دیگری نیز به وی پیوستند. از سوی دیگر، هواداران اسماعیل میرزا در قصر روملوها و چرکسی‌ها- بر حیدرمیرزا، که بر تخت شاهی نشسته بود، شوریدند و حیدرمیرزا کشته شد. بدین ترتیب زمینه برای آمدن اسماعیل میرزا به قزوین آماده شد و او پس از اطمینان از وجود امنیت جانی وارد شهر شد و به قصر رفت. (8)
اسماعیل دوم سه ماه پس از مرگ شاه‌طهماسب به تخت شاهی نشست و در این مدت بری حفظ قدرت خویش به پاکسازی و تصفیه درباریان و امرا و قزلباشان پرداخت. او شاهزادگانی را که احتمال توطئه و خطری از جانب آنها تصور می‌شد، کشت یا کور کرد که میان آنها پنج تن از برادران او و چهار شاهزاده دیگر صفوی بودند و تنها یکی از برادران تنی او، محمد میرزا از این مهلکه جان به در برد؛ زیرا پیش از آن که دستور اسماعیل دوم در خصوص کشتن او به اجرا درآید خود شاه اسماعیل به قتل رسید. (9) در واقع شاه اسماعیل به احترام مادرشان در کشتن این برادرش تعلل می‌کرد. (10) پاکسازی شاه اسماعیل در دربار گریبان‌گیر قزلباشان نیز شد و شماری از امرای قزلباش که پیش‌تر از برادر او حیدرمیرزا حمایت کرده بودند یا به هر نحو موجب سوء ظن وی می‌شدند به همان سرنوشت دچار می‌شدند. (11) او بسیاری از کسانی را که در زمان پدرش مقامات مهمی را به عهده داشتند به قتل رساند؛ زیرا به نظر او آنها مانند طناب‌های پوسیده‌ای بودند که نمی‌توانست خیمه شاهی را با آنها استوار سازد. (12)
شاه اسماعیل دوم پس از مسلط شدن بر اوضاع دربار به اصلاحات حکومتی مبادرت ورزید. او به علت عدم اعتماد به وزیر قبلی، وی را بر کنار کرد و شخص دیگری را به وزارت گماشت و او را در این منصب آزاد گذاشت؛ (13) همچنین حکام مخالف خود را عزل و کسان دیگری را به حکومت ولایات منصوب کرد. (14) او به محدود ساختن صوفیان پرداخت که نفوذ زیادی در دولت صفوی داشتند. به دستور شاه، گروهی از صوفیان شهر قزوین را به بهانه بی‌احترامی به داروغه مجازات کردند و کشتند. او همچنین خلیفة‌الخلفای صوفیان صفوی را به جرم دروغ‌گویی به شاه بر کنار کرد و خلیفه جدیدی انتخاب نمود. (15)
علاوه بر اینها شاه اسماعیل کوشید از قدرت زنان درباری، به ویژه پریخان خانم، بکاهد. در عین حال او دست سلطان خانم عمه خود را در امور باز گذاشت که موجب برانگیخته شدن حسد درباریان گردید. (16)
شاه اسماعیل دوم به نام خود سکه ضرب کرد و دستور داد جنازه پدرش را به مشهد برده، در حرم امام رضا (علیه السلام) به خاک سپارند. (17) او در آغاز حکومت دستوراتی برای تعدیل مالیات‌‎ها و پرداخت حقوق قورچیان، که در زمان شاه‌طهماسب چهارده سال به تعویق افتاده بود، صادر کرد. (18)
از اقدامات دیگر او، تغییر در برخی امور مربوط به مذهب بود که از زمان شاه اسماعیل اول مرسوم شده بود. اسماعیل دوم دسته‌های تبراییان را از سطح شهر جمع‌آوری می‌کرد و اظهار می‌داشت به آنها علاقه‌ای ندارد. او در همین زمینه با برخی علما درباره لعن بر عایشه همسر پیامبر به بحث پرداخت و قصد داشت آنان را متقاعد سازد از این کار دست بردارند؛ (19) همچنین برخی عالمانی را که به داشتن تمایلات تسنن متهم بودند و از مناصب خود عزل شده بودند مورد احترام و توجه قرار داد. (20) اقدامات دیگر اسماعیل دوم در ضرب سکه این بود که مقرر کرد به جای کلمات «لا اله الا الله» و محمد رسول الله و علی ولی الله» که مرسوم بود، بیت زیر را نقش کنند:

ز مشرق تا به مغرب گر امام است *** علی و آل او ما را تمام است

با این استدلال که مردمی که از سکه‌ها استفاده می‌کنند، چه بسا در حال طهارت نباشند و دست زدن آنان به نام جلال‌الله که روی سکه‌ها ضرب شده جایز نیست. (21)
این اقدامات موجب بدگمانی مردم در اصل تشیع وی گردید و شایعاتی درباره گرایش وی به تسنن بر سر زبان‌ها افتاد. (22) از سوی دیگر، خونریزی‌ها و سخت‌گیری‌های وی به حدی رسید که عده‌ای از بزرگان قزلباش نزد او زبان به اعتراض گشودند و شاه اسماعیل متوجه شد که در برخی موارد به شدت عمل کرده است؛ اما این‌گونه شکایات مانع نشد که او برادرزاده خود حسن میرزا - پسر ارشد محمد خدابنده - را در تهران به قتل نرساند. او همچنین قصد داشت عباس میرزای هفت ساله فرزند دیگر محمد خدابنده را، که در خراسان بود، از میان بردارد؛ ولی فرصتی برای آن نیافت. (23)
شاه اسماعیل دوم پس از حدود یک سال و نیم سلطنت در سال 985 هجری و در چهل ودو سالگی درگذشت. (24) درباره علت مرگ او، تاریخ‌نویسان عصر صفوی نظرهای مختلفی بیان کرده‌اند که همگی آنها به نوعی با مصرف ماده مخدری به نام فلونیا مربوط است که اسماعیل دوم عادت به خوردن آن داشت. بنابر یکی از این نظرها خواهر شاه اسماعیل دوم، پریخان خانم، که از سوی وی تحقیر و توهین شده بود، با کمک کنیزان حرم در معجون فلونیای او سم ریخته، او را مسموم ساختند. (25)
شاه اسماعیل دوم هنگام مرگ 49 یا 44 سال داشت و تعداد فرزندانش را یک پسر و سه دختر نوشته‌اند که پسرش نوزادی چند ماهه بود. (26)
شاه اسماعیل دوم با آنکه پادشاهی سنگدل و بیرحم بود، خود را از سلاطین دادگستر و مهربان می‌پنداشت، چنان که در اشعارش خود را عادلی تخلص می‌کرد. در مملکت‌داری و رسیدگی به امور مملکت، سهل‌انگار و بی‌علاقه بود و در دوران پادشاهی خود بیشتر ولایات ایران و حتی نواحی سرحدی را بی‌حکمران و سرپرست گذاشت. حکام ولایات را بی‌سبب تغییر می‌داد و اشخاص تازه‌ای را به حکومت می‌گمارد؛ ولی به آنها اجازه نمی‌داد از پایتخت به محل مأموریت خود بروند به طوری که هنگام مرگش بیشتر حکام ولایات در قزوین بودند. با این همه، چون در سیاست بسیار سنگدل بود در سراسر ایران کسی یارای مخالفت و سرکشی و ستمکاری نداشت. هر وقت خبر می‌یافت که کاروانی در یکی از نقاط کشور گرفتار راهزنان شده است، فرمان می‌داد غرامت اموال آن کاروان را از حاکم محل بگیرند و به همین دلیل، دزدی و راهزنی در زمان او بسیار کم شده بود. (27)

پی‌نوشت‌ها:

1. شاه اسماعیل دوم، ص 15.
2. احسن‌التواریخ، ص 333.
3. شاه اسماعیل دوم، ص 17.
4. تاریخ جهان‌آرا، ص 298.
5. ر. ک: دالساندری، سفرنامه‌، ص 436.
6. سفرنامه‌های ونیزیان، ص 436.
7. ایران عصر صفوی، ص 66.
8. احسن‌التواریخ، ص 476- 480؛ تاریخ تحول ایران عصر صفوی، ص 600 - 604.
9. روضة‌الصفویه، ص 576؛ عالم آرای عباسی، ج1، ص 322.
10. فلسفی، زندگانی شاه‌عباس اول، ص 44.
11. ر. ک: احسن‌التواریخ، ص 479 و 480.
12. طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص 242؛ عالم آرای عباسی، ج1، ص 214.
13. عالم آرای شاه اسماعیل، ص 323.
14. ر. ک: عالم آرای عباسی، ص 328؛ تاریخ تحول ایران عصر صفوی، ص 605 و 606.
15. عالم آرای عباسی، ج1، ص 322- 329.
16. تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در دوره صفویه، ص 60.
17. تاریخ تحول ایران عصر صفوی، ص 610.
18. تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در دوره صفویه، ص 60.
19. عالم آرای عباسی، ص 329.
20. همان.
21. همان، ص 35.
22. ر. ک: تاریخ تحول ایران عصر صفوی، ص 609.
23. تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در دوره صفویه، ص 60.
24. میرزا محمد معصوم، تاریخ سلاطین صفوی، ص 16.
25. عالم آرای عباسی، ص 337.
26. قمی، خلاصة‌التواریخ، ج2، ص 654.
27. زندگی شاه‌عباس اول، ص 56.

منبع مقاله :
حسین زاده شانه‌چی، غلامحسن، (1394)، تاریخ صفویه، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)، چاپ اول.