ويژگيهاي خانواده در جامعه اسوه ي اسلام
ويژگيهاي خانواده در جامعه اسوه ي اسلام
ويژگيهاي خانواده در جامعه اسوه ي اسلام
اهداف تشکيل خانواده از ديدگاه اسلام و کارکرد اجتماعي و الهي آن به دو بخش کلي قابل تقسيم است.
1- اهدافي که مستقيما به والدين مربوط مي شود و آثار آن مستقيما عايد والدين مي شود.
2- اهدافي که در راستاي تحقق هدف خلقت که عبارت باشد از به وجود آمدن و تولد انساني که آينده زندگي خود را بر اساس بينش الهي و در راستاي رسيدن به اهداف مقدس و والاي خلقت تنظيم کند.
1. اهدافي که به طور مستقيم به خود والدين مربوط است:
«و لتسکنوا اليها» (21/30).
1- حفظ دين خود و جلوگيري از افتادن در ورطه ي گناه ( بر اثر ارضاي نامشروع نيازهاي جنسي): به عبارت ديگر ارضاي اين نيازها از طريق مشروع.
2- رشد احساس عاطفي و تمرين عشق ورزي و تلطيف احساسات خود و باور کردن احساس محبت و علاقه نسبت به غير خود.
3- پيدا کردن هم درد جهت تخليه رواني و عقده گشايي و برداشتن فشارهاي روحي حاصل از زندگي و برخورد با ديگران با در ميان گذاشتن آن با همسر.
4- پيدا کردن هم فکر و هم عقيده جهت بيان نظرات و افکار خود و تبادل انديشه.
5- تمرين اجتماعي بودن و تصميم جمعي گرفتن و ظرفيت پيدا کردن جهت برخورد با سلايق مخالف با سلايق خود.
6- تمرين مربي گري و الگو و اسوه بودن و رشد استعداد مربي گري و نمونه بودن جهت ايفاي نقش اين چنين در جامعه.
7- تمرين پذيرش مسئوليت (احساس مسئوليت) در قبال غير با پذيرفتن مسئوليت تربيت بچه ها و رفع مشکلات خانواده و تعهد در قبال معضلات خانواده.
2. همکاري و تعاون جهت رفع مشکلات و نيازمندي هاي اقتصادي.
3. اسقرار و منزل گرفتن در يک نقطه خاص جهت تنظيم برنامه زندگي خود و مشخص بودن دقيق منابع درآمد و مخارج زندگي و تنظيم کار و زندگي بر اساس آن.
4. قدرت داشتن بر توليد مازاد بر مصرف همکاري و همياري جهت رفع مشکلات اقتصادي خانواده.
5. تقسيم کار مناسب با استعداد زن و مرد در خانه (و عدم ورود در حوزه کاري همديگر در مواقع ضرورت) که اين امر موجب سهولت انجام کار و سرعت انجام آن و نيز لذت بخش بودن کارها مي شود.
6. پناهگاه طبيعي بودن خانه و خانواده در موقعيت هاي حاد زندگي و هجوم انبوه مشکلات کمرشکن زندگي.
1- اهداف مربوط به خلقت جهان و خلقت انسان:
1- توليد نسل و جلوگيري از انقراض نسل بشر جهت تحقق بيشتر اهداف خلقت و بهره مندي مخلوقات به خصوص انسان هاي بيشتر، از دريايي بيکران رحمت الهي و تحقق يافتن هر چه بيشتر هدف خداي متعال از خلقت، که همان بهره مندي ماسوي الله از رحمت بيشتر است.
2- به وجود آمدن نسلي جديد از طريق مشروع و با پدر و مادر مشخص نه از هر طريقي. چرا که به وجود آمدن نسل از طريق نامشروع داراي فساد زيادي است که يکي از مهم ترين آنها عدم تمکين افراد و پذيرش مسئوليت در مقابل تربيت آنهاست. ثانيا: بر فرض پذيرش احساس طبيعي تعلق آن فرد به خود را ندارد و به عبارت ديگر انسان با توجه به اين که حب ذات دارد، به متعلقات و مسايل مربوط به ذات خود که از جمله آنها آثار بر جاي مانده از خودش مي باشد، علاقه دارد. مانند کتاب هايي که نوشته يا فعاليت هايي که انجام داده و اختراعاتي که کرده، بنابراين چنان چه مشخص باشد اين فرزند اوست، اين بزرگ ترين اثر اوست، و طبيعتا با توجه به اين که فرزند يکي از بزرگ ترين آثار وجودي انسان است، چنان چه مشخص باشد که اين فرزند اوست، به صورت کاملا طبيعي احساس علاقه و عاطفه او به سوي فرزند برانگيخته شده و پدر را در جهت حفظ و تربيت آن مصمم و استوار مي کند اما چنان چه توليد نسل از طريق نامشروع باشد، چون مشخص نيست چه کسي فرزند چه کسي است، در نتيجه بر فرض پذيرش مسئوليت تربيت از طرف انسان، شخص احساس طبيعي نخواهد داشت و يک امر تحميلي خواهد بود.
3- ورود افراد با تربيتي الهي به جامعه: با توجه به اين که اهداف اجتماعي و حتي نهايت خلقت با ورود هر نوع انساني تأمين نمي شود بلکه با ورود انسان هايي تأمين مي شود که آمادگي بيشتري در جهت حرکت در مسير اهداف الهي و زمينه بيشتري جهت پذيرش و امتثال دستورات الهي دارند، بنابراين پدر و مادر موظف هستند که افراد با تربيتي را به جامعه عرضه کنند نه هرگونه فردي.
4- تمرين سازگاري و کنار گذاشتن خود محوري از طريق تربيت پدر و مادر و راهنمايي آنها و برخورد با ديگر اعضاي خانواده و کشف سلايق آنها و پي بردن به حدود و ثغور خود و خواسته هاي خود و ديگران و خواسته هاي ديگران.
5- تمرين مسئوليت پذيري.
6- تمرين ايثار و از خود گذشتگي با فدا کردن خواست خود در مقابل خواست ديگران.
7- تمرين و احترام به بزرگتر.
8- تمرين ولايت پذيري و تبعيت از الگو.
9- قدرت بر نظارت طبيعي بر رفتار و اعمال کودکان و جلوگيري طبيعي از نا به هنجاري ها و مفاسد اجتماعي.
از ديگر ويژگي ها مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
- خانواده مهم ترين و اصلي ترين نهاد تربيتي جامعه است.
- خانواده نخستين آموزشگاه و پرورشگاه فرد است.
- خانواده سالم و پويا خانواده اي است که روابط ميان اعضاي آن، روابط انساني و اخلاقي است.
- خانواده در کنار رسانه ها و مدرسه از ناقلين ميراث فرهنگي است.
- سلامت جامعه به سلامت خانواده بستگي دارد.
- بزرگترين مشکل انسان ها، فقر ارتباطات است.
- پدر و مادر توانا کساني هستند که از دانايي ها و مهارت هاي لازم برخوردار باشند.
- مهم ترين وظيفه خانواده و جامعه آماده ساختن فرد براي زندگي در دنياي واقعي است.
- آموزش و تعليم و تربيت رسمي و غير رسمي بايد براي چگونه زيستن انسان باشد.
- دراسلام مسئوليت مهم تربيت فرزند بر عهده پدر مي باشد.
2. ثبات عاطفي و رفتاري در برابر فرزندان.
3. کمک به ايجاد خود باوري و اعتماد به نفس در فرزندان.
4. نظارت بر انتخاب دوست، رشته تحصيلي و نگرش مذهبي و حتي ديدگاه هاي سياسي فرزندان.
5. اهميت به اوقات فراغت فرزندان و تلاش در جهت بهينه و غني کردن اين اوقات.
6. واگذار کردن مسئوليت هاي گوناگون به فرزندان در جهت تقويت حس مسئوليت پذيري و وظيفه شناسي.
7. برنامه ريزي نسبت به آينده و زندگي آتي فرزندان.
8. پرورش ارزش هاي مذهبي و تقويت آنها در خانواده به منظور پاي بندي نسبت به آنها.
9. تلاش در جهت گسترش استعدادهاي درسي، هنري، ورزشي و ...
10. گسترش مهارت هاي معنوي و اخلاقي خانواده براي نيل به شايستگي هر چه بيشتر.
11. توانايي در ايجاد روابط نزديک و دوستانه با همسالان و دوستان فرزندان.
12. تلاش خانواده در جهت نيل به استقلال اقتصادي براي رفع حداقل مخارج تحصيلي و تأمين نيازها و خواسته هاي فرزندان.
13. دوري و اجتناب والدين از اختلافات و برخوردهاي شديد و رو در رو جهت جلوگيري از بوجود آمدن اختلالات روحي و رواني فرزندان.
14. تشويق (اعم مادي و معنوي) در برابر هر رفتار و عمل شايسته و نيک و کسب موفقيت هاي تحصيلي و ...
15. برقراري روابط کمک، صميمانه و در عين حال محترمانه با فرزندان جهت جلب اعتماد کافي آنها.
16. ارائه راهنمايي هاي لازم در پيشگيري از مشکلات.
17. جايگزيني حمايت، مشورت و ستايش به جاي انتقاد، سرزنش و تحقير.
18. برخوردهاي صادقانه، محترمانه و دوستانه با فرزندان.
19. الگو دهي مناسب به فرزندان و سعي در انجام رفتارهاي شايسته و متناسب با الگوهاي شايسته.
20. کمک به وضوح و بهتر شناخته شدن محيط اجتماعي فرزندان.
21. دادن فرصتهاي به روز شخصيت و استعدادهاي فرزندان.
22. رفتار بر اساس اصل پذيرش و احترام.
23. دوري از اصل افراط و تفريط.
24. احترام به حقوق فرزندان و اصل حق انتخاب (پرهيز از تحميل کردن).
25. دوري از قياس و مقايسه کردن فرزندان با ديگران.
26. اهميت به تربيت مذهبي فرزندان از طريق پايبندي والدين به اصول ديني.
27. مشورت، همدلي و هم فکري با فرزندان.
28. تلاش در ايجاد برقراري شادي و نشاط در زندگي از طريق پيروي از اصل محبت.
29. رعايت اصل قاطعيت و جدي بودن در برخورد با فرزندان (اصول گرايي والدين در امر تعليم و تربيت و رعايت هنجارهاي مقبول).
30. تربيت و تعليم فرزندان به اعمال نيک از طريق عمل، نه از طريق زبان.
31. پيروي از اصل هماهنگي و همکاري.
2. صيانت از سلامت تن و بهداشت رواني.
3. حفظ تعاليم و قداست مکتب اسلامي.
4. حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن.
5. پاسداري از وحدت فکر و عقيده امت.
6. ايستادگي در برابر دشمنان داخلي و خارجي.
7. دادن آگاهي هاي لازم از انواع انحرافات.
8. ارائه تدريجي و پيوسته طرح تفکر اسلامي و مواضع ديني.
9. تشويق و تحسين مردم به انجام کارهاي نيک و تقويت دين داري و دين باوري.
10. ارائه الگو و مدل زندگي از زندگي اولياي دين، مصلحان و زبدگان عالم انساني.
11. برنامه ريزي و تلاش در پاکسازي محيط از طريق امر به معروف و نهي از منکر.
12. فعال کردن مساجد در جذب نسل جوان و هدايت و سازندگي آنها.
13. فراهم ساختن زمينه هاي مساعد گذراندن اوقات فراغت.
14. تأمين امنيت فردي و گروهي.
15. فراهم ساختن زمينه هاي رشد و پرروش ذهن، پرباري انديشه و شکل گيري عقل.
16. فراهم ساختن زمينه هاي رشد و پديد آمدن عواطف و خلق و خوي انساني و پيدايش محبت و انس و الفت انساني در اجتماع.
17. پر بار کردن فرهنگ از طريق ايجاد افکار و زايش علوم.
18. ايجاد حکومت قانون، حفظ آزادي، وحدت ملي به منظور همزيستي انسان ها و داوري عادلانه.
19. احترام به کرامت انساني و ارزش هاي اخلاقي.
20. استفاده از قاطعيت قضايي در زدودن آثار فساد در جامعه.
21. آگاه کردن نسل جوان از خطوط انحرافات و ترفندهاي دشمن.
22. تجسم خطر دشمن براي نسل جوان و جامعه و مملکت اسلامي.
2- اصل دوستداري و توجه به انسان.
3- اصل دادرسي و فريادرسي.
4- اصل مسئوليت پذيري.
5- اصل اهتمام به امور مسلمين.
6- اصل اصلاح في مابين.
7- اصل عدالت و انصاف.
8- اصل وفاي به عهد.
9- اصل يکرنگي و صداقت.
10- اصل نظارت اجتماعي.
فرهنگ هر جامعه در جنبه هاي زير مشهود هستند که مي توانند بر خانواده و تربيت فرزندان دخيل باشند.
1. در سيماي شهرها و در نحوه بناي ساختمان ها.
2. در فرم پوشش زنان و مردان و کودکان - در طبقات پائين و بالاي جامعه.
3. در نوع غذاهاي مردمي و مهماني ها.
4. در مراسمات شادي و غم.
5. در ادبيات، شعر و ضرب المثل و ...
6.در طرز تفکر مردم راجع به زندگي.
7. در فلسفه (چرا کار، چرا زندگي، ازدواج، جنگ، صلح و ...)
8. درسنن ملي، شرعي و اخلاقي و مناسک و آداب و رسوم.
9. در کار، توليد و مصرف.
10. در ارتباطات (خانوادگي، دوستان و ...)
11. در معاملات و تبادلات.
داشتن فرهنگ سالم و غني و مثبت در خانواده و جامعه به کارکرد نهادهاي زير بستگي دارد.
1. مساجد
2. سازمان تبليغات اسلامي
3. نهاد بسيج
4. صدا و سيما
5. نشريات
6. سازمان هاي انتظامي
7. سازمان هاي هنري
8. ستاد امر به معروف و نهي از منکر
2. اخلاق و پاي بندي به ضوابط و مقررات و دوري از مفاسد.
3. خانواده و اصالت خانوادگي، شرافت خانوادگي.
4. شناخت کافي از فرد منتخب؛ از طريق مشورت و از طريق تحقيق
عوامل مؤثر در خوشبختي بعد از ازدواج:
علاقه و عشق ورزي نسبت به همسر، تفاهم و درک متقابل، رعايت ادب و نزاکت، رعايت حقوق همسر، تعاون و همکاري، احترام گذاردن و دوري از خشونت و عصبانيت.
2. اشتغال
3. آمادگي ذهني و رواني
4. مسئوليت پذيري
2. خوشرويي و خوشرفتاري
3. تربيت فرزندان
4. فرزند آوري
5. همبستري
6. فرمانبري
7. تأمين نيازهاي جسماني و روحي
8. راز داري
9. آرايش و نظافت
10. احترام به خانواده همسر
11. رعايت حجاب و حفظ پاکدامني
2. خوشرويي و خوشرفتاري
3. تأمين معاش
4. تأمين مسکن، پوشاک و لوازم زندگي
5. همبستري
6. محبت نمودن
7. نفقه
8. تربيت فرزندان
9. راز داري
10. احترام به خانواده همسر
11. وفاي به عهد و حفظ کانون خانواده
2. پرورش و تربيت و آموزش کودکان.
3. ارضاي نيازهاي عاطفي و تأمين امنيت جسمي و روحي.
4. ايجاد جهان بيني و تعهد ديني.
5. کارکرد اقتصادي و توليدي.
6. ايجاد مهارت شغلي و زمينه کسب شغل و مقام اجتماعي.
پس خانواده سالم داراي تفکر است زيرا تأثيرگذاري بر جنبه هاي بارز انسان است:
2- شناخت: موعود
3- رفتار: مشهود
4- محيط: منظوم
5- توليد: مطلوب
2- عدم توجه مادران و پدران به روان شناسي فرزندان خود.
3- تکرار کورکورانه روشهاي تربيتي نامناسب و نادرست.
4- عدم توانايي در برقراري روابط با فرزندان.
5- مشکلات اقتصادي و فقر مالي و اثرات سوء آن.
6- مشکلات خانوادگي مرتبط به مراحل قبل از ازدواج (عدم گزينش مناسب همسر، اختلافات طبقاتي، فرهنگي و سطح سواد و ...)
منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه
/س
1- اهدافي که مستقيما به والدين مربوط مي شود و آثار آن مستقيما عايد والدين مي شود.
2- اهدافي که در راستاي تحقق هدف خلقت که عبارت باشد از به وجود آمدن و تولد انساني که آينده زندگي خود را بر اساس بينش الهي و در راستاي رسيدن به اهداف مقدس و والاي خلقت تنظيم کند.
1. اهدافي که به طور مستقيم به خود والدين مربوط است:
اهداف معنوي و روحي:
«و لتسکنوا اليها» (21/30).
1- حفظ دين خود و جلوگيري از افتادن در ورطه ي گناه ( بر اثر ارضاي نامشروع نيازهاي جنسي): به عبارت ديگر ارضاي اين نيازها از طريق مشروع.
2- رشد احساس عاطفي و تمرين عشق ورزي و تلطيف احساسات خود و باور کردن احساس محبت و علاقه نسبت به غير خود.
3- پيدا کردن هم درد جهت تخليه رواني و عقده گشايي و برداشتن فشارهاي روحي حاصل از زندگي و برخورد با ديگران با در ميان گذاشتن آن با همسر.
4- پيدا کردن هم فکر و هم عقيده جهت بيان نظرات و افکار خود و تبادل انديشه.
5- تمرين اجتماعي بودن و تصميم جمعي گرفتن و ظرفيت پيدا کردن جهت برخورد با سلايق مخالف با سلايق خود.
6- تمرين مربي گري و الگو و اسوه بودن و رشد استعداد مربي گري و نمونه بودن جهت ايفاي نقش اين چنين در جامعه.
7- تمرين پذيرش مسئوليت (احساس مسئوليت) در قبال غير با پذيرفتن مسئوليت تربيت بچه ها و رفع مشکلات خانواده و تعهد در قبال معضلات خانواده.
آثار اقتصادي و مادي:
2. همکاري و تعاون جهت رفع مشکلات و نيازمندي هاي اقتصادي.
3. اسقرار و منزل گرفتن در يک نقطه خاص جهت تنظيم برنامه زندگي خود و مشخص بودن دقيق منابع درآمد و مخارج زندگي و تنظيم کار و زندگي بر اساس آن.
4. قدرت داشتن بر توليد مازاد بر مصرف همکاري و همياري جهت رفع مشکلات اقتصادي خانواده.
5. تقسيم کار مناسب با استعداد زن و مرد در خانه (و عدم ورود در حوزه کاري همديگر در مواقع ضرورت) که اين امر موجب سهولت انجام کار و سرعت انجام آن و نيز لذت بخش بودن کارها مي شود.
6. پناهگاه طبيعي بودن خانه و خانواده در موقعيت هاي حاد زندگي و هجوم انبوه مشکلات کمرشکن زندگي.
1- اهداف مربوط به خلقت جهان و خلقت انسان:
1- توليد نسل و جلوگيري از انقراض نسل بشر جهت تحقق بيشتر اهداف خلقت و بهره مندي مخلوقات به خصوص انسان هاي بيشتر، از دريايي بيکران رحمت الهي و تحقق يافتن هر چه بيشتر هدف خداي متعال از خلقت، که همان بهره مندي ماسوي الله از رحمت بيشتر است.
2- به وجود آمدن نسلي جديد از طريق مشروع و با پدر و مادر مشخص نه از هر طريقي. چرا که به وجود آمدن نسل از طريق نامشروع داراي فساد زيادي است که يکي از مهم ترين آنها عدم تمکين افراد و پذيرش مسئوليت در مقابل تربيت آنهاست. ثانيا: بر فرض پذيرش احساس طبيعي تعلق آن فرد به خود را ندارد و به عبارت ديگر انسان با توجه به اين که حب ذات دارد، به متعلقات و مسايل مربوط به ذات خود که از جمله آنها آثار بر جاي مانده از خودش مي باشد، علاقه دارد. مانند کتاب هايي که نوشته يا فعاليت هايي که انجام داده و اختراعاتي که کرده، بنابراين چنان چه مشخص باشد اين فرزند اوست، اين بزرگ ترين اثر اوست، و طبيعتا با توجه به اين که فرزند يکي از بزرگ ترين آثار وجودي انسان است، چنان چه مشخص باشد که اين فرزند اوست، به صورت کاملا طبيعي احساس علاقه و عاطفه او به سوي فرزند برانگيخته شده و پدر را در جهت حفظ و تربيت آن مصمم و استوار مي کند اما چنان چه توليد نسل از طريق نامشروع باشد، چون مشخص نيست چه کسي فرزند چه کسي است، در نتيجه بر فرض پذيرش مسئوليت تربيت از طرف انسان، شخص احساس طبيعي نخواهد داشت و يک امر تحميلي خواهد بود.
3- ورود افراد با تربيتي الهي به جامعه: با توجه به اين که اهداف اجتماعي و حتي نهايت خلقت با ورود هر نوع انساني تأمين نمي شود بلکه با ورود انسان هايي تأمين مي شود که آمادگي بيشتري در جهت حرکت در مسير اهداف الهي و زمينه بيشتري جهت پذيرش و امتثال دستورات الهي دارند، بنابراين پدر و مادر موظف هستند که افراد با تربيتي را به جامعه عرضه کنند نه هرگونه فردي.
4- تمرين سازگاري و کنار گذاشتن خود محوري از طريق تربيت پدر و مادر و راهنمايي آنها و برخورد با ديگر اعضاي خانواده و کشف سلايق آنها و پي بردن به حدود و ثغور خود و خواسته هاي خود و ديگران و خواسته هاي ديگران.
5- تمرين مسئوليت پذيري.
6- تمرين ايثار و از خود گذشتگي با فدا کردن خواست خود در مقابل خواست ديگران.
7- تمرين و احترام به بزرگتر.
8- تمرين ولايت پذيري و تبعيت از الگو.
9- قدرت بر نظارت طبيعي بر رفتار و اعمال کودکان و جلوگيري طبيعي از نا به هنجاري ها و مفاسد اجتماعي.
از ديگر ويژگي ها مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
- خانواده مهم ترين و اصلي ترين نهاد تربيتي جامعه است.
- خانواده نخستين آموزشگاه و پرورشگاه فرد است.
- خانواده سالم و پويا خانواده اي است که روابط ميان اعضاي آن، روابط انساني و اخلاقي است.
- خانواده در کنار رسانه ها و مدرسه از ناقلين ميراث فرهنگي است.
- سلامت جامعه به سلامت خانواده بستگي دارد.
- بزرگترين مشکل انسان ها، فقر ارتباطات است.
- پدر و مادر توانا کساني هستند که از دانايي ها و مهارت هاي لازم برخوردار باشند.
- مهم ترين وظيفه خانواده و جامعه آماده ساختن فرد براي زندگي در دنياي واقعي است.
- آموزش و تعليم و تربيت رسمي و غير رسمي بايد براي چگونه زيستن انسان باشد.
- دراسلام مسئوليت مهم تربيت فرزند بر عهده پدر مي باشد.
مهم ترين شرايط تربيتي در خانواده:
2. ثبات عاطفي و رفتاري در برابر فرزندان.
3. کمک به ايجاد خود باوري و اعتماد به نفس در فرزندان.
4. نظارت بر انتخاب دوست، رشته تحصيلي و نگرش مذهبي و حتي ديدگاه هاي سياسي فرزندان.
5. اهميت به اوقات فراغت فرزندان و تلاش در جهت بهينه و غني کردن اين اوقات.
6. واگذار کردن مسئوليت هاي گوناگون به فرزندان در جهت تقويت حس مسئوليت پذيري و وظيفه شناسي.
7. برنامه ريزي نسبت به آينده و زندگي آتي فرزندان.
8. پرورش ارزش هاي مذهبي و تقويت آنها در خانواده به منظور پاي بندي نسبت به آنها.
9. تلاش در جهت گسترش استعدادهاي درسي، هنري، ورزشي و ...
10. گسترش مهارت هاي معنوي و اخلاقي خانواده براي نيل به شايستگي هر چه بيشتر.
11. توانايي در ايجاد روابط نزديک و دوستانه با همسالان و دوستان فرزندان.
12. تلاش خانواده در جهت نيل به استقلال اقتصادي براي رفع حداقل مخارج تحصيلي و تأمين نيازها و خواسته هاي فرزندان.
13. دوري و اجتناب والدين از اختلافات و برخوردهاي شديد و رو در رو جهت جلوگيري از بوجود آمدن اختلالات روحي و رواني فرزندان.
14. تشويق (اعم مادي و معنوي) در برابر هر رفتار و عمل شايسته و نيک و کسب موفقيت هاي تحصيلي و ...
15. برقراري روابط کمک، صميمانه و در عين حال محترمانه با فرزندان جهت جلب اعتماد کافي آنها.
16. ارائه راهنمايي هاي لازم در پيشگيري از مشکلات.
17. جايگزيني حمايت، مشورت و ستايش به جاي انتقاد، سرزنش و تحقير.
18. برخوردهاي صادقانه، محترمانه و دوستانه با فرزندان.
19. الگو دهي مناسب به فرزندان و سعي در انجام رفتارهاي شايسته و متناسب با الگوهاي شايسته.
20. کمک به وضوح و بهتر شناخته شدن محيط اجتماعي فرزندان.
21. دادن فرصتهاي به روز شخصيت و استعدادهاي فرزندان.
22. رفتار بر اساس اصل پذيرش و احترام.
23. دوري از اصل افراط و تفريط.
24. احترام به حقوق فرزندان و اصل حق انتخاب (پرهيز از تحميل کردن).
25. دوري از قياس و مقايسه کردن فرزندان با ديگران.
26. اهميت به تربيت مذهبي فرزندان از طريق پايبندي والدين به اصول ديني.
27. مشورت، همدلي و هم فکري با فرزندان.
28. تلاش در ايجاد برقراري شادي و نشاط در زندگي از طريق پيروي از اصل محبت.
29. رعايت اصل قاطعيت و جدي بودن در برخورد با فرزندان (اصول گرايي والدين در امر تعليم و تربيت و رعايت هنجارهاي مقبول).
30. تربيت و تعليم فرزندان به اعمال نيک از طريق عمل، نه از طريق زبان.
31. پيروي از اصل هماهنگي و همکاري.
جامعه و خانواده
وظايف جامعه در قبال خانواده:
2. صيانت از سلامت تن و بهداشت رواني.
3. حفظ تعاليم و قداست مکتب اسلامي.
4. حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن.
5. پاسداري از وحدت فکر و عقيده امت.
6. ايستادگي در برابر دشمنان داخلي و خارجي.
7. دادن آگاهي هاي لازم از انواع انحرافات.
8. ارائه تدريجي و پيوسته طرح تفکر اسلامي و مواضع ديني.
9. تشويق و تحسين مردم به انجام کارهاي نيک و تقويت دين داري و دين باوري.
10. ارائه الگو و مدل زندگي از زندگي اولياي دين، مصلحان و زبدگان عالم انساني.
11. برنامه ريزي و تلاش در پاکسازي محيط از طريق امر به معروف و نهي از منکر.
12. فعال کردن مساجد در جذب نسل جوان و هدايت و سازندگي آنها.
13. فراهم ساختن زمينه هاي مساعد گذراندن اوقات فراغت.
14. تأمين امنيت فردي و گروهي.
15. فراهم ساختن زمينه هاي رشد و پرروش ذهن، پرباري انديشه و شکل گيري عقل.
16. فراهم ساختن زمينه هاي رشد و پديد آمدن عواطف و خلق و خوي انساني و پيدايش محبت و انس و الفت انساني در اجتماع.
17. پر بار کردن فرهنگ از طريق ايجاد افکار و زايش علوم.
18. ايجاد حکومت قانون، حفظ آزادي، وحدت ملي به منظور همزيستي انسان ها و داوري عادلانه.
19. احترام به کرامت انساني و ارزش هاي اخلاقي.
20. استفاده از قاطعيت قضايي در زدودن آثار فساد در جامعه.
21. آگاه کردن نسل جوان از خطوط انحرافات و ترفندهاي دشمن.
22. تجسم خطر دشمن براي نسل جوان و جامعه و مملکت اسلامي.
مهم ترين اصول اجتماعي تأثير گذار بر تربيت فرزندان و ايجاد خانواده سالم:
2- اصل دوستداري و توجه به انسان.
3- اصل دادرسي و فريادرسي.
4- اصل مسئوليت پذيري.
5- اصل اهتمام به امور مسلمين.
6- اصل اصلاح في مابين.
7- اصل عدالت و انصاف.
8- اصل وفاي به عهد.
9- اصل يکرنگي و صداقت.
10- اصل نظارت اجتماعي.
فرهنگ هر جامعه در جنبه هاي زير مشهود هستند که مي توانند بر خانواده و تربيت فرزندان دخيل باشند.
1. در سيماي شهرها و در نحوه بناي ساختمان ها.
2. در فرم پوشش زنان و مردان و کودکان - در طبقات پائين و بالاي جامعه.
3. در نوع غذاهاي مردمي و مهماني ها.
4. در مراسمات شادي و غم.
5. در ادبيات، شعر و ضرب المثل و ...
6.در طرز تفکر مردم راجع به زندگي.
7. در فلسفه (چرا کار، چرا زندگي، ازدواج، جنگ، صلح و ...)
8. درسنن ملي، شرعي و اخلاقي و مناسک و آداب و رسوم.
9. در کار، توليد و مصرف.
10. در ارتباطات (خانوادگي، دوستان و ...)
11. در معاملات و تبادلات.
داشتن فرهنگ سالم و غني و مثبت در خانواده و جامعه به کارکرد نهادهاي زير بستگي دارد.
1. مساجد
2. سازمان تبليغات اسلامي
3. نهاد بسيج
4. صدا و سيما
5. نشريات
6. سازمان هاي انتظامي
7. سازمان هاي هنري
8. ستاد امر به معروف و نهي از منکر
مهم ترين معيارهاي گزينش همسر (تضمين سلامت خانواده)
2. اخلاق و پاي بندي به ضوابط و مقررات و دوري از مفاسد.
3. خانواده و اصالت خانوادگي، شرافت خانوادگي.
4. شناخت کافي از فرد منتخب؛ از طريق مشورت و از طريق تحقيق
عوامل مؤثر در خوشبختي بعد از ازدواج:
علاقه و عشق ورزي نسبت به همسر، تفاهم و درک متقابل، رعايت ادب و نزاکت، رعايت حقوق همسر، تعاون و همکاري، احترام گذاردن و دوري از خشونت و عصبانيت.
شرايط مناسب براي ازدواج:
2. اشتغال
3. آمادگي ذهني و رواني
4. مسئوليت پذيري
حقوق مرد بر زن:
2. خوشرويي و خوشرفتاري
3. تربيت فرزندان
4. فرزند آوري
5. همبستري
6. فرمانبري
7. تأمين نيازهاي جسماني و روحي
8. راز داري
9. آرايش و نظافت
10. احترام به خانواده همسر
11. رعايت حجاب و حفظ پاکدامني
حقوق زن بر مرد:
2. خوشرويي و خوشرفتاري
3. تأمين معاش
4. تأمين مسکن، پوشاک و لوازم زندگي
5. همبستري
6. محبت نمودن
7. نفقه
8. تربيت فرزندان
9. راز داري
10. احترام به خانواده همسر
11. وفاي به عهد و حفظ کانون خانواده
نقش و کارکرد نهاد خانواده:
2. پرورش و تربيت و آموزش کودکان.
3. ارضاي نيازهاي عاطفي و تأمين امنيت جسمي و روحي.
4. ايجاد جهان بيني و تعهد ديني.
5. کارکرد اقتصادي و توليدي.
6. ايجاد مهارت شغلي و زمينه کسب شغل و مقام اجتماعي.
پس خانواده سالم داراي تفکر است زيرا تأثيرگذاري بر جنبه هاي بارز انسان است:
خانواده اسوه
2- شناخت: موعود
3- رفتار: مشهود
4- محيط: منظوم
5- توليد: مطلوب
مشکلات خانواده (بين والدين با يکديگر و والدين با فرزندان) ناشي از:
2- عدم توجه مادران و پدران به روان شناسي فرزندان خود.
3- تکرار کورکورانه روشهاي تربيتي نامناسب و نادرست.
4- عدم توانايي در برقراري روابط با فرزندان.
5- مشکلات اقتصادي و فقر مالي و اثرات سوء آن.
6- مشکلات خانوادگي مرتبط به مراحل قبل از ازدواج (عدم گزينش مناسب همسر، اختلافات طبقاتي، فرهنگي و سطح سواد و ...)
منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}