همگام با راستان
همگام با راستان
همگام با راستان
نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين محمد هادي رضايي
دين مبين اسلام به شدت نسبت به گزينش و انتخاب دوست توصيه به دقت لازم را نموده است و به مسلمانان آموخته است تا از سلامت فکر و رفتار فردي مطمئن نشدند، او را دوست خود نگيرند و با او رابطه ي دوستانه برقرار نسازند، حتي نسبت به همراهي هاي کوتاه مدت، مانند دقت در انتخاب همراهان براي رفتن به مسافرت و....
اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) در روايتي که مرحوم شيخ کليني رحمه الله عليه در کتاب کافي نقل مي کند مي فرمايند:
يعني " قبل از آنکه از چگونگي و وضعيت راه سؤال کني، از همراه و هم سفر خود ( که چه کسي است ) پرسش کن و قبل از انتخاب خانه براي سکونت، از اينکه همسايه ي تو چه کسي است تحقيق نما. "
اين سفارش حضرت به خاطر اين است که انسان آلوده گاهي با يک برخورد ممکن است انسان صالحي را از مسير صلاح و حق خارجي نمايد. مانند نفوذ ميکروب در بدن انسان سالم که مي تواند در مدت کوتاهي حتي حيات و زندگي او را به خطر انداخته و از هستي ساقط نمايد.
امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) به يکي از فرزندانشان اينگونه سفارش مي کنند:
يا بني لاتواخ احدا حتي تعرف موارده و مصادره......
" اي پسرم با هيچکس برادري و همراهي مکن؛ مگر اينکه بداني کجا رفت و آمد مي کند ( با چه کساني معاشرت دارد ) و چون خوب دانستي و او را شناختي با اوصميمانه دوستي کن....."
در اين فرمايش نوراني، حضرت به فرزند خود دستور مي دهند که بدون شناخت لازم وحصول اطمينان از سلامت فکري معاشرين با آنها رفاقت نکند.
امامان ما ( عليهم السلام ) علاوه بر نهي و هشدار به شيعيان نسبت به هر گونه ارتباط و پيوند با افراد منحرف و وابسته به جريانات فتنه گر، دوستان خود را تحت نظر داشته و در صورت کوچکترين بي دقتي به آنها تذکر داده و يا برخورد مي کردند و اجازه نمي دادند شيعيان با کساني که داراي انحراف عقيدتي و يا سياسي هستند ارتباط و پيوند برقرار نمايند؛ هر چند از نزديکان و يا بستگانشان باشند.
در اين زمينه مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1- در کتاب کافي جلد 2 صفحه 375 در روايتي از امام موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) چنين آمده است:
شخصي بنام جعفري مي گويد: خدمت امام هفتم ( عليه السلام) رسيدم. حضرت از من پرسيدند: چرا با عبدالرحمن بن يعقوب در ارتباط هستي و با او رفت و آمد داري ؟ من در جواب حضرت عرض کردم: او دايي من است ! حضرت فرمودند: تو مگر نمي داني او به خداي متعال نسبت هاي ناروا مي دهد ( و توحيد در صفات را انکار مي کند ؟) آنگاه فرمودند:
از اين پس يا پيش ما مي آيي و با او قطع رابطه مي کني، و يا با او رفت آمد مي کني و از ما فاصله مي گيري !!
او مي گويد: به آن حضرت عرض کردم من سخنان او را قبول ندارم و از مواضع او دفاع نمي کنم، پس در اين صورت گناهي مرتکب نشده ام.
حضرت فرمودند: اين گونه که تو تصور مي کني نيست. آيا نمي ترسي از اينکه عذاب و نقمتي بر او وارد شود و دامن تو را هم بگيرد. آن گاه حضرت فرمودند: در زمان حضرت موسي ( عليه السلام ) يکي از اصحاب آن حضرت پدري داشت که در سپاه فرعون و از پيروان او بود، وقتي که سپاه حضرت موسي ( عليه السلام ) و لشکريان فرعون در مقابل يکديگر صفت آرايي کردند، فرزند مؤمن که در سپاه آن حضرت بود به قصد ارشاد و هدايت پدر، سپاه حضرت موسي ( عليه السلام ) را ترک کرد و به ديدن پدر رفت تا شايد او را نجات دهد، ولي در همين هنگام عذاب الهي بر قوم فرعون نازل شد و او همراه آنها در آب غرق شد. وقتي به حضرت موسي (عليه السلام ) ماجراي جوان مؤمن را خبر دادند، فرمود: " هوفي رحمه الله و لکن النقمه اذا نزلت لم يکن لها عمن قارب المذنب دفاع. "
يعني هر چند آن مرد مؤمن که براي هدايت پدر رفته بود در جوار رحمت خدا و اهل نجات است، ولي وقتي عذاب خداوند متعال بر کساني که مستحق آن هستند نازل مي شود، به هر کس که به آنها نزديک باشد نيز خواهد رسيد و عذاب او را نيز در برخواهد گرفت.
2- در روايتي که از حضرت رضا ( عليه السلام ) وارد شده، آمده است:
يکي از اصحاب آن حضرت به نام محمد بن عاصم خدمت امام ( عليه السلام ) رسيد. امام هشتم به او فرمودند: " بلغني انک تجالس الواقفه. قلت: نعم جعلت فداک أجالسهم و انا مخالف لهم، قال: لا تجالسهم فان الله عزوجل يقول: و قد نزل عليکم في الکتاب ان اذا سمعتم ايات الله يکفر بها و يستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتي يخوضوا في حديث غيره انکم اذا مثلهم........ (2)
" يعني به من گزارش شده که تو با واقفيه (گروه منحرف و منکر امامت امام هشتم ( عليه السلام ) ارتباط و نشست داري ! محمد بن عاصم مي گويد: به حضرت رضا ( عليه السلام ) عرض کردم بله با آنها مجالست و ارتباط دارم، ولي با فکر و انديشه آنها مخالفم. حضرت فرمودند:
با آنها هرگز مجالست و رفت و آمد نکن زيرا خداي متعال در قرآن کريم مي فرمايد: هرگاه شنيديد آيات خدا ( توسط مشرکين ) انکار و استهزاء مي شود، با آنان همنشيني نکنيد ( و مجلس را به عنوان اعتراض ترک کنيد ) تا به سخن ديگري مشغول شوند و گرنه شما هم مانند آنان خواهيد بود.
آن گاه حضرت فرمودند: منظور از کفر به آيات خداي متعال انکار و ضديت با اوصياء و ائمه ( عليهم السلام ) است؛ همان کاري که واقفيه مرتکب ان شده اند. "
/س
اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) در روايتي که مرحوم شيخ کليني رحمه الله عليه در کتاب کافي نقل مي کند مي فرمايند:
يعني " قبل از آنکه از چگونگي و وضعيت راه سؤال کني، از همراه و هم سفر خود ( که چه کسي است ) پرسش کن و قبل از انتخاب خانه براي سکونت، از اينکه همسايه ي تو چه کسي است تحقيق نما. "
اين سفارش حضرت به خاطر اين است که انسان آلوده گاهي با يک برخورد ممکن است انسان صالحي را از مسير صلاح و حق خارجي نمايد. مانند نفوذ ميکروب در بدن انسان سالم که مي تواند در مدت کوتاهي حتي حيات و زندگي او را به خطر انداخته و از هستي ساقط نمايد.
امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) به يکي از فرزندانشان اينگونه سفارش مي کنند:
يا بني لاتواخ احدا حتي تعرف موارده و مصادره......
" اي پسرم با هيچکس برادري و همراهي مکن؛ مگر اينکه بداني کجا رفت و آمد مي کند ( با چه کساني معاشرت دارد ) و چون خوب دانستي و او را شناختي با اوصميمانه دوستي کن....."
در اين فرمايش نوراني، حضرت به فرزند خود دستور مي دهند که بدون شناخت لازم وحصول اطمينان از سلامت فکري معاشرين با آنها رفاقت نکند.
امامان ما ( عليهم السلام ) علاوه بر نهي و هشدار به شيعيان نسبت به هر گونه ارتباط و پيوند با افراد منحرف و وابسته به جريانات فتنه گر، دوستان خود را تحت نظر داشته و در صورت کوچکترين بي دقتي به آنها تذکر داده و يا برخورد مي کردند و اجازه نمي دادند شيعيان با کساني که داراي انحراف عقيدتي و يا سياسي هستند ارتباط و پيوند برقرار نمايند؛ هر چند از نزديکان و يا بستگانشان باشند.
در اين زمينه مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1- در کتاب کافي جلد 2 صفحه 375 در روايتي از امام موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) چنين آمده است:
شخصي بنام جعفري مي گويد: خدمت امام هفتم ( عليه السلام) رسيدم. حضرت از من پرسيدند: چرا با عبدالرحمن بن يعقوب در ارتباط هستي و با او رفت و آمد داري ؟ من در جواب حضرت عرض کردم: او دايي من است ! حضرت فرمودند: تو مگر نمي داني او به خداي متعال نسبت هاي ناروا مي دهد ( و توحيد در صفات را انکار مي کند ؟) آنگاه فرمودند:
از اين پس يا پيش ما مي آيي و با او قطع رابطه مي کني، و يا با او رفت آمد مي کني و از ما فاصله مي گيري !!
او مي گويد: به آن حضرت عرض کردم من سخنان او را قبول ندارم و از مواضع او دفاع نمي کنم، پس در اين صورت گناهي مرتکب نشده ام.
حضرت فرمودند: اين گونه که تو تصور مي کني نيست. آيا نمي ترسي از اينکه عذاب و نقمتي بر او وارد شود و دامن تو را هم بگيرد. آن گاه حضرت فرمودند: در زمان حضرت موسي ( عليه السلام ) يکي از اصحاب آن حضرت پدري داشت که در سپاه فرعون و از پيروان او بود، وقتي که سپاه حضرت موسي ( عليه السلام ) و لشکريان فرعون در مقابل يکديگر صفت آرايي کردند، فرزند مؤمن که در سپاه آن حضرت بود به قصد ارشاد و هدايت پدر، سپاه حضرت موسي ( عليه السلام ) را ترک کرد و به ديدن پدر رفت تا شايد او را نجات دهد، ولي در همين هنگام عذاب الهي بر قوم فرعون نازل شد و او همراه آنها در آب غرق شد. وقتي به حضرت موسي (عليه السلام ) ماجراي جوان مؤمن را خبر دادند، فرمود: " هوفي رحمه الله و لکن النقمه اذا نزلت لم يکن لها عمن قارب المذنب دفاع. "
يعني هر چند آن مرد مؤمن که براي هدايت پدر رفته بود در جوار رحمت خدا و اهل نجات است، ولي وقتي عذاب خداوند متعال بر کساني که مستحق آن هستند نازل مي شود، به هر کس که به آنها نزديک باشد نيز خواهد رسيد و عذاب او را نيز در برخواهد گرفت.
2- در روايتي که از حضرت رضا ( عليه السلام ) وارد شده، آمده است:
يکي از اصحاب آن حضرت به نام محمد بن عاصم خدمت امام ( عليه السلام ) رسيد. امام هشتم به او فرمودند: " بلغني انک تجالس الواقفه. قلت: نعم جعلت فداک أجالسهم و انا مخالف لهم، قال: لا تجالسهم فان الله عزوجل يقول: و قد نزل عليکم في الکتاب ان اذا سمعتم ايات الله يکفر بها و يستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتي يخوضوا في حديث غيره انکم اذا مثلهم........ (2)
" يعني به من گزارش شده که تو با واقفيه (گروه منحرف و منکر امامت امام هشتم ( عليه السلام ) ارتباط و نشست داري ! محمد بن عاصم مي گويد: به حضرت رضا ( عليه السلام ) عرض کردم بله با آنها مجالست و ارتباط دارم، ولي با فکر و انديشه آنها مخالفم. حضرت فرمودند:
با آنها هرگز مجالست و رفت و آمد نکن زيرا خداي متعال در قرآن کريم مي فرمايد: هرگاه شنيديد آيات خدا ( توسط مشرکين ) انکار و استهزاء مي شود، با آنان همنشيني نکنيد ( و مجلس را به عنوان اعتراض ترک کنيد ) تا به سخن ديگري مشغول شوند و گرنه شما هم مانند آنان خواهيد بود.
آن گاه حضرت فرمودند: منظور از کفر به آيات خداي متعال انکار و ضديت با اوصياء و ائمه ( عليهم السلام ) است؛ همان کاري که واقفيه مرتکب ان شده اند. "
پي نوشت :
1- الکافي، ج 8، صفحه. 22
2- نساء، 140.
3- رجال کشي، ص 457، و بحارالانوار،ج 4 ص. 264.
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}