ارتباط علما با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(2)
ارتباط علما با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(2)
و اينگونه بود كه ايشان حكم الهي خود را به اين مضمون صادر كردند.«اليوم استعمال توتون و تنباكو بأيّ نحوكان، در حكم محاربة با امام زمان ـ سلام الله عليه ـ است.»وطومار استعمار را در كشور ايران با عنايت حضرت ولي عصر (عج) در آن زمان در هم پيچيدند.[1]
آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره): آية الله بهجت (حفظه الله) فرمودند: «آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) براي يكي از علماء سنّي مجلس فاتحه اقامه كرد. شخصي به ايشان اعتراض ميكند كه چرا از سهم امام (ع) اينگونه مجالس را برگذار مي كنيد. ايشان به شخص معترض ورقة سبزي را نشان داده بود كه بنابر نقل، به خطّ و امضاي حضرت غايب ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) بود و ايشان هم يقين كرده بود كه ورقه از جانب حضرت است كه به مرحوم سيد اجازه داده بود كه: «سهم امام را در آنچه موجب اعتلاي مذهب حق است صرف نمايد.»[2]
حضرت آية الله العظمي مرعشي نجفي (ره): بنابر آنچه در زندگينامة معظّمله ذكر شده، ايشان سه مرتبه موفق به تشرّف به خدمت حضرت شدند، كه ما در اينجا يك مورد را به طور اختصار ذكر مي كنيم: «در ايّام تحصيل علوم ديني و فقه اهل بيت (ع) در نجف اشرف شوق زياد جهت ديدار جمال مولايمان بقيةالله الاعظم (عج) داشتم. با خود عهد كردم كه چهل شب چهارشنبه پياده به مسجد سهله بروم؛ به اين نيّت كه جمال آقا صاحب الامر (عليه السلام) را زيارت و به اين فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 يا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً اين شب، رفتنم از نجف به تأخير افتاد و هوا ابري و باراني بود. نزديك مسجد سهله خندقي بود. هنگامي كه به آنجا رسيدم بر اثر تاريكي شب وحشت و ترس وجودِ مرا فرا گرفت... ناگهان صداي پائي از دنبال سر شنيدم كه بيشتر ترسيدم. برگشتم به عقب، سيّد عربي را با لباس اهل باديه ديدم. نزديك آمد و با صداي فصيح گفت: «اي سيد، سلام عليكم» ترس و وحشت به كلي از وجودم رفت و تعجب آور بود كه در اين تاريكي ايشان چگونه متوجّه سيادت من شد. به هر حال سخن گفته و مي رفتيم. از من سؤال كرد: قصد كجا داري؟گفتم مسجد سهله. گفت: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشّرف زيارت ولي عصر (ع) مقداري كه رفتيم به مسجد زيدبن صوحان رسيديم، داخل شده و نماز خوانديم و بعد از دعائي كه سيّد خواند كه كأن ديوار و سنگها با او دعا مي خواندند انقلاب عجيبي در خودم احساس كردم كه از وصف آن عاجزم. بعد سيّد فرمود: تو گرسنهاي و سه قرص نان و سه خيار سبز تازه در سفره داشت كه باهم خورديم و من به اين معني منتقل نشدم كه در وسط زمستان خيار تازه از كجا آمده سپس داخل مسجد سهله شده ايشان اعمال مقامات را انجام دادند ومن هم تبعيت كردم و نماز مغرب و عشاء را هم به ايشان اقتدا نمودم... بعد به ايشان گفتم: چاي و قهوه و يا دخانيات ميل داريد؟ فرمودند: اينها از فضول زندگي است و ما از اين فضولات دوريم»... بعد صحبتهائي بين آن بزرگوار و آقاي مرعشي رّد و بدل مي شود و آقا سفارشاتي به ايشان مي كنند از جمله تأكيد بر خواندن زيارت عاشوراء و قرائت قرآن. سپس آقاي مرعشي به جهت حاجتي از مسجد بيرون رفته و به ذهنشان خطور ميكند كه اين بزرگوار كيستند؟ برمي گردد و ديگر آقارا نمي بيند و يقين مي كند كه حجةبنالحسن المهدي (ع) بودهاند.»[3]
يكي ديگر از تشرفات ايشان در سامرّاء[4] در سرداب مقدّس بعد از اينكه چند شب در آنجا بيتوته كرده و به حضرت متوسل مي شوند، رخ مي دهد و تشرف ديگر در مسير رفتن به امامزاده سيد محمد (ع) حاصل مي گردد.[5]
حضرت آية الله قاضي(ره): آقا سيّد هاشم حدّاد فرموده اند: «حضرت آقا (آية الله قاضي) خيلي در گفتارشان و در قيام و قعودشان و به طور كلي در مواقع تغيير از حالتي به حالت ديگر خصوص كلمة «يا صاحب الزمان» را بر زبان جاري ميكردند. يك روز يك نفر از ايشان پرسيد: آيا شما خدمت حضرت وليّ عصر ارواحنافداه مشرّف شدهايد؟ فرمودند: كور است هر چشمي كه صبح از خواب بيدار شود ودر اوّلين نظر نگاهش به امام زمان (عج)نيفتد.»[6]
دأب و عادت ايشان در تربيت شاگردان بر اين بوده كه در ابتدا احاديث مربوط به غيبت و ظهور ولي عصر (عج) را براي آنها تدريس ميفرمودند.[7]
مرحوم علامه طباطبائي نقل كردهاند كه: «مرحوم قاضي ميفرمود، در روايت است وقتي حضرت قائم ظهور ميكند و ياران ايشان گِرد او جمع مي شوند حضرت به آنها مطلبي مي گويد كه همه گرد عالم متفرّق مي شوند و چون داراي طّيالارض هستند همه جا را تفحص كرده، درمي يابند كه غير از ايشان كسي داراي ولايت مطلقة الهيه نيست، به مكه بر مي گردند و با ايشان بيعت ميكنند. آنگاه ايشان فرمودند: آن كلمه اي راكه حضرت به ياران خويش مي گويد و متفرق مي شوند من ميدانم كه چيست.» و اين سخن بلندي است كه مرحوم قاضي (ره) فرمودند.[8]
توسّل به حضرت مهدي (عج)جهت شهرية طلاب: بارها پيش آمده، كه وجوهات به جهت شهرية طلاب به دست مراجع نرسيده وآن بزرگواران و يا نمايندة آنها با توسّل به محضر ولي عصر (ع) به طور معجزه آسا، پول مورد نياز را دريافت كردهاند. از جمله اينكه موقعي چند ماه شهرية طلاب نميرسد و پولي در اختيار حاج شيخ عبدالكريم حائري (ره) نبوده و متوسّل به ولي عصر (عج) مي شوند بعد از ظهري، آقاي گلپايگاني در خواب مي شنوند كه منادي ندا مي كند: به آشيخ عبدالكريمبگويند كه از گريههاي امام زمان (ع) وجوه متوجه قم شد. بعد كه به حاج شيخ ميگويند، ايشان مي فرمايد: يك نفر آمده و تقبّل كرده هرماه شهرية طلاب را بدهد.[9] در قضية ديگر حضرت آية الله گلپايگاني فرموده بودند: در زمان حاج شيخ عبدالكريم ، طلبهها از مقسّم شهرية ايشان آشيخ محمّد تقي بافقي درخواست عباي زمستاني مي كنند. او با حاج شيخ در ميان مي گذارد، حاج شيخ مي فرمايد: از كجا بياورم. بالاخره آقاي بافقي مي گويد من به جمكران مي روم و از امام زمان ميگيرم. شب جمعهاي به جمكران رفته متوسّل به حضرت ميشوند و فردا خدمت حاج شيخ آمده ميگويد: آقا وعده دادند چهارصد عبا به تعداد طلاب مرحمت نمايند. و روز شنبه يكي از تجاّر چهارصد عبا ميآورد و بين طلاب تقسيم ميگردد.[10]
حضرت آية الله العظمي بهاءالديني (ره): حجةالاسلام حيدري كاشاني در كتاب سيري در آفاق اينگونه نقل كردهاند: «آنچه خود از دو لب مبارك حضرت آية الله بهاءالديني(ره) شنيدم، اين بود كه فرمودند: مدّت شصت سال بود كه ما آرزوي زيارت حضرت را داشتيم يك روز در حال نقاهت و كسالت در اين اطاق خوابيده بودم يك مرتبه آقا از در اطاق ديگر وارد شد.سلام محكمي به من كرد آنچنان سلامي كه در مدت شصت سال كسي چنين سلامي به ما نكرده بود . و آن قدر گيج شديم كه نفهميديم جواب سلام را داديم يا نه. آقا تبسّمي كرد و احوالپرسي و از آن در خارج شد.»[11]
يكي ديگر از شاگردان ايشان مي گويد: «مدّتي بود آقا در قنوت نمازها تغيير رويه داده و به جاي دعاهاي مرسوم، دعاي فرج حضرت ولي عصر (عج) «اللّهم كن لوليّك الحجة بن الحسن(ع)...» را مي خواندند . وقتي در فرصت مناسبي علت را از ايشان جويا شديم، فرمودند: «حضرت پيغام دادند در قنوت بهمن دعا كنيد.»[12]
اين بود چند نمونه از ارتباط سربازان حضرت ولي عصر (عج) با مولاي خويش و توجه و عنايت آن وجود مقدّس به عاشقان حقيقي خود، به اميد اينكه ما نيز مورد عنايات و توجهات خاص آن حضرت قرار بگيريم ان شاء الله.
پي نوشتها:
[1] . عنايت حضرت مهدي (ع) به علماء و طلاب ـ ص48
[2] . در محضر آية الله العظمي بهجت(حفظه الله) ـ ص281
[3] . شيفتگان حضرت مهدي (عج) ـ ج 1 ـ ص 130، احمد قاضي زاهدي گلپايگاني، نشر حاذق /قم /ششم /آذر 1376
[4] . همان / ص139
[5] همان /ص135
[6] . اسوة عارفان:(گفته ها و ناگفته ها دربارة مرحوم قاضي(ره)) ص109 ـ صادق حسن زاده، محمودطيار مراغي / انتشارات مؤمنين / اوّل /78
[7] . همان ص172
[8] . مهر تابان ـ ص226 ـ علامه سيد حسين حسيني طهراني - انتشارات باقرالعلوم / اول / دورة علوم و معارف اسلام (بي تا).
[9] . شيفتگان حضرت مهدي (عج) ج1 ـ ص125
[10] . همان ص223
[11] . سيري در آفاق ـ(زندگينامة حضرت آية الله العظمي بهاالديني (ره)) ـ ص375ـ حسين حيدري كاشاني/ انتشارات تهذيب ـ چاپ اوّل/ 1381.
[12] . حاج آقا رضا بهاء الديني، آيت بصيرت / ص107 ، سيد حسن شفيعي، چاپ قدس، اول / 1375.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}