نویسنده: محمد حسن احمدی

 

حذف نام پیامبر (صلى الله علیه وآله) و خصوصیات وی در تورات و انجیل، یکی از مهم‌ترین دیدگاه‌هایی است که در تبیین مفهوم تحریف ارائه شده است. از دیدگاه اندیشمندان مسلمان، حداقل تحریفی که به تورات و انجیل راه یافته، حذف نام پیامبر (صلى الله علیه وآله) از آنهاست. البته این مسئله، چیزی نیست که به صراحت در آیات قرآن، به آن اشاره شده باشد؛ چنان که اشاره شد، آیات قرآن در این زمینه، مورد و مصداق تحریف را به وضوح روشن نکرده است. (1)
برخی از آیات قرآنی، به این اشاره دارند که پیروان پیامبر نام پیامبر و حتی خصوصیات پیامبر و پیروان ایشان را در تورات و انجیل می‌یافتند. (اعراف:157، صف:6، فتح: آیه‌ی آخر) ولی در همین آیات به این مسئله اشاره نشده که این نام و خصوصیات از تورات و انجیل حذف شده بود.
در قرآن بسیار روی این امر تکیه شده که یهود زمان پیامبر کاملاً پیامبر و خصوصیات وی را می‌شناختند و تعابیری چون «لَیعلَمُونَ الحَقُّ» (بقره:144) یا «یعْرِفُونَهُ كَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» (بقره:146) به کار رفته است و به قول طبری: «ان امر النبی واضح عند اهل الکتاب» (2) علمای اهل کتاب به قدری راجع به اوصاف آن حضرت استحضار داشتند که او را ندیده می‌شناختند، همان طوری که بچه‌های خود را می‌شناختند. علامه‌ی طباطبایی (رحمه الله) در این مورد می‌نویسد:
ضمیر در «یعْرِفُونَهُ كَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» (بقره:146) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برمی‌گردد، نه به کتاب، چون این معرفت را تشبیه کرده به معرفت فرزندان، و این تشبیه در انسان‌ها درست است، نه این که کتاب را تشبیه به انسان کنند، هرگز کسی نمی‌گوید: فلانی این کتاب را می‌شناسد، همان طور که پسر خودش را می‌شناسد، علاوه بر این که سیاق کلام که درباره‌ی رسول خدا و وحیی که تحویل قبله به اوست، اصلاً ربطی به کتاب اهل کتاب ندارد، پس معنای جمله این است: که اهل کتاب پیامبر اسلام را می‌شناسند، آن طورکه بچه‌های خود را می‌شناسند، بخاطر این که تمامی خصوصیات آن جناب را در کتب خود دیده‌اند، ولی با این حال طائفه‌ای از ایشان عالماً و عامداً معلومات خود را کتمان می‌کنند.» (3)

1. مصادیق تحریف در روایات تفسیری

در کنار این دسته آیات قرآن- که البته چنان که گفتیم، دلالتی بر تحریف نام پیامبر در عهدین ندارد- و در ضمن تفسیر آیات تحریف و در میان روایات تفسیری، مواردی به عنوان مصادیق تحریف شمرده شده است که عبارت‌اند از:
1. کتمان بشارت ظهور پیامبر اسلام و تغییر اوصاف وی در تورات (4)؛
2. کتمان بشارت عیسی در انجیل (5) به این امر؛
3. تعطیل کردن حکم رجم زانیه (6) (در مورد یهود).
می‌توان از بررسی روایات تفسیری ذیل آیات تحریف این نتیجه را گرفت که مهم‌تری مسئله‌ای که حجم بسیار زیادی از روایات را به خود اختصاص داده است؛ روایاتی است که به کتمان نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرداخته‌اند و آن را به عنوان تفسیر تحریف ذکر شده در آیات ذکر کرده‌اند.
در برخی روایات به مسئله‌ی رجم نیز اشاره شده است. در تفسیر «یُحَرِّفُونَ الكَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ» (نساء:46) در تفسیر طبری آمده است:
کان تحریفهم ذلک تغییرهم حکم الله تعالی ذکره الذی انزله فی التوراه فی المحصنات و المحصنین من الزنا باالرجم الی الجلد و التحمیم (7)
از مسئله‌ی رجم که بگذریم، تنها مسئله‌ی مورد اشاره در روایات به عنوان مصداق تحریف، نام و مشخصات پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. در روایات تفسیری و گزارش‌های تاریخی به این اشاره شده است که یهود، در آستانه‌ی ظهور پیامبر، نام و خصوصیات پیامبر (صلی الله علیه و آله را مخفی می‌کردند. از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که:
گروهی از یهود که معاند نبودند. در مواجهه با مسلمین، با آنها از صفات پیامبر که در تورات است گفتگو می‌کردند، ولی بزرگانشان آنها را از این کار منع کردند. (8)
و یا این که در روایت دیگری آمده است که:
علمای یهود، صفت پیامبر را تغییر می‌دادند تا مستضعفین یهود دچار شک شوند. (9)
ذیل آیه‌ی «یُحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ» (مائده:13)، طبرسی از مجاهد نقل می‌کند که:
منظور از «کلم» تورات است؛ زیرا آنها صفات پیامبر را که در تورات بود کتمان می‌کردند. (10)
و همچنین مفسر دیگری در تفسیر این آیه می‌نویسد:
ای یغیرون کلام الله عن جهته من آیة الرجم و نعت النبی و صفته (11)
و یا این که در توضیح عبارت قرآنی «نوشتن ایشان بدست‌هایشان» (بقره:89) گفته شده که:
اینان تورات را تحریف نموده و اوصاف نبیّ اکرم را تغییر داده تا عوام یهود را در شک و تردید واقع سازند. در تورات، نبیّ اکرم گندم گون و میانه بالا توصیف شده بود؛ در حالی که اینان او را دراز قد معرفی کردند. (12)
ابن عباس بنا به روایت عکرمه می‌گوید:
بزرگان یهود اوصاف نبیّ اکرم را در تورات چنین یافتند که او مردی است میانه بالا، نیکو روی، سیاه چشم، پس آن را از روی عناد و حسادت محو نمودند. در این هنگام گروهی از قریش آمده از ایشان پرسش کردند که در تورات شما، پیمبری از ما یافت می‌شود گفتند: آری، با این اوصاف که دراز قد و ازرق چشم و فروهشته موی است. (13)
طبری در تبیین معنای خرید و فروش آیات الاهی می‌نویسد:
اخذ و اطعاما و کتموا اسم محمد (صلی الله علیه و آله) (14)
اگرچه همو در جایی دیگر، ذیل آیه‌ی «وَلَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا» (بقره:41) به صورت عام و بدون اشاره به مصداقی خاص، می‌نویسد:
لا تاخذوا طعما قلیلا على ان تكتموا ما انزلت (15)
طبرسی، ذیل آیه‌ی «وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا» (آل عمران:187) می‌نویسد:
یعنی عهد خدا را با کالای بی ارزش دنیا عوض کردند، یعنی در برابر این کتمان حق، جز آذوقه ورشوه‌ها و هدایایی که از عوام و اراذل خود می‌گرفتند، چیزی عایدشان نشد. (16)
سیوطی از سُدّی نقل کرده که:
وقتی پیامبرآمد، خواستند با تورات با او معارضه کنند ولی تورات و قرآن از این جهت متفق بودند، لذا تورات را رها کرده و کتاب آصف را به جای آن برگزیدند، گویی اصلاً چیزى از تبعیت از پیامبر که در تورات آمده بود نمی‌دانند. (17)
طبرسی درتفسیر «وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ» (آل عمران:71) می‌نویسد:
نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) را که حق است، انکار می‌کنید و بشارت‌هایی را که بر نبوت و صفات اوست، پنهان می‌دارید و علامت‌هایی که از او در کتب خود دارید، ندیده می‌گیرید. (18)
ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَیعْفُو عَنْ كَثِیرٍ» (مائده:15) به صفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مسئله‌ی رجم به عنوان مصادیق این اخفا اشاره شده است. (19) علامه‌ی طباطبایی (رحمه الله) ذیل این آیه می‌نویسد:
به اهل کتاب می‌فرماید: رسول ما بسیاری از حقائق دین مسیح را که خود شما آنها را پنهان کردید و برای مردم نگفتید، بیان می‌کند، و منظور از این حقائق آیاتی از تورات و انجیل است که در آن از آمدن خاتم الانبیاء و از نشانی‌ها و خصوصیات آن جناب خبر داده، ... و نیز آیاتی از تورات و انجیل است که ملّایان یهودی و نصارا از در لجبازی در مقابل حق مضمون آن را از مردم پنهان کردند، مانند آیاتی که حکم رجم و سنگسار کردن را بیان می‌کند. (20)
ثعلبی نیز صفت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آیه‌ی رجم را نیز به عنوان دو مصداق تحریف معرفی می‌کند.(21) این مسئله یعنی کتمان نام و خصوصیات پیامبر (صلی الله علیه و آله)، محدود به تفسیر آیات دلالت کننده بر تحریف نمی‌شود. به عنوان نمونه در توضیح اصطلاح «لیس حق به باطل» (بقره:42)، آمده است که:
مراد این است که یهود به بعضی از کتاب ایمان آورده و به بعضی از آن کافر بودند و آنگاه مصداق این کفر، انکار صفت پیامبر شمرده شده است. (22)
زمخشری نیز، ذیل همین آیه و ضمن بیان تفاوت کتمان و لبس، به این مسئله اشاره می‌کند:
هما متمیزان، لأن لبس الحق بالباطل ما ذکرنا من کتابتهم فی التوراة ما لیس منها و كتمانهم الحق أن یقولوا: لانجد فى التوراة صفة محمد (صلی الله علیه و آله)، أو حكم كذا. أو یمحوا ذلك. أو یكتبوه على خلاف ما هو علیه. (23)
حتی در مورد آیه‌ی «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ» (بقره:44)؛ (که خطاب به دانشمندان یهود که به نزدیکان مسلمان خود سفارش می‌کردند که در دین خود (اسلام) پایدار و ثابت بمانند. می‌گوید: آیا خودتان را فراموش کرده‌اید؟ و چرا خود اسلام نمی‌آورید؟) آمده است که:
در این آیات مقصود از «بِرّ»، ایمان به محمّد (صلی الله علیه و آله) است و مراد از « وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ» این است که در حالی که شما تورات را می‌خوانید و صفات محمّد را در آن می‌بینید. (24)
و باز ذیل آیه‌ی « فَإِنْ كُنْتَ فِی شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَیكَ» (یونس:94) آمده که:
در کتب تورات و انجیل نام و مشخصات پیامبر بوده و یهود قبل از آمدن پیامبر هیچ شکی در حقانیت او نداشتند. (25)
بر این اساس، باید مورد شک در آیه را بر این مصداق خاص حمل کرد و از تعمیم موضوع «شک» به موارد دیگر که اشکالات دیگری در فهم آیه به وجود می‌آورد نیز خودداری کرد.

2. بررسی دیدگاه

در یک بررسی منصفانه باید گفت که این دیدگاه، گرچه از نظر تعیین مصداق تحریف، به دیدگاه منتخب ما بسیار نزدیک است، اما اشکالاتی نیز دارد. در واقع این دیدگاه برآن است تا مفهوم تحریف را از یک معنای حداکثری، سیال و بی حد و مرز در یک مصداق خاص، مشخص کند. تعیین معانی فراتر از سبب نزول آیه در تفسیر خود سبب نزول، مسئله‌ای نیست که با استناد به قواعدی چون «العبرة بعموم اللفظ لاخصوص المورد» قابل ارائه باشد. (26)
آن چه که از مجموع این تفاسیر ذیل آیات تحریف به دست می‌آید، آن است که فرآیند تحریف، با مسئله‌ی نام پیامبر و خصوصیات وی گره خورده است.
اما نقد جدی این دیدگاه آن است که نتایج بررسی مقایسه‌ی تطبیقی بین آن چه به عنوان مصادیق تحریف مطرح شده با متن عهدین، نشان می‌دهد که صاحبان این دیدگاه، با اشکالی جدی مواجه خواهند شد و آن این که نمی‌توان عدم وجود مصادیق مورد اشاره را، در عهدین ثابت کرد.
در مورد حکم رجم باید گفت که در حال حاضر در توراتی که در دست یهودیان است، در اصحاح بیست و دوم از سفر تثنیه موجود است. (27)
در مورد نام پیامبر (صلی الله علیه و آله)، موارد متعدد نشان می‌دهد که اشاراتی در عهدین به نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد؛ چنان که تحقیق‌هایی نیز به همین منظور نوشته شده‌اند. (28) نمونه‌ی این اشارات عبارت‌اند از:
1- ابراهیم به خدا گفت که ای کاش اسماعیلی در حضور تو زندگی نماید... و در حق اسماعیل (دعای) تو را شنیدم. اینک به او برکت دادم و او را بارورگردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود (29)؛
2- عصای سلطنت از یهودا و فرمان فرمایی از پیشِ پایش، نهضت خواهد نمود تا وقتی که «شیلوه » بیاید که به او امت‌ها جمع خواهد شد(30)؛
3- از وصیت‌های یهود به فرزندانش و در ضمن خطاب به یهودا: «عصای سلطنت از یهودا دور نخواهد شد تا «شیلوه» که همه قوم‌ها او را اطاعت می‌کنند بیاید. الاغ خود را به بهترین درخت انگور خواهد بست و جامه‌ی خود را در شراب خواهد شست. چشمان او تیره‌تر از شراب و دندان‌هایش سفیدتر از شیرخواهد بود (31)؛
4- در ضمن ده فرمان و تحت عنوان: «وعده‌ی ظهور پیامبر (صلی الله علیه و آله)»، او از میان قوم اسرائیل پیامبری مانند من برای شما خواهد فرستاد و شما باید به او گوش دهید و از او اطاعت کنید... من از میان آنها پیامبری مانند تو برای ایشان خواهم فرستاد. به او خواهم گفت که چه بگوید و او سخنگوی من نزد مردم خواهد بود. فردی که به او گوش ندهد و به پیامش که از جانب من است توجه نکند، او را مجازات خواهم کرد (32)؛
5- اگر شما مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست و او تسلی دهنده‌ی دیگر به شما خواهد داد که تا به ابد با شما خواهد ماند (33)؛
6- و چون آن تسلی دهنده بیاید که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد یعنی روح راستی که از طرف پدر می‌آید. او درباره‌ی من شهادت خواهد داد(34)؛
7- لیکن به شما راست می‌گویم که شما را مفید است که من بروم که اگر من نروم آن تسلی دهنده به نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد، اما چون او یعنی روح راستی بیاید او شما را به تمامی راستی ارشاد خواهد نمود؛ زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت؛ بلکه هرآن چه می‌شنود، خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد. (35)
نام پیامبر در انجیل یوحنا، به شکل کلمه «فارقلیط» معرب لغت یونانی «پاراکلیتوس» به معنای تسلی دهنده و شفیع وجود دارد (36) که برخی معتقدند این واژه، تحریف یافته‌ی کلمه‌ی «پریکلتوس» به معنای ستایش شده یا همان «احمد» است؛ زیرا در نسخه‌های آرامی اناجیل، واژه‌های «محمده» یا «حمیده» که معادل پاراکلیتوس به کار رفته، مترادف با «محمد» و «احمد» عربی است. (37) در اناجیل فارسی (ترجمه‌ی فارسی، سال 1878م در لندن زیر نظر جمعی از مترجمین معروف مسیحی) در جمله‌های بالا که از انجیل یوحنا است کلمه‌ی «تسلی دهنده» آمده، ولی در انجیل عربی چاپ لندن (مطبعه‌ی ویلیام وطس- سال 1857م) به جای آن «فارقلیطا» ذکرشده است.
با توجه به موارد فوق می‌توان گفت که دیدگاهی که قائل به تبیین تحریف به صورت تمرکز برنام و خصوصیات پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، با تناقضی آشکار روبروست. البته به نظر می‌رسد دفاعی که از این اشکال صورت می‌گیرد، در مجموع، دیدگاه منتخب ما را تقویت می‌کند. اگر به اصلاح مبنای تحریف بپردازیم و آن را در قالبی فرانوشتاری ببینیم، پذیرش این دیدگاه ممکن خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. در قرآن کریم، نام امام علی (علیه السلام) هم نیامده است و آیات مربوط هم به صورت کلی و با کمک روایات به این مسئله پرداخته است، عدم تصریح به مصادیق تحریف در قرآن کریم شبیه طرح مسئله‌ی امامت است و جالب آن است که آیات مربوط به هر دو موضوع در سوره‌های نساء و مائده آمده‌اند.
2. طبری، محمد بن جریر پیشین، ج1، ص330.
3. طباطبایی، سیدمحمد حسین، پیشین، ج1، ص492.
4. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج1، ص191، ذیل اعراف:157.
5. همان، ج1 ص291 ذیل اعراف:157 و بقره:146.
6. همان، ج2 ص327، آل عمران:23.
7. طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج5، ص153.
8. بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج1، ص103.
9. طوسی، محمد بن حسن، پیشین، ج1، ص322.
10. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج5 ص171.
11. میبدی، رشید الدین، پیشین، ج3، ص60.
12. این که می‌گوید «در تورات ...»، می‌تواند اشاره به تفاهم عرفی در بین قوم یهود باشد؛ نه ضرورتاً یک نوشته.
13. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج1، ص233.
14. طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج7، ص464.
15. همان، ج5، ص163.
16. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج4، ص379.
17. سیوطی، جلال الدین، پیشین، ج1، ص95.
18. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج2، ص123.
19. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقایق غوامض القرآن، ج1، ص617.
20. طباطبایی، سید محمد حسین، پیشین، ج5، ص598.
21. ثعلبی، ابواسحاق احمد، الکشف و البیان، ج4، ص39.
22. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج1، ص212.
23. زمخشری، جارالله، پیشین، ج1، ص133.
24. همان، ج1، ص155.
25. طبری، محمدبن جریر پیشین، ج11 ص115.
26. در مورد این نوع رویکرد تفسیری به آیات تاریخی قرآن، در فصل سوم از بخش سوم (تعمیم به عنوان قاعده‌ی تفسیری) توضیحات کافی را داده‌ایم.
27. طباطبایی، سید محمد حسین، پیشین، ج5، ص598.
28. صادق، محمد، بشارات عهدین.
29. سفر پیدایش، باب17، ش17 تا20.
30. سفر پیدایش، باب49 ش10. قابل توجه این که، یکی از معانی «شیلوه»- طبق تصریح مستر هاکس در کتاب قاموس مقدس- «فرستادن» می‌باشد و با کلمه «رسول» یا «رسول الله» موافق است.
31. سفر پیدایش، باب49، شماره‌ی 10.
32. سفر تثنیة: باب18 شماره‌ی 18.
33. انجیل یوحنا، باب14، ش15 و 16.
34. انجیل یوحنا، باب15، ش26.
35. انجیل یوحنا، باب16، ش7 و برای سایر موارد، رجوع کنید به سفر پیدایش: باب16، آیات9-12؛ باب21، آیه‌ی21؛ سفر تثنیه: باب33، آیات2، 12.
36. انجیل یوحنا: 14:16 و انجیل یوحنا: 16:7و برای سایر موارد ر.ک. کتاب اشعیا (42:35)، داود (54).
37. عبادالاحد، داود، محمد در تورات و انجیل، ص239.

منبع مقاله :
احمدی، محمد حسن؛ (1393)، روش شناسی تاریخ در علوم قرآن و حدیث، قم: دانشگاه قم، چاپ اول.