جغرافياي انساني شيعه در عصر غيبت صغري


در عصر غيبت صغري شيعيان در شهرهاي مختلف بلاد اسلامي مي زيستند و با توجه به موقعيت هاي متفاوت سياسي و اجتماعي، تراکم جمعيتي آنان در اين شهرها ناهمگون بود.در برخي شهرها اين تراکم به حدي مي رسيد که اکثريت جمعيت شهر را شامل مي گرديد و به سبب کثرت جمعيت شيعيان و برتري نسبي تشيع، شهر مذکور به عنوان شهري شيعه نشين و شيعه مذهب شناخته مي شد.گذشته از اين موارد که بسيار معدود بودند، شيعيان در بسياري از شهرهاي ديگر هم با جمعيتي قابل توجه مي زيستند.در گزارشات تاريخي پراکنده که به دست رسيده، به وجود شيعيان در شهرها و بلاد دور و نزديک اشاره شده است.توجه به اين نکته لازم است که پراکنش جغرافيايي شيعيان بايد جدا از بحث دولت ها و حکومت هاي شيعه مذهب مورد بررسي قرار گيرد و بايد در نظر داشت که تمام قلمرو دولت هاي شيعي، لزوما داراي جمعيت همگون شيعه مذهب نبودند، بلکه در بسياري موارد بخش عمده اي از متملکات اين دولت ها جمعيتي غيرشيعي و يا حداکثر با گرايش هاي شيعي را در خود جاي داده بودند.از اين رو وجود دولت يا حکومتي شيعه مذهب در يک نقطه را نمي توان دليل قطعي بر تشيع مردمان آن سامان دانست. بااين حال نبايستي اثرات وضعي دولت هاي شيعي را در گسترش تشيع و انتشار انديشه هاي شيعي، در محدوده ي تحت حکومتشان ناديده گرفت.مهم ترين مراکز تجمع شيعيان در اين عصر، عراق و نواحي مختلف ايران بودند و گذشته از اين ها، شيعيان به طور پراکنده در برخي مناطق شبه جزيره ي عرب، شام، مصر و شمال آفريقا نيز مي زيستند.

ايالت عراق(1)

ديار عراق از دير باز از مهم ترين مرکز تشيع به شمار مي رفت و شمار زيادي از شيعيان را در خود جاي مي داد.اگرچه تشيع از حجاز و قلب دنياي اسلام يعني شهر مدينه برآمد؛ ولي به نظر مي رسد نخستين مراحل تکامل خود را در عراق سپري کرد.مردم عراق با گرايش هاي شيعي گاه افراطي، در جبهه مقابل حجاز با تمايلات سني و شام با گرايش هاي اموي قرار داشتند.اين جناح بندي مذهبي-سياسي به حدي روشن و قابل تمايز بود که آنان که دستي در امور سياسي داشتند در برنامه ريزي هاي سياسي خود به اين امر توجه زيادي نشان مي دادند.شهرهاي مهم شيعه نشين عراق به شرح زير بودند.
کوفه:شهر کوفه از قديم به سبب وجود شمار زيادي از شيعيان در آن معروف بود.کوفه نخستين شهر اسلامي است که مسلمانان پس از فتح نواحي عراق آن را بنا نهادند.(2)سابقه ي تشيع در اين شهر به دوران خلافت امام علي عليه السلام مي رسد؛ اگرچه شواهدي در دست است که وجود گرايش هاي شيعي در اين شهر، به ويژه در ميان قبايل يمني ساکن در آن را، پيش از آمدن امام عليه السلام به کوفه تداعي مي کند.بي شک حضور تني چند از اصحاب و ياران ديرين آن حضرت در اين شهر، مانند عمار بن ياسر(3)،حذيفه بن يمان(4)و عثمان بن حنيف(5)در رواج انديشه هاي شيعي بي تأثير نبود.
در زمان خلافت عثمان چهره ي شاخص شيعيان در کوفه مالک اشتر نخعي بود که در دوران فتوحات مسلمانان در نواحي عراق، در اين شهر حضور داشت و در اين زمان سردسته ي حاميان و طرفداران امام علي عليه السلام در کوفه بودند(6)و نقش بسزايي در متمايل ساختن کوفيان به امام عليه السلام داشت.دوران چند ساله ي اقامت امام علي عليه السلام در کوفه، موجب تحکيم و تثبيت تشيع در اين شهر شد و گرايش هاي شيعي قبايل يمني با حضور امام عليه السلام شدت بيشتري گرفت، به طوري که طوايف حمير، ربيعه، مذحج و همدان به تشيع معروف و مشهور بودند.(7)حرکت هايي که در اين شهر عليه امويان به وسيله بزرگان شيعه ترتيب داده مي شد، مانند قيام حجر بن عدي (8) و قيام توابين (9)، حاکي از استقرار سريع و ريشه دار تشيع در اين شهر بود.بدين ترتيب تا پايان قرن نخست هجري، کوفه شهري شيعه نشين تلقي مي گرديد و اين امر از ديد مرداني که دستي در سياست داشتند از جمله بني عباس پنهان نبود به طوري که در آغاز قرن دوم هجري رهبر نهضت عباسيان عليه حکومت اموي در تشريح نحوه ي فعاليت هاي تبليغي براي داعيان عباسي تأکيد داشت که کوفه و اطراف آن شيعيان علي عليه السلام هستند.(10)سال ها بعد نيز منصور، دومين خليفه ي عباسي (خلافت 136-158ق) زماني که سپاهي را براي سرکوب قيام علويان در بصره، به رهبري ابراهيم بن عبدالله حسني روانه کرد به فرمانده سپاه تأکيد کرد که بر مردم کوفه سخت بگيرد؛ زيرا آنان شيعيان اهل بيت عليهم السلام هستند.(11)
ارتباط گسترده شيعيان کوفه با امامان عليهم السلام نشان دهنده ي فعاليت و نشاط جامعه ي شيعه در اين شهر است.در سده ي دوم هجري شماري از اصحاب ائمه عليهم السلام در کوفه مي زيستند و پيوسته با امامان ارتباط داشتند.برآورد شمار شيعيان در کوفه دشوار است؛ اما مي دانيم در دوران غيبت صغري اکثريت مردم کوفه شيعه بودند و شماري از خاندان هاي قديمي و معروف شيعه دراين شهر مي زيستند که زعامت و رهبري شيعيان امامي را بر عهده داشتند و از آن جمله مي توان به خاندان اعين، خاندان نهيک و ... اشاره کرد.(12)مقدسي جغرافي نويس قرن چهارم تأکيد کرده است که برتري جمعيتي در کوفه با شيعيان بوده به جز محله ي کناسه که مردمش مذهب تسنن داشتند.(13)با اين حال تشيع کوفه داراي انسجام و يکپارچگي، آن گونه که در قم وجود داشت، نبود و علت اصلي آن حضور فرقه هاي مختلفي بود که از تشيع منشعب شده بودند مانند زيديه، فطحيه، واقفيه و ... و با ارائه ي آراء و انديشه هاي مختلف سياسي و مذهبي موجب گسستگي و تفرقه در جامعه ي شيعه مي شدند.
بغداد:پس از کوفه مهم ترين شهر عراق که جمعيت شيعي قابل توجهي داشت، بغداد بود؛ شهري نوپا بود که منصور، دومين خليفه عباسي آن را در سال 148ق بنا کرد و مرکز حکومتش را در آن جا نهاد و از آن پس اين شهر تا انقراض عباسيان در سال 656ق، به جز چند دهه اي که مرکز حکومت به شهر سامرا برده شد، پايتخت دولت عباسي بود.بغداد به جهت مرکزيت سياسي و علمي اش، به زودي فرقه ها و نحله هاي مختلف را در خود جاي داد.مجاورت بغداد با شهر کوفه که مرکز اصلي تشيع در عراق بود سبب شد تا گرايش هاي شيعي خيلي زود در اين شهر رواج يابد، به طوري که پس از چندي بغداد همان اهميت و جايگاهي را در جامعه شيعه يافت که شهر کوفه دارا بود و به تدريج موقعيت ممتاز شيعيان در بغداد، از اهميت شهر کوفه کاست، به يقين حضور چند تن از امامان عليهم السلام درعراق در توسعه تشيع و انتشار شيعيان در اين شهر بي تأثير نبود.امام نهم عليه السلام مدتي از سال هاي آخر عمر خويش را در بغداد سپري کرد و بعدها امام هادي و امام عسکري عليهما السلام، به دستور متوکل عباسي به عراق انتقال يافتند و مدتي بيش از بيست و پنج سال در آن جا زندگي نمودند.مي توان تصور کرد که شماري از شيعيان که به منظور بهره مندي بيشتر از وجود اين امامان به عراق مهاجرت کردند، به جهت شرايط بهتر زندگي، در بغداد سکونت گزيده باشند.بدين ترتيب در عصر غيبت صغري شمار زياد و قابل ملاحظه اي از مردم بغداد، شيعه بودند چنان که مقدسي در اين باره مي گويد:
«برتري جمعيتي در شهر بغداد با شيعيان و حنبليان است».(14)
سابقه ي حضور شيعيان در اين ناحيه را پيش از بناي شهر بغداد دانسته اند و برخي محلات شيعه نشين بغداد سابقه اي پيش از نباي اين شهر داشتند.(15)پس از احداث شهر، همين محلات مراکز تجمع شيعيان گرديد.درباره ي محلات شيعه نشين بغداد در جاي خود صحبت خواهد شد.(16)بغداد محل زندگي بسياري از عالمان و بزرگان شيعه بود.به جز شمار زيادي از دانشمندان و محدثان، وکيلان ائمه عليهم السلام نيز در بغداد حضور داشتند.در عصر غيبت صغري نائبان خاص امام دوازدهم هم در اين شهر زندگي مي کردند.بدين ترتيب در شهر بغداد نوعي مرکزيت علمي و اجتماعي براي جامعه ي شيعه پديد آمد.در چنين شرايطي طبيعي بود که شماري از شيعيان، دانشمندان و بزرگان ايشان به منظور دسترسي بيشتر به نائبان امام عليه السلام به بغداد مهاجرت کنند.
مدائن:در شهر مدائن(17)نيز شماري از شيعيان زندگي مي کردند.در منابع مختلف از حضور شيعيان در اين شهر سخن به ميان آمده است.حضور شيعيان در مدائن به دهه هاي نخستين تاريخ اسلام باز مي گردد، حضور برخي از شيعيان ممتاز صدر اسلام در اين شهر، احتمالا در توسعه ي تشيع در آن بي تأثير نبود.سلمان فارسي(م35 يا 36ق)، که از شيعيان طبقه ي اول است و در فتح عراق شرکت داشت از طرف سعد بن ابي وقاص به حکومت آن جا گمارده شد که بعدها انتصاب وي مورد پذيرش عمر قرار گرفت.برخي منابع نيز بدون اين که به طور مشخص از زمان و دوره ي حکومت سلمان در مدائن سخن بگويند، از وي به عنوان امير مدائن نام برده اند.(18)به هر حال وي مدت ها، احتمالا تا زمان وفاتش، بر اين شهر امارت داشت و حضور او در اين شهر با ويژگي هاي اخلاقي و فضايلي که دارا بود مردم را به تشيع متمايل مي ساخت.شواهد تاريخي ديگري نيز حاکي از وجود شيعيان در اين شهر در همان روزگار است.از آن جمله مي توان به سفر امام حسن عليه السلام به اين شهر به منظور گردآوري سپاه براي نبرد با معاويه اشاره کرد.امام عليه السلام در اين سفر در خانه ي مسعود ثقفي، عموي مختار ثقفي، سکونت گزيد.(19)احتمالا انتخاب خانه ي او به اين سبب بود که وي از چهره هاي ممتاز شيعه در مدائن به شمار مي رفت.جداي از اين، نفس حرکت امام به سوي مدائن براي جمع آوري نيرو مي تواند دليل بر وجود شيعيان در اين شهر باشد.در دو دهه ي بعد، حضور پررنگ تري از شيعيان مدائن را در قيام توابين مي بينيم که گروهي از ايشان به رهبري سعد، پسر حذيفه بن يمان، قصد شرکت در اين قيام و پيوستن به کوفيان را داشتند که موفق نشدند.(20)ارتباط شيعيان مدائن با امامان نيز تأييد ديگري بر وجود چشمگير آنان در اين شهر است.به نظر مي رسد اين ارتباط، در دوران حضور ائمه عليهم السلام در عراق بيشتر بود.ابوالاديان، خادم امام عسکري عليه السلام در آخرين روزهاي حيات ايشان مأمور رسانيدن نامه هايي به شيعيان اين شهر شده بود.(21)
سامرا:حضور شيعيان در سامرا تقريبا هم زمان با احداث اين شهر تازه تأسيس بود.يک دهه پس از بناي اين شهر بود که امام دهم عليه السلام به دستور متوکل عباسي(خلافت232-247ق)، به اين شهر آورده شد و از آن پس مدت بيست و پنج سال دو تن از امامان شيعه در اين شهر زندگي کردند.بي شک اين امر در گسترش تشيع در سامرا مؤثر بود، چنان که برخي از شيعيان به اين شهر مهاجرت نمودند.شواهد تاريخي متعددي دال بر حضور شمار زيادي از شيعيان در سامرا در دست است و از آن جمله مي توان به حضور و فعاليت گسترده وکيلان ائمه عليهم السلام در اين شهر اشاره کرد.نام شماري از اين وکيلان در منابع ذکر شده اند که از آن جمله عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان عمري، وکيلان امام يازدهم و دوازدهم عليهما السلام هستند که پيش از آغاز غيبت در اين شهر زندگي مي کردند.گزارش هاي زيادي نيز حاکي از ارتباط شيعيان اين شهر با امامان عليهم السلام، به ويژه امام يازدهم، در دست است.حتي برخي از شيعيان براي ديدار امام عسکري عليه السلام در مسير آمد و شد آن حضرت و يا بر در دارالاماره، که امام مي بايست روزانه خود را به آن جا معرفي مي کرد، مي ايستادند.(22)
بصره:در شهر بصره علي رغم گرايش هاي شديد عثماني و اموي، گروه هايي از شيعيان زندگي مي کردند.مشارکت آنان در قيام هاي شيعي دوره اموي و عباسي گوياي همين امر است.به طور مثال، در قيام توابين گروه هايي از شيعيان بصره قصد همراهي با ايشان را داشتند.(23)بعدها در زمان حاکميت عباسيان گروه هايي از شيعيان بصره با حمايت از ابراهيم بن عبدالله، معروف به قتيل باخمرا، برادر محمد نفس زکيه، قيامي را عليه منصور عباسي ترتيب دادند و اين شهر يکي از مراکز قيام هاي شيعي گرديد.(24)در اين شهر خاندان هاي شيعه مذهب بزرگي زندگي مي نمودند که از ميانشان شخصيت هاي علمي و ادبي ممتازي ظهور کردند.(25)
مقدسي هم چنين از وجود شيعيان در نواحي مختلف عراق در سده چهارم و پنجم، اخباري به دست داده است.بنا به گزارش او، شهر جبله در شمال عراق نيز شيعه نشين بود.(26)

ايالت مصر و شام

در شام، مردم طبريه، نابلس و قدس و اکثر مردم امان بر مذهب تشيع بودند.(27)هم چنين ارتباط مردم جبل عامل و طرابلس با علماي شيعه در همين زمان،حاکي از وجود شيعيان در اين نواحي است.شهر حمص نيز با تشکيل دولت حمداني در شام، به تشيع روي آورد.(28)در مصر گويا شيعيان در دو شهر صندفا و اسکندريه تجمع داشتند.(29)از وجود شيعيان در ساير شهرهاي مصر اخبار زيادي در دست نيست، ولي حضور وکيلان امام دوازدهم (عج)در اين سرزمين حاکي از وجود شيعيان مي باشد(30)در يک روايت نيز حکايت مفصل يکي از شيعيان مصر بازگو شده است که پس از رحلت امام يازدهم عليه السلام به قصد رساندن اموالي به ايشان به مکه، احتمالا در موسم حج، آمده بود و با خبر درگذشت آن حضرت مواجه شد و براي يافتن جانشين آن حضرت قضاياي زيادي را پشت سرگذاشت.(31)

ايالت شبه جزيره عرب

در نواحي مختلف شبه جزيره عرب، شيعيان مي زيستند.بي شک در مدينه که تشيع در آن شکل گرفت،شيعياني وجود داشتند و اولين شخصيت هاي شيعي در دهه هاي نخستين اسلامي در اين شهر زندگي مي کردند.شهر مدينه به مدت دو قرن محل سکونت امامان شيعه بود و بسياري از اصحاب ايشان و بزرگان شيعه در اين شهر زندگي مي کردند.قيام هاي شيعي که در اين شهر به رهبري علويان، زيدي مذهب، بر پا مي شد و با استقبال خوبي از سوي مردم شهر روبرو مي گرديد، از وجود جمعيت شيعي قابل توجه اين شهر حکايت دارد.(32)با اين حال اکثريت جمعيت مدينه غير شيعي بودند، چنان که اين شهر و نيز شهر مکه به داشتن گرايش هاي شديد تسنن شهرت داشتند.(33)
به جز حجاز در ديگر مناطق داخلي شبه جزيره به ندرت شيعيان زندگي مي کردند.مقدسي، مردم هجر، از نواحي بحرين در حاشيه ي خليج فارس و عمان را، که تحت نفوذ قرمطيان بودند، را شيعه دانسته است(34)؛اما در جنوب شبه جزيره، شيعيان بيشتري مي زيستند.تشيع در يمن نسبت به نواحي ديگر گسترش بيشتري يافته بود و تمايلات شيعي از ديرباز در اين ناحيه وجود داشت.شايد بتوان اين تمايلات را با آمدن امام علي عليه السلام به يمن در آخرين سال حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله، که به منظور جمع آوري زکات و پاسخ به مسائل ديني نو مسلمانان صورت گرفت، مرتبط دانست.به هر حال وجود تمايلات شيعي در بسياري از قبايل يمني، چه آن هايي که در يمن بودند و چه آناني که به عراق مهاجرت کرده بودند، مشهور بود.اين امر در کنار دور بودن اين سرزمين نسبت به مرکز خلافت سبب شده بود داعيان و مبلغان فرقه هاي مختلف شيعي در اين ناحيه فعاليت داشته باشند.از مدت ها پيش از غيبت، مبلغان زيدي و داعيان اسماعيلي، به دعوت مخفيانه در يمن پرداخته بودند.در اوايل غيبت صغري زيديان موفق شدند با تلاش يحيي بن حسين، امام زيديان، دولت زيدي را در يمن برپا کنند که بر شهرهاي بزرگ عدن و صنعا حاکميت داشت.(35)گذشته از زيديان و اسماعيليان، شيعيان و دوازده امامي نيز در يمن زندگي مي کردند و گزارش هايي حاکي از وجود آن ها در دست است که نشان مي دهد با امامان عليهم السلام و وکيلان ايشان در ارتباط بودند.در خبري نقل شده که گروهي از شيعيان يمن براي ديدار امام عسکري عليه السلام به سامرا آمدند.(36)همين طور از حضور وکيلان امام دوازدهم (عج)در يمن سخن به ميان آمده و از برخي از ايشان و شيعيان يمني که موفق به ديدار امام شده بودند؛ مانند فضل بن يزيد، حسن بن فضل، جعفري و شمشاطي نيز نام برده شده است.(37)

پي نوشت :

1-در اين جا مقصود کشور عراق کنوني با مرزبندي هاي سياسي فعلي نيست، بلکه مراد استان عراق بر مبناي تقسيمات جغرافي نويسان مسلمان است که مشتمل بر نواحي جنوبي بين النهرين بود و شهرهاي مهم آن، کوفه ، بصره، بغداد ، مدائن و حيره بود.
2-ياقوت حموي، معجم البلدان، ج4، ص 558.
3-وي از اولين مسلمانان در شهر مکه بود و در اين راه سختي هاي زيادي کشيد و پس از هجرت به مدينه در همه ي غزوات پيامبر صلي الله عليه و آله در کنار وي بود. با رحلت رسول خدا و شکل گيري جريان سقيفه، يکي از کساني بود که به حمايت از امام علي عليه السلام و مخالفت با اين جريان انحرافي برآمد.او را چهارمين نفر از شيعيان نخستين و حاميان علي عليه السلام دانسته اند.سه نفر ديگر مقداد بن عمرو کندي، ابوذر غفاري و سلمان فارسي بودند.عمار در جنگ صفين در سپاه امام علي عليه السلام حضور داشت و به شهادت رسيد، او در زمان خلافت عمر مدتي حاکم شهر کوفه بود.دينوري، اخبار الطوال، ص164؛ ابن سعد، الطبقات الکبري، ج6، ص7 و ابن اثير، الکامل، ج2، ص20.
4-حذيفه از انصار، و يکي از ممتازترين ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و در بين ياران آن حضرت به منافق شناسي معروف بود زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله نام هاي منافقان را به وي گفته بود.وي از راويان حديث بوده و در تمامي غزوات شرکت جست.او در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله از طرفداران علي عليه السلام بود و پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله با جمع ديگري از شيعيان به حمايت از آن حضرت و اعتراض عليه جريان سقيفه پرداخت.وفات او در سال 35 ق در مدائن بود، وي در زمان عمر به همراه عثمان بن حنيف براي مساحي زمين هاي عراق مأمور گرديد.يعقوبي، تاريخ، ج2، ص74 و 105.
5-وي از انصار و اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که پس از رحلت آن حضرت ، با ديگر حاميان امام علي عليه السلام همراه گرديد.امام علي عليه السلام در ابتداي خلافت خود، او را به امارت بصره گمارد و در همين شهر مورد هجوم سپاه جمل، به سرداري طلحه و زبير و عايشه قرار گرفت و مورد آزار و اذيت واقع شد.وفات او در روزگار معاويه بود.
6-مالک بن حارث نخعي(م38ق)در فتوحات مسلمانان در عراق و ايران شرکت داشت و به سبب زخمي که بر يکي از چشمانش وارد گرديده بود، به اشتر معروف شده بود.او در کوفه سکونت داشت و از معترضان به حکومت عثمان و از نخستين بيعت کنندگان با امام علي عليه السلام بود.او در سال 38ق، در حالي که فرمان حکومت مصر را از جانب امام عليه السلام دريافت کرده بود و راهي اين سرزمين بود، با توطئه معاويه مسموم و به شهادت رسيد.امام علي عليه السلام در توصيف وي فرمود:«خدا مالک را رحمت کند.او براي من همان گونه بود که من براي رسول خدا بودم».
7-ر.ک:جعفري، تشيع در مسير تاريخ، ص129.
8-او از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و از ياران امام علي و امام حسن عليهماالسلام بود که همراه ايشان در نبرد با معاويه حضور داشت و پس از شهادت امام حسن عليه السلام، او که تحمل ناسزاگويي هاي عمال معاويه را به امام علي عليه السلام نداشت در کوفه با گروهي از شيعيان به قيامي دست زد؛ ولي همراه تني چند از شيعيان، توسط زياد بن ابيه، حاکم کوفه دستگير شد و در بين راه کوفه به دمشق، همراه چند نفر ديگر به شهادت رسيد.ر.ک:مسعودي، مروج الذهب، ج3، ص12.
9-گروهي از شيعيان کوفه به رهبري سليمان بن صرد خزاعي، از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله ، بودند که در سال 65 ق به انگيزه توبه از کوتاهي خود در ياري امام حسين عليه السلام در کوفه دست به قيام زدند و در مواجهه با سپاه اموي شمار زيادي از آنان به شهادت رسيدند.ر.ک:مسعودي، همان، ص 107.
10-مقدسي، احسن التقاسيم، ص293.
11-حسن ابراهيم حسن، تاريخ الاسلام، ج3، ص 132.
12-در اين باره به کتاب رساله ابي غالب زراري که شرح حال خاندان اعين را نوشته، و به بخش «خاندان هاي شيعي» از همين فصل مراجعه کنيد.
13-مقدسي، همان، ص 120.
14-همان جا.
15-ر.ک:موسوي، سيد حسن، زندگي سياسي و فرهنگي شيعيان بغداد، ص 49 و 50.
16-ر.ک:همين فصل، بخش موقعيت اجتماعي.
17-مدائن پايتخت ساسانيان بود که در سال 16 ق به دست مسلمانان، فتح شد.ر.ک:طبري، تاريخ طبري، ج3، ص116.
18-مسعودي، مروج الذهب، ج1، ص663.
19-طبري، همان، ج4، ص345.
20-طبري، همان، ص 558 و جعفري، همان، ص267.
21-صدوق، کمال الدين، ص 475.
22-ر.ک:طبري، همان، ج2، ص 558 و جعفري، تشيع در مسير تاريخ، ص 267.
23-ر.ک:طبري، همان، ج3، ص 124.
24-ر.ک:همان ج3، ص245.
25-ر.ک:نجاشي، رجال، ص218 و ص 346.
26-مقدسي، احسن التقاسيم، ص 142.
27-همان، ص179.
28-جعفريان، جغرافياي انساني شيعه، ص 27.
29-مقدسي، همان، ص 200.
30-طوسي، الغيبه، ص 43.
31-مفيد، الارشاد، ص 355.
32-مهم ترين اين قيام ها، نهضت محمد بن عبدالله حسني معروف به نفس زکيه است که در سال 145ق عليه منصور عباسي برپا شد.نفس زکيه از نوادگان امام حسن عليه السلام و از رهبران زيديه بود.قيام او با حمايت شمار زيادي از مردم مدينه همراه بود که البته همگي شيعه نبودند.اين قيام به دست عباسيان سرکوب و نفس زکيه به شهادت رسيد.دومين قيام مهم در مدينه قيام حسين بن علي معروف به شهيد فخ بود که در سال 169ق، در زمان حکومت خليفه الهادي عباسي بر پا شد.حسين بن علي نيز که از نوادگان امام حسن عليه السلام بود پس از تسلط بر مدينه به سوي مکه حرکت کرد؛ ولي در محلي به نام فخ، در نبرد با عباسيان به شهادت رسيد.
33-اين نکته را محمد بن علي، رهبر نهضت عباسيان به داعيان و مبلغان عباسي متذکر شده بود.ر.ک:مقدسي، همان، ص 293.
34-مقدسي، همان، ص 296.
35-در اين باره به فصل سوم، بخش دولت هاي شيعه نگاه کنيد.
36-طوسي، الغيبه، ص 356.
37-صدوق، کمال الدين، ص 442 و طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص 275.

منبع:کتاب اوضاع سياسي،اجتماعي و فرهنگي شيعه در غيبت صغري