زندگی نامه ی علاّمه امين الاسلام طَبْرِسي (رحمت الله علیه)
زندگی نامه ی علاّمه امين الاسلام طَبْرِسي (رحمت الله علیه)
ولادت
بيهقي (معروف به ابن فندق) كه از معاصران طبرسي است[6] در بيان شرح حال او ميگويد «طبرس منزلي است ميان قاشان (كاشان) و اصفهان. اصل ايشان از آن بقعت بوده است».[7] همچنين يعقوبي[8] و علامه مجلسي،[9]طبرسي را معرّب تفرشي و منسوب به تفرش از توابع قم ميدانستهاند.
اين ناحيه نخست از توابع قم بوده و امروزه از شهرهاي استان مركزي به شمار ميرود. اين شهر به دليل نزديكياش به قم، در آغاز ورود اسلام، مذهب تشيع را پذيرفت.[10]
تحصيل
اساتيدِ امين الدين[12] طبرسي كه نقش مهمي در بارور كردن شخصيت علمي و معنوي او داشتند از اين قرارند: ابوعلي طوسي (فرزند شيخ طوسي)، جعفر بن محمد دوريستي، عبدالجبار مقري نيشابوري، امام موفق الدين حسين واعظ بكرآبادي جرجاني، سيد محمد قصبي جرجاني، عبدالله قشيري، ابوالحسن عبيدالله محمد بيهقي، سيد مهدي حسيني قايني، شمس الاسلام حسن بن بابويه قمي رازي، موفق عارف نوقاني و تاج القراء كرماني.[13]
هجرتي پربار
نخستين اقدام شيخ، پذيرش مسؤوليت «مدرسة دروازه عراق» بود[15] كه با سرپرستي و راهنمايي او، مدرسه به حوزه علميه وسيع و با اهميتي مبدّل گشت غناي فرهنگي و علمي اين مكان، سبب جذب محصلان بسياري از دور افتادهترين نقاط ايران گرديد و طلبههاي جوان به عشق رسيدن به كمال و خدمت به مكتب در آن مدرسه مشغول تحصيل شدند و علوم مختلفي چون فقه و تفسير را از محضر طبرسي فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذيل ثمره تلاش علمي شيخ است: رضي الدين حسن طبرسي (فرزند طبرسي)، قطب الدين راوندي، محمد بن علي بن شهر آشوب، ضياء الدين فضل الله حسني راوندي، شيخ منتجب الدين قمي، شاذان بن جبرئيل قمي، عبدالله بن جعفر دوريستي، سيد شرف شاه حسيني افطسي نيشابوري و برهان الدين قزويني همداني.[16]
آثار سبز
الآداب الدينيه للخزانه المعينيه، اسرار الامامة، اعلام الوري باعلام الهدي، تاج المواليد، جوامع الجامع، الجواهر (جواهر الجمل)، حقائق الامور، عدة السفر و عمدة الحضر، العمده في اصول الدين و الفرائض النوافل، غنية العابد و منية الزاهد، الفائق، الكافي الشافي، كنوز النجاح، مجمع البيان، مشكوة الانوار في الاخبار، معارج السؤال، المؤتلف من المختلف بين ائمة السلف، نثراللآلي، النور المبين و روايت صحيفة الرضا ـ عليه السّلام ـ.[17]
پيشواي مفسران
الف. «مجمع البيان» سرآمد تفاسير
«آستين همت بالا زدم و نهايت جدّ و جهد را به كار بستم و ديدار بيدار داشتم و انديشه به زحمت افكندم و بسيار تفكر كردم و تفاسير گوناگون را در پيش رو نهادم و از خداوند سبحان توفيق و تيسير طلبيدم و نگارش كتابي را آغاز كردم كه در نهايت فشردگي و پيراستگي و حسن نظم و ترتيب است و حاوي انواع و اقسام دانش تفسير است و درّ و گوهرهايي اعم از علم قرائت، اعراب و لغت، پيچيدگي و مشكلات، معاني و جوانب، نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احكام و حلال و حرام در بردارد و از خدشههايي كه مبطلان آن مطرح كردهاند سخن گفته و سخني را آوردهام كه تنها اصحاب ما ـ رضي الله عنهم ـ متعرض آن شدهاند و استدلالات بسياري را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونهاي معتدل و مختصر و بالاتر از ايجاز و پايينتر از تفصيل در بردارد؛ زيرا انديشههاي عصر حاضر تاب تحمل سنگيني فراوان ندارد و از تلاش در ميادين مسابقات بزرگ ناتوان است زيرا از علما تنها نامي مانده و از علوم تنها رمقي».[18]
گرايش روحي بر نوشتن تفسير با ابتكار و سبكي منحصر به فرد كه از روزگار جواني در او جولان داشت و همچنين تشويق يار و دوست نزديكش، محمد بن يحيي (از سادات آل زباره و از شخصيتهاي برجسته سبزوار) دو عامل و انگيزهاي است كه مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است. برخي از مورخان با بيان داستاني از طبرسي، انگيزة ديگري را در باب علت نوشتن تفسير دخيل ميدانند. آن حكايت از اين قرار است:
زماني سكتهاي بر علامه عارض ميشود و خاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدي پيوسته است وي را به خاك ميسپارند. او پس از مدتي به هوش آمده، خود را درون قبر ميبيند و هيچ راهي را براي خارج شدن و رهايي از آن نمييابد. در آن حال نذر ميكند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابي را در تفسير قرآن بنويسد. در همان شب قبرش به دست فردي كفن دزد نبش ميشود و آن گوركن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاي او ميكند. در آن هنگام علامه دست او را ميگيرد! كفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه ميافتد، علامه با او سخن ميگويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر ميشود. علاوه طبرسي به منظور آرام ساختن او، ماجراي خود را شرح ميدهد و پس از آن ميايستد. كفن دزد نيز آرام شده، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مينهد و به منزلش ميرساند. طبرسي نيز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهاي خود را به همراه مقدار بسياري پول به او هديه ميكند. آن مرد نيز با مشاهده اين صحنهها و با ياري و كمك علامه توبه كرده، از كردار گذشتهاش از درگاه خداوند طلب آمرزش ميكند. طبرسي نيز پس از آن به نذر خود وفا كرده، كتاب مجمع البيان را مينويسد.[19]
شيخ طبرسي تفسيرخود را در مدت هفت سال و با اقتباس از تفسير«التبيان» اثر شيخ طوسي، تدوين كرد و هر يك از فنون مختلف قرآني را به صورت جدا از هم و در قالبي منظم و مرتب بيان نمود. اين نظم خاص سبب گرديد كه دانشمندان شيعه و سنّي، آن تفسير را بر بسياري از تفاسير ديگر برتري داده، آن را مورد ستايش قرار دهند.[20]
مجمع البيان در ده جلد تدوين و در پنج مجلد چاپ شده است. اين كتاب با مقدمهاي مفيد آغاز شده و موضوعاتي در هفت فن به قرار ذيل در آن مطرح شده است: تعداد آيات قرآن و ثمره آشنايي با آن، ذكر اسامي قرّاء مشهور قرآن و نظرات آنان، تعريف تفسير، تأويل و معني، نامهاي قرآن و معاني آن، يادي از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهايي كه در مورد آن تأليف شده است، احاديث مشهور پيرامون فضيلت قرآن و اهل آن و بيان آنچه كه براي قاري قرآن نيكوست (چون زيبا خواندن الفاظ قرآن).
پی نوشت:
[1] . طبرسي و مجمع البيان، حسين كريمان، ج 1، ص 207.
[2] . مجالس المؤمنين، قاضي نور الله شوشتري، ص 202؛ امل الامل، حر عاملي، ج 2، ص 216.
[3] . تاريخ بيهق، ابوالحسن علي بن زيد بيهقي، ص 242.
[4] . رياض العلماء، ميرزا عبدالله افندي، ج 4، ص 357؛ اعيان الشيعه، محسن امين عاملي، ج 8، ص 398.
[5] . رك: تاريخ بيهقي، تعليقات آقاي احمد بهمنيار، ص 353؛ طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 172.
[6] . تاريخ بيهقي در سال 565 ق. تأليف شده است.
[7] . تاريخ بيهق، ص 242. (شايان ذكر آنكه در سال 565 ه . ق تأليف شده است).
[8] . البلدان، احمد بن ابي يعقوب يعقوبي، ص 38.
[9] . روضات الجنات، ميرزا محمد باقر خوانساري، ج 1، ص 64، به نقل از ميرزا عبدالله افندي، شاگرد مرحوم مجلسي.
[10] . نزهة القلوب، حمدالله مستوفي، ص 68.
[11] . تاريخ بيهق، ص 242.
[12] . امين الدين و امين الاسلام از القاب فضل بن حسن طبرسي است.
[13] . رياض العلماء، ج 4، ص 357؛ مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، ج 3، ص 487؛ طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 300، مفاخر الاسلام، علي دواني، ج 3، ص 412.
[14] . تاريخ بيهق، ص 242.
[15] . همان.
[16] . رياض العلماء، ج 4، ص 341 و 342، مقابس الانوار، شيخ اسدالله تستري، ص 14؛ روضات الجنات، ج 5، ص 357؛ طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 313.
[17] . معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 315، امل الامل، ج 2، ص 216؛ بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 1، ص 30؛ كشف الظنون، حاجي خليفه، ج 2، ص 1602؛ ايضاح المكنون، اسماعي باشابغدادي، ج 2، ص 433، الذريعة، آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 41؛ منتهي المقال، ابوعلي حائري، ص 241؛ معجم المؤلفين، عمر رضا كحاله، ج 8، ص 66؛ طبقات اعلام الشيعه (قرن سادس)، آقا بزرگ تهراني، ص 217؛ روضات الجنات، ج 5، ص 361.
[18] . مجمع البيان، امين الاسلام طبرسي، ج 1، ص 10.
[19] . رياض العلماء، ج 2، ص 358؛ روضات الجنات، ج 5، ص 362؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 487، در ضمن نمونه همين ماجرا به مولا فتح الله كاشاني نويسنده تفسير منهج الصادقين (متوفي 988 ق.) نيز نسبت داده شده است. ر. ك: روضات الجنات، همان.
[20] . طبرسي و مجمع البيان، ج 2، ص 42، نويسنده در اين كتاب صفحاتي را به مقايسه اين دو تفسير اختصاص داده است.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}