نویسنده: حسن ابراهیم زاده
 

ثقة الاسلام

کلینی پس از کسب علم و حدیث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهای آن زمان، سرانجام به بغداد رسید. او در مسافرتهای خویش چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته و تصویری از شیعة واقعی را در اذهان مردم هر دیار باقی نهاده بود که هنگام ورود به بغداد فردی گمنام نبود. شیعیان به او افتخار می‌کردند و اهل سنت به دیدة تحسین به او می‌نگریستند.
تقوا، علم و فضیلت او در اندک مدتی موجب شد که هم شیعه و هم اهل سنت در مشکلات دینی به او مراجعه کنند، به طوری که عامه و خاصه در فتاوا به او روی می‌کردند و به همین سبب او اولین کسی بود که به لقب ثقة الاسلام شهرت یافت.[1]
کلینی نام آورترین شخصیت عصر خود بود. عصری که اوج تلاش محدثان و عالمان بزرگ و حتی عصر چهار نایب خاصّ امام زمان ـ علیه السّلام ـ بوده است. در این عصر به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای اجتماعی این بزرگان، مسئولیت فرهنگی و علمی تشیع بر دوش کلینی بوده است.

تألیف کافی

بغداد برای کلینی سرزمین تألیف بود. وی در آنجا فرصت یافت تا اندوخته‌های سالها رنج و مشقت را در مجموعه‌ای گردآوری کند. او که کمبودهای جامعة شیعی را به خوبی درک کرده بود و می‌دید که با غایب شدن امام زمان (عج) و دسترس نداشتن همة شیعیان به نوّاب خاص آن حضرت، جای کتابی که در بردارندة تعالیم اسلامی و شیعی باشد، خالی است تلاش خود را در پی تنظیم احادیث گردآوری شده، جهت داد و برای شیعیان دستورالعمل و کتاب هدایتی ارزشمندی در کنار قرآن تألیف کرد تا این کتاب مُفسِّر و مُبیّن تعالیم و احکامی باشد که قرآن به صورت کلی بیان کرده است.
مجموعه کتاب «الکافی» ـ که شامل اصول کافی (دوجلد)، فروع کافی ( پنج جلد) و روضة کافی (یک جلد) است و دربردارندة شانزده هزار و یکصد و نود و نه (16199) حدیث از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ‌علیه السّلام ـ می‌باشد ـ . کتابی است که کلینی در طی بیست سال تلاش خستگی ناپذیر به تألیف آن موفق شده است. کلینی با تألیف این اثر جاودانه برتری و فضل علمای تشیّع را نه تنها در روزگار خود، بلکه در تمام تاریخ اسلام به اثبات رساند. کاری که او در مدّت بیست سال برای تشیع به پایان رساند کاری بود که شش تن از بزرگترین عالمان اهل سنّت در مدت یک قرن برای مذهب خود انجام دادند. کتاب کافی مهمترین و نفیس‌ترین کتاب از مجموعة کتب چهارگانه حدیثی (کتب اربعه) مذهب تشیع است.[2]
کافی در زمانی به تبیین ارزشهای اخلاقی و اسلامی پرداخت که اروپاییان دوران بربریت و وحشیگری را می‌گذراندند و قبایلشان با قتل و غارت امرار معاش می‌کردند. زمانی که آنها در جهل غوطه‌ور بودند و از علم چیزی نمی‌دانستند و عقل و علم را در دادگاههای تفتیش عقاید قرون وسطایی به محاکمه می‌کشیدند اوّلین باب از اولین کتاب تشیع با عنوان عقل و علم و آنگاه توحید و حجت، ارزشهای الهی و انسانی را آموزش می‌داد. کتاب کافی را هر کسی از دیدگاه خود بررسی کرده است. بر کافی هم فیلسوف شرح نوشته است هم عارف و هم فقیه و این خود نشانة بزرگی و جامع بودن کافی است. شرحهای مهم کافی عبارت‌اند از:
1. مرآت العقول از علامة مجلسی، که با دیدی فقهی نگاشته شده است.
2. شرح صدرالمتألّهین معروف به ملاصدرا، که نگرش او نگرشی فلسفی و عرفانی به احادیث است.
3. کتاب وافی نوشتة ملامحسن فیض کاشانی.
4. شرح ملاصالح مازندرانی.

سبک کلینی

روش کلینی در ترتیب احادیث هر باب این است که حدیث صحیح‌تر و روشن‌تر را در اوّل باب قرار داده و سپس به همین ترتیب احادیث مبهم و مجمل را ذکر کرده است.[3] علاوه بر این، کلینی دست به ابتکار دیگری زد که تا قبل از آن در میان عالمان و محدثان معمول نبود و آن به کار بردن کلمه «عدّة»[4] به جای سلسلة سندی است که به راوی حدیث ختم می‌شود از مسائلی که موجب شد کلینی این رویه را در نقل حدیث پیش گیرد، مشهور بودن راویان سلسله سند و نیز کم کردن حجم کتاب و کمبود وقت بوده است.
«عدّة» کلینی گاهی از احمد بن محمد بن عیسی، گاهی از سهل بن زیاد و زمانی از احمد بن محمد خالد برقی روایت می‌نماید و اشخاص هر یک از این سه، غیر از اشخاص «عدة» دیگر می‌باشد.[5] مثلاً مراد او از «عدّة» در جایی که به واسطه آن از احمد بن محمد بن عیسی روایت می‌کند عبارت از پنج نفر: محمد بن یحیی عطار، علی بن موسی کمیدانی، داوود بن کوره، احمد بن ادریس علی بن ابراهیم بن هاشم است.[6]
این روش رهگشای سایر عالمان و محدثان شد به طوری که شیخ طوسی در کتاب فهرست خود و نجاشی در کتاب رجال خویش این روش را برگزیدند و به همین شیوه روایت را نقل کردند.[7] علاوه بر این گاهی احادیثی بدون نام محدث و راوی و با عنوان «قد قال العالم» و یا «فی حدیث آخر» از کلینی نقل شده است که جمعی از عالمان این احادیث را دلیلی بر وجود ارتباط بین کلینی و امام زمان (عج) دانسته و گفته‌اند «ممکن است که این کتاب (کافی) به نظر اصلاح آن حضرت رسیده باشد».[8] و از کلام بزرگان نقل شده است که امام زمان (عج) فرموده‌اند: «الکافی کافٍ لشیعتنا»: «کافی» شیعیان ما را کافی است.
کلینی در زندگی سراسر نور و پربار خود علاوه بر تدوین و تألیف مجموعه الکافی، کتابهای الرد علی القرامطه، تفسیر رؤیا (تعبیر خواب)، مجموعه شعر (حاوی قصایدی که شعرا در مناقب و فضایل اهل بیت ـ علیه السّلام ـ سروده‌اند)، کتاب رسایل ائمه ـ علیه السّلام ـ و کتاب رجال را تألیف کرده است.

کلینی بر مسند تدریس

کلینی در مسیر تحقیق و نگارش از تعذیه فکری شاگردانی که به امید کسب علم از محضرش به بغداد سفر کردند لحظه‌ای غافل نبود. او در بارور کردن اندیشه خدایی شاگردانش از جان مایه گذاشت. بسیاری از بزرگان از او روایت نقل کرده‌اند که از آن میان احمد بن ابراهیم معروف به ابن ابی رافع صیمری، احمد بن احمد کاتب کوفی، احمد بن علی بن سعد سعید کوفی، ابوغالب احمد بن محمد رازی، عبدالکریم بن عبدالله بن نصر بزار تنیسی، علی بن احمد بن موسی دقاق، محمد بن احمد سنانی زاهری، ابوالفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانی، محمد بن علی ماجیلویه، محمد بن عصام کلینی، جعفر بن محمد بن قولویه قمی مؤلف کتاب کامل الزیارات، هارون بن موسی تلعکبری، محمد بن احمد صفوانی و محمد بن ابراهیم نعمانی مؤلف کتاب غیبت نعمانی را می‌توان نام برد.[9]

وفات

کلینی پس از هفتاد سال زندگی که بیست سال آن تلاش و تحقیق همراه با رنجها و غربتها برای تدوین کتاب کافی بود از این جهان عروج کرد. او غروب نکرد بلکه با کتاب ارزشمند کافی هماره در آسمان تشیع پرتو افشانی می‌کند. او گرچه در قفس دنیا زیست امّا در فضای بهشت تنفس می‌کرد چرا که همة لحظه‌های عمرش را با کلام اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سپری کرد. و سرانجام در ماه شعبان سال 329 ق. عروج کرد[10] و نه تنها شیعیان بلکه پیروان دیگر مذاهب اسلامی را سوگوار و بغداد را با رفتنش یکپارچه ماتم کرد. ابوقیراط محمد بن جعفر حسنی[11] یکی از بزرگان بغداد بر پیکر مطهرش نماز خواند و شیعیان با دلی پر اندوه پیکر مقدس او را در باب کوفة بغداد در بازار و در نزدیکی پل به خاک سپردند.
سلام بر کلینی روزی که تولد یافت و روزی که در آسمان دنیای اسلام درخشید و عروج کرد و روزی که در پیشگاه ذات اقدس او برانگیخته می‌شود.
 

پی نوشت ها :

[1] . ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرس تبریزی، ج 5، ص 79.
[2] . سه کتاب دیگر این مجموعه عبارت‌اند از: من لا یحضره الفقیه، تألیف شیخ صدوق، تهذیب و استبصار، تألیف شیخ طوسی.
[3] . اصول کافی (مقدمه)، کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 9.
[4]. منظور آنکه: این حدیث را شماری چند نقل کرده‌اند.
[5] . ریحانة الادب، ج 4، ص 113.
[6] . همان، ص 114.
[7] . همان.
[8] . همان، ج 5، ص 81.
[9] . مفاخر اسلام، ج 3، ص 27 و 90.
[10] . ریحانة الادب، ج 5، ص 80.
[11] . همان.

منبع: اندیشه قم