مبناي مؤلفان حديثي مصادر مهدويت





برخي مي گويند: « معروف نزد قدما چنين بوده ک هر روايتي در مسائل تاريخي و از آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسي سند آن نقل مي کردند.
ولي بعد از آن عصر، حرکت جديدي پديد آمد و بين رويات تمييز داده شد، تا زماني که حرکت اصوليين پديد آمد و بين روايات تمييز داده شد، تا زماني که حرکت اصوليين پديد آمد و اخبار را به دسته هاي مختلف از قبيل: صحيح، حسن، قوي و ضعيف تقسيم نمودند، ولي اين پيشرفت و حرکت شامل روايت هاي تاريخي که از آن جمله روايات مهدويت است، نگرديد ... ».(1)
در پاسخ آنان مي گوييم:
1- آنچه از قدماي محدثين اماميه مي دانيم آن است که آنان نهايت سعي و کوشش و احتياط خود را در جمع و نقل احاديث در کتب خود داشته اند، که ازآن جمله کليني رحمه الله است. او نزد اهل فن حديث، معروف به دقت نظر و احتياط در نقل اخبار است. و نيز مي دانيم که بزرگاني امثال شيخ طوسي رحمه الله چه اهتمام وافري به شناخت شيوخ روايي خود داشته اند. شخصي مثل شيخ صدوق رحمه الله عادتا شيوخ خود را مي شناخته و نيز از حالات آنان از ايمان و عدالت آگاهي داشته است، و از کسي که او را نمي شناخته روايت نقل نمي کرده است.
2- ما اطمينان داريم که بزرگان به صحت اين گونه روايات که در باب امامت و مهدويت وارد شده اطمينان کامل داشته اند، و يا لااقل به جهت برخي قراين معتبر که همراه آن ها بوده و موجب جبران ضعف برخي از آن ها مي شده، آن ها را با اطمينان کامل نقل مي کردند. وگرنه جاي اين سؤال باقي است که امثال شيخ صدوق و طوسي و ديگران چه اهدافي غير از احتجاج و استدلال به آن ها، داشته اند. مگر اين نيست که شيخ صدوق کتابش را براي رفع حيرت در امر حضرت مهدي عليه السلام نوشته است؟
3- تمام يا بيشتر اصول و منابع اصلي احاديث مهدويت که در سه قرن اول نوشته شده به دسثت شيخ صدوق، طوسي و نعماني رسيده و از خود به آن کتاب ها استناد داشته اند، و لذا به آن روايات استدلال مي نمودند.
4- گرچه تقسيم حديث به چهار قسم از اصلاحات متأخرين است ولي قدماي محدثين از آن جمله شيخ طوسي رحمه الله روش خاصي در قبول خبر داشته اند.
شيخ بهايي بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف، مي گويد: « اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلکه آنان حديث صحيح را به حديثي اطلاق مي کردند که مقرون به قراين مورد وثوق و اطمينان باشد. و اين قراين انواعي دارد:
الف . وجود حديث در اصول 400 گانه ي حديثي که نزد راويان مشهور بوده است.
ب. تکرار حديث در يک يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاي متعدد و معتبر.
ج . وجود حديث در اصلي که انتسابش به يکي از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است.
د. وجود حديث در يکي از کتبي که بر ائمه عرضه شده و آن حضرات، مصنف آن کتب را تمجيد نمودند، از قبيل کتاب: عبيدالله بن علي حلبي که بر امام صادق عليه السلام عرضه شد.(2)
ه. وجود حديث در کتبي که نزد قدما مورد وثوق و اطمينان بوده است.(3)
5- علماي رجال، مجهول را بر دو نوع تقسيم کرده اند:
الف. مجهول اصطلاحي: و آن به کسي اطلاق مي شود که تصريح به جهالت او از سوي رجاليون شده باشد.
ب. مجهول لغوي: و آن به کسي اطلاق مي شود که ضعيف او معلوم نيست و لذا درکتب رجال از او يادي به ميان نيامده است. تنها قسم اول از جهالت است که موجب ضعف راوي است، و در مورد دوم احتياج به بررسي دقيق دارد که سبب مطرح نشدن او در کتب رجال چيست؟ گاه ممکن است به جهت معروف بودنش درباره ي او سکوت کرده اند.(4)
6- احتمالي نيز وجود دارد که بناي قدما بر تمسک به « اصاله الصدق و العداله » باشد. يعني اصل اولي بر صدق و عدالت راوي است مگر آن که خلاف آن ثابت شود. و مقصود به آن، همان اصل عدم و يا استصحاب عدم فسق است. به همين جهت است که ما احتياجي به اثبات عدالت - خواه به معناي ملکه يا حسن ظاهر- نداريم؛ زيرا احراز آن مستلزم تعطيل امور و تضييع بسياري از مصالح است. کمتر کسي است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تأييد عقلا نيز هست.
7- براي اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندي را مطرح ساخت، بلکه بايد به همه ي راه ها و اسباب اعتبار شخص توجه کرد و درنظر داشت که مبناي بسياري از عالمان شيعه، بلکه اکثريت قريب به اتفاق آنان، حجيت خبر موثوق به است؛ يعني خبري که از طرق مختلف به آن اطمينان و وثوق حاصل شود.

نسبت ضعف به احاديث ولادت

برخي مي گويند: « ... مؤلفان در مورد ولادت حضرت مهدي عليه السلام به هر روايتي تمسک کرده اند در حالي که خود به ضعف سند آن ها پي برده اند...».(5)
در پاسخ آنان مي گوييم:
1- احاديث مربوط به ولادت حضرت مهدي عليه السلام به جهت وجود برخي از سندهاي صحيح در ميان آن ها کافي است که سند روايات ديگر که از ضعف برخوردارند، تقويت کند، و اين مسلکي است که مورد قبول محدثين شيعه و اهل سنت واقع شده است.(6)
2- احاديثي که درباره ي مسائل مسلم اعتقادي و کلامي است از آن جهت که نزد شيعيه ثابت بوده و به تأييد قطعي عقل نيز رسيده است، راويان آن مورد جرح و تعديل قرار نگرفته اند، و به طور کلي احتياجي به آن نبوده است، که از آن جمله مي توان به احاديث مهدويت اشاره کرد.
3- احاديث ولادت حضرت مهدي عليه السلام که به دلالت مطابقي يا تضمني يا التزامي دلالت بر ولادت حضرت دارد از حد لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت آن که مفيد يقيين است احتياج به بررسي سندي ندارد. خبر متواتر، نقل جماعت کثيري است که اتفاقشان بر دروغ، محال است. و مي دانيم که در خبر متواتر لازم نيست که هر يک از راويان حديث از ثقات و عدول باشند، بلکه مي توان از راه تراکم احتمالات به يقين رسيد.
4- شخص متتبع بعد از ملاحظه ي وسيع سياسي عمر امام عسکري عليه السلام و قبل و بعد ازآن پي مي برد که يکي از عوامل جهالت حال راويان احاديث ولادت حضرت مهدي عليه السلام همان فشارهاي سياسي بوده که از طريق حاکمان ظلم و جور بر شيعيان وارد شده است، و لذا بسياري از راويان، خود را با اسامي مستعار معرفي مي کردند تا شناخته نشوند، خصوصا با در نظر گرفتن اينکه برخي از روايان از ناطق دور به سامرا مي آمده و در مورد حضرت سؤال مي کردند و براي ديگران نقل مي نمودند.

پي نوشتها:

1.تطور الفکر السياسي ، ص 209.
2.رجال نجاشي ، ص 230.
3.. وسائل الشيعه ، ج 30. ص 197 و 198.
4. الرواشح ، ميرداماد،ص 60 و 61 .
5 .تطور الفکر السياسي ، ص 208.
6.سلسله الاحاديث الصحيحه ، ناصرالدين الباني ، ج 4 ، ص 358.

منبع: کتاب تولد حضرت مهدي عجل الله فرجه