فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها) به روایت عایشه - 3




عن عائشة أنها قالت: ما رأيت أحدا كان أشبه كلاما و حديثنا برسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم من فاطمة و كانت إذا دخلت عليه قام إليها فقبلها و رحب بها كما كانت تصنع هى به صلى اللَّه عليه و سلم.
عايشه گفت:
از نظر گفتار و سخن احدى را شبيه‏تر به رسول خدا (ص) از فاطمه (س) نديدم، هنگامى كه فاطمه (س) بر رسول خدا (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) پيش پاى او بلند مى‏شد و او را مى‏بوسيد و به او خوش‏آمد مى‏گفت، آنچنان كه هنگامى كه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد او نيز چنان مى‏كرد، يعنى پيش پاى پيامبر (ص) قيام مى‏كرد او را مى‏بوسيد و به او خوش‏آمد مى‏گفت.
عن عائشة ، قالت: ما رأيت أحدا أشبه سمتا و هديا برسول‏اللَّه فى قيامها و قعودها من فاطمة بينت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم
قالت: و كانت إذا دخلت على النبى صلى اللَّه عليه و سلم قام إليها فقبلها و أجلسها فى مجلسه، و كان النبى صلى اللَّه عليه و سلم إذا دخل عليها قامت من مجلسها فقبلته و أجلسته فى مجلسها. فلما مرض النبى صلى اللَّه عليه و سلم، دخلت فاطمة فأكبت عليه فقبلته، ثم رفعت رأسها فبكت ثم أكبت عليه، ثم رفعت رأسها فضحكت
فقلت: إن كنت لأظن أن هذه من أعقل نسائنا فإذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه عليه و سلم، قلت لها: أرأيت حين أكببت عليه فرفعت رأسك فضحكت، ما حملك ذلك؟!
قالت: إنى إذا لبدرة أخبرنى أنى أسرع أهله لحوقا به فذلك حين ضحكت.
... از عايشه نقل شده است كه گفت:
كسى را شبيه‏تر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قيام و قعود نديدم.
هنگامى كه فاطمه (س) بر پيامبر (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) پيش پاى او قيام مى‏كرد و او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند و متقابلا هنگامى كه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد، فاطمه (س) پيش پاى پدر قيام كرده او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند.
چون پيامبر (ص) مريض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افكند و او را بوسيد، بعد سرش را بلند كرد، و گريه كرد، دوباره خودش را به روى پدر افكند، بعد سرش را بلند كرد، و خنديد.
گفتم: گمان مى‏كردم كه او (فاطمه (س» داناترين زنان ما است، در حالى كه او هم زنى از زنهاست.
چون پيامبر (ص) وفات يافت به او گفتم:
هنگامى كه خودت را به روى رسول خدا (ص) افكندى، سپس سرت را بلند كردى و خنديدى چه شد؟ چرا خنديدى؟!
فاطمه (ع) فرمود:
من در آن هنگام مانند كسى بودم كه هستى‏اش را از دست داده است. پيامبر (ص) به من خبر داد نزديكترين كس كه به او ملحق شود من هستم، در اين هنگام خنديدم.
قالت عائشة: ما رأيت أحدا قط أصدق من فاطمة غير أبيها، و كان بينهما شيى‏ء، فقالت: يا رسول‏اللَّه سلها فإنها لا تكذب.
... عايشه گفت:
هرگز كسى را صادقتر از فاطمه (س) نديدم بجز پدرش (ص).
و بين آن دو (عايشه و فاطمه (س» مسأله‏اى واقع شده بود.
پس (عايشه) گفت:
اى رسول خدا! از او بپرس، پس به درستى كه او دروغ نمى‏گويد.
و عن عائشة رفعته إلى رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم (قال):
فاطمة بضعة منى فمن آذاها فقد آذانى
از عايشه است كه رسول خدا (ص) فرمود:
فاطمه (س) پاره‏ى تن من است، هركس او را ذيت كند، پس به تحقيق مرا اذيت كرده است.
عن عائشة قالت: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم: إذا كان يوم القيامة نادى مناد يا معشر الخلائق طأطئوا رؤسكم حتى تجوز فاطمة بنت محمد صلى اللَّه عليه و سلم.
... از عايشه نقل است كه گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرارسد، منادى ندا كند: اى گروه انسانها! سرهايتان را پايين بيندازيد تا فاطمه (س) دختر محمد (ص) از پل صراط عبور كند.
عن عائشة قالت: و إذا أقبلت فاطمة كانت مشيتها مشية رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، و كانت لا تحيض قط، لأنها خلقت من تفاحة الجنة.
و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها فاغتسلت و صلت المغرب، لذلك سميت بالزهراء.
... از عايشه نقل شده است كه گفت: فاطمه (ع) آمد. راه رفتنش مانند راه رفتن رسول خدا (ص) بود. فاطمه (س) هرگز حيض نمى‏شد، چون او از سيب بهشتى آفريده شده بود.
فاطمه (س) حسن (ع) را بعد از ظهر به دنيا آورد و از نفاس پاك شد، و غسل كرد و نماز مغربش را خواند و براى همين به زهرا نامگذارى شد.
عن عائشة، أن فاطمة والعباس أتيا أبابكر يلتمسان ميراثهم من رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم و هما حينئذ نطلبان أرضه من فدك فقال لهما أبوبكر: سمعت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم يقول:
لا نورث ما تركناه صدقة إنما يأكل آل محمد فى هذا المال، واللَّه لا أدع أمرا رأيت رسول‏اللَّه يصنعه.
قال: فغضبت فاطمة و هجرته و لم تكلمه حتى ماتت فدفنها على ليلا و لم يؤذن أبابكر.
قالت عائشة: و كال لعلى من الناس وجه فى حياة فاطمة، فلما توفيت فاطمة انصرفت وجوه الناس عند ذلك.
... از عايشه نقل شده است گفت:
فاطمه (س) و عباس (عموى پيامبر (ص» نزد أبابكر آمدند و ميراثشان را طلب كردند، آن دو سهم زمين خود را از فدك و خيبر مطالبه مى‏كردند، ابوبكر به آن دو گفت:
از پيامبر (ص) شنيدم كه مى‏فرمود: ما چيزى به ارث نمى‏گذاريم، هر چه مى‏گذاريم صدقه است. منحصرا آل‏محمد از اين مال مى‏خورند (يعنى اگر از اين مال بخورند صدقه و بر آل رسول‏اللَّه حرام است)
به خدا سوگند من به خلاف چيزى كه پيامبر (ص) انجام داد دعوت نمى‏كنم.
عايشه گفت: فاطمه (س) غضب كرد و از نزد ابابكر رفت و با او سخن نگفت، تا اينكه از دنيا رفت و على (ع) او را شبانه به خاك سپرد و از ابابكر اجازه نگرفت.
عايشه گفت: على (ع) در زمان حيات فاطمه (س) نزد مردم وجهه‏اى داشت، پس چون فاطمه (س) وفات يافت مردم از او برگشتند (نعوذباللَّه).

پی نوشت ها:

19ـ و قال الحافظ عبدالبر فى الاستيعاب ج 4 ص 375، ط- مصر: و ذكر السراج عبدالرزاق، عن معمر أنه أخبره عن قتادة، عن أنس قال: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم الحديث
ثم قال: (و حدثنا) محمد بن الصباح، قال عثمان بن عمر عن إسرائيل، عن ميسرة بن حبيب عن المنهال بن عمرو عن عائشة بنت طلحة.
20ـ قال الحافظ، أبوعيسى، محمد بن عيسى بن سورة المعروف بالترمذى فى الجامع الصحيح الجزء الخامس، ص 700
حدثنا محمد بن بشار، حدثنا عثمان بن عمر، أخبرنا إسرائيل عن ميسرة بن حبيب، عن المنهال بن عمرو، عن عائشة بنت طلحة.
21ـ قال أبويعلى الموصلى المتوفى (307) فى مسنده ج 8 ص 153 ط دمشق تحت الرقم (4700)
حدثنا أمية بن بسطام، حدثنا يزيد بن زريع حدثنا روح بن القاسم، عن عمرو بن دينار، قال
22ـ قال الحافظ سليمان بن ابراهيم القندوزى الحنفى المتوفى (1294)، فى ينابيع المودة ص 260 ط- استانبول
23ـ قال الحافظ أحمد بن على الخطيب البغدادى فى تاريخه، ج 8، بص 141، ط بيروت، بإسناده:
24ـ قال العلامة الشيخ الأمينى رحمه‏اللَّه فى كتاب فاطمة الزهراء عليها الصلاة والسلام ص 68، نقلا عن الفرغانى فى أخبار الدول.

منبع: http://yazahra.net