نظام‏های ایدئولوژیک(قسمت اول)

نويسنده: محمدرضا خاکی قراملکی

آنچه در اینجا و در این مجال در صدد ارائه آن هستیم، تبیین کارکردهای ایدئولوژی می‏باشد که از این رهگذر ضرورت وجود ایدئولوژی مورد توجه واقع می‏شود .
در این بخش به یکی از وجوهی که ضرورت وجود ایدئولوژی را در حوزه حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین در زندگی فردی و شخصی مدلل می‏کند، پرداخته می‏شود . این ضرورت با توجه به کارکردهای ایدئولوژی در حوزه سیاست، اجتماعی و اقتصاد مورد توجه و تاکید واقع می‏شود .
از این روی با پرداختن به این زاویه از بحث، تبعا نگاه هر فرد و جامعه‏ای به فلسفه وجودی ایدئولوژی، به عنوان یک نظام عقیدتی و فکری که معطوف به حوزه عمل و برنامه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و نیز معطوف به محدوده رفتارهای فردی و شخصی می‏باشد، بیش از پیش اهمیت می‏یابد .

کارکردهای ایدئولوژی دینی و مادی

به همین جهت کارکردهای ایدئولوژی را با قطع نظر از خاستگاه‏های نظری و فکری آن مدلل کرده آن را مورد بحث قرار می‏دهیم . زیرا هر یک از خاستگاه‏های نظری، ایدئولوژی متناسب، با بستر فکری و نظری خود را سامان دهی می‏کند . اگر ما حوزه‏های فکری و اندیشه بشری که بینش انسان را نسبت‏به جهان و هستی و جامعه و ارتباط آن دو شکل می‏دهد، به دو محور اصلی مادی و الهی تقسیم کنیم، می‏توانیم نقش هر یک از دو محور اصلی را در حوزه حیات فردی و جمعی بشر مشاهده کنیم .
در یک سو پرستش مادی و دنیاگرایی در تمامی عرصه‏های زندگی مورد مهندسی قرار می‏گیرد; در دیگر سو، پرستش الهی در تمام حوزه‏های حیات اساس و محور برنامه‏ریزی و مهندسی اجتماعی قرار می‏گیرد . شهید مطهری در همین رابطه با بیان فرق جهان‏بینی الهی با مادی، به تفاوت تئوری‏ها و ایدئولوژی‏های ارائه شده از سوی آنها می‏پردازد و می‏نویسد:
از نظر اندیشمند مادی، نظامات و نیروهای حاکم بر واقعیت‏ها در انحصار روابط و نیروهای مادی است، و از نظر اندیشمند الهی علاوه بر این، نظامات و نیروهای غیر مادی نیز وجود دارد که بر واقعیت‏ها حاکم است
علیهذا مکتب مادی چه از نظر واقعیت‏ها و چه از نظر نظامات حاکم بر واقعیت‏ها، مکتب انحصار است; اما مکتب الهی از هر دو نظر، مکتب ضد انحصار است . (1)
لذا این دو محور اصلی به عنوان دو خاستگاه متفاوت و متعارض تولید و زایش دو حکومت متضاد ایدئولوژیک الهی و مادی را باعث می‏گردد و این تفاوت محوری در نتیجه منتهی به تاسیس دو حکومت و دولت دینی و غیردینی که دارای تفاوت ماهوی است، می‏گردد .
با تاسیس دولت اسلامی، جهان از نظر ایدئولوژیکی - نه جغرافیایی - به دو منطقه (Bloc) بزرگ تقسیم می‏شود: منطقه دولت اسلامی یا در دار الاسلام و منطقه غیراسلامی یا دار الکفر . (2)

1 . ایدئولوژی مادی و مهندسی اجتماعی

در بینش مادی از آنجا که هستی و زندگی بر محور این جهانی و دنیوی شدن مبتنی شده است، رابطه آن با جهان دیگر بریده و منقطع فرض شده است . لذا ساختار مهندسی توسعه تمدن مادی برای سامان‏دهی و برنامه‏ریزی در تمام عرصه‏های حیات، بر ایدئولوژی دنیوی که بر مسند دین و مذهب تکیه زده، پایه‏ریزی و استوار شده است که همواره رابطه بین زندگی این جهانی و جهان آخرت را بریده و گسسته، تصور می‏کند .
در جوامع ایدئولوژیک غرب، ظهور و پیدایی ایدئولوژی‏ها با پشت کردن به دین روی داده است . آنان بر این باور و اعتقاد بودند که بتوانند خلا دین و معنوی جامعه و خلا کارکردهای ناشی از آن را که تا آن زمان بر عهده دین بوده و نهادهای دینی آن را ایفاء می‏کرده‏اند، با تاسیس و پایه‏گذاری ایدئولوژی‏های خود بنیاد بشری، آن را بر دوش بگیرند . به بیان دیگر ظهور و پدیدار گشتن ایدئولوژی‏ها در جامعه غربی بر این اعتقاد و باور استوار بوده است که ایدئولوژی نقش و کارکردهای دینی را می‏تواند بر دوش بگیرد . از آنجا که ایدئولوژی‏های غرب به لحاظ خاستگاه، خصیصه جوامع مدرن هستند، ایدئولوژی در شرایطی که جامعه غربی رو به فضای جدید و تجدد کرده بود، به عنوان یک ضرورت و به عنوان پشتوانه عقیدتی و مکتبی چنین فضایی و شرایطی با حذف عنصر متافیزیکی آن پا به عرصه گذاشته است .
در این رابطه «تامپسون‏» (3) با ذکر این نکته که ایدئولوژی با ظهور جوامع مدرن ملازم بوده و نقش و کارکرد آن را در جوامع غربی، بیان می‏کند می‏نویسد:
... مفهوم ایدئولوژی جزئی از یک شرح یا روایت نظری بزرگ مربوط به دگرگونی‏های فرهنگی در ملازمت‏با ظهور جوامع صنعتی مدرن است . بر طبق این روایت اعظم، تحول جوامع صنعتی مدرن، در حوزه فرهنگ، با عرفی یا دنیوی کردن مستمر اعتقادات و اعمال و عقلانی کردن مستمر زندگی اجتماعی همراه بوده است . همچنان که دین و جادو پایگاه خود را در نزد افرادی که در فعالیت‏بی‏امان صنعتی‏سازی سرمایه‏داری گرفتار آمده بودند، از دست می‏داد، زمینه برای پیدایی نوع جدیدی از نظام اعتقادی آماده می‏شد، و آن پیدایی نظام‏های اعتقادی عرفی بود که می‏توانست افراد را بدون ارجاع به ارزش‏ها یا هستی‏های دیگر جهان، بسیج کند . همین نظام‏های اعتقادی عرفی است که بعضی نظریه‏پردازان معاصر از آن به عنوان عصر «ایدئولوژی‏ها» یاد می‏کنند . (4)
«مفهوم ایدئولوژی برای توصیف نظام‏های اعتقادی به کار رفته است که آن خلا فرهنگی ایجاد شده به واسطه افول مذهب و جادو را پر کرده و اشکال جدیدی از آگاهی و چهارچوب تازه‏ای از معنا را در جهانی سخت درگیر دگرگونی اجتماعی، سریع و بی‏سابقه برای مردم تامین کرده است‏» . (5)
بررسی بسترهای دینی و سیاسی و اجتماعی پیدایش ایدئولوژی، مجال وسیعی می‏طلبد که در این گفتار مختصر نمی‏گنجد .
با توجه به بیان فوق، طبیعی است که ایدئولوژی به عنوان نظام فکری و عقیدتی، منحصرا رو به زندگی این جهانی و دنیوی دارد و عنصر متافیزیکی و ماورای طبیعت را به حوزه جادو و خرافات رانده است .
ایدئولوژی‏ها به عنوان «مذاهب دنیوی شده‏» (6) ، کارکردهای ویژه‏ای دارند . «ژان بشلر» بر این باور است که اساسا از شاخصه‏های شناخت دقیق ایدئولوژی «دنیوی شدن‏» است; یعنی مفهوم ایدئولوژی غرب با دنیوی شدن گره خورده است . به همین جهت، برای شناخت‏بهتر ایدئولوژی، باید مشخصه دیگری را بدان اضافه کنیم و آن دنیوی شدن آن است .
دنیوی شدن پدیداه‏ای است کشدار و پیچیده و از دیدگاه‏های مختلف می‏توان بدان نگاه کرد . مشخصه بارز و آشکار آن راندن مذهب به حوزه زندگی خصوصی است .
از نظر روان‏شناسی، دنیوی شدن نوعی برگشت فرافکنی‏ها در روان انسان و به طور کلی آمدن از آسمان‏ها به زمین است . در حالی‏که از دید اسطوره و مذهب، عالم مادی و ماورای طبیعی در اختیار نیروهای مرموزی است که بر آن حاکمند، دنیوی شدن می‏خواهد ماورای طبیعت را حذف کند و همه چیز را به ماده تحویل دهد . (7)
به همین خاطر «بشلر» معتقد است، ایدئولوژی فراگرد دنیوی شدن فرهنگ است و بشر را مجاب کرده تا سرنوشت‏خود را در محدوده این دنیا تامین کند . «ریمون آرون‏» (8) نیز ایدئولوژی‏های بشری را ادیان و مذاهب دنیوی شده تلقی می‏کرد .
«ویلسون‏» (9) نیز با جداانگاری دین و دنیا به تفکیک میان سکولاریسم (10) و سکولاریزاسیون (11) قائل است، و می‏گوید: سکولاریسم و دنیاگرایی در غرب به عنوان یک ایدئولوژی قابل طرح است که به اصالت دنیا معتقد می‏باشد لذا می‏توان گفت، ایدئولوژی در غرب بر مبنای دنیاگرایی اساس برنامه‏ریزی کلان اجتماعی می‏باشد . ویلسون می‏نویسد:
دنیوی‏گری با قول به اصالت دنیا یک ایدئولوژی است . قایلان و مبلغان ایدئولوژی آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور ماورای طبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می‏کنند و از اصول غیردینی و ضد دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت می‏کنند . (12)
روشن است که این کارکردها، از آن جهت مورد تاکید ماست که عده‏ای در شرایط و فضای امروزه با توجه به همین کارکردهای ایدئولوژی، آن را مورد انکار و تردید قرار داده‏اند و آن را ویژگی جوامع عقب‏مانده تلقی می‏کنند .
گفتنی است که کارکردهایی که ایدئولوژی مدرن در جوامع غربی عرضه می‏کند، به اعتقاد بعضی از محققین غرب، با کارکردهای گذشته دین به یک وجهی همسان می‏باشد . «بشلر» بر این باور است که:
«ایدئولوژی نقشی را ایفا می‏کند که در گذشته نظام‏های مستقل هر کدام به تنهایی انجام می‏دادند . از این جهت ایدئولوژی دیگر تنها سیاست نیست، بلکه اسطوره، مذهب، آداب و رسوم، اخلاق و حتی علم هم هست‏» . (13)

2 . ایدئولوژی دینی و مهندسی اجتماعی

در مقابل ایدئولوژی مادی و دنیوی، ایدئولوژی دینی قرار گرفته است که ارتباط دنیا و آخرت را از هم گسسته و منقطع تصور نمی‏کند . از این روی، در ساختار مهندسی توسعه تمدن دینی، برنامه‏ریزی اداره جامعه اسلامی بر محور ایدئولوژی دینی استوار بوده که همواره در مهندسی خود نسبت‏بین این جهانی و آن جهانی را ملاحظه کرده تا افراد جامعه در تمام شئونات حیات خود، در فضای دینی به زندگی خود ادامه دهند . بر اساس جهان بینی الهی، جهان ماهیت «از اویی‏» دارد . به این معنا که واقعیت جهان مساوی است‏با «از او بودن‏» .
جهانی که متاله می‏بیند، علاوه بر اینکه ماهیت «از اویی‏» دارد، ماهیت «به سوی اویی‏» هم دارد، بلکه این دو از یکدیگر تفکیک‏ناپذیرند . هستی از نقطه‏ای که آغاز شده و تنزل یافته (قوس نزول) بار دیگر از خطی دیگر به سوی همان نقطه، صعود می‏نماید (قوس صعود) (14)
با بیان فوق روشن است که ایدئولوژی دینی بر این پایه از هستی‏شناسی، بایدها و نبایدها و نظام ارزشی خاصی را در همه حوزه‏های حیات جمعی، مورد توصیه و تاکید قرار می‏دهد .
سید قطب، در تبیین ویژگی‏های ایدئولوژی اسلامی یکی از مختصات و ویژگی‏های ایدئولوژی‏های اسلامی را جامعیت و همگانی بودن آن می‏شمارد . به این صورت که ایدئولوژی اسلامی تمام زوایا و جوانب زندگی فردی و اجتماعی انسان را صبغه دینی و ایدئولوژیکی می‏بخشد و همه امور و شئونات حیات انسان را پوشش می‏دهد; به گونه‏ای که نمی‏توان حضور و وجود ایدئولوژی را از آن حوزه‏ها تفکیک کرد . وی می‏نویسد:
اسلام با این خاصیت‏خود، صلاحیت آن را یافت که شاهراهی جامع و کامل برای زندگی باشد; شاهراهی که شامل اعتقاد در ضمیر و در سازمان «زندگی اجتماعی‏» است ... که این دو نه فقط با یکدیگر تعارض ندارند، بلکه لازم است‏به صورت آمیخته و متداخل و غیرقابل انفکاک باشند . زیرا این هر دو، حلقه واحدند و جدا کردن آنها از هم گسیختگی و تباه کردن هر دو است . (15)
در چنین حالی می‏توان جریان پرستش الهی را در سطح بالایی تضمین کرد و آن را توسعه داد . بر همین اساس:
در ایدئولوژی اسلامی فعالیتی انسانی که معنای عبادت بر آن منطبق نشود یا تحقق بخشیدن عبادت در آن فعالیت، خواسته نشده باشد، وجود ندارد . اسلام از آغاز تا انجام هدفش تحقق بخشیدن به معنای عبادت است و بس . در آیین اسلام تمام حقوق مدونه، حقوق اساسی، حقوق مالی، و قوانین جزایی و مدنی و قانون خانواده و سایر قوانین، جز تحقق بخشیدن به امر عبادت در زندگی انسان هدفی ندارد ... . (16)
البته روشن است که منحصر کردن ایدئولوژی، به نظام فکری و عقیدتی دنیوی و تنزل آن در حد منطق عملی حیات دنیوی، به یک قرائت‏حداقلی از دین می‏انجامد که دین را در حوزه شخصی و فردی مورد توجه قرار می‏دهد . در همین رابطه استاد محمد اسد (لئوپولد فایس) در بیان فرق جهان‏بینی اسلامی و جهان‏بینی‏های دیگر، با اشاره به توسعه مفهوم عبادت به تمام حوزه‏های حیات بشری، و نیز با اشاره به این نکته که اساسا تفکیک بین حوزه مادی و معنوی در اسلام، جایگاهی ندارد، می‏گوید: با تفکیک آن دو حوزه، رسیدن به غایت و هدف اسلامی مشکل خواهد شد . لذا دین اسلام با توجه به اینکه در بطن خود ایدئولوژی حاکم بر حوزه حیات دنیوی را دارا می‏باشد، می‏تواند غایت‏خود را در عرصه دنیوی ایفا کند .
... اسلام فقط مسئولیت رابطه میان خالق و خلق را که مربوط به ماورای طبیعت است، بر دوش ندارد، بلکه - لااقل با تاکیدی به همین اندازه - برای ارتباط میان فرد و جامعه نیز رسالت و برنامه دارد .
زندگی دنیا از دیدگاه اسلام، نه صدفی میان تهی و نه رویائی از جهان آخرت است; بلکه زندگی دنیا، یک واحد خود به خود کامل است ... اسلام علنا می‏گوید انسان در زندگانی فردی دنیوی می‏تواند به کمال مطلوب برسد; به شرطی که از تمام مواهب دنیوی زندگی دنیا، کمال استفاده را بکند . (17)
با این حال و با توجه به تفاوت بنیادی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی ثمرات و کارکردهایی در پی دارد که نمی‏توان از آنها چشم‏پوشی کرد . ما در این مقطع، کارکردهای عمومی و فردی ایدئولوژی را مورد بحث قرار می‏دهیم . اگر چه لزوما این به معنای موفقیت کامل ایدئولوژی‏های بشری در ایفای نقش دین نیست، بلکه مراد توجه به ضرورت وجود ایدئولوژی از منظر کارکردهای آن است که تاکید می‏کند هیچ کنش در جامعه بدون یک پشتوانه ایدئولوژیکی، صورت نمی‏گیرد . لذا شکست و به بن‏بست رسیدن ایدئولوژی‏های غربی، چه در بعد سیاسی و چه در بعد اجتماعی و اقتصادی و جایگزینی مستمر آنها، نشانگر عدم توانایی ایدئولوژی‏های تک بعدی و ساحتی در ایفا کارکردهایی است که در حوزه دین تامین می‏شد . در این رابطه کلام «ژان بشلر» قابل توجه است:
«بشلر» با اشاره به اینکه ایدئولوژی‏های غربی، نظام فکری و عقیدتی انسان‏های عصر تجدد می‏باشد که بر اساس عقل و علوم و تکنولوژی بنیاد نهاده شده‏اند، به نقض و شکست ایدئولوژی‏های برآمده از عصر تجدد می‏پردازد و می‏نویسد:
البته در دوران کنونی، نادرستی و بیهودگی آن بر همگان ثابت‏شده است، ولی در گذشته هم همیشه افراد روشن ضمیر با چنین طرز تلقی‏ای مبارزه کرده‏اند برخی از نقاط ساختاری عقلانیت علمی، باعث‏شد که نتوانند نقشی را که بر عهده داشتند (حل تمامی مسائل) ایفا کنند . (18)
در عین حال بشلر به سه نقص و عیب اساسی ایدئولوژی‏های عصر تجدد، اشاره می‏کند:
یک . نمی‏توان ارزشی را بر مبنای عقل بنا کرد;
دو . تبیین‏های علمی، دارای محدودیت‏اند و هرگز مسائل بنیادی زندگی بشر را در بر نمی‏گیرند;
سه . علوم بشری، معرفت‏های جزئی موقتی هستند و نمی‏توانند مدعی حقیقت مطلقی باشند» . (19)
«آنتونی گیدنیز» (20) نیز در بحث جامعه و هویت‏شخصی در عصر تجدد، ظهور و پدید آمدن مباحثی همچون سیاست زندگی را مربوط به سیاست تصمیم‏گیری حوزه زندگی برای رهایی از سلطه نظام‏های پلکانی می‏داند که در حقیقت ارائه یک نوع ایدئولوژی خاص برای زندگی مدرن می‏باشد و علامت‏سؤالی می‏داند برای نظام‏های تجدد که بر مرجعیت درونی پا فشارند . «مسائل مربوط به سیاست زندگی، علامت‏سؤال مشخصی در برابر نظام‏های مجهز به مرجعیت درونی قرار می‏دهند . برنامه اجرایی سیاست زندگی که حاصل تاثیر رهایی‏بخش نهادهای مدرن است ، نماد جالبی از محدویت‏های تصمیم‏گیری بر حسب معیارهای درونی به‏دست می‏دهد; زیرا سیاست زندگی دقیقا همان پرسش‏های اخلاقی و وجودی را که نهادهای اصلی تجدد سرکوب کرده بودند; از نو به میدان می‏کشد و برجسته می‏کند ...» . (21)
لذا با توجه به کارکردهای ایدئولوژی که در هر نظامی می‏توان بر آن شاهد بود، تبعا انسان چنین احساس می‏کند که نظام‏های فکری و عقیدتی، چنان به زندگی بشر سایه افکنده‏اند که جدایی از آنها امکان‏پذیر نیست .
در تحلیل نهایی هرگونه شناخت - حتی شناخت علمی - بشری، دارای ماهیتی ایدئولوژیک و یا دست‏کم، در پایان کار، یعنی آنجا که زندگی به زبان عمل بازگردانده می‏شود، دارای خاصیت ایدئولوژیک است . (22)

کارکردهای عمومی

ایدئولوژی در سطح کلان به لحاظ تاثیرگذاری در سطح افکار عمومی و ایجاد انگیزه‏ها در حوزه عمل و ایجاد حرکت و جنبش‏های سیاسی و اجتماعی، بسیار حائز اهمیت است . در طول تاریخ وقوع تحولات و تغییرات عمده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، بدون یک انقلاب ایدئولوژیکی امکان‏پذیر نبوده است .
هر انقلابی، متناسب با بستر ویژه خود، یا تمسک به یک ایدئولوژی توانسته است توده‏ها را به تکاپو انداخته و آنان را در مسیر دگرگونی و تحول قرار دهد . ایدئولوژی از آنجا که از سطح وسیعی از قدرت اقناع و توجیه برخوردار است، کارکردهای ایدئولوژی را عهده‏دار می‏شود .
ایدئولوژی‏ها در شکل عمومی با داشتن نقش توجیهی و توصیفی در سطح بالا و ایجاد تعهد و تعبد نسبت‏به یک نظام فکری و عقیدتی، توانایی بسیج عمومی جامعه، ایجاد انقلاب‏های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و توانایی فروپاشی یک نظام را دارا می‏باشند .
ایدئولوژی‏ها همان‏گونه که در حفظ و انسجام وضعیت موجود، کارآمد می‏باشند، در دگرگونی و تغییر وضعیت موجود نیز به کار گرفته شوند . «گی‏وشه‏» در این رابطه می‏نویسد:
از ورای اشکال مختلف کنشی که ایدئولوژی به خود می‏گیرد، می‏توان بعضی تاثیرات عمومی را نیز از آنها منتج نمود . می‏توان گفت که ایدئولوژی ممکن است هم بوجود آورنده دگرگونی باشد و هم با آن به مخالفت‏برخیزد . زیرا در عین حال هم ممکن است وحدت و یگانگی را به وجود آورد و هم اشتقاق و مخالفت و این خاصیت در حقیقت در ذات ایدئولوژی است که در عین حال هم پیوند دهنده باشد و هم جدایی‏طلبی را موجب گردد . (23)
گفتنی است ایدئولوژی حتی در آنجایی که برخلاف وضعیت موجود وارد عمل می‏شود و منتهی به یک طغیان اجتماعی و سیاسی می‏گردد، از بستر وحدت و انسجام در توده‏ها، که بواسطه ایدئولوژی جدید محقق می‏شود، عبور می‏کند، یعنی ایجاد دگرگونی و تحول در یک جامعه نیز لزوما از مسیر یک نظام فکری و عقیدتی معطوف به جریان تغییر، می‏تواند تحقق یابد .
ایدئولوژی در این مقاطع از یک سو همچون نقشه راهنما عمل می‏کند و به موضع‏گیری‏ها و جبهه‏گیری‏ها افراد جامعه و خود جامعه، سمت و سوی خاصی می‏بخشد، و از سوی دیگر تاثیر و کارکردهای خود را در حوزه عمومی بر روند تاریخ و حرکت و شتاب آن بر جای می‏گذارد . لذا در صورتی که از سوی حاکمان به کار گرفته شود، همچون پتانسیل و نیروی متراکم و ذخیره شده در بطن توده‏هاست که با آزاد شدن آن قدرت، ایجاد تحولات در مقیاس بزرگ تاریخی را داراست . روند تکاملی تاریخ و جوهره حرکت تاریخ را می‏توان در ایدئولوژی‏ها حاکم جستجو کرد; علی الخصوص ایدئولوژی‏هایی که از غنای درون‏دینی بهره‏مندند . از این جهت است که ایدئولوژی با ایجاد انگیزه‏های عملی، حرکت تاریخ را رقم می‏زند . بدون ایدئولوژی که به مثابه عاملی در دگرگونی اجتماعی و کنش تاریخی است «مک کله لند» آن را «تغییر ایدئولوژیکی‏» نامیده و «شومبارت دولوو» از آن به «تصویر راهنما» یاد می‏کند، روند استعمار زدایی نمی‏تواند تحقق یابد . این روند در واقع از نوع روند انقلابی است که فرو پاشی کامل ساخت استعماری را اعلام نموده و انرژی فردی و جمعی قابل ملاحظه را به‏کار می‏گیرد . (24)

پي نوشت :

1) مجموعه آثار 3، ص 36 .
2) ویژگی‏های ایدئولوژی اسلامی، ص 24 .
3) Thompson.
4) فرهنگ و ایدئولوژی مدرن، ص 14 .
5) فرهنگ و ایدئولوژی مدرن، ص 14 .
6) religion Iaigue.
7) ایدئولوژی چیست، ص 157 .
8) Raymond Aron.
9) Wilson.
10) Secularism.
11 Secularization.
12) فرهنگ و دین، ص 126 .
13) ایدئولوژی چیس؟ ، ص 303 .
14) مجموعه آثار (3)، صص 50 - 51 .
15) سید قطب، ویژگی ایدئولوژی اسلامی، ص 234 .
16) سید قطب، صص 235234 .
17) الاسلام علی مفتوق الطرق، صص 21 - 23، به نقل از: ویژگی‏های ایدئولوژی اسلامی .
18) ایدئولوژی چیست؟ ، صص‏159 - 160 .
19) ایدئولوژی چیست؟ ، صص 159 - 160 .
20) Giddens Anthony.
21) تجدد و تشخص، صص 312 - 313 .
22) ما و مدرنیت، ص 209 .
23) تغییرات اجتماعی، ص 94 .
24) تغییرات اجتماعی، ص 212 و 213 . (با اندکی تصرف)

منبع:www.hawzah.net