نویسندگان: سید محمد شجاع‌الدینی (1)
امیر حسین چیت‌سازیان (2)

 

اهمیت

به طور کلی در دین مقدس اسلام، بین مردان و زنان در فراگیری دانش تفاوتی وجود ندارد. هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» و یا «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمه» می‌فهمیم که دانش‌جویی و کسب علم، هم بر مردان و هم بر زنان مسلمان واجب است. در واقع، دین اسلام همانطور که در جنبه‌های مختلف به زنان توجه ویژه داشته و ارزش فوق‌العاده‌ای برای آنان قائل شده، در کنار حفظ حرمت و حجاب، به مسئله آموزش آنان نیز توجه لازم را مبذول کرده است.
در آیات قرآن نیز هر جا در اهمیت علم و دانش صحبتی هست، تفاوتی برای زن و مرد مطرح نشده است. یک عالمه یا زن دانشمند همان ارج و قربی را در آیات و روایات اسلامی دارد که یک عالم یا مرد دانشمند دارد.
اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین - علیهم‌‎‌السلام - آموزش زنان را از خانه‌های خود آغاز کرده‌اند، حکایت از اهمیت موضوع و لزوم توجه ویژه به آن دارد.

تاریخچه

پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین قدم در این زمینه (آموزش زنان) را از خانه خویش شروع کرده‌اند: «پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قسمتی از وقت خود را به آموزش همسران خویش اختصاص داده بود و آنان نیز احادیث و گفتار حضرت را به زنان دیگر تعلیم می‌دادند.» (3) آن حضرت با بیان حدیث «طلب‌العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمه» فکر تفاوت مرد و زن را در زمینه‌ی آموزش، مردود دانستند. بخاری به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: «مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشی جسته‌اند، پس خود روزی را به ما اختصاص ده. آن حضرت چنین کرد و روزی را با ایشان قرار ملاقات گذاشت و در آن روز به وعظ و ارشاد زنان پرداخت.» (4) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ستایش از زنان انصار می‌فرمود: «چقدر خوبند زنان انصار که حیا، مانع ایشان از فراگیری مسائل دینی نمی‌گردد.» (5) بلاذری از چهار یا پنج زن که در اوان ظهور اسلام سواد داشتند، نام می‌برد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از برخی از آنان برای ترویج دانش و سواد‌آموزی کمک می‌گرفتند.
شفا دختر عبدالله یکی از آنان بود که نوشتن را به حفصه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخته بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از او خواسته بود که آموزش بعضی مطالب را به زنش حفصه همچنان ادامه دهد. در ادامه این کار حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، همسران پیامبر نیز با تشکیل مجالس دینی در خانه‌های خود و رفع مشکلات دینی و مذهب بانوان و حتی مردان، نقش مهمی در ترویج مسائل دینی و احکام الهی در بین مردم داشتند و مرجعی در مسائل دینی و فقهی پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند.
«ابوبکر و عمر و عثمان و دیگر بزرگان صحابه هم در موارد بسیار، مسائل دقیق و مهم را از زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌پرسیدند و با این ترتیب، زن در روزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدر اسلام، یکی از مصادر دانش و مورد تأیید و پذیرش جامعه بود.» (6)
خانه هر یک از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منزله مدرسه‌ای بود که طالبان دانش و حدیث در آن اجتماع می‌کردند و به فراگیری احکام شریعت و انواع دانش و حکمت سرگرم می‌شدند و بین مردم و همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، پرده‌ای آویخته بود تا کسی نتواند ایشان را ببیند. (7)
همچنین حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز با تشکیل مجالس دینی برای بانوان مدینه و ایراد سخنرانی‌های متفاوت در زمانی که حضرت علی (علیه السلام) برای مصلحت اسلام سکوت اختیار کرده بود، نقش مهمی را در انتقال اسلام ناب و حقیقی از سرچشمه صاف و زلال نبوت به مردم ایفا کردند و از آنجا که ایشان به علم الهی متصل بودند و از چشمه جوشان علم و معرفت پدر بزرگوارشان بهره‌های فراوان برده بودند، بهترین کسی بودند که می‌توانستند مشکلات دینی و عقیدتی دین مبین اسلام را برای عموم مردم و به ویژه زنان، روشن و برطرف سازند. به همین دلیل ایشان با صبر و حوصله و علاقه فراوان به سؤالات زنی گوش فرا داده، از اینکه چندین بار جواب یک سؤال را برای وی بازگو کنند، خسته و عصبانی نمی‌شدند. همچنین ایشان احادیث فراوانی را که از پدر بزرگوارشان شنیده و تعدادی را هم یادداشت کرده بودند، برای مردم بازگو می‌کردند تا در طول تاریخ، مورد استفاده دانشمندان و علمای دینی قرار گیرد.
زنی حضور حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رسید و ده سؤال از ایشان پرسید و جواب گرفت؛ سپس از پرسیدن سؤال بیشتر خجالت کشید. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: هر سؤالی که به نظر تو می‌آید بگو و از بازگو کردن آن شرمگین مباش ... مزد و اجر من در ازای پاسخ به هر سؤالی، فزون‌تر از مجموع مرواریدهایی است که فاصله میان آسمان و زمین را پر کنند. (8)
علاوه بر حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، زنان دیگری در صدر اسلام بوده‌اند که حدیث نقل کرده‌اند یا بر برگزاری جلسات برای بانوان، سخنان پند‌آمیز و آموزشهای دینی ارائه می‌کردند. اسماء از یاران آن حضرت، از جمله زنان عالمه و دانشمند صدر اسلام بود. نووی (م. 676 ق.) در تذکره «تهذیب‌الاسماء و اللغّات» بخشی را به زنانی که حدیث نقل کرده‌اند، اختصاص داده است. (9)
بنا به گفته ابن‌خلکان، مادر حسن بصری که در سده اول هجری می‌زیست، برای زنان داستانهای (دینی) می‌گفت و با سخنان پندآمیز، آنان را موعظه می‌کرد. (10) ام‌دردا که در قرن اول هجری می‌زیست و در تیزهوشی و قابلیت او اتفاق قول وجود دارد، خواندن و نوشتن می‌دانست و به حضور و شرکت در محافل فرهنگی علاقه‌مند و خشنود بود. (11)

آموزش و مکان آن

امر آموزش زنان به طور مستقل و جداگانه، متولی خاصی نداشته است و اگر حرکتی صورت گرفته باشد، به همت افراد دلسوز و علاقه‌مند به ترویج دانش صورت گرفته است. لذا، در صدر اسلام و تا مدتی پس از آن، حضور قابل توجه زنان را در مدارس و دانشگاهها نمی‌بینیم و معمولاً جلسات درسی آنان در مساجد و گاه هم در منازل برپا می‌شده است:
«استادان زن غالباً در مساجد و یا اماکن عمومی به تدریس می‌پرداختند و شنیدن حدیث و مسائل علمی در محضر زنان در خانه‌ها و با اجازه از همسران ایشان صورت می‌گرفت.» (12)
«در عین حال، در اوایل طلوع اسلام، آنچه در دست داریم، مربوط به آموزش دینی و فقهی آنان در مساجد می‌باشد. مشهورترین زنانی که به تعلیم و ارشاد زنان در منازل خود و یا مسجد می‌پرداخته‌اند، فراوان هستند.» (13)
در مصر رباط‌هایی برای زنان بی‌سرپرست یا محجور مثل رباط بغداد یا قاهره بود که زنانی دانشمند به تعلیم و تربیت آنان می‌پرداختند. (14)

استادان

مجالس رسمی درس برای زنان، اغلب از سوی استادان زن و معمولاً نیز در منازل خود آنان یا در مساجد برگزار می‌شده است. اما گاهی هم استادان معروف و سرشناس، کلاسهای جداگانه‌ای برای زنان تشکیل می‌داده‌اند؛ چنان که «احمد بن حنبل، سر شبها در خانه خود برای دانشجویان زن، کلاس جداگانه‌ای داشت.» (15) یا «عیسی بن مسکین تا وقت نماز عصر محصلین را تعلیم می‌داد و بعد از آن دختران و برادرزادگان و نوه‌های خود را قرآن می‌آموخت و یا جهت تعلیم موضوعات دیگر دعوت می‌کرد. اعشی شاعر مشهور عرب نیز به دختر خویش درس می‌داد... برای زنان شاهزادگان و ثروتمندان و منصوبین آنان، مؤذبین و مدرسین تعیین می‌گردید.» (16) البته در این موارد، برای حفظ حرمت آنان، پرده‌ای بین استاد و دانشجویان حائل بوده است؛ چنان که «یک زن از استادی گزارش می‌دهد که پیش آن استاد درس خوانده بود. آن زن نقل می‌کند که هنگامی که استاد به پرسشهایش پاسخ می‌گفت، میان او و استادش تکه‌ای از پارچه فاصله انداخته بود.» (17)
در برخی گزارشها می‌خوانیم که هرگاه گروهی از زنان دانشجو به خانه استادی می‌آمدند و از او می‌خواستند تا تدریس کند، دختر خویش را صدا می‌زد (18) تا در جلسه درس حضور پیدا کند.
زنان شرکت کننده در درس استادان از احترام برخوردار بودند و می‌توانستند از آنان سؤالات خود را بپرسند. «نمونه‌ای از یک زن داریم که برای طرح پرسشهایی، پیش یک استاد آمد؛ استاد در آن هنگام در حال درس دادن بود ولی نخست به آن زن اجازه پرسش داد.» (19)
بنابراین اغلب استادان زنان، همان مردان دانشمند و علما و افراد صاحب فضل بودند که یا به طور خاص و جداگانه دختران و همسران و بستگان خود را آموزش می‌دادند یا در کنار درس خود در منزل، مکانی در مجاورت آن یا جدا شده برای آنان اختصاص می‌دادند و بدین وسیله آنان را از دروس بهره‌مند می‌کردند.

دانشجویان

بعضی از زنان علاقه‌مند به دانش، در فرصتهای مناسب به ملاقات داشمندان می‌رفتند و کسب دانش می‌کردند و منتظر تشکیل کلاس درس از سوی کسی نمی‌شدند.
«در برخی از گزارشها، پیرامون زنانی که نزدیک حلقه درس استادی در مسجد می‌ایستادند یا برای پرسیدن پرسشی به آنجا می‌رفتند، سخن به میان آمده است.» (20)
هر چند بیشتر زنانی که می‌توانستند دانشجو شوند از بین خویشان و بستگان دانشمندان بودند، اما در مجموع می‌توان آنها را به ترتیب ذیل دسته‌بندی کرد:

1. فرزندان علما و دانشمندان:

دخترانی که در خانه‌های اهل علم زندگی می‌کردند و فرزند عالمی بودند، این امکان را می‌یافتند تا از علم پدر خود بهره‌مند شوند یا اینکه از حلقه‌های درسی که در منزل آنان برپا می‌شد، استفاده کنند و بر میزان معلومات خود بیفزایند. لذا در طول تاریخ، بانوان عالم و دانشمندی را می‌بینیم که از خانواده‌ای فاضل و دانشمند برخاسته‌اند.
«با یک بررسی گذرا و شتابزده از زندگی نامه‌های دانشمندان زن، به این دستاورد می‌رسیم که بیشتر آنان به خانواده‌های دانشمندان وابسته بودند؛ چون معمولاً زنان سر کلاسهای درس آزاد و همگانی نمی‌رفتند؛ ولی زنانی که از وابستگان و خویشان استادان و دانشمندان بودند، این بخت را داشتند که در این کلاسها شرکت جویند. معمولاً کلاسها در خانه‌ای که زنان می‌زیستند برپا می‌شد. از این گذشته، خود استادان در آموزش آنان سهمی داشتند.» (21) «نمونه این زنان دانشمند، دختر قاضی محاملی است که در کنار ابوعلی بن ابی هریره - استاد نامبردار شافعی - حتی به سمت مفتی مذهب شافعی تعیین شد.» (22)

2. فرزندان افراد با سواد و نزدیک به اهل علم:

به غیر از دانشمندان، سایر مردمی که اهل فضل و دانش بودند نیز به امر تعلیم و تربیت دختران خود متوجه بوده و در حد توان خود آنان را آموزش داده‌اند.
ابن‌سحنون در کتاب آداب المتعلمین می‌نویسد: «پدران، دختران خود را درس می‌دادند. در این باره، به عنوان مثال، عیسی ابن مسکین (م. 278 ق.) را می‌توان نام برد. عیسی ابن مسکین تا وقت نماز عصر، محصلین را تعلیم می‌داد و بعد از آن دختران و برادرزادگان و نوه‌های خود را قرآن می‌آموخت و یا جهت تعلیم موضوعات دیگر دعوت می‌کرد.» (23)

3. زنان دربار خلفا و فرمانروایان:

همچنین زنانی که در دربار خلفا و فرمانروایان بودند، از امتیاز استفاده از معلمان خصوصی برخوردار بودند و البته از علومی که مورد نظر شاهان و بزرگان آنان بود، بهره‌مند می‌شدند:
«برای زنان شاهزادگان و ثروتمندان و منسوبین آنان، مؤدبین و مدرسین تعیین می‌کردند.» (24)
همچنین زنان فقیر و تهیدستی که به علت زیبایی به حرمسرای شاهان می‌رفتند یا به عنوان کنیز به خدمت گرفته می‌شدند، فنون مختلفی چون صرف و نحو و شعر را فرا می‌گرفتند؛ چه اینکه قدرت علمی برای شرکت در مباحثات برای کنیز، امتیاز محسوب می‌شد.
رشته‌های درسی‌ای که معمولاً به دختران آموزش داده می‌شد، قرائت و حفظ قرآن بوده و آموزش سایر رشته‌ها به صورت شخصی و فردی و با علاقه خود شخص صورت می‌گرفته است: «در طول تاریخ، در شعر و هنر و حتی در میدانهای جنگ به نام زنانی برخورد می‌کنیم؛ اما عمدتاً تعلیمات دختران به آموزش قرآن و حفظ آن محدود می‌‎شد و یادگیری کتابت کمتر مورد توجه بود.» (25)

4. کنیزگان:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، علم آموزی و تعلیم و تربیت احسن و آراستن کنیزان به بهترین علوم و آداب را نیز مشمول پاداش الهی دانسته‌اند: «ایما رجل کانت عنده ولیدة فعلّمها فاحسن تعلیمها و ادبها فاحسن تأدیبها، ثمّ اعتقها و تزوجها فله اجران.» (26) به گفته پرفسور ادوارد براون (Prof. E. G. Brown) حتی کنیزکان نیز تعلیم می‌دیدند و تربیت می‌شدند. کنیزی را به هارون‌الرشید به مبلغ ده هزار دینار پیشنهاد کردند. هارون برای خرید شرط کرد که کنیز از امتحانی که از وی به عمل می‌آورند قبول و سربلند درآید.
«به کنیزکان دختر که باهوش‌تر بودند، دستور زبان، شعر و شاعری و دیگر موضوعها می‌آموختند... دختران کنیز باهوش را که آموزش می‌دادند، تا چهل هزار دینار واگذار می‌کردند... خدمتکار یحیی‌بن‌خالد برمکی پیوسته در بحثهای دانشمندان شرکت می‌جست؛ آن زن خدمتکار حتی شعر می‌سرود و شاعران سرشناس را به مشاعره فرا می‌خواند. ابن‌فُرات (م. 384 ق.) کنیز خدمتکاری داشت که یادداشتهای او را با کتابهای استادانش مقابله و مقایسه می‌کرد... و هر روز یادداشتهایی را که آماده عرضه به استاد بود به وی می‌داد. هارون‌الرشید، یک بار به دانشمندی اجازه داد که از کوفه بیاید و توان علمی دو تن از کنیزان را بیازماید آن دانشمند دو برده را در دستور و زبان تازی، کامل یافت.» (27)
ناگفته نماند که در گذشته، خانمها به دلیل محدودیت در ایاب و ذهاب - چه در داخل شهرها و چه بین شهرها - در استفاده از دانشمندان و استادان گوناگون محروم بودند؛ ضمن اینکه بسیاری از خانواده‌ها قادر به تأمین مخارج استاد خصوصی برای دعوت به منزل نبودند. بنابر این، بسیاری از دختران از امکان آموزش عالی بهره‌مند نمی‌شدند.

نوع آموزشها

الف) آموزش نظری:

آموزش نظری زنان با سواد‌آموزی و خواندن و نوشتن آغاز می‌شد و با فراگیری ادبیات و دستور زبان ادامه می‌یافت. تعلیم قرائت قرآن و فنون مربوط به آن نیز در این مرحله صورت می‌گرفت. آموزش احادیث و روایات در کنار قصص قرآن و تاریخ انبیا و بزرگان دین از زمره دروس بعدی بود که در کنار تداوم ادبیات و شعر و علوم نقلی، در دسترس زنان محصّل و طالب علم قرار می‌گرفت.
گروهی از این زنان که استعداد ویژه داشتند، وارد مراحل عالی‌تر می‌شدند و در حوزه علوم عقلی یا مباحث تحلیلی و تجربی نیز به تحصیل می‌پرداختند. حتی برخی از آنان به مرحله استادی رسیده، شاگردان متعددی را تربیت می‌کردند. ادوارد براون می‌نویسد: کنیزی را به هارون‌الرشید به مبلغ ده هزار دینار پیشنهاد کردند. او شرط کرد که کنیز را امتحان نمایند و و سربلند بیرون آید. بدین صورت، معلمین منتخب از او در: کلام، فقه، تفسیر، طب، نجوم، فلسفه، خطابت و شطرنج امتحان کردند و کنیز نه تنها در هیچ مورد از پاسخ در نمانده بود، بلکه از آن دانشمندان سؤالاتی کرده بود که معلمان و ممتحنان از جواب سؤالات او درمانده بودند. (28)

ب) آموزش حرفه‌ای:

بخش دیگر تعلیمات زنان، مربوط به تعلیمات حرفه‌ای دختران بوده است. از آنجا که این امر معمولاً توسط مادران و در خانه صورت می‌گرفته و احتیاج به خروج از خانه نداشته، انجام آن در تمامی زمانها و برای اکثر آنان ممکن بوده است و چون داشتن این علوم و هنرهای برای آنان امتیاز محسوب می‌شده، مورد علاقه آنها نیز قرار می‌گرفته است. این علوم و هنرها شامل انجام کارهای خانگی و هنری و صنایع دستی بوده است: «تعلیمات حرفه‌ای دختران به انجام کارهای خانگی منحصر می‌گردید. آمادگی برای خانه‌داری و یادگیری پخت و پز، سوزنکاری و خدمات داخل خانه، در میان این تعلیمات جای داشت.» (29)
«تعلیمات دختران به طور عمده به آماده ساختن آنان برای خانه‌داری بر طبق عادات و سنن قدیمی و تعقیب رسوم جاری بوده است. اما عده‌ای از بانوان در جهان اسلام در حد اعلای فرهنگ نیز تربیت یافته‌اند.» (30)

نمونه‌ای از استادان زن

علاوه بر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و برخی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) و دختران آنها خود که از دانش و علوم بهره‌مند بودند و به دیگران نیز تعلیم می‌دادند، در دوره‌های گوناگون و در فرقه‌های مختلف، به زنان دانشمندی برمی‌خوریم اغلب آنها که تدریس هم داشته‌اند، از جمله:

1. دختر صغیر شیخ‌الطایفه:

از زنان عالم قرن پنج و اوایل قرن شش، دختر شیخ طوسی است که فقه و حدیث و سایر علوم اسلامی را از محضر پدر و برادرش فرا گرفت و در علم رجال و حدیث و فقه، ترقی شایانی کرد. وی از علمای عصر خویش و پدرش، دارای اجازت بود. ابن‌ادریس و سید بن طاووس از احفاد او هستند. (31)

2. شهدة بغداد بنت ابونصر ابری (م. 574 ق.)

از جمله زنان دانشمندی بود که در تدریس، توانایی و قدرت چشمگیری داشت و از کهتران و مهتران، کسی به پای او نمی‌رسید. در درس او بسیاری از مردان نیز شرکت می‌کردند. (32)

3. سیده نفیسه بنت ابومحمد حسن (م. 208 ق.):

از زنان دانشمند و پرهیزکار مصر که مدرس احادیث بوده است. شافعی در نزد او حضور می‌یافته و سماع حدیث می‌کرده است. (33)

4. امّ المؤید زینب بنت شعری (م. 615 ق.):

عالمه‎ای اهل نیشابور بود که به دریافت اجازه و روایت از علمای وقت - همچون علامه محمود زمخشری - نائل شده بود و ابن‌خلکان، صاحب وفیات، از شاگردان او بود. (34)

5. فاطمه فقیهه بنت علاءالدین محمد سمرقندی (متوفی در جلب):

وی فقیه و دانشمند در فقه و حدیث بود. خود، حلقه تدریس داشت و آثار بسیار در فقه و حدیث تألیف کرد. او با ملک عادل نورالدین شهید، معاصر بود و در پاره‌ای از امور داخلی کشور مورد مشورت قرار می‌گرفت. (35)

6. دختر شیخ مسعود بن ورّام (متولد حدود 460 ق.):

از زنان دانشمند شیعه و همسر شیخ طوسی بود. وی فنون ادب و علوم اسلامی و حدیث را از پدرش فرا گرفت و تحصیلاتش را نزد همسرش ادامه داد. (36)

7. دختر شیخ علی منشار عاملی:

او که همسر شیخ بهایی بود، معلومات فراوانی داشت و در فقه شیعه و حدیث دانشمند بود. در اوان جوانی، سالها در اصفهان به تدریس علومی که در محضر پدرش فرا گرفته بود، پرداخت و زنان زیادی را در مدرسه‌ی فکری خود تربیت کرد. او معاصر صفویان در قرن 11 ق. بود. (37)

8. درّة‌العلما:

از زنان دانشمند قرن 14ق. و شاعره شیعی بود. پس از تحصیل علوم اولیه و لغت و عربی، به ادبیات و فنون شعر و علوم عربی و تفسیر، رو آورد و به مقام شامخی دست یافت و کرسی تدریس علوم قرآنی و تفسیر و وعظ و خطابه را به خود اختصاص داد. دیوان او به نام دیوان‌الحزین در سال 1332 ق. و در زمان حیات وی منتشر شد. (38)

9. آمنه بیگم حایری (1243- 1160 ق.):

از زنان فقیه، متکلم، محدث، محقق اصولی و زاهد و فرزند وحید بهبهانی، فقیه نامدار و پایه‌گذار فقه اصولی شیعه در قرن 12 ق. است. همسرش سید علی طباطبایی حایری، صاحب ریاض‌المسائل و فرزندش سید محمد مجاهد، از مراجع دوره فتحعلی شاه قاجار است. از این زن دانشمند، دو رساله نیز باقی مانده است. (39)

10. آمنه خانم طباطبایی علوی اصفهانی:

از محدثّان شیعی اواخر قرن پنج و اوایل قرن ششم قمری و دختر عبادبن علی طباطبایی علومی است. او در اصفهان، حوزه تدریس داشت و جمعی از فضلا در محضر درسش حاضر می‌شدند. (40)

11. آمنه خاتون مجلسی:

از زنان مجتهد و فقیه شیعی قرن 11 ق. و دختر علامه محمد تقی مجلسی و خواهر علامه محمد باقر مجلسی است. همسرش ملا محمد صالح مازندرانی، که مردی عالم و مجتهد بود و در حقوق اسلامی تسلط و وقوف کامل داشت، در حل مسائل دشوار دینی از همراهی او بهره‌مند می‌شد. همچنین در جمع‌آوری اخبار برخی مجلدات بحارالانوار به برادرش مجلسی دوم کمک کرده است. از آثار دیگر وی، «شرحی بر الفیه ابن‌مالک» و «شرحی بر شواهد سیوطی» را می‌توان نام برد. (41)

12. آمنه خانم قزوینی (1269 - 1202 ق.):

از زنان عالم و دختر شیخ محمد علی قزوینی صاحب نطم‌الغُرر است. اصول را نزد برادرش شیخ عبدالوهاب، فقه و تکمیل اصول را نزد همسرش شیخ محمد صالح برغانی و حکمت و فلسفه اسلامی را از ملا‌آقای حکمی قزوینی آموخت. او به واسطه درجات عالی علم و فضل، اجازه روایت یافت. امام جماعتِ زنان مدرسه صالحیه بود و در کربلا و قزوین برای زنان، حوزه درسی داشت. او دارای دیوان شعر و نیز تعلیقات و حواشی بر کتب فقه و قصیده‎‌ای طویل در زبان حال حضرت زینب (سلام الله علیها) است و به تحریر برخی رساله‌ها با کمک دامادش محمود آلوسی نیز پرداخته است. (42)

13. امّ‌کلثوم برغانی (متولد 1224 ق.):

از زنان فاضل، فقیه، دانشمند و مفسر قرن 13 ق. و فرزند ملا محمد تقی برغانی قزوینی (شهید ثالث) است. وی که عروس آمنه خانم قزوینی و شیخ محمد صالح برغانی (عموی خود) بود، امر تدریس در قزوین و تهران و کربلا را به عهده داشته است. از آثار او، تفسیر سوره فاتحه‌الکتاب است. (43)

14. بی‌بی منجّمه (م 676 ق.): بانوی اخترشناس و اخترگوی ایرانی، فرزند کمال‌الدین سمنانی بود و در خاندانی دانشور زاده شد و از آنان بسیار آموخت؛ چندان که در دانش احکام نجوم مهارتی بسیار یافت و لقب بی‌بی منجّمه گرفت. او و شوهرش، مدت درازی در دربار جلال‌الدین خوارزمشاه جایگاه ویژه‌ای داشتند و چون سهم‌الغیب [سهم، بخش معینی از فلک‌البروج] در طالع داشت، احکام او با قضا و قدر بیشتر موافق می‌آمد. پس از حمله مغولان، به دربار علاءالدین کیقباد سلجوقی در قونیه پیوستند. کتاب معروف «الاوامر العلانیة فی الامور العلانیه» از آثار پسر اوست که نزد مادرش نجوم آموخته است.

پی‌نوشت‌ها:

1. حجة‌الاسلام حوزه‌ی علمیه قم
2. عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان
3. A. Chalabi, History of Muslim Edu., p. 47.
4. غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ص 365.
5. بخاری، صحیح بخاری، ج1، ص41.
6. غنیمه، پیشین، ص 366.
7. ر. ک. به: ضمیری، تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام، ص 219.
8. ر. ک. به: شهید ثانی، مُنیة‌المرید فی آداب المفید و المستفید، ص 74.
9. ر. ک. به: داغ و اویمن، تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، ص 272.
10. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 366.
11. ر. ک. به: داغ و اویمن، پیشین، ص 273.
12. صعیدی، فی میدان الاجتهاد، صص 34 و 35.
13. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 369.
14. همان، ص 368.
15. داغ و اویمن، پیشین، ص 219.
16. داغ و اویمن، پیشین، ص 274.
17. منیرالدین، نهاد آموزش اسلامی، ص 170.
18. همان.
19. همان، ص 171.
20. همان، ص 170.
21. همان.
22. نقل از: همان.
23. ابن‌سحنون، آداب المتعلمین، ص 22.
24. همان، ص 23.
25. بخاری، پیشین، ج6، ص 120.
26. منیرالدین، پیشین، صص 173و 174.
27. به نقل از: داغ و اویمن، پیشین، ص 274.
28. همان، صص 270 و 271.
29. همان.
30. ر. ک. به: الامین، اعیان‌الشیعه، ج2، ص 275.
31. داغ و اویمن، پیشین، ص 275.
32. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 369.
33. همان، ص 370.
34. همان، ص 371.
35. ر. ک. به: الامین، پیشین، ج2، ص 275.
36. ر. ک. به: دلقانی، دائره‌المعارف زن ایرانی، ج1، ص 455.
37. ر. ک. به: صدر حاج سید جوادی، دائرة‌المعارف تشیع، ذیل مدخل.
38. ر. ک. به: الامین، مستدرکات اعیان‌الشیعه، ج5، ص 62.
39. ر. ک. به: همان، ج3، ص 6.
40. صدر حاج سید جوادی، پیشین.
41. همان.
42. ر. ک. به: الامین، پیشین، ج2، ص 222 و 223.
43. ر. ک. به : حداد عادل، دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.

منابع تحقیق :
1. ابن سحنون، آداب المتعلمین، تونس، [بی نا]، 347 ق.
2. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، استانبول: انتشارات دارلفکر، 1401 ق.
3. حداد عادل، غلام علی، دانشنامه جهان اسلام، تهران: بیناد دایرةالمعارف اسلامی، 1379.
4. داغ، محمد و اویمن، حفظ الرحمن رشید، تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، چ دوم، ترجمه علی اصغرکوشافر، تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز، 1374.
5. دلفانی، فیروزه، دایرةالمعارف زن ایرانی، تهران: بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، 1382.
6. شهید ثانی، زین الدین عاملی جبعی، منیةالمرید فی آداب المرید و المستفید، ترجمه سید محمد باقر حجتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359.
7. صدر حاج سید جوادی، احمد، دایرةالمعارف تشیّع، تهران: نشر شهید محبی، 1375.
8. ضمیری، محمدعلی، تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام، شیراز، نشر رهگشا، چ سوم، 1373.
9. غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران انتشارات دانشگاه تهران، 1372.
10. منیرالدین، احمد، نهاد آموزش اسلامی، ترجمه محمد حسین ساکت، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1368.

منبع مقاله :
چیت‌سازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی در گستره‌ی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.