دانشگاه بزرگ ربع رشیدی و شهرک علمی - تحقیقاتی آن
مقدمه
ربع رشیدی در سال 699 ق.، در زمان سلطنت یکی از ایلخانان مغول به نام «غازانخان» که اسلام آورده بود و با همت وزیر کاردان او «خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی» در پایتخت حکومت ایلخانان، یعنی تبریز، تأسیس و توسط مؤسس آن به این نام موسوم شد.از همان آغاز، دانشمندان و استادان رشتههای مختلف علمی از سراسر جهان اسلام برای درس و تحقیق و افاضه به این دانشگاه بینالمللی دعوت شدند و امکانات فراوانی در اختیار آنان که دعوت را پذیرفتند قرار گرفت. تأسیسات و تجهیزات وسیع علمی تحقیقاتی و فرهنگی و نیز امکانات رفاهی مناسب باعث شد تا این مجموعه از رونق و شهرت خوبی برخوردار گردد و تا سال 718 ق. که خواجه خود زنده بود و مستقیماً بر امور آن نظارت داشت، بزرگترین پایگاه علمی و دانشگاهی جهان اسلام شود.
علاوه بر امکانات، تجهیزات و تسهیلات فراوانی که در این مجموعه گردآوری شده بود، نظامهای آموزشی، پژوهشی و تربیتی و نیز برنامهریزی و اداری - مالی آن، ویژگیهای خاصی داشت که همه حاکی از برجستگی و شأن و اهمیت والای این مجتمع بزرگ آموزش عالی در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در جهان آن روز است. بررسی چنین دانشگاهی که شالوده آن بر مبنای اصول فرهنگ غنی اسلام بنا شده است، در مقایسه با نمونههای پیشرفته روز، میتواند گوشههایی از تجارب ذیقیمت آن را گذشته از برخی نکات که متأثر از عقاید خاص و دیدگاههای خواجه رشید است - در اختیار فرهیختگانی قرار دهد که در پیافکنی طرحی اسلامی در آموزش عالی در تلاشند.
خواجه رشیدالدین فضلالله، اندیشه و عقاید او:
فضلالله بن ابوالخیر بن موفقالدوله همدانی در سال 648 ق. در شهر همدان، در خانوادهای صاحب نام و دارای فضل و دانش به دنیا آمد. پدرش عمادالدوله ابوالخیر، طبیب و پدربزرگش موفقالدوله همدانی است که با خواجه نصیرالدین طوسی در قلعههای اسماعیلیان به سر میبرد و پس از سقوط قلعهها، او نیز به خدمت دربار مغول پیوست. (1) فضلالله از دوران نوجوانی در کسب علوم و معارف زمان خود کوتاهی نورزید و در علم طب نیز متخصص شد. بیشک موقعیت خانوادگی او علاوه بر استعداد و نبوغ وی، در پیشرفت علمی و دسترسی او به موقعیتهای درسی و علمی تأثیر داشته است. او خیلی زود به عنوان «طبیب» به دربار آباقاخان پیوست و وارد عرصه اجتماعی شد. در عهد ارغونشاه، مرتبه و پایهاش ترقی پذیرفت و سرانجام در سال 697 ق. (و به نقلی در سال 694 ق.) منصب وزارت و صاحبدیوانی غازان خان به او و خواجه سعدالدین ساوجی (به طور مشترک) سپرده شد. این منصب در زمان سلطان محمد خدابنده ادامه یافت و پس از او نیز تا دو سال وزیر ابوسعید بهادرخان بود تا اینکه در ماه جمادیالاول سال 718 ق. (ژوئیه 1318 م.) به دستور او به قتل رسید. در موقع مرگ، 13 فرزند داشت که 9 نفر آنها پسر بودهاند و اکثرشان در حکومت ولایات یا مقامات دربار اشتغال داشتند.خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی علاوه بر مهارت تام در طب، بزرگترین مورخ ایرانی است که عالِم به جمیع علوم عصر خویش بوده است. او نه تنها اندیشمند، مورخ، طبیب و عالمی زیردست به شمار میرفت، بلکه سیاستمداری هوشیار و مدیر و بینظیر بود که در طول 21 سال وزارت، آثار علمی، فرهنگی و اجتماعی بسیاری از خود بر جای گذاشت و از همه مهمتر اینکه، عرصه رشد و تعالی علمی را به دانشمندان جهان اسلام در دوره حاکمیت مغول ارزانی داشت و حرکت بزرگ و نهضت عظیم علمی خواجه نصیرالدین طوسی را تداوم بخشید. 14 اثر مکتوب که بعضاً در چند جلد بوده، از خواجه در علوم مختلف باقی مانده است؛ در تاریخ ملل ... نیز در جغرافیا و در تاریخ و تفسیر و دین و علم و کلام و فلاحت و زراعت و ... آثار جاویدانی از خود برجا گذاشته است. (2)
خواجه، «طریقه متکلمین را بر نظر فلاسفه ترجیح میدهد، لکن در عین حال، کلام او کلامی فلسفی است... او را آگاهی دقیق به تعاریف فلسفه مشائی است... رشیدالدین را نمیتوان فیلسوفی تمام عیار مانند ابنسینا یا خواجه نصیرالدین خواند، لکن بدون شک او را از فلسفه بهرهای وافر بود... در رسائل فلسفی خود میکوشید تا بین فلسفه و کلام و تصوف آشتی دهد و هماهنگی ایجاد کند... علاوه بر نوشتن رسالهای در دفاع از عقل، در تمام موارد ممکن کوشیده است تا نظر متکلمان و فیلسوفان را یکی جلوه دهد و در تلفیق عقل و نقل یا عقل و ایمان بکوشد.» (3) به طور قطع، اندیشه و طرز فکر و بینش خواجه در راهاندازی این نهضت که با تأسیس و اداره دانشگاه بینالمللی و شهرک علمی تحقیقاتی آن، قوام و پایداری تام یافت، تأثیر بسزا داشته است. لذا آشنایی با آن، ما را به این نکته رهنمون میسازد که چه نوع طرز تفکر و بینشهایی میتواند چنین مؤسسات آموزش عالی را موجب گردد. بررسی افکار و زندگی خواجه نشان میدهد که او اصول ثابت فرهنگ را یک جا در خود جمع کرده و مورد اهتمام قرار داده است. به عبارت دیگر، او پایبند چهار اصل کمالجویی و اشتیاق به آن، احترام و نوعدوستی، اشتیاق به حیات شایسته و تنظیم و تصحیح روابط اربعه (ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با محیط و ارتباط با همنوع) بوده و در مراحل مختلف زندگی خود آن را به منصه ظهور رسانیده است.
در زندگی و اندیشه و روش خواجه رشیدالدین نکاتی قابل توجه است:
1. اعتقاد و دیانت صادقانه؛
یکی از محققان در این باره مینویسد: «اسلام رشید بدون تردید از روی اخلاص و صدق بوده است و دلیل آن تفاسیر متعددی است که بر آیات قرآن نوشته و جواب شبهات مخالفان از جمله یهودیان را داده است.» (4) بنابراین، اندیشه رشید متکی بر اصول اسلامی و ملهم از مبانی شریعت اسلام است.2. تأکید بر پیوند دین و دولت یا اعتقاد به عدم جدایی دین از سیاست؛
او معتقد است که از دولت باید در راه تحکیم مبانی دینی استفاده کرد و قدرت حاکم وقت را باید به این جهت سوق داد. لذا خود سعی میکند حاکمان را به اسلام دعوت یا اسلام آنان را تقویت نماید تا دین اسلام حاکمیت تام یابد و مجاری امور از شریعت اسلامی باشد. در حکایت هشتم تاریخ غازانی (بخشی از جامعالتواریخ) مینویسد: «پادشاه اسلام... [غازان خان] دو نوبت جمال خواجه کائنات علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات را به خواب دیده و پیامبر علیهالصلوات و السلام او را به مواعید خوب مستظهر گردانیده و میان ایشان محاوره بسیار رفته و امیرالمؤمنین علی و حسن و حسین علیهمالسلام با نبی صلواتالله علیه، با هم بودهاند و تعریف ایشان فرموده و گفته، میباید که شما برادران باشید و فرمود تا پادشاه اسلام با ایشان معانقه کرده و از جانبین برادری قبول کردهاند و از آن باز، پادشاه اسلام را نیز بسیاری گشایش و فتوح دست داد و از آن جمله، معتبرترین آن بود که این خیرات و ضبط و ترتیب عدل و سیاست در عالم شایع گردانید...» (5)همچنین از قول غازان خطاب به علما میگوید: «میباید که تمامت طریقه و سنت رسول علیه و آله السلام پیش گیرید و هر یک آنچه وظیفه شما است نگاه دارید و دیگران را راه راست نمایید و از مفسدت و فضول [نادرستی] محترز باشید و هر چه در اصل شرع نباشد، به سبیل تأویل روا ندارید...» (6)
3. اعتقاد و تأکید بر عدالت و مقابله با ظلم:
وی در نامهای به فرزندش مینویسد: «... و چون در عاقبت امور نظر کنی، اصل مملکتداری، عدل است؛ چنان که در این دایره مثال آن نمودهام که پادشاهی حاصل نمیشود، مگر با لشکر و لشکر را به مال توان جمع آورد و مال از رعیت حاصل گردد و رعیت نیز به عدل توان نگاه داشت.» (7) در نامه دیگری به فرزندش محمود - حاکم کرمان - که گزارش از بیعدالتی او شنیده، چنین مینگارد: «حق علیم است که ما را از اخبار این اخبار، نه چندان غصه بر دل طاری شد که در حیز امکان گنجد. اکنون بر خلاف معهود، نوعی کند که آن مساکین از مسکن ذل و هوان و منازل محن و احزان بیرون آید...» (8) و سپس در همین نامه دستور میدهد که برای جبران مافات سه ساله، مردم کرمان را از پرداخت هر گونه مالیاتی معاف دارد و از محصول املاک شخصی خویش در کرمان و بم به درماندگان کمک کند.4. تسلط بر همه علوم زمان:
چنان که پطروشفسکی در مورد او میگوید: «بزرگترین مورخ ایرانی است که عالِم به جمیع علوم عصر خویش بوده است.» (9) او همچنین به زبانهای فارسی و عربی و ترکی و مغولی و عبری وارد بود و با وجودی که اوقات خود را به اداره و دیوان و دربار و سیاست ملکی میگذرانید، در تاریخ ملل... و در جغرافیا و مسالک و ممالک و طب و مسائل کلامی و عرفانی و دینی یدی طولانی داشت و در تاریخ و تفسیر و دین و علم و کلام و فلاحت و زراعت ... آثار جاویدانی از خود بر جا گذاشته است.5. اهمیت دانشمندان و علما بدون توجه به مذهب و مسلک؛
نکته پنجم که حاکی از بینش عمیق او است، آن است که اهل دانش و بینش را «سر دفتر آفرینش» میخواند و برای دانشمندان و علما از هر مذهب و مسلکی، اهمیت بسزایی قائل بود؛ چنان که برای آنان در اقصا نقاط کشور و حتی خارج از کشور، صله و انعام میفرستاد و برایشان مقرری برپا میداشت یا برای نویسندگی جایزه تعیین میکرد و فرهنگ دانشپروری را ترویج مینمود. او خود را خادم علمای زمان و چاکر افاضل دوران میدانست. او در نامهای به حاکم بصره، بعد از توصیه او به عدل و پیشگیری از فساد مینویسد: «اکنون میباید... در احترام قضات اسلام و تعظیم علمای انام و صلحای ایام، استقصای تمام به تقدیم رسانده؛ چنان که فارغ بال و خوشحال بر طاعت و عبادت و مراسم تدریس و افادت و مباحثه علوم و استفادت پردازند...» (10)6. توجه به لزوم آرامش خاطر و در رفاه بودن علما، دانشجویان و اهل تحقیق و کسب علم:
لذا برای آنان کمک هزینه و امکانات رفاهی و محلی سکونت و خوابگاه فراهم میکرد تا به قول خودش «... از سر رفاهیت، به افادت و استفادت مشغول گردند...» (11)7. دقت نظر و قدرت برنامهریزی و توان سازماندهی و مدیریت؛
علیرغم مشغله زیاد سیاسی و اداری، با دقت و تیزبینی خاصی به سازماندهی مجتمع بسیار عظیم ربع رشیدی میپردازد و در آن از کوچکترین مسائل غافل نمیشود و حتی برای به کارگیری خدمه آن برنامهریزی و میزان مقرری هر یک را تعیین و نوع رفاهیات هر بخش و هر دسته را خود به دقت مشخص میکند و برای جلوگیری از هر گونه فتور یا سوء استفاده، مدیریت این مجتمع بزرگ را به نحوی تنظیم میکند که بر ارکان مختلف آن نظارت وجود داشته باشد و شرایط خاص هر مسئولیت را تعیین مینماید و برای برداشت وجوهات از خزانه، مراسم ویژه تدارک میبیند. (12)8. مخالفت با هر گونه خرافهپرستی و استفاده از نجوم؛
وی در نامهای به فرزندش مینویسد: «...زنهار سخن اهل نجوم که سالکان منهج خطا و رهروان محجه عمیاند، نشنود... و زمام اختیار فلک در قبضه تدبیر ماه و تیر نداند و اقبال و ادبار انسان، از سعود برجیس و نحوس کیوان نشناسد... و نفع و ضرر را همه بر مقتضای خواهش قضا و قدر خالقالبشر داند.» (13)9. دید وسیع و بهرهگیری از دانش و دانشمندان خارجی زمان؛
وی از دانشمندان چینی و تبتی و اویغوری و فرنگی و یهود و عرب که در دربار ایلخانان بودند و نیز از سفیر چین «چینگ سانگ» و از شاهزادگان و رجال تاتاری، اطلاعات وسیع و جامعی کسب کرد و سفری هم به هندوستان نمود و همین معلومات نفیس در کتابهای او به زبان فارسی فراهم آورده شد. (14) همچنین یکی از خدمات علمی رشیدالدین، معرفی طب و علوم چینی، هندی و مغولی به مسلمانان است. (15)تأسیس ربع رشیدی
شرایط فرهنگی این دورهربع رشیدی با فاصله نه چندان طولانی پس از تأسیس رصدخانه مراغه و حرکت علمی خواجه نصیرالدین طوسی، راهاندازی شد؛ به گونهای که تأسیس آن، تداوم آن نهضت علمی بود. یکی از محققان در این رابطه میگوید: «از جهت تأسیسات علمی، رشیدیه و ربع رشیدی را میتوان وارث مستقیم مرکز علمی خواجه نصیرالدین دانست.»
زمینهسازیهای عالم و فیلسوف عالیقدر شیعی خواجه نصیرالدین طوسی که خود دولتمردی توانا و کاردان بود، نه تنها شاهان مغول را به نرمی و ملاطفت با ایرانیان و صاحبان خرد و دانش واداشت، بلکه پای آنها را به میدان رقابت با یکدیگر در تأسیس مراکز علمی و حمایت از علما و اندیشمندان مسلمان گشود؛ تا جایی که هر ایلخان تلاش میکرد از ایلخان دیگر در نزدیکی به آنها سبقت جوید و مؤسسات علمی و دینی را راهاندازی کند. غازانخان که خواجه رشید وزیر او بود، در زمان خود در نقاط مختلف به تأسیس مؤسساتی با نام «دارالسیاده» مبادرت ورزید که یکی از ارکان فعالیت آنها، تعلیم و تربیت بود. آن چنان که وقفنامه دارالسیاده کاشان نشان میدهد، نزدیکی خان با علما و اندیشمندان مسلمان به قدری برایش اهمیت داشته است که جمعی از علما و رجال دینی و سیاسی وقت، همچون: خواجه رشیدالدین فضلالله، خواجه سعدالدین محمد ساوجی و خواجه اصیل الدین پسر خواجه نصیرالدین، وقفنامه آن را گواهی کردهاند.
در چنین دورانی، خواجه رشیدالدین فضلالله، اقدام به پیاده کردن افکار بلند خود نمود و با استفاده از نفوذ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود، شالوده یک مرکز بزرگ علمی بینالمللی را در پایتخت کشور اسلامی ایران پیریزی و در سال 699 ق. آن را افتتاح کرد.
انگیزه و اهداف تأسیس
وقفنامه بسیار مفصل ربع رشیدی که توسط خواجه انشا شده، گویای انگیزه و اهداف او است. در این باره، خواجه در مقدمه وقفنامه به مقایسه اعمال سیّئه و صالحه پرداخته و پس از آوردن شواهدی از قرآن مجید و احادیث، بهترین اعمال صالحه را «خیرات جاریه یا وقف» دانسته و عمل خود را در تأسیس و وقف ربع رشیدی، بهترین نمونه تا آن زمان در سرزمینهای اسلامی دانسته است.سپس آورده است که احداث اماکن خیر، از اوایل جوانی منظور نظر او بوده و از خداوند خواسته که به ظهور بپیوندد. در قسمت دیگر، هدف غایی خود را از این کار خیر چنین نوشته است که «به حدیث علما و مشایخ و اصحاب قلوب و ارباب عرفان، تقربی جوید و ملازمتی نماید... و به اوقات فرصت، از خدمت آن بزرگان استفادتی کند.»
انگیزه دیگر خواجه، گردآوری علما و دانشمندان و نیز دانشپژوهان زمان در یک مجتمع بینالمللی بزرگ و احیای عظمت علمی دوران گذشته اسلامی بوده است. وی در این خصوص، از چهرههای علمی جهان اسلام در سازماندهی آن مدد جسته است: «به استعجال تمام، رسائل و قصّاد... پیش علمای زمان و فضلای دوران ... فرستادیم که عنان عزیمت به صوب، معطوف فرمایند... اکنون علما و افاضل و اماجد و اماثل، فوج فوج میرسند...» (16)
علاوه بر نکات فوق، برنامهها و تأسیسات ربع رشیدی و مقررات جاری در آن، که به تفصیل از آنها ذکر خواهیم کرد، بیانگر انگیزه و اهداف این اندیشمند بزرگ دوران ایلخانی است.
موقعیت و فضای کالبدی
تأسیس یک دانشگاه بزرگ بینالمللی و در کنار آن شهرک علمی، تحقیقاتی و فرهنگی عظیمی که با قصد تجمع علما و اندیشمندان و پژوهشگران سراسر عالم اسلامی و احیای مجد و شکوه علمی دوران گذشته مسلمین صورت میپذیرفت، نیاز به موقعیت مکانی و فضای کالبدی بسیار مناسبی داشت. لذا با توجه به اینکه تبریز، هم پایتخت امپراتوری بزرگ ایران آن روز بود و هم منطقهای خوش آب و هوا و دارای منابع آبی و زمین حاصلخیز و نیز زمینههای فرهنگی اجتماعی لازم برای چنین تأسیساتی بود، از سوی خواجه رشیدالدین فضلالله برای این امر انتخاب شد.حمدالله مستوفی اندکی پس از خواجه، موقعیت این شهرک و دانشگاه را چنین بیان کرده است: «در بالای شهر [تبریز]، وزیر سعید خواجه رشیدالدین طابثراه، به موضع ولیان کوه، داخل باروی غازانی، شهرچه دیگری ساخته و ربع رشیدی نام کرده و درو عمارت فراوانی عالی برآورده.» (17)
این محل در شمال تبریز و در تپههای عین علی و محله فعلی ششکلان (ششگیلان) و باغمیشه در طرف چپ کوه سرخاب واقع بوده است که خرابههای اندکی از آن باقی مانده است. درباره وسعت ربع رشیدی، خود خواجه در نامهای مینویسد:
«... در او [ربع رشیدی] بیست و چهار کاروانسرای رفیع که چون قصر خورنق منبع است و هزار و پانصد دکان ... و سی هزار خانه دلکش در او بنا کردیم و حمامات خوش هوا و حوانیت [مغازهها] و طواحین [آسیابها] و کارخانههای شعربافی و کاغذسازی و رنگرزخانه و دارالضرب و غیره احداث و انشا رفته و از هر شهری و ثغری، جماعتی آوردیم و در ربع مذکور ساکن گردانیدیم.» (18)
این شهرک بزرگ دانشگاهی بینالمللی که در تبریز، پایتخت یکی از امپراتوریهای بزرگ زمان خود، احداث شده بود، شامل سه بخش بزرگ «ربع رشیدی»، «شهرستان رشیدی» و «ربض رشیدی» بود.
1. ربع رشیدی:
اصلیترین قسمت بوده و محور سایر تأسیسات قرار داشته است و خود شامل روضه، خانقاه، دارالصفیافه، دارالشفا و ارالمساکین بوده است.«روضه»:
شامل دو مسجد تابستانی و زمستانی و حوض خانه بوده و سرای «متولی» مشرف به آن بوده است. گنبد بزرگ که برای آرامگاه خواجه ساخته شده بود و همچنین کتابخانه بزرگ مجتمع (در زیر همان گنبد)، محلهای تدریس و بیتالتعلیم، حجرهها و اتاقهای ویژه سکونت مدرسان و معیدان (استادیاران) و طلاب علوم و نیز تأسیسات رفاهی مانند حمام و حوضخانه و سقایه و غیره، مهمانسرای مخصوص، خزانه نقود، خلوتخانه مخصوص مذاکرات و بعضی مواضع دیگر در روضه قرار داشتند.«خانقاه»:
شامل اماکن مسکونی شیخ و صوفیان با تمام امکانات رفاهی از قبیل مطبخ و نیز محل سماع و فعالیتهای تربیتی و غیره بوده است.«دارالضیافه»:
در دو بخش مجهز ترتیب یافته بود؛ قسمت راست آن برای کارکنان و قسمت چپ آن برای مسافران تجهیز شده بود. در قسمت راست، مدرسان، معلمان، کارکنان، خدمتگزاران و نیز دانشجویان علوم مختلف تغذیه میشدند و در قسمت دیگر، میهمانان معمولی و مسافران. دارالضیافه دارای نظم خاصی از نظر اوقات غذا و تفکیک محل غذاخوری افراد مختلف به فراخور موقعیت خود بوده است و برای ایام خاص و ماه مبارک رمضان و عیدین (عید فطر و عید قربان) و شب برات (میلاد امام دوازدهم) و... پذیرایی ویژه و عمومی داشته است. ابنالسبیل و مسافران اطعام میشدند و علاوه بر آن، هر سال برای 400 مسکین تبریزی پایافزار (کفش) مجانی داده میشد. (19)
«دارالشفاء»:
مشتمل بر دانشکده پزشکی و بیمارستان و داروخانه مجهزی بوده است که ضمن معالجه مجانی بیماران، آموزش پزشکی در آنجا دایر بود.«دارالمساکین»:
در خارج از روضه اما متصل به ربع رشیدی بوده است و روزی صد نفر از فقرا و مساکین تبریز و نیز فقرای مسافر، در آن به صورت رایگان پذیرایی میشدند.2. شهرستان رشیدی:
مجتمع بسیار بزرگ ساختمانی، متشکل از محلههای گوناگون مسکونی اقشار مختلف وابسته، خیابانها و کوچهها، مکانهای رفاهی و اقتصادی مثل حمامها، کاروانسرهای بیست و چهارگانه، مؤسسات صنعتی و هنری و کارخانههای کاغذسازی، پارچهبافی، دارالضرب، بازار و غیره بوده است.نکته ظریف آن، اختصاص هر محله به قشر خاصی از اقشار فعال در ربع رشیدی است. برای مثال، خواجه در مورد محله صالحیه مینویسد: به جهت آن نام صالحیه نهاده شد که جماعت اهل صلاح که «مجاوران» و «ملازمان» ربع رشیدی باشند، خانههایشان در آنجا باشد و فاسقان را در آنجا راه و مدخل و مقام نباشد. (20) محلههایی به نام «علما» و «طلبه» و غیره هم وجود داشته است که نشانگر دقت نظر و مدیریت قوی خواجه و توجه او به ویژگیهای روحی و موقعیت هر طبقه و دادن رفاه و آرامش خاطر لازم برای بهرهمندی هر کدام از مواهب، جهت حرکت به سوی کمال و رشد علمی است.
3. ربض رشیدی:
این قسمت که در مجاور خود چندین دهکده و باغ بسیار بزرگ و کشتزار داشته، محل سکونت خانواده خواجه و مسئولان ارشد مجتمع و ارکان خاص (مثل سپهسالاران و سرهنگان) و غلامان و مهندسان و معماران خاص ربع رشیدی بوده است. در دهکدهها و باغات آن، غلامان از ملیتهای مختلف به کار کشاورزی و باغبانی و کهریزکنی و ... اشتغال داشتهاند.در خصوص یکی از این باغها که به رشیدآباد معروف است و وقف ربع رشیدی است، خود خواجه چنین مینویسد: «... به جوار ربع رشیدی باغی انشا فرمودیم... و چون صحن او فسیح و ساحت او وسیع است، پنج قریه در او احدادث کردیم و در هر قریه از آن قرایا، نوعی غلامان متوطن گردانیدیم؛ قریه زنگیان، قریه گرجیان، قریه حبشیان و قریه قردیان (قیروانیان) ... و قریه دیگر ... که میخواهم قریه رومیان باشد...» (21)
رشیدالدین با این کار میخواسته است که از ابتکارات و دانشهای گوناگون ملیتهای مختلف در توسعه مزارع بهره بیشتری گیرد و در ضمن، رقابت سالمی بین آنها ایجاد کند تا بازده افزون گردد که نشانگر مشارکت همه اقوام در این مجموعه مهم بینالمللی است.
همچنین در هر یک از بخشها، فعالیتهای علمی - تحقیقاتی، علمی - کاربردی و فرهنگی - تربیتی، به فراخور هر سطح و هر فرد، کمابیش در جریان بوده است.
نظام آموزشی، پژوهشی و تربیتی ربع رشیدی
الف) مقاطع تحصیلی و فعالیتهای آموزشی در شهرک دانشگاهی
در ایجاد مقاطع تحصیلی مختلف در این مجموعه، علاوه بر اهداف کلی ربع رشیدی، از آنجا که در مجموعه دانشگاه بینالمللی ربع رشیدی و شهرک علمی، تحقیقاتی و فرهنگی وابسته به آن، نفوس زیادی در فعالیتهای مختلف، اعم از علمی و خدماتی در ابعاد گوناگون حضور داشته و حتی در آن منطقه به طور خانوادگی ساکن بودهاند، لذا ایجاد تسهیلات درسی برای آنان و فرزندان استادان و علمای ساکن در شهرک و هم وجود امکان تحصیل برای سایر افرادی که از شهر تبریز و سایر مناطق، متمایل به استفاده از این تسهیلات بودند نیز مورد توجه قرار داشت که این مقاطع، به ترتیب ذیل، عنوان و تشریح میگردد:مقطع اول؛ ابتدایی (بیتالتعلیم):
در واقع همان مدارس ابتدایی امروزی است که در آن به کودکان تحت پوشش ربع رشیدی و نیز کودکان بیسرپرست، خواندن و نوشتن آموزش داده میشد. در این بیتالتعلیم، هر معلم همیشه ده کودک را تعلیم میداده است. دانشآموزان به صورت شبانهروزی در آنجا بودهاند و یک سرپرست (اتابک) که منزلش در کنار بیتالتعلیم بوده، آن را به صورت شبانهروزی سرپرستی میکرده است.تعلیم قرآن از ارکان آموزشی بیتالتعلیم بوده است. کودکان بیسرپرست تا که رشید نگردیده بودند، از کمک هزینه ماهانه نیز برخوردار بودند. در ضمن، بیتالتعلیم در محل روضه قرار داشته است.
مقطع دوم؛ آموزش فنی - حرفهای و علمی - کاربردی:
این نوع آموزش که برای فرزندان تحت پوشش ربع و به ویژه فرزندان غلامان ساکن در ربع و قرّاء وابسته به آن بوده، در واقع آموزش عملی یا علمی - کاربردی در مقطع متوسطه و تا حد کاردانی پس از بیتالتعلیم بوده که بر حسب نوع و میزان استعداد افراد، در محلهای مختلف ربع رشیدی و تأسیسات وابسته به آن صورت میپذیرفته است. پیگیری این امر از وظایف «متولی» بوده است و خواجه در این باره چنین مینویسد: «خطاطی، قوالی، نقاشی، زرگری، باغبانی، کهریزکنی، دهقنت [کشاورزی]، معماری و سایر حِرَف، بر وجهی که متولی مصلحت بیند تا آن صنعت بیاموزند و بدان کسبی کنند و تا ممکن باشد صنعت پدر خود آموزند.» (22) در ضمن، بر اساس نوشته یکی از محققان: «علاوه بر این، اهل صنایع و محترفه نیز هر یکی در کوچههای مخصوص این شهر چه بودهاند که آن را فاکتولته صنعت و هنر [دانشکده مهندسی و هنر] توان گفت و... سپارش [سفارش] شده که صوف بافان انطاکیه وسوس و طرسوس را برای این «مؤسسه صنعتی» با لطف و مواسات بفرستند و از پادشاه قبرس نیز 20 نفر پشمینهباف را خواسته به تبریز ارسال دارند.» (23)مقطع سوم؛ آموزش عالی:
این مقطع که مرحله آموزش عالی بوده، در مدارس عالی یا دانشکدهها یا خانقاه برگزار میشده است. مدت تحصیل در آن به صورت رایگان، پنج سال بوده است که چنانچه دانشجو در این مدت موفق نمیشد، اخراج میگردید تا مبادا دانشجویان، دوران اشتغال به تحصیل را با کاهلی سپری کنند. هر مدرسه عالی یا دانشکده، رئیسی تحت عنوان «مرتب» داشت و دانشجویان، استعدادسنجی و گزینش میشدند.1. مدارس عالی:
در دانشکدههای غیرپزشکی یا مدارس عالی، تعداد دانشجویان هر کلاس، بسیار محدود بود تا دانشجو و استاد بتوانند بهترین فرایند تعلیم و تربیت را کارسازی کنند. در کلاسهای دانشکدههای تفسیر و حدیث (دارالقرآن و دارالحدیث) هر کدام پنج دانشجو و در کلاسهای دانشکده علوم عقلی و حساب، ده دانشجو در هر کلاس حضور مییافتند، همچنین در کلاسهای مطالعه و حفظ آثار مربوط به خود خواجه رشید، حداکثر تعداد دانشجو به همین صورت بود. جالبتر اینکه، هر استاد در این کلاسها، یک معید (دستیار) هم داشته است. استادان و معیدان همچون دانشجویان، از بین افراد ذیصلاح گزینش میگردیدند؛ در نتیجه، هم استاد و هم دانشجو با معیارهای خاص وارد میشدند. شرط استادی علاوه بر عالم بودن در حد اجتهاد آن درس، موصوف بودن به حسن سیرت و شهرت به صلاح و صاحب ذوق بودن و پارسایی و ورع و عاملیت به اسلام بود. دانشجویان نیز علاوه بر دارا بودن استعداد تحصیلی، باید از دیانت و نیک سیرتی برخوردار میبودند (توجه به نفوس مستعده برای تعلیم).نکته جالبتر اینکه، دانشجویان به صورت شبانهروزی در دانشکدهها مشغول تحصیل علم و تحقیق و پژوهش بودهاند و برای اینکه دغدغه خاطر نداشته باشند، علاوه بر تأمین مایحتاج و اطعام و اسکان، کمک هزینه کافی نیز دریافت میکردند.
2. دارالشفا:
دوره تحصیل در دارالشفا که عبارت از دانشکده پزشکی و بیمارستانهای آموزشی بود، پنج سال و شرایط استاد و دانشجو از حیث عمومی، مشابه شرایط مدارس عالی تعیین شده بود؛ اما دانشجویان آن، علاوه بر شرایط عمومی، برای رشتههای مختلف علوم پزشکی استعدادسنجی میشدند تا در صورت احراز شرایط، وارد آن گردند. در این دانشکده، علاوه بر پزشکی عمومی، رشتههای تخصصی جراحی، چشمپزشکی، داروسازی، ارتوپدی و فیزیوتراپی نیز دایر بوده و به روانپزشکی نیز توجه میشده است. استادان و پزشکیاران دانشکده، صبحها به تدریس دانشجویان و عصرها به مداوای بیماران میپرداختند. گروهی از آنان تمام وقت بودند که حق کار در خارج و بیرون از ربع را بدون موافقت «متولی» نداشتند و گروهی هم نیمهوقت بودند.تعداد دانشجویان هر کلاس از دو تا پنج نفر بوده که پس از مدتی در همان بیمارستانهای وابسته، در کنار استادان به کارورزی میپرداختند. پس از پنج سال، تنها در صورتی که به تشخیص استادان، مهارت علاج بیماران را مییافتند، دانشنامه پزشکی دریافت میکردند.
خواجه در زمینه گزینش و فراغت از تحصیل آنان چنین مینویسد: «اینان باید... مردم زیرک باشند و در تحصیل علم طب، مهوّس و مجد و متدیّن باشند و بعد از پنج سال بیرون روند تا دیگران که به موجب مذکور، استعداد داشته باشند، ملازم شوند.» (24) در همین مورد، همان جا میگوید: «اگر قادر باشند بر علاج بیماران و استاد ایشان را معلوم شود که در علاج بیماران ... ماهر گشتهاند به موجبی که عادت است، اجازت ایشان بنویسند تا ایشان در علاج شروع کنند...»
در دارالشفای ربع رشیدی «طبق وقفنامه، اطبایی که به خدمت دارالشفا [بیمارستان] مأمور میشدند، میبایستی هر کدام نوبت و کشیک داشته باشند تا اینکه در شبانهروز همیشه یک نفر طبیب یا شاگرد [رزیدنت] و داروساز در سر کار حاضر باشند و هر طبیبی باید دو نفر متعلم را درس طب و دواسازی آموزد.» (25)
در ضمن، طبابت و معالجه و داروی بیمارستان، همه مجانی بود. در این دانشکده پنجاه طبیب حاذق از هند، چین، مصر، شام و دیگر ولایات، آموزش میدادند و طبابت میکردند که در ربع ساکن بودند و هر کدام از آنها، ده نفر آموزنده طب زیر تربیت خود داشتند و کحّالان و جراحان هر یکی پنج نفر را در صنعت [تخصص] کحالی و جراحی میپروردند و این مردم در کوچه معالجان در عقب دارالشفای باغ رشیدآباد [ساکن] بودهاند. «این حصّه ربع رشیدی، مانند فاکتولته طب امروزی [دانشکده پزشکی] بوده است که زبدةالاطبا محمد بن فیلی، سر طبیب (رئیس دانشکده] آن بوده است و به فرمایش او، خواجه علاءالدین هندو، انواع روغنها و ادویه که در تبریز نبود، خواستهاند. همچنین هزار خُمره شربت از چین آورده بودند.» (26)
نکته حائز اهمیت دیگری که حاکی از پیشرفته بودن این مؤسسه و دانشگاه بینالمللی در سراسر جهان آن روز بوده و حتی حاکی از آن است که بسیاری از شیوههای فعلی معمولی در نظام آموزشی علوم پزشکی و نظام بهداشت و درمان جهان معاصر متأثر از این گونه دانشگاههای دوران عظمت علمی مسلمین است، توجه به امر «تأمین اجتماعی» یا Social Security است. نمونه و مصداق این امر آن است. که: «اگر مسافری رنجور میگردیده، باید هر کجا که متولی مصلحت میداند، او را بخواباند و طبیب به علاج او پردازد تا شفا یابد و پس از شفا یافتن سفر کند.» (27)
بنابراین، میتوان دانشکده پزشکی و بیمارستان ربع رشیدی را یکی از عظیمترین و پیشرفتهترین دانشکدهها و بیمارستانهای دنیا دانست که متجاوز از پانصد دانشجوی پزشکی در خود دانشکده و بیمارستان و اماکن وابسته به آن، آموزش دیده و تربیت میشدهاند.
3. خانقاه:
خواجه به تهذیب نفس و عرفان و تصوف علاقه خاصی داشت و دانش بدون عرفان و اخلاق را مطلوب نمیدانست؛ لذا با توجه به عقاید خود و شرایط زمان، علاوه بر مساجد بزرگ، خانقاهی در ربع رشیدی بنا نهاد تا دانشجویان و استادان و کارکنان، خصلتهای نیکوی عرفانی را نیز در خود بپرورانند و مراحل فقر را آن چنان که به فرزندش مینویسد طی کنند: «بدان که فقر که مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بدان فخر آورده که: الفقر فخری، شش چیز است: 1. توبه، 2. تسلیم، 3. صفا، 4. رضا، 5. قناعت، 6. عزلت.» (28)در این خانقاه یک نفر شیخ و ده نفر صوفی و تعدادی کارمند و خدمه با تأسیساتی چون: کتابخانه و مطبخ و غیره، در امر تهذیب نفس خدمت میکردند. در ضمن، صوفیان خود در نقش دانشجو در یک دوره پنج ساله، تصوف و آداب صوفیگری را میآموختند و پس از طی دوره، دیگر افراد واجد شرایط گزینش شده، جای آنان را پر میکردهاند.
به این ترتیب میتوان گفت که ربع رشیدی «به منزلت دانشگاهی بود که علوم عقلی و نقلی و هنر و صنعت و حرفت و طب و ادب و غیره را در آن درس میدادند...» (29) لازم به توضیح است که با توجه به اینکه دانشمندان و علمای علوم مختلف در سطوح عالی از اکناف عالم در شهرک علمی تحقیقاتی ساکن شده بودند، لذا افراد مستعد و نخبه پس از فراغت از تحصیل از دانشکدههای مختلف، مراحل عالیتر را نیز نزد آنان فرا میگرفتند.
ب) فعالیتهای پژوهشی و پایگاههای تحقیقاتی ربع رشیدی
1. بیتالکتب (پایگاه تحقیقات کتابخانهای و تاریخ):
خواجه رشیدالدین فضلالله، این اندیشمند بزرگ، با عنایت به اینکه فعالیت آموزشی بدون فعالیتهای پژوهشی، کمال مطلوب نیست و عمق کافی در دانشپژوهان در راه کمال ایجاد نمیکند، علیرغم مشکلات فراوانی که در راه تهیه کتاب که در آن زمان به علت فقدان صنعت چاپ و وسایل ارتباطی و نقل و انتقال وجود داشت، اقدام به گردآوری و تهیه مجموعه عظیمی از کتب علمی فرهنگی ذیقیمت در دانشگاه ربع رشیدی نمود. او در این باره مینویسد: «دو بیتالکتب که در جوار گنبد خود از یمین و یسار ساختهام، از جمله هزار عدد مصحف [قرآن] در آنجا نهادهام، وقف کردهام به ربع رشیدی، ... دیگر شصت هزار مجلد کتاب در انواع علوم و تواریخ و اشعار و حکایات و امثال و غیره که از ممالک ایران و توران و مصر و مغرب و روم و چین و هند، جمع کردهام همه را وقف گردانیدهام بر ربع رشیدی.» (30)به حق میتوان گفت یکی از بزرگترین کتابخانههای آن عصر، بیتالکتب یا کتابخانه ربع رشیدی است که متجاوز از شصت هزار کتاب علمی به زبانهای مختلف دنیا در آن گردآوری شده بود و محل بسیار خوبی برای تحقیق و پژوهش در علوم مختلف بوده است. این کتابخانه از حیث کمّی و کیفی قابل مقایسه با بزرگترین کتابخانههای امروزی است.
مخزن کتاب در دو طرف راست و چپ گنبد (در روضه) بوده، به نحوی که کتب علوم نقلی و نیز تألیفات خود خواجه، در کتابخانه طرف راست و کتب علوم عقلی، در کتابخانه طرف چپ و مصاحف (صدها جلد قرآن با خطی خوش) در داخل گنبد قرار داشته و هر یک دارای نظم و ترتیبی خاص بوده است؛ همچنین قرائتخانه جهت مطالعه کتاب وجود داشته است. شیوه کتابداری به صورت علمی بوده و برای اینکه حداکثر بهرهگیری از کتب و دانش مضبوط در آنها صورت گیرد، در هر قسمت، یک نفر خازن (کتابدار) و یک نفر مناول (متخصص علم کتابداری) که باید «عاقل و کافی و متورّع و نویسنده و اهل علم و صاحب معرفت کتب» (31) باشند، به انجام وظیفه اشتغال داشتند. در هر قسمت، فهرست جداگانهای از کتب وجود داشت که در معرض دید مراجعان قرار میگرفت.
خروج کتاب از کتابخانه، شرایط خاصی داشت که معمولاً بدون ودیعه و احراز شرایط، امکانپذیر نمیشد تا مبادا این آثار گرانقیمت دستنویس که در آن زمان فراهم آوردنش بسیار مشکل بود، از بین برود.
2. پایگاههای تحقیقات تجربی و کاربردی:
دارالشفای ربع رشیدی که علاوه بر بخش آموزش نظری علوم پزشکی، دارای بیمارستان و داروخانه هم بود، ضمن اینکه به کتاب طبی در تخصصهای مختلف دسترسی داشت، از تجهیزات آزمایشگاهی و تحقیقاتی مناسبی به منظور تهیه انواع داروها، روغنها، شربتها و وسایل مورد نیاز در پزشکی عمومی، چشمپزشکی، دندانپزشکی، جراحی، ارتوپدی و فیزیوتراپی و نیز آزمایش قاروره و... برخوردار بوده است. در بعضی از موارد از جمله داروسازی، مواد یا وسایل اولیه از خارج خریداری میشد و ترکیبات یا ساخت لازم به تناسب نوع بیماری و درد، در محل طراحی و تهیه میشده است.مطالعات پزشکی در زمینه انواع مرضها و نوع درمان و آثار آنها در طول فعالیتهای دارالشفا، زیر نظر اطبای داخلی و خارجی صورت میپذیرفته است.
همچنین، عرصههای مختلف شهرک علمی - تحقیقاتی و فرهنگی ربع رشیدی، محلی برای تحقیقات علمی - کاربردی در زمینههای فنی -مهندسی و معماری و هنر بوده است. در واقع، مقطع آموزش فنی -حرفهای و علمی - کاربردی که در مکانهای مختلف ربع رشیدی و تأسیسات وابسته به آن برگزار میشده، در کنار فعالیتهای آموزشی، در محل کارگاهها، آتلیهها، مؤسسات صنعتی، کارخانهها و مزارع نمونه تحقیقاتی و غیره به تحقیقات کاربردی نیز میپرداخته است.
بیشک، رشتههایی چون: خطاطی، قوّالی، نقاشی، زرگری و... در مبحث هنر و رشتههایی چون: معماری، کهریزکنی، باغبانی و دهقنت و ... در مقوله فنی و مهندسی که طبق وقفنامه در این مجتمع آموزش داده میشدند، بدون کارگاه و فعالیت تحقیقاتی - کاربردی، مطلوبیت لازم را نمییافتند. در تأیید وجود کارگاههای نقاشی و نیز استادان برجسته این هنر در دستگاه خواجه رشید، به نوشته «ویلیر» نیز اشاره میکنیم که مینویسد: «وقتی جامعالتواریخ در رشیدیه تهیه میشد، با تصاویر و نقاشیها زینت مییافت. از مدارک بر میآید که نقاشان چیرهدست در این مهم با او کار میکردند. بعضی از کارهای آنان طرز کار و سبک مکتب نقاشی بغداد در قرن سیزدهم میلادی است. (32)
خواجه برای ایجاد مزرعه نمونه تحقیقاتی که میتوانست در علوم داروسازی، باغبانی، کشاورزی و گیاهشناسی مورد بهرهبرداری قرار گیرد و در ضمن در ایجاد فضای سبز سالم و تنوع در اشجار به منظور تلطیف هوا و بهرهگیری دانشپژوهان و علما و ساکنان شهرک از زیبایی و ترویح و شادمانی مترتّب بر آن مؤثر باشد، اهمیت بسیاری قائل بود؛ به طوری که بنابر نقل پتروشفسکی: «از همه ممالک، انواع درختان میوهدار و ریاحین و حبوبات که در تبریز نبوده و هرگز در آنجا کس ندیده، نهال و شاخ آن پیوند کردند و بذور آن بیاوردند و به ترتیب آن مشغول شدند... و تمامت ولایات بعید از ممالک هند و ختای و غیره، ایلچیان فرستاده تا تخم چیزهایی که مخصوص به آن ولایات است بیاورند.» (33)
به نظر میرسد که عرصه تحقیقات علوم اجتماعی و مردمشناسی نیز در این شهرک فراهم بوده، اما اینکه آیا در این رابطه بهرهگیری صورت گرفته یا نه، مطلبی به دست نیامده است. مؤید این مطلب، تأسیس پنج قریه در جوار ربع رشیدی است که در هر قریه، 40 غلام و کنیز از نژادها و اقوام مختلف ساکن بودند. نژاد این غلامان در هر قریه به تفکیک و به ترتیب: «زنگی، گرجی، حبشی، قیروانی و رومی» بوده که در موقع ثبت این اطلاعات، غلامان و کنیزان رومی هنوز ساکن نشده بودند.
3. روابط بینالملل و حمایت از فعالیتهای علمی - تحقیقاتی جهان اسلام:
فعالیت علمی - تحقیقاتی ربع رشیدی پویایی خود را با ایجاد ارتباط بین خود و دانشمندان و محققان سراسر عالم، به ویژه جهان اسلام، تضمین میکرد؛ ضمن اینکه با این نوع ارتباط، موجب میشد تا دانشمندان و علمایی که امکان حضورشان در این دانشگاه بینالمللی و شهرک علمی - تحقیقاتی فراهم نمیشد، به نحو مطلوبی در فعالیتهای علمی - تحقیقاتی و فرهنگی خود تقویت شوند که این امر به احیای مجد و عظمت دانش در ممالک اسلامی و رشد نهضت علمی - فرهنگی مسلمین کمک شایانی میکرد.حائز اهمیت است که خواجه رشیدالدین در این کار، بیتوجه به تفاوتهای مذهبی و مسلکی مسلمین اقدام میکرد. دامنه این فعالیت از هند و ماوراءالنهر تا اندلس و آفریقا و اروپا گسترده بود: چنان که برای دانشمندان و علما و عرفایی چون: شیخ صفیالدین اردبیلی (جد صفویه)، مولانا عضدالدین ایجی، خواجه اصیلالدین (فرزند خواجه نصیرالدین طوسی)، مولانا صدرالدین محمد ترکه، مولانا عبدالرزاق کاشی (کاشانی) و مولانا علیقمی، کمکهای مالی و تجهیزات قابل توجهی ارسال میشد. «برای 10 نفر از علمای بزرگ طرابلس و اندلس و قیروان و اشبیلیه و تونس و قرطبه (کوردوبا در اسپانیا) ده یا بیست هزار دینار نقد و هزار یا دو هزار مثقال طلا با خلعتهای گرانمایه از وجوهات ممالک روم فرستاده است.» (34)
یکی از فعالیتهای دیگر در این مورد، اعلام مسابقه تألیف کتاب علمی است که برای آن جایزه قابل توجهی نیز در نظر گرفته شده بود. این امر باعث میشد که فرهیختگان جهان اسلام رغبت بیشتری به فعالیتهای تحقیقاتی نشان دهند و دانشپژوهان گمنام نیز در عرصه علمی جهان، منشأ اثر شوند و به پیشرفت علمی فرهنگی مسلمین یاری رسانند.
فعالیت دیگر خواجه که روابط بینالملل علمی - تحقیقاتی را تقویت میکرد، اهدای کتب و آثار علمی خود به کتابخانههای بزرگ جهان بود و نیز گردآوری و تهیه کتب علمی و فرهنگی از سراسر نقاط عالم برای قرار دادن در کتابخانه عظیم ربع رشیدی که موجبات تبادل علمی و دستیابی دانشمندان به آخرین یافتههای علمی تحقیقاتی روز را امکانپذیر میساخت.
در این راستا، خواجه در بهرهگیری از عناصر و دانشمندان غیرمسلمان نیز در مواردی غافل نمیگشت؛ چنانکه «در تهیه کتاب عظیم جامعالتواریخ، علاوه بر یک زاهد کشمیری که در تدوین تاریخ هندوستان به او کمک کرد، دو عالم چینی برای ترجمه منابع چینی برای او کار میکردند.» (35)
ج) جایگاههای و فعالیتهای فرهنگی - تربیتی
1. جایگاههای رسمی فعالیتهای فرهنگی - تربیتی در شهرک دانشگاهی، در محل «ربع» قرار داشت که شامل دو مسجد تابستانی و زمستانی در قسمت روضه و «گنبد» و «خانقاه» میشد. در مساجد، علاوه بر نماز جماعت یومیه و عبادات معمول؛ در مسجد تابستانی، «نماز جمعه» و «نماز عیدین» و در مجسد زمستانی، درس تفسیر قرآن و حدیث و ... نیز برگزار میشد. دارالقرآن در محل «گنبد» قرار داشت و فعالیتهای قرائت، تجوید، صوت، حفظ و ختم قرائت قرآن در آن صورت میپذیرفت. «در خانقاه» نیز بر اساس معتقدات خواجه، مراحل تهذیب نفس و تصوف زیر نظر شیخ، طی میشد.موارد فوق، حاکی از این نکته است که کلیه افراد شهرک دانشگاهی، اعم از استادان و هیئت علمی، مربیان، کارکنان بخشهای مختلف و دانشپژوهان رشتههای گوناگون، در جریان حضور شبانهروزی خود علاوه بر فعالیتهای شغلی و تحصیلی، اقامه جمعه و جماعت، فعالیت قرآنی (که حداقل قرائت آن بود) و برنامه خودسازی و تهذیب نفس را دنبال میکردند.
2. در هر جایگاه، علاوه بر برنامههای عمومی، برنامههای ویژهای نیز برای افراد واجد شرایط اجرا میشد یا همچون خانقاه، افراد خاصی را برای اجرای فعالیتهای ویژه در آنها معین کرده بودند که تأثیر این موارد، علاوه بر همان مجریان، کل مجموعه نیروی انسانی شهرک را نیز از طریق فضاسازی معنوی و تربیتی و آمادهسازی روحی و غیر آن، شامل میگشت.
خواجه رشیدالدین در نامهای به پسرش سعدالدین، برنامه قرآنی ربع رشیدی را چنین شرح میدهد: «از جوار گنبد از یمین و شمال، صد نفر را در کوچهای که به جهت ایشان احداث کرده بودیم، ساکن گردانیدیم و ادرارات این دو طایفه را تعیین فرمودیم... جماعت کوفیان و بصریان و واسطیان و شامیان که بعضی سبعهخوان و برخی عشره خوان بودند و در این قسم در تمام ربع مسکون، معروف و مشهور گشته، فرمودیم که در دارالقرآن هر روز تا وقت ضحی به تلاوت قرآن مجید مشغول باشند و چهل نفر از غلامزادگان خویش را به ایشان سپردیم تا ایشان را سبعهخوانی تعلیم کنند و جماعت خوارزمیان و تبریزیان و دیگر خوبخوانان... گفتیم که ایشان بعد از وقت ضحی تا به وقت زوال به تلاوت کلام ربّانی و قرائت آیات صمدانی قیام نمایند.» (36)
3. یکی دیگر از برنامههای مهم فرهنگی - تربیتی شهرک، تعظیم شعائر اسلامی و بزرگداشت ایامالله بود؛ برگزاری نماز جمعه و نمازهای عیدین، برگزاری مراسم شبهای جمعه، تمام شبهای ماه رمضان، عیدین، میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، شب فلاح، شب برات [شب میلاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)]، شب استفتاح، شب رغایب (اولین شب جمعه ماه رجب)، ایامالسعی (روز شانزدهم هر ماه) و روز عاشورا. همچنین در دارالضیافه، در مراسم فوق و نیز در روز عید نوروز و در هر ماه در دو سماع، ساکنان شهرستان رشیدی و نیز مردم تبریز پذیرایی میشدند. (37)
4. برنامه بسیار مهم دیگر تربیتی این دانشگاه بینالمللی، همراه نمودن همه برنامههای آموزشی، پژوهشی، فرهنگی، اداری و خدماتی دانشگاه با آداب و رسوم و سنن پسندیده اسلامی و آراستن آنها به زیور کلام یا اسمای الهی و احادیث و ادعیه مخصوص بود که در جهت تعمیق بینش و رفتار اسلامی در کلیه اقشار وابسته به دانشگاه و ترویج اخلاص و یک رنگی و افزایش روح ایثار و از خودگذشتگی و جهاد در راه خدا و کمالطلبی در مسیر او و در مجموع، حرکت یکپارچه این پایگاه عظیم علمی جهان اسلام به سوی استقلال علمی - فرهنگی و مجد و عظمت مسلمین عالم، اقدام لازمی بود و تأثیر تام داشته است.
دانشاندوزی با عرفان و مبانی معرفت و اصول دیانت پیوسته بود. استاد با نام خدا و به خاطر او درس را آغاز میکرد و دانشجو به قصد قرب به درگاه الهی طلب علم مینمود. کارکنان دانشگاه نیز در پی انجام خدمتی در مسیر رضای حق، مجدانه تلاش میکردند و وقتی داعی، حقوق آنها را محترمانه برایشان میآورد، دعای مخصوص میخواندند.
5. نکته اصلی دیگری که در واقع از مبانی برنامهریزی فرهنگی - تربیتی ربع رشیدی بود، توجه مؤکد خواجه به پیشگیری از ورود عناصر ناصالح و ناشایسته، اعم از مسئول، استاد، دانشجو، کارمند و خدمه به دانشگاه بود که بارها آن را در جاهای مختلف در وقفنامه و نامههای خود آورده است. در واقع، وی به امر گزینش نفوس مستعد از حیث اخلاقی و نیز توان لازم و استعداد مناسب، اهمیت تام داده است و حتی استمرار مراقبت از کلیه افراد را در همه مراحل یادآور شده است؛ او مینویسد: «مجاوران [همکاران و ساکنان] و عمله و محصلان و عمال و کارکنان موقوفات را تجربه کنند، هر کس در او بیامانتی و بیدیانتی بینند، مالش داده و بیرون کنند و کسی که آن خصال نامحمود درو نباشد، نصب گردانند.» (38) در مورد استادان و مسئولان دانشگاه هم عباراتی این چنین در وقفنامه و مکاتبات نوشته است.
نظام اداری و برنامهریزی ربع رشیدی
فرایند رهبری و مدیریت
اداره کردن یک مجتمع بزرگ علمی - تحقیقاتی بینالمللی که در کنار خود، شهرکی به عظمت یک شهر بزرگ را نیز جای داده، آن هم با شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن روز، کاری کارستان بوده است. خواجه رشیدالدین فضلالله، به گواهی تاریخ، از رهبران و مدیران برجسته تاریخ مسلمین است که با توجه به هوش و ذکاوت خاص خود و توان علمی تحقیقاتی و قدرت و نفوذ فرهنگی سیاسی و اقتصادی ویژه، قادر به انجام فعالیتهای بزرگی از قبیل تأسیس و سازماندهی و اداره اولین دانشگاه بینالمللی ربع رشیدی و شهرک علمی تحقیقاتی و فرهنگی آن در طول حدود 20 سال از حکومت جانشینان چنگیز مغول میگردد. بسیاری از اصول و شیوههای مدیریتیای که امروز به عنوان بهترین یافتههای علم مدیریت در جهان بر آن تأکید میشود، او با الهام از مبانی اسلام و استفاده از تجارب پیشینیان، هفت قرن قبل یافته و به عرصه عمل وارد کرده است.اصول پنجگانهای که مدیریت علمی بر آن استوار است؛ اعم از برنامهریزی، سازماندهی، فرماندهی یا بسیج منابع و امکانات، هدایت یا هماهنگی و کنترل و نظارت، هر یک به نحوی در مدیریت این دانشگاه مشاهده میشود.
اصول رفتار سازمانی و مدیریت پیشرفته منابع انسانی، مبانی گزینش نیروی انسانی، اصول بودجه، مبانی اقتصاد دانشگاهی و نظام آموزشی تحقیقاتی و بسیاری از این قبیل موارد، از جمله نکاتی است که با تجزیه و تحلیل وضعیت دانشگاه ربع رشیدی، توجه انسان را به خود جلب میکند.
خواجه رشیدالدین فضلالله علیرغم اشراف کامل خود بر امور، یک هیئت سه نفری مشابه هیئت امنا، مرکب از «متولّی»، «مشرف» و «ناظر»، تعیین و شرایط سختی را بر ایشان مقرر کرده بود؛ از جمله اینکه «عمّال (یعنی این سه مسئول) اهل کفایت باشند و تارک تمام مسکرات باشند و باید این معنی را نزد حاکم شریعت به ثبوت رسانند. چون به ثبوت رسانیده باشند و قاضی مسلمانان بدان حکم کرد، مجوز و مرخصی نیست که هیچ یک از برادران و خواهران ایشان و غیرهم، بر آن عامل اعتراضی کنند، و طعن جایز دارند... و تا وی در قید حیات باشد، آن عمل بر وی مقرر باشد. چون وی به آخرت رود، به اسنّی (اولاد بزرگتر بعدی) دیگر منتقل میشود بر این وجه که شرح داده آمد، نفساً بعد نفس و نسلاً، بعد نسل الله اعلم بالصواب.» (39)
خواجه رشید همچنین تأکید کرده است که حتماً این سه نفر در ربع حضور و بر کارها نظارت مستقیم داشته باشند و اگر به دلیلی نتوانستند، دیگری را به نیابت خود جهت مباشرت آن عمل، قائم مقام خود معرفی کنند. «متولّی» را مسئول مستقیم ربع رشیدی (رئیس یا مدیر عامل) دانسته که باید در هر کار اساسی و تصمیمات مهم، به ویژه در امور مالی، با دو مقام دیگر (مشرف و ناظر) مشورت و سپس اقدام کند. او را نصیحت میکند که رعایت حق بکند، نیکوکار، صبور و خوش قول باشد و در تعیین افراد دقت و صالحترین و مجدّترین افراد را برای کادر ربع رشیدی استخدام کند. دیگر اینکه، هیچ گاه به استقراض روی نیاورد که «عظیم نامستحسن است و خانمها ویران کند خصوصاً وقف را.» (40)
«ناظر» را همه جا نایب متولی معرفی نموده که در غیاب متولی میتواند به امور ربع رشیدی رسیدگی و کارها را حل و فصل کند. از همین نقطه آغاز، مهمترین وظیفهای که رشید، هم خود در آن وسواس به خرج داده و هم به آن تأکید ورزیده و حساسیت داشته است، گزینش کلیه عناصر ربع رشیدی از مسئولان و کارکنان گرفته تا استادان و کادر آموزشی و تربیتی و دانشجویان، آن است که بر اساس مسئله تقوا، پایبندی به احکام اسلام و امانتداری و نیز کفایت و استعداد و توان، در هر کاری لازم است و حتی به متولی و دو مقام دیگر توصیه میکند: «متجاوزان و عمله و محصلان و عمال و کارکنان موقوفات را تجربه کنند، هر کس که در او بیامانتی و بیدیانتی بینند، مالش داده و بیرون کنند و کسی را که آن خصال نامحمود در او نباشد نصب گردانند و اینان باید... تمامت صالح و امین و متعهد باشند و از تمامت مسکرات، مجتنب و محترز.» (41)
البته این شرایط عام برای وابستگان ربع است و در مرحله بعدی، برای متصدیان هر شغلی و فعالیتی، به همراه شرح وظایف، شرایط خاص تعیین میکند. برای مثال، طبیب علاوه بر این شرایط، باید «حاذق و امین» هم باشد یا استاد باید «فاضل، عالم به اصول و فروع دین و نیکوسیرت و مشهور به صلاح» باشد. دانشجو علاوه بر شرایط عمومی، باید مهوس (شایق و دارای انگیزه) و مجد (جدی و پرتلاش) و کوشا باشد. کتابدار باید عاقل، کافی، متورع، نویسنده و کتابشناس (آشنا به علم کتابداری) باشد.
دومین نکته مهم در رهبری مجتمع این بود که پس از گزینش افراد واجد شرایط برای امور مختلف و مشخص شدن نحوه نظارت بر کار آنان، امکانات مختلف علمی، آموزشی و تربیتی به نحو مطلوبی در اختیارشان قرار میگرفت تا با سازماندهی مناسب، حداکثر استفاده علمی، تحقیقاتی و تربیتی صورت پذیرد و فرایند تعلیم و تربیت، محصول و مستخرجات عالی عرضه کند. فضاهای آموزشی و پژوهشی و تربیتی - فرهنگی هر یک به تناسب و اندازه و با امکانات لازم تجهیز شده و هر یک مکمل دیگری بودند و به صورت زنجیرهای خدمات لازم را ارائه میکردند؛ لذا هیچ گونه کمبود و کم کاریای در این مسیر پذیرفتنی نبود. اینها همه در وضعیتی بود که نظم خاصی بر امور حکمفرما گشته، امکان سهلانگاری و تنبلی و مسامحه از افراد گرفته میشد.
سومین نکته مهم، تلفیق «علم و عمل» و «تعلیم و تربیت» در همه جوانب امور بود. هم آموزشها با کارورزی و تمرین عملی همراه بود و هم دانشاندوزی با عرفان و مبانی معرفت و اصول دیانت در جانهای مستعد دانشجویان و دانشپژوهان و ارباب علم و پژوهش شکل میگرفت و این از رموز اساسی موفقیت ربع رشیدی بود. هم در علوم عقلی و تجربی تبحر مییافتند و هم در علوم الهی و معارف اسلامی تلمّذ میکردند. هم خدا را در تشریح اجزای بدن و در آزمایشگاه پزشکی میشناختند و هم با او در مسجد خلوت میکردند و سرانجام پس از طی مراحل علمی، برای شکستن غرور و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق، به کنج عزلت عارفانه پناه میآورند و آن گاه وارد جامعه اسلامی میشدند و در آن دوران تاریک حکمرانی مغول، همچون شمع، نور امید مردم مسلمان میگردیدند.
چهارمین نکته مهم در سیاستگذاری و رهبری ربع رشیدی که شاید پیش از نکته قبل باید گفته میشد، ایجاد آرامش خاطر و رفاه نسبی لازم برای کلیه اقشاری بود که در ربع رشیدی به تحصیل یا تعلیم یا سایر خدمات اشتغال داشتند؛ به نحوی که برای هر یک مقرری ماهانه، علاوه بر سایر اعانات و تسهیلات یومیه، منظور شده بود.
پنجمین نکته با اهمیت در این رابطه، جدا کردن عوامل مختلف تعلیم و تعلم و کارکنان و غلامان و غیره از سایر اشتغالات و مشغولات و مشغولیات عامیانه، به منظور تمرکز حواس و قوای افرادی ذیربط در امر مهم تعلیم و تربیت است که این کار را با تمام وقت و شبانهروزی کردن مراحل مختلف و مقاطع گوناگون تحصیلی و نیز اسکان دانشجو، استاد، کارمند و کارگر در بخشهای مختلف و مجزّای ربع رشیدی صورت داده بودند. این امر آن چنان دقیق پیگیری میشد که حتی هیچ یک از استادان پزشکی تمام وقت، بدون اجازه متولی، حق فعالیت در خارج از ربع را نداشتند. (42)
بدیهی است که توجه به هر یک از نکات مهم فوق، نیازمند تمهیدات و مقدمات بسیار بود که با توجه به شرایط آن زمان، تحقق نسبی آن مشکل مینمود که با وجود تأییدات الهی و تدبیر و مدیریت قوی دانشمند بزرگ اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هـ بتواند برای مدتی مدید به رسالت والای خود عمل کند.
مبانی تشکیلاتی و نحوه رفتار سازمانی
یکی از ویژگیهای برجسته دانشگاه ربع رشیدی، سازماندهی و تشکیلات قوی و دقیق آن بود؛ به نحوی که بر اساس استراتژی و اهداف دانشگاه، شرح وظایف هر قسمت مشخص شده و تقسیم کار دقیق صورت پذیرفته و برای هر کار یا مجموعه وظایف، شغل و پست تعریف شده بود. علیرغم اینکه در دوران حیات آن دانشگاه، از جوامع پیچیده صنعتی خبری نبود و تکنولوژی ساده کشاورزی و دامداری سنتی بر زندگی اقتصادی مردم حاکم بود، تشکیلات قوی این شهرک علمی - تحقیقاتی و مجتمع آموزش عالی، از مزایا و ویژگیهای مثبت و سازماندهی اداری امروزی برخوردار بود؛ به نحوی که از بیماریهای دیوان سالاری ماشینی و بوروکراسی جوامع صنعتی هم خبری در بین نبود.یکی از محققان ایرانی در مقاله خود درباره این شهرک چنین مینگارد: «این شهر عظیم علم و دانش، شاید نه تنها در آن زمان در نوع خود بینظیر بود، بلکه پس از آن نیز شبیه آن را در جای دیگری نمیتوان سراغ گرفت - (اگر اشتباه نکنم پس از جنگ جهانی دوم بود که شورویها نیز فکری مشابه را با ایجاد شهر اکادمگورود دنبال کردند تا بتوانند گروهی از دانشمندان و محققان برجسته خود را در یک واحد بزرگ شهری جمعآوری کرده، محیط فکری و وسایل کار لازم را در یک جا برای آنها فراهم کنند)- اما آنچه که بیش از خود شهر جالب توجه میباشد، تشکیلات و اداره امور این واحد بزرگ علمی است که به راستی از هر جهت، حیرتآور است؛ چون گویی بر اساس آخرین روشهای امروزی و مفاهیم و اصول دانشگاهی زمان ما استوار بوده است. بیپروا باید اعتراف کنم که یک مطالعه سطحی در کار و زندگی طلاب ربع رشیدی جداً حس مباهات و غروری در من ایجاد کرد که چگونه اجداد ما قرنها قبل از آنکه مفاهیم و کلمات خارجی از قبیل Sandwich Library Sciences, Courses یا Academic Exchange یا Paper یا Full Time و کنفرانس و سمینار و غیره در قاموس دانشگاهیها وارد شود، اصول مشابهی را عیناً به خاطر پیشرفت امور علمی و آموزش رعایت میکردند و ضمن اختصاص اعتبارات و وسایل کلان برای پیشبرد دانش و پژوهش، در عین حال نهایت توجه را هم به آنچه که ما امروز «اقتصاد دانشگاهی» مینامیم مبذول میداشتند. در دارالشفای ربع رشیدی طبق وقفنامه، اطبایی که به خدمت دارالشفا مأمور میشدند، میبایستی هر کدام نوبه و کشیک داشته باشند تا اینکه شبانهروز همیشه یک نفر طبیب یا شاگرد و داروساز در سر کار حاضر بوده و هر طبیبی باید دو نفر متعلم را درس طب و دواسازی آموزد.» (43)
محقق دیگری در رابطه با سازماندهی دانشکده پزشکی ربع رشیدی مینویسد: «هر پزشک، چهار روز در هفته، قبل از ظهرها تدریس و بعد از ظهرها به طبابت ساکنان و پرسنل ربع و سرپرستی کارورزی دانشجویان پزشکی میپردازد. هر پزشک پنج دانشجو دارد و درهفته، دو روز صبح و بعد از ظهر به معالجه عمومی یا ویزیت تمام بیمارانی که از تبریز یا نقاط دیگر مراجعه میکنند میپردازد (روز جمعه تعطیل است). شیوه معالجه تقریباً مثل امروز بود، نسخه نوشته میشد و از روی نسخه، دارو در داروخانه ربع داده میشد و اگر به بستری شدن نیاز بود، بستری میشد، آن هم در دو قسمت؛ یعنی اگر بیماری واگیردار بود، در جای مخصوص و الاّ در محل عمومی بستریها (بستریهای معمولی) بستری میشد. علاوه بر پزشکان تمام وقت، پزشکان ترددی (به قول رشیدالدین: متردد) و نیمه وقت نیز بودند که از اکناف ایران و جهان با آنجا در رفت و آمد بودند.» (44)
در مجموع شاید بتوان اصول عمدهای که در سازماندهی و تشکیلات ربع رشیدی مورد توجه بوده، چنین برشمرد:
1. «تعیین شرح وظایف و محدوده اختیارات هر مسئولیت و پست، از بوّاب و طباخ گرفته تا مدرسان و طلبه و سه مقام ارشد»؛ به عنوان مثال، «متولّی»، مسئول مستقیم امور مالی و استخدام و عزل، آموزش، ساختمان، گزینش طلبه و مدرسان، گزینش کارمندان ربع و کارگران و غلامان موقوفات بود.
2. «عنایت به شایسته سالاری و لیاقت و پاکی نفس یا به عبارت دیگر؛ توجه به دو اصل تعهد و تخصص در انتخاب افراد و مسئولان»؛ این امر نه تنها در ردههای پایین و میانی اعمال میشد، بلکه در بالاترین سطح نیز مورد توجه بود؛ زیرا خواجه، شرط سه مقام ارشد، یعنی متولی، ناظر و مشرف را دوری از معاصی و اثبات آن نزد قاضی شرع میداند. (45) یا در مورد کتابدار مینویسد: باید «عاقل، کافی، متورّع، نویسنده و صاحب معرفت کتب» باشد.
3. «تقسیم کار صحیح»؛ فعالیتها در دانشکدهها و بخشها و قسمتهای مختلف تقسیم شده بود و روال اداره هر یک با رعایت سلسله مراتب مشخص میشد. در کل نیز کارها به سه قسمت، تقسیم و به سه مقام ارشد که متولی و ناظر و مشرف بودند، واگذار شده بود.
4. « با توجه به اصل مشورت در امور، در عین بقای مسئولیت»؛ خواجه مشخص کرده بود که «متولی باید در هر کار اساسی و تصمیمات مهم و به خصوص در امور مالی، با دو مقام دیگر؛ یعنی ناظر و مشرف، مشورت کند و سپس اقدام نماید.» (46)
5. «ثبات مدیریت»؛ خواجه هم در مورد خود و هم سایر مقامات به این مطلب توجه خاص داشته است. برای مثال، در خصوص مسئولیت اصلی ربع رشیدی مینویسد: «اولاً تا این ضعیف در قید حیات باشد، تولیت این ابوابالبر و موقوفات آن جهت نفس خود معین گردانیدهام.» (47)
6. «استمرار حضور مسئولان و پیشگیری از توقف کار روزمره»؛ یکی از مشکلات مدیریت دانشگاهی امروز عدم رعایت همین اصل است، اما خواجه رشید نه تنها به مسئولان دانشگاهی ربع رشیدی اجازه عدم حضور و عدم نظارت مستقیم آنها را نمیدهد، بلکه با قرار دادن محل کار هر یک به نحوی که مشرف بر بخشهای تابع باشد و نیز با ساکن گردانیدن آنها در شهرک، زمینه عدم حضور را از بین میبرد و در عین حال، برای مواقعی که به دلیل و عذر خاصی نمیتوانند حضور یابند، دستور تعیین قائممقام یا نایب را داده است. برای مثال، در خصوص سه مقام ارشد مینویسد: اگر به دلیلی نتوانسته حاضر شود، دیگری را به نیابت خود جهت مباشرت آن عمل، قائم مقام خود معرفی کند.
7. «رفتار غیر ابزاری نسبت به کارکنان و رعایت اخلاق و حقوق اسلامی در مورد آنان در محیط کار»؛ خواجه رشید به متولی توصیه میکند که: «خوشخلق، صبور و مهربان باشد و نسبت به کارکنان، دلسوزی و غمخواری کند.» (48) او حتی در مورد غلامانی که برای امور کارگری و خدماتی به آنجا فرا خوانده میشدند، توجه نشان میداده است که «بل به لطف و مواسات چنان کند که از سر فراغ بال و رفاهیت حال، متوجه گردند.» (49)
8. «ایجاد و تأمین امنیت خاطر و آرامش روانی برای استادان، کارکنان، کارگران و خانوادههای آنها و نیز دانشجویان و پناهجویان ربع رشیدی»؛ خواجه معتقد بود که وقتی افراد بر اساس «تعهد و تخصص، ایمان و کفایت، قوی بودن و امین بودن» گزینش گردند، آن گاه برای اینکه بتوانند اهداف و استراتژی نهضت علمی دانشگاه ربع رشیدی را بر اساس و از طریق شیوهها و روشها و سازماندهی دقیق آن دنبال کنند، باید دارای فراغ بال و طیب خاطر از حیث مسائل زندگی و خانواده و امرار معاش باشند تا دغدغه نان و مسکن و هزینههای روزمره نتواند آنها را از خدمت، عبادت، تعلیم و تعلم و تربیت در راه رضای حق تعالی و جامعه مسلمین باز دارد یا سستی و فطوری در این راه ایجاد کند؛ لذا تمامی امکانات زندگی راحت و مرفه را در مجموعه ربع و شهرستان و ربض و تأسیسات هر یک فراهم کرده و در مرحله نخست، مسکن و خوابگاه به اندازه کافی برای همگان آماده کرده بود. در شهرستان، بازار و مغازهها و کارخانجات و کارگاههای مورد نیاز زندگی خانوادهها را تأسیس و در هر قسمت، چشمهسارها و قنوات جاری و باغها و دشتهای سرسبز و مفرح جان و فزاینده روح، احداث کرده بود. از این گذشته، حقوق کافی در اختیارشان قرار داده بوده، از امکانات آموزشی و تربیتی، بهداشتی و درمانی در سطح عالی و مجانی، بهرهمندشان میگردانید. از سویی، برای اینکه حتی دغدغه خاطری از آینده یا دوران کهولت یا بیماری و حادثه نداشته باشند، به اقدماتی دست زده بود که امروز پس از هفتصد سال، غربیها به آن نتیجه رسیدهاند و با اینکه به نام خود در همه جهان آن را ترویج میکنند، هنوز هم در گوشههایی از نقاط عالم از این شیوهها بیبهره ماندهاند و آن تأسیس صندوق تأمین اجتماعی یا بیمه عمر و نیز تأسیس صندوق بازنشستگی و همچنین ذخیرهسازی حقوق یکسال بعد کارمندان بود. به عنوان مثال، خواجه در مورد غلامان ترک که اکثریت کارگران و کشاورزان و خدمه دانشگاه و شهرک را تشکیل میدادند، مینویسد: «هر چه کسب کنند، پنج ششم از آن ایشان باشد و یک ششم جهت وقف بستانند؛ اما آن را محفوظ دارند تا اگر وقتی یکی از ایشان متوفی شود و از وی اطفال و ایتام و ارامل باز ماند و یا به حادثه و واقعه، مرضی و احتیاجی مبتلا شود، از آن حصّه، محفوظ و به نظر متولی، بیاسراف ... در مصالح ایشان صرف کنند... و اصلاً از اکساب ایشان به هیچگونه دیگر چیزی صرف نکنند تا به هیچ وجه به دیگری محتاج نگردند و مکفی المؤونه باشند.» (50)
نحوه ترتیب محلهها و سکونت هر یک از اقشار به تناسب شئونات علمی و تخصصی در یک محله خاص نیز نشئت گرفته از توجه خواجه به ظرایف روابط انسانی و روحیات نوع بشر است که خود حاکی از وجود و ظهور اصول رفتار سازمانی پیشرفته بر مبنای شریعت اسلامی است. برای مثال، علما در یک محل و طلاب در محل دیگری زندگی میکردند. مجموعه این توجهات باعث میشد که همه اقشار همکار، از استادان و علما و اطبای طراز اول گرفته تا کارکنان جزء و غلامان، همه با رغبت و آرامش خاطر و شوق تلاش کنند و در تحقق اهداف ربع رشیدی کوشا باشند؛ که این خود تبلیغی برای جذب اکابر علمی و استعدادهای درخشان آن دوران بود.
مبانی برنامهریزی و تنظیم بودجه ربع رشیدی
به نظر میرسد برنامهریزی کلان خواجه رشیدالدین در ابعاد مختلف، بر این امر مبتنی بوده که بتواند دانشمندان و مغزهای متفکر جهان اسلام را به هر نحو ممکن جذب برنامههای مستقیم و غیرمستقیم ربع رشیدی کند. بر این اساس، او با بهرهگیری از قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود، اموال و املاک و مستغلات فراوانی را در سراسر کشور اسلامی و به ویژه در تبریز، مرکز حکمرانی ایلخانان، در اختیار ربع رشیدی قرار داد و بر اساس سنت حسنه اسلامی، اغلب آنها را در وقف آن درآورد که احصا و اعداد آنها دشوار است. گویند که مجموع مزارع او در محدوده جغرافیایی کشور ایران آن روز، 12070 فدان (120700 هکتار) میشد که این غیر از مزارعی است که در سایر کشورها داشته است. وی علاوه بر اموال شخصی، بر اساس اختیارات و مجوزهایی که داشته، کمک هزینه تحصیلی دانشجویان غیر بومی را از محل «جزیه» میپرداخته است. در نامهای به پسرش مینویسد: «معین گردانیدیم که شش هزار طالب علم دیگر که از ممالک اسلام به امید تربیت ما آمده بودند، در دارالسلطنه تبریز ساکن گردانیدیم و فرمودیم که ادرارات و میاومات ایشان را از حاصل جزیه روم و قسطنطنیه کبری و جزیه هند اطلاق کنند...» (51)در زمین بسیار وسیعی که در منطقه مناسب شمال دارالسلطنه تبریز بوده است، شهرک وسیع دانشگاهی را مشتمل بر مجموعههای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی، رفاهی و خدماتی، خوابگاهی و نیز محلههای مسکونی اقشار مختلف دانشگاهی و مزارع و باغات و تفرجگاههای لازم و شوارع و تأسیسات و صنایع مورد نیاز در سه بخش «ربع» «شهرستان» و «ربض» بنا مینهد و در هر مورد، مقررات و نظامات خاص خود را برقرار میکند و عناصر لازم را به کار میگمارد و در همه جا حساب و کتاب مجزایی مقرر میدارد. با وجود موقوفات بسیار، با روش دقیق اصول تنظیم بودجه، درآمد و هزینه ربع رشیدی، مشخص و محل هر خرج، معلوم شده بود. برای مثال، کل هزینه ربع رشیدی در مرحله اول تأسیس با نقد رایج تبریز، بیست و سه هزار و هفتصد و پنج دینار بود. (52) اصلاح بودجه نیز در دو نوبت صورت پذیرفته که در حاشیه هزینههای مکتوب آمده است.
اعتبارات مجتمع به چهار بخش تقسیم میشد که عبارت بودند از:
1. سهم هیئت امنا؛
2. پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان و استادان و دیگر دستاندرکاران آموزشی؛
3. پرداخت هزینه مصالح و ادوات و تجهیزات ربع رشیدی؛
4. هزینههای پیشبینی نشده یا غیرضروری. (53)
دستمزدها به فراخور نوع فعالیت و میزان علم و تخصص و توان و حوزه کاری هر فرد، به دقت تنظیم شده، به صورت ماهانه، به نحوی که نامطلوب نباشد، تقدیم افراد میشد و اگر در بین ماه نیاز بود، مساعده پرداخت میگردید.
بر این اساس، میتوان گفت که اعتبارات مورد نیاز دانشگاه، به طور عمده از محل موقوفات و مبتنی بر استفاده از سنت اسلامی وقف تأمین میشده است که این امر موجب پیشگیری از نوسانات اعتباری دانشگاه در سنوات مختلف و تأمین آینده مالی آن در درازمدت میگردید و تضمین خوبی برای مصونیت دانشگاه از بیماریهای بودجهای و مالی بوده است، به ویژه که اغلب، موقوفات کشاوزی و صنعتی، زایش اقتصادی فزایندهای را نیز با خود داشتهاند.
نکته حائز اهمیت دیگر آنکه، اعتبارات و بودجه ربع رشیدی دو سالانه بوده است؛ زیرا خواجه به متولی دستور میدهد که علاوه بر مصارف سال جاری، همیشه برای یک سال آینده از کلیه مواد و نقود (وجه نقد) در انبارها و خزانه، ذخیره داشته باشد که اگر به دلایلی مثل خشکسالی و جنگ، دچار کمبود شد، از این ذخایر استفاده کند و به قرض روی نیاورد. خواجه رشیدالدین همچنین با جبران کسری بودجه از طریق استقراض و این قبیل روشها، مخالف بوده و به هیچوجه قرض کردن را در تأمین بودجه ربع رشیدی جایز نمیدانسته است؛ چنان که خود در وقفنامه مینویسد: «قرض کردن، عظیم نامستحسن بوده و خانها بسیار خرابان کند، خصوصاً واقف را.» (54)
نظام مالی
خواجه رشیدالدین به منظور دقت بیشتر و مراقبت در سلامت امور مالی و رفع هر گونه شبهه و بروز بیاعتمادی و نگرانی، صندوقی شبیه خزانه به نام «صندوق ضبط» ابداع کرد که وجود نقدی و جنسی با حضور متولی و مشرف و ناظر در آن گذاشته و ممهور میشد. برداشت از این وجوه نیز با حضور این سه تن به اتفاق خزانهدار صورت میپذیرفت و پس از آن، در حضور آنها صندوق مهر میشد و آنها با هم بیرون رفتند.در مورد هزینه نمودن اعتبارات؛ محل خرج هر مورد و نیز محل تأمین اعتبار هر یک، به جز موارد غیر قابل پیشبینی، مشخص شده بود و مخازن، اعم از عمرانی و جاری، با مسئولیت مستقیم «متولی» صورت میپذیرفت. اما با این همه، به منظور حسن اجرای امور، متولی به موجب مرقومه خواجه، موظف به مشورت بود؛ به این ترتیب که «متولی باید در هر کار اساسی و تصمیمات مهم و به خصوص در امور مالی، با دو مقام دیگر؛ یعنی ناظر و مشرف، مشورت کند و سپس اقدام نماید.»
از نکات مهم در نظام مالی و حسابداری این دانشگاه، فرایند پرداخت حقوق و حقالزحمه و مقرری و شهریه استادان، کارمندان، کارگران و غلامان و نیز کمک هزینه تحصیلی دانشجویان است؛ اولاً، همه پرداختها به نحوی بود که نیاز را برطرف کند و هر فرد بتواند از سر رفاه، به تدریس یا تحصیل یا فعالیت لازم دیگر بپردازد؛ ثانیاً، ارزش هر شغل و شئونات هر فرد رعایت شود؛ ثالثاً، حقوق همچون سازمانهای امروزی، ماهانه پرداخت میشد و رابعاً پرداخت حقوق با رعایت اختفای مبلغ و توجه کامل به احترام فرد و طی مراسم معنوی خاصی به ذیحق پرداخت میشد تا مبادا احساس حقارت یا منت کشیدن صورت گیرد و لطمات روحی متوجه آنان شود. بر اساس وقفنامه: «چون به آخر هر ماهی، وجوهالعین جهت مشاهده متولی یا نایب متولی و مشرف حاضر گردانند، خازنان با ایشان وجوه بسپارند، حصه هر یک از مرتزقه (حقوقبگیران) در کاغذی پیچیده و نام هر یک بر آن نویسند و بر طبقی نهاده، سر آن بپوشانند. آن داعی مرتب به حضور ایشان، دست در زیر آن برد و یکی برگیرد، به نام هر کدام که بر آید بدو دهد و چون تمام داده باشد، به موجب مذکور دعا بخواند.» (55) البته این روش به پرداخت حقوق کادر اداری، تخصصی و خدماتی و افرادی که دائم و مستمر در آنجا بودند، مربوط میشد و استادان، علما، دانشپژوهان و دستاندرکاران مستقیم آموزش و پژوهش و پرورش، اغلب به شیوه دیگری مقرری خود را اعم از نقدی و جنسی تحویل میگرفتند که به طور عمده از محل موقوفات یا جزیه کفار ذمّی پرداخت میشد. در یکی از این موارد، خواجه مینویسد: «و دیگر علما و فقها و محدثان چهار صد نفر که در کوچهای که آن را کوچه علما خوانند، متوطن ساختیم و همه میاومات و ادرارات مجری داشتیم و جامعه سالیانه و صابونبها و حلوابها مقرر کردیم و هزار طالب علم و فحل که هر یک در میدان دانش، صفدری و بر آسمان فضیلت اختریاند، در محله طلبه نشاندیم و مرسوم همه را بر منوالی که به جهت علما مقرر کرده شده بود، به جهت ایشان نیز معین گردانیدیم و نیز معین گردانیدیم که شش هزار طالب علم دیگر که از ممالک اسلام به امید تربیت ما آمده بودند... ادرارات و میاومات ایشان از حاصل جزیه روم و قسطنطنیه و جزیه هند اطلاق کنند تا ایشان سر رفاهیت خاطر به افاده و استفادت مشغول گردند ...» (56) یا در مورد حافظان و قاریان قرآن مینویسد: «در دارالقرآن، دویست نفر حافظ با ادرارات از اوقاف شیراز و روم مقرر بودند.» (57)
مطالب فوق نشانگر آن است که به دانشجویان ممتاز و برجسته از حیث دانش و فضیلت، توجه ویژه معطوف بوده و به آنها در ردیف استادان و علما، منزل و حقوق داده شده است!
در مورد دانشمندان سایر بلاد نیز حمایتهای مالی و حقوقی به نحو مناسبی صورت میگرفته است؛ چنان که یک بار برای فحول آنها «هزار دینار نقد و یک پوستین و یک رأس اسب با زین فرستاد»، (58) که این به منزله ارسال لباس فاخر و ماشین تیزرو و گران قیمت و نیز حدود یک بیست و سوم کل هزینه ربع رشیدی در آغاز کار است که کفاف چندین سال یک فرد را مینموده است.
تعاملات محیطی و ارتباطات مردمی
هماهنگی سیاستهای ربع رشیدی با فرهنگ اسلامی مردم و نیز ارتباط مستمر و متقابل مردم با ربع رشیدی که از نمونههای آن میتوان به برگزاری مراسم اعیاد و افطار و بزرگداشت شعائر اسلامی که با دعوت از عموم مردم با ایمان و به ویژه دانشمندان صورت میپذیرفت و اطعام مساکین و ایتام و در اختیار قرار دادن کمکهای مختلف به ایشان اشاره کرد، حاکی از توجه خواجه به عوامل محیطی و پایگاه مردمی و مقبولیت مورد نیاز است. دارالضیافه، دارالمساکین و دارالشفا، از عمدهترین بخشهای این مجموعه بودند که به ارائه خدمات به عامه مردم مسلمان، به ویژه نیازمندان و مسافران میپرداختند. از طرفی همه بخشهای ربع رشیدی به روی کلیه دانشپژوهان و دانشمندان و افرادی که قصد استفاده علمی تحقیقاتی داشتند باز بود. علما و عرفا و اکابر دانشمندان بلاد نیز گاه به گاه از انعام و مساعدتهای مؤسس دانشگاه برخوردار میشدند.نکته حائز اهمیت در این بحث، ارتباطات قوی مردمی دانشگاه با شهر تبریز - دارالسلطنه ایلخانان - و شهر مجاور مجتمع بود که میتوانست در مسائل شهرک علمی - تحقیقاتی از حیث فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تأثیرات مثبت یا منفی فراوانی داشته باشد. نمونه این امر، باز بودن درب بخشهای مختلف رفاهی - خدماتی و بهداشتی- درمانی ربع رشیدی به روی اهالی تبریز و ارائه خدمات مجانی به آنها و نیز منظور نمودن مردم تبریز در دعوتهای عام و مراسم ایامالله و تعظیم شعائر اسلامی بود. همچنین، متولی هر سال 400 پای افزار برای فقرای تبریز به طور خاص تهیه میکرد.
نکته قابل توجه دیگر، تلاش خواجه در جلب نظر سلطان و نزدیکان او، در ضمن رعایت اصول و توجه به اهداف خیر، به وسیله معاونت و همراهی در فعالیتهای علمی - فرهنگی و عمرانی مورد انتظار آنها بود؛ به نحوی که «سلطان محمد خدابنده» که شهر سلطانیه را با مساجد و مدارس و تأسیسات رفاهی و بهداشتی و اقتصادی احدادث کرده بود، تولیت آنها را به خواجه سپرد و خواجه برای تکمیل و رونقبخشی بیشتر شهر سلطانیه، یک مدرسه بزرگ، یک بیمارستان، به همراه خانقاه و حمام و بازار به اضافه هزار خانه جهت کارکنان آنها احداث و موقوفاتی هم برای آنها تعیین کرد، (59) همچنین وی در مورد مؤسسات فرهنگی - رفاهی دوران غازانخان که به نام دارالسیاده در شهرهای بزرگ همچون کاشان تأسیس میشد، انتظارات خیر سلطان را برآورده میساخت. خواجه همچنین به تقاضای مسئولان و علمای بلاد دیگر، به فراخور وضعیت هر منطقه، توجه میکرد که بر این مبنا و در تداوم نهضت علمی خود، به احداث مدرسه رشیدیه یزد در سال 715، مدرسه مراغه در سال 716، مدرسه ارزنجان (در ترکیه امروز)، مدرسه هرات، مدارس شبانکاره و نیریز (فارس)، دارالحدیث و بیمارستان و دارالمسافرین بصره، بیمارستان و داروخانه همدان و بازسازی بیمارستان دروازه سلم شیراز نیز پرداخت. (60)
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان
2. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ص 488.
3. حبیبی، «روزگار و آثار و شخصیت نیکوکار رشیدالدین وزیر»، ص 86.
4. نصر. «مقام رشیدالدین فضلالله در تاریخ فلسفه و علوم اسلامی»، صص 325-323.
5. مشکور، «ربع رشیدی»، ص 23.
6. فضلالله، جامعالتواریخ، ج دوم، ص 984.
7. همان، صص 991- 990.
8. فضلالله، مکاتبات رشیدی، ص 93.
9. همان، ص 10.
10. پطروشفسکی، اسلام در ایران، ص 148.
11. فضلالله، مکاتبات رشیدی، مکتوب 6، ص 14.
12. همان، مکتوب 19، ص 69.
13. بروشکی، بررسی روشهای اداری و آموزشی ربع رشیدی، ص 110.
14. فضلالله، مکاتبات رشیدی، مکتوب 49، ص 300.
15. حبیبی، پیشین، ص 86.
16. نصر، پیشین، ص 329.
17. فضلالله، مکاتبات رشیدی، مکتوب 51، ص 317.
18. مستوفی، نزهةالقلوب، ص 78.
19.فضلالله، مکاتبات رشیدی، ص 318.
20. بروشکی، بررسی روش اداری و آموزشی ربع رشیدی، ص 75.
21. فضلالله، وقفنامه ربع رشیدی، صص 242-222.
22. فضلالله، مکاتبات رشیدی، مکتوب 17، صص 53- 52.
23. فضلالله، پیشین، ص 191.
24. حبیبی، پیشین، ص 100.
25. فضلالله، مکاتبات رشیدی، ص 184.
26. رهنما، مجموعه خطابههای تحقیقی ...، صص 117- 115.
27. حبیبی، پیشین، ص 100.
28. رهنما، پیشین.
29. فضلالله، مکاتبات رشیدی، مکتوب 48، ص 296.
30. حبیبی، پیشین، ص 100.
31. سلیم، مجموعه خطابههای تحقیقی...، ص 180.
32. فضلالله، وقفنامه ربع رشیدی، ص 251.
33. مشکور، مجموعه خطابههای تحقیقی...، ص 294.
34. رهنما، مجموعه خطابههای تحقیقی...، ص 117.
35. فضلالله، مکاتبات رشیدی، ص 249.
36. مشکور، مجموعه خطابههای تحقیقی...، ص 294.
37. سلیم، پیشین، ص 169.
38. بروشکی، بررسی روش اداری و آموزشی ربع رشیدی، ص 296.
39. فضلالله، وقفنامه ربع رشیدی، ص 158.
40. همان، ص 154.
41. همان، ص 157.
42. همان، ص 158.
43. بروشکی، بررسی روش اداری و آموزشی ربع رشیدی، ص 133.
44. رهنما، مجموعه خطابههای تحقیقی ...، صص 115- 114.
45. ستوده، همان، ص 156.
46. فضلالله، وقفنامه ربع رشیدی، ص 154.
47. بروشکی، پیشین، ص 81.
48. فضلالله، پیشین.
49. بروشکی، پیشین، ص 83.
50. فضلالله، مکاتبات رشیدی، مکتوب 51، ص 315.
51. فضلالله، وقفنامه ربع رشیدی، ص 193.
52. فضلالله، مکاتبات رشیدی.
53. بروشکی، پیشین، ص 101.
54. همان، ص 106.
55. فضلالله، وقفنامه ربع رشیدی، ص 157.
56. بروشکی، پیشین، ص 81.
57. فضلالله، پیشین، ص 237.
58. فضلالله، مکاتبات رشیدی، ص 319.
59. حبیبی، پیشین، صص 89-88.
60. ستوده، مجموعه خطابههای تحقیقی...، ص 161.
61. بروشکی، پیشین، ص 38.
1. اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، چ سوم، تهران: امیرکبیر، 1347.
2. بروشکی، محمد مهدی، بررسی روشهای اداری و آموزشی ربع رشیدی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1365.
3. پطروشفسکی، ایلیاپاولویچ، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، بیتا.
4. حبیبی، عبدالحی، «روزگار و آثار و شخصیت نیکوکار رشیدالدین وزیر»، مجموعه خطابههای تحقیقی درباره رشیدالدین فضلالله، تهران: دانشگاه تهران، 1350.
5. رهنما، مجید، مجموعه خطابههای تحقیقی درباره رشیدالدین فضلالله، تهران: دانشگاه تهران، 1350.
6. سلیم، غلامرضا، مجموعه خطابههای تحقیقی درباره رشیدالدین فضلالله، تهران: دانشگاه تهران، 1350.
7. فضلالله، رشیدالدین، جامعالتواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، اقبال، بیتا.
8. فضلالله، رشیدالدین، مکاتبات رشیدی، تصحیح محمد شفیع پاکستانی، لاهور، بینا، 1945 م.
9. فضلالله، رشیدالدین، وقفنامه ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران: انجمن آثار ملی ایران، 1351.
10. مستوفی، حمدالله، نزهةالقلوب، تصحیح محمد دبیرسیاقی، تهران: ظهوری، 1336.
11. مشکور، محمد جواد، مجموعه خطابههای تحقیقی درباره رشیدالدین فضلالله، تهران: دانشگاه تهران، 1350.
12. مشکور، محمد جواد، «ربع رشیدی»، مجله هنر و مردم، ش 84، 1348.
13. نصر، سید حسین، «مقام رشیدالدین فضلالله در تاریخ فلسفه و علوم اسلامی».
مجموعه خطابههای تحقیقی درباره رشیدالدین فضلالله، تهران: دانشگاه تهران، 1350.
منبع مقاله :
چیتسازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی در گسترهی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}