نویسنده: عبدالرحیم قنوات (1)

 

دیباچه

امر تعلیم و تعلّم و بسط و گسترش مراکز علمی و آموزشی، همواره محتاج حمایتهای مادی و معنوی مردم و حاکمان جامعه است؛ زیرا امر تعلیم از فعالیتهای درآمدزا نیست و تأمین نیازهای مالی مراکز علمی و آموزشی و معلمان و متعلّمان شاغل در آنها، بدون حمایتهای رسمی و غیر رسمی مردم و دولتها ناممکن است.
در تاریخ اسلام با آغاز، گسترش و پیچیده شدن مفهوم تعلیم و تعلّم و توسعه مراکز آموزشی، از مکاتب گرفته تا مدارس و دانشگاهها، حمایتهای مالی از این مراکز نیز هماهنگ با سایر تحولات مربوط، گسترش و پیچیدگی یافت و این چنین بود که راههای توسعه علم و آموزش تسهیل شد. بی‌شک، تکوین عصر زرین تمدن اسلامی که مبتنی بر تعلیم و تعلّم بود، در صورت عدم وجود سیستمهای مالی مؤثر و کارا، ناممکن می‌نمود. در مطالعه امور آموزشی در تاریخ تمدن اسلامی، همواره شاهد حمایتهای مالی از سوی دولتمردان و مردم از این نوع فعالیتها هستیم که البته بسته به شرایط و مقتضیات گوناگون، اشکال مختلف و متنوعی دارد. برای بررسی این حمایتها ناگزیریم که آنها را ذیل عناوینی مشخص گرد آوریم. لذا این نوشتار در پی استقصای این عناوین و توضیح و تشریح آنها است.
آنچه در پی می‌آید، بررسی مهم‌ترین منابع مالی فعالیت‌های علمی و مراکز آموزشی در تاریخ تمدن اسلامی است.

1. کمکهای خلفا و حکمرانان

دوران امویان

در دوره خلافت امویان، نهاد خلافت در امور آموزشی دخالتی نداشت. تعلیم و تعلّم، امری مردمی بود و حتی بسیاری از علما برای حفظ اعتبار معنوی خویش، از نزدیک شدن به دربار اجتناب می‌کردند. نگاه علما و دانشمندان به فعالیتهای علمی و آموزشی، نوعی نگاه دینی بود؛ آنان تحصیل و تدریس علم را یک واجب شرعی تلقی می‌کردند و در این باره چشمداشت مالی نداشتند. همین امر باعث می‌شد که حتی در صورت تمایل خلفا به نزدیک شدن و ارتباط با دانشمندان، آنان روی خوش نشان ندهند. (2) البته این وضع، استثنائاتی نیز داشت و گاه مواردی از حمایتهای خلفا و دولتمردان نسبت به اهل علم روی می‌داد، (3) ولی این موارد چندان متعدد نبود. این وضع، تا واپسین سالهای قرن اول هجری پایید، تا اینکه در دوره خلافت کوتاه مدت عمر بن عبدالعزیز (99-101 ق.) تغییراتی در آن پیش آمد؛ سلامت نفس و زهد این خلیفه، موجب برقراری ارتباطاتی میان دربار و دانشمندان شد و عمر، از محل بیت‌المال برای استادان و شاگردان، حقوقی اختصاص داد. او یک بار به والی حمص نوشت:
«به کار آن گروه نیک بنگر که همّ خود را صرف فقه کرده و از دنیا بریده و ملازم مسجد شده‌اند. پس به محض اینکه این نامه من به تو رسید، به هر یک از ایشان یکصد دینار بپرداز تا از بیت‌المال مسلمین برای اداره زندگی خود کمک بگیرند...» (4)
نیز دستور داد: «... تا از محل بیت‌المال به اهل صلاح کمک شود تا ایشان را از تلاوت قرآن و حفظ حدیث باز ندارد.» (5)

دوران عباسیان

با برآمدن عباسیان، در روابط و مناسبات خلفا و علما نیز تغییراتی ایجاد شد و خلفای عباسی، دانشمندانی را که خلافت آنان را مورد تأیید قرار می‌دادند، به خود نزدیک ساخته و عطایایی به آنان می‌بخشیدند. این امر، به خصوص در دوره هارون‌الرشید (197- 170 ق.) بروز کرد؛ هارون، قاضی ابویوسف را که از دانشمندان مشهور حنفی مذهب بود، مورد اکرام قرار داد. این حرکات، به اضافه علم دوستی و ادب‌پروری برخی خلفای عباسی و نیز پیش‌قدمی آنان در تأسیس برخی مراکز علمی، باعث شد که اندک اندک از تنفّر علما نسبت به حکومتها کاسته شود و آنها به دولتمردان نزدیک شوند و از آنان عطایا و حقوق دریافت کنند. (6)
نخستین نهاد آموزشی (بیت‌الحکمه بغداد) که توسط مأمون تأسیس شد، از حمایتهای مالی بی‌دریغ او برخوردار بود و تمامی هزینه‌های آن توسط او تأمین می‌شد. (7) با وجود این، گزارشهای صریحی از تعیین حقوق و شهریه برای طلاب و دانشجویان در این دوره در دست نیست؛ (8) ولی می‌توان گمان برد که در چنین وضعی، حال و روز این عده نیز مناسب بوده باشد و به احتمال زیاد، دامنه عطایا و کمکهای دربار، آنان را نیز در بر می‌گرفته است.

دولتهای خودمختار و گسترش فعالیتهای آموزشی

تشکیل دولتهای خودمختار در گوشه و کنار دنیای اسلام، در بهبود وضع عالمان و متعلمان و گسترش فعالیتهای آموزشی و تأمین هزینه‌های این فعالیتها مؤثر افتاد و حکمرانان نواحی مختلف با انگیزه‌های متعدد و متفاوت، به حمایت از مراکز آموزشی پرداختند. هم زمان، رجال و شخصیتهای برجسته این نواحی نیز به این کار دست زدند. ابوالقاسم جعفر بن محمد حمدان، فقیه شافعی مذهب (م. 323 ق.) در موصل، دارالعلمی ساخت که به دانشجویان غریب در آن، کتاب و دفتر و پول می‌داد. (9) ابن‌حبّان قاضی (م. 354 ق.) نیز در نیشابور، دارالعلم و کتابخانه و خوابگاهی برای دانشجویان ساخت و برای آنان مستمری تعیین کرد. (10)
ابوعلی سُوار کاتب، که یکی از اطرافیان عضدالدوله بویهی بود، در بصره و رامهرمز کتابخانه‌هایی ساخت و کسانی را که به صورت مستمر در آنجا به مطالعه و تحقیق می‌پرداختند، زیر چتر حمایتهای مالی خود گرفت. (11)

فاطمیان مصر

حمایتهای مالی از مراکز آموزشی و معلمان و دانشجویان، در دوره خلفای فاطمی در مصر نیز شیوع داشت؛ العزیز بالله فاطمی در سال 378 ق. برای تشیکل مجالس علمی دانشمندان، خانه‌ای را خرید و به این کار اختصاص داد. (12) وزیر این خلیفه، یعنی «یعقوب بن‌کُلّس» نیز مردی فرهنگ دوست و ادب‌پرور بود. وی به دستور خلیفه، ماهیانه 1000 دینار به گروهی از اهل علم، نسخه‌برداران و صحافان می‌پرداخت. (13) بنابراین، مشاهده می‌کنیم که حدود یک قرن پیش از تأسیس نظامیه‌ها، خلفای فاطمی مصر برای اهل علم و دانشجویان، شهریه معین کرده بودند.
در همین دوران و در دارالحکمه قاهره، وسایل مورد نیاز دانشجویان از قبیل مرکّب، قلم، قلمدان و کاغذ به صورت رایگان در اختیار آنان گذاشته می‌شد. (14)

حمایت مالی نظامیه‌ها

تأسیس نظامیه‌ها به دست خواجه نظام‌الملک، فصل مهم و نقطه عطفی در روند حمایتهای مالی خلفا و دولتمردان و رجال حکومتی از فعالیتهای آموزشی به حساب می‌آید. وزیر مشهور سلاجقه وقتی به تأسیس این مدارس همت گماشت، سالیانه 600 هزار دینار برای امور ساختمانی و کمک به اهل علم در نظر گرفت. هزینه‌ای که او را از مال خود برای ساختن مدرسه نظامیه بغداد صرف کرد، به 200 هزار دینار بالغ می‌شد. او همچنین سالیانه 15 هزار دینار برای خرجی و حقوق شاگردان این مدرسه اختصاص داده بود. (15)
البته بحث از موقوفات نظامیه را به جای خویش وا می‌گذاریم، ولی همین حمایتهای گسترده از مدارس نظامیه، موجب شد که در سرتاسر ایران از ماوراءالنهر گرفته تا خراسان و طبرستان و آذربایجان و جبال و خوزستان و فارس و کرمان و سیستان، نهضت تأسیس مدارس نضج بگیرد و بزرگان دولت به تأسی از این وزیر مشهور، مدرسه‌های مختلفی بنیاد نهاده، آنها را مورد حمایت مالی خویش قرار دهند و حقوق و شهریه مدرسان، طلاب و کارکنان این مدارس را تقبل کنند. (16) این وضع تا هجوم مغول به ایران ادامه یافت و پس از فرو نشستن هجوم اولیه این قوم و استقرار ایلخانان، از سر گرفته شد.

دوران ایلخانان مغول

در عهد ایلخانان، حمایتهای مالی از مراکز علمی و آموزشی چنان امر مقبولی بود که حتی فاتح خون‌ریزی همانند هلاکو نیز به این کار همت گماشت. رصدخانه مراغه که به تدبیر نصیرالدین طوسی ساخته و اداره می‌شد، مورد حمایت مالی هولاکو قرار گرفت؛ به دستور وی، خواجه نصیر اختیار داشت که برای بنا و نیز مخارج خرید و ساخت ابزارآلات نجومی، جمع‌آوری کتب و بالاخره حقوق استادان و پژوهشگران، مبالغی هنگفت از محل بودجه دولت برداشت کند. (17)
ربع رشیدی نیز که ابتکار خواجه رشیدالدین فضل‌الله، وزیر مشهور غازان خان، ایلخان مغول بود، از چنین حمایتهایی بهره‌مند بود. در این مرکز علمی، مسائل علمی و مالی با برنامه‌ریزی‌هایی دقیق، ساماندهی و منابع درآمد و موارد مصرف آن بر اساس اصول صحیح ترتیب داده شده بود؛ دستمزدها ماهیانه پرداخت می‌شد، دانشجویان به صورت شبانه‌روزی سکونت داده می‌شدند و امکانات غذایی، بهداشتی و ... برای ساکنان این مرکز مهم آموزشی و علمی فراهم بود. (18) خواجه رشیدالدین خود در توضیح اقداماتی که در این خصوص صورت داده است می‌نویسد:
«... و دیگر علما و فقها و محدثان، چهارصد نفر که در کوچه‌ای که آن را کوچه علما خوانند، متوطن ساختیم و همه میاومات و ادرارات مجری داشتیم و جامه سالیانه و صابون‌بها و حلوابها مقرر کردیم و هزار طالب علم... در محله‌ای که محله طلبه خوانند، نشاندیم و مرسوم همه را بر منوالی که به جهت علما مقرر کرده شده بود، به جهت ایشان نیز معین گردانیدیم و نیز معین گردانیدیم 6000 طالب علم دیگر که از ممالک اسلام به امید تربیت ما آمده بودند، در دارالسطنه تبریز مسکن گردانیدیم و فرمودیم که ادرارات و میاومات ایشان را از حاصل جزیه روم و قسطنطنیه کبری و جزیه هند اطلاق کنند تا ایشان از سر رفاهیت خاطر به افاده و استفادت مشغول گردند...» (19)
علاوه بر این، خواجه رشیدالدین فضل‌الله، همه ساله به عناوین مختلف، کمکهای نقدی و گاه جنسی برای علما و دانشمندان به اقصی نقاط کشور می‌فرستاد یا به والیان خود دستور می‌داد تا مبالغ و اجناسی را در اختیار اهل علم قرار دهند. برای مثال، یک بار برای هر یک از دانشمندان، 1000 دینار نقد و یک پوستین و یک رأس اسب فرستاد. (20)
دامنه حمایت ایلخانان از مدارس و مراکز آموزشی، به رصدخانه مراغه و ربع رشیدی محدود نشد. منکوقاآن - ایلخان مغول - دستور داد در بخارا مدرسه‌ای ساختند و تولیت آن را به «سیف‌الدین باخرزی» واگذار کرد. منکوقاآن با وجودی که خود مسیحی بود، دانشمندان مسلمان را نیز عطایایی می‌بخشید. (21)
الجایتو نیز همراه اردوی خود، مدرسه‌ سیاری ترتیب داده بود. این مدرسه، مرکب از یک خیمه بزرگ و تعدادی مدرس و طلبه بود که در محل استقرار اردوی او برقرار می‌شد؛ گفته‌اند که: «پیوسته قریب صد طالب علم در آن مدرسه اقامت داشتند و مأکول و ملبوس و الاغ و سایر مایحتاج ایشان از ابواب دیوان اعلی، سرانجام می‌نمودند.» (22)
سید رکن‌الدین، که داماد رشیدالدین فضل‌الله بود، در همین دوران در یزد مدرسه‌ای بنا کرد و چون خود توسط حاکم یزد به قتل رسید، پسرش شمس‌الدین به تبریز گریخت و پس از مدتی، مبالغ گزافی پول با نقشه و طرح مدرسه از تبریز فرستاد و مدرسه‌ای را که پدرش ساخته بود، تکمیل کرد و توسعه داد. (23) در خصوص مدرسه سلطانیه آورده‌اند که:
«سلطان محمد خدابنده جهت هر مدرس، هزار و پانصد دینار مرسوم کرد و جهت هر معید، هفتصد و پنجاه دینار و از آنِ هر طلب علم و صوفی و حافظ قرآن و مؤذن و معلم، صد و بیست دینار.» (24)
خواندمیر در وصف سلطانیه نوشته است: «در آن بقعه شریفه، شانزده مدرس و معید و دویست طالب علم موظف بود.» (25)

حمایتهای مالی از مراکز علمی - آموزشی در مصر و شام

مصر و شام نیز از مناطقی بودند که امیران و حاکمان آنها به حمایت از مراکز آموزشی، کمر همت بربستند و در سایه همین حمایتها، مراکز آموزشی و مدارس مهمی در این دو منطقه شکل گرفت. یکی از مهم‌ترین حامیان مراکز آموزشی در شام، نورالدین زنگی (م. 569 ق.) بود. ابن‌جبیر آورده است که در دوره حکمرانی نورالدین زنگی در دمشق اعلام کردند: هر کس آموزشگاهی بسازد، تمامی هزینه آن توسط امیر پرداخت می‌شود. (26)
نهضت تأسیس مدارس و حمایت مالی از این مراکز، در دوران نورالدین چنان اوج گرفت که شام که پیش از این از دانشوران تهی شده بود، مجدداً محل تجمع اهل علم و اندیشمندان شد. (27)
شخصیت مشهور دولت ایوبی در مصر، صلاح‌الدین ایوبی (م. 589 ق.) نیز به راه نورالدین زنگی رفت و در مصر به تأسیس مدارس شافعی، حنبلی و مالکی اقدام کرد. (28) او در سال 572 ق. مدرسه صلاحیه را - که برخی آن را بزرگ‌ترین مدرسه دنیا دانسته‌اند- در کنار مقبره شافعی بنا کرد و برای مدرسان و فقیهان آن، خوراک و مستمری ماهانه ترتیب داد. (29) ابن‌جبیر آورده است که او با دست و دلبازی، هر آنچه مورد نیاز مدرسه صلاحیه بود، فراهم کرد و از پرداخت پول در این راه دریغ نداشت. در چنین وضعی بود که دانشمندانی با ملیتهای گوناگون در مصر گرد آمدند و زیر چتر پشتیبانی او قرار گرفتند. (30)
توجه به مراکز آموزشی و علمی و حمایت مالی از این مراکز، به نواحی خاصی اختصاص نداشت و در تمامی دنیای اسلام، امیران و حاکمان با انگیزه‌های متفاوت به این کار، مبادرت و گاه بخش مهمی از بودجه دولت را صرف رسیدگی به امور آموزشی می‌کردند. به عنوان آخرین نمونه، به گزارش ابن‌بطوطه از شهر «ایذج» اشاره می‌کنیم. ابن‌بطوطه آورده است: «احمد، پادشاه ایذج، یک سوم از بودجه دولت را در راه آموزش خرج می‌کرد.» (31)

2. اوقاف

اوقاف و احباس، به دلیل استمرار و ضمانتی که در بهره‌وری از عایدات آنها موجود است، در زمره بهترین و مؤثرترین منابع مالی نهادهای آموزشی در دنیای اسلام به شمار می‌آیند؛ به گونه‌ای که می‌توان استمرار و پابرجایی سنت آموزش در تاریخ اسلام را طی سده‌های مختلف و نظم و ترتیب مطلوب فعالیتهای آموزشی را در عالم اسلام با این منبع مالی منحصر به فرد مرتبط دانست. (32)

انگیزه وقف

اصولاً انگیزه‌های وقف در میان مسلمانان، مختلف و متنوع است: گاه صرفاً تمایل به یک کار خیر موجب می‌شود تا فردی اموال و املاکی را وقف کند؛ گاه میل به جاودانگی نام و یاد فردی وی را بر آن می‌دارد تا به این کار دست بزند؛ چه بسا مردم برای رهایی اموال و املاک خود از مصادره شدن به وسیله حکومتها، آنها را وقف می‌کنند و گاه نیز فرار از پرداخت مالیات در این امر، مؤثر است. به هر حال، انگیزه و علت وقف و حبس اموال هر چه باشد، نکته مهم این است که مراکز آموزشی در تاریخ اسلام از مساجد و مکاتب گرفته تا مدارس و دانشگاهها و... از راه بهره‌مندی از درآمدهای اوقاف و احباس توانسته‌اند طی سده‌های مختلف به حیات پر نشاط خود ادامه دهند و کار و فعالیت خود را تداوم بخشند.
ظاهراً تا روزگار مأمون عباسی (218-197 ق.) سنت وقف اموال بر مراکز علمی و آموزشی، چندان رایج نبوده و آنچه از طرف حکمرانان و رجال و شخصیتها به اهل علم می‌رسید، عطایای موردی و اتفاقی بوده است ولی مأمون که شخصاً به علم و ادب علاقه‌مند بود، این وضع را بر هم زد و با ترتیب دادن موقوفاتی، استمرار تأمین مالی علما و دانشمندان را تضمین کرد. (33)
این شیوه پس از مأمون شایع شد و معمولاً از آن پس، بنیاد هر مدرسه یا مرکز علمی و آموزشی، با وقف اموالی برای تأمین نیازهای مالی آن همراه شد و این سنت میان دولتمردان مسلمان و شخصیتها و رجال ادامه یافت. برای مثال، خلیفه مشهور فاطمیان مصر، الحاکم بامرالله که دارالحکمه شهر قاهره را بنیان گذاشت، چند مغازه، ساختمان، کاروانسرا، انبار و ... را برای تأمین نیازهای این مرکز آموزشی و نیز الازهر وقف کرد. (34) بدین ترتیب، وقف ضامن استقرار و پابرجایی فعالیتهای علمی و آموزشی در تاریخ اسلام شد.

موقوفات مدارس نظامیه

هنگامی که وزیر مشهور سلجوقیان، - خواجه نظام‌الملک طوسی - به ابتکار شخصی خود مدارس نظامیه را بنیان نهاد، برای تأمین نیازهای مالی این مدارس موقوفه‌هایی گسترده، شامل خانه‌های مسکونی، زمینهای کشاورزی و حتی بازارهایی را اختصاص داد. (35) هدف خواجه نظام‌الملک این بود که هزینه‌های نظامیه از محلی تأمین شود که در معرض اختلاس و تجاوز قرار نگیرد. از این رو، بازارهایی را در کنار نظامیه بغداد بر آن وقف کرد. او همچنین، حمامها، املاک، دکانها و کاروانسراهایی خرید و همه آنها را بر نظامیه بغداد وقف نمود. (36)
خواجه نظام‌الملک برای ثبت و ضبط اموال و موقوفات نظامیه، دفاتری ترتیب داد و شرایط و ضوابط محکمی برای آنها تدوین کرد و برای اجرای دقیق آنها، مسئولان و متولیانی را به کار گماشت. (37)
گستردگی موقوفات نظامیه بغداد به حدی بود که درآمد سالیانه آنها را 15 هزار دینار دانسته‌اند و صاحب‌نظران را این عقیده است که همین درآمد سرشار بود که زمینه تحصیل را برای طالبان و مشتاقان علم در نظامیه فراهم آورد و بسیاری از آنان را به سطوح عالی دانش رساند. (38)
سهمی از درآمد موقوفات نظامیه بغداد به حقوق مدرسان اختصاص داشت. (39) این چنین بود که اوضاع معیشتی اهل علم، نظم و سامانی گرفت و از آن پس، زندگی مدرسان، چه در نظامیه‌ها و چه در سایر مدارس، مورد حمایت مالی دولت و مردم واقع شد. (40)
البته این تنها استادان نبودند که از درآمد موقوفات بهره‌مند می‌شدند، بلکه شاگردان نیز از این درآمدها بهره‌ای داشتند (41) و حقوق و مستمری کارکنان اجرایی و دفتری این مدارس نیز از همین محل تأمین می‌شد. (42)
یکی دیگر از محلهای هزینه درآمد این موقوفات، تجهیز کتابخانه‌های مدارس نظامیه بود؛ خواجه نظام الملک مقرر کرده بود که بخش مهمی از عایدات موقوفات نظامیه بغداد صرف خرید کتاب شود و در سایه همین امر بود که کتابخانه مدرسه نظامیه بغداد شکل گرفت و به الگویی برای سایر نظامیه‌ها و حتی مدارس دیگر مبدّل شد و در نظامیه بغداد بود که نخستین گام در راه انتقال کتابخانه‌ها به مدارس برداشته شد. (43)
مدرسه نظامیه بغداد، پس از خواجه نظام‌الملک نیز توسط عایدات همین موقوفات اداره می‌شد؛ بنا به گزارش ابن‌جبیر، در اواخر قرن ششم هجری از محل عایدات موقوفات بود که حقوق گزاف مدرسان این مدرسه تأمین و هزینه‌های تعمیرات و حتی عطایای دانشجویان فقیر پرداخت می‌شد. (44)
ابن‌جبیر، وضع نظامیه بغداد را در سایه داشتن موقوفاتی گسترده، از وضع 30 مدرسه دیگر که او در بغداد دیده بود، بهتر دانسته است. (45)

سنت وقف در میان حکام دولتهای شام و مصر

سنت وقف در میان امرای دولتهای زنگی و ایوبی در شام و مصر نیز به جدّ گرفته شد و در میان آنان کاملاً رواج یافت. ابن‌جبیر آورده است که: «نورالدین زنگی... یک زوایه مالکی در مسجد دمشق که دانشجویان مغربی گرفته بودند، وقف کرد؛ با موقوفه‌های بسیار و از آن میان دو آسیای بادی، شش بوستان، زمین کشاورزی، گرمابه‌ها و دو مغازه». وی از قول یکی از طلاب، درآمد این موقوفه‌ها را سالیانه 500 دینار ذکر کرده است. (46)
بنا به گفته مقریزی، هنگامی که صلاح‌الدین ایوبی، ناصریه را ساخت، گرمابه و نانوایی و مغازه‌هایی در پشت آن و جزیره حلب وقف کرد. (47)
در دوران ایوبیان در مصر، علاوه بر پادشاهان، درباریان و رجال مهم اجتماعی نیز موقوفه‌هایی فراوان به مدارس اختصاص می‌دادند. تقی‌الدین برادرزاده صلاح‌الدین ایوبی، خانه مشهور «منازل‌العز» را که آسایشگاه خلفای فاطمی بود، خرید و آن را مدرسه دانشجویان شافعی مذهب قرار داد و گرمابه، مسافر‌خانه و ... بر آن وقف کرد. (48)
ستّ‌الشام - مادر حسام‌الدین و دختر ایوب شادی - نیز برای مدرسه جُواّنیه موقوفاتی قرار داد و در وقف‌نامه آن، مواردی را برای حُسن استفاده از عایدات این موقوفات گنجانید. بر اساس وقف‌نامه مزبور: هر گونه خرابی در مدرسه بایستی تعمیر گردد و هزینه روغن چراغها، حصیرها، فرشها، قندیلها، شمعها و ... باید از محل عایدات موقوفات پرداخت شود. همچنین ماهیانه به معلمان یک گونی گندم، یک گونی جو و 130 درهم نقره پرداخت شود. (49)

اختصاص موقوفات به دیگر مراکز علمی

این تنها مراکز آموزشی نبودند که از عایدات سرشار اوقاف بهره می‌بردند، بلکه سایر مراکز علمی نیز از همین محل، نیازهای مالی خود را برآورده می‌کردند. رصدخانه مراغه یکی از این مراکز بود که گویا اولین رصدخانه‌ای بود که از درآمد موقوفات بهره‌مند شد. از آنجا که این مرکز علمی هیچ‌گاه کمبود مالی نداشته و موقوفات مشخصی نیز برای آن معین نشده است، صاحب نظران بر این عقیده‌اند که گویا هولاکو به خواجه نصیرالدین طوسی فرمان داده بود که بخشی از محل عواید اوقات کشور را در این رصدخانه هزینه کند. (50) مبلغ این عایدی را یک دهم از کل درآمد اوقاف کشور دانسته‌اند. (51) برخی نیز بر این عقیده‌اند که دامنه قدرت خواجه نصیر در هزینه کردن عواید اوقاف کشور، منحصر به تأمین هزینه رصدخانه مراغه نمی‌شده است، بلکه او اجازه داشته هزینه تمامی مدارس مملکت را از این محل تأمین کند. (52)
علاوه بر رصدخانه مراغه، رصدخانه غازان در تبریز، رصدخانه الغ‌بیگ در سمرقند و رصدخانه سلطان مراد سوم در استانبول نیز به همین شیوه اداره می‌شدند و هزینه‌های آنها از محل عواید اوقاف پرداخت می‌شد. (53)
ربع مشهور رشیدی نیز که یکی از مراکز مهم علمی و آموزشی در تاریخ تمدن اسلام است، از اوقاف گسترده‌ای بهره‌مند بود؛ به گونه‌ای که وقف‌نامه آن بسیار مفصل و جامع است. (54) خواجه رشیدالدین فضل‌الله در مورد برخی موقوفاتی که به این مراکز آموزشی و علمی اختصاص داده بود، نوشته است:
«... و دیگر دو بیت‌الکتب که در جوار گنبد خود از یمین و یسار ساخته‌ام و از جمله هزار مصحف در آنجا نهاده‌ام، وقف کرده‌ام بر ربع رشیدی ... دیگر شصت هزار مجلد کتاب در انواع علوم ... که از ممالک توران و مصر و مغرب و روم و چین و هند جمع کرده‌ام، همه را وقف گردانیده‌ام بر ربع رشیدی.» (55)
گفته‌اند که از محل درآمد اوقاف ربع رشیدی، پس از کسر هزینه‌های سال آینده، نصف باقیمانده محصول، سهم اولاد خواجه رشیدالدین می‌شد و نصف دیگر را برای هزینه‌های جاری اختصاص می‌دادند. (56)
یکی از مراکز مشابه ربع رشیدی، شنب (گنبد) غازان بود که به سال 702 ق. در سه فرسنگی جنوب غربی تبریز ساخته شد. شنب غازان نیز همانند ربع رشیدی وقف‌نامه‌ای مفصل با موقوفاتی وسیع داشت و بخش مهم هزینه‌های آن به این صورت تأمین می‌شد. در بخشی از وقف‌نامه شنب غازان آمده است:
«و دیگر آنکه، پنج نفر معلم و پنج نفر معید تعیین فرموده که در مکتب نشسته و پیوسته صد کودک یتیم را قرآن تعلیم دهند...» (57)

مسائل سیاسی، انگیزه‌ای جهت وقف بر مراکز علمی و آموزشی

در خصوص انگیزه‌های وقف اموال و املاک بر مدارس و مراکز آموزشی و علمی، نباید انگیزه‌های سیاسی برخی واقفان را از نظر دور داشت؛ چنان که خواجه نظام‌الملک، نورالدین زنگی و صلاح‌الدین ایوبی، این کار را با هدف تبلیغ مذهب اهل سنت و تضعیف تشیّع انجام دادند و فاطمیان مصر نیز بر خلاف آنها، ترویج تشیع و تضعیف مذهب اهل سنت را مد نظر قرار داده بودند. با وجود این، نکته مهم آن است که مراکز علمی و آموزشی در تاریخ اسلام با بهره‌گیری از عایدات مستمر و فراوان موقوفات توانستند حیات خود را استمرار بخشند و هزاران دانشجو، عالم و محقق را تربیت کنند. بدین صورت، می‌توان اوقاف را مهم‌ترین و فعال‌ترین منبع مالی مراکز آموزشی در تاریخ اسلام به شمار آورد.

3. کمکها و بخششهای مردمی

این بخششها و کمکها، متفاوت از عطایای دولتی است؛ زیرا علاوه بر آن عطایا، مردم نیز کمکهایی به اهل علم و دانشجویان می‌کردند که ناشی از دانش‌دوستی آنان و امید به کسب ثواب و نیکی بود.
گاه نیز دانشمندان ثروتمند به یاری تنگدستان اهل دانش می‌شتافتند. برای مثال، لیث بن سعد- محدث و فقیه مصری - سالیانه 100 دینار به امام مالک می‌بخشید و گاه وامهای او را پرداخت می‌کرد. در مصر، گاه مردم ثروتمند با انواع و اقسام هدایا به دیدار اهل علم می‌رفتند و گاه حتی مردم معمولی نیز به آنان خوراک، شیرینی و چیزهای دیگر هدیه می‌کردند. گفته‌‌اند که قاضی ابوربیع کلاعی اندلسی، مردی بخشنده بود و دانشجویان فقیر را اطعام می‌کرد و هزینه زندگی آنها را بر عهده می‌گرفت. (58)
گاه پیش می‌آمد که آموزگاران به شاگردان خود کمکهایی می‌کردند؛ امام احمد حنبل، ابن‌مبارک و ابوحنیفه، از شمار این استادان بودند که گاه موردی و گاه به صورت مرتب، مبالغی به دانشجویان می‌بخشیدند. گاه نیز هم شاگردی‌هایی که وضع بهتری داشتند، همدرسان نیازمند خود را یاری می‌رساندند و در سفر و حضر به آنان کمکهایی می‌کردند. (59)

4. پاداشهای خصوصی

برخی مدرسان در برابر تعلیم شاگردان از آنان مبلغی به عنوان مزد دریافت می‌کردند. البته این موضوع اهمیت نداشت و مبلغ دریافتی نیز متغیر بود و معمولاً به توافق استاد و دانشجو بستگی داشت. گفته‌اند که ابوالعباس مبرّد در قبال تعلیم دانشجویان از آنان پولی دریافت می‌کرد. ابن‌الاعرابی (م. 230 ق.) نیز در شمار این مدرسان بود که ماهیانه مبلغی در حدود 1000 درهم از این راه درآمد داشت. (60)
البته این منبع درآمدی، در تاریخ آموزش اسلامی اهمیت ویژه‌ای نداشته است؛ زیرا علاوه بر اندک بودن تعداد استادانی که به این شیوه، پولی دریافت می‌کردند و نیز ناچیز بودن مبلغ آن، بسیاری از علما این شیوه را مورد انتقاد قرار داده و کار تعلیم را یک واجب شرعی قلمداد کرده‌‌اند که در قبال آن نباید مزدی طلب کرد.

5. سهم تعلیمی زکات

گاه نهادهای آموزشی از درآمدهای دیگری مانند خمس، زکات و غنایم نیز بهره‌مند می‌شدند. ولی این موارد چندان گسترده نبود و شیوع نداشت؛ چنان که می‌توان گفت اختصاص اموال و مبالغی از این منابع به امر تعلیم، بیشتر جنبه فردی داشت و از حد استفاده برخی نیازمندان و دست‌اندرکاران دانش که گاهی از سهم فقرا به آنان هم چیزی می‌رسید، فراتر نمی‌رفت. (61) البته بایست یادآور شد که اختصاص سهمی از وجوهات شرعیه به طلاب و دانشجویان در مدارس علمیه شیعه، یکی از پشتوانه‌های مالی مهم این مراکز بوده و هست که دوری نسبی مدارس شیعی از حکومتها، بر اهمیت این منبع مالی مردمی افزوده است؛ به گونه‌ای که حتی هم اکنون نیز مدارس علمیه شیعه با استفاده از همین منبع مالی اداره می‌شوند.

6. درآمد تبلیغ

در میان طلاب شیعه رسم است که ماههای محرم، صفر و رمضان، با تعطیل کردن درس، برای تبلیغ تعالیم دینی و مذهبی به شهرها و روستاهای دور و نزدیک می‌روند. معمولاً طلاب در این ایام، در قبال این فعالیت تبلیغی، مبالغی پول یا جنس از سوی مردم دریافت می‌کنند؛ این مبالغ را که مقدار آن متغیر است، نیز می‌توان یکی از منابع درآمدی طلاب و کمک هزینه‌ای برای تحصیل آنان به شمار آورد و بدین‌سان، پرداخت مزد تبلیغ از سوی مردم را در شمار حمایتهای مالی از مراکز آموزشی و استادان و شاگردان آنان قلمداد کرد. (62)

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
2. ر. ک. به: غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ص 298.
3. ر. ک. به: احمد، نهاد آموزش اسلامی، ص 247.
4. غنیمه، پیشین، ص 299.
5. همان.
6. همان.
7. ر. ک. به: شلبی، تاریخ آموزش در اسلام، ص 280.
8. ر. ک. به: غنیمه، پیشین.
9. ر. ک. به: متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج1، صص 206- 205.
10. همان، ص 206.
11. همان.
12. همان، صص 207- 206.
13. همان و نیز شلبی، پیشین، ص 291.
14. ر. ک. به: متز، همان، ص 208.
15. ر. ک. به: کسایی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، ص 114.
16. همان، ص 274.
17. ر. ک. به: ورجاوند، کاوش رصدخانه مراغه، ص 379.
18. ر. ک. به: بروشکی، بررسی روش‌ اداری و آموزشی ربع رشیدی، ص 144.
19. همان، صص 126- 125 (به نقل از مکاتبات رشیدی).
20. همان، ص 111.
21. همان، ص 51.
22. همان، صص 53- 52.
23. ر. ک. به: همان، ص 52.
24. همان، صص 51- 50 (به نقل از: تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی).
25. همان، ص 50 (به نقل از حبیب‌السیر).
26. ر. ک. به: کسایی، پیشین، صص 272-271.
27. ر. ک. به: شلبی، پیشین، ص 281.
28. ر. ک. به: کسایی، پیشین، ص 272.
29. همان، ص 186 (به نقل از: حسن‌المحاضره، ج2).
30. ر. ک. به: شلبی، پیشین، ص 281.
31. همان، ص 291 (به نقل از: رحله ابن‌بطوطه).
32. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 301.
33. ر. ک. به: شلبی، پیشین، صص 287 - 286.
34. همان، ص 289.
35. همان، ص 287.
36. ر. ک. به: کسایی، پیشین، ص 114 (به نقل از: کامل، ج8، ص 144 و نیز سراج‌الملوک، ص 128).
37. همان.
38. ر. ک. به: شلبی، پیشین، ص 288.
39. ر. ک. به: کسایی، پیشین، ص 127 (به نقل از: المنتظم، ج9، ص 66).
40. همان، ص 128.
41. همان، ص 128 (به نقل از: رحله ابن‌جبیر، صص 216- 215).
42. همان، ص 121.
43. همان، ص 177.
44. همان، ص 128.
45. شلبی، پیشین، صص 288- 287.
46. همان، ص 285.
47. همان، ص 289 (به نقل از: مقریزی، الخطط، ج2، ص 400).
48. همان، ص 290 (به نقل از: مقریزی، الخطط، ج2، صص 237-236).
49. همان، ص 293.
50. ر.ک. به: ورجاوند، پیشین، ص 379.
51. همان.
52. همان، ص 380 (به نقل از: ابوالفرج بن‌العبری).
53. همان.
54. ر.ک. به: فضل‌الله، وقف‌نامه ربع رشیدی.
55. بروشکی، پیشین، ص 141.
56. ر. ک. به: همان، صص 100- 99.
57. همان، ص 48.
58. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 306.
59. ر. ک. به: احمد، پیشین، صص 179-177.
60. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 300.
61. همان، ص 309.
62. ر. ک. به: شریعتی، مکتب تعلیم و تربیت اسلامی، ص 461.

منابع تحقیق :
1. احمد، منیرالدین، نهاد آموزش اسلامی، ترجمه محمد حسین ساکت، مشهد: آستان قدس رضوی، 1368.
2. بروشکی، محمد مهدی، بررسی روش اداری و آموزشی ربع رشیدی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1365.
3. شریعتی، علی، مکتب تعلیم و تربیت اسلامی، مجموعه آثار 28، روش شناخت اسلام، تهران: چاپخش، 1370.
4. شلبی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد حسین ساکت، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361.
5. غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران: یزدان، 1364.
6. فضل‌الله، رشیدالدین، وقف‌نامه ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران: انجمن آثار ملی، 1351.
7. کسانیی، نورالله، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران: امیرکبیر، 1362.
8. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: امیرکبیر، 1362.
9. ورجاوند، پرویز، کاوش رصدخانه مراغه، تهران: امیرکبیر، 1366.

منبع مقاله :
چیت‌سازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی در گستره‌ی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.