ترنم شعر


گل سرخ

کيست اين زن که چنين شعله به دامان دارد
اين گل سرخ که اين زخم فراوان دارد
که به اندازه و يک کوه غمش سنگين است
که دلي غمزده مانند نيستان دارد
اين کبود آبي نيلي که به خود مي پيچد
داغي اندازه ي درياي پريشان دارد
پشت اين در، پر جبريل امين گسترده است
اين گل سرخ مقدس به خدا جان دارد!
اين گل سرخ که پوشانده تنش را آتش
بر لبش زمزمه ي سوره ي انسان دارد
ديدن يک گل نشکفته در آتش، سخت است
صبر اين فاجعه را کوه و بيابان دارد
نسبت آتش و گل چيست در آيين شما
گل ما رابطه با کوثر قرآن دارد
بنويسيد: که گل هاي جهان پژمردند
ابر از شدت غم ، يکسره باران دارد
آه گر خون گل سرخ بجوشد يک روز
مرگ ، در هستي اين سلسله، جريان دارد.

محراب

به کوير تب و لب تشنگي ام آب ترين
اي تو آئينه ترين خاطره، ناياب ترين
سهم من جاده ي مات است و دو تا چشم غريب
باز هم معجزه کن، روشن مهتاب ترين
عشق مي تابد و هر پنجره برمي خيزد
با شما مي پرد از پلک زمان، خواب ترين
و براي صدمين بار، عوض مي گردد
قبله و مي کشدم جذبه ي محراب ترين.

اندوه

از آن زمان که خدا آفريد، آدم را
درون سينه من ريخت، غصه و غم را
خدا سپرد به من، هر چه درد در دنياست
خدا سپرد به تو، هر دوا و مرهم را
گداخت شعله به شعله تمام جانم را
به آتشي که گلستان کند جهنم را
تو را شبيه به يک معجزه به من بخشيد
همان که داد قداست، وجود «مريم » را
********
خدا کنند که تو در سرنوشت من باشي
که با تو مي خرم اندوه هر دو عالم را!

ماتم

سياه چشم ترت سوگوار يک ماتم
گرفته پنجره ات را بخار غصه و غم
پکي عميق به سيگار وخيره اي اکنون
به رقص دود که بيرون شده ست از حلقم
چه چاي تلخ و غليظي، چه عطر و دسته گلي!
ترانه مي شوي از لاي چشم هاي ترم
تو گريه مي شوي و از ترانه مي گذري
و بانوازش من خواب مي شوي کم کم
دوباره غرق سکوت است پلک در خوابت
که در کنار تو بيدار و از تو خسته ترم
هميشه صبح که بيدار مي شوم سرد است
تو نيستي و گل رز که خفته در بغلم.