تاریخ و ساختار اشرافیت بریتانیا (2)
لردها، شوالیهها و ساختار اشرافی
مجموعهای که آن را با نام "آریستوکراسی انگلستان" میشناسیم، در یک فرایند تدریجی، که هستههای نخستین آن در دوران جنگهای صلیبی تکوین یافت، نظام و سلسله مراتب درونی خاص خود را پدید ساخت. (1) بر اساس این ساختار، "جامعه" انگلیس به دو گروه "لردها" (2) (اشراف و "عوام" تقسیم میشد. در گذشته، منظور از این "عوام" توده مردم نبود بلکه "شوالیهها" (شهسواران) بود. بررسی زیر به ساختار درونی این دو گروه اختصاص دارد.
در رأس هرم اشرافیت بریتانیا مقام سلطنت و خاندان سلطنتی جای دارد. (3) ولیعهد پرنس ولز خوانده میشود (4) و برادران و عموزادگان او معمولاً دارای عنوان دوکاند؛ مانند دوک یورک، دوک کنت، دوک کانات، دوک ساسکس، دوک کمبریج، دوک کمبرلند و دوک گلوسستر. سلسله مراتب اشرافی فوق، پس از اعضای خاندان سلطنتی، به ترتیب اهمیت عبارت است از: دوک، مارکیز، ارل، ویسکونت و بارون.
دوک: (5)
این واژه از "dux" لاتین به معنای "رهبر" و "رئیس" مشتق شده است. عنوانی است که در امپراتوری روم و بیزانس به فرماندهان عالی رتبه نظامی اطلاق میشد که در رأس یک منطقه بزرگ بودند. قبایل توتونی، که در نیمه دوم سده پنجم میلادی بر ویرانههای امپراتوری روم حکومتهای خود را برپا کردند، این عنوان را برای اطلاق به حکمرانان مناطق بزرگ قبیلهنشین خود مورد استفاده قرار دادند. بتدریج، مفهوم "دوک" مضمون کاملاً فئودالی و سرزمینی یافت. در اواخر سده نهم میلادی، سرزمین قبایل توتونی به پنج "دوکنشین قبیلهای" تقسیم میشد: لوترینگن (لورن) در غرب رود راین، ساخسن (ساکسون) در شمال، فرانکن در مرکز، سوابیا در جنوب غربی، و بایرن (باواریا) در جنوب شرقی. در ایتالیای پس از فروپاشی امپراتوری روم نیز عنوان "دوک" به سران بزرگ قبایل لومبارد (6) اطلاق میشد و در حکومت لومباردها در ایتالیا (568-774م.) مناطق زیر فرمان دوکها "دوکنشین" (7) خوانده میشد. در سدههای شانزدهم تا نوزدهم به لردهای مناطق کوچک نیز گاه عنوان دوک اعطا میگردید. مهمترین دوک سده پانزدهم دوکهای بورگوندی، (8) از خاندان والوا، (9) بودند. آنان بر سرزمینی پهناور حکومت میکردند شامل بورگوندی، والوا، هلند و مناطق گستردهای در مرزهای فرانسه و آلمان امروز.عنوان دوک تا سال 1337 میلادی در انگلستان وجود نداشت. در این سال، ادوارد سوم، (10) پادشاه قدرتمند انگلیس (1327- 1377)، پسر خود، شاهزاده سیاه، (11) را به دوک کورنوال ملقب کرد. او، که از سرداران نامدار جنگ صد ساله (12) انگلیس و فرانسه است، به عنوان اولین دوک انگلستان شناخته میشود. تا نیمه دوم سده پانزدهم میلادی هفت عنوان "دوک" در انگلستان پدید شد که همه به اعضای خاندان سلطنتی تعلق داشت. اولین عنوان دوکی که به غیر اعضای خاندان سلطنتی اعطا شد، دوک نورفولک (1483) است. این عنوان تا به امروز در اعضای خاندان هوارد پایدار است. (13) در اسکاتلند این عنوان را نخستین بار رابرت سوم، پادشاه اسکاتلند، در سال 1398 وضع کرد و اولین عنوانهای دوکی را به پسر و برادرش اعطا نمود. در سلسله مراتب اشرافی بریتانیا، عنوان دوک از نظر اهمیت پس از پرنس است. در کاربرد این عنوان، نام یک منطقه بزرگ بر آن افزوده میشود؛ مانند دوک نورفولک که به معنی "خان بزرگ منطقه نورفولک" است. همسر دوک، "دوشس" (14) خوانده میشود.
در پایان سده بیستم، صرفنظر از عناوین دوکی که امروزه از میان رفته است مانند دوک مونتاگ، و بجز دوکهای عضو خاندان سلطنتی، 9 عنوان دوک انگلستان وجود دارد. این عناوین به ترتیب زمان پیدایش به شرح زیر است: نورفولک (1483)، سامرست (1546)، ریچموند (1675)، گرافتون (1675)، بوفورت (1682)، سنآلبانس (1684)، بدفورد (1694)، دونشایر (1694)، روتلند (1703).
هشت عنوان دوک اسکاتلند وجود دارد: هامیلتون (1643)، باکلو (1663)، لنوکس (1675)، کوئینزبری (15) (1684)، آرگیل (16) (1701)، اثول (17) (1703)، مونتروز (18) (1707)، راکسبرگ (19) (1707).
شش عنوان دوک بریتانیای کبیر وجود دارد: مارلبورو (1702)، براندون (1711)، پورتلند (1716)، منچستر (1719)، نیوکاسل (1756)، نورثامبرلند (1766). دو عنوان دوک ایرلند وجود دارد: لینستر (20) (1766) و ابرکورن (21) (1868). و شش عنوان دوک پادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند نیز وجود دارد: ولینگتون (1814)، ساترلند (1833)، وستمینستر (22) (1874)، گوردون (1876)، آرگیل (1892) و فایف (1900).
امروزه، سه عنوان دوک ریچموند، لنوکس و گوردون به یک نفر تعلق دارد و در واقع او حامل سه عنوان دوکی است. دوک باکلو در عین حال دوک کوئینزبری نیز هست؛ و دوک هامیلتون دوک براندون نیز هست. بدینسان، در مجموع در بریتانیا و ایرلند 31 عنوان دوکی وجود دارد که متعلق به 25 دوک است. (23)
در جدول صفحه بعد وضع خاندانهای کنونی دارای عنوان "دوک" مشاهده میشود. این جدول تصویری از یک "کلان" (24) را جلوهگر میسازد که، چنانکه خواهیم دید، از طریق پیوندهای خویشاوندی بهم پیوسته است و با سایر اعضای سلسله مراتب اشرافی بریتانیا نیز پیوند خویشاوندی عمیق دارد.
زمان |
نام خاندان |
عنوان دوک |
پادشاه وقت |
1483 |
هوارد |
نورفولک (گ) |
ریچارد سوم |
1546 |
سیمور |
سامرست (گ) |
هنری هشتم |
1643 |
هامیلتون |
هامیلتون (س) |
چارلز اول |
1663 |
اسکات |
باکلو (س) |
چارلز دوم |
1675 |
لنوکس |
ریچموند (گ) |
چارلز دوم |
1675 |
فیتزروی |
گرافتون (گ) |
چارلز دوم |
1675 |
لنوکس |
لنوکس (س) |
چارلز دوم |
1682 |
سامرست |
بوفورت (گ) |
چارلز دوم |
1684 |
بوکلرک |
سنآلبانس (گ) |
چارلز دوم |
1684 |
اسکات |
کوئینزبری (س) |
چارلز دوم |
1694 |
راسل |
بدفورد (گ) |
ویلیام سوم |
1694 |
کاوندیش |
دونشایر (گ) |
ویلیام سوم |
1701 |
کمپبل |
آرگیل (س) |
ملکه آن |
1702 |
اسپنسر – چرچیل |
مارلبورو (ب) |
ملکه آن |
1703 |
مورای |
اثول (س) |
ملکه آن |
1703 |
مانرز |
روتلند (گ) |
ملکه آن |
1707 |
اینس –کر |
راکسبرگ (س) |
ملکه آن |
1707 |
گراهام |
مونتروز (س) |
ملکه آن |
1711 |
هامپلتون |
براندون (ب) |
ملکه آن |
1716 |
بنتینک |
پورتلند (ب) |
جرج اول |
1719 |
مونتاگ |
منچستر (ب) |
جرج اول |
1756 |
فینس-کلینتون |
نیوکاسل(ب) |
جرج دوم |
1766 |
فیتزجرالد |
لینستر (ل) |
جرج سوم |
1766 |
پرسی |
نورثامبرلند (ب) |
جرج سوم |
1814 |
ولزلی |
ولینگتون (پا) |
جرج سوم |
1733 |
اگرتون |
ساترلند (پا) |
ویلیام چهارم |
1868 |
هامیلتون |
ابرکورن (ل) |
ملکه ویکتوریا |
1874 |
گراسونور |
وستمینستر (ب) |
ملکه ویکتوریا |
1876 |
لنوکس |
گوردون (پا) |
ملکه ویکتوریا |
1892 |
کمپیل |
ارگیل (پا) |
ملکه ویکتوریا |
1900 |
کارنگی |
فایف (پا) |
ملکه ویکتوریا |
علائم اختصاری: گ (دوک انگلستان)، س (دوک اسکاتلند)، ل (دوک ایرلند)، ب (دوک بریتانیای کبیر)، پا (دوک پادشاهی متحده).
مارکیز: (25)
واژه مارکیز از "مارک" (26) (علامت، نشانه) گرفته شده که به معنای "مرز" نیز به کار میرفت. عنوان فوق در آلمانی مارگریو (27) و در فرانسه مارکی (28) است. در دوران سلطنت کارولنژیها (29) بر آلمان و فرانسه به حکمرانان محلی اطلاق میشد که در نواحی مرزی سکونت داشتند، کارشان دفاع از مرز بود و در واقع "دوکهای مرزبان" (30) بودند. یکی دیگر از وظایف مارگریوها تهاجم به سرزمینهای "کفار" و تصرف اراضی ایشان بود. بعدها با کاهش نقش ایشان در حراست از مرزها، اهمیت این عنوان نیز افول کرد و کمتر از "کنت" شد. این عنوان در انگلستان نخستین بار به طور رسمی در سال 1385 به کار رفت و این زمانی است که رابرت دوور، ارل نهم آکسفورد، (31) به عنوان مارکیز دوبلین ارتقا یافت و این مقامی برتر از "ارل" شناخته شد و فروتر از "دوک". (32) از سده پانزدهم در انگلستان کاملاً معمول شد. مؤنث آن مارشنس (33) است.امروزه، مارکیز وینچستر به عنوان "مارکیز مقدم انگلستان" (34) شناخته میشود. این عنوانی است که در سال 1551 (دوران سلطنت ادوارد ششم) به یکی از اعضای خاندان پولت اعطا شد. اکنون این میراث به هیجدهمین مارکیز این خاندان (35) رسیده است. خاندان فوق از خویشاوندان خاندان سیسیل (لردهای سالیسبوری) است و از متمولین آفریقای جنوبی. وارث این عنوان، ارل ولتشایر (36) لقب دارد. (37) در اواخر سده نوزدهم، 19 عنوان مارکیز وجود داشت که علاوه بر خاندان پولت، چهار عنوان آن به خاندانهای سیمور (مارکیز هرتفورد)، (38) هامیلتون (مارکیز ابرکورن) (39) و سیسیل (مارکیزهای اکستر و سالیسبوری) تعلق داشت. (40)
کنت، ارل:
عنوان انگلیسی ارل (41) معادل کنت (42) اروپایی شناخته میشود و به این دلیل در زبان انگلیسی نیز مؤنث آن کنتس (43) است.منشاء واژه کنت به دورا متأخر امپراتوری روم میرسد. از واژه لاتین "comes" گرفته شده و به معنی "همراه" است. منظور همراهان (44) امپراتور بود. این عنوان به حکمرانان و اشراف محلی اطلاق میشد. قبایل توتونی در سده پنجم میلادی این عنوان را اخذ کردند و به سران و بزرگان خود اطلاق نمودند. بعدها، این عنوان به خوانین محلی اطلاق میشد که در رأس کنتنشینها (45) قرار داشتند. در ساختار فئودالی اروپا، برخی از این کنتها تابع دوکها شدند و معدودی، چون کنتهای فلاندرز، (46) تولوس (47) و بارسلونا، (48) مستقل ماندند و از اقتداری همسان دوکها برخوردار بودند. در فرانسه این کنتها خوانین موروثی مناطق کوچک بودند. تا سده شانزدهم برخی از کنتها حتی میتوانستند در مناطق زیر فرمانرواییشان سکه نیز ضرب کنند. در اروپای مرکزی، پس از انحلال امپراتوری روم مقدس (1806) کنتها به جای امپراتور، تابع شاهان، گرانددوکها و دوکهای محلی آلمانی شدند. در اسپانیا، کنتنشین آراگون بعدها به پادشاهی آراگون تبدیل شد و کنتنشین کاستیل به پادشاهی کاستیل. این دو کنتنشین هستههای نخستین دولت پادشاهی اسپانیاست. در روسیه عنوان "کنت" از زمان پطر کبیر رواج یافت و معمولاً به مقامات عالیرتبه دولتی اعطا میشد. این عنوان را در اواخر سده هیجدهم روسها، اتریشیها و پروسیها در لهستان نیز رواج دادند.
در انگلستان "ارل" کهنترین عنوان اشرافی است و منشاء آن به سدههای نهم تا یازدهم میلادی و دوران حضور و حکومت دانمارکیها (49) در این سرزمین میرسد. در این دوران سران قبایل دانمارکی "jarl" نامیده میشدند. انگلوساکسونها این واژه را به کارگرفتند و به زمیندارانی اطلاق نمودند که 250 هکتار زمین و بیشتر داشته باشند. در دوران آلفرد کبیر، شاه انگلوساکسونها (871- 899)، تعدادی از این "ارل"ها در رأس واحدهای کشوری قرار گرفتند که "شایر" (50) (استان) نام داشت. تا سال 1337، که عنوان "دوک" وارد شد، "ارل" بالاترین رده اشرافی بود. "ارل" حکمران منطقه خود بود با اقتداری فراوان؛ ولی بتدریج به عنوانی تشریفاتی نیز بدل شد. جایگاه آن نیز نزول یافت و فروتر از "دوک" و "مارکیز" شد. از سده هیجدهم ارلهای اسمی نیز پدید شدند یعنی ارلهایی که لقبشان ربطی به یک منطقه معین نداشت و کاملاً تشریفاتی بود؛ مانند "ارل تمپل". در انگلستان معاصر به ارث عناوین دوک و مارکیز نیز عنوان "ارل" اعطا میشود. امروزه عنوان "ارل مقدم انگلستان" به خاندان تالبوت (ارلهای شریوزبوری) تعلق دارد که در سال 1442 به این عنوان دست یافتند. ارل کیلدیر (1316)، از خاندان فیتز جرالد، نیز به عنوان "ارل مقدم ایرلند" شناخته میشود.
ویسکونت: (51)
عنوانی است فروتر از "کنت" اروپایی یا "ارل" انگلیسی. در گذشته به نایب دوکها یا کنتها اطلاق میشد و به همین معنا نیز هست: جانشین کنت. (52) بتدریج، مقام نواب کنتها نیز، چون کنتها، موروثی شد. عنوان فوق از سال 1436 در انگلستان مرسوم شد. وارث عنوان "ارل" نیز در زمان حیات پدر یا صاحب عنوان به "ویسکونت" ملقب است. مؤنث آن "ویسکونتس" (53) است.کهنترین خاندان موجود در انگلستان که عنوان "ویسکونت" را بر خود دارد خاندان دورو است که "ویسکونت هرفورد" خوانده میشوند. این عنوان در سال 1550 به ایشان اعطا شد. به این دلیل، دارنده عنوان فوق "ویسکونت مقدم انگلستان" (54) خوانده میشود. امروزه هیجدهمین ویسکونت این خاندان (55) وارث عنوان فوق است. (56)
بارون: (57)
در گذشته به معنای عام به افراد قدرتمند و ثروتمند اطلاق میشد و یک طبقه خاص یا رده معین در سلسله مراتب اشرافی نبود. در فرانسه سده دوازدهم ملاکین مهم "بارون" خوانده میشدند. از سده چهاردهم بارونها فروتر از کنتها و ویسکونتها انگاشته میشدند و هر تیولداری "بارون" خوانده میشد هر چند زمین او از چند هکتار تجاوز نمیکرد. بنابراین، عنوان بارونی با زمین پیوند مستقیم داشت. لویی چهاردهم اولین پادشاهی بود که تعدادی از کارگزاران خود را به "بارون" ملقب کرد در حالیکه تیولدار نبودند. ناپلئون و لویی هیجدهم و شارل دهم و لویی فیلیپ و لویی بناپارت این سنت را ادامه دادند.
در آلمان این عنوان "فریهر" (58) خوانده میشود. اعطای عنوان فریهری از سوی امپراتور به کارگزاران دولتی را کارل پنجم در سده شانزدهم آغاز کرد و این عنوان پایینترین رده اشرافی تلقی شد. در ایتالیا، بارونها از اقتدار فراوان برخوردار بودند؛ میتوانستند احکام مرگ صادر و اجرا کنند و دارای حق ضرب سکه بودند.
این عنوان در نیمه دوم سده یازدهم با ویلیام فاتح به انگلستان وارد شد. در سدههای یازدهم و دوازدهم تمامی مستأجرین املاک با عنوان "بارون" خوانده میشدند و اهمیت آنان بسته به وسعت املاکشان بود. در این دوران، هنری اول، استفن و هنری دوم (پادشاهان بعدی انگلیس و اعقاب ویلیام فاتح) طی فرمانهایی امتیازاتی به بارونها اعطا کردند. نیاز به دریافت مالیاتهای سنگین به منظور تأمین مخارج جنگ صلیبی سوم وابستگی پادشاه به بارونها را افزایش داد. بدینسان، از آغاز سده سیزدهم بارونها به یک طبقه متمایز بدل شدند و در میان ایشان ردهبندی به بارونهای بزرگ و کوچک آغاز شد. این تحول سرانجام به صدور مگنا کارتا (1215) انجامید که نقطه عطفی در تکوین ساختار اشرافی بریتانیاست. در این زمان در سلسله مراتب طبقاتی انگلستان، "بارون" در رده بعد از "ارل" جای داشت و گفتیم که در این زمان "ارل" بالاترین رده اشرافیت غیرروحانی بود.
با پیدایش عناوین "دوک" و "مارکیز" و "ویسکونت"، جایگاه عنوان "بارون" بتدریج نزول کرد و در پایینترین رده اشرافیت موروثی بریتانیا جای گرفت. معمولاً "بارون"ها با عنوان "لرد" خوانده میشوند با افزودن پیشوند "لرد" به نامشان؛ هر چند عنوان عام "لرد" گاه به هر دارنده عنوان اشرافی نیز اطلاق میشود. مؤنث آن "بارونس" (59) یا "لیدی" (60) است.
مجلس لردها (61) مجلس اعیان یا بزرگان)، چنانکه گفتیم، نهادی است که به تدریج در طول دو سده سیزدهم و چهاردهم میلادی، به تبع اقتدار اشرافیت انگلستان، پدید شد و، به سان طبقه شهسواران، از پیامدهای مستقیم اقتدار و ثروتی بود که غارتگریهای صلیبی برای این دو گروه به ارمغان آورد. مجلس لردها تا اوایل سده بیستم در مقابل مجلس عوام (62) از اقتدار فراوان، از جمله حق وتوی مصوبات مجلس عوام، برخوردار بود ولی در پی قانون 10 اوت 1911 (63) دامنه اختیارات آن به طور جدی کاهش یافت. به عبارت دیگر، تحول اساسی در ساختار سیاسی بریتانیا به سود گسترش نهادهای انتخابی و مشارکت آحاد مردم و استقرار دمکراسی جدید، پنج سال پس از صدور فرمان مشروطیت در ایران (14 جمادی الثانی 1324ق. / 5 اوت 1906 م.) رخ داد.
مجلس لردها، چون گذشته، مرکب از دو گروه "لردهای روحانی" و "لردهای فانی" است. "لردهای روحانی" عبارتند از اسقفهای اعظم کانتربوری و یورک و اسقفهای دورهام، لندن، وینچستر و 21 اسقف دیگر. "لردهای فانی" عبارتند از تمامی دوکها، مارکیزها، ارلها، ویسکونتها و بارونهای موروثی انگلستان، اسکاتلند و "پادشاهی متحده، (64) مقامات عالی رتبه قوه قضاییه نیز در نهاد فوق عضویت دارند. امروزه، تعداد اعضای مجلس فوق بیش از 1170 نفر است.
بارونت: (65)
پایینترین عنوان موروثی در بریتانیاست. بارونت ردهای در میان لرد و شهسوار محسوب میشود و به این دلیل دارندگان این عنوان در مجلس لردها جایگاهی ندارند. بارونت بر تمامی ردههای شهسواری، بجز شهسوار بند جوراب (شوالیه گارتر)، برتری دارد، بارونتها، مانند شوالیهها، با عنوان "سِر" شناخته میشوند و زنان ایشان "لیدی" خوانده میشوند.این عنوان در 22 مه 1611در زمان جیمز اول استوارت پدید شد. علت پیدایش آن نیاز مالی دربار بریتانیا بود که آن را به فروش القاب و مناصب درباری از یکسو و تحرکات شدید ماوراء بحار از سوی دیگر وامیداشت. جیمز اول همان پادشاهی است که در زمان او رقابت انگلیسیها و پرتغالیها در شرق اوج گرفت؛ سه فرستاده به دربار جهانگیر شاه به هند فرستاد (66) و با دریافت ده هزار پوند از کمپانی هند شرقی به همکاری ناوگان انگلیس با دولت ایران در اخراج پرتغالیها از هرمز (1622) رضایت داد. (67)
کسانی که برای دریافت عنوان بارونتی برگزیده میشدند موظف بودند مبلغ 1095 پوند استرلینگ به دربار بپردازند. این معادل با مخارج 30 سرباز در سه سال بود. تا سال 1622 به 200 نفر عنوان "بارونت انگلستان" اعطا شد. در سال 1619، جیمز عنوان فوق را برای ایرلندیها نیز جعل کرد و حدود یکصد نفر "بارونت ایرلند" شدند. به عبارت دیگر، این ماجرا بیش از 300 هزار پوند به خزانه جیمز اول وارد کرد.
در سال 1624 عنوان "بارونت نوا اسکاتیا" نیز جعل شد. این در زمانی است که دربار انگلیس سیاست استقرار پلانتکاران اسکاتلندی را در این سرزمین آمریکای شمالی در پیش گرفته بود. بارونتهای اسکاتلندی (یا "نوا اسکاتیا") موظف بودند ابتدا 2000 پوند به دربار و سالیانه 1000 پوند به سِر ویلیام آلکساندر (68) بپردازند. در ازای آن، به هر یک از ایشان 6500 هکتار زمین در نوا اسکاتیا واگذار میشد.
سِر ویلیام آلکساندر، که بعداً به ارل استرلینگ ملقب شد، یک درباری اسکاتلندی است که پس از صعود جیمز به سلطنت انگلستان مأمور تادیه بدهیهای پادشاه در اسکاتلند شد. به پاس خدماتش، در سال 1621 مستعمره آمریکایی فوق به وی بخشیده شد. او این ملک ماوراء بحار خود را نوا اسکاتیا (اسکاتلند نو) (69) نامید و اولین کلنی خود را در سال 1629 در این سرزمین تأسیس کرد. این اقدام، که با رقابت فرانسویها مواجه بود، در انگلیس و اسکاتلند مورد استقبال قرار نگرفت و تا سال 1626 تنها 28 نفر بارونت نوا اسکاتیا شدند. این رقم در سال 1631 به 85 نفر رسید. با تهاجم فرانسویها، اسکاتلندیها در سال 1631 مجبور به تخلیه سرزمین فوق شدند و این حادثهجویی برای آلکساندر بدهی سنگینی به بار آورد.
در سال 1707 عناوین انگلیسی و اسکاتلندی یکپارچه شد و به "بارونت بریتانیای کبیر" بدل گردید. در سال 1801 "بارونت ایرلند" نیز ملغی شد و همه عناوین فوق "بارونت پادشاهی متحده" نام گرفتند. بارونتها چنین خوانده میشوند: پیش از نام ایشان عنوان "سِر" میآید و پس از نام خانوادگیشان مخفف واژه "بارونت". مثلاً، "سِر هنری راولینسون، بار. (70) در موارد معدود عنوان "بارونت اسکاتلند" به زنان نیز اعطا شده است. (71)
اولین کسی که عنوان بارونت به او اعطا شد، سِر نیکلاس بیکن ردگریو (72) است و لذا اعقاب او به عنوان "بارونت مقدم انگلستان" (73) شناخته میشوند. امروزه سِر نیکلاس بیکن (متولد 1953) چهاردهمین بارونت این خاندان است. (74)
شهسوار (شوالیه):
واژه "cniht" ساکسون، که به "knight" انگلیسی بدل شد، در آغاز به معنی جوان و خدمتکار مسلح بود. بعدها، به کسانی اطلاق شد که در رأس گروههای مسلح خود در رکاب شاهان و اشراف در جنگها حضور مییافتند و به پاس خدماتشان در غنایم جنگی سهیم بودند. این افراد در فرانسه "chevalier" و در آلمان "ritter" خوانده میشدند. بتدریج، شوالیهگری (شهسواری) دارای آداب و سنن خاص خود شد و شوالیهها (شهسواران) به یک گروه اجتماعی ممتاز بدل شدند. به شهسواران قطعه زمینی واگذار میشد که "فیف" (75) نام داشت. در ازای بهرهوری از این ملک، شهسوار موظف به ارائه خدمات نظامی و غیرنظامی به "لرد" بود و تجهیز نیروی نظامی و سیورسات نیز با خود او بود.در اواخر سده یازدهم میلادی، جنگ صلیبی اول (1096- 1099) تحولی اساسی در زندگی و جایگاه سیاسی شهسواران پدید ساخت. اینک آنان به گروههای مقتدر مسلحی بدل شدند که به عنوان شهسواران مسیح از حمایت کلیسا و "تقدس" نیز برخوردار بودند. به نوشتهی آمریکانا، در سده دوازدهم بسیاری از این شهسواران ملکداری را بر حضور در صحنه جنگهای صلیبی ترجیح دادند و به طبقه جدیدی از واسالها بدل شدند. (76) درباره طریقتها یا فرقههای شهسواری دوران صلیبی و تأثیر آن بر فرهنگ و سیاست پسین اروپا در جلد چهارم سخن خواهیم گفت.
در سدههای پسین، که "افتخارات" جنگهای صلیبی و به تبع آن نهاد شهسواری به یادمانی افتخارآمیز و اسطورهای بدل شد، در دربارهای پادشاهان اروپا به عنوان یک ردهی ممتاز درباری طریقتهای شهسواری تشریفاتی نیز پدید آمد. این عناوین به افراد ممتاز مورد نظر شاهان اعطا میشد و به معنای عضویت نمادین در یک طریقت شهسواری تابع پادشاه بود؛ یعنی پیامی فراتر از یک نشان درباری صرف داشت. این شهسواران درباری با پیشوند "سِر" (آقا)، و در مورد زنان با پیشوند "دیم" (77) یا "لیدی"، متمایز میشوند. همسران شهسواران نیز "لیدی" خوانده میشوند.
برخی از مهمترین عناوین شهسواری دربار انگلستان به شرح زیر است:
شهسوار بند جوراب (شوالیه گارتر) (78) قدیمیترین و برجستهترین عنوان شهسواری در بریتانیاست. طبق روایت مشهور، گویا این عنوان را ادوارد سوم در سال 1348 وضع کرد به عنوان عالیترین نشان افتخار که به کارگزاران دولتی و غیردولتی اعطا میشد. دربارهی پیشینهی این عنوان سندی در دست نیست و هدف از جعل آن روشن نیست. معروف است که شاید ادوارد سوم میخواست افسانه شاه آرتور و شهسواران میزگرد (79) را زنده کند یا شاید بند جوراب نمادی بود از ادای احترام به بانوان. دربارهی منشاء این عنوان داستانی وجود دارد. میگویند این نشان زمانی پدید شد که در یکی از میهمانیهای دربار، ادوارد با ژوان کنتی، کنتس سالیسبوری، (80) میرقصید. ناگاه یکی از بند جورابهای آبی رنگ این خانم از زیر دامن او به روی زمین افتاد. ادوارد مؤدبانه خم شد، بند جوراب را برداشت و به فرانسه گفت: "شرم باد بر آن کس که در این باره اندیشه بد کند." (81) این کلام تا به امروز شعار نشان فوق است.
پادشاه و ولیعهد انگلیس (پرنس ولز) هماره عضو این طریقتاند. در گذشته اعضای این طریقت پادشاه و ولیعهد بودند و هر یک 12 شهسوار داشتند. در سال 1805 تعداد شهسواران به 25 نفر رسید. اینان اعضای خاندان سلطنتی، اخلاف مستقیم جرج اول و جرج دوماند و برخی مقامات عالی رتبه خارجی. "نشان بند جوراب" در سال 1859 به سلطان عبدالمجید عثمانی و در سال 1873 به ناصرالدین شاه قاجار اعطا شد. در سفر سال 1903 مظفرالدین شاه به انگلستان نیز، به رغم عدم تمایل ادوارد هفتم، این نشان به او اعطا شد. سِر دنیس رایت این ماجرا را به داستانی هجوآمیز علیه ایرانیان بدل ساخته است. (82)
دارندگان "نشان بند جوراب" در زمره برجستهترین شخصیتهای انگلستان بودهاند. به نوشتهی بریتانیکا، 36 تن از آنان گردن زده شدند و تنها هنری هشتم شش تن از ایشان را گردن زد. در دوران جنگ دوم جهانی هیروهیتو، امپراتور ژاپن، و ویکتور امانوئل سوم، پادشاه ایتالیا، از عضویت این "طریقت" اخراج شدند. (پیشتر نشان فوق به ایشان اعطا شده بود.) در سال 1945 وینستون چرچیل از دریافت این نشان امتناع کرد و این زمانی است که حزب او در انتخابات شکست خورده بود. میگویند چرچیل در خلوت گفت: "من نمیتوانم در حالی نشان بند جوراب را از پادشاه بپذیرم که مردم به من نشان تیپا (83) اعطا کردهاند." این نشان بار دیگر در سال 1953 به چرچیل اعطا شد و این بار پذیرفت. اعضای این طریقت با پیشوند "سِر" مشخص میشوند و در پایان نام ایشان علامت اختصاری K. G. افزوده میشود.
شهسوار حمام (84) نیز از عناوین قدیمی شهسواری انگلستان است که در سال 1399 پدید شد و بعدها به فراموشی سپرده شد. جرج اول هانوور، به توصیه سِر رابرت والپول، این عنوان را در سال 1725 احیا کرد. این نشان به دو بخش نظامی و غیرنظامی تقسیم و در سه رده اعطا میشود: شهسوار صلیب بزرگ حمام، (85) شهسوار فرمانده حمام (86) و شهسوار حمام. (87) وجه تسمیه نشان فوق از اینروست که "حمام" نماد شستشو و پاکیزگی انگاشته میشود. این نمادی است که در فراماسونری نیز کاربرد دارد. (88)
شهسوار خار شتر (89) (شوالیه تیسل) نشانی است که جیمز دوم در سال 1687 پدید آورد. این عنوان به اعضای خاندان سلطنتی و 16 نفر دیگر محدود است.
شهسوار سنپاتریک (90) را جرج سوم در سال 1783 پدید آورد. این عنوان تنها به اعضای خاندان سلطنتی و 22 نفر دیگر اعطا میشود.
"نشان ستاره هند" (91) در سال 1861 وضع شد و در سه رتبه اعطا میگردد: شهسوار بزرگ فرمانده ستاره هند، (92) شهسوار فرمانده ستاره هند (93) و شهسوار ستاره هند. (94)
نشان امپراتوری هند (95) در 1877 وضع شد. این نیز در سه رتبه اعطا میگردد: شهسوار بزرگ فرمانده امپراتوری هند، (96) شهسوار فرمانده امپراتوری هند (97) و شهسوار امپراتوری هند. (98) این دو نشان تا زمان استقلال هند و پاکستان (1947) اعطا میشد.
نشان سن مایکل و سنجرج (99)
در سال 1818 وضع شد و این نیز در سه رتبه اعطا میشود: شهسوار صلیب بزرگ سن مایکل و سن جرج، (100) شهسوار فرمانده سن مایکل و سن جرج (101) و شهسوار سن مایکل و سن جرج. (102) این نشان معمولاً به اتباع بریتانیا به خاطر خدماتشان اعطا میشود.
نشان گوئلف نشان گوئلف نیز از نشانهای شامخ شهسواری دربار انگلستان است. "گوئلف" شکل تحریف شده "ولف"، نام اولیه خاندان هانوور، است. این نشان نیز در ردههای مختلف اعطا میگردد؛ مانند شهسوار صلیب بزرگ گوئلف، (103) شهسوار فرمانده گوئلف، (104) در سده بیستم، عنوان "گوئلف" به "هانوور" تغییر کرد.
نشان سلطنتی ویکتوریا (105) در سال 1896 وضع شد و در پنج رتبه است: شهسوار صلیب بزرگ طریقت سلطنتی ویکتوریا، (106) شهسوار فرمانده طریقت سلطنتی ویکتوریا، (107) فرمانده طریقت سلطنتی ویکتوریا (108) و غیره. این نشان به افرادی اعطا میشود که خدمات مهم یا خدمات شخصی به خاندان سلطنتی بریتانیا انجام دادهاند. تعداد دریافتکنندگان این نشان نامحدود است.
نشان امپراتوری بریتانیا (109) در سال 1917 وضع شد و به خاطر خدمات برجسته به امپراتوری، در داخل یا خارج از کشور، اعطا میگردد. این رایجترین نشان است و به زنان و مردان و نظامیان و غیرنظامیان و در پنج رده داده میشود: شهسوار صلیب بزرگ امپراتوری بریتانیا،(110) شهسوار فرمانده امپراتوری بریتانیا، (111) فرمانده امپراتوری بریتانیا، (112) افسر امپراتوری بریتانیا (113) و عضو امپراتوری بریتانیا. (114)
صلیب ویکتوریا (115) را در سال 1856 ملکه ویکتوریا پدید ساخت و صلیب جرج (116) را جرج ششم در سال 1940. این دو از عالیترین نشانهای شهسواری دربار بریتانیا در دوران اخیر است و به افرادی اعطا میشود که به عنوان "قهرمان" شناخته میشوند.
سایر نشانهای دربار انگلستان به شرح زیر است:
نشان همرهان شوکت (117) تنها در یک رده است و به افراد برجسته تبعه بریتانیا یا کشورهای مشترکالمنافع (کومنولث) اعطا میگردد. تعداد اعضا به 65 تن محدود است. نشان خدمات برجسته (118) در سال 1886 وضع شد و نوعی نشان شجاعت است که به افسران نیروهای مسلح اعطا میگردد. نشان صلیب نظامی (119) در سال 1902 وضع شد و به افسران نیروهای مسلح به خاطر شجاعت اعطا میگردد. نشان خدمات امپراتوری (120) در سال 1902 وضع شد و به غیرنظامیان شاغل در دستگاه دولتی به پاس خدمات طولانی اعطا میشود. نشان لیاقت (121) را ادوارد هفتم در سال 1902 پدید ساخت. این عنوان تنها به 24 تن از نویسندگان و دانشمندان و مقامات دولتی و سایر شخصیتهای برجسته اعطا میشود.
پینوشتها:
1. درباره شکلگیری ساختار طبقاتی در قاره اروپا و پیدایش دو گروه اجتماعی اشراف و شهسواران بنگرید به: مارک بلوخ، جامعه فئودالی، ج2، صص 11-119.
2. واژه انگلیسی لرد به معنای خداوند، ارباب و آقا است و در معنای عالیجناب به شخصیتهای روحانی نیز اطلاق میشود مانند: "عالیجناب اسقف..." (...Lord Bishop of) برخی مناصب عالی دولتی نیز با پیشوند لرد متمایز میشوند. لرد اول خزانهداری (First Lord of the Treasury) عالیترین مقام هیئت وزیران است که در سدههای نوزدهم و بیستم معادل "وزیر اعظم" و "نخستوزیر" انگاشته میشود.
3. خاندانهای سلطنتی انگلستان، از سده یازدهم تا سده هیجدهم، به شرح زیر است: خاندان نورماندی (1066- 1154). بنیانگذار سلطنت این خاندان ویلیام اول (ویلیام فاتح) است و حکومت آنان مقارن با جنگهای صلیبی است. نورماندیها فقط پادشاه انگلستان بودند. سپس قدرت به خاندان آنژو یا پلانتاژنت انتقال یافت (1154- 1399). شاهان این خاندان از زمان جان بیسرزمین (1199) لرد ایرلند نیز بودند. سلسله بعدی، خاندان لانکاستر است که در سالهای 1399- 1461 قدرت را به دست داشت. اولین پادشاه این خاندان هنر چهارم بود. آنگاه نوبت به خاندان یورک (1461- 1485) رسید و سپس خاندان تودور (1485-1603) به قدرت رسیدند. شاهان تودور از زمان هنری هشتم به عنوان شاه ایرلند نیز تاجگذاری کردند. آخرین پادشاه خاندان تودور، الیزابت اول است. با مرگ الیزابت، حکومت خاندان استوارت بر انگلستان آغاز شد.
4. بنگرید به کتاب زرسالاران، ج3، ص183.
5. duke.
6. Lombards.
لومباردها از قبایل توتونی (آلمانی) بودند که در آغاز در اسکاندیناوی یا شمال آلمان مأوا داشتند. آنها پس از فروپاشی امپراتوری روم، طی سالهای 568-774 بر بیشترین سرزمین ایتالیا مسلط بودند. در سال 568 آلبوئین (Alboin)، رئیس قبایل لومبارد، آنان را به سور ایتالیا هدایت کرد و پس از شکست ارتش ژوستینین اول (یوستی نیانوس)، امپراتور روم شرقی (بیزانس)، حکومت خود را بر شمال ایتالیا، از جمله منطقه کنونی لومباردی، مستقر ساخت. تا سال 584 لومباردها شاه نداشتند و رؤسای خود را "دوک" میخواندند. دوکهای لومبارد کمی بعد تهاجم به جنوب را آغاز کردند و پس از شکست رومیها در مناطق اشغالی جدید دوکنشینهای خود را تأسیس نمودند. از سال 751 شهر رم مورد تهدید لومباردها قرار گرفت و لذا کلیسای رم، که دیگر به امپراتوری بیزانس امید نداشت، از شاهان فرانک استمداد جست. سرانجام، در سال 774 شارلمانی به حکومت لومباردها پایان داد. دوران سلطه لومباردها بر ایتالیا را "دشوار ولی از نظر تاریخی مهم" توصیف میکنند؛ زیرا لومباردها به سلطه امپراتوری بیزانس بر ایتالیا پایان دادند و راه را برای اقتدار سیاسی پاپها بر حکمرانان سکولار (غیر روحانی) و نیز برای تأسیس امپراتوری مسیحی شارلمانی هموار ساختند.
7. duchy.
8. Burgundy, Bourgogne.
منطقهای تاریخی در شرق فرانسه که به قبایل بورگوندی منسوب است. بورگوندیها قبایلی توتونی (آلمانی) بودند که نخستین بار در سده پنجم میلادی در حواشی رود راین شناخته شدند. در این زمان، آنان به عنوان متحد رومیها علیه آتیلا و هونها میجنگیدند. بورگوندیها ابتدا متحد کلاویس، رئیس قبایل فرانک، علیه ویسیگوتها بودند و به او در شکست نهایی ویسیگوتها (507) یاری رسانیدند. ولی بعدها، مورد حمله فرانکها قرار گرفتند و در سال 534 قلمرو ایشان به دولت مروونژی منضم شد. از سال 751 منطقه بورگوندی در قلمرو پادشاهی کارولنژی فرانکها بود. پس از مرگ شارلمانی (814) این پادشاهی میان پسرانش تقسیم شد و بخش غربی بورگوندی به "دوکنشین بورگوندی" بدل گردید.
9. Valois
منطقهای تاریخی در فرانسه. در سال 1214 فیلیپ دوم، پادشاه فرانسه از خاندان کاپه، حکومت والوا را به خاندان سلطنتی منتقل کرد. پسر فیلیپ سوم، به نام شارل، بنیانگذار خاندان کنتهای والواست. در سال 1328 فیلیپ والوا سلطنت فرانسه را به دست گرفت و اعقاب او تا سال 1589 سلطنت کردند. در دوران سلطنت خاندان والوا، منطقه فوق به دوکنشین بدل شد و همچنان زیر فرمان اعضای خاندان سلطنتی بود. خاندان والوا به تدریج در فرانسه یک نظام متمرکز مطلقه ایجاد کردند و سهم آنان در این تحول تا بدانجاست که گاه از لویی یازدهم، پادشاه فرانسه (1461- 1483)، به عنوان "معمار استبداد سلطنتی در فرانسه" یاد میکنند (Britannica, 1977, vol, X, p. 343) بسیاری از پایههای ساختار سلطنتی فرانسه در دوران سلطنت والواها نهاده شد. شارل هشتم، لویی دوازدهم و فرانسوای اول مقتدرترین پادشاهان والوا بودند که به ترتیب در سالهای 1483- 1498، 1498-1515 و 1515-1547 سلطنت کردند. در این دوران بود که رقابت میان خاندان والوا و خاندان هابسبورگ آغاز شد و خصومت سنتی میان فرانسه و امپراتوری روم مقدس را بنیان نهاد که تا انقلاب فرانسه تداوم یافت. مورخین سالهای سلطنت فرانسوای اول و هنری دوم (سلطنت: 1547-1559) را دوران رنسانس فرانسه میخوانند. جنگهای مذهبی میان پروتستانها و کاتولیکهای فرانسه (1562- 1598) پایههای سلطنت والوا را تضعیف کرد. با مرگ هنری سوم (1589) سلطنت فرانسه به خاندان بوربن انتقال یافت.
10. Edward lll, Edward of Windsor (1312-1377).
11. Edward of Woodstock, The Black Prince, Duke of Cornwall (1330-1376).
11. Hundred Years' War.
اصطلاح "جنگ صد ساله" در دهه 1820 در فرانسه پدید شد و در نیمه دوم سده نوزدهم در آثار مورخین فرانسوی و انگلیسی رواج فراوان یافت. این اصطلاح به جنگهایی اطلاق میشد که طی سالهای 1337- 1453 میان فرانسه و انگلیس در جریان بود و به پایان یافتن سلطه انگلیس بر مستملکاتش در فرانسه انجامید. ریشه این جنگ به اشغال انگلیس به وسیله نورماندیها (1066) و سپس انتقال سلطنت انگلیس به هنری پلانتاژنت، کنت آنژو، میرسد که در سال 1154 با نام هنری دوم پادشاه انگلیس شد. او دولتی را بنیان نهاد که علاوه بر انگلستان، بخشی از سرزمین فرانسه را در برمیگرفت. با مرگ فیلیپ چهارم (فیلیپ لوبل = فیلیپ نیکو) در سال 1314 سلطنت فرانسه به انحطاط گرایید. فیلیپ چهارم مقتدرترین حکمران اروپایی زمان خود بود. او همان پادشاهی است که اعضای طریقت شهسواران معبد را قلع و قمع کرد و یهودیان را از فرانسه اخراج نمود. (همین کتاب، ج2، صص 27، 111) سه پسر فیلیپ لوبل (لویی دهم، فیلیپ پنجم یا فیلیپ دراز و شارل چهارم) هر یک مدت کوتاهی سلطنت کردند و بدون وارث پسر درگذشتند. زمانی که شارل چهارم درگذشت (1328) همسرش حامله بود و لذا مجمع بزرگان (اعم از اشراف و روحانیون) فیلیپ، کنت والوا و برادرزاده فیلیپ چهارم، را به عنوان نایبالسلطنه برگزیدند. این در حالی است که ادوارد سوم، پادشاه انگلیس، نوه فیلیپ چهارم و عضو اصلیتر خاندان سلطنتی فرانسه بود. (ایزابل، مادر ادوارد، تنها دختر فیلیپ چهارم بود.) کمی بعد فرزند شارل چهارم به دنیا آمد و چون دختر بود وارث مقام سلطنت شناخته نشد. بزرگان فرانسه، بر اساس قانون باستانی فرانکها (قانون سالیک)، اعلام کردند که سلطنت از طریق نسب دختری انتقال نمییابد و لذا دعاوی ادوارد سوم نیز بیپایه است. در 29 مه 1328 فیلیپ والوا به عنوان فیلیپ ششم تاجگذاری کرد و خاندان سلطنتی والوا را بنیان نهاد. ادوارد، که خود را وارث مشروع سلطنت فرانسه میدانست، در ژوئن 1337 به این کشور حمله کرد. این سرآغاز جنگ صد ساله است. جنگ صد ساله را به چهار مرحله تقسیم میکنند: 1337- 1369، 1369- 1388، 1388-1415، 1415- 1435 و 1435- 1453. در آخرین مرحله جنگ، قشون انگلیس، به فرماندهی جان تالبوت (ارل شریوزبوری)، شکست خورد (17 ژوئیه 1453) و حتی منطقه نورماندی از چنگ خاندان پلانتاژنت خارج شد. از آن پس، دربار انگلیس در سرزمین کنونی فرانسه تنها بندر کاله (Calais) را در تملک داشت. در ژانویه 1558 دوک دوّم گیز انگلیسیها را از این بندر نیز اخراج کرد. نامدارترین قهرمان فرانسویها در جنگ صد ساله دختر بیسواد روستایی به نام ژوان آرکی (ژاندارک)، اهل اورلئان، است. شخصیت ژاندارک در ادبیات معاصر اروپا انعکاس فراوان یافته و به قهرمانی اسطورهای بدل شده است. او دعوت خود به اخراج انگلیسیها را با ادعای شنیدن الهام غیبی آغاز کرد و مدعی نوعی پیوند مسیحایی بود. ژاندارک در بیست سالگی به اتهام جادوگری و الحاد به حکم کلیسا سوزانده شد، ولی در سال 1920 کلیسای رم از او اعاده حیثیت کرد و به وی عنوان قدیس اعطا نمود.
13. بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج3، ص 298.
14. duchess.
15. Queensberry.
16. Argyll.
17. Atholl.
18. Montrose.
19. Roxburghe.
20. Leinster.
21. Abercorn.
22. Westminster.
23. "Duke", Britannica CD 1998.
24. clan.
25. marquess.
26. maek, march.
27. margrave.
28. marquis.
29. Carolingians.
شاهان قبایل فرانک. بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج4، زیر نویس صص 173- 174.
30. Markherzog [mark duke].
31. Robert de Vere, 9th Earl of Oxford.
32. "Marquess", Britannica CD 1998.
33. marchioness.
34. Premier Marquessate of England.
35. Nigel George Paulet, 18th Marquess of Winchester (b. 1941).
36. Earl of Wiltshire.
37. Who's Who 1993, p. 2047.
38. Marquess of Hertford.
39. Marquess of Abercorn.
40. The History of the Year, London: Cassell, Petter, Galpin &. Co., 1882, p. 517.
41. earl.
42. count.
43. countess.
44. comites.
45. county.
46. Flanders.
47. Toulouse.
48. Barcelona
49. تهاجم قبایل دانمارکی (نورمانها، وایکینگها) به انگلستان از اواخر سده هشتم میلادی آغاز شد و در سده نهم اوج گرفت. در پائیز سال 865 م. قشون مفصلی از دانمارکیها به انگلستان حمله برد. در سده نهم میلادی انگلستان عرصه جنگ میان مهاجمین دانمارکی و انگلوساکسونها بود. (انگلوساکسونها قبایل مهاجم توتونی [آلمانی] بودند که از نیمه سده پنجم در انگلستان استقرار یافتند. بنگرید به: همین کتاب، ج2، ص 148) در سده دهم بخشی از انگلیس در زیر سلطه دانمارکیها بود و "سرزمین دانمارکیها" (Danelaw) نام داشت. در سال 1016 کانوت (Canute)، پسر شاه دانمارک، سلطنت انگلیس را تصاحب کرد و تا سال 1035 با نام "کانوت کبیر" بر این سرزمین فرمان راند. او در عین حال شاه دانمارک (1019- 1035) و نروژ (1028- 1035) نیز بود. دو پسر کانوت تا سال 1042 در انگلستان حکومت کردند. دانمارکیها، که مردمی پیشرفتهتر بودند، بر فرهنگ و اقتصاد سکنه انگلیس تأثیر فراوان بر جای نهادند. درباره تهاجم قبایل نورمان به فرانسه بنگرید به: همین کتاب، ج3، زیر نویس ص 272.
50. shire.
51. viscount.
52. vicecomites.
53. viscountess.
54. Premier Viscount of England.
55. Robert Milo Leicester Devereux, 18th Viscount of Hereford.
56. Who's Who 1993, p. 867.
57. baron.
58. Freiherr [free lord].
59. baroness.
60. lady.
لیدی عنوان عامی است که به زنان اشراف انگلستان اطلاق میشود. دختر دوک، مارکیز و ارل و عروس دوک و مارکیز لیدی خوانده میشوند. به همسر مارکیز، ارل، ویسکونت، بارون، بارونت و شوالیه نیز عنوان لیدی اطلاق میشود و در دوران جدید به زنانی که عنوان شوالیهگری به خود ایشان اعطا شده است.
61. House of Lords.
62. House of Commons.
63. Parliament Act of 1911.
64. در سال 1882 در مجلس لردها 21 دوک، 19 مارکیز، 117 ارل، 26 ویسکونت، 256 بارون از انگلیس و ولز دارای کرسی بودند. 5 ارل اسکاتلندی و 10 ارل ایرلندی نیز در این مجلس حضور داشتند. (The History of the Year, ibid, pp. 516- 529)
65. baronet.
66. ویلیام هاوکینز (1608)، ویلیام ادواردز (اوایل 1615)، سِر توماس رو (اواخر 1615).
67. کتاب زرسالاران، ج1، صص 76، 79، 103- 104، 286.
67. Sir William Alexander, lst Earl of Stirling (1576-1640).
68. Nova Scotia.
یکی از چهار ایالت کانادا واقع در حاشیه اقیانوس اطلس است. مساحت آن 55490 کیلومتر مربع است و حدود 900 هزار نفر در آن سکونت دارند. در اصل مأوای مردمی به نام میکمک (Micmac) بود، از بزرگترین قبایل بومی (سرخپوست) کانادا که در سراسر مناطقی که امروزه نوا اسکاتیا، نیوبرونسویک و جزیره پرنس ادوارد خوانده میشود سکونت داشتند. میکمک به معنای "متحدین" است و منظور طوایفی است که در یک کنفدراسیون قبیلهای متحد بودند. هر طایفه (کلان) دارای رئیس و نمادهای خاص خود بود. فاقد طبقات اجتاعی موروثی بودند و بردگی در میانشان وجود نداشت. میکمکها مردمی کوچنشین، مقاوم، جنگاور و دارای پیشینه کهن بودند. در سدههای هفدهم و هیجدهم با فرانسویها علیه انگلیسیها متحد شدند. امروزه از جمعیت کثیر میکمکها تنها ده هزار نفر باقی مانده که عموماً مردمی فقیرند و از طریق کارگری امرار معاش میکنند.
نخستین اروپاییانی که به این سرزمین قدم نهادند وایکینگها در حوالی سال 1000 میلادی بودند. سپس، جان کابوت این سرزمین را "کشف" کرد (1497) به گمان اینکه به هند رسیده است (بنگرید به: همین کتاب، ج1، ص 62) استقرار اروپاییان از سال 1605 با مهاجرین فرانسوی آغاز شد. مهاجرین انگلیسی و اسکاتلندی از سال 1621 وارد شدند و از آن پس منطقه فوق به عرصه تعارض آنان با فرانسویها بدل شد. در پیمان صلح اوترخت (1713) منطقه فوق به انگلیسیها واگذار شد. در دهه 1750 بسیاری از اعقاب مهاجرین اولیه فرانسوی اخراج شدند. در زمان جنگهای استقلال آمریکا بسیاری از آمریکاییان هوادار سلطنت انگلستان به این منطقه مهاجرت کردند در سال 1867 به اتحادیه کانادا پیوست.
70. Sir Henry C. Rawlinson, Bart. (or Bt.).
71. "baronet". "Stirling, William Alexander, lst Earl of", Britannica CD 1998; Americana, 1985, vol, 3, p. 259.
72. Sie Nicholas Bacon of Redgrave, Bart.
73. Premier Baronet of England.
74. Who's Who 1993, p. 76.
75. fief
فیف پایهی اصلی نظام زمینداری اروپاست که به فئودالیسم شهرت یافته است. در هر فیف بین 15 تا 30 خانوار دهقان غیر آزاد کار میکردند. ارباب فیف به واسال (vassal) شهرت داشت. واسال در ازای بهرهوری از فیف، خدمات نظامی و غیر نظامی خود را به لرد عرضه میکرد.
76. Americana, 1985. vol. 16, p. 506.
77. dame.
78. The Most Noble Order of Garter (K. G).
در برخی کتب فارسی این عنوان را نشان زانوبند" ترجمه کردهاند که صحیح نیست. معادل صحیح آن "نشان بند جوراب" است.
79. آرتور شاه افسانهای انگلیس است و وجود واقعی ندارد. در اصل از افسانههای مردم منطقه ولز در سده یازدهم میلادی است. گفته میشود که شاه آرتور میزگردی داشت که شهسواران دور آن مینشستند.
80. Joan of Kent, Countess of Salisbury.
81. "Honi soit qui mal y pense".
82. دنیس رایت، رایت، ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمه کردیم امامی، تهران: نشر نو، 1368، صص 327- 349.
83. "Order of the Boot".
"نشان پوتین". کنایه از اخراج با لگد (تیپا).
84. The Most Honourable Order of the Bath.
85. Knignt Grand Cross of the Bath (G. C. B.).
86. Knight Commander of the Bath (K. C. B.)
87. Companion of the Bath (C. B.)
در گذشته این عنوان "شهسوار اصغر حمام" خوانده میشد: Knight Bachelor of the Bath (K. B.)
88. Mackey, ibid, vol. l. p. 525.
89. The Most Ancient and Most Noble Order of Thistle (K. T.).
90. The Most lllustrious Order of St. Patrick (K. P.)
91. The Most Exalted Order of the Star of lndia.
92. Knight Commander of the Star of lndia (K. C. S. l.).
93. Kinght Commander of the Star of lndia (K. C. S. l.)
94. Companion of the Star of lndia (C. S. l.).
95. The Most Eminent Order of the lndian Empire.
96. Knight Grand Commander of the lndian Empire (G. C. l. E).
97. Knight Commander of the lndian Empire (K. C. l. E).
98. Companion of the lndian Empire (C. l. E).
99. The Most Distinguishes Order of St. Michael and St. George.
100. Knight Grand Cross of St. Michael and St. George (G. C. M. G).
101. Knight Commander of St. Michael and St. George (K. C. M. G.)
102. Companion of St. Michael and St. George (C. M. G.).
103. Knight Grand Cross of the Order of the Guelphs (G. C. H.).
104. Knight Commander of the Order of the Guelphs (K. C. H.)
105. The Royal Victorian Order.
106. Knight Grand Cross of the Royal Victorian Order (G. C. V.O.).
107. Knight Commander of the Royal Victorian Order (K. C. V. O.).
108. Commander of the Royal Victorian Order (C. V. O.)
109. The Most Excellent Order of the British Empire.
110. Knight Grand Cross of the British Empire (G. B. E.).
111. Knight Commander of the British Empire (K. B. E.)
112. Commander of the British Empire (C. B. E.).
113. Officer of the British Empire (O. B. E.).
114. Member of the British Empire. (M. B. E).
115. The Victoria Cross. (V. C.)
116. The George Cross (G. C).
117. The Order of the Commpanions of Honour (C. H.)
118. The Distinguished Service Order (D. S. O.)
119. The Military Cross (M. C.)
120. The lmperial Service Order.
121. The Order of Merit (O. M.).
شهبازی، عبدالله؛ (1390)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران (جلد سوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ پنجم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}