تاریخ و ساختار اشرافیت بریتانیا (3)
رفورماسیون و آریستوکراسی انگلیس
به نوشتهی توماس ماکائولی، کهنترین خاندان اشرافی بریتانیا خاندان دوور است که تبارشان به نیمه دوم سده یازدهم میلادی و به اوبری دوور اوّل، یکی از نورماندیهای (1) همراه ویلیام فاتح، (2) میرسد. اعضای این خاندان به ارل آکسفورد ملقب بودند. تسلسل این خاندان، به مدت شش سده، تا ارل بیستم (3) ادامه یافت که در اواخر سده هفدهم و اویل سده هیجدهم میزیست. او فاقد وارث پسر بود. دخترش، دایانا، با چارلز بوکلرک (دوک سن آلبانس)، پسر نامشروع چارلز دوم، ازدواج کرد. ماکائولی بیستمین و آخرین آرل آکسفورد از خاندان فوق را "شریفترین تبعه انگلستان و، چنانکه انگلیسیها دوست دارند بگویند، سراسر اروپا" میخواند. (4) امروزه، میراث خاندان دوور در دوک چهاردهم سنآلبانس تداوم یافته است که البته، چنانکه خواهیم دید، از خاندان یهودی برنال اسبورن نیز نسب میبرد. (5)
به رغم اینگونه پیشینهها، سرآغاز واقعی ساختار کنونی آریستوکراسی بریتانیا به تحولات مهم سیاسی و فرهنگی میرسد که در دوران هنری هشتم، پادشاه انگلیس (1509-1547)، رخ داد و با عناوین رفورماسیون و رنسانس انگلیس شناخته میشود. (6)
هنری هشتم پادشاهی به شدت فاسد و زنباره بود و این خصوصیت فردی او در پایهی حوادث و تحولاتی بزرگ در تاریخ انگلستان قرار گرفت که بر سرنوشت پسین تمامی جهان تأثیر گذارد.
هنری هشتم شش بار به طور رسمی ازدواج کرد: نخستین همسرش (1509) کاترین آراگونی (7) است. کاترین مادر ماری اول، ملکه کاتولیک انگلیس، است. دومین زن هنری (1533) آن بالین (8) است. حاصل این وصلت الیزابت اول، ملکه پروتستان انگلیس، است. سومین زن او جین سیمور (9) (1536) است؛ مادر ادوارد ششم شاه بعدی. چهارمین زن هنری، آن کلوسی (10) (ژانویه 1540) و پنجمین زنش کاترین هوارد (11) (ژوئیه 1540) است. کاترین پار (12) (1543) ششمین و آخرین زن هنری هشتم است.
تمامی زنان هنری هشتم پایانی تراژیک داشتند: کاترین آراگونی چند سال پس از جدایی از هنری هشتم در انگلستان درگذشت. آن بالین و کاترین هوارد گردن زده شدند. جین سیمور کمی پس از تولد پسرش درگذشت. آن کلوسی مطلقه شد ولی تا پایان عمر کوتاهش در انگلستان زیست. کاترین پار کمی پس از مرگ هنری با لرد سیمور ازدواج کرد ولی در زمان زایمان درگذشت.
کاترین آراگونی، زنی که ماجرای طلاق او و هنری هشتم سرآغاز "نهضت اصلاح دینی" (رفورماسیون) و "نوزایی فرهنگی" (رنسانس) در انگلیس انگاشته میشود، دختر فردیناند، شاه آراگون، و ایزابل، ملکه کاستیل، است. (13) دربارهی این زن و شوهر تاراجگر، که میراث جنگهای صلیبی را از طریق اشغال غرناطه و تهاجم به ماوراء بحار تداوم بخشیدند و از سوی پاپ به دریافت لقب "کاتولیک" مفتخر شدند. (14)
کاترین، در زمان حیات مادر (1501)، به همسری آرتور، پسر بزرگ و ولیعهد هنری هفتم، درآمد. سال بعد آرتور درگذشت و کاترین به عنوان بیوه به زندگی خود در دربار انگلیس ادامه داد. در این زمان وی به عنوان نامزد پرنس هنری، پسر دوم هنری هفتم، شناخته میشد. لیکن فردیناند، پدر عروس، از پرداخت جهیزیه مورد درخواست دربار انگلیس امتناع کرد و این امر مانع ازدواج این دو شد. سرانجام، پرنس هنری با نام هنری هشتم به سلطنت انگلستان رسید (1509) و وصلت انجام گرفت. طی سالهای 1510- 1518 کاترین شش فرزند زایید؛ از جمله دو پسر، که همگی، بجز ماری ملکه بعدی انگلیس، در زمان زایمان یا در کودکی مردند.
در ماجرای اختلاف هنری هشتم و کلیسای رم، ظاهر قضیه این است که گویا هنری به داشتن وارث پسر به شدت مایل بود. به این دلیل، در سال 1527 از پاپ کلمنت هفتم درخواست کرد که ازدواج او با کاترین باطل اعلام شود تا بتواند با زن جدیدی (آن بالین) ازدواج کند. توجیه شرعی هنری این بود که ازدواج وی با کاترین برخلاف نص "کتاب مقدس" صورت گرفته که ازدواج با بیوه برادر را ممنوع کرده است. کاترین نیز به کلمنت هفتم شکایت برد و مدعی شد که ازدواج وی با هنری شرعی است زیرا ازدواج نخست او با آرتور به طور واقعی تحقق نیافته و وی در زمان ازدواج با هنری باکره بوده است. گفته میشود کلمنت هفتم در زیر فشار کارل پنجم، امپراتور مقتدر روم مقدس و خواهرزاده کاترین، با درخواست هنری موافقت نکرد و بدینسان تعارض میان دربار انگلیس و کلیسای رم آغاز شد. این کشاکش شش سال به درازا کشید و در کوران آن بود که هنری دعاوی خود را پیش کشید و مدعی شد که "کلیسای انگلستان یک کلیسای ملی است و او رهبر عالی کلیسا و پدر معنوی مردم خود است." (15) در ژوئیه 1531 هنری هشتم رسماً از کاترین جدا شد و پنج ماه بعد (23 مه 1533) با آن بالین ازدواج کرد. این مراسم را توماس کرانمر، اسقف اعظم کانتربوری، انجام داد که منصوب از سوی هنری بود. سرانجام، در نوامبر 1534 پارلمان طی مصوبهای نظارت پاپ بر انگلستان را فسخ اعلام کرد؛ پادشاه را به عنوان رئیس کلیسای انگلستان اعلام نمود و از انگلیسیها خواست که رابطه خود را با کلیسای رم قطع کنند.
چنانکه میبینیم، در ماجرایی که سرآغاز "رفورماسیون" و "رنسانس" انگلیسی است، انگیزههای دینی یا فرهنگی در کار نیست. داستان با هوسبازی یک پادشاه آغاز میشود و به دلیل سوء سیاست یا شیطنت یک پاپ (کلمنت هفتم) به موجی دینی - فرهنگی بدل میگردد. به این دلیل است که دائرهالمعارف بریتانیکا مینویسد "در انگلستان نهضت اصلاح دینی [رفورماسیون] در اساس بیشتر سیاسی بود تا دینی". (16) ماهیت این "رفورماسیون سیاسی" زمانی بهتر شناخته میشود که دریابیم در زمان وقوع آن در انگلستان شبکهای گسترده و ثروتمند از صومعهها وجود داشت که بخش مهمی از ثروت کشور را به صورت موقوفه در اختیار داشتند و تابع پاپ و کلیسای رم بودند. از اینروست که برخی محققین اقدامات هنری را بهانهجویی برای تاراج اموال مفصل کلیسا و صومعهها میدانند؛ اموالی که در پایه ظهور یک طبقه ثروتمند نو کیسه و فاسد قرار گرفت و سرمایهای فراهم آورد برای پیدایش موج انگلیسی تهاجم ماوراء بحار در عصر الیزابت. این عامل بسیار مهمی در تحلیل حوادث فوق و شناخت فرهنگ جدیدی است که در عصر "رنسانس انگلیس" سر بر کشید و نقشی تعیین کننده در سرنوشت پسین جهان ایفا نمود. این عامل زمانی بهتر شناخته میشود که با سایر دستاندرکاران این ماجرا نیز آشنا شویم.
در زمانی که ماجرای طلاق هنری و کاترین آراگونی آغاز شد، پاپ کلمنت هفتم در رأس کلیسای رم قرار داشت. او همان پاپی است که دربارهاش بارها سخن گفتهایم. گفتیم که پاپی "مقدس" و خوشنام نبود؛ و در زمان او بود که حادثه مرموز "ظهور" دیوید روبنی رخ داد، با حمایت این پاپ فریبکار اوج گرفت و موجی از احساسات "مسیحایی" را در اروپا برانگیخت. (17) و گفتیم که این پاپ به خاندان مدیچی تعلق داشت؛ خاندانی که نام آن با تاریخ صرافی و رباخواری اروپا پیوندی ژرف دارد. (18)
خاندان مدیچی تبار خود را به یکی از نظامیان عهد شارلمانی میرسانند و برای اثبات این پیوند تبارنامهای ساختهاند. به نوشته آنتونی مولو، (19) استاد دانشگاه براون آمریکا، "بازسازی خیالبافه" شجرهنامه خاندان مدیچی در سده شانزدهم و در دربار آنان صورت گرفت و فاقد هر گونه مبنای تاریخی است. "در واقع، منشاء این خانواده ناروشن است. " مدیچیها احتمالاً در سده سیزدهم در فلورانس ساکن شدند زیرا اولین نوشتهای که به یکی از اعضای این خانواده اشاره میکند به سال 1216 میلادی تعلق دارد. به نظر میرسد که آنان از همان زمان به صرافی و رباخواری اشتغال داشتند. در اوایل سده چهاردهم در زمره متمکنین فلورانس جای گرفتند هر چند هنوز فاصلهشان با خاندانهای اشرافی شهر زیاد بود. در اواخر این سده صرافی خود را در شهر رم گشودند، در سده پانزدهم بانکدار پاپ شدند و از این طریق سودهای کلان بردند. بدینسان، ثروت انبوه خانواده مدیچی در سده فوق به دست آمد. (20) از اعضای این خاندان، چهار تن، در سده شانزدهم و اوایل سده هفدهم، به مقام پاپی رسیدند؛ (21) لئو دهم، (22) کلمنت هفتم، (23) پیوس چهارم (24) و لئو یازدهم. (25)
کلمنت هفتم پسر نامشروع جولیانو مدیچی (26) و برادرزاده لورنتسو مدیچی است. او را عمویش، "لورنتسوی باشکوه"، پرورش داد و عموزادهاش، پاپ لئو دهم، در مقام اسقف اعظم فلورانس و کاردینال (1513) منصوب کرد. دوران ریاستش بر دستگاه کلیسا مقارن با رقابت فرانسوای اول، پادشاه فرانسه، و کارل پنجم، امپراتور روم مقدس، بر سر سلطه بر قاره اروپاست. به نوشته بریتانیکا، سیاستهای کلمنت برای کارل پنجم در مبارزه با حکمرانان پروتستان آلمان دشواریهایی پدید ساخت و خصومت کارل را علیه او برانگیخت. کلمنت هفتم بیش از آنکه به عنوان "پاپ" شناخته شود به عنوان یک پرنس ایتالیایی ولخرج و پرتجمل شناخته میشد که به اشاعه فرهنگ رنسانس و قدرتمند و ثروتمندتر کردن خویشانش بیش از امور دنیای مسیحیت توجه داشت. (27)
در واپسین سالهای سلطنت هنری هشتم، پس از مرگ کلمنت هفتم، پاپ پل سوم (28) در رأس کلیسای رم جای داشت. از این پاپ به عنوان "آخرین پاپ رنسانس" یاد میکنند که به روشنی گویای مشرب دینی و سیاسی اوست. این پاپ نیز، چون سلفش، خوشنام نبود و در دوران اقتدارش از سوی مقدسین مسیحی به گرایشهای الحادی و کفرآلود متهم بود. پاپ پل سوم به خاندانی ثروتمند از حکمرانان ایتالیا تعلق داشت؛ از نزدیکان خاندان مدیچی و "لورنتسوی باشکوه" بود و از دوستان جیووانی مدیچی (پاپ لئو دهم). برخی رشد سریع او در دستگاه کلیسا و ارتقاء وی به مقام کاردینالی را ناشی از رابطه جنسی خواهرش با رودریگو بورجیا، پاپ آلکساندر ششم، (29) میدانند و وی به این دلیل به "کاردینال زیردامنی" (30) شهرت یافت. او نیز، به سان کلمنت هفتم، زیستی شاهانه داشت و قدرت خود را مصروف برکشیدن خویشانش و ثروتمندتر کردن ایشان کرد. پاپ پل سوم معشوقههای متعدد داشت؛ پدر چهار فرزند نامشروع بود و ایشان و اعضای خانوادههایشان را در مقامات عالی دستگاه کلیسا گمارد. گفته میشود که این پاپ میکوشید تا به اختلاف میان فرانسوای اول و کارل پنجم خاتمه دهد و آنان را به جنگ مشترک علیه عثمانی برانگیزاند. (31)
عجیب است که این دو پاپ رنسانس، که هر دو در تاریخنگاری رسمی غرب به "آزاداندیشی" شهرهاند، در قبال درخواست طلاق هنری هشتم از کاترین آراگونی هیچگونه نرمش و تساهلی نشان ندادند؛ به عکس، به ماجرای فوق دامن زدند و سرانجام اجازه دادند جدایی انگلستان از دنیای مسیحیت به سادگی تحقق یابد.
در بخش عمده دورانی که به جدایی انگلستان از کلیسای رم انجامید، مشیر و مشاور هنری هشتم فردی به نام توماس کرومول (32) بود. اهمیت این فرد در مقطع تاریخی فوق تا بدان حد است که برخی منابع از او به عنوان "فرمانروای واقعی انگلستان در سالهای 1533- 1540" یاد میکنند. (33)
پیشینه فردی و خانوادگی کرومول روشن نیست. میگویند پسر یک آهنگر ساکن پوتنی (34) (حومه لندن) بود، در جوانی در دفتر تجارتخانه انگلیس در بند آنتورپ اشتغال داشت و سپس به مأموریتهای مخفی به چند کشور اعزام شد. (35) به نوشته بریتانیکا، به نظر میرسد در سنین کودکی به خارج از انگلستان رفت و مدتی در ایتالیا اقامت داشت. در سالهای پس از 1510 در "سرزمینهای سفلی" (هلند و بلژیک کنونی) سکونت داشت و با کمپانی ماجراجویان تجاری لندن در ارتباط نزدیک بود. تنها از حوالی سال 1520 دربارهی زندگی او اطلاعاتی در دست است. (36)
بندر آنتورپ در نیمه اول سده شانزدهم، یعنی در زمانی که کرومول در آنجا بود، ثروتمندترین و مهمترین مرکز تجاری قاره اروپاست که حدود 200 هزار نفر سکنه داشت. (37) گفتیم که در نیمه اول سده شانزدهم آنتورپ کانون تکاپوی زرسالاران یهودی بود و همان جایگاهی را داشت که در سده بعد بندر آمستردام از آن برخوردار شد. در زمان حضور توماس کرومول در آنتورپ، دیوگو مندس یهودی بزرگترین تاجر ادویه اروپا به شمار میرفت و صرافی چنان ثروتمند بود که به دولتهای هلند، انگلیس و پرتغال وامهای کلان میداد. (38) این دوران مقارن است با نفوذ الیگارشی یهودی در دربارهای عثمانی، فاس و اروپا از جمله در دربار کارل پنجم. (39) علاوه بر وامهایی که خاندان مندس به دربار انگلیس پرداخت کرد، قراینی در دست است که نشان میدهد یهودیان در تحریک هنری و دامن زدن به خواست او نقش داشتند. یک نمونه الیا مناحم حلفان، (40) حاخام متنفذ و ثروتمند نیمه اول سده شانزدهم و از رهبران فرقه کابالا، است که در ونیز سکونت داشت. حلفان که از حامیان سولومون مولخو بود، طلاق هنری هشتم و کاترین آراگونی را از نظر شرعی مجاز اعلام کرد. حلفان با دربار انگلیس رابطه داشت و این رابطه تا بدان حد نزدیک بود که گفته میشود برخی حاخامهای دیگر را از واکنش کلیسای رم علیه یهودیان به هراس انداخت. (41)
بهرروی، کرومول پس از بازگشت به انگلستان به تجارت لباس، صرافی و کارچاق کنی اشتغال داشت؛ (42) در حوالی سال 1520 به خدمت کاردینال توماس ولزی (43) درآمد و به زودی محرم و مشاور و همه کاره این وزیر قدرتمند هنری شد. او حدود ده سال در دستگاه ولزی بود تا سرانجام در حوالی سال 1530 به عنوان متصدی جواهرات سلطنتی و معاملات پادشاه به دستگاه هنری راه یافت و کمی بعد در مقام محرم و مشاور اصلی و وزیر پادشاه جای گرفت. بریتانیکا از کرومول به عنوان عامل اصلی تحقق رفورماسیون در انگلستان یاد میکند. گفته میشود او در سال 1529 "طرحی کامل" برای مقابله با نفوذ کلیسا در انگلستان و استقرار حکومت خودکامه هنری به وی ارائه داد و سپس خود مأمور تحقق این طرح شد. او در سال 1536 به عنوان قائم مقام پادشاه در رأس کلیسای مستقل انگلستان جای گرفت و سرکوب جنبش مردم و غارت اموال کلیسا و صومعهها را آغاز کرد. بریتانیکا مینویسد کرومول به دین به عنوان یک ابزار سیاسی مینگریست و "اعتقادات دینی خود او مورد تردید جدی است." (44)
در اواخر سال 1539 کرومول اشتباه بزرگی مرتکب شد و برای تکمیل سیطره خود بر هنری، او را مجبور به ازدواج با آن کلوسی کرد. پیوند فوق به این دلیل صورت گرفت که به نظر میرسید اتحادی میان دو قدرت بزرگ دنیای کاتولیک، فرانسه و امپراتوری روم مقدس، علیه هنری در شرف تکوین است و این اتحاد میتواند به حمله مشترک به انگلستان و ساقط کردن سلطنت او بینجامد. لذا، به پیشنهاد و دلالی کرومول، هنری از خواهر ویلیام، دوک کلوس، (45) خواستگاری کرد. دوک کلوس رهبر پروتستانهای غرب آلمان بود و در این زمان یهودیان در دربار او، به ویژه در تأمین سیورسات نظامی، حضور داشتند. (46) ازدواج هنری با آن کلوسی در ژانویه 1540 صورت گرفت. این ازدواج برای شاه زنباره سخت غمانگیز بود. زیرا عروس نامطبوعتر از آن بود که تصور میکرد؛ مضافاً اینکه قادر به تکلم به زبان انگلیسی نبود. کمی بعد تهدید اتحاد قدرتهای کاتولیک اروپا علیه انگلستان منتفی شد، و لذا در ژوئیه همین سال هنری او را طلاق داد. آن کلوسی به سادگی در برابر خواست هنری تمکین کرد و به پاس آن مقرری هنگفتی به وی اعطا شد. در کاخی در منطقه ریچموند مأوا گرفت و گاه سری به دربار میزد. (47)
اصرار کرومول دسیسهگر به ازدواج هنری با آن کلوسی، شاه متلون و نامتعادل را از او سخت متنفر کرد و سقوط سریع وی را سبب شد. کرومول در آوریل 1540 ارل اسکس و حاجب اعظم شد، ولی در ماه ژوئن گروهی از درباریان و کشیشان شاه را قانع کردند که وی "ملحد" و "خائن" است. در 10 ژوئن دستگیر شد و در 28 ژوئیه 1540 گردن زده شد. از توماس کرومول تنها یک پسر به نام گرگوری بر جای ماند که از سرنوشتش اطلاعی در دست نیست. (48)
فرد دیگری که در ماجرای رفورماسیون انگلیسی نقشی مؤثر ایفا نمود، توماس کرانمر (49) است.
کرانمر پسر یکی از لردهای دون پایه است که از کودکی به خدمت کلیسا درآمد و در 30 سالگی به عنوان یکی از مدرسین برجسته حوزه علمیه کمبریج شهرت یافت. با آغاز ماجرای طلاق هنری هشتم و کاترین آراگونی (1527)، به راهنمای پادشاه در مسئله یافتن راههای شرعی طلاق و ازدواج هنری با آن بالین بدل شد و همو بود که به مشاورین هنری یاد داد که ازدواج با کاترین را از آغاز غیر شرعی و باطل اعلام کنند. او سپس، به درخواست هنری، نگارش رسالهای را آغاز کرد که در آن بر مبنای "کتاب مقدس" و سایر متون مسیحی از ادعای شاه دفاع میشد. از این رو، مورد لطف ارل ولتشایر، پدر آن بالین، قرار گرفت و در دوران نگارش رساله فوق در کاخ او اقامت داشت. با پایان نگارش رسالهی از آن در برابر مدرسین آکسفورد و کمبریج دفاع کرد. در سال 1530 به همراه پدر آن بالین به رم رفت تا پاپ کلمنت هفتم را به پذیرش خواست هنری قانع کنند. در این سفر مورد لطف پاپ قرار گرفت و در سمت "توبهپذیر کل انگلستان" (50) منصوب شد. این سفر برای هنری سودی نداشت. در سال 1532 ویلیام ورهام (51) سالخورده، اسقف اعظم کانتربوری، درگذشت و هنری هشتم، به رغم استفن گاردینر، (52) نامزد مورد حمایت روحانیون انگلیس، در مارس 1533 کرانمر را در این سمت منصوب کرد. بدینسان، نام کرانمر به عنوان نخستین اسقف اعظم کانتربوری که منصوب از سوی پادشاه انگلیس، نه پاپ، است در تاریخ به ثبت رسید. (53) در این سمت بود که کرانمر ازدواج هنری با کاترین آراگونی را از آغاز باطل اعلام نمود و ترتیب ازدواج مجدد پادشاه با آن بالین را داد. در سال 1536 بار دیگر به سود هنری به میدان آمد، اتهامات زنا علیه آن بالین را پذیرفت و این ازدواج را نیز فسخ کرد. در سال 1540 نیز به هنری یاری رسانید تا از شر چهارمین زنش، آن کلوسی، خلاص شود. و در سال 1542 ابطال ازدواج، محاکمه و اعدام کاترین هوارد را از نظر شرعی تسجیل نمود. (54) بدینسان، او جایگاه کلیسای انگلستان را، که تا آن زمان نهادی قدرتمند در برابر نهاد سلطنت انگاشته میشد، به دفتر ازدواج و طلاق پادشاه تنزل داد.
توجه کنیم که هنری هشتم تنها میخواست کلیسای انگلستان تابع او، نه پاپ، باشد. (55) او به این و آن دین و مذهب تعلق چندان نداشت و شخصاً در پی استقرار مذهب پروتستان در انگلیس نبود. تلاش برای تبدیل کلیسای انگلیس به کلیسای پروتستان و تحمیل این مذهب بر مردم، به طور عمده در دوران سلطنت (1547- 1553) ادوارد ششم آغاز شد و عامل اصلی آن ادوارد سیمور، دوک سامرست، دایی و نایبالسلطنه پادشاه خردسال بود. درباره خاندان سیمور در آینده سخن خواهیم گفت. در این تحول توماس کرانمر نقش مهمی به دست گرفت و این موج را با انتشار کتاب مواعظ (56) (1547) آغاز کرد. نخستین کتاب نیایش (57) در سال 1549 پخش شد که دارای گرایش پروتستانی بود. در سال 1552 دومین کتاب نیایش انتشار یافت که آشکارا صبغه پروتستانی داشت. در تدوین این کتب، گروهی از کشیشان پروتستان آلمانی به کرانمر یاری رسانیدند که نامدارترین ایشان مارتین بوسر، (58) از شاگردان اراسموس، (59) است.
با مرگ زودرس ادوارد شش در 16 سالگی (6 ژوئیه 1553)، گروهی از درباریان دسیسه برای انتقال سلطنت به جینگری، (60) خواهرزاده هنری هشتم، را آغاز کردند و این زن پروتستان را در مقام ملکه انگلیس منصوب نمودند. جین گری پس از نه روز خلع شد و ماری، تنها فرزند هشتم از کاترین آراگونی، با حمایت مردم قدرت را به دست گرفت. توماس کرانمر از کسانی است که در توطئه فوق شرکت داشت. او به این جرم و نیز به اتهام "الحاد" محاکمه شد و در 21 مارس 1556 سوزانده شد. این مجازات در آن دوران برای "ملحدین" مرسوم بود و همین کرانمر در سال 1550 ژوان بوچر، (61) زنی از فرقه آناباپتیست، را محاکمه و محکوم به سوزاندن با آتش کرد. در تاریخنگاری رسمی انگلستان از توماس کرانمر به عنوان "شهید" یاد میشود. (62)
ماری تودور (63) اولین زنی است که بر انگلستان حکومت کرد. او به کلیسای رم تعلقی استوار داشت و دوران کوتاه سلطنتش (1553- 1558) به عنوان سالهای اعاده اقتدار آئین کاتولیک شناخته میشود. (64) در دوران سلطنت الیزابت بار دیگر "کلیسای انگلستان" تأسیس شد و استفاده از کتاب نیایش همگانی و سی و نه گفتار (65) به عنوان راهنمای آئین جدید اجباری گردید.
برخی محققین، مردم انگلستان پیش از هنری هشتم را "مذهبیترین مردم اروپا" میدانند که در پیامد تحولات عصر هنری هشتم و الیزابت "دلبستگی خود را به مذهب از دست دادند." (66) در آن دوران کلیسای رم از نفوذ معنوی فراوان در انگلستان برخوردار بود و تعارض هنری با پاپ این خطر را در برداشت که مردم به نام دفاع از دین و ایمان خود قیام کنند و این قیام با حمایت پاپ، حمله دولتهای کاتولیک اسکاتلند و فرانسه به انگلستان و سقوط هنری هشتم را سبب شود. در این دوران، اگر پاپهایی از قماش کلمنت هفتم و پل سوم در رأس کلیسای رم نبودند، سیر حوادث قاعدتاً چنین فرجامی مییافت. لذاست که هنری راه نزدیکی به پروتستانهای آلمان را در پیش گرفت. هر چند در میان اشراف و رجال بلند پایه دینی تنها مخالفین جدّی هنری هشتم، سِر توماس مور (67) و جان فیشر (68) بودند که هر دو در سال 1535 گردن زده شدند، ولی چنین نبود که مردم به سادگی در برابر خودکامگی هنری و اطرافیان او تمکین کنند. کمی پس از قتل مور و فیشر، در سال 1536 قیامی عظیم و گسترده سراسر شمال انگلستان را فراگرفت که با قساوت به خون کشیده شد. این قیام به "زیارت فیض الهی" (69) شهرت دارد و بزرگترین شورشی است که به سود آئین کاتولیک در انگلستان رخ داد. این پایان کار نبود و از آن پس نیز، در تمامی سدههای هفدهم و هیجدهم، جنبشهای کاتولیکی تداوم داشت. هریسون درباره رفورماسیون انگلیسی، و جایگاه توماس کرومول در آن، داوری زیر را به دست داده است:
توماس کرومول، که در آن هنگام وزیر هشتم بود، وی را بر آن داشت تا کانونهای مذهبی را، چنانکه مورخین از روی حسن تعبیر میگویند، "منحل" و ثروت عظیم آنان را ضبط کند. اما این دارایی غارت شده صرف امور خیریه نشد و موسسههای مربوط به نیکوکاریهای اجتماعی مانند مدرسهها و بیمارستانهای بینوایان غالباً از میان رفتند. نیز این ثروت صرف تقویت مقام سلطنت هم نشد و بیشتر به چنگ دوستان و پیروان کرومول افتاد.
تغییرات ناشی از این دگرگونی بزرگ اجتماعی مصیبتزا بود. نودولتان، که ناگهان به ثروتی بادآورده دست یافته بودند، فاسد شدند. بیش از همه بینوایان رنج بردند. زیرا در این چپاول عمومی دستخوش محرومیتها و بهرهکشیها شدند... پس از هنری هشتم پسر نوجوانش ادوارد ششم، که نه ساله بود،به پادشاهی رسید و تحت نفوذ قیمهایی واقع شد که از یغماکردن کانونهای مذهبی سودها برده و از این رو از هواداران آئین نو بودند. گذشته از تغییرات مربوط به عقاید مذهبی،"اصلاح دینی" [رفورماسیون] در روزگار فرمانروایی ادوارد ششم بزرگترین بلایی بود که تا آن زمان در انگلستان به جان هنر افتاده بود. در هر جا زیورهای کلیسا، مانند مجسمهها، جامههای رسمی کشیشان، ظرفهای مقدس، نقاشیهای دیواری، شیشههای رنگین، نسخههای خطی تذهیب شده و کتابها را یکجا از میان بردند. از این گذشته،تقاضا برای چنین اشیا ناگهان متوقف شد و سنتهای هنری که نسلی پس از نسل دیگر در میان پیشهوران و صنعتگران رواج داشت نابود گردید... . (70)
هریسون نسل شکسپیر را به نسل دهه 1960 روسیه شوروی تشبیه میکند که با "اسطورههای جاری بار آمده بود." یکی از این اسطورهها مفهوم "حق الهی" سلطنت است. او انگلستان عصر الیزابت را، در مقایسه با اروپای آن زمان، "کشور پشت پرده آهنین" میخواند و بر تصویر زیبایی که تاریخنگاری رسمی انگلیس از این دوران به دست میدهد سخن میتازد:
دومین "اصلاح دینی" در روزگار فرمانروایی الیزابت اول پدید آمد. این انقلابات نیز بدان معنا بود که انگلستان پیوند خود را با کشورهای متمدن و کاتولیک اروپا، مانند فرانسه و اسپانیا، بریده است. از این رو انگلستان به صورت کشور پشت پرده آهنین درآمد که مورد بدگمانی همسایگان بود... عهد الیزابت دورانی ناآرام بود، اگرچه تاریخنویسان بلندنظر آن را "عصر رنسانس" بخوانند، و "عصر رهایی فرد" از "بند اسارت قدیم" زیرا که افراد انگلیسی چندان به این "رهایی" اشعار نداشتند و بیشتر نگران خطرهای ناشی از سازگار نکردن خود با آلگوهای رسمی اندیشه و رفتار بودند. حضور در مراسم مذهبی کلیسای رسمی انگلستان اجباری بود. کسانی که پیروی از وجدان خود را بدین کار ترجیح میدادند... وحشیانه مجازات میشدند: با جریمه دادن، زندانی شدن، شکنجه دیدن و به قتل رسیدن... . (71)
بدینسان، هریسون به درستی غارت اموال کلیسا و صومعهها را در پایه ظهور و تکوین اشرافیت جدید انگلیس میبیند:
تصور باطل و خیالبافی محض است اگر چنین پنداریم که اشراف عهد الیزابت همه از اعقاب کسانی هستند که با ویلیام فاتح به انگلستان آمدند. بسیاری از آنان موقع و مقام خود را مدیون سفتهبازی با اراضی متعلق به دیرهای راهبان بودند. (72)
پینوشتها:
1. Normandy.
منطقهای در شمال فرانسه که از سمت شمال به کانال انگلیس مشرف است. نام این منطقه از نورمانها گرفته شده که از حوالی نیمه سده نهم میلادی به مناطق جنوبی خود حمله میبردند. نورمان به معنی شمالی است و این نامی است که مردم سرزمینهای سفلی، آلمان و فرانسه به سکنه بومی اسکاندیناوی (نروژ، سوئد و دانمارک) داده بودند. انگلیسیها این مردم را دانمارکی (Danes) میخواندند. آنان قبایلی وحشی، جنگجو و قسی بودند که به طور عمده از طریق غارت زندگی میکردند و اعتقاد داشتند هر که در جنگ کشته شود به والهال (Valhalla) یا بهشت شمالی میرود. رهبران گروههای دزدان دریایی نورمان خود را وایکینگ (Vikingr) میخواندند که به معنی شاه خلیج است. نورمانها یا دانها حدود 200 سال به غارت انگلستان اشتغال داشتند و در شرق انگلستان سه دولت محلی تأسیس کردند. (بنگرید به: همین کتاب، ج3، زیرنویس ص 261) در اوایل سده دهم میلادی، نورمانها تهاجم به قلب فرانسه را آغاز کردند و شهر پاریس را غارت نمودند. در سال 911 میلادی شارل سوم (شارل سادهلوح)، پادشاه فرانسه، مجبور شد طی پیمانی منطقه کنونی نورماندی را به رولو (Rollo)، رهبر قبایل نورمان، واگذار کند و دختر خود را به همسری او درآورد. از آن پس در این منطقه دوکنشین نورماندی تأسیس شد. رولو به مسیحیت گروید و با نام رابرت تعمید یافت. او اولین دوک نورماندی است. به تبعیت از رولو، سران و اعضای قبایل نورمان نیز مسیحی شدند و در منطقه فوق سکنی گزیدند. اعقاب آنها هر چند زندگی یکجانشینی را برگزیده و تابع سلطنت فرانسه به شمار میرفتند، لیکن به عنوان مردمی جنگاور و خشن مایه هراس سایر مردم فرانسه بودند ویلیام فاتح از اعقاب رولوی فوقالذکر است. در حوالی نیمه سده یازدهم، زمان تهاجم ویلیام فاتح به انگلستان، دوکنشین نورماندی متمرکزترین و سامانیافتهترین دولت محلی اروپا بود و دوک نورماندی از اقتدار فراوان برخوردار. پس از مرگ ویلیام، حکومت انگلستان و نورماندی میان پسرانش تقسیم شد ولی در سال 1106 هنری اول، پادشاه انگلیس (1100- 1135) و کوچکترین پسر ویلیام فاتح، بار دیگر حکومت نورماندی را به دست گرفت. پس از مرگ هنری اول، حکومت نورماندی به داماد او، جئوفری پلانتاژنت (کنت آنژو)، انتقال یافت. از این طریق بود که هنری دوم، پادشاه انگلیس (1154 - 1189) و بنیانگذار خاندان سلطنتی پلانتاژنت (آنژو)، حکومت نورماندی را به ارث برد. در سال 1204 فیلیپ دوم، پادشاه فرانسه، نورماندی را از چنگ جان لکلند، پادشاه انگلیس، خارج کرد. در این زمان، نورماندی ثروتمندترین بخش فرانسه بود. در زمان جنگ صد ساله (1420) بار دیگر نورماندی به تصرف خاندان سلطنتی انگلیس درآمد و سرانجام در سال 1450 به فرانسه منضم شد. در سده شانزدهم، نورماندی پایگاه مهم پروتستانهای فرانسه بود و عرصه جنگهای خونین میان پروتستانها و کاتولیکها. در سده هفدهم، اقتدار دولت مرکزی فرانسه بر نورماندی افزایش یافت؛ در سال 1666 شوراهای محلی نورماندی منحل و منطقه فوق به سه استان تقسیم شد. نورماندی از مهمترین پایگاههای سیاسی انقلاب کبیر فرانسه بود.
2. William the Conqueror (1027-1087).
بنیانگذار سلطنت خاندان نورماندی در انگلستان که تا سال 1154 بر این کشور حکومت کردند. ویلیام پسر نامشروع دوک نورماندی است از دختر یک دباغ، و به این دلیل ویلیام حرامزاده (William the Bastard) نیز خوانده میشود. با نام ویلیام دوم دوک نورماندی بود. در سالهای 1066- 1070 انگلستان را فتح نمود و با نام ویلیام اول به عنوان پادشاه انگلستان تاجگذاری کرد. به دلیل فتح انگلستان و اسکاتلند به ویلیام فاتح شهرت یافت. برخی از خاندانهای اشرافی بریتانیا (چون چرچیل، مونتاگ، والپول و تالبوت) به طور سنتی خود را از تبار کسانی میدانند که به همراه ویلیام فاتح انگلستان را تصرف کردند. چنانکه خواهیم دید، این دعاوی فاقد هرگونه مبنای علمی است.
3. Aubrey de Vere, 20th Earl of Oxford (1629-1703)
4. Americana, 1985, vol. 28, pp. 20-21.
5. عنوان ارل آکسفورد سپس به رابرت هارلی اعطا شد. او وزیر ملکه آن از جناح توری بود و با صعود خاندان هانوور به زندان افتاد. این عنوان، به همراه نشان شهسوار گارتر، در سال 1925، در زمان بازنشستگی هربرت هنری اسکوئیت، به او اعطا شد و بدینسان آقای اسکوئیت ارل آکسفورد و اسکوئیت نام گرفت. عنوان اشرافی اسکوئیت تداوم نیافت و امروزه کسی با این عنوان در ساختار اشرافی بریتانیا وجود ندارد.
6. سلطنت هنری هشتم مقارن با سال هشتم سلطنت شاه اسماعیل اول صفوی در ایران آغاز شد و همزمان با بیست و سومین سال سلطنت شاه طهماسب پایان یافت.
7. Catherine of Aragon (1485-1536).
8. Anne Boleyn (1507-1536).
9. Jane Seymour (1509-1537).
10. Anne of Cleves (1515-1557).
11. Catherine Howard (d. 1542).
12. Catherine Parr (1512- 1548).
13. دختر دیگر ایزابل و فردیناند، خوانای دیوانه است. از این طریق، ماری تودور، ملکه انگلیس، دختر خالهی کارل پنجم و فردیناند اول، امپراتوران روم مقدس، میباشد. (بنگرید به: همین کتاب، ج3، ص 23).
14. lsabel la Catolica, Fernando el Catolico.
15. Americana, 1985, vol. 14, p. 100.
16. "Reformation", Britannica CD 1998.
17. در باره رابطه کلمنت هفتم و یهودیان بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج2، ص 60؛ در باره ارتباط او با ماجرای دیوید روبنی و سولومون مولخو بنگرید به کتاب زرسالاران، ج2، صص 300- 303. دوران تعارض هنری هشتم و کلیسای رم مقارن است با لشکرکشی کارل پنجم به شمال آفریقا. در این باره بنگرید به کتاب زرسالاران، ج3، صص 21- 22.
18. درباره خاندان مدیچی و پیوند آن با رنسانس بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج1، صص 267-268.
19. Anthony Molho.
20. Americana, 1982, vol. 18, p. 614.
21. در جلد دوم کتاب زرسالاران (ص 60) پاپ جولیوس سوم از اعضای خاندان مدیچی معرفی شده که اشتباه است.
22. Giovanni de Medici (1475-1521) Pope Leo X, (1513- 1521).
23. Giulio de Medici (1478-1534), Pope Clement VII (1523-1534).
24. Giovanni Angelo de Medici (1499-1565), Pope Pius IV (1559-65).
25. Alessandro Ottaviano de Medici (1535-1605), Pope Leo XI (April 1- 27, 1605).
26. Giuliano de Medici.
27. "Clement VII", Britannica CD 1998.
28. Alessandro Farnese (1468- 1549), Pope Paul III (1534-1549).
29. Rodrigo Borgia (1431- 1503), Pope Alezander VI (1492-1503).
این پاپ به خاندان معروف بورجیا تعلق داشت که از ثروتمندترین و متنفذترین خاندانهای آراگون (اسپانیا) بودند. در سال 1456 عمویش پاپ کالیکستوس سوم ( Calixtus III) وی را در سمت کاردینال و قائممقام خود گمارد و وی در این دوران ثروت انبوه اندوخت و زندگی شاهانهای در پیش گرفت. به زنبارگی شهره بود. پدر فرزندان نامشروع متعدد است که نامدارترین ایشان سزار بورجیا (Cesare Borgia)، حکمران خونریز و بیرحم ایتالیای مرکزی، است. سزار بورجیا همان کسی است که ماکیاولی در رساله شهریار او را به عنوان الگوی حکمران مطلوب خود ستوده است.
30. petticoat cardinal.
31. "Paul III", Britannica CD 1998.
32. Thomas Cromwell (1485-1540).
33. Americana, 1985, vol. 8, p. 239.
34. Putney.
35. Emerson, ibid, vol. 1, p. 649.
36. "Cromwell, Thomas" , Britannica CD 1998.
37. Chisholm, ibid, vol. 1, p. 54.
38. کتاب زرسالاران، ج2، صص 49، 82، 86- 87.
39. بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج3، صص 25- 26.
40. Elijah Menahem Halfan.
41. Judaica, vol, 7, p. 1187.
42. Americana, ibid.
43. Cardinal Thomas Wolsey (1475-1530).
کاردینال توماس ولزی در سالهای 1515- 1529 وزیر اعظم هنری هشتم بود. در این مقام بسیار ثروتمند شد و به دومین فرد ثروتمند انگلستان پس از شاه بدل گردید. دوران صدارت او مقارن است با رقابت شدید فرانسه و امپراتوری روم مقدس که قاره اروپا را به دو اردوگاه متخاصم بدل ساخته بود. در سال 1521 جنگ میان این دو قدرت بزرگ اروپایی آغاز شد و دو سال بعد ولزی انگلیس را علیه فرانسه وارد جنگ کرد. او برای تأمین مخارج جنگ، مالیاتها را افزایش داد و نارضایتی شدید مردم را برانگیخت. کمی بعد (اوت 1529) فرانسه و امپراتوری هابسبورگ صلح کردند و انگلیس از نظر سیاسی منزوی شد. ولزی، چون هنری هشتم، ازنظر اخلاقی فردی فاسد بود و از او یک پسر و یک دختر نامشروع بر جای ماند. او بنیانگذار کالج کاردینال (Cardinal's College) در آکسفورد است که بعدها به کالج کریست چرچ (Christ Church College) تغییر نام یافت. وی چون نتوانست رضایت پاپ کلمنت هفتم را به طلاق کاترین آراگونی جلب کند، برکنار شد کمی بعد به اتهام خیانت دستگیر شد ولی قبل از دیدار با شاه درگذشت.
44. "Cromwell, Thomas", Britannica CD 1998.
45. william, Duke of Cleves.
46. Judaica , vol. 5, p. 613.
47. "Anne of Cleves", Britannica CD 1998.
48. دربارهی زندگی توماس کرومول برخی منابع به شرح زیر است:
Neville Williams, The Cardinal & the Secretary (1975); B. W. Beckingsale, Thomas Cromwell, Tudor Minister (1978); A. G. Dickens, Thomas Cromwell and the English Reformation (1959, reissued 1969); G. R. Elton: The Tudor Revolution in Government (1953, reissued 1974).
49. Thomas Cranmer (1489-1556).
50. grand penitentiary of England.
51. William Warham.
52. Stephen Gardiner.
53. اسقف اعظم کانتربوری عالیترین مقام روحانی انگلستان است. نخستین اسقف اعظم کانتربوری سناگوستین کانتربوری است که پاپ گرگوری اول در اواخر سده ششم میلادی او را برای تبلیغ مسیحیت در میان قبایل انگلوساکسون اعزام کرد. از آن پس اسقف اعظم کانتربوری تابع پاپ بود تا زمان هنری هشتم که توماس کرانمر در این سمت منصوب شد.
54. "Cranmer, Thomas Britannica CD 1998.
55. "England, Church of", ibid.
56. Book of Homilies.
57. The Book of Common Prayer.
58. Martin Bucer [Butzer] )1491-1551).
59. Desiderius Erasmus (1469-1536)
متفکر هلندی سده شانزدهم میلادی، دومین پسر نامشروع کشیشی به نام راجر جرارد از دختر یک پزشک. کتاب معروف او، در ستایش دیوانگی (1509)، به فارسی ترجمه و منتشر شده است: اراسموس، در ستایش دیوانگی، ترجمه حسن صفاری، تهران: نشر فروزان روز، 1376.
60. Jane Grey (1537-1554).
61. Joan Bocher.
62. "Cranmer, Thomas", Britannica CD 1998.
63. Mary 1 [Mary Tudor] (1516-1558).
64. ماری تودور در آغاز نامزد پسر خالهاش کارل پنجم بود ولی به دلیل درخواست جهیزیه سنگین از سوی کارل ازدواج صورت نگرفت. در سال 1525 به عنوان جانشین پدر (ولیعهد) منصوب شد. در دوران اقتدار آن بالین، مقام فوق از ماری سلب شد و وی در سمت ندیمه الیزابت، نوزاد آن بالین، منصوب گردید. نفرت آن بالین از ماری را بسیار شدید توصیف کردهاند. با سقوط آن بالین، رابطه ماری با پدر حسنه شد و هنری او را در سمت مادر تعمیدی پسر و ولیعهدش، ادوارد، منصوب کرد. ماری در تمامی دوران سلطنت هنری هشتم و ادوارد ششم مخفیانه در کلیسای خصوصیاش مراسم دینی را طبق آئین کاتولیک انجام میداد و به این دلیل هماره در معرض خطر مرگ قرار داشت. با مرگ ادوارد و صعود لیدی جین گری به سلطنت انگلیس، ماری به منطقه نورفولک گریخت و بلافاصله در میان توده مردم موجی نیرومند به سود سلطنت او پدید آمد. این موج بیانگر نفرت شدید مردم از درباریان هنری هشتم و ادوارد ششم است. با حمایت مردم پس از چند روز وارد لندن شد و در 37 سالگی به مقام ملکه انگلیس رسید. کمی بعد، ماری تمایل خود را به اعاده اقتدار کلیسای رم در انگلستان و ازدواج با فیلیپ، پسر کارل پنجم و امپراتور بعدی اسپانیا، آشکار کرد. این امر برای بسیاری از درباریان و اشراف انگلیس، که در جریان غارت اموال کلیسا ثروتهای هنگفت به جیب زده بودند، قابل تحمل نبود. بدینسان، آنان به مخالفت شدید با وصلت ماری و فیلیپ دوم برخاستند. در سال 1554، گروهی از اشراف به رهبری سِر توماس ویات (Sir Thomas Wyat) شورشی بزرگ را آغاز کردند و لندن در آستانه سقوط قرار گرفت. ماری بار دیگر به توده مردم روی آورد و با ایراد خطابهای شورانگیز و درخشان هزاران تن از مردم عادی را به سود خود بسیج نمود. قشون ویات شکست خورد و خود وی دستگیر و اعدام شد. بدینسان، ماری با فیلیپ ازدواج کرد (1554)، او را در سلطنت انگلیس شریک نمود و آئین کاتولیک را اعاده کرد. ماری از این زمان سیاست سرکوب شدید مخالفین پروتستان خود را در پیش گرفت. ماری تودور در 42 سالگی درگذشت و فرزندی بر جای ننهاد. در تاریخنگاری رسمی انگلیس نام وی به عنوان "ماری خونریز" (Bloody Mary) به ثبت رسیده و در مقابل، خواهر ناتنیاش الیزابت در مقام "ملکه رنسانس" جای گرفته است. این در حالی است که قطعاً کشتارهای الیزابت بسیار بیشتر از او بود.
65. Thirty- nine Articles کتابی است که در زمان الیزابت (1571) تدوین شد.
66. هریسون، همان مأخذ، ص 107.
67. Sir Thomas More [Saint Thomas More] (1477-1535).
اندیشمند و متأله نامدار انگلیسی و وزیر اعظم پیشین. به "توماس مور قدیس" شهرت دارد.
68. John Fisher (1469-1535).
فیشر تنها اسقفی بود که مرگ را به جان خرید و حاضر به تمکین در برابر هنری نشد. به "جان فیشر قدیس" شهرت دارد.
69. Pilgrimage of Grace.
70. هریسون، همان مأخذ، صص 106- 107.
71. همان مأخذ، صص 107- 108.
72. همان مأخذ، ص 114.
شهبازی، عبدالله؛ (1390)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران (جلد سوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ پنجم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}