نویسنده: عبدالله شهبازی

 


در میان نخست‌وزیران بریتانیا، در دوران پس از والپول (1742) تا جرج کانینگ (1827) و آرتور ولزلی (1828)، اعضای خاندان پیت (ویلیام پیت بزرگ و کوچک) بیشترین و بی‌پرواترین پیوندها را با کانون‌های مشکوک و دسیسه‌گر مالی و بزرگ‌ترین نقش را در تکاپوهای جنگ‌افروزانه در اروپا و غارتگری‌های ماوراء بحار داشتند. اعضای این خاندان بیش از دو دهه شخصاً زمام امور دولت بریتانیا را به دست داشتند و در مابقی این دوران نیز تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ایشان بر دولت‌های وقت چشمگیر بود.
درباره توماس پیت (1) و شکل‌گیری خاندان پیت بیشتر سخن گفته‌ایم. (2) یادآوری می کنیم که توماس پیت از ماجراجویان برجسته و نامدار اروپایی در شرق در اواخر سده هفدهم و اوایل سده هیجدهم بود. به نوشته بریتانیکا، وی از سال 1674، یعنی مقارن با تاجگذاری شیواجی و ریاست جرالد اونگیر بر بمبئی، بدون مجوز کمپانی هند شرقی بریتانیا در بندر بالاسور هند به تجارت پرداخت. کمپانی بارها او را مورد تعقیب قرار داد که در دو مورد به دستگیری (1683) و جریمه (1687) پیت انجامید. (3) معهذا، وی ثروت انبوهی به جیب زد، ملکی به نام سروم کهنه (4) را در منطقه ولتشایر انگلیس خرید، از اینطریق در سال‌های 1689 و 1690 به عضویت مجلس عوام درآمد و کرسی پارلمانی فوق را برای اعقابش به میراث گذارد. بر بنیاد این امتیاز پارلمانی بود که بعدها ویلیام پیت (ارل چاتام) به مجلس عوام راه یافت و صعود در هرم سیاسی بریتانیا را آغاز کرد. توماس پیت در سال 1693 سفر تجاری دوم به شرق را آغاز کرد. کمپانی که خود را قادر به جلوگیری از فعالیت‌های خودسرانه پیت نمی‌دید، در سال 1694 او را به خدمت گرفت و سه سال بعد (1697) در منصب رئیس قلعه سن جرج (مدرس) گمارد. در این دوران، پیت در پیوند با یهودیان تجارت گسترده‌ای را، به ویژه در زمینه الماس، سامان داد. (5) وی در سال 1709 به انگلستان بازگشت و بار دیگر به عنوان نماینده ملک خود عضو مجلس عوام شد. معهذا، تکاپوی او در پایگاه تجاری مدرس با واسطه یهودیانی چون مارکوس موسس ادامه داشت. توماس پیت در سال 1717 به وسیله مارکوس موسس الماس معروفی را که در مدرس به چنگ آورده بود به دوک اورلئان، نایب‌السلطنه فرانسه، فروخت. این الماس به "الماس پیت" یا "الماس نایب السلطنه" معروف است. در آن زمان شایعاتی رواج یافت که پیت این الماس را از طریق دزدی به چنگ آورده است. و او طی اطلاعیه‌ای در نشریه دیلی پست لندن شایعه فوق را تکذیب کرد. (6)
توماس پیت در دوره اخیر اقامت در انگلیس، از گردانندگان اصلی کمپانی هند شرقی بود و مدتی ریاست کمپانی را به دست داشت. به نوشته رویستون پایک، لرد شلبورن، (7) که با خانواده پیت آشنایی نزدیک داشت، زمانی گفته بود "در پیت‌ها رگه‌های قوی از جنون وجود دارد. "این میراثی بود که پیت‌ها از نیای‌شان، توماس پیت ماجراجو، برده بودند که زندگی طولانی در هند و افراطی‌های دوران جوانی او را به محدودی متلون بدل ساخته بود. (8) بریتانیکا (1998) نیز به این خلق و خوی توماس پیت و اعقابش اشاره دارد.
دومین شخصیت برجسته خاندان پیت، ویلیام پت (بزرگ) (9) است که با عنوان اشرافی ارل چاتام شناخته می‌شود و به دلیل نقش مؤثر و رهبری کننده‌اش در مجلس عوام به "نماینده کبیر" (10) معروف است. دائرةالمعارف بریتانیکا از چاتام به عنوان کسی یاد می‌کند که "کشور خود را به یک امپراتوری بدل کرد." (11) و دائرةالمعارف آمریکانا از او - در کنار جان چرچیل (دوک مارلبورو)، دریاسالار نلسون، دوک ولینگتون و سر وینستون چرچیل - به عنوان یکی از پنج چهره بزرگ تاریخ امپراتوری بریتانیا نام می‌برد. مأخذ فوق می‌افزاید: ظهور بریتانیا به عنوان یک قدرت جهانی در سده هیجدهم تا حدود زیادی مرهون رهبری اوست و انرژی فراوانی که صرف تداوم جنگ کرد. (12) دوران اقتدار ویلیام پیت مقارن با حکومت کریم‌خان زند در ایران است.
ویلیام پیت دومین پسر رابرت پیت، پسر توماس پیت، است. گفتیم که رابرت پیت نیز مانند پدر نماینده مجلس عوام و از کارگردانان کمپانی هند شرقی بود. او با زنی از خاندان ولیرز، (13) دختر ویسکونت گراندیسون، (14) ازدواج کرد و ویلیام پیت حاصل این وصلت است. به نوشته بریتانیکا، پدر ویلیام بدخلق بود و مادرش، به شکلی رسوا، خوی متلون ولیرزها را به ارث برده بود. ویلیام تکبر و افسردگی جنون‌آمیز را نیز از پدر بزرگش، توماس پیت، به میراث برد و در نتیجه طبعی احساساتی، چون ولیرزها، و وحشی، چون پیت‌ها، داشت. ویلیام پیت برای تربیت به مدرسه اشرافی اتون اعزام شد و در این دوران بود که با برادران گرنویل (ریچارد و جرج)، چارلز پرات (15) (ارل کامدن بعدی و مرید پیت و وزیر کابینه او در سال 1766) و گروهی از رجال سیاسی و فرهنگی آینده بریتانیا، از جمله هنری فیلدینگ، (16) رابطه صمیمانه یافت. سپس به مدت یک سال در کالج ترینیتی آکسفورد تحصیل کرد ولی قبل از اتمام تحصیلات آکسفورد را رها کرد و به هلند رفت. می‌گویند در دانشگاه اوترخت ادامه تحصیل داد. معهذا، معلوم نیست در دوره چند ماهه حضور در هلند تحصیلاتش را به پایان برده باشد. از مدرسه نفرت داشت و برای همین بعدها فرزندانش را در خانه آموزش می‌داد.
دوستی با برادران گرنویل در زندگی سیاسی ویلیام پیت نقش فراوان ایفا کرد زیرا از این‌طریق به حلقه جوانانی پیوست که در پیرامون ریچارد تمپل (لرد کوبهام) مقتدر و ثروتمند، دایی گرنویل‌ها، گرد آمده بودند. در این دوران، ویلیام در نامه‌هایی به خواهر و محرمش، آن پیت، از تردد خود به کاخ لرد کوبهام، که در املاک خود در باکینگهام شایر زندگی باشکوهی داشت، خبر می‌دهد. کمی بعد، کوبهام با هزینه خود ویلیام را به "سیر و سیاحتی بزرگ" در اروپا (فرانسه و سویس) اعزام کرد. در سال 1735 ویلیام پیت 27 ساله به عنوان نماینده ملک اربابی خاندان خود (ساروم کهنه) به مجلس عوام راه یافت. او در پارلمان به گروهبندی کوچکی تعلق داشت که به "بچه ننرهای کوبهام" (17) شهرت داشتند و کوبهام از ایشان برای کارشکنی علیه والپول بهره می‌جست. بریتانیکا می‌نویسد:
در انگلستان سده هیجدهم احزاب سیاسی رسمی وجود نداشت و قدرت سیاسی، به همراه امکانات مالی، موهبتی بود که از پیوند با معدود خاندان‌های ملاک، که یک الیگارشی را تشکیل می‌دادند، ناشی می‌شد و نیز از شخص مقام سلطنت. در پارلمان نیز مخالفین [اپوزیسیون] رسمی وجود نداشت و مخالفت با وزرای پادشاه گناه و حتی خیانت انگاشته می‌شد. (18)
در واقع، کوبهام و "بچه‌ ننرهای" او در مجلس عوام، و گروهی دیگر از مخالفان والپول، متکی بر حمایت ولیعهد وقت انگلیس، فردریک لویی، (19) بودند که در این زمان مغضوب پدر، جرج دوم، بود و به شکلی خصمانه به دسیسه علیه والپول اشتغال داشت. در سال 1737 ویلیام پیت، به تحریک ولیعهد، نطق جنون‌آمیزی علیه والپول در پارلمان ایراد کرد و صدراعظم به این دلیل او را از شغل کوچکی که در قشون سلطنتی داشت برکنار نمود. می‌گویند پیت متظاهر و جنجالی، پس از اخراج از ارتش سوار بر گاری محقری در کوچه پس کوچه‌های لندن به راه افتاد تا "فقر" خود را به رخ کشد. معهذا، ولیعهد اقدام او را بی‌اجر نگذاشت و بلافاصله پیت را در کاخ خود با مواجب چشمگیر 400 پوند در سال شاغل کرد. در این زمان بود که توانایی شگرف ویلیام پیت در خطابه و آوازه‌گری بر همگان آشکار شد. و از این زمان بود که پیت به طرح مسائلی در پارلمان پرداخت که مطلوب برخی خاندان‌های ویگ نبود. این مواضع به دلیل پیوند نزدیکی بود که پیت با تجار و ماجراجویان ماوراءبحار و صرافان بازار لندن و پلانت‌داران بزرگ جزایر هند غربی داشت. در واقع، اینک او به عنوان سخنگوی بازار لندن و الیگارشی مستعمرات شناخته می‌شد که فاقد نماینده رسمی در پارلمان بودند.
در سال 1744 دوشس مارلبورو، بیوه ثروتمند جان چرچیل، درگذشت. او در وصیت‌نامه‌اش مبلغ ده هزار پوند به ویلیام پیت بخشید: "به خاطر دفاع شرافتمندانه او از قوانین انگلیس و به خاطر ممانعت از نابودی این کشور". پیت با این پول بادآورده، که در زمان خود ثروتی بود، ملکی در حومه لندن خرید و به زندگی پرتجمل و مسرفانه‌اش رنگ و بویی تازه داد. کمی بعد قیام جاکوبیتی سال 1745، معروف به "شورش چهل پنج"، (20) رخ داد و ویلیام پیت بار دیگر به شهرت رسید و این بار به دلیل نقشش در سرکوب این قیام. در سال بعد پادشاه او را با حقوق 3000 پوند در سال در سمت وزیر مالیه ایرلند گمارد. دو ماه بعد، پیت در منصب مهم و پولساز سررشته‌داری کل قشون انگلیس جای گرفت که سالیانه 4000 پوند مواجب رسمی آن بود. ویلیام پیت کمی بعد عاشق سینه چاک لیدی هستر گرنویل، (21) خواهر ریچارد و جرج گرنویل و خواهرزاده لرد کوبهام، شد در نوامبر 1754 این وصلت انجام گرفت. این دختر زیبا و بسیار ثروتمند، 13 سال از پیت 46 ساله کوچکتر بود.
شبکه مقتدر و ثروتمندی که ویلیام پیت سخنگوی پرآوازه ایشان در پارلمان بریتانیا به شمار می‌رفت، خواستار جنگ با خاندان سلطنتی بوربن و چنگ‌اندازی بر مستملکات پهناور ماوراء بحار ایشان بود؛ که اینک نه تنها سلطنت فرانسه را به دست داشتند بلکه، از آغاز سده هیجدهم و صعود فیلیپ پنجم، بر امپراتوری جهانی اسپانیا نیز حکومت می‌کردند. سرانجام، جنگ هفت ساله اروپا (1756 - 1763) درگرفت ولی پیت می‌گفت که باید با بوربن‌ها در مستعمرات جنگید نه در سرزمین‌های اروپایی. اشتعال نائره جنگ به معنی درخشش ستاره اقبال پیت بود و او از همان آغاز به عنوان ناجی بریتانیا مطرح شد. این موج از درون توده عوام لندن برخاست که نبض‌شان به دست "بازار لندن" بود. سرانجام، در ژوئن 1757 پیت رهبری جنگ را به دست گرفت. در این زمان وزیر اعظم بریتانیا دوک دونشایر بود، ولی همگان می‌دانستند که ویلیام پیت، وزیر جنگ، گرداننده واقعی و موتور این دولت است. پیت به سرعت به بازسازی نیروی دریایی و ارتش بریتانیا دست زد و با بکارگیری قشونی انبوه از بردگان نظامی آلمانی، که پیمانکاران یهودی از سرزمین‌های هانوور و هسه فراهم می‌آوردند، (22) تهاجم به آمریکا و هند را، به عنوان اهداف اصلی استراتژی جنگی بریتانیا، آغاز نمود. در این زمان نیروهای پروس، به رهبری فردریک کبیر، خواهرزاده جرج دوم هانوور و متحد دربار بریتانیا و الیگارشی لندن، در قاره اروپا درگیر جنگ با فرانسه بود و پیت در کانادا و جزایر هند غربی و شبه قاره هند و آفریقا. سال 1759 اوج افتخارات و پیروزی‌های پیت است. به تعبیر بریتانیکا، اینک "دست، چشم و صدای پیت در همه‌جا شنیده می‌شد" و نام او در همه جای جهان شناخته و مایه هراس بود. بدینسان، در زمان انعقاد پیمان صلح 1763 بریتانیا به نیروی مسلط و برتر شبه قاره هند و شمال آفریقا بدل شد؛ جزیره مینورکا، در دریای مدیترانه، را به عنوان پایگاه در اختیار داشت و مستملکات وسیعی را در آفریقا و جزایر هند غربی به چنگ آورده بود.
در سال 1760 جرج سوم به سلطنت رسید و ارل بوت در مقام مشاور (وزیر) اعظم او جای گرفت. در اکتبر 1761 پیت از سمت وزیر جنگ استعفا داد زیرا نتوانست دربار و سایر وزرا را به جنگ با اسپانیا قانع کند. و آنگاه که با فشار لرد بوت و جناح صلح‌طلب دربار سرانجام کار به مذاکره و پیمان صلح پاریس کشید، پیت علم مخالفت با این پیمان را برافراشت زیرا به زعم او در این پیمان "حقوق جهانی بریتانیا" به طور کامل به رسمیت شاخته نشده بود. در سال‌های 1765 - 1766، پیت، چون دوست صمیمی‌اش چارلز پرات، مخالف سرسخت اقدامات برادرزنش، جرج گرنویل، بود که برای ترمیم اقتصاد بحرانی بریتانیای پس از جنگ راه دریافت عوارض و مالیات از الیگارشی آمریکای شمالی را در پیش گرفته بود.
سرانجام، در کوران تنش‌های شدید میان "مستعمره‌نشینان" (23) و دربار بریتانیا، در سال 1766 پیت به "ارل چاتام" ملقب شد و در مقام وزیر اعظم جرج سوم جای گرفت. معهذا، دو سال بعد استعفا داد. در سال‌های پسین، پیت بیمار و سالخورده، که اینک عضو مجلس لردها بود، همچنان به عنوان واسطه و مدافع الیگارشی مستعمرات آمریکای شمالی شناخته می‌شد و چنین بود که در نطق‌هایش از "امپراتوری مبتنی بر آزادی" سخن می‌راند. ویلیام پیت در 11 مه 1778 در هفتاد سالگی درگذشت.
ویلیام پیت (کوچک) (24) دومین پسر ارل چاتام اول و لیدی هسترگرنویل است. ویلیام پیت، به دلیل سختگیری و عدم علاقه‌ی پدر، به مدرسه و دانشگاه اعزام نشد، در خانه تحصیل کرد ولی براساس برخی امتیازات ویژه اشراف‌زادگان، که امروزه منسوخ شده، در سال 1776 مدرک تحصیلی کمبریج به او اعطا شد. در سال 1780 به عضویت مجلس عوام درآمد. او دو سال پس از مرگ پدر، در ژوئیه 1782، به عنوان وزیر دارایی به دولت ویلیام پتی - فیتزموریس، (25) ارل شلبورن آن زمان و مارکیز لنزداون بعدی، راه یافت. این کابینه‌ای بود که با مخالفت شدید چارلز جیمز فوکس "لیبرال" مواجه شد. این سرآغاز نزاع شدید سیاسی میان فوکس و پیت است که در تکوین ساختار حزبی کنونی بریتانیا نقش بسیار مؤثر داشت. (26) در دسامبر 1783، پس از شکست طرح فوکس برای اصلاحات در قوانین مربوط به عملکرد کمپانی هند شرقی، جرج سوم پیت را در سمت لرد اول خزانه‌داری (وزیر اعظم) گمارد.
در زمانی که پیت در رأس دولت قرار گرفت، به دلیل جنگ‌های استقلال آمریکا، "بدهی ملی" بریتانیا افزایشی چشمگیر یافته و به مبلغ 250 میلیون پوند رسیده بود که، به تعبیر بریتانیکا، در آن دوران رقمی عظیم و سرگیجه‌آور بود. پیت از طریق یکپارچه کردن مالیات‌ها و عوارض و اقدامات دیگر کوشید تا وضع مالی دولت را سروسامانی دهد. او در سال 1784 منشور خود به منظور اجرای روش‌های جدید در اداره مستملکات رو به افزایش بریتانیا در هند و اعمال نظارت بیشتر دولت بر عملکرد کمپانی هند شرقی را به تصویب رسانید. طبق این طرح، نهاد دولتی جدیدی به نام "هیئت نظارت" (27) تشکیل شد که بعدها به وزارت امور هندوستان (28) تغییر نام داد. وظیفه این نهاد، نظارت بر عملکرد مدیران کمپانی بود. وی همچنین از طریق استقرار نهاد "فرمانفرمای کل" (29) در رأس حکومت‌های انگلیسی مدرس و بمبئی به چندپارچگی دستگاه اداری استعماری بریتانیا در هند پایان داد. مسئله دیگر، آینده کانادا بود. پیت، از سال 1788، در اتحاد با پروس و هلند، سیاست کاهش نفوذ فرانسه در کانادا را پیش گرفت و از اینطریق موفق شد انحصار اسپانیا بر تجارت سواحل غربی آمریکای شمالی را درهم شکند.
در دوران پیت، سیاست شرقی بریتانیا در مسئله عثمانی و روسیه، دستخوش تحولی جدی شد که از نظر تبیین تحولات پسین، و به ویژه از زاویه نفوذ غربگرایان "انگلوفیل" در ساختار سیاسی عثمانی و سرانجام فروپاشی این دولت از درون، حائز اهمیت جدی است. از آنجا که در جلد پنجم به جنگ کریمه و جایگاه مهم تاریخی آن خواهیم پرداخت، به توضیح بیشتر درباره این پیش درآمد تاریخی می‌پردازیم:
از سال 1764 سیاست امپریالیستی کاترین دوم (کبیر)، ملکه روسیه، که تداوم مستقیم سیاست‌های توسعه‌طلبانه پطر کبیر بود، در اروپای شرقی و سرزمین‌های عثمانی آغاز شد. کاترین از سال 1771 دسیسه و تهاجم در خانات کریمه را آغاز کرد که در سال 1783 به الحاق کامل کریمه به روسیه و اخراج و آوارگی هزاران مسلمان بومی این منطقه انجامید. (30) سیاست توسعه‌طلبانه کاترین، در آغاز مورد حمایت بریتانیا بود تا بدانجا که در ماجرای تهاجم دریایی روسیه به یونان، مورخین از دریاسالار جان الفینستون به عنوان فرمانده واقعی ناوگان کاترین یاد می‌کنند. (31) معهذا، بتدریج بریتانیا از توسعه‌طلبی روسیه در شرق اروپا احساس خطر کرد و این سیاست دگرگون شد. این تحول در زمان اقتدار ویلیام پیت رخ داد و او در مارس 1791 خواستار استرداد مستملکات عثمانی در اروپای شرقی، بجز کریمه، به این کشور گردید. لرد کین راس می‌نویسد:
این بار تغییر جهت تازه و عمده‌ای در اتحاد قدرت‌های اروپایی به وجود آمد. در سرتاسر قرن هیجدهم، سیاست خارجی انگلستان نسبتاً بی‌تفاوت به سرنوشت امپراتوری عثمانی، عمدتاً موافق روسیه، به عنوان وزنه‌ای متعادل کننده در برابر دشمن اصلی‌اش، فرانسه، بود. عقیده همیشگی لرد چاتام [ویلیام پیت بزرگ]، در مقام نخست‌وزیر، این بود که دخالت به سود ترک‌ها به نفع انگلستان نیست. هنگامی که کاترین کریمه را به انضمام درآورد، انگلستان بی‌تفاوت مانده بود. چارلز جیمز فوکس، در مقام وزیر خارجه، سیاست ویگ را بیان کرد که اتحاد با قدرت‌های شمالی "طرز تفکر هر انگلیسی روشنفکری همیشه بوده و همیشه خواهد بود." و این قدرت‌ها شامل روسیه [نیز] می‌شد که انگلستان مضافاً با آن تجارت پرمنفعتی داشت. لیکن اینک، با [پیدایش] فرانسه در ورطه انقلاب، الگوی قدرت در اروپا در حال دگرگونی بود و خطر از جانب روسیه مشهودتر می‌نمود. بدین ترتیب، سیاست طرفدار روس انگلیس، با تشکیل اتحادیه سه جانبه‌ای بین انگلستان و پروس و هلند برای حفظ امپراتوری عثمانی، توسط پیت جوان در سال 1790 تغییر جهت داده شد. (32)
این سیاست پیت، با مخالفت شدید بسیاری از اعضای پارلمان مواجه گردید. در رأس این مخالفین فوکس و ادموند برک جای داشتند. فوکس همچنان روسیه را متحد طبیعی بریتانیا می‌انگاشت و ادموند برک "ترک‌ها را در اصل مردمی آسیایی می‌دانست" که "خود را در اروپا منزوی کرده بودند."
در طول بحث‌های پارلمانی، حزب مخالف، ترک‌ها را به عنوان وحشیان محکوم کرد و در مقام مقایسه امپراتریس را به عنوان بزرگترین پادشاهان ستود. یکی از سخنرانان تا جایی پیش رفت که اظهار داشت فتح قسطنطنیه به دست او (کاترین) و اخراج ترک‌ها از اروپا فقط می‌تواند به نفع بشریت باشد. دولت کوشید چنین توهماتی را نفی کرده، قساوت امپراتریس را در رفتارش با ملل ضعیف افشا کند و مصرانه بگوید که چنانچه از تجاوزات او ممانعت نشود، این امر منجر به سلطه قدرت دریایی روسیه، نه تنها در دریای سیاه بلکه در سرتاسر بسفور و به درون مدیترانه می‌شود. با اینکه پیشنهاد پیت با اکثریت کمی تصویب شد، فشار هم از سوی پارلمان و هم آراء عمومی علیه او چنان بود که او هشیارانه سیاست جنگ خود [علیه روسیه] را کنار گذاشت که در واقع تا هنگام درگیری جنگ کریمه در دو نسل بعد احیا نشد. به رغم این، او توانست... دکترین موازنه قدرت در اروپا را تثبیت کند که اصل کلی آن ممانعت از گسترش امپراتوری روسیه و تحلیل رفتن امپراتوری عثمانی بود. (33)
تأثیر مهم دیگر پیت بر تاریخ امپراتوری بریتانیا، سیاست او در قبال انقلاب فرانسه است. در این باره پیشتر سخن گفته‌ایم. (34) باید تأکید کنیم که جنگ‌افروزی خونین پیت علیه انقلاب فرانسه به دلیل تعلق او به خاندان سلطنتی بوربن نبود و در واقع وی هیچ علاقه‌ای به تجدید سلطنت خاندان فوق در فرانسه نداشت. انگیزه واقعی پیت چیزی بود که بریتانیکا آن را "صیانت از منافع حیاتی تجاری و مستعمراتی بریتانیا" نامیده است. و نیز باید بیفزاییم که پیامد بلافاصله‌ی انقلاب فرانسه در انگلستان اقدامات تضییقی و سرکوبگرانه علیه مردم بود نه اصلاحات سیاسی و اجتماعی که بعدها رخ نمود. در مه 1792 قانونی علیه "مطبوعات و کتب آشوبگر" وضع شد و دستگیری افراد بدون محاکمه مجاز شد. انقلاب فرانسه به ویژه در ایرلند پژواک گسترده داشت و قیام سال 1789 این سرزمین را سبب شد. پیت خواستار انضمام کامل ایرلند به انگلستان بود. و این را تنها راه حل مسئله ایرلند می‌دانست. در 3 فوریه 1801 ویلیام پیت استعفا داد. کمی بعد هنری ادینگتون (35) در رأس دولت بریتانیا جای گرفت و سیاست خشنی را علیه مردم بریتانیا و کاتولیک‌های ایرلند آغاز کرد. این ادینگتون، که از او به عنوان دوست ویلیام پیت یاد می‌کنند، منشأ خانوادگی روشنی ندارد. نخستین فرد شناخته شده این خاندان، پدر او به نام آنتونی ادینگتون است که درباره پیشینه‌اش اطلاعی در دست نیست و تنها می‌دانیم که به مدت بیست سال پزشک مخصوص ویلیام پیت بزرگ (لرد چاتام) (36) بهرروی، در دوران صدارت ادینگتون، پیت به ظاهر از سیاست کناره گرفت ولی در واقع در ملک و قلعه خود (قلعه والمر) (37) به ایجاد یک ارتش خصوصی مشغول بود. در مه 1803 بار دیگر جنگ آغاز شد و یک سال بعد پیت مجدداً زمام دولت بریتانیا را به دست گرفت. معهذا، کمی بعد، در 22 فوریه 1806، درگذشت در حالیکه تنها 47 سال از عمرش می‌گذشت.
در تاریخ‌نگاری معاصر، از ویلیام پیت کوچک به عنوان رهبر حزب جدید توری یاد می‌کنند که با توری سده هفدهم، به عنوان مدافعین سلطنت استوارت، تفاوت دارد. این سرآغاز جریان جدیدی است که امروزه با نام "حزب محافظه‌کار" بریتانیا شناخته می‌شود. بریتانیکا (1998) از پیت به عنوان نماینده منافع اشراف ولایات (غیرلندنی) و طبقات تاجر و صراف و کارگزاران دولتی یاد می‌کند. (38) معهذا، باید توجه نمود که ویلیام پیت کوچک هیچگاه خود را "توری" نمی‌خواند؛ بلکه "ویگ مستقل" می‌نامید. (39) به عبارت دیگر، نهاد سیاسی جدیدی که در سده نوزدهم با نام "توری" شناخته می‌شود بتدریج تکوین یافت و تداوم جریانی بود که پیت بنیانگذار آن است. به علاوه، باید توجه نمود که نفوذ و اقتدار این جریان نه از طریق خواست یا آراء مردم، بلکه از طریق حمایت پادشاه و به عنوان یک "حزب درباری" (40) تأمین شد و در تقابل با آن بخش از اشرافیت ویگ قرار داشت که به عنوان جناح اصلاح‌طلب ویگ معروف‌اند و فوکس و برک سخنگوی ایشان بودند. بریتانیکا می‌نویسد:
پیت نخست‌وزیر به معنای جدید آن نبود و هیچگاه رهبر یک حزب منسجم و سازمان یافته نبود که از حمایت اکثریت در پارلمان برخوردار باشد... او به هیچ‌روی منتخب ملت نبود؛ منصوب پادشاه بود و تا زمانی ریاست دولت را به دست داشت که از اعتماد شاه برخوردار بود. در سال 1801 استعفا داد زیرا سیاست‌های او در مسئله ایرلند مقبول جرج سوم نبود... پیت بیش از آنکه متکی بر حمایت مجلس عوام باشد، متکی بر لطف ملوکانه بود. جدّی‌ترین بحران زندگی او در پائیز 1788 - 1789 رخ نمود و این در زمان جنون جرج سوم است و پیت حمایت پادشاه را از دست داد. ولیعهد که از مخالفین او حمایت می‌کرد نایب‌السلطنه شد و پیت کناره گرفت. بدون حمایت پادشاه نه پیت و نه هیچ کس دیگر نمی‌توانست مدت طولانی در قدرت بماند... و سرانجام پیت مجبور بود پادشاهی با دانش و آگاهی اندک را، که رفتارش ملهم از پیشداوری‌های شدید نامعقول بود، قانع کند. این سرنوشت بخش کثیری از اتباع جرج سوم بود. (41)
مأخذ فوق می‌افزاید:
گاه ادعا می‌شود که پیت رهبر حزب جدید توری بود. مطمئناً او وزیری تابع منویات ملوکانه بود و از این نظر نماینده سنن "توری" [در دوران استوارت‌ها] یا "حزب دربار" بود و این با سنن "ویگ" متمایز است که می‌کوشیدند نظر خدمتگزاران پادشاه را برمقام سلطنت تحمیل کنند. پیت با رهبر یک حزب بزرگ متکی بر آراء اکثریت نمایندگان مجلس فاصله زیاد داشت. (42)
پیت زمانی قدرت را به دست گرفت که اکثریت پارلمان موافق او نبود و صعود وی تنها به دلیل "نفود پادشاه" ممکن شد. بریتانیکا می‌نویسد پیت از طریق "یارگیری و فساد مالی" توانست اکثریت پارلمان را با خود همراه کند و با بودجه "سرویس مخفی" (سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی) کرسی‌های پارلمانی را بخرد. مأخذ فوق می‌افزاید: این سخنی گمراه کننده است که از پیت به عنوان "منتخب مردم" یاد می‌شود؛ او متکی بر حمایت پادشاه و مجری منویات او بود.
ویلیام پیت در میان مردم محبوبیتی نداشت. ازدواج نکرد. انزواطلب بود و دوستانی معدود داشت. هیچگاه به اسکاتلند یا ایرلند نرفت و بخش بزرگی از سرزمین انگلستان را نیز هیچ‌گاه ندید. با دانشمندان و ادبا و هنرمندان رابطه‌ای نداشت و در دوران اقتدارش حمایتی از ایشان نکرد. تلاشی برای اصلاحات اجتماعی و مواجهه با مسائل مبرم جامعه جدید بریتانیا نکرد. در دوران او هنوز مجازات‌های "وحشیانه" در این سرزمین مجری بود و پیت کاری برای رفع این فجایع نکرد. از سلامت مالی نیز برخوردار نبود و در دوران ریاستش بر دولت بریتانیا اجازه داد تا مبالغ هنگفتی از بودجه دولتی را "کارگزاران غیرمسئول و تجار" به تاراج برند. (43)
دوران اقتدار ویلیام پیت کوچک برابر است با سال‌های 1197 تا 1220 قمری و مقارن است با دوران پرآشوب پس از درگذشت کریم‌خان زند در ایران. در این سال‌ها بود که تهاجم آقامحمدخان قاجار آغاز شد، لطفعلی خان زند به قتل رسید (ربیع‌الثانی 1209ق./ نوامبر 1794 م.) و سلطنت قجر تأسیس شد. درگذشت پیت همزمان با هشتمین سال سلطنت فتحعلی شاه قاجار است. پیشتر درباره جایگاه خاندان ولزلی در این دوران مهم تاریخی سخن گفته‌ایم. یادآوری می‌کنیم که اعزام ریچارد ولزلی به هند در دوران نخست‌وزیری ویلیام پیت بود و ماکرجی، محقق هندی، ولزلی را مجری سیاست‌های پیت در هند می‌داند. (44)

پی‌نوشت‌ها:

1.Thomas Pitt (1653 - 1726)
2.از جمله بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج 2، صص 204 - 205.
3.درباره اقدامات مشابهی از سوی کمپانی علیه جان پتیت و بورشر بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج 1، ص 133.
4.Old Sarum
5.درباره تجارت الماس مدرس بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج2، صص 199 - 204.
6.“Pitt, Thomas”, “Regent diamond”, Britannica CD 1998.
درباره زندگی توماس پیت کتاب زیر موجود است که به آن دسترسی نداشتیم:
Sir Cornelius Neale Dalton, Life of Thomas Pitt, 1915.
7.Lord Shelburne
8.Royston Pike, ibid, p. 77.
9.William Pitt, The Elder, 1st Earl of Chatham, Viscount Pitt of Burton-Pynsent (1708 - 1778)
10.The Great Commoner
11.“Pitt, William, The Elder”, Britannica CD 1998.
12.Americana, 1985, vol. 22, p. 149.
13.Lady Harriet Villiers
14.Viscount Grandison
15.Charles Pratt, 1st Earl Camden (1714 - 1794)
چارلز پرات در منصب قاضی کل بریتانیا جای گرفت و در این مقام از مخالفین سرسخت اخذ مالیات از مستعمرات آمریکای شمالی بود. در سال 1765 بارون کامدن و در سال 1786 ارل کامدن شد. در سخنرانی سال 1765 خود در مجلس لردها به شدت به قانون عوارض جرج گرنویل حمله کرد. مخالفت او با اخذ مالیات از آمریکای شمالی منجر به عزلش از مقام قاضی کل شد.
پسرش، به نام جان جفری پرات (1759 - 1840)، در مناصب لرد دریاداری (1782- 1789) و خزانه‌داری (1789 - 1794) جای داشت و با مرگ پدر ارل کامدن دوم شد. در مارس 1795 به عنوان نایب‌الحکومه ایرلند منصوب شد و به دوبلین رفت. اقدامات او اعتراض کاتولیک‌ها را برانگیخت و به شورش خونین آنان در سال 1798 انجامید که به شدت سرکوب شد. معهذا، کامدن به اجبار استعفا داد. در سال‌های 1804 - 1806 وزیر جنگ و مستعمرات بود. در سال 1812 به مارکیز کامدن ملقب شد. وارث کنونی این خاندان مارکیز کامدن ششم است.
16.Henry Fielding (1707 - 1754)
داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی که همراه ساموئل ریچاردسون، نویسنده پاملا، به عنوان یکی از دو بنیانگذار داستان‌نویسی انگلیس شناخته می‌شود؛ و سر والتر اسکات او را "پدر داستان انگلیسی" می‌نامد. آثار معروف او جوزف اندریوز (1742) و تام جونز (1749) است. خانواده فیلدینگ از اعقاب شاخه‌ای از خاندان آلمانی هابسبورگ به شمار می‌روند. پدر بزرگ هنری فیلدینگ، ارل دنبیگ اول بود؛ پدرش، کلنل ادموند فیلدینگ، در اوایل سده هیجدهم از افسران معروف زیر فرمان جان چرچیل (دوک مارلبورو) بود و مادرش دختر سرهنری گولد (Sir Henry Gould)، از قضات متمول انگلیس. بدینسان، لیدی ماری ورتلی مونتاگ دختر عمومی فیلدینگ بود. فیلدینگ پس از اتمام اتون، برای ادامه تحصیل به دانشگاه لیدن (هلند) اعزام شد. فیلدینگ به طور عمده طنزپرداز بود و مفاسد سیاسی زمان خود را ترسیم می‌کرد. در نمایشنامه‌‌ای والپول را به سخره گرفت و والپول قانون وضع کرد که طبق آن کلیه نمایشنامه‌ها باید قبل از اجرا مجوز بگیرند. در زمان قیام جاکوبیتی 1745 از طریق نوشته‌های خود به حمایت از خاندان سلطنتی هانوور برخاست و به پاس آن در سال 1748 در سمت کدخدا و رئیس محکمه محلات وستمینستر و میدلسکس منصوب شد. برپایه تجربه این دوران بود که فیلدینگ توانست تیپ‌های اجتماعی مردم فقیر لندن را در رمان معروف خود، تام جونز، به تصویر کشد که آئینه‌ای از انگلستان نیمه سده هیجدهم به شمار می‌رود. به نوشته بریتانیکا، مطالعه این اثر برای شناخت جامعه انگلیس در سده هیجدهم ضرور است.
17.Cobham’s Cubs
18.“Pitt, William, The Elder”, Britannica CD 1998.
19.Frederick Louis (Friedrich Ludwig), Prince of Wales (1707 - 1751)
پسر ارشد جرج دوم و کارولین آنزباخ و پدر جرج سوم، نزاع او با پدر منجر به سقوط سر رابرت والپول، صدراعظم مقتدر جرج دوم، در سال 1742 شد. فردریک لویی تا 20 سالگی در هانوور زیست و با صعود پدرش به سلطنت انگلیس (1727) به عنوان ولیعهد به این کشور رفت. به زودی به ابراز نارضایتی از مبلغ مقرری سالیانه‌اش پرداخت و به این دلیل رابطه او با پدر به شدت تیره شد. در آوریل 1736 با دختر فردریک دوم، دوک ساکس - گوتا، ازدواج کرد. در این زمان جرج دوم مقرری سالیانه‌ای به مبلغ 50 هزار پوند برای او تعیین کرد ولی فردریک این مبلغ را ناکافی دانست. از سال 1737 به تحریک دوستانش در پارلمان پرداخت و به این دلیل ورود وی به دربار و ملاقات سفرای خارجی با او ممنوع شد. معهذا، ولیعهد به دسیسه ادامه داد و کاخ وی به کانون تجمع مخالفین والپول و سایر وزرا و درباریان جرج دوم بدل گردید. فردریک لویی در 44 سالگی درگذشت و پسر بزرگ او، جرج، به مقام ولیعهدی رسید. درباره پیوند فردریک لویی با بنیانگذاران فراماسونری و نقش مهم سیاسی کانون دسیسه‌گر دربار او در جلد چهارم کتاب زرسالاران سخن خواهیم گفت.
20.Forty - five Rebellion
21.Lady Hester Grenville
22. بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج2، ص 374.
23.colonists
24. William Pitt, The Younger (1759 - 1806)
25.William petty-Fitzmaurice, 1st Marquess of Lansdowne, 2nd Earl of Shelburne (1737 - 1805)
مارکیز لنزداون به یکی از خاندان‌های زمیندار انگلیسی مستقر در ایرلند تعلق داشت. در سال 1753 عنوان ارل شلبورن به عموی لنزداون اعطا شد. به دسته‌بندی ویلیام پیت بزرگ تعلق داشت و در سال 1766 در دولت او وزیر شد. در ژوئیه 1782 به صدارت رسید ولی، به دلیل مخالف گروه فوکس در جناح ویگ، دولتش دوامی نداشت و در سال 1783 کنار رفت. صعود او به دلیل علاقه شخصی پادشاه بود و در دوران صدارتش به عنوان ابزار بی‌اراده و غلام جان‌نثار جرج سوم شناخته می‌شد و محبوبیتی نداشت. در دسامبر 1784 به مارکیز لنزداون ملقب شد.
هنری چارلز پتی - فیتزموریس، مارکیز لنزداون پنجم (1845- 1927)، از رجال سیاسی نامدار و از متمولین و ملاکین بزرگ بریتانیا در اوایل سده بیستم بود و از جانب مادر به تالیران نسب می‌برد. در سال 1883 فرماندار کل کانادا شد و در سال‌های 1888 - 1894 نایب‌السلطنه و فرمانفرمای کل هندوستان بود. در دوران حکومت او بر هند کتابخانه و مرکز اسناد این کشور تأسیس شد و شبکه راه‌آهن هند توسعه یافت. در سال 1895 در دولت سالیسبوری وزیر جنگ شد و در سال‌های 1900 - 1906 در دولت‌های سالیسبوری و بالفور و وزیر امور خارجه بود. در سال‌های 1906 تا 1910 رهبری اقلیت حزب توری (محافظه‌کار) در مجلس لردها را به دست داشت. این مقارن با تحولات مهم دوران مشروطه در ایران است. امروزه، مارکیز لنزداون هشتم وارث این خاندان است. او در سال‌های 1958 - 1962 معاون وزارت خارجه، در سال‌های 1962 - 1964 وزیر مستعمرات (از سال 1963 وزیر کشورهای مشترک‌المنافع) بود.
26.بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج2، صص 362 - 364.
27. Board of Control
28.India Office
29.Governor General
30.بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج 4، صص 268 - 269
31. کین راس، همان مأخذ، صص 410 - 413؛ و نیز بنگرید به: شاو، همان مأخذ، ج 1، ص 429.
32.کین راس، همان مأخذ، ص 423.
33.همان مأخذ، صص 424 - 425.
34.ج 2، صص 377، 379، 400، 497.
35.Henry Addington, 1st Viscount Sidmouth of Sidmouth (1757 - 1844)
36.Royston Pike, ibid, p. 148.
37.Walmer Castle
38.“Pitt, William, The Younger”, Britannica CD 1998.
39.Americana, 1985, vol. 22, p. 151.
40.Court Party
41.Britannica, ibid.
42.ibid.
43.ibid.
44.بنگرید به: کتاب زرسالاران، ج 2، صص 412.

منبع مقاله :
شهبازی، عبدالله؛ (1390)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران (جلد سوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ پنجم.