موانع خلاقيت در محيط مدرسه و خانواده





مقدمه:

عوامل گوناگوني وجود دارند که در تمام مراحل زندگي، از بدو تولد کودک تا بزرگسالي مي توانند به اشکال مختلف خلاقيت فرد را با مانع رو به رو سازند. برخي از اين عوامل جنبه ي فيزيولوژيکي دارند و مستقيما بر کنش هاي عمومي ذهن فرد تأثير منفي مي گذارند و فرآيند رشد تفکر او را متوقف و يا دچار اختلال مي کنند. نظير اختلالات ارثي و يا ضايعات جسماني و رواني که البته شامل درصد کمي از افراد مي شود. اما عوامل زياد ديگري نيز وجود دارند که مستقيم يا غير مستقيم خلاقيت فرد را تحت تأثير قرار مي دهند و سبب تضعيف يا تخريب آن مي شوند. اين دسته از عوامل را مي توان تحت عنوان موانع محيطي خلاقيت نام گذاري کرد. برخي از اين موانع منشأ خانوادگي دارند يعني در جريان تعامل کودک با والدين و محيط خانه پديد مي آيند و تعدادي ديگر از اين موانع برخاسته از محيط تحصيلي فرد مي باشند و در طي تعامل او با معلم يا مربي و همچنين ساير همسالان خود در محيط هاي آموزش بر خلاقيت وي تأثير مخرب مي گذارند. موانع خلاقيت مبحث بسيار گسترده اي را شامل مي شوند و هر کدام از عوامل آن ها نياز به طرح و بسط جداگانه اي دارند اما ما در اين جا بر اساس هدف اين کتاب، موانع محيطي خلاقيت را تحت دو عنوان موانع خلاقيت در محيط مدرسه و موانع خلاقيت در خانواده، مورد بررسي قرار مي دهيم.

موانع خلاقيت در محيط مدرسه

1. تأکيد زياد بر نمره ي دانش آموز به عنوان ملاک خوب بودن
اين مسئله يکي از شايع ترين موانع رشد خلاقيت در دانش آموزان به شمار مي رود. هنگامي که دانش آموز احساس کند، تنها، چيزي اهميت بيشتري دارد و در ارزيابي ها ملاک خوب بودن شمره مي شود، نمرات بالاست و نه چيز ديگر، در نتيجه کسب نمره ي بيش تر به خودي خود براي وي حکم مهم ترين هدف را پيدا مي کند و بنابراين او تنها در جهت به دست آوردن آن مي کوشد. در چنين جوي تلاش براي خلاقيت و نوآوري براي دانش آموز معنايي نخواهد داشت.
2. روش هاي تدريس سنتي و مبتني بر معلم محوري
به کارگيري افراطي روش هاي سنتي تدريس که در آن ها غالبا معلم نقش محوري را در کلاس ايفا مي کند و بيشتر مبتني بر سخن راني و استفاده از مهارت هاي کلامي است، سبب مي شود دانش آموز در فرآيند تدريس و يادگيري و ايفاي يک نقش فعال فرصت مشارکت کمتري را پيدا کند. دانش آموزي که در اين نوع سيستم تحصيل مي کند مجالي براي بروز استعدادهاي خلاق نمي يابد و به تدريج تحرک و پويايي خود را از دست مي دهد.
3. عدم شناخت معلم نسبت به خلاقيت
در بسياري از موارد آشنا نبودن معلم يا مربي با شيوه هاي پرورش خلاقيت دانش آموزان خود به تنهايي يک مانع بزرگ در اين زمينه محسوب مي شود. معلمي که شناخت صحيحي از ماهيت خلاقيت، موانع و روش هاي پرورش آن نداشته باشد، بديهي است نه تنها نمي تواند اقدامي براي بروز استعدادهاي خلاق دانش آموزان خود در کلاس انجام دهد، بلکه ممکن است ناآگاهانه و به مرور زمان کلاس درس خود را به محيطي تبديل کند که در آن خلاقيت دانش آموز سرکوب مي شود.
4. فقدان حداقل امکانات لازم براي انجام فعاليت هاي خلاق دانش آموزان
هر چند بسياري از فعاليت هاي خلاق نيازمند هزينه ها و امکانات خاصي نيست و اغلب آنها با اندکي تغيير در روش هاي تدريس و استفاده بهينه ي امکانات و فضاي آموزشي موجود در مدارس قابل اجراست، اما گاهي فقدان اين حداقل امکانات لازم سبب مي شود که انجام برنامه هاي پرورش خلاقيت در کلاس و مدرسه با مانع يا شکست رو به رو شود. اين کمبودها در بسياري از موارد تأثيري مخرب بر علاقه و انگيزه ي دانش آموزان براي شرکت در اين برنامه ها مي گذارد.
5. اهداف و محتواي کتاب هاي درسي
موضوع اهداف و محتواي کتاب هاي درسي مبحثي بسيار گسترده است و از جوانب مختلف قابل بررسي مي باشد، اما در اين جا تا اين حد بدان اشاره مي شود که چنانچه در يک نظام آموزشي کتاب درسي به عنوان مهم ترين و تنها منبع تدريس و آموزش مورد استفاده قرار گيرد و در عين حال در ميان اهداف و محتواي آن چيزي به عنوان پرورش خلاقيت منظور نشده باشد، مسلما دانش آموز آزادي عمل و توانايي لازم را نخواهد داشت که پا را از چهارچوب کتاب درسي خود فراتر بگذارد و در نتيجه او مي آموزد تا صرفا در محدوده کتاب درسي خود بينديشد و نه بيشتر.
6. عدم توجه به تفاوت هاي فردي دانش آموزان
در نظر نگرفتن اين واقعيت که هر دانش آموز در عين اشتراکاتي که با ساير دانش آموزان ديگر دارد، يک انسان منحصر به فرد است و داراي استعدادها، علايق و کشش هاي ويژه ي خود نيز مي باشد، سبب مي گردد معلم ديد و نگرشي يکسان نسبت به همه ي دانش آموزان داشته باشد؛ اين نوع نگرش در حوزه ي پرورش خلاقيت يک مانع اساسي محسوب مي شود و به ويژه سرخوردگي دانش آموزان خلاق را به دنبال خواهد داشت.
7. عدم پذيرش ايده هاي جديد
عادت به تفکرات کليشه اي، راه حل هاي معمولي و تجربيات تکراري مي تواند سبب پديد آمدن نوعي ديد انتقادي در معلم و دانش آموزان در کلاس هاي درس شود که مي توان آن را روحيه ي عدم پذيرش ايده هاي جديد ناميد.
براي دانش آموزي که از تفکري خلاق برخوردار است و ميل به خلق ايده هاي نو و غير معمول دارد، بسيار مأيوس کننده خواهد بود که ايده ها و افکارش به خاطر غير معمولي بودن مورد بي توجهي معلم يا دانش آموزان ديگر قرار گيرد.
اين دانش آموز به تدريج تحت تأثير نظر جمع، ممکن است نوگرايي و اين نوع تفکر خود را دال بر وجود ضعف يا مشکلي در خود تلقي کند. احساس غيرعادي بودن در بسياري از دانش آموزان خلاق ناشي از وجود يک چنين جوي در کلاس است که در نهايت به خودسانسوري منتهي مي شود.
8. ارائه ي تکاليف درسي زياد به دانش آموزان
معمولا انجام تکاليف درسي بخش عمده اي از وقت دانش آموزان را به خود اختصاص مي دهد. در مواردي که به دانش آموز تکاليف زيادي داده مي شود و او ناچار مي شود همه ي توان و انرژي فکري خود را براي انجام آن تکاليف صرف کند، در نتيجه ديگر فرصت و همچنين توانايي چنداني براي پرداختن به فعاليت هاي ديگر نخواهد داشت. به علاوه از آنجا که غالبا انجام زياده از حد تکاليف درسي براي دانش آموزان چندان خوشايند نيست، اين موضوع مي تواند سبب بي علاقگي و بي ميلي آنها نسبت به فعاليت هاي ديگر از جمله فعاليت هاي خلاقانه که غالبا نيازمند آرامش فکري و رواني است، گردد.
9. استهزاء و تمسخر به خاطر ايده يا نظر اشتباه
در کلاس هاي درس زياد اتفاق مي افتد که دانش آموزي به دليل مطرح کردن يک نظر اشتباه يا ايده اي نادرست يا عجيب و غريب از طرف معلم يا دانش آموزان هم کلاسي خود مورد تمسخر و استهزاء قرار گيرد.
براي دانش آموزي که گرايش هايي خلاقانه دارد، اين نوع برخورد ديگران حکم توبيخ و تنبيه را دارد. در نتيجه احتمال دارد اين دانش آموز به تدريج بياموزد که ايده هاي خود را از ترس اين که ممکن است اشتباه باشد و مورد استهزاي سايرين قرار گيرد، اساسا به زبان نياورد و آن را در درون خود سرکوب کند.

دانش آموز خلاق:

به خانم معلم گفتم که نقاشي خواب ديشب خودم را کشيده ام. اما او هم مثل بقيه ي بچه ها مرا مسخره کرد؛ من هم آن را پاره کردم و به جاي آن يک خانه و يک درخت کشيدم!

موانع خلاقيت در محيط خانواده

1. تأکيد بيش از حد والدين بر هوش و حافظه ي کودک
بسياري از والدين، ناآگاهانه کودک خود را فقط با هدف تقويت مهارت هاي حافظه اي و انباشتن ذهن وي از اطلاعات لغوي، تربيت و هدايت مي کنند و براي حافظه و هوش کودک اهميتي بيش از حد قائل مي شوند. اين گروه از والدين بدون در نظر گرفتن اين اصل تربيتي مهم که تنها اطلاعات عمومي و داشتن حافظه ي قوي براي تکامل و رشد فکري و باروري استعدادهاي کودک کافي نيست، با اصل قرار دادن هوش و حافظه ي کودک، از پرورش ساير توانمندي هاي ذهني و رواني کودک خود که مهم ترين آنها تفکر خلاق است، غافل مي مانند.
2. ايجاد رقابت ميان کودکان
معمولا رقابت ميان کودکان وقتي پديد مي آيد که الف: نوعي ارزيابي و رتبه بندي توسط والدين وجود داشته باشد. ب: پاداشي يا جايزه اي در ميان باشد. معمولا کودکان چنانچه احساس کنند که کار آنها توسط والدين مورد ارزش گذاري قرار خواهد گرفت و يا به بهترين کار جايزه يا پاداش داده خواهد شد، بيشتر از آن که به انجام بهتر آن کار بينديشند، به کسب آن جايزه فکر مي کنند. ضمن اين که گاهي اين رقابت ها به ستيزه جويي ميان کودکان تبديل مي شود و سبب مي گردد تا آنها نتوانند از توانايي ها و استعدادهاي واقعي خود استفاده کنند.
3. تأکيد افراطي بر جنسيت کودک
تأکيد زياد بر جنسيت کودک و تمايز قائل شدن زياد ميان دختر و پسر يکي از موانع مهم رشد خلاقيت کودکان در گروهي از خانواده هاست. در برخي از فرهنگ ها بسياري از دختران و پسراني که از تفکرهايي خلاق برخوردار هستند، به سبب ملزم شدم به رعايت پاره اي مقررات و هنجارهاي از پيش تعيين شده و همچنين به دليل قرار گرفتن در نقش هاي قالبي که فرهنگ و محيط بر آنها تحميل کرده، علائق و تمايلات خلاقانه خود را سرکوب مي کنند و در نتيجه به تدريج دچار تعارض شده و خلاقيت آنها از بين مي رود.
4. قرار دادن قوانين خشک و دست و پاگير در منزل
بسياري از والدين براي کودک خود قوانين و مقررات خشک و محدود کننده اي نظير تعداد ساعت هاي درس خواندن در روز، رأس ساعت معين خوابيدن، استفاده از لوازم خاص و ... قرار مي دهند. پديد آوردن چنين شرايطي در منزل و اصرار و پافشاري بر رعايت آنها از جانب کودکان، سبب مي شود کودک تدريجا به کليشه اي و تکراري رفتار کردن عادت کند. بايد توجه داشت که افکار و رفتارهاي کليشه اي و تکراري نقطه ي متضاد خلاقيت است.
5. عدم آشنايي والدين با مفهوم واقعي خلاقيت
عدم آگاهي و شناخت برخي والدين از فرآيند رشد خلاقيت در کودکان و مطالعه نکردن آنها در اين زمينه، سبب مي شود آنها هيچ گاه نتوانند براي پرورش و شکوفايي خلاقيت کودک خود برنامه ريزي و اقدام صحيحي نمايند و به اين ترتيب ناخواسته سبب مي شوند استعدادهاي خلاق کودک آنها به هدر رود.
6. انتقاد مکرر از رفتارهاي کودک
ارزيابي پي در پي رفتارهاي کودک و زير ذره بين قرار دادن و انتقاد از کارهاي او در خانواده، آزادي، امنيت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل مي سازد و ترس از اشتباه را در وي تقويت مي کند. اين ترس چنانچه در کودک حالت مرضي پيدا کند، جرأت ابراز هرگونه انديشه ي جديد و يا انجام کارهايي که در عين خلاق بودن احتمال وجود اشتباه نيز در آنها وجود دارد را در کودک از بين مي برد و به اين ترتيب خلاقيت کودک که لازمه اش داشتن آزادي و امنيت خاطر در محيط خانواده و ريسک پذيري و عدم ترس از اشتباه مي باشد، با مانع روبه رو مي گردد.
7. بيهوده شمردن تخيلات کودک
تخيل کودک اساس خلاقيت اوست و چنانچه تخيلات و رؤياهاي کودک با بي توجهي، تمسخر و يا بيهوده انگاشتن از جانب والدين رو به رو شود، در واقع سرچشمه ي خلاقيت او خشکانده شده است.
محکوم کردن خيال پردازي کودک و وادار نمودن او به واقع بيني در خانواده نگرش و شيوه اي کاملا اشتباه است و براي بذر حساس و زودرنج خلاقيت کودک، آفتي مهلک محسوب مي شود.
8. عدم شناسايي علائق دروني کودک
بسياري از کودکان خصوصا در سنين پايين، از علائق و کشش هاي خود نسبت به موضوعات و پديده هاي پيرامون اطلاع روشني ندارند و يا اين که نمي توانند آن را به زبان بياورند. اين موضوع از مواردي بسيار حساس به شمار مي رود که بايد از همان دوران کودکي مورد توجه والدين قرار گيرد. خانواده هايي که نسبت به اين مسئله بي تفاوت هستند و سعي نمي کنند انگيزه ها و موضوعات مورد علاقه ي کودک خود را شناسايي و کشف کنند، ناخواسته فرصت هاي زيادي را براي رشد خلاقيت کودک از وي سلب مي کنند.
9. عدم وجود حس شوخ طبعي در محيط منزل
شوخ طبعي از شاخص هاي مهم خلاقيت به شمار مي رود و وجود حس شوخي و شوخ طبعي در فضاي خانواده بسيار حائز اهميت است، زيرا مستقيما به رشد خلاقيت کودک کمک مي کند. اما در خانواده هايي که فضاي زندگي آنها خشک، رسمي و جدي است، زمينه اي براي بروز حس شوخ طبعي کودک به وجود نمي آيد و در نتيجه در چنين محيطي بسياري از کشش هاي خلاقانه ي کودک پنهان مي ماند.
10. تحميل نقش بزرگسال به کودک
بسياري از والدين علاقه مند هستند که کودک آنها سريعا رشد کند و کودکي خود را پشت سر بگذارد. آنها گاهي براي تسريع اين امر سعي مي کنند با کودک خود همانند بزرگسالان رفتار مي کنند و به تبع آن از کودک خود توقع ايفاي نقش هايي بزرگتر از محدوده ي سني آنها را دارند. تحميل نقش هاي کاذب بزرگسالي به کودکان، روند رشد اجتماعي آنان را مختل مي سازد و سبب پديد آمدن رفتارهاي نا به هنجار و تصنعي در آنها مي گردد و همين امر باعث از بين رفتن بسياري از استعدادهاي خلاق دوران کودکي مي گردد.
به تخيل کودکان خود پروبال بدهيد؛ آن وقت از پرواز بلند آنها شگفت زده خواهيد شد.
منبع:کلاس خلاقيت، انتشارات انجمن اولياء و مربيان