نویسنده: حمیدرضا شفاعت (1)

 

مقدمه

فقه در لغت، به معنی فهم است؛ اما فهم عمیق. اطلاعات ما درباره‌ی امور و جریان‌های جهان دوگونه است. اگر اطلاعات کسی در مسایل اقتصادی به حدی برسد که از مشاهدات سطحی عبور کند و به عمق جریان‌ها، پی ببرد او را «متفقه» در اقتصاد باید خواند. مکرر در قرآن کریم و اخبار و روایات مأثوره از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)، به «تفقه» در دین امر شده است. البته تفقه در دین که مورد عنایت اسلام است؛ شامل همه‌ی شئون اسلامی است، اعم از آنچه مربوط است به اصول اعتقادات اسلامی، جهان‌بینی اسلامی، اخلاقیات و تربیت اسلامی، اجتماعات اسلامی، عبادات اسلامی، مقررات مدنی اسلامی و یا آداب خاص اسلامی در زندگی فردی و یا اجتماعی و... ولی آنچه در میان مسلمین از قرن دوم به بعد در مورد کلمه‌ی «فقه» مصطلح شده، قسم خاصی است که می‌توان آن را «فقه الاحکام» یا «فقه الاستنباط» خواند و آن عبارت است از: «فهم دقیق و استنباط عمیق مقررات علمی اسلامی از منابع و مدارک مربوطه».
فقها در تعریف فقه این عبارت را به کار برده‌اند؛ «هوالعلم بالاحکام الشریعه عن ادلتها التفضیلیه»؛ یعنی، فقه عبارت است از علم به احکام فرعی شرعی اسلامی (نه مسائل اصول اعتقادی یا تربیتی؛ بلکه احکام عملی) از روی منابع و ادله‌ی تفضیلی، منابع فقهی از نظر شیعه‌ی دوازده امامی، کتاب خدا (قرآن)، سنت (؛ یعنی قول و فعل و تقریر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام (علیه السلام))، اجماع و عقل است.
«فقه» در اصطلاح قرآن و سنت، علم وسیع و عمیق به معارف و دستورهای اسلامی است و به قسمت خاصی، اختصاص ندارد، ولی این کلمه تدریجاً در اصطلاح علما، به فقه الاحکام اختصاص یافت. توضیح این که علمای اسلام، تعالیم اسلامی را به سه قسمت تقسیم کردند:

الف) معارف و اعتقادات:

یعنی اموری که هدف از آن‌ها شناخت ایمان و اعتقاد است که به قلب، دل و فکر مربوط است؛ مانند مسائل مربوط به مبدأ، معاد، نبوت، وحی، ملائکه و امامت.

ب) اخلاقیات و امور تربیتی؛

یعنی اموری که هدف از آن‌ها این است که انسان از نظر ویژگی‌های روحی چگونه باشد و چگونه نباشد؛ مانند تقوا، عدالت، جود و سخا، شجاعت، صبر و رضا، استقامت و غیره.

ج) احکام و مسائل عملی؛

یعنی اموری که هدف از آن‌ها این است که انسان در خارج، عمل خاصی انجام دهد و یا عملی که انجام می‌دهد، چگونه باشد و نباشد؛ به عبارت دیگر قوانین و مقررات موضوعه.
فقهای اسلام، کلمه فقه را در مورد قسم اخیر مصطلح کردند. شاید به این دلیل که از صدر اسلام آنچه بیشتر مورد توجه و پرسش مردم قرار می‌گرفت، مسائل عملی بود. از این‌رو کسانی که تخصصشان در این رشته مسائل بود، به عنوان «فقها» شناخته شدند. فقها، احکام یا مقررات موضوعه الهی را به دو قسم تقسیم می‌کنند:

1- تکلیفی

2- وضعی

حکم تکلیفی؛ یعنی وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه. این پنج حکم به عنوان «احکام خمسه‌ی تکلیفیه»، خوانده می‌شوند.
حکم وضعی؛ یعنی زوجیت، مالکیت، شرطیت، سببیت و امثال این‌ها.
مسئله تجسس در شمار امور ضروری است؛ زیرا حفظ امنیت و ثبات جامعه با جلوگیری از برهم خوردن نظم عمومی و دیگر مصلحت‌ها، این امر را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. با این همه، نتایجی که درون‌مایه و اساس این بحث را تشکیل می‌دهد، تنها در فرض وجود حکومت شرعی و در سایه نظام اسلامی عادل، معنا پیدا می‌کند و نباید این نتایج را به دیگر حکومت‌های نامشروع سرایت داد و جاسوسی به نفع آنان را مشمول این احکام دانست.
نظام جمهوری اسلامی ایرانی نظامی است ولایی و هدف این نظام اجرای کامل مقررات و قوانین بر پایه شرع اسلام است. بنابراین کلیه آحاد جامعه باید براساس اصول اسلامی فعالیت خود را داشته باشند و از اعمال و کردارهایی که شرع آن را نمی‌پسندید دوری گزینند. یکی از این صفات و موضوعات بحث جمع‌آوری و تجسس در امور دیگران است که از منظر قوانین اسلام و نص صریح قرآن مذموم بوده و به صراحت آمده است که مسلمین در امور یکدیگر تجسس نکنند. اما در مورد موضوعات اجتماعی و حفظ امنیت جامعه مسلمین این موضوع نه تنها مذموم نیست بلهک در مواردی لازم و تکلیف است. بنابراین آن چیزی که به عنوان یک مسئله ذهن محقق را به خود مشغول داشته این است که فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون از منظر فقه شیعه چه حکمی دارد، در چه مواردی جایز است و در چه مواردی باید با برخی ملاحظات انجام شده و در چه وضعیت‌هایی هم نباید به این کار اقدام کرد. در حقیقت محقق در این تحقیق به دنبال ضرورت‌ها و تعیین حدود و ویژگی‌های فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون از منظر فقهی می‌باشد.

ضرورت و اهمیت تحقیق

در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سازمان‌هایی تشکیل شده‌اند که وظیفه حفظ اخبار و اطلاعات و صیانت مملکت را برعهده داشته تا سرویس‌های اطلاعاتی و عناصر بیگانه نتوانند به اخبار و اطلاعات حیاتی ما دست اندازی نمایند. بنابراین ضرورت دارد اعضای این سازمان‌ها نسبت به موضوع وقوف کامل داشته و فعالیت‌های خود را براساس آموزه‌های دین و شریعت انجام داده و نسبت به اعمالی که ممکن است به نوعی ظلم تلقی شود حساس بوده و دوری نمایند. بنابراین شناخت حیطه کاری و میزان فعالیت جمع‌آوری منطبق با قوانین شرع از ضروریات بوده از طرفی اهمیت این تحقیق در آن است که افراد اطلاعاتی با فرهنگ اطلاعاتی منطبق بر شریعت اسلامی آشنا شده و اعمال خود را براساس این آموزه‌ها و با هدف قرب الی الله انجام داده، تلاش می‌نمایند که کوچکترین ظلم و ستمی به افراد وارد نشود و رعایت عدالت در برخوردها و اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی را بنمایند. اگر این تحقیق به درستی انجام شود این موضوع باعث فعالیت صحیح منابع و عیون در تشکیلات اطلاعاتی نظام اسلامی شده و دستاورد آن می‌توانند تقویت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد.
هدف اصلی تحقیق حاضر تفسیر و تبیین فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون از منظر فقهی است و در همین راستا سئوال اصلی پژوهش حاضر آن است که فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون از منظر فقهی چگونه تبیین گردیده است؟

مفهوم شناسی جاسوسی

جاسوسی به عنوان خبرپرسی (دهخدا، ج5: 6458) در فرهنگ اصطلاحات سیاسی امروز جهان به معنای گردآوری پنهانی اطلاعات و اسرار نظامی، سیاسی، اقتصادی یا صنعتی، با عناوین غیرواقعی و پنهانی به نفع یکی از دو طرف درگیری است. (فرهنگ علوم سیاسی: 141).
دو واژه جاسوسی و تجسس هم خانواده و از یک ریشه هستند. هر واژه از ریشه «جسّ» مضاعف است. جس در لغت عربی به معنای شناسایی کردن به صورت پنهان و ظریف است. (التحقیق، حسن المصطفوی، ج2، ص87، «جسّ»). در فرهنگ قرآنی از این ماده، واژه تجسس به معنای خاصی به کار رفته است؛ زیرا این واژه یک بار و آن هم در آیه 12 سوره حجرات به معنای کسب اطلاعات از لغزش‌های مؤمنان به کار رفته و به عنوان رذایل اخلاقی شناسایی و از آن پرهیز داده شده است. (مجمع البیان، ج9-10، ص205؛ المیزان، ج18: 323).
از این آیه و کاربرد آن به دست می‌آید که تجسس مرتبط با مسایل علوم اجتماعی و در حوزه روان شناختی اجتماعی و مانند آن قرار می‌گیرد و در اخلاق تربیتی و اجتماعی از آن سخن به میان می‌آید. پس تجسس، فعل و گاه صفتی در برخی از انسان‌هاست که با فضولی و سرکشی در زندگی و حریم خصوصی دیگران ارتباط دارد. اسلام تجسس را به عنوان یک فعل زشت ضد اخلاقی و گناه معرفی کرده و بر حرمت تجسس در آیه 12 سوره حجرات تأکید دارد.
از نظر اسلام، حفظ حریم خصوصی افراد یک اصل اساسی است و هیچ کسی حق ندارد با جست وجو کند و کاو در زندگی دیگران، از مسایل یا رازهای آنان آگاه شود؛ چرا که تجسس یکی از عوامل اختلاف انگیز و گسست اجتماعی است، در حالی است که اسلام بارها بر وحدت و انسجام اجتماعی امت اسلام تأکید دارد و به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد که این وحدت و اتحاد میان مؤمنان و امت اسلام آسیب ببیند.
برخی مفسّران معتقدند، پس از اینکه خداوند متعال در این سوره به اصلاح بین برادران ایمانی و نهی از تفرقه دستور داد، در آیات بعد نیز مؤمنان را از عوامل اختلاف و تفرقه برحذر داشته است. (مجمع البیان، ج9-10، ص204). از این‌جا دانسته می‌شود که تجسس و غیبت و دیگر امور پست اخلاق اجتماعی، از مهم‌ترین عوامل گسست اجتماعی و نابود کردن اتحاد و وحدت میان مسلمین است، از همین رو از چنین اعمال برحذر داشته و به عنوان گناه مسلمانان را از ارتکاب آن نهی نموده است.
جاسوسی، مفهومی در فقه و حقوق موضوعه، ناظر به فعالیت کسی که پنهانی یا تحت عنوان نادرست به گردآوری اطلاعات به نفع دشمن پردازد؛ چنین کسی با شرایطی که در فقه و حقوق مقرر است، به عنوان مجرم شناخته می‌شود و بسته به نوع فعالیت، محکومیت‌هایی برای او منظور می‌گردد.
برای بیان مفهوم جاسوس واژه‌های متفاوتی به کار گرفته می‌شد که از آن میان دو واژه‌ی «عین» و جاسوس در زبان عربی از همه پرکاربردتر بودند. فارغ از بحث لغت‌شناسی، برخی تدقیقات عالمان درباره‌ی این واژگان از حیث ارزش فرهنگی در خور توجه است. لغویان گاه در مقایسه‌ی میان جایگاه دو واژه جاسوس و ناموس، جاسوس را به «صاحب سرالشر» (این منظور، لسان العرب، ذیل جسس) تفسیر کرده‌اند که خود نشان می‌دهد حتی برای آنان که فعالیت جاسوسی را در راستای منافع خود می‌دیدند، اصل این فعالیت، نوعی شرِ «لا بد منه» بوده است؛ در حالی که واژه‌ی «عین»- که براساس استعاره‌گیری از مفهوم «چشم» ساخته شده بود- چنین بار معنایی منفی‌ای را حمل نمی‌کرد و در کاربردهای هم‌دلانه اغلب بر جاسوس ترجیح نهاده می‌شد.
با توجه به ماده‌ی «ج س س»، فعل تجسس و اسم جاسوس هر نوع مداخله برای حصول اطلاع در مواردی را که موضوعی از فرد پنهان می‌شد در برمی‌گرفت؛ بر این پایه، طیفی از مصادیق تجسس مربوط به مداخله‌ی افراد در زندگی خصوصی یکدیگر بود که موجب آزردگی فردی می‌شد که در زندگی او کنجکاوی شده است؛ این همان تجسس است که در آیه‌ی شریفه‌ی 12 سوره‌ی حجرات از آن نهی شده است. بنا به گفته‌ی یحیی بن ابی کثیر از عالمان سده‌ی 2ق/8م تجسس به معنای جست‌وجو از «نهان‌های مردم» (عورات الناس) و «تحسس» گوش نهادن به سخن مردم است؛ هرچند غالب لغویان آن دو را واژه‌هایی مترادف شمرده‌اند (این انباری، بی‌تا، 275-276). در عمل، در کاربردی که واژه جاسوس طی سده‌ها در تاریخ اسلام داشته، مصادیق آن محدود به جست‌وجو از نهان‌های مردم، اما نه از سوی عموم مردم، بلکه از سوی نهادهای سیاسی یا نظامی بوده است.
کسانی که به فعالیت جاسوسی می‌پرداختند، گاه افرادی عادی بودند که به صورت موردی و کوتاه مدت به این عمل گمارده می‌شدند، گاه افرادی با مهارت‌های خبرگیری بودند که به صورت مقطعی برای انجام دادن مأموریتی خاص، به محل مأموریت خود گسیل می‌شدند و گاه جاسوسانی حرفه‌ای بودند که در محل مأموریت خود نفوذ می‌کردند و می‌توانستند در پوششی که برای دشمن خودی به نظر می‌آمد، مأموریت خود را انجام دهند؛ در چنین مواردی بود که گاه حضور جاسوس حس می‌شد، اما به شخص شناخته نبود.
جاسوسان چه در مأموریت کوتاه مدت و چه درازمدت، از پوشش‌های موجه استفاده می‌کردند؛ یکی از شایع‌ترین این پوشش‌ها، معرفی کردن خود در لباس تجار بود. ابوجعفر منصور برای جلوگیری از فعالیت جاسوسان در لباس تجار چاره‌ای جز آن ندید که بازار را از مرکز شهر بغداد به محله‌ی کرخ منتقل کند تا اگر نمی‌تواند جاسوسان را بشناسد، دست کم امکان خبرگیری آن‌ها را محدود کند. (طبری، 1370، ج7: 653). گاه نیز جاسوسان در لباس درویشان و فقیران ظاهر می‌شدند؛ این پوشش به اندازه‌ای برای جاسوسی شیوع داشت که گفته می‌شود طی سال‌ها، بسیاری از درویشان واقعی قربانی سوء تفاهم گشتند و به عنوان جاسوس کشته شدند. این که ابوعبدالله سعید بن برید نباجی، زاهد شهر طرسوس را کسانی که در نماز به وی اقتدا کرده بودند، متهم به جاسوسی برای رومیان کردند- هرچند به زودی بی‌پایگی آن آشکار شد- حکایت از آن دارد که مردم عصر چنین پوششی را برای یک جاسوس رومی دور از ذهن نمی‌دانستند. (ابن عساکر، 1383: 22). با آنکه وظیفه‌ی اصلی جاسوس رساندن خبر از نهان دشمن بود، اما گاه کارکردهای دیگری نیز برای او مفروض بود؛ از جمله برخی جاسوسان وظیفه داشتند که در صفوف دشمن رخنه کنند و بدون آن کمقصد خود را آشکار سازند، در لباس خودی به تضعیف سازمان‌دهی آنان بپردازند. (طبری، 1370، ج8: 443)، یا موضع خصمانه‌ی خود را بر شماری از خواص آشکار کنند و آنان را به وعده و فریب به همکاری با دشمن فرا خوانند. جاسوس بیشتر نزد مسلمانان دارای بار معنایی منفی بوده، و در غالب مواردی که از جاسوس سخن می‌آید، ناظر به فعالیت‌های جاسوسی دشمنان بر ضد مسلمانان است. در پی‌جویی از ادله‌ی نقلی، تا آنجا که مربوط به آیات قرآن کریم است، سفیان بن عیینه معتقد بود آیه‌ای که در قرآن کریم به ذکر جاسوس پرداخته آیه‌ی 41 از سوره مائده است که ناظر به استراق سمع بوده است. در اخبار منقول از سیره‌ی نبوی، موارد مکرری دیده می‌شود که نشان می‌دهد مسئله جاسوسی کفار بر ضد مسلمانان از همان عصر ظهور اسلام مصداق داشته است. در حدیثی به روایت امام علی (علیه السلام) آمده است که حاطب بن ابی بلتعه در نامه‌ای از مدینه به مشرکان مکه، اخباری درباره‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اختیار آنان قرار داده بود، ولی به اشاره‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امام علی (علیه السلام) و چند تن دیگر از صحابه نامه‌ی ارسالی را در میان راه ضبط کردند. پس از فاش شدن ماجرا، حاطب چنین عذر طلبید که من مانند دیگر مهاجرین از قریش نیستم، بلکه از افراد ملصق به قریشم و اگر با آنان همکاری نمی‌کردم، خویشاوندانم در امان نبودند. او تأکید کرد که جاسوسی‌اش به سبب کفر و ارتداد و حتی رضای به کفر نبود. عمر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست تا اجازه دهد جان وی را بگیرد، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یادآور شد که وی از حاضران در جنگ بدر بوده است؛ و از گناه وی درگذشت. (طبری، بی‌تا، ج 28: 58).
جاسوسی مسلمانان بر ضد کفار از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امری معمول بوده و در دوره‌ی پسین نیز اصل آن هرگز با تردیدی روبه رو نبوده است؛ اما برخی مسائل مانند نحوه‌ی رفتار جاسوس با جان و اموال کفار به هنگام انجام دادن مأموریت خود، دروغ گفتن او، خودکشی و پاره‌ای مسائل پیرامونی دیگر موضوع بحث بوده است. برخی از دولت‌های مسلمان مانند ایوبیان بخش مهمی از موفقیت‌های خود در جنگ با غیرمسلمانان را مرهون تشکیلات جاسوسی خود بودند اما جاسوسی کفار به نفع مسلمانان در منابع تاریخی نمونه‌های فراوان دارد و در منابع اسلامی به آداب و شیوه‌های آن نیز اشاره شده است. (نهج البلاغه، نامه‌ی 11)؛ اما این موضوع به اقتضای طبیعت آن کمتر در منابع فقهی مورد بحث قرار گرفته است. به طبع تنها آن بخش از احکام مربوط که به مسلمانان بازگشت داشته، در منابع فقهی بحث شده است. از جمله اینکه گفته می‌شد که می‌توان از زکات حتی به جاسوس کافر پرداخت کرد و اینکه اگر امیر کسی را برای جاسوسی فرستاد و لشکر پیش از رجوع او غنیمت گرفت، برای وی سهم در نظر گرفته می‌شود. (علامه حلی، 1257ق، ج2: 192).
گفتنی است طی تاریخ اسلام، در خصومت‌های موجود میان حاکمان مسلمان درون جهان اسلام جاسوسانی از هر دو طرف مشغول فعالیت بوده‌اند، ولی آنچه در منابع فقهی مورد بررسی قرار گرفته، جاسوسی برای کفار بوده است. در احوال امام علی (علیه السلام) نمونه‌هایی دیده می‌شود که آن حضرت جاسوسانی از سوی اردوی معاویه یا اردوی خوارج را شناسایی کرده‌اند، ولی رفتار آن حضرت با این جاسوسان بردبارانه بوده است تفحص رئیس حکومت از احوال نزدیکان خود یا عامه‌ی مردم، امری رایج بوده، و عموماً در دولت‌های اسلامی مأمورانی موظف به این کار بوده‌اند، اما این‌گونه فعالیت مصداق جاسوسی شمرده نشده است این‌گونه خبرگیری به خصوص در برهه‌هایی از خلافت عباسی صورت افراط به خود گرفته بود.
تجسس‌های جایز عبارتند از:
1- در مورد تهمت ناروا به کودکان متولد شده؛
2- در مورد اجناس مورد معامله بازار برای ارزیابی آن‌ها نسبت به مورد مصرف و قیمت آن‌ها؛
3- تحقیق در مورد کسانی که در امر جنگ با دشمن شرکت داشته یا نداشته‌اند؛
4- برای به دست آوردن مرتبه ایمانی اشخاص؛
5- اگر قاضی در قضاوت، شهود متخاصم را نشناسد، باید از وضع آن‌ها تحقیق کند؛
6- در موردی که حصول غرض صحیح و عقلایی؛ مانند قضاوت موقوف بر تحقیق و تجسس باشد، به مقدار لازم، جایز است؛
7- باید دقت شود تحقیق به وسیله‌ی اشخاص متدین و مورد وثوق، انجام گیرد؛
8- مسئولان حکومت اسلامی موظفند که در کارهای کارمندان خود، دقت کافی به عمل آورده و در اعمال آن‌ها، فحص و رسیدگی نمایند که با مردم چگونه برخورد می‌کنند و در انجام وظایف خود به چه نحو، کار می‌کنند. آیا مسامحه و مماطله دارند یا نه. در مصرف بیت‌المال و حفظ آن چگونه هستند؟

ضرورت فعالیت اطلاعاتی منابع و عیون براساس اخبار و روایات معتبر اسلامی

مسأله فعالیت اطلاعاتی منابع و عیون در روایات اسلامی و تواریخ بازتاب بسیار گسترده‌ای دارد و از مطالعه آن‌ها به خوبی می‌توان به این حقیقت پی برد که حکومت اسلامی نباید از این مسأله مهم غافل بماند و باید در دو بخش، فعالیت وسیع و حساب شده‌ای داشته باشد: از تحرکات نظامی و سیاسی و اقتصادی دشمن که به نحوی با سرنوشت مسلمانان ارتباط دارد آگاه باشد و هم فعالیت‌های جاسوسی دشمنان را که می‌خواهند با عمّال نفوذی خود اسرار محرمانه را بربایند به مقابله برخیزد؛ نمونه‌ای از این روایات و نقل‌های تاریخی را ذیلاً از نظر می‌گذرانیم:
در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می‌خوانیم: «کانَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) اذا بَعَثَ جَیشاً فَأتَّهَم اَمیراً، بَعثَ مِن ثُقاتِه مَن یَتجَسِّسُ خَبَرهُ؛ یعنی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که لشکری را می‌فرستاد و امیری بر آنها می‌گماشت که از جهتی ممکن بود مورد اتهام واقع شود، همراه او یکی از افراد مورد اعتماد را می‌فرستاد تا اخبار و احوال او را به وی گزارش دهد». (وسائل الشیعة، 1423ق، ج11: 44). ممکن است آن امیر از بعضی از جهات مورد اعتماد بوده، ولی حساسیّت موقعیّت او ایجاب می‌کرده است که ناظر و بازرسی برای امور او وجود داشته باشد تا مبادا خدای ناکرده انحرافی پیدا کند که جبران آن برای مسلمین غیرممکن باشد.
در حدیث دیگری درباره سَریَّه عبدالله بن جحش (سَریَّه جنگ‌هایی بوده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شخصاً در آن حضور نداشته است) می‌خوانیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالله را با گروهی از مهاجران اعزام فرمود، و نامه‌ای نوشت و به دست او داد و فرمود: «نامه را نگاه نکن تا دو روز راه طی کنید سپس نامه را بگشایید و به آنچه در آن است عمل نمایید». عبدالله نیز چنین کرد. بعد از دو روز که نامه را گشود، دید در آن دستوری بدین مضمون داده شده: «هنگامی که نامه مرا دیدی به راه خود ادامه بده تا به نخلی که در میان مکه و طائف است برسی. در آنجا در کمین قریش باش، و اخبارشان را جمع‌آوری کن، و برای من بیاور». این داستان مفصّل است و در ذیل آن آمده که عبدالله در آنجا با جمعی از قریش درگیر شد و آنها را در هم شکست و با غنائم قابل ملاحظه، و دو اسیر به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت. (سیره ابن هشام، بی‌تا، ج2: 252). منظور از ذکر این روایت، آن بخش از ماجرا است که اشاره به کار اطلاعاتی یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد.
بعد از جنگ بدر هنگامی که ابوسفیان و همراهانش می‌خواستند به مکه بازگردند فریاد زد و گفت: «وعده‌گاه ما و شما همین سرزمین بدر در سال آینده است». پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به یکی از یارانش فرمود: «بگو: «آری، این وعدگاه ما و شما است» سپس از آنجا کوچ کردند؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) فرمود: «به دنبال آن‌ها حرکت کن و ببین چه می‌کنند و کجا می‌خواهند بروند، اگر اسب‌ها را رها کرده و سوار بر شتر شدند عازم مکّه‌اند و اگر سوار بر اسب شدند و شترها را همراه می‌برند قصد مدینه دارند قسم به خدایی که جان من به دست او است اگر قصد حمله به مدینه را داشته باشند به سوی آن‌ها می‌روم و با آن‌ها پیکار می‌کنم». علی (علیه السلام) مخفیانه به دنبال آن‌ها رفت، دید اسب‌ها را رها کرده و سوار بر شتر شدند و به سوی مکه می‌روند (سیره ابن هشام، بی‌تا، ج3: 100). این کار اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که توسط حضرت علی (علیه السلام) انجام شد، کاری بسیار حساس بود که در سرنوشت مسلمانان تأثیر فراوانی داشت و از اینکه غافل‌گیر شوند آن‌ها را رهایی می‌بخشید.
در داستان جنگ احد نیز می‌خوانیم که پیامبر (علیه السلام) پیش از آن‌که لشکر قریش وارد اُحُد شوند دو مأمور اطلاعاتی فرستاد که لشکر قریش را از لحاظ کمی و کیفی در اواسط راه بسنجند و برای او اخبار این تحرکات را بیاورند، و نیز هنگامی که وارد اُحُد شدند و منزل گرفتند حباب من منذر را مخفیانه به سراغ آن‌ها فرستاد که وارد لشکرگاه آن‌ها شود و جمعیت آن‌ها را تخمین بزند، و از کم و کیف آن‌ها خبر بیاورد، و فرمود: «هنگامی که برای من خبری می‌آوری آشکار در میان مسلمانان بازگو مکن! مگر آنکه تعداد آن‌ها کم باشد»- ولی چون جمعیت دشمن زیاد بود- او مخفیانه خبر را خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد (مغازی واقدی، 1424ق، ج2: 206و 207). از این حدیث به خوبی استفاده می‌شود که مأموران اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از زمانی که دشمن حرکت می‌کرد تا به میدان نبرد وارد می‌شد، لشکر آن‌ها را تحت نظر داشتند.
نامه‌های نهج البلاغه به خوبی نشان می‌دهد که دستگاه اطلاعاتی امام علی (علیه السلام) مسائل را در سراسر کشور اسلامی تحت نظر داشتند، از جمله در فرمان معروف مالک اشتر در مورد نظارت بازرسان مخفی بر چگونگی کار عمّال و کارگزاران دولت می‌خوانیم: «وَابعَثِ العُیُونَ مِن اَهلِ الصِّدقِ ِوالوَفاء عَلَیهِم، فَانَّ تَعاهُدَکَ فِی السِّرِّ لامُورِهِم حَدوَةُ لَهُم عَلَی الاِستِعمالِ الاَمانَةِ وَالرِّفقِ بِالرَّعیَّةِ؛ یعنی، مأموران مخفی را از میان افراد راستگو و باوفا برای بررسی وضع کارگزاران حکومت مبعوث کن، و اعمال آنان را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسی مداوم و پنهانی سبب می‌شود که آن‌ها به امانت‌داری و مدارا کردن به زیردستان ترغیب شوند». (نهج البلاغه، خطبه 131). البته این یکی از بخش‌های کار مأموران اطلاعاتی است که نسبت به اوضاع داخلی حکومت و کارگزاران دولت، کار اطلاعاتی انجام می‌دهند.
آن حضرت در نامه دیگری به فرماندار مکّه قُثم بن عباس برادر عبدالله بن عباس می‌نویسد: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَیْنِی بِالْمَغْرِبِ کَتَبَ إِلَیَّ یُعْلِمُنِی أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَی المَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ الْعُمْیُّ الْقُلُوبِ، الصُمِّ الْأَسْمَاعِ الْکُمْهِ الْأَبْصَارِ الَّذِینَ یَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالبَاطِلِ وَیُطِیعُونَ الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ... فَأَقِمْ عَلَی مَا فِی یَدَیْکَ قِیَامَ الْحَازِمِ الصَّلِیبِ؛ یعنی، مأمور مخفی اطلاعاتی من در مغرب (شام) برایم نوشته است که گروهی از مردم شام- از سوی معاویه- به سوی حج گسیل شده‌اند، گروهی کوردل و ناشنوا و کور دیده که حق را با باطل مشوب می‌سازند، و در طریق نافرمانی خالق، اطاعت مخلوق می‌کنند... (با توجه به این امر مراقب مسئولیت خویش باش و) به وظایف خود مانند انسانی دوراندیش و نیرومند عمل کن». (نهج البلاغه، نامه33). به نظر می‌رسد که توطئه‌ای از سوی معاویه، برای فریفتن قُثم بن عباس و دعوت او به خیانت نسبت به امام (علیه السلام) و ایجاد نابسامانی در امور حجاج در کار بود، که مأموران اطلاعاتی علی (علیه السلام) در دستگاه معاویه این خبر را به سرعت به آن حضرت رساندند و حضرت نیز برای خنثی کردن این توطئه به سرعت دست به کار شد. در اینجا سخن از مأموران مخفی به میان آمده که در قلب تشکیلات دشمن نفوذ کرده بودند و خبرهای کاملاً مخفیانه آن‌ها را گزارش می‌دادند!
در نامه معروف عثمان بن حنیف می‌خوانیم: «أَمَّا بَعْدُ یَابْنَ حُنَیْف فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إلی مَأْدُبَة فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا، تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ، یعنی، اما بعد، ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که مردی از متمکّنان اهل بصره تو را به خوان میهمانیش دعوت کرده، و تو به سرعت به سوی آن شتافته‌ای، در حالی که طعام‌های رنگارنگ و ظرف‌های بزرگ غذا یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده می‌شد». (نهج البلاغه، نامه45). از این نامه به خوبی استفاده می‌شود که نه تنها مسائل سیاسی و نظامی از طریق عیون مخفی به امام (علیه السلام) گزارش می‌شده، بلکه مسائل اخلاقی که در شأن کارگزاران حکومت علوی نبود و با اصول و تعلیمات اسلام مخصوصاً در ارتباط با زهدگرایی مدیران ایشان هماهنگ نبود، نیز گزارش می‌شد و جزئیات حرکات کارگزاران از دیده تیزبین مأموران اطلاعاتی امام (علیه السلام) پنهان نمی‌مانده است.
در نامه دیگری از امام (علیه السلام) درباره منذربن جارود والی استخر دیده می‌شود، ایشان در این نامه چنین می‌فرماید: «شایستگی پدرت مرا نسبت به تو گرفتار خوشبینی ساخت، و گمان کردم تو هم در طریق هدایت پدر گام برمی‌داری و همان راه او را می‌پیمایی» «فَإِذَا أَنْتَ فِیَما رُقِّی َ إِلَیَّ عَنْکَ لاَتَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً وَلَاتُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بَخَرَابِ آخِرَتِکَ وَتَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ؛ یعنی ناگهان به من خبر دادند که تو در پیروی از هوا و هوس فروگذار نمی‌کنی و برای آخرت چیزی باقی نمی‌گذاری! دنیای خود را با ویرانی آخرتت آباد می‌سازی، و پیوند خود را با خویشاوندانت به قیمت قطع دین خود برقرار می‌کنی». (نهج البلاغه، نامه71). از روایات استفاده چنین می‌شود که او در بیت المال خیانت کرده بود و چهارصد هزار درهم را به نفع خود و بستگانش اختلاس نمود. امام (علیه السلام) او را از آنجا عزل کرد و مدتّی در زندان انداخت. در اینجا نیز می‌بینیم که مأموران اطلاعاتی دولت امام علی (علیه السلام)، خیانت پنهانی یک فرماندار را کشف کرده و به امام (علیه السلام) گزارش می‌کنند و امام (علیه السلام) در برابر آن عکس‌العمل شدید نشان می‌دهد.
در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی (علیه السلام) آمده است که بعد از شهادت پدرش علی (علیه السلام) و بیعت کردن مردم با آن حضرت، معاویه دو جاسوس فرستاد: یکی به سوی بصره، و دیگری به سوی کوفه که اخبار این دو شهر را دقیقاً برای او بنویسند، و برای برهم زدن امر خلافت امام حسن مجتبی (علیه السلام) با استفاده از منافقان آنچه در تلاش دارند مضایقه نکنند؛ ولی دستگاه ضدّ جاسوسی امام حسن (علیه السلام) این موضوع را کشف کردند، جاسوسی که به کوفه رفته بود دستگیر و اعدام شد، و نامه‌ای- با ذکر مشخصات- به بصره فرستاده و نفر دوّم را نیز دستگیر و به مجازات رساندند. سپس نامه‌ای به معاویه مرقوم فرمود که تو جاسوس‌‌ها می‌فرستی و فتنه‌ها بر می‌انگیزی گویا اراده جنگ داری؛ اگر چنین است من نیز مهیّا هستم. (بحارالانوار، بی‌تا، ج44: 45).
بعد از جنگ صفین گروهی از قبیله بنی ناجیه به سرکردگی فریث بن راشد با امام (علیه السلام) اعلام مخالفت کردند، حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «نزد من بیا تا تو را نسبت به مسائل توجیه کنم»، او خدمت امام نیامد و به اتفاق گروهی از یارانش فرار کرد. در وسط راه به یکی از یاران وفادار امام (علیه السلام) برخورد کردند و او را کشتند در صورتی که یک نفر یهودی را، به عنوان ذمّی بودن آزاد کردند. امام (علیه السلام) نامه‌ای به تمام فرمانداران و کارگزاران خود در آن منطقه نامه‌ای به چنین مضمونی نوشتند: «گروهی از افراد که گناهی به گردن داشتند گریخته‌اند، و گمان می‌کنم به سوی بصره رفته‌اند، شما در جستجوی آن‌ها باشید». و در ادامه فرمودند: «وَاجعَل عَلیهِم العُیُونَ فی کُلِّ ناحِیَةِ مِن اَرضِکَ ثُمَّ اکتُب الَی بِما یَنتَهی اِلَیکَ عَنهُم؛ یعنی، و جاسوس‌هایی در هر ناحیه در سرزمینتان بگمارید و هر خبری از آن‌ها دریافت داشتید برای من بفرستید». (ابن ابی الحدید، 1380، جلد 3: 130).
حضرت امام علی بن الحسین (علیه السلام) در مورد کشف حال یکی از زنان خود که متهم بود به این که خوارج است و از امیر المؤمنین (علیه السلام)، بدگویی می‌کند، تجسس فرمود تا به حقیقت برسد و توبیخ کننده را توبیخ نکرده و نفرمود که چرا گزارش کردی و به اصاله الصحه اکتفا ننمودی؟؟ که می‌توان از اقدام حضرت (علیه السلام) در رسیدن به حقیقت استفاده کرد، این است که:
؟؟ حضرت گزارشگر را به عنوان غیبت و سعایت منع نکرد.
؟؟ حضرت با استراق سمع و مخفی شدن، از اسرارزن خود اطلاع پیدا کرد.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر امیری را برای کاری نصب می‌کرد و به او اعتماد کامل نداشت، ؟؟ را با او می‌فرستاد که اخبار را گزارش کند.
مجموع روایات بالا و تواریخ دیگری که ذکر همه آن‌ها به طول می‌انجامد به روشنی استفاده می‌شود که در عصر پیامبر اکرم (علیه السلام) و ائمه معصومین (علیهم السلام) دستگاه‌های اطلاعاتی به طور فعال کار می‌کردند، هم در جهت کشف توطئه‌های دشمنان و هم خنثی کردن دستگاه‌های جاسوسی مخالفان، و هم بررسی دقیق اعمال کارگزاران دولت، و نیز برای کشف توطئه‌های منافقان در داخل کشور اسلامی، تلاش و کوشش گسترده‌ای داشتند.

شرایط خبرگیری و جاسوسی

آنچه مسلم است اینکه در راستای حافظت از کیان اسلامی انجام فعالیت‌های اطلاعاتی و جمع‌آوری خبر از ضروریات بوده و سیستم اطلاعاتی در جامعه اسلامی باید از طریق منابع و عیون، اطلاعات مورد نیاز را جمع‌آوری نماید. بنابراین لازم است ساز و کار، میزان و محدوده این فعالیت‌ها از نظر فقه اسلامی به درستی تبیین شده چرا که در غیر این صورت و تخطی از موازین شرعی یقیناً موجب مفسده گردیده و نه تنها موجب سعادت نگردیده باعث تباهی دنیا و آخرت ما گشته و عذاب الهی را به دنبال خواهد داشت.
باید در نظر داشته باشیم که تجسس جایز یا واجب در حدّ ضرورت است؛ یعنی به مقداری که در کار موردنظر ما ضرورت وجود دارد، همان قدر تجسس جایز خواهد بود و بیشتر از آن حد تجسس در چیزهایی که هدف در آن دخالت ندارد، حرام است؛ همچنان‌که پس از تجسس کردن، اگر ضرورت اقتضا نکند، افشا کردن و آبروی اشخاص را بردن، حرام است؛ بنابراین تجسس باید به وسیله‌ی افرادی باشد که مورد وثوق کامل باشند، ابداً اسرار مردم را فاش نکنند، آبرو و حیثیت مردم را نبرند و بیش از حد لازم و شرایط تفتیش نکنند.
$ موارد و شرایط فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون
تجسس از این نظر که دربردارنده‌ی مصالح است یا خیر، متفاوت و بر چند قسم است:
1- به صرف آگاهی از احوال اشخاص و بدون انگیزه‌ی عقلایی انجام شود.
2- با نیتی فاسد چون هتک، پراکندن فحشا و آزردن مؤمنان انجام شود.
3- با قصد و انگیزه‌ی سالم صورت پذیرد، که خود دو نوع است:
الف) غرض و هدفی لازم و ضروری در میان باشد، مانند حفظ حکومت در قبال رخنه‌ی کافران و منافقان، جلوگیری از گسترش انواع فساد اجتماعی، اخلاقی، ظاهری یا مالی، برطرف ساختن زمینه‌های گمراهی و انحراف از جوامع اسلامی، آگاهی از چگونگی کارکرد کارگزاران حکومت اسلامی، باخبر شدن از وجود اختلاس و ارتشا، آگاهی از وضعیت نیروها و تجهیزات دشمن و...
ب) هدفی راجح و با ارزش (غیرلازم) در میان باشد، مانند یافتن افراد صلاحیت‌دار برای اعطای مناصب شایسته به آن‌ها با آگاهی از دانش‌های روز، به دست آوردن میزان رضایت عمومی از نحوه اداره‌ی امور، کشف نیازهای اجتماعی و... .
روشن است که در حرکت قسم اول و دوم و در آن جایی که عیوب مورد تجسس باشد، جای هیچ تردیدی نیست، زیرا قرآن و سنت به روشنی به این امر دلالت دارند:

الف) آیات

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ‌؛ یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است!». (سوره حجرات، آیه12).
مقتضای اطلاق نهی که در آیه آمده، حرمت هر دو قسم (اول و دوم) است. محقق اردبیلی می‌گوید: «ولاتجسسوا» در این آیه؛ یعنی در جستجوی عیوب مسلمانان نباشید و نهی از دنبال کردن نقص‌های مسلمانان در روایات بسیاری آمده است... (زبده‌البیان، 417). قرطبی در کتاب تفسیر خود می‌نویسد: «معنای آیه این است که رفتار ظاهری افراد را ملاک برداشت خود قرار دهید و در جستجوی کاستی‌های مسلمانان نباشید؛ یعنی هیچ کدامتان به دنبال عیب برادر دینی خود نباشید تا از آن آگاهی یابید، چرا که خداوند، آن را پوشانیده است». (قرطبی، 1405، ج16: 333). مقتضای نبود تقیید در کلام مفسران آن است که در حرمت، میان قسم اول و دوم تفاوتی نیست. همچنین به این سخن پروردگار استدلال شده است: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌؛ یعنی کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است؛ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید!». (سوره نور، آیه19).
در کتاب اصول کافی با سند معتبر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «دورترین حالت بنده از خدای خویش آن است که با هم‌نوع خود پیمان برادری بندد و لغزش‌های او را در ذهن بسپارد تا روزی، به سبب آن‌ها، وی را نکوهش کند». (جامع الاحادیث، 1378، ج16: 314). در کافی با سند موثق از اسحاق بن عمار از امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است: «ای گروهی که به زبان اسلام آورده‌اید و ایمان در قلب شما جای نگرفته! از مسلمانان بدگویی مکنید و در جستجوی عیب‌های آنان مباشید چرا که هر کس در پی کاستی‌های آنان برآید، خداوند در جستجوی عیوب او خواهد بود و آن که خدا با او چنین کند، رسوایش خواهد ساخت؛ هرچند درون خانه‌اش باشد». (جامع الاحادیث، 1378: 315). این حدیث با اطلاقی که دارد هر دو قسم (اول و دوم) را در برمی‌گیرد و نهی وارد شده در این روایت، بر حرمت جستجوی عیوب دلالت دارد. در کتاب «عقاب الاعمال» به نقل از ابن‌عباس آمده: رسول خدا در آخرین خطبه‌ای که در مدینه ایراد نمود فرمود: «هر کس در راه جستجوی عیوب و کشف لغزش‌های برادرش گام نهد، پای در آتش دوزخ گذارده و خداوند عیوب او را بر همگان آشکار خواهد کرد». (جامع الاحادیث، 1378: 317). در سرائر به نقل از ابوعبدا... سیاری از امام صادق (علیه السلام) آمده: «هرگاه بنده‌ای را یافتید که در پی گناهان مردم است و گناهان خویش را از یاد برده، بدانید که سخت فریفته شده است». روشن است که شخص سرکش و طغیان‌گر، سزاوار مکر خدای متعال است.
حضرت علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر فرمود: «باید دورترین مردم از تو و مبغوض‌ترین آنان نزد تو کسی باشد که پیوسته در پی عیوب مردمان است؛ زیرا در مردم لغزش‌هایی وجود دارد که حاکم از هر کس دیگر به پوشانیدن آن‌ها سزاوارتر است». (نهج البلاغه، نامه53). «... پس در جستجوی امور پنهان مباش. وظیفه تو پاک کردن ظواهر است و این پروردگار است که بر هر آنچه از تو نهان است، حکم می‌کند؛ پس تا آنجا که می‌توانی عیب را بپوشان تا خداوند نیز آنچه را دوست داری از مردم پنهان بماند، بپوشاند». این مطلب نهی در روایت حرمت را می‌رساند.
قرطبی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند: «از گمان بپرهیزید چرا که گمان، سخن را در گرداب دروغ می‌افکند؛ از کنجکاوی و پاییدن یکدیگر بپرهیزید؛ از حال کسی تفتیش مکنید؛ از یکدیگر تعریف و تمجید مکنید؛ بدخواه یکدیگر نباشید؛ کینه یکدیگر را به دل نگیرید؛ به هم پشت نکنید و با بندگان خدا برادروار زندگی کنید.
قرطبی روایت دیگری را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند: «چنانچه تو به دنبال عیوب مردم باشی، آنان را تباه ساخته‌ای یا در پرتگاه تباهی افکنده‌ای». (الجامع الاحکام القرآن، 1364، ج16: 333).
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «بدترین مردم، بدگمان‌ها و فاسدترین بدگمان‌ها، تجسس کننده‌ها هستند و پست‌ترین تجسس کننده‌ها، پرگوی آن‌ها و بدترین پرگویان، هتاک‌ترین آن‌ها است».
محمدبن فضیل می‌گوید: «به امام موسی بن جعفر (علیه السلام) گفتم: «فدایت شوم، در مورد آشنایی، خبری به من رسیده که بر من گران است؛ از وی جویا شدم آن را انکار کرد، در حالی که این خبر را افراد مورد اعتماد برایم نقل نموده‌اند». حضرت خطاب به من فرمود: «ای محمد! چشم و گوشت را از جستجو در احوال برادرت بازدار، هرچند پنجاه نفر نیز نزد تو سوگند یاد کنند؛ سخن برادرت را تصدیق و ادعای آن‌ها را تکذیب کن». (ثواب الاعمال: 247).
در ثواب الاعمال این روایت از ابن‌عباس به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام درج شده: «هر کس در خانه همسایه‌اش اشراف یابد و به شرمگاه مردی یا موی زنی یا قسمت دیگری از بدن زن نگاه کند، سزاوار است که خداوند او را به همراه منافقان در آتش دوزخ وارد نماید. همان‌ها که در دنیا، همواره در پی عیوب مردمان بوده‌اند». (ثواب الاعمال، 1389: 282).
سیاق و چینش آیه‌ای که دالّ بر حرمت تجسس است، نشان می‌دهد حرمت آن‌ها در جایی است که اغراض فاسد در کار باشد؛ زیرا آیه‌ی موردنظر پیش از بیان حرمت تجسس و حرمت ریشخند و عیب‌جویی دلالت دارد و این که نام‌های بد بر یکدیگر گذاردن و بدگمانی موجب دشمنی و اختلاف می‌گردد.
تجسس به خودی خود و به طورکلی حرام است اما بسیاری امور دیگر، چون حفظ نظام، نجات انسان‌ها، مداوای بیمار و مانند این‌ها با حکم تجسس، تزاحم پیدا می‌کند که اهمیت آن‌ها از حرمت تفتیش بالاتر است و با تحقق تزاحم، حرمت تجسس همانند سایر موارد تزاحم، از فعلیت می‌افتد. از این‌رو شیخ انصاری در احکام غیبت معتقد است، از روایات پیشین و جز آن‌ها به دست می‌آید که حرمت غیبت به سبب خرده‌گیری از مؤمن و آزار دیدن او از این عیب‌جویی است و هرگاه فرض شود مصلحتی مربوط به غیبت کننده، غیبت شونده یا فرد سومی وجود دارد که عقل یا شرع این مصلحت را از مصلحت احترام مؤمن (به وسیله ترک آن سخن درباره او) بالاتر می‌داند، در اینجا لازم است حکم، برابر مصلحت قوی‌تر صادر شود؛ همان‌طور که در هر گناهی که در زمره حق ا... یا حق الناس باشد نیز چنین است؛ همچنان که شماری از فقیهان این مطلب را خاطر نشان ساخته‌اند.

ضمان ناشی از فعالیت منابع و عیون (خبررسانی)

این مسئله را از زوایایی چند و در حالت‌های گوناگون مورد بررسی قرار داده و در هر مورد به بیان حکم آن خواهیم پرداخت:
چنانچه یکی از منابع و عیون، بدون تحقیق خبر دهد که فلان شخص چنین و چنان گفته است؛ حال آنکه سخنان او از سر شوخی بوده و مقام مسئول، بدون وارسی و احراز سوء نیت در مواردی که به آن نیاز است، به آن شخص خسارت مالی یا جسمی وارد کند، در گناهکار بودن منبع و عین تردیدی نیست؛ زیرا در امر خبررسانی سهل ‌انگاری کرده است. هم‌چنین مقام بالاتر نیز گناهکار است؛ زیرا اقدام او بدون احراز سوء نیت بوده است. اما در مورد ضمان باید گفت: مباشر عامد (آگاه کننده)، ضامن است نه مأمور و مراقب، چرا که تعزیر و فریبی در کار نبوده است و مباشر (مقام مسئول)، قدرت بر سبب داشته و به عمد و اختیار مرتکب این کار شده است.
2- اگر منبع و عین دروغ بگوید و در خبررسانی به عمد نیرنگ کند و قاضی نیز به سبب اعتمادی که به او دارد و با استناد به خبر او خسارت‌های مالی و جسمی به متهم وارد سازد، در اینجا شخص منبع و عین به خاطر دروغ، نیرنگ و فریب گناهکار است، نه قاضی و غرامت و تاوانی برعهده قاضی نخواهد بود؛ زیرا وی در این مورد سهل‌انگاری نکرده و برابر ضوابط عمل کرده است. امان منبع و عین که فریب دهنده است ضامن است؛ زیرا بنابر قول مشهور، شخص فریب خورده به کسی مراجعه می‌کند که او را فریب داده است و بنای عقلا نیز در امور دیگر نیز همین است و هنگام زیان دیدن ناشی از فریب یک فرد، به خود او مراجعه می‌کنند و به میزان آسیبی که از شخص نیرنگ باز به فریب خورده وارد شده از او درخواست خسارت می‌نمایند. (مکارم شیرازی، 1361، ج2: 292).
3- چنانچه منبع و عین، بدون عمد و مسامحه، اشتباه کند و قاضی هم بدون تفریط و اعتمادی که او به او دارد و با استناد به خبر او، آسیب‌های جسمی یا مالی بر متهم وارد سازد. در این میان چه کسی ضامن است؟ منبع و عین ضامن است یا قاضی؛ یا هیچ کدام ضامن نیستند و خسارت برعهده بیت المال است؟ ظاهر سخنان فقیهان شیعه بیانگر آن است که ضمان برعهده‌ی منبع و عین است؛ چنان‌که در مختصرالنافع و در آن جایی که شاهدان، شهادت خود را پس می‌گیرند، آمده: «اگر گفتند: خطا کردیم، پرداخت دیه بر آن واجب است». حسنه‌ی محمدبن قیس از امام باقر (علیه السلام) نیز همین را می‌رساند: «امیر مؤمنان (علیه السلام) پس از آن که د و مرد بر ضد مردی شهادت دادند که وی دزدی کرده است، حکم به قطع دست او داد و حکم اجرا شد. اما پس از چندی آن دو شاهد مرد دیگری را آوردند و گفتند: دزد، این مرد است نه آن که دستش بریده شده است و ما او را به جای این مرد گرفته بودیم. اما حکم کرد آن دو شاهد، نیمی از دیه را بپردازند و شهادت آن‌ها را بر فرد دیگر، اجازه نفرمود و معتبر ندانست». (وسائل الشیعه، 1422ق، ج18: 242).

ارتکاب مقدمات حرام با هدف تجسس

حرمت تجسس هنگام تزاحم با اهم، «شأنی» است نه «فعلی»؛ در نتیجه، تجسس جایز است؛ البته در صورتی که از مقدمات حلال برخوردار باشد وگرنه تجسس با ارتکاب مقدمات حرام، جایز نیست. چنان که تحقق اهم وابسته به تجسس باشد و این تجسس، ارتکاب مقدمات حرام وابسته باشد، در این‌جا نیز حرمت ارتکاب مقدمات، شأنی است؛ در نتیجه برای حفظ اهم و به حکم عقل، انجام مقدمات جایز خواهد بود. روایتی از امیر مؤمنان این مطلب را تأیید می‌کند. حضرت در گفتگوی خود با زنی که نامه‌ی حاطب بن ابی بلتعه را خطاب به اهل مکه، میان موهای بافته‌اش پنهان ساخته بود، فرمود: «به خدا سوگند چنانچه نامه را بیرون نیاوری، حجاب از سرت برگیرم و بعد، گردنت را می‌زنم». (الارشاد، 1378، ج1: 56). بر این مبنا که تحقق مقدمه، تنها در سر برهنه کردن زن به دست یکی اجنبی و نامحرم است و نیز بر این مبنا که کشف و روشن ساختن معلوم اجمالی نیز تجسس به شمار می‌آید؛ زیرا آن حضرت از وجود نامه باخبر بود. هم‌چنین امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره‌ی زنی که فرزندی بچه‌ی خویش را انکار می‎‌کرد تا او را از ارث محروم سازد، فرمود: قنبر کجا است؟ قنبر پاسخ داد: بله، سرورم. حضرت فرمود: برو و آن زن را به مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بیاور. قنبر رفت و زن را پیش روی امام حاضر ساخت. حضرت به او فرمود: وای بر تو! از چه روی فرزندت را انکار نمودی؟ گفت: ای امیرالمؤمنین! من باکره هستم و فرزندی ندارم و هیچ بشری نزدیک من نیامده است! امام به او فرمود: سخن کوتاه کن. من پسرعموی بدر تمام هستم! منم روشنی بخش تاریکی‌ها و ابهام‌ها! [بدان‌که] جبرئیل داستان تو را برایم بازگو کرده است. زن گفت: مولای من! مامایی حاضر فرما تا مرا بنگرد که آیا دوشیزه‌ای شوهر ندیده هستم یا نه. مامای کوفه را حاضر نمودند. هنگامی که زن با ماما روبرو شد، دستبندی را که بر بازویش بود به او بخشید و گفت: گواهی بده که من دخترم. سپس ماما بیرون شد و خطاب به علی (علیه السلام) گفت: سرورم! او دختر است، حضرت فرمود: دروغ گفتی پیرزن! قنبر! او را تفتیش کن و النگو را از او بگیر. قنبر می‌گوید: دستبند را از شانه او بیرون کشیدم». (مستدرک الوسائل، 1382، ج3: 17-392). روشن است که نگاه ماما به شرمگاه زن یا لمس کردن او کاری حرام و ناپسند است. همچنین، بازپرسی پیرزن از سوی قنبر همراه با نگاه و لمس او، حرام و ناپسند است. مگر آن‌که گفته شود: تفتیش، تنها با نگاه قنبر و لمس کردن او نیست بلکه ممکن است به وسیله‌ی زن دیگری انجام گرفته باشد. هم‌چنین عبارت «فأخرجته من کتفها» تنها، دال بر این نیست که قنبر دستبند را بیرون آورده است، بلکه گمان آن هست که خود ماما النگو را بیرون آورده باشد.

اختیارات منابع و عیون و محدوده‌ی اقدام آن‌ها

از آن‌جا که منابع و عیون، از سوی حاکم شرعی یا قاضیان مأموریت یافته‌اند، جایز نیست از موارد رخصت (فرمان) تجاوز کنند و اگر چنین کنند، فاسق و گناهکار خواهند بود. نباید بدون مجوز شرعی وارد خانه‌ای شوند؛ چنان‌که نباید در اموری که بیرون از اختیارات آن‌ها است، دخالت کنند؛ برای مثال برای آن‌ها که مأمور کسب خبر در امور جنگی شده‌اند جایز نیست در امور اقتصادی وارد شوند و... .
در مجموع، وظیفه‌ی آن‌ها خبرگیری در محدوده‌ای است که اجازه دارند و جایز نیست از این حد تجاوز کنند؛ برای مثال نباید مسلمانی متهم را بدون مجوز شرعی و قانونی از سوی قاضی یا حاکم شرع، تعزیر و تنبیه کنند؛ زیرا این خود نوعی ستم و تجاوز است. هرگاه حفظ نظام اسلامی و رفع فتنه وابسته به تعزیر و مجازات باشد بر حاکم واجب است اجازه دهد؛ همان‌طور که بر متهم واجب است اطلاعاتی را که در دفع فتنه و حفظ نظام اسلامی تأثیرگذار است، بیان کند. آنچه در پاره‌ای روایات در منع از «زدن» وارد شده، با این مسئله منافاتی ندارد؛ مانند روایتی که از وشاء نقل شده: «از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: لعنت خداوند بر آن که جز قاتل خویش را بکشد و جز زننده‌ی خود را بزند» (وسائل الشیعه، 1422، ج19: 11). و مانند روایت صحیح حلبی از امام صادق (علیه السلام): رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ستمکارترین مردم نسبت به خدای عزوجل، کسی است که جز قاتل خویش را بکشد و جز ضارب خود را بزند». این‌گونه روایات از صورت تزاحم و پیدایش عناوین ثانویه همچون حفظ نظام، منصرف و روی گردان است. روایتی که در مغازی نقل شده، مؤید ادعای ما است نه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر رسید گروهی از بنی‌سعد آهنگ یاری یهودیان خیبر دارند. از این‌رو ایشان حضرت علی (علیه السلام) را همراه صد نفر راهی کوی بنی سعد در فدک نمود، امیر مؤمنان (علیه السلام) شب‌ها حرکت می‌کرد و روزها پنهان می‌شد تا آن‌که در «هُمُج» (آبگیری میان خیبر و فدک) به جاسوسی برخورد و فرمود: کیستی؟ آیا از پشت سرت، از گروه بنی‌سعد، چیزی می‌دانی؟ گفت: نمی‌دانم. بر او سخت گرفتند؛ آن‌گاه او را به سوی خیبر گسیل داشتند تا به یهود اطلاع دهد، بنی‌سعد حاضرند آن‌ها را یاری دهند، به آن شرط که از خرمایشان همان سهمی را که برای گروه دیگر قرار داده‌اند، برای ایشان نیز کنار بگذارند و باکی از آن‌ها به دل راه ندهند. [همراهان علی (علیه السلام) از جاسوس پرسیدند: آن‌ها که می‌گوید کجایند؟ گفت: هنگامی که آن‌ها را ترک کردم، دویست تن گرد آمده بودند و سرکرده‌ی آنان وبربن عَلیم بود. گفتند: با ما بیا و راه را نشان ده. گفت: به شرط آن که امانم دهید. گفتند: اگر جای آن‌ها و چهارپایانشان را به ما نشان دهی در پناه ما خواهی بود وگرنه هیچ امانی برای تو نخواهد بود. گفت: [هرچه شما بگویید] همان است... (المغازی، 1424، جلد 562: 12). سخت گرفتن بر جاسوس که در این رویداد رخ داده، روشن نیست چگونه انجام شده است، آسیب رساندن یا تهدید کردن و تنگ گرفتن افزون بر این، نوع اجرای مراقبت و تجسس برحسب اقوام و افراد مختلف متفاوت است. تجسس درباره‌ی کفار همراه با تنگ گرفتن، درشتی و تندی است؛ برعکس، مراقبت از کارگزاران، قاضیان و دیگر افراد امت اسلامی، همراه با لطف و بزرگواری است.

ویژگی‌های منابع و عیون

صفاتی چون شجاعت، امانت، حق‌گویی، راستی، اعتماد، وفا و... روشن است که این اوصاف از ویژگی‌های مقوم و نهادین منابع و عیون مسلمان است؛ چه آن ‌که ترسو هیچ‌گاه نمی‌تواند اخبار صحیح به دست آورد و از آن‌جا که به صدق گفتار و درستی کردار شخصی که اهل راستی و حق‌گویی اعتمادی نیست، نمی‌توان در حفظ اسرار و پراکندن آن و یاری نکردن دشمنان و مخالفان به شخص خائن اطمینان داشت. پس می‌باید اشخاصی برای این کار انتخاب شوند که از این ویژگی‌ها و مانند آن برخوردار باشند وگرنه نمی‌توانند بار سنگین این مسئولیت را بر دوش گیرند و نمی‌توان به آن‌ها اعتماد کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «در هر کار، از صالح‌ترین و کارآمدترین فرد آن حرفه، کمک بگیرید». (الاصناف، 148). بنابراین وجود درجه‌ها و مراتب زاید بر حد نصاب لازم، از شروط کمالی (برتری‌بخش) است. اما نصاب لازم بدین‌گونه شناخته می‌شود که اگر نباشد، مسئولیت، دچار اخلال و آسیب می‌شود. در مجموع، کار منابع و عیون، کاری خطیر و سرنوشت ساز است که با جان و آبروی افراد سر و کار دارد؛ از این‌رو جایز نیست کسی که از شرایط موردنظر برخوردار نیست، به کار گمارده شود؛ بلکه لازم است فردی هوشیار، کارآمد، زیرک و چابک باشد تا به ژرفا و کنه امور دست یابد. افزون بر این، سزاوار است با تلاش فراوان، فردی به خدمت گرفته شود که از کینه، حسد، دشمنی آشکار، ستیزه‌جویی و سایر رذایل اخلاقی، پیراسته باشد تا با عمل خویش، خیرخواه اسلام و مسلمانان باشد. با این همه، واجب است فردی که در صفات یاد شده از دیگران برتر است، بر سایرین ترجیح داده شود و آن که این صفات در او جمع نیست، عقب‌تر از فردی قرار گیرد که تمامی صفات را دارا است. با نبود فردی با تمام صفات موردنظر، باید به آن که سخنش به واقعیت نزدیک‌تر است، بسنده شود؛ برای مثال فرد راستگو و مورد اطمینان از شخص شجاع و ماند آن پیش‌تر است؛ زیرا فرد راستگو، به سوی واقعیت راهنمایی می‌کند؛ حال آن که شخص شجاع، راه به واقعیت نمی‌برد؛ بنابراین گفته‌ی راستگو به حقیقت نزدیک‌تر است، مگر آن که در پاره‌ای از موارد قرینه‌ای باشد که نشان دهد سخن فرد شجاع، به واقعیت نزدیک‌تر است که این، تنها به وجود قرینه‌ی یاد شده امکان‌پذیر است.
ممکن است این اشکال مطرح شود که خبرهایی که منابع و عیون می‌آورند، در نهایت، از سوی مقام بالاتر مورد تحقیق قرار می‌گیرد، پس نیازی نیست منابع و عیون، از افراد مورد اعتماد و دارای صفات یاد شده باشند، چنان که فراوان، از خبرهای دشمنان، کفار و دولت‌های بیگانه استفاده می‌شود در حالی که آن‌ها کافرند و در خور اعتماد نیستند.
پاسخ آن است که آنچه معتبر است اطمینان به خبر است، نه اعتماد به خبردهنده، هرگاه اعتماد به خبر نباشد، گمان رویداد اشتباه حتی در میان رده‌های بالاتر از منابع و عیون، فراوان می‌شود و بروز خطاهای بسیار در این مسئولیت خطیر، نظام اسلامی را آسیب‌پذیر می‌سازد. افزون بر این، کار منابع و عیون، پیوند تنگاتنگی با جان و آبروی مردم دارد و مقتضای احتیاط، شرط بودن صفات یاد شده و رعایت آن‌ها است و این با استفاده‌ی مقام‌های بالاتر، از اخبار تشکیلات خبری دشمنان و بیگانگان منافاتی ندارد؛ هرچند اعضای این تشکیلات از صفات پیش گفته برخوردار نباشد.

چگونگی فرایند خبررسانی

خبررسانی مطلوب و ثمربخش، مشروط به اموری چند است:
1- منبع و عین باید اطلاعات دریافتی خود را تنها، به فردی ارائه کند که اجازه دارد؛ زیرا خبردهی به دیگری چه بسا سبب ضعف و سستی یا پراکندن فحشا گردد. بنابراین سرپیچی از موارد اذن، حرام است؛ چنان‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حباب‌بن منذر دستور داد: «هنگامی که میان مسلمانان هستم برایم خبر بیاور، مگر زمانی که تعداد مخالفان را اندک دیده باشی». (المغازی، 1424ق، ج1، ص207). زیرا اعلام آشکارای خبر، سبب ضعف و سستی در جامعه‌ی اسلامی می‌گردد. همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به «خوات» دستور داد تنها، آن حضرت را از خبر آگاه کند. آنجا که فرمود: «خوب نگاه کن ببین جایی هست که آن‌ها از آن غافل باشند؛ اگر دیدی مرا باخبر کن». (المغازی، 1424ق، ج2: 460). از این‌رو، منابع و عیون باید در ارایه‌ی خبر به کسانی که اجازه ندارند، خویشتن‌دار و هوشیار باشند؛ در غیر این صورت به سبب ایجاد وهن و ضعف و اشاعه‌ی فحشا و غیبت، گناه‌کار و فاسق خواهند بود؛ زیرا از محدوده‌ی مشروع، بیرون رفته و در گرداب حرمت غیبت و پراکندن فحشا گرفتار آمده‌اند.
2- منبع و عین در خبررسانی باید تمام آنچه را دیده [بی کم و کاست] گزارش کند؛ زیرا در تصمیم‌گیری مقام مسئول اثرگذار است و اگر کم بگذارد، مسئول است.
3- منبع و عین نباید بر آنچه دیده چیزی بیفزاید؛ بلکه در خبررسانی، باید هر رویداد را همان‌طور که دیده گزارش نماید.
4- منبع و عین نباید به سبب وجود خویشاوندی یا دوستی و... چیزی را از آنچه دریافته، فروگذار نماید و نادیده انگارد.
5- منبع و عین می‌باید میان دیده‌ها و شنیده‌ها تفاوت بگذارد؛ از شنیده‌ها چون دیده‌ها خبر ندهد. همچنین یقینی‌ها و ظنّی‌ها را از یکدیگر جدا سازد و آن‌ها را در نیامیزد.

دزدیدن اسناد و اطلاعات توسط منابع و عیون از کفار

آیا ربودن اسناد از کفار داخلی و خارجی برای استفاده‌ی اطلاعاتی جایز است؟
اگر کفار از اهل ذمه و معاهدان باشند، سرقت اسناد جایز نیست؛ زیرا اموال آن‌ها همچون جانشان با عقد ذمه و معاهده، در امان است. اسناد هم جزء اموال آن‌ها است و تا آن هنگام که پیمان بر ذمه و معاهده پایدار باشند، ربودن اسناد آنها جایز نیست. بنابراین هرگاه ذمه و معاهده را بشکنند، مالشان همانند جانشان حرمتی نخواهد داشت. همچنین، اگر پیمان را نقض کنند، اما معلوم شود با سرقت اسناد به طور پنهانی به کسب خبر می‌پردازند؛ مانند برخی سفارت‌های اروپای و آمریکایی، باز هم ربودن اسناد آن‌ها به حکم مقابله به مثل جایز خواهد بود. همان‌گونه که خدای متعال می‌فرماید: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ‌؛ یعنی ماه حرام در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکنند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید). و تام حرام‌ها (قابل) قصاص است. و (به طورکلی) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده‌روی ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است!». (بقره، 194). البته در صورتی که این کار آن‌ها را نقض پیمان به حساب نیاوریم و تمام این‌ها در آن‌جایی است که مستلزم عناوین ثانویه نباشد وگرنه جایز نخواهد بود.

نتیجه‌گیری

در اندیشه سیاسی اسلام به همه مسایل اجتماعی و سیاسی به گونه‌ای پرداخته شده که مرتبط با فلسفه و اهداف آفرینش باشد. از این‌رو، هر فکر و فعلی در ترازوی معیارهایی قرار می‌گیرد که فلسفه آفرینش را مدنظر قرار می‌دهد. برهمین اساس، خوب و بد و درست و نادرست و حق و باطل هر فکر و عملی مبتنی بر آن معیارها سنجیده و ارزیابی می‌شود؛ چرا که خداوند حق است و خاستگاه هر حق و حقوقی نیز خداوند متعال است. بر پایه این مبنای اساسی و کلی است که رفتارهای چون تجسس و جاسوسی می‌بایست سنجیده و درباره حق و باطل و نیز خوب و بد آن داوری شود. محقق بر همین اساس به سراغ آموزه‌های اسلامی رفته است تا دیدگاه و نظریه اسلام درباره تجسس و جاسوسی و فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون را تبیین نماید. مسأله جاسوسی در هر شکلی و در هر جامعه‌ای مورد قبول نیست و فطرت انسان‌ها این کار را خیانت می‌داند و براساس این همه کشورها با آن برخورد می‌کنند که در ایران براساس قانون مجازات‌های اسلامی با هرگونه اقدام علیه امنیت ملی کشور برخورد می‌شود و فرد خاطی به مجازات خواهد رسید.
از طرفی براساس آموزه‌های دینی و اعتقادی ما حفظ کیان اسلامی بر همه آحاد مسلمین واجب و لازم است. بنابراین فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون در راستای حفظ اطلاعات جامعه مسلمین و حاکمیت اسلام نه تنها نهی نشده است بلکه بر کسانی که از شرایط لازم و ویژگی‌های منحصر به فرد برخوردارند فرض است که در این راه از هیچ کوششی فروگذاری ننمایند. فعالیت‌های اطلاعاتی منابع و عیون باید در چارچوب قوانین و مقررات اسلامی و فقهی و به اندازه ضرورت باشد و منابع و عیون باید از صفات و ویژگی‌های برخوردار بوده که در رأس این ویژگی‌ها دو صفت صداقت و وفاداری است.
با توجه به مواردی که در این مقاله به آن پرداخته شده به صورت مجمل و خلاصه پیشنهادهای زیر بیان می‌گردد:
* منابع و عیون از کسانی انتخاب شوند که دارای ایمان و اعتقاد کامل به نظام اسلامی بوده و هدفی جز حفظ و حراست از نظام اسلامی در سر نپرورانند.
* منابع و عیون باید از دو ویژگی صداقت و وفاداری برخوردار باشند.
* منابع و عیون باید دارای ظرفیت ذهنی بالایی بوده و توان اجرای صحیح مأموریت را داشته باشند.
* منابع و عیون باید در انجام مأموریت‌های اطلاعاتی خود پای‌بند به مقررات و قوانین اسلامی بوده و جز در ضرورت از احکام ثانویه استفاده ننمایند.
* منابع اطلاعاتی باید از پوشش و شرایط موجه مأموریت برخوردار باشند.
* در انتخاب منابع و عیون نباید از افراد ضعیف النفس و ساده‌لوح استفاده نمود.
* منابع و عیون باید از ویژگی فراست، شجاعت، و... برخوردار باشند.
* منابع و عیون باید افرادی رازدار و سر نگه‌دار باشند و اطلاعاتی را که در مأموریت‌ها بدست می‌آورند نباید به جز به مسئول مستقیم خود به احدی افشاء نماید.
* منابع و عیون مجاز نیستند برای مطامع شخصی خود اخبار ناصحیح و کذب ارائه دهند و چنانچه از اخبار کذب آن‌ها صدمه و ضرری وارد شود شخص آن‌ها مسئول هستند.
* منابع و عیون باید به درستی مورد آموزش‌های عقیدتی و مأموریتی خود قرار گرفته تا خدای ناکرده مرتکب ظلم و فسق و فجور نگردند.
* نظام اسلامی باید مکلف به حمایت و پشتیبانی از منابع و عیون بوده و چنانچه برای آن‌ها در مأموریت اتفاقی افتاد خانواده آنان را مورد حمایت و تفقد قرار دهد.
* منابع و عیون باید در مأموریت‌ها مورد ارزیابی و ارزشیابی قرار گرفته و چنانچه عدم صداقت آنان در مأموریت مسجل گردید از به کارگیری مجدد آنان در مأموریت‌های اطلاعاتی پرهیز شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- محقق و دانشجوی دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی.

منابع تحقیق :
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
* دهخدا، علی اکبر (بی تا)، لغت‌نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
* ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد (1433ق)، البیان فی غریب اعراب القرآن، قم: ذوی القربی.
* مستوفی قزوینی، حمدالله بن ابی بکربن احمدبن نصر (1339)، تاریخ گزیده، باهتمام عبدالحسین نوایی، تهران انتشارات امیرکبیر.
* قرطبی محمدبن احمد (1997م)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی.
* الذهبی شمس الدین محمدبن احمدبن عثمان (1987م)، تاریخ الاسلام و فیات المشاهیر و الاعلام: عهد الخلفاء الراشدین حوادث و وفیات، بیروت انتشارات دارالکتاب العربی.
* زین الدین بن علی شهید ثانی (1422ق)، حاشیه المختصر النافع للشهید الثانی زین الدین علی العاملی [المحقق مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه قسم احیا التراث الاسلامی، قم انتشارات حوزه العلمیه قم مکتب الاعلام الاسلامی].
* فضل بن حسن طبرسی (1379ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، بیروت انتشارات دار احیاء التراث العربی.
* ابن‌عساکر (1995م)، تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الامائل و احتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، بیروت، انتشارات دارالفکر.
* طباطبایی محمدحسین (1363)، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
* ابن انباری عبدالرحمن بن محمد (1391)، البیان فی غریب اعراب القرآن، قم، انتشارات ذوی القربی.
* طبری محمدبن جریر (1370)، گزیده تاریخ طبری، تهران، انتشارات قطره.
* ابن عساکر علی بن حسن (1383)، کرانه‌های سرخ، تهران انتشارات پگاه اندیشه.
* حلی حسن بن یوسف (1257ق)، قواعد الاحکام، بی‌جا.
* حر عاملی محمدبن حسن (1423ق)، وسائل الشیعه الی التحصیل مسائل الشریعه، قم انتشارات نصایح.
* بن هشام عبدالملک (بی‎‌تا)، سیره النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، قاهره، انتشارات الازهر.
* المغازی موسی بن عقبه (1424ق)، امغازی النبویه، قم، انتشارات ذوی القربی.
* الطبرسی حسین بن محمد تقی النوری (1382)، مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، قم، انتشارات مکتبه الاسلامیه.
* مجلسی محمدباقر (1363)، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)، قم، دارالکتب الاسلامیه.
* ابن ابی الحدید (1380)، شرح نهج البلاغه، تهران انتشارات آوند دانش.
* مفید محمدبن محمد (1378)، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
* حسن زاده اصفهانی حمید (1389)، زبده البیان، تهران خانه کتاب.
* حسینی اشکوری علی (1378)، دررالتاج: الجامع الاصول فی احادیث الرسول، تهران مؤسسه پژوهشی ابن‌سینا.
* قرطبی محمدبن احمد (1364)، الجامع الاحکام القران، تهران انتشارات ناصرخسرو.
* ابن بابویه محمدبن علی (1389)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه احمدبانپور، مشهد، انتشارات استوار.
* ابن اعثم کوفی محمدبن علی (1411ق)، الفتوح، بیروت: دارالاضواء.
* ابن منظور محمدبن مکرم (1363)، لسان العرب، قم: ادب الحوزه.
* قرطبی محمدبن احمد (1405ق)، جامع احکام القرآن و المبین لما تضمن من السنه و آی الفرقان، بیروت دارالاحیاء التراث العربی مؤسسه التاریخ العربی.
* مکارم شیرازی ناصر (1361)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتاب اسلامیه.

منبع مقاله :
فاضل، طه؛ (1395)، مجموعه مقالات اولین همایش ملی فقه اطلاعاتی جلد اول (فعالیت‌های اطلاعاتی از منظر فقه)، تهران: نشر دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.