امنیت هویتی
در كنار تأكید بر مفهوم هویت و چگونگی برسازی آن در نظریههای معناگرایی روابط بین الملل، تأكید بر مفهوم امنیت هویتی نیز در كنار مفهوم امنیت فیزیكی و مادی وجود دارد كه خود نشان از تحول مفهومی مهمی
نویسنده: الهام رسولی ثانی آبادی
در كنار تأكید بر مفهوم هویت و چگونگی برسازی آن در نظریههای معناگرایی روابط بین الملل، تأكید بر مفهوم امنیت هویتی (1) نیز در كنار مفهوم امنیت فیزیكی و مادی وجود دارد كه خود نشان از تحول مفهومی مهمی در این زمینه است. در همین زمینه جریانهای معناگرای رشته روابط بین الملل در حوزه امنیت، مفهوم تهدید عینی را باطل میشمارند و تهدیدها را هویتی و ارزشی قلمداد میكنند.
ریشههای مفهوم امنیت هویتی به خصوص در مطالعات روابط بین الملل و مطالعات سیاست خارجی از نظریه «وجود انسانی» آنتونی گیدنز در سطح فردی استنتاج شدهاند. گیدنز امنیت هستی شناسانه در سطح فردی را به صورت نیاز اساسی و اولیه افراد تعریف میكند. به نظر وی امنیت هستی شناسانه یك پیش نیاز و پیش شرط اساسی برای كارگزاری (2) و هویت شخصی و خودشناسی است. این هویت فردی به طور ساده از پیش داده شده نیست، بلكه باید به طور روزمره و عادی از طریق فعالیتها و اقدامهای واكنشی فرد تولید و حفظ شود. از نظر گیدنز امنیت هستی شناسانه عبارت است از احساس ایمنی فرد در جهان كه شامل اعتماد و اطمینان پایهای و اولیه سایر مردم نیز میشود. جلب چنین اعتماد و اطمینانی برای اینكه شخص احساس آرامش خود را حفظ كند، ضروری است؛ به عبارت دیگر امنیت هستی شناسانه امنیت هستی و وجودی است، نوعی اطمینان از اینكه جهان آن گونه هست كه باید باشد. از نظر گیدنز در حالی كه در تهدیدات فیزیكی هراس بروز میكند در تهدیدات هویتی چه در سطح افراد و چه در سطح دولتها اضطراب بروز میكند و بایستی میان اضطراب و هراس تمایز قائل شد (Giddens 1994: 61).
نظریه امنیت هستی شناسانه گیدنز توسط متفكران مكتب سازه انگاری وارد روابط بین الملل شده است. به نظر پیروان این مكتب نه تنها افراد، بلكه همه كنشگران اجتماعی از جمله كشورها نیز به دنبال تأمین امنیت هستی شناسانه خود هستند؛ بنابراین دولتها در كنار امنیت فیزیكی و مادی خود كه شامل حفظ امنیت سرزمینی شان نیز است، به دنبال امنیت هویتی خود هستند. به گفته میتزن دولتها نیز به مانند سایر كنشگران اجتماعی نیاز به درك و فهم ثابتی از هویت فردی و ارجحیتها، اهداف و منافع خود دارند و همان گونه كه بیان شد برای انجام هر كنش و عملی نیاز به هویتی تعیین شده دارند كه آن عمل و اقدام را شكل دهد.
بنابراین كشورها بایستی به لحاظ هویتی و وجودی احساس امنیت كنند و این بدان معناست كه امنیت هویتی به مانند امنیت فیزیكی یك محرك و انگیزه رفتاری اولیه و مهم كشورها در سیاست خارجی است. حفظ این امنیت هویتی از طریق روتینها و یا ایجاد رویهها و عادتهای جاری به وجود میآید (Mitzen 2006: 342)؛ یعنی كشورها از طریق روتین كردن تعاملات و رویههای رفتاری خود با دیگر كنشگران، بر عدم قطیت و عدم اطمینان رفتاری خود فائق آمده، امنیت هستی شناسانه شان را حفظ كرده و بدین ترتیب محیط تهدیدزا را تحت كنترل معرفت شناختی خود درآورده و كنشها و اقدامهای خود را امكان پذیر میكنند (Steele 2002: 520).
بنابراین از نظر سازه انگاران دولتها برای حفظ امنیت هویتی خودگاه دست به منازعاتی میزنند كه ممكن است غیر عقلانی بوده و حتی هویت فیزیكی شان را به خطر اندازد؛ به عبارت دیگر امنیت هویتی میتواند در اثر روابط خودتخریبگر تأمین شود كه در این صورت با امنیت فیزیكی در تعارض قرار گرفته و موجودیت دولتها را به خطر میاندازد (یزدان فام، 1389: 192).
در همین زمینه استیل بر این باور است كه میتوان از رویكرد امنیت هستی شناسانه در تبیین سه شكل از كنش اجتماعی دولتها بهره برد؛ كنشهای اخلاقی، كنشهای بشر دوستانه و كنشهای ناشی از شرافت. این كنشها كه همگی در جهت حفظ امنیت هستی شناسانه هستند، به نوعی انگیزه رفتار دولتها نیز به شمار میروند (استیل، 1392: 15).
از نظر وی گاهی حتی روابط مناقشه آمیز میتوانند امنیت هویتی را حفظ كنند. استیل بر این باور است كه امنیت فیزیكی برای دولتها مهم است، ولی امنیت وجودی مهم تر است؛ چراكه این نوع از امنیت هم هویت دولتها را تحكیم میكند، هم نحوه نگرش دولت به خود را و هم تصویری را تحكیم میكند كه دولت میخواهد دیگران از او داشته باشند (استیل، 1392: 16).
استیل همچنین در كتاب خود با عنوان امنیت هستی شناسانه در روابط بین الملل بر این باور است كه گاهی دولتها به دلیل برخی اقدامهای خود احساس شرم میكنند؛ در واقع شرم احساس ناامنی هویتی شدیدی را برای آنها ایجاد میكند و تلاش برای رفع این ناامنی و احساس ناشی از آن كه خود كنشی ناشی از امنیت وجودی است، یك رفتار خودیارانه به شمار میآید (استیل، 1392: 17).
بدین ترتیب سازه انگاران با بیان اجتماعی بودن، بیناذهنی بودن و معنایی بودن امنیت، در ایجاد تحولات اساسی در این مفهوم نقش اساسی ایفا كردهاند. به نظر آنها شكل گیری اتحادها و ائتلافها در روابط بین الملل نه بر اساس مقابله با تهدیدهای عینی، بلكه بر اساس ارزشها و قواعد مشترك میان دولتها صورت میگیرد. به نظر آنها با تكیه بر همین ارزشها و قواعد است كه ادراك از تهدید و احساس امنیت میتواند از یك دولت به دولتی دیگر متفاوت باشد؛ چرا كه ددولتها با توجه به هویتی كه برای خود تعریف كرده و برداشتی كه از خود و دیگری در نظام بین الملل به عنوان دوست، دشمن و یا رقیب دارند، تهدیداتشان را تعریف میكنند (Kubalkova 2001: 34)؛ بنابراین در نظریه سازه انگاران نیز دولتها به عنوان مرجع امنیت شناخته میشوند و امنیتشان زمانی ایجاد میشود كه با دیگر دولتها دارای هویت، ارزشها، قواعد و هنجارهای مشترك باشند.
به عبارت دیگر نظریه پردازان قائل به امنیت هویتی، ضرورت و حفظ آن را به عنوان انگیزهای برای كنش كنارگزاران میدانند و بدین ترتیب میتوانند اقدامهای بشردوستانه دولتها را در نظام بین الملل كه طبق نظر رئالیستها نمی توان آنها را با توسل به نوعی منفعت ملی مبتنی بر قدرت توضیح داد، تبیین میكنند؛ چرا كه از نظر رئالیستها كنشهای اخلاقی و بشردوستانه را بایستی كنشهایی دانست كه در تعارض مستقیم با نفع خودی قرار دارند و بنابراین كاملاً غیر عقلانی محسوب میشوند. در حالی كه این كنشها را میتوان كنشهایی كاملاً عقلانی و در راستای تأمین نیازهای هویتی دولتها دانست.
نكته آخر آنكه تهدیدات هویتی كاملاً امری نسبی است كه از یك دولت به دولت دیگر فرق میكند. در واقع همه بازیگران به دنبال امنیت وجودی هستند، اما همه نمی توانند به طور یكسان احساس ناامنی هویتی داشته باشند؛ چرا كه هویت دولتها در سطح نظام بین الملل یكی نیست (استیل، 1392: 90).
پینوشتها:
1. Ontological.
2. Agency.
رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآدی بر مهم ترین مفاهیم و اصطلاخات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}