انقلابيون مثبت





انقلابيون مثبتانه در مقابل دشمنان انقلاب و ملت

نکته ي اول : بسيج يک حقيقت منحصر به فردي در نظام جمهوري اسلامي است که حاکي از نهايت توانايي مکتب و تفکر عميق و ماندگار انقلابي و اسلامي در اين سرزمين است . بسيج ، يعني آن مجموعه اي از مردم - اعم از جوانان مشغول به تحصيل ، يا مشغول به کار موظف اداري ، يا مشغول به کشاورزي و کارگري ، يا مشغول به مشاغل آزاد ديگر - که با ايمان عميق توأم با عواطف و احساسات پاک و صادقانه ي خود حاضرند همه ي توانشان را در خدمت اهداف نظام و انقلاب ملت به کار برند . اگر ما بخواهيم از اول پيروزي انقلاب تاکنون ، در ميان عوامل انساني ، به دنبال مؤثرترين عامل بگرديم ، عامل بسيج را پيدا مي کنيم . معنا و مفهوم و حقيقت بسيج ، جز اين چيز ديگري نيست . يک انسان به خاطر بصيرت و روشن بيني خود - که با روح گذشت و فداکاري همراه است - آسايش و راحتي خود و کسب امتيازات شخصي را در درجه ي بعد قرار مي دهد ؛ اما منافع ملت و کشور و سربلندي مردم و پيشرفت انقلاب و آبرومندي نظام را بزرگترين هدف خود مي کند ؛ اين چيز بسيار بزرگ و بااهميتي است .
در جنگ هم همين روحيه ي بسيجي بود که توانست براي کشور ما افتخار به بار آورد . هر جا اين روحيه ي بسيجي وارد شد ، گره ها را باز کرد ، در جنگ هم هرگاه در سازمانهاي موظف نظامي ، يک فرمانده يا يک نظامي ، با روحيه ي بسيجي حضور داشت ، همه چيز رنگ ديگري به خود مي گرفت و فداکاري برجسته تر ، و پيشرفت و اميد و نگاه به آينده روشن تر مي شد . هر جا که اين روحيه باشد ، هر ملتي که مردماني با چنين روحيه اي داشته باشد، بدون ترديد آن ملت موفقيتهاي بزرگي به دست خواهد آورد .
فرق است بين آن کسي که مي نشيند تا در قالب يک دستور اداري ، به اندازه يي که مسؤوليت و مأموريت او - با رعايت همه ي جوانب شخصي - اقتضاء مي کند ، کاري را انجام دهد ؛ و آن کسي که وقتي احساس وظيفه و تکليف کرد ، ديگر خود نمي شناسد ، برايش منافع شخصي مطرح نيست و حاضر است منافع و آسايش و حتي عمر خود را در راه پيشرفت و صلاح ملت و کشور و اعتلاي اسلام و عظمت بخشيدن به ارزشهاي اسلامي ، پشت سر قرار دهد و نيروي خود را در اين راه بکار گيرد . در دانشگاه هم چنين انساني - چه شاگرد باشد ، چه استاد - يک موجود ممتاز است . در محيطهاي گوناگون تحصيلي ، در کارگاهها ، در محيطهاي شهري يا روستايي و در هر نقطه ي ديگر ، اگر چنين انساني حضور داشته باشد ، وجود او فضا را نوراني مي کند . معلوم است که اگر در ملتي ، مجموعه ي عظيمي از اين گونه جوانها و اين طور مردم حضور داشته باشند ، کار دشمنان مشکل مي شود .
دشمن هميشه دنبال آن نقطه يي مي گردد که نفوذ پذير باشد و مانعي سر راه او نباشد تا بتواند تاخت و تاز کند؛ چه از لحاظ نظامي ، چه از لحاظ فرهنگي و سياسي . هر جا مانع وجود دارد ، دشمن ناراحت است و همه ي قوا و نيروي خود را عليه آن مانع به کار مي اندازد . شما يک وقت نگاه مي کنيد و مي بينيد که راديوهاي بيگانه و قلمهاي نامطمئن و زبانها و حنجره هاي بي تعهد عليه بسيج حرف مي زنند؛ معناي اين کار چيست؟ معنايش اين است که اين نقطه ، يک مانع جدي براي نفوذ دشمن است ؛ و دشمن متمرکز شده تا اين مانع را از سر راه بردارد . البته در طول اين سالها هر چه دشمنان و دلهاي فريفته ي آنها عليه بسيج گفتند و نوشتند ، به فضل پرودگار نيروي بسيج وسيعتر ، انگيزه هاي بسيج قوي تر و نور اميد در دل بسيجيان درخشانتر شد .
پس خلاصه ي نکته ي اول اين شد : بسيج ، يعني حضور آگاهانه و فداکارانه ي يک انسان در مواجهه ي با دشمنان انقلاب و نظام و اسلام و کشور و ملت . با چنين مفهوم و حقيقتي ، تنها کسي مي تواند دشمن و مخالف باشد که مخالف اسلام و مصالح کشور و ملت باشد ؛ والا اگر کسي کشور و ملت و اسلام و نظام را دوست مي دارد ، بايد از چنين عنصري قدرداني و ستايش کند .

استحکام بسيجي با بصيرت و ايمان و خودسازي

نکته دوم : عناصر بسيجي در هر کجا هستند ، بايد درست توجه کنند که دشمن ، آنها را هم به عنوان شخص و هم به عنوان بسيجي هدف گرفته است . اين توجه بايد اين نتيجه را داشته باشد که هر عنصر بسيجي روز به روز اين مانع در مقابل دشمن را مستحکم تر کند . اين مانع چگونه مستحکم تر مي شود ؟ استحکام مانع انساني در مقابل دشمن ، با بالا رفتن بصيرت و ايمان و با خودسازي امکانپذير است . عزيزان من ! قبل از آن که ديگران بخواهند ما را بسازند ، خودمان بايد خود را مستحکم کنيم و از درون بسازيم . هر انساني مسؤول دل و فکر و احساسات و انگيزه هاي خود در مقابل خداست . جوانها بهتر از قشرهاي ديگر مي توانند خودسازي کنند ؛ چون نيرومندند. بعضيها خيال مي کنند جوانها در مقابل گناه بي تابند ؛ ولي من مي گويم که جوان همچنان که از قدرت جسماني برخوردار است ، از قدرت اراده هم برخوردار است . اراده ، همان چيزي است که انسان مي تواند با اتکاي به آن ، خود را به خدا نزديک و از شيطان دور کند . اسلام براي انسان، تربيت و تهذيب نفس و به دست آوردن بصيرت را لازم دانسته و در خلال برنامه هاي اسلامي ، آنها را تأمين کرده است .بصيرت جوان، يعني اين که او بداند با چه وسيله و انگيزه يي دنبال اين هدف است؛ بداند کجا مي رود و چه کار دارد مي کند. امروز ملت ايران و بخصوص جوانان از بصيرت برخوردارند؛ اين را همه مي فهمند.
اين کشور از لحاظ منابع طبيعي و انساني، ثروتمند است.هر نقطه يي که از ثروت برخوردار است، دزدها و غارتگرها و قلدرها به آن جا نظر دارند ؛ اين طبيعي است . همه مي فهمند که اگر ابرقدرتي مثل امريکا پول خرج مي کند و ناوها و سربازان خود را مثلا به منطقه ي خليج فارس مي فرستد ، محض رضاي خدا اين کار را نمي کند و يا نمي خواهد شيوخ خليج فارس را از شر دشمنانشان محفوظ بدارد ؛ او به دنبال يک منفعت مادي آمده است ؛ چون اين جا اولا مرکز ثروت طبيعي است، ثانيا مرکز ثروت انساني و بشري است . ثروت انساني يعني چه؟ يعني در اين جا استعدادهاي جوشان بسيار است - ثالثاً مرکز ثروت جغرافيايي است؛ يعني يک نقطه ي حساس در ارتباطات جغرافيايي جهاني است؛ هم در دوران شوروي سابق و هم بعد از تجزيه و نابودي آن ، همواره از جغرافياي سياسي ويژه و حساسي برخوردار بوده است. چنين کشوري که ثروتهاي گوناگون مادي و معنوي در آن جمع است ، مورد توجه همه ي قلدرها و نفت نوشان عالم - کساني که با نوشيدن نفت مست مي شوند - و کمپانيهاي غارتگر است . نفت که مرکز ثروت و مايه ي اصلي انرژي امروز در دنياست و همه ي کارخانجات دنيا با آن مي چرخد و نور و گرماي بشر از آن تأمين مي شود ، از منابع من و شما به وجود مي آيد .امروز يکي از آن گلوگاههاي اساسي ثروت و قدرت در دنيا ، نفت است . عده يي همه ي تلاش و توان خود را به کار گرفته اند تا بر مراکز نفتي دنيا مسلط شوند . گاز هم در کنار نفت يک پديده ي بسيار شگفت انگيز و ثروت آفرين است . ايران ما از لحاظ گاز ، دومين کشور در سطح جهان است ؛ از لحاظ نفت هم يکي از کشورهاي بسيار ثروتمند است .
امام معجزه ي عظيم ايمان و اسلام را در ميان مردم و در دل جوانها نشان داد و مجسم کرد ؛ عصاي موسوي امام و معجزه ي روح اللهي او همين بود . شما جوانها و فرزندان عزيز من آن دوران را نديديد و نمي دانيد با جوانهاي مؤمن در اين جامعه چگونه رفتار مي کردند ؛ نمي دانيد امواج فساد و انحراف چگونه از چهار طرف به ذهن و دل جوانها سرازير مي شد . مگر کسي مي توانست اميدوار باشد و يا تصور کند که جوان ايراني يک روز دستش را به زانوي خود بگيرد و روي پايش بايستد و در مقابل يک رژيم فرياد بلند کند؟ کاري که امام بزرگوار کرد ،عبارت بود از همان معجزه ي عظيمي که هنوز دشمنان اين ملت و اين کشور ، مبهوت و متحيرند که در مقابل آن چه کنند .
تمام منابع اين کشور در اختيار امريکا بود . امريکا و شوروي در صد مسأله با هم مخالف بودند - تقريباً در همه مسائل اصلي سياسي دنيا ، مخالف يکديگر بودند - اما در مقابله و مخالفت با نظام جمهوري اسلامي ، اين دو قدرت با هم متفق مي شدند ! چرا ؟ چون مي ديدند اين کشوري که هر قدرتي به اندازه ي قدرت خودش دست مي انداخت تا تکه يي از منافع اين ملت را براي خود بر دارد ، حالا در حراست ايماني انقلاب و نظام اسلامي قرار گرفته است . عامل اصلي ، همين ايمان است ؛ ايماني که در دل جوانها زنده است ؛ آن هم همراه با عواطف ، نه ايمان خشک .
عده يي حرکات محبت آميز جوان بسيجي را درست درک نمي کنند . ايمان ، فقط يک فرمول علمي خشک نيست . البته ايمان اسلامي ، صد در صد علمي و منطقي و مستحکم است ؛ اما در لابلاي آن، امواج عاطفه و احساسات غوغا مي کند . اميرالمؤمنين و قبل از او پيامبر مکرم اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و همه ي ائمه ي هدي ، در کنار فعاليت عقلي ، از نيروي عاطفه بهره مي بردند .
بصيرت بسيجي اين است که بداند امروز با تکيه ي به چه ايماني و در مقابل چه کسي ايستاده است. خيال نکنيد مخالفان شما چهار نفر آدمي هستند، که به ظاهر ممکن است با اخم به شما نگاه کنند ؛ نه ، اينها برادرها و خواهرهاي شما هستند ؛ حداکثر اين است که در زمينه يي اشتباه مي کنند. مخالفان و دشمنان شما قدرتهاي استکباري و غارتگران بين المللي و کمپانيهاي بزرگ اقتصادي دنيا هستند که تقريبا به طور کامل همه ي رسانه هاي جمعي را در اختيار دارند .
خدا را شکر مي کنيم که جوانان بسيجي ما نيروي مستحکم و قاعده ي اصلي مقاومت در نظام اسلامي را تشکيل مي دهند و همچنان با قدرت و قوت و ايمان راسخ در مقابل دشمن ايستاده اند و يقينا شما جوانها آن روزي را خواهيد ديد که دشمن به زانو در بيايد و به شکست خود اعتراف کند.
پس خلاصه نکته ي دوم اين شد که : بسيج با بصيرت و روشنايي گوهر ايمان در دل او ، ايستاده و مستحکم است : و چون اين استحکام متکي به آن بصيرت است ، تمام شدني نيست .

بسيج ، منطقي مي انديشد و عمل مي کند

نکته ي سوم همچنان که قبلا گفته ام خودسازي لازم است و بصيرت را هم بايد روز به روز بيشتر کنيد . وقتي بصيرت انسان زياد شد ، استقامت و پايداري هرگز تمام نمي شود و وسوسه ي وسوسه کنندگان و شکلک درآوردن دشمن عاجز ، انسان را از ميدان خارج نمي کند.
بسيج ، منطقي است ؛ بايد منطقي بينديشد و منطقي عمل کند. البته تأمين بخشي از اين قضيه بر عهده ي برادران عزيزي است که در دفاتر نمايندگي رهبري و يا در بخشهاي فرهنگي مشغول کارند . يکي از کارهايي که دشمن عليه بسيج مي کند ، اين است که وانمود کند بسيجي غير منطقي است و حرف حساب سرش نمي شود؛ اين ، دروغ و تهمت است .
برادران عزيز ! من تأکيد مي کنم که در برخورد با کساني که تصور مي کنيد موافق روش و راه شما نيستند ، از روشهاي منطقي استفاده کنيد : بحث کردن ، سخن گفتن ، استدلال و نصيحت کردن . خيلي ها در اين کشور دوست مي دارند به گونه يي عمل شود تا بتوانند بگويند بسيج اهل مواجهه ي با حرف حساب نيست ؛ بلکه با روشهاي خشونت آميز رفتار مي کند ؛ يعني هم بسيج را در جاي خود مظلوم کنند ، هم مظلوميت را با هر روشي که مي توانند ، بر جوان حزب اللهي مؤمن تحميل کنند- که در بعضي جاها متأسفانه اين کار مي شود - و هم تهمت بزنند که بسيج از خشونت استفاده مي کند . من تأکيد مي کنم نگذاريد اين طور وانمود کنند که نيروهاي مؤمن و حزب اللهي و بسيجي ، هر جايي که در مي مانند ، از مشت استفاده مي کنند؛ نه ، ما به مشت احتياجي نداريم . البته از مشت و بالاتر از مشت هم استفاده مي کنيم ؛ اما در مقابل امريکا و اسرائيل و دشمن حقيقي و آن کسي که احيانا در فهم موقعيت سياسي کشور اشتباه مي کند . ما حتي با کسي که با عقيده ي ديني ما مخالف است - و البته تعرضي هم نمي کند - بايد با رفتار مهربانانه و بزرگوارانه برخورد کنيم .
پس خلاصه ي نکته سوم اين شد که آبروي بسيج ، آبروي نظام و کشور است . کساني که اعتراض کوچکي دارند ، حق ندارند به بهانه ي اين اعتراض کوچک ، بسيج يا سپاه را زير سؤال ببرند . ديده شده که اينها چيز کوچکي را بهانه مي کنند - و اگر بهانه يي هم نداشته باشند ، گاهي بهانه مي سازند - براي اين که بسيج و سپاه را زير سؤال ببرند . نه اينها حق دارند اين کار را بکنند و نه عنصري که خود عضو مجموعه ي نيروهاي بسيج و يک جوان حزب اللهي است ؛ او هم نبايد برخوردي بکند که اين نيروي عظيم و مؤمن و پاکنهاد و مؤثر و تعيين کننده زير سؤال برود ؛ مراقب باشيد .

شور و شيدايي و اميد و شادي معنوي بسيجي

نکته ي چهارم و آخر : چون نيروي مؤمن و بسيجي داراي هدف است ، مي فهمد دارد چه کار مي کند؛ لذا چنين نيرويي ، هم اميدوار و هم شاد است . بسيجي ، نيروي شاد است ؛ چرا ؟ چون اميدوار است . ممکن است يک جوان به منهيات و منکرات سرگرم و در لذايذ جسماني پست غرق باشد و در لحظاتي از زندگي اش احساس شادي کاذب هم بکند ؛ اما اين شاي ، شادي زودگذري است . آن جواني که استعداد و هستي و وجود خود را به جريان فساد مي سپارد ، نمي تواند داراي يک هدف عالي باشد . اگر جوان داراي هدف عالي باشد ، آن هدف مانع مي شود از اين که خود را در لجنزار و باتلاق مفاسد و منکرات گرفتار کند . کسي که هدف ندارد ، در هر لحظه يي که به آفاق آينده و به وجود خود متوجه بشود ، احساس افسردگي و غم مي کند ؛ ولو لذت کاذب و زودگذري هم داشته باشد ؛اما جوان مؤمن و داراي بصيرت ، مي داند براي چه دارد نفس مي کشد و زندگي مي کند ؛ مي داند که اين دنياي سرشار از بي عدالتي و نامردمي ، تشنه ي عدالت و چشم انتظار نظام و فلسفه و منطقي است که بيايد و آينده را به او نويد دهد . امروز در دنيا آن منطق قوي ، آن فلسفه ي عميق و آ ن عنصر نجات بخش ، جز تفکر روشن اسلام - البته اسلام انقلابي ، نه اسلام وابسته به دستگاه قدرتهاي ظالم اين گوشه و آن گوشه ي دنيا - چيز ديگري نيست . اسلامي که خلفاي بني اميه و بني عباس از آن دم مي زند و بويي از آن حقيقت نبرده بودند ، نمي تواند انسانها را نجات دهد . اسلامي که مي تواند تاريخ و انسانيت و جوامع و کشورها را نجات دهد ، اسلام امام سجاد ، اسلام امام صادق و امام باقر ، اسلام علي بن ابي طالب ، اسلام حسين بن علي و اسلام عاشوراست و اين اسلام تا پنجاه سال پيش در دنيا گم و غريب بود و نام و نشاني از آن وجود نداشت . زمزمه هايي در اين گوشه و آن گوشه درست شد و چون صادقانه و با اراده ي ازلي حق متعال همراه بود ، به تدريج گسترش پيدا کرد ؛ دلها را جذب کرد ؛ جوانها را با خود همراه کرد ؛ اين جويهاي باريک از سرتاسر کشور حساس و مهم ايران به يکديگر وصل شد و شط خروشان متلاطم و مواجي را به وجود آورد ؛ و آن وقتي که نقطه ي حساس فرار رسيد ، اين شط خروشان توانست پايه هاي ظلم و ستم را در اين کشور درهم فرو ريزد و اولين قدم را در راه مطرح شدن عملي نظام اسلامي - که همان اسلام ناب است - در دنيا بردارد . شما اگر امروز اسلام ناب و اسلام امام سجاد و اميرالمؤمنين و امام حسين را با پنجاه سال قبل از آن مقايسه کنيد ، مي بينيد که اين موجود ، يکشبه ره صد ساله رفته است و چون با مجاهدت صادقانه همراه بوده ، باز هم پيش خواهد رفت . اين اسلام همان اسلامي است که در لبنان آن معجزه را آفريد . اين اسلام همان اسلامي است که امروز در سرزمين فلسطين حادثه يي را به وجود آورده که انگشت حيرت سران رژيم امريکا و صهيونيست را زير دندانشان له کرده است .
دوستان ما از مسافرتي برگشته بودند ، مي گفتند در کشورهاي شمال آفريقا - مصر و ديگر کشورهاي آن منطقه - به خاطر مجاهدتهاي حزب الله در لبنان ، به مکتب اهل بيت گرايش پيدا شده است . حزب الله ، خودش زاده ي اين نظام و حرکت عظيم ملت ايران و امام بزرگوار راحل است . من در سفري به همين منطقه ي مسلمان نشين شمال آفريقا ، در کشوري ديدم که دخترها و زنهاي آن ، حجاب خودشان را به تقليد از حجاب زنان ايراني درست کرده بودند . در شرق دنياي اسلام - تا آن جايي که مي توان از آن خبر گرفت - اين حرکت ملت ايران و اين نشانه ي عظيم تحقق اسلام انقلابي و ناب و راستين ، آثار خودش را در دل مردم گذاشته است .
امريکاييها دلشان خوش است که جلوي تکرار تجربه ي انقلاب اسلامي را در کشورهاي ديگر گرفته اند ؛ خيال مي کنند که امواج اسلامي با اين حرفها متوقف مي شود . تا وقتي اين چشمه ي خروشان و جوشان - يعني چشمه ي نظام اسلامي در ايران ، يعني همين دلهاي مؤمن مردان و زنان جوان اين منطقه و ساير مناطق کشور - در حال جوشش است ، بدانيد که کشورهاي ديگر اين امواج معنوي را پي در پي دريافت مي کنند و در درون آنها تحول به وجود مي آيد ؛ و آن وقتي که دشمن در انتظارش نيست ، آن موقعي که امريکا گمانش را هم ندارد ، تجربه ي اعلاي کلمه ي اسلام و برافراشته شدن پرچم حکومت و نظام اسلامي در کشورها ، يکي پس از ديگري به وجود خواهد آمد .
اين کانون عظيمي که شما جزو تشکيل دهندگانش هستيد ، دايما دارد شعله هاي مقدس و انوار تابناک خود را به سرتاسر دنياي اسلام و جهان بشريت مي فرستد و آينده ها را روشن تر و افقها را تابناک تر مي کند . اين آينده ، آينده يي است که هر جواني را که در اين کسوت و در اين موضع و در اين راه قرار دارد ، اميدوار مي کند ؛ و اميد به انسان شادي مي بخشد . بعضيها مي گويند : چرا جوانهاي بسيجي در مراسم مختلف سينه مي زنند و گريه مي کنند ؟ اگر اين شور و شيدايي جوانان عزيز ما براي حسين بن علي ( عليه السلام ) ، فاطمه ي زهرا ( سلام الله عليها ) و اين گوهرهاي تابناک والاي بشري و بندگان برگزيده ي خدا با اشک و سوز دل همراه است ، اما باطنش نور اميد و شادي معنوي را مي تاباند . جوان بسيجي شاد است - شاد واقعي و حقيقي - اين اميد و شادي را پاس بداريد و از همه ي توان و نيروي خود استفاده کنيد.
همه ي مسؤولان بايد به قدر مقدور خودشان ، به مجموعه هاي بسيجي و به نيروي مقاومت بسيج کمک کنند و برنامه هاي لازم را براي آنها ميسر نمايند. وجود اين همه جوان مؤمن ، از جمله ي امتيازات اختصاصي و استثنايي نظام جمهوري اسلامي است ؛ اين را بايد قدر بدانند . بايد از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از صميم قلب تشکر کنيم که اين زحمات را بر دوش دارند و تلاش مي کنند ؛ البته خود اينها هم بسيجي اند . آن روزي که اينها در سنين جوانان امروز بودند و وارد اين راه شدند ، دانشجو يا شبيه دانشجو بودند ؛ جوانهاي بسيجي يي بودند که با استقامت در اين راه ، بحمدالله مسؤوليتهاي سنگيني را بر دوش گرفتند .
يقينا شما جوانها با اين شور و اين ايمان و اين احساسات پاک خواهيد توانست خودتان را مصداق اين آيه ي شريفه قرار دهيد : « من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه » ( احزاب : 32 )؛ صدق عهد و پيمان با خدا اين است ؛ اين عهد و پيمان را مستحکم کنيد و پاس بداريد . ارتباط خود را با خدا روز به روز مستحکم تر کنيد و پيوند با مناجات و تضرع را از دست ندهيد ؛ اين پيوندي است که دلهاي شما را روشن و منور خواهد کرد .
برگرفته از: کتاب راه واقعي جوانان / بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جوانان و بسيجيان استان گيلان ارديبهشت 1380، موسسه فرهنگي قدر ولايت