درآمدی بر پاپیروسهای پهلوی
نامهای به یزدانگرد
در زمان سلطنت خسرو پرویز در قرن هفتم میلادی، سپاه ساسانی توانست به پیروزیهای شگفتانگیزی دست یابد. از سال 619 میلادی تا 629 میلادی ساسانیان مصر را تسخیر کرده و حتی قسمتی از لیبی در غرب و نوبی در جنوب را که به کوش معروف بود، تحت کنترل درآورند. (1) محمد بن جریر طبری اطلاع میدهد که در زمان خسرو پرویز سواران او آفریقا را تسخیر کرده بودند. (2) منابع دیگری نیز موجود است که دلالت از این حکومت موقتی ایرانیان در آفریقا میکند. برای مثال کتاب پهلوی شهرستانهای ایرانشهر میگوید که آفریقا (پهلوی frīgā) جزئی از ایرانشهر به شمار میرفت. ذکر این موضوع به طور حتم به سبب حضور ساسانیان در قرن هفتم در این قاره بوده است. (3) در متون حماسی نیز این خاطره بازمانده و ممکن است که قسمتی از کتاب حماسی کوشنامه نیز الهامی از این دوره باشد. (4) منابع دیگری که از حضور ساسانیان در مصر خبر میدهند منابع قبطی است که دیدی کاملاً منفی نسبت به ساسانیان دارند. در این متون سخن از کشتار مردم و تاراج اشیای کلیساهای باشکوه قبطی میرود. (5) دلیل دیگر این دید منفی، بردن صلیب مقدسی که حضرت عیسی مسیح بر آن مصلوب شده بود توسط ساسانیان، از اورشلیم به ایران بوده است. برای همین، متون قبطی ایرانیان را مانند شیاطینی که به شهر بیت المقدس سرازیر شده و آن را به آتش کشیده و مسیحیان را قتل عام کرده تصویر میکنند. اما پس از چند سال ساسانیان با استقرار خود در مصر اوضاع بهتری از گذشته بوجود آوردند. در زمان حکومت رومیان بر مصر نیز، قبطیان تحت فشار بودند چون آنها منوفزیت (6) بودند و عقیدهشان با مسیحیت رومی متفاوت بود، ولی ساسانیان براحتی اجازه دادند که مسیحیت قبطی در مصر اشاعه پیدا کند.
در این مقاله به افتخار دانشمند و دوست فاضل گرامی دکتر فتح الله مجتبایی مایلم دربارهی منابع پاپیروس به زبان پهلوی از زمان اشغال سپاه ساسانی در مصر مطالعهای انجام دهم. چندی از این پاپیروسها به سرداری به نام یزدانگرد نوشته شده که یکی از آنها در این مقاله بررسی میشود. تا آنجایی که بنده اطلاع دارم در ایران و به زبان فارسی تا به حال دربارهی این متون مطالعهی دقیقی انجام نشده و مقالهای هم دربارهی این پاپیروسها و اهمیت آنها نوشته نشده است، در صورتی که این متون اطلاعات جالبی را دربارهی ایرانیان در قرن هفتم میلادی به ما میدهند. امید است که این مقاله توجه محققان ایرانشناس پارسی زبان را به این متون جلب کند.
تاریخچهی مطالعهی پاپیروسهای پهلوی
در سال 1878 شرق شناس نامی ادوارد زاخائو (7) مقالهای نوشت که برای اولین بار خبر از وجود پاپیروسهای پهلوی در مصر داد. این پاپیروسهای در همان سال توسط کنسول آلمان از قاهره به موزهی برلین انتقال داده شد و در دست شرق شناسان قرار گرفت. این متون پهلوی همراه پاپیروسهای دیگر به زبانهای عربی، قبطی و یونانی در فیوم مصر بدست آمدند، ولی اکثر آنها در حفاریهای غیرمجاز یافت شده بودند و به همین دلیل از مکان اصلی آنها بی اطلاع هستیم. زاخائو فقط این نظریه را داده بود که پاپیروسهای پهلوی به احتمال زیاد مدارک یا آرشیو شخصی یکی خانواده در منطقهی فیوم بوده است. (8)اکنون میدانیم که متون پاپیروس پهلوی بازماندهی مدارک زمان اشغال مصر بین سالهای 619-628 میلادی به وسیلهی سپاه ساسانی هستند. محتوای این متون عبارت است از: رسیدهای آذوقه برای گروهانهای مختلف و اطلاعات نظامی و نام افراد مختلفی که فرمانده یا سرداران ارتش ساسانی بودهاند. به غیر از زاخائو، فقط پاول هورن بود که در قرن نوزدهم مقالههای کوتاهی در این زمینه نوشت (9) که به طور حتم کوتاهی آن به خاطر دشوار قرائت این متون بوده است. اولاف هنسن (10) (1902-1969 میلادی) اولین محققی بود که به طور جدّی به پاپیروسهای پهلوی توجه کرد و در سال 1938 کتابی به چاپ رساند حاوی شصت و شش پاپیروس پهلوی همراه با اطلاعاتی در مورد وجود پاپیروسهای دیگر در موزههای اروپا. (11) هنسن در اثر مهم خود پاپیروسهای موجود را آوانویسی و به آلمانی ترجمه کرد و دربارهی طریقهی قرائت و مشکلات نوشتاری پاپیروسهای پهلوی، اطلاعات پراهمیتی به جهان ایرانشناسی داد. چاپ عکس پاپیروسها در پایان این کتاب به همان دقت و زیبایی سنت عکسبرداری و کتاب سازی در اوائل قرن بیستم در اروپا است. در سالهای 1950 یکی از عالمان زبان و ادبیات پهلوی، یعنی دومناش، تعدادی از این پاپیروسها را به چاپ رسانید، (12) و سپس چهار سال بعد، خود او تمام پاپیروسها را به همراه نوشتههای پهلویای که بر روی تکه سفالهایی که در شهر ری پیدا شده بودند، به صورت عکسی به چاپ رسانید. (13) در سال 1961 پریخانیان در روسیه خبر از وجود کلکسیون پاپیروسهای پهلوی موجود در موزهی دولتی هنرهای زیبای پوشکین داد و چهارده عدد از آنها را به چاپ رسانید. (14) لازم به یادآوری است که طولانیترین متن پاپیروس پهلوی با بیست و هفت سطر در این کلکسیون است و اینکه دیگر پاپیروسهای این مجموعه هرگز چاپ نشدهاند. از اواخر دههی 1960 تاکنون، دانشمندی آلمانی به نام دیتر وبر (15) بیشتر دقت خود را وقف مطالعهی این متون کرده است و به حق استاد این متون است. (16) این متون شامل نام تعداد زیادی از اشخاص مانند یردانگرد، یزدان انوش بخت است که میتواند نشان دهندهی دین ایرانیان ساکن مصر، یعنی گروش آنها به دین مزدیسنا، باشد. البته در این متون به چند نام دیگر مانند ساموئل و ابراهیم نیز برخورد میکنیم که نام بازرگانان احتمالاً یهودی یا مسیحی است که یا ایرانی بودهاند یا با ایرانیان همکاری میکردهاند. (17)
ساختار نامهها به این صورت است که: 1) سرآغاز نامه، که به شخص بخصوصی که معمولاً با عنوان «سرور» (18) مورد خطاب قرار گرفته نوشته شده و به او درود و نماز برده شده است. 2) متن نامه، که بیشتر دستور آذوقه و اجازهی رفت و آمد است، اما مطالب دیگری نیز که گاه در آن عنوان میشود گنجانده شده است 3) و در پایانِ نامه دوباره به مخاطب نماز و درود برده شده. از لحاظ نوشتاری، متون پاپیروس سختترین نوشتههای پهلوی هستند و نمودار سیستم نوشتاری متداول ایرانیان به فارسی در قرن هفتم میلادی است. از این بابت این متون برای مطالعهی تحول تاریخ زبان فارسی در قرنی که کمتر سندی در مورد آن وجود دارد بسیار مهم هستند. همچنین از نظر دستوری نیز پاپیروسها با کتب پهلوی تفاوتهایی دارد ضمن آن که نشان دهندهی طریقهی نوشتاری معمول و متفاوت زا روش کتابت متون مزدیسنایی است.
موضوع «نماز بردن» در این نامهها مکرراً به چشم میخورد که در متون کتبی پهلوی با هزوارش «سگده» (19) که برابر سجدهی عربی است نوشته میشود. برای ما طرز نماز بردن در دورهی ساسانی از کتاب کارنامهی ارشیر بابکان روشن است. در فصل پانزدهم این متن پهلوی آمده است که بزرگان پس از ورود به دربار اردشیر بابکان در برابر او چنین کردند: «آنها پیش اردشیر شدند و بر روی (صورت) افتادند و نماز بردند.» (20) هردوت مورخ یونانی که در قلمروِ شاهنشاهی هخامنشی به دنیا آمده بود دربارهی سنت ملاقات پارسیان با یکدیگر چنین میگوید:
زمانی که پارسیان در راه با یکدیگر ملاقات میکنند، میتوان فهمید که آنها از طبقه/ درجهی برابر هستند. به جای اینکه با کلام به هم سلام کنند، لبان یکدیگر را میبوسند، ولی اگر یکی از آنها از طبقه پایینتر باشد روی یکدیگر را میبوسند، و اگر یکی از آنها از لحاظ طبقاتی بسیاری پایینتر باشد، او در جلوی دیگری میافتد و به او نماز میبرد. (21)
پس میتوان تداوم این سنت نمازگزاری و سجده کردن را در ایران باستان از زمان هخامنشیان تا اواخر دورهی ساسانی مشاهده کرد.
Paleography، رسم الخط و نکات دستوری
نوشتههای پاپیروسهای پهلوی نمودار نوشتار روزمرهی ایرانیان قرن هفتم میلادی است که میتواند ساختار دستوری و نوشتاری آن زمان را روشن کند. در حقیقت پاپیروسهای پهلوی به ما نشان میدهند که از لحاظ دستوری و نوشتاری چه تحولاتی بین دورهی کتیبههای قرون سوم و چهارم و متون کتبی مزدیسنای قرن نهم بوجود آمده است. تفاوت مهمی که بین پاپیروسها و دیگر متون پهلوی وجود دارد این است که این پاپیروسها توسط نظامیان نوشته شدهاند و برای همین اطلاعات خوبی دربارهی رسم الخط و اصول نوشتاری روزمرهی مردم به ما میدهند. پاپیروسها با خطی نه چندان خوانا نوشته شدهاند و برای همین از نظر قرائت مشکلترین متون پهلوی بازماندهاند. کلمات گاهی به صورت نامتناسبی به هم متصل شدهاند و گاه به سبب تکه تکه بودن پاپیروسها خواندن آنها ناممکن است. بعضی کلمات به صورت اختصار نوشته شدهاند که متداولترین آنها در این نامهها عبارتاند از کلمه «درود» با هزوارش LMŠ و کلمهی «نماز» که به اختصار به صورت nč نوشته شده است، به همین خاطر برای خواندن این متون مدت زمانی برای آشنایی با رسم الخط آن لازم است.نامها
نامهای استفاده شده میتوانند نشان دهندهی مذهب نویسنده و همکاران یا مخاطبان آنها باشند، باید به یاد داشته باشیم که یک مسیحی یا کلیمی نیز میتوانسته نام ایرانی زرتشتی اتخاذ کند همانگونه که نویسندگان تلمود در فلسطین دربارهی کلیمیان ایرانی همین موضوع را اظهار میکنند. اما نامهای ایرانی مندرج در پاپیروسها در اصل مزدیسنایی هستند. برای مثال یکی از سرداران عالیرتبه مردی است به نام یزدانگرد که در بسیاری از این نامهها از او یاد شده و در این مقاله به آن توجه شده است. اما در این میان به نامهای دیگری مانند شاموئل نیز برمیخوریم که در یکی از پاپیروسها از او یاد شده. نامهای شهرهای مصر به همان صورت یونانی آنها، اما به خط پهلوی، نوشته شدهاند. به همان صورت سیستم اندازهگیری ایرانی و یونانی نیز برای میزان آذوقهی سپاه ساسانی ذکر شده است.تاریخگذاری/ تقویم
دربارهی تاریخ این نامهها باید گفت که نام روزها و ماهها نشان دهندهی استفاده از تقویم مزدیسنایی است، اما بندرت به تاریخگذاری دقیقی در این نامهها برخورد میکنیم. یک استثنا بر روی پارچه نوشتهای از مصر به خط پهلوی است که از تاریخ «روز اردیبهشت و ماه تیر در سال 37» (22) صحبت میکند که مترادف است با هجدهم سپتامبر سال 626 میلادی، در زمان سلطنت خسروپرویز. (23)متن مورد مطالعه
در این قسمت ترجمهی یک پاپیروس پهلوی را میآوریم که نامهای است که به یک فرمانده نظامی ایرانی به نام یزدانگر نوشته شده است. یزدانگر در قرن هفتم میزیسته و جزوِ معدود افراد غیر سلطنتی است که ما دربارهی او مدارکی در دست داریم. با مطالعهی این اسناد ما با کار و وظایف روزمرهی یک سردار ایرانی آشنا میشویم. در این نامهها او با عنوان «سرور» (24) خطاب شده که نشان دهندهی مقام مهم او رد میان سربازان ایرانی در مصر بوده است. نکتهی مهم دیگر این است که این اسناد نشان دهندهی فرهنگِ نامهنویسی (25) و سوادآموزی ایرانیان در قرن هفتم دور از محل زندگی خود است. روش کار این چنین خواهد بود که نخست عکس متن آورده شده و سپس آوانویسی، ترجمه و سرانجا م تعلیقاتی بر متن آورده خواهد شد.اولین بار این متن توسط هنسن مورد مطالعه قرار گرفت و در کتابش به عنوان پاپیروس شمارهی 8804 با نمرهی 6 به چاپ رسید. (26) سپس دیتر وبر در کتاب خود این پاپیروس را مورد مطالعه دقیق قرار داد (27) و دوباره آن را در مقالهای به چاپ رساند. (28)
تنها دیتر وبر توانسته متن را قرائت کند و من هم قرائتم مبتنی همین کار اوست. همچنین تمام تعلیقات و تصحیحات کار وبر است و من از او پیروی کردهام. اما از لحاظ اهمیت تاریخی آن و برخی کلمات سعی خواهیم کرد که توضیحات جدیدی عنوان کنم.
ō yazdānayyād yazdāngird namāz gyān-bān husrawīh drōd
was ābādānīh aswār ī az gund ī aswārāndārān
pusānweh pāymār-baxtag xwāstan rāy
pad arz 20 ud az baxtag mar ī drahm 38 ī
jaw 40 ardāb ud may 60 lagīnag padīrēnd
[ud pad] makōg-ē nih[ēnd.. ud wi]dar-nāmag stādan
[rāy] ō xwadāy nāmag xwāst
با یاد یزدان، به یزدانگر جان بار، نیک نام، نماز، درود (و)
کامیابی بسیار (میبرم). به سبب اینکه سوار(ی) از لشکر سواران.
(بنام) پوسانوه خواستار بخشی از واگذاری، به ارزش
20 به تعداد 38 درهم از آن (مقدار) جو،
40 ارداب و 60 لگن شراب (است)،
و بر روی کشتی نهد و گذرنامه ستاند،
به این سبب از سرور نامه خواست
این نامه به خودی خود حاوی اطلاعات بسیار ارزندهای دربارهی القاب، مسائل نظامی، اداری و اقتصادی قرن هفتم است که در اینجا به آنها توجه خواهد شد. خط اول این متن پاپیروس حاوی خوشامدگویی در این گونه نامههاست. نام خدا یا یزدان را به جای آوردن به نظر میرسد که سنتی است قدیمی و قبل از اسلام در ایران نیز وجود داشته. بسیاری از متون کتبی مزدیسنا مانند کارنامهی اردشیر بابکان و کتیبهی پایکولی نرسه و مشکین شهر با کلمات «به نام یزدان» آغاز میشوند. (29) به نظر میرسد که این عبارت از ایران به فرهنگ اسلامی انتقال پیدا کرده، اما نه به صورت «ایزدان» یعنی جمع آن بلکه به صورت بسم الله استفاده شده است. (30)
یزدانگرد سرداری است ایرانی و یکی از بلند پایگان سپاه ساسانی است که در دیگر نامهها نیز از او یاد شده و دیگر سرداران ایرانی از او اجازه برای جابه جا کردن آذوقه و سربازان گرفتهاند. در خط دوم به نام لشکری به نام سواران برمیخوریم که ما را به یاد اهمیت سواران در متون عربی در اواخر دورهی ساسانی و دوران فتوح اسلامی میاندازد. این سواران در دوران خسرو انوشیروان به قدرت رسیدند (31) و به صورت لشکر مخصوصی در زمان خسرو پرویز به تمام خاورمیانه وارد شدند. حضور چند سواران در مصر نشانی از این تحول تاریخی در ارتش ساسانی از قرن ششم میلادی به بعد است. این سواران به صورت گروههای مستقل یا با همکاری با ارتش مسلمان در سوریه، عراق و ترکیه مستقر شدند و دارای مقامی والای بودند و رتبهی خود را از دست ندادند.
پوسانوه نام خاص است و در نامههای دیگر نیز از او یاد شده است که خواستار آذوقه برای لشکر خود است. در اینجا ما طریقهی اندازهگیری برای جو و شراب را در این متون میبینیم. ارداب واحد اندازهگیری معمولی خاورمیانه است و در این پاپیروس هم از آن استفاده شده.
از همه جالبتر کلمهی لگن (32) است که برای اندازهگیری روغن (33)، شراب سفید (34) و سرخ (35) استفاده شده است. فیلپ ژینیو که بر روی چرم نوشتهها و پاپیروسها کار کرده وجه اشتفاق کلمهی لگن را مجهول میداند. (36) اونگلس ونتیس بدرستی این کلمه را به @ ربط داده که در لاتین به صورت lagena آمده است. (37) اما فکر میکنم که در اینجا میباید فرم اکدی آن را نیز به یاد بیاوریم که در بین النهرین مقدار اندازهگیری آبجو و نوشیدنیهای الکلی بوده و در متون اکدی به صورت ligunu/ liginu آمده.
آخرین کلمهی قابل توجه کلمهی «گذرنامه» (38) است که نشان دهندهی قوانین اداری و نظامی ساسانی است. در نامهی دیگری تاجری نیز خواستار گذرنامهای است که بتواند اجناس خود را در مصر جابه جا کند. (39) قابل توجه است که در دوران هخامنشیان نیز برای عبور از جادهی سلطنتی لازم میبود که از دولت گذرنامهای دریافت شود تا به مقصد برسند.
پینوشتها:
1. R. Altheim-Stiehl, "The Sasanians in Egypt,Some Evidence of Historical Interest," Bulletin de la Société d’archéologie Copte, vol. 31, 1992, 92.
2. Tabari, The Sasanids, the Byzantines, the Lakhmids and Yemen, translated by C.E. Bosworth, Vol. V, New York University Press, 1999, 376.
3. T. Daryaee, Šahrestānīhā ī Érānšahr, A Middle Persian Text on Late Antique Geography, History and Epic, Mazda Publishers, 2002, passage 33, 19.
4.کوشنامه، سرودهی حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر، به کوشش جلال متینی، تهران: 1377.
5.E. Revillout, "Textes coptes extraits de la correspondence de St. Pesunthius" Révue egyptologique, vol. 9, 1900, 133-179; J. Drescher, "A Widow’s Petition" Bulletin de la société d'archélogie Copte, vol. 10, 1944, 91-96.
6. monophysite
7. E. Sachaeu
8. E. Sachau, “Fragmente von Pahlavi-Papyri aus Aegypten,” Zeitschrift für ägyptische Sprache und Altertumskunde, vol. 16, 1878, 11.
9. P. Horn, “Zur Entzifferung der Pehlevi-Papyrus,” ZDMG, vol. 43, 1889, 50-52, 609-612.
10. O. Hansen
11. O. Hansen, Die mittelpersischen Papyri der Papyrussammlung der Staatlichen Museen zn Berlin, Berlin, 1938.
12. J. de Menasce, “Recherches de papyrologie pehlevie,” Journal Asiatique, vol. 241, 1953, 185-196.
13. J. de Menasce, J. Corpus Inscriptionum, Iranicarum. Part III: Pahlavi Inscriptions, vol. IV, Ostraca and vol. V, Papyri, London, 1957.
14. Perixanjan, A. G. “Pexlevijskie papirusy sobranija GMII imeni A. S. Puškin,” VDI, 1961, vol. 3, 78-93.
15. Weber
16. برای مثال بنگرید به این مقالات او:
D. Weber, "Einige Göttinger Pahlavi-Fragmente"Indogermanische Forschungen, vol. 74, 1969, 32-38; "Einige Beobachtungen an Pahlavi Papyri," Acta Orientalia, vol. 35, 1973, 83-88; "Zur Interpretation der Pahlavi-Ostraca," Mémorial J. de Menasce, Louvain, 1974, 227-233; "Die Pehlevifragmente der Papyrussammlung der Österreichischen Nationalbibliothek in Wien," Festschrift Erzherzog Rainer, Wien, 215-228; "Pahlavi, Papyri und Ostraca: Stand der Forschung," Middle Iranian Studies, Proceedings of the International Symposium organized by the Katholieke Universität Leuven 1982, Leuven, 1984, 25-43; "Ein bisher unbekannter Titel aus spätsassanidischer Zeit?" Corolla Iranica, Papers in Honour of Prof. Dr. David Neil MacKenzie on the occasion of his 65th Birthday, Peter Lang, Frankfurt and Main, 1991, 228-236.
17. D. Weber, "Einige Beobachtungen an Pahlavi Papyri" Acta Orientalia,vol.35,1973,83-88.
18. xwadāy
19. OSGDH
20. ō Pēš ardaxšir šud hēnd ud pad rōy ōbast ud namāz burd (XV,9)
21. هرودوت، کتاب اول، 134.
22. rōz ardwahišt ud māh tīr abar sāl 37
23. دوبلوا در بررسی کتاب وبر:
D. Weber, Corpus Inscriptionum Iranicarum. Part III: Pahlavi Inscriptions. VoL IV. Ostraca and VoL V. Papyri. Texts I: Ostraca, Papyri und Pergamente, in Bulletin of the School of Oriental and African Studies, vol. 56, no. 2, 1993, 377.
24.xwadāy
25. دربارهی نامهنویسی در دوران ساسانی بنگرید به:
R. C. Zaehner, "Namak-nipesišnīh", Bulletin of the School of Oriental Studies, University of London, Vol. 9, No. 1, 1937, 93-109
26. Hansen, op. cit.24-25,.
27. D. Weber, Berliner Papyri, Pergamente und Leinenfragmente in mittelpersischer Sprache, Corpus Inscriptionum Iranicarum, London, 2003, 25-27.
28. D. Weber, “The Vienna Collection of Pahlavi Papyri,” Akten des 23. Intemationalen Papyrologenkongresses, Wien, 22-28. Juli 2001, 2007, 736-737
29. "pad rām ī yazdān"
30. Ph. Gignoux, "Pour une origine iranienne du bismillah," pad Nām ī Yazdān: Etudes d'epigraphie, de numismatique et d’histoire de l'lran ancien, eds. Ph. Gignoux, R. Curiel, R. Gyselen, Cl. Herrenschmidt, Libarairie C. Klincksieck, Paris, 1979, 163.
31. M. Zakeri, Sāsānid. Soldiers in Early Muslim Society. The Origins of Ayyārān and Futuwwa, Harrassowitz Verlag, Wiesbaden, 1995, 92.
32. lagēnag برای ذکر این کلمه بنگرید به این پاپیروسها:6.5 ; 29.2; 4.5; 11.14; 18.20; 24.31; 21.3; 69.1; 67V2 و در کتاب وبر:34.35
33. rōyn
34. may ī spēd
35. may ī suxr
36. Ph. Gignoux, “Matériaux pour une histoire du vin dans 1’Iran ancien,” Matériaux pour I’histoire économique du monde iranien, eds. R. Gyselen and M. Szuppe, Paris, 1999, p.
43.
37. E. Venetis, ‘‘The Sasanian Occupation of Egypt (7th Gent. A.D.), according to some Pahlavi Papyri Abstracts,” Graeco-Arabica, vols. 9-10, 2004, ft. 14.
38. widar-nāmag
39. J. Harmatta, “Laisser-passer en Égypte à la fin de I’antiquité,” Stadia Aegyptiaca, vol. 1, 1974, pp. 165-175;
صادقی، علی اشرف؛ خطیبی، ابوالفضل؛ (1393)، جشن نامهی دکتر فتح الله مجتبائی، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}