به پير، به پيمبر!
به پير، به پيمبر!
به پير، به پيمبر!
پيامبران الهي، با ورود به هر جامعه اي، تأثيرات شگرفي را در ابعاد مختلف از خود بر جاي گذاشته اند. اين تأثيرات را در لايه هاي گوناگون زندگي مردم، مي توان يافت. يکي از عرصه هاي تأثير پذيري از نام و ياد و آموزه هاي پيامبران، زندگي عادي و عمومي مردم است که با نام «فرهنگ عامه» يا «فرهنگ عاميانه» شناخته مي شود.
شخصيت و مقام پيامبر گران قدر اسلام و آموزه هاي روشنگر او نيز در جامعه ي ايراني، تأثير زيادي گذاشته، بسياري از گونه هاي کلامي مردم را به خود اختصاص داده است. با نگاهي به مجموعه هاي روايت کننده ي: کنايه ها، مثل ها، تشبيه ها، متل ها و ... درمي يابيم که نام مبارک پيامبر (ص) و مقام علمي و معنوي ايشان، شکل دهنده و سازنده ي بسياري از عبارات عاميانه ي ايراني است.
در اين نوشته، برآنيم تا بخش کوچکي از اين گونه هاي کلامي را فراديد شما قرار دهيم:
اما آنچه که درباره ي نبي مکرم اسلام، به عنوان مثل در فرهنگ عاميانه به کار مي رود، به دو دسته تقسيم مي شود. در پاره اي از اين مثل ها به صورت مستقيم، به پيامبر يا نام شريف ايشان اشاره شده و در بخشي ديگر از مثل ها، شخصيت يا يکي از رفتارهاي ايشان موجب پيدايش اين مثل ها شده است. نمونه هايي از اين مثل ها را به تماشا مي گذاريم:
1. نام احمد، نام جمله انبياست
چون که صد آمد، نود هم پيش ماست (1)
اين شعر مولوي که گاهي اوقات، بيت کامل و گاه مصرع دوم آن در محاورات به کار مي رود، به معناي آن است که وقتي کسي اصل و منبع چيزي را در دست دارد، فروع و جزئيات آن را نيز داراست، چنان که هر کس، عدد صد را داشته باشد، اعداد مادون آن را (از قبيل نود و هشتاد و ...) نيز طبعا داراست. در گفتگوهاي روزانه ي مردم، هر گاه شخصي بخواهد بيان کند که بيش از آنچه طرف مقابلش ادعا مي کند، در نزد اوست، اين بيت را مي خواند.
2. بولهب، کي پا گذارد در مقام مصطفي (2)
اين مصرع شعري، مصرع اول از شعري منسوب به صباي کاشاني است که مصرع دوم آن چنين است: «ماکيان چون پر گشايد در مطار جبرئيل». مفهوم اين مثل، آن است که هرگز فرد، نالايق و بي هنر و نادان، نمي تواند جاي شخص شايسته و هنرمند و دانا را بگيرد. اين مثل، هنگامي گفته مي شود که فردي بخواهد خود را در جايگاهي بالاتر از مقام خود قرار دهد.
3. رطب خورده، منع رطب کي کند (3)
مثل حاضر يا مثل «خرما خورده، منع خرما نکند» را در جايي مي آورند که نصيحت کننده يا امر به معروف و نهي از منکر، خود، آراسته ي به آن صفت نيکو يا دور از آن صفت زشت نباشد. بنابر مشهور، داستان مثل، درباره کودکي است که مادرش او را نزد پيامبر (ص) آورد و از ايشان درخواست کرد که به او امر فرمايد تا کمتر خرما بخورد. آن حضرت فرمود: «او را روز ديگر بياور تا او را از خوردن منع کنم».
روز ديگر، وقتي به محضر پيامبر آمدند، پيامبر به آن کودک فرمود که کمتر خرما بخورد. وقتي مادر کودک، از علت اين کار جويا شد، پيامبر فرمود: «روز گذشته، خود، خرما خورده بودم و نمي توانستم او را از اين کار، منع کنم».
4. پيامبر خدا هم، حکم به ظاهر مي کرد (4)
اين مثل و نيز مثل «پيغمبر، ديده را نديده گرفت» بدين معناست که تجسس از اسرار و رازهاي مردم و کاويدن درون مردم و قضاوت کردن بر اساس باطن و نيست هاي آنان جايز نيست. هر گاه شخصي بخواهد بر اساس ناديده ها و پنهاني ها که خود، ادعاي دانستن آنها را مي کند يا بر اساس جرمي که اتفاق نيفتاده، با کسي برخورد کند، اين مثل به او گفته مي شود. منظور، اين است که پيغمبر خدا با همه ي علم و آگاهي اش، با مردم بر اساس ظاهر حال آنان و اسلام ظاهري آنان برخورد مي کند، نه بر اساس باطن و اسرار دروني آنها. در سخني از حضرتش مي خوانيم: «ما بر اساس ظاهر، حکم مي کنيم و خداوند، عهده دار باطن مردم است». (5)
5. انبيا را تکبري نيست (6)
هدف از گفتن اين مثل، آن است که کار خود را خود انجام دادن، قسمتي از تواضع و صفت انبياست. همان طور که انبيا تکبر نداشتند، ما نيز نبايد تکبر داشته باشيم و بر عکس، بايد تواضع، پيشه کنيم. داستان مثل چنين است: گويند شخصي مدعي پيغمبري شد. مردم از او معجزه اي خواستند و گفتند: «پيغمبر خاتم (ص)، درخت را به نزد خود مي خواند و درخت، حرکت کرده، به نزد آن حضرت مي آمد، تو نيز چنين کن».
آن شخص، قبول کرده، رو به درختي که در آن جا بود، نمود و چندين مرتبه گفت: «بيا پيش من!». چون درخت، اطاعت نکرد و از جاي خود حرکت نمود، آن مرد گفت: «انبيا را تکبري نيست؛ حالا که درخت، پيش من نمي آيد، من پيش او مي روم».
در دعاها و نفرين ها معمول است که خداوند را به حق، مقام يا آبروي شخصي محترم و بزرگ، نزد خداوند، سوگند مي دهيم و از او مي خواهيم که به حق و منزلتي که اين شخص با عظمت، نزد خداوند دارد، اين دعا و نفرين را مستجاب نمايد. يکي از اين آبرومندان يا بهتر بگوييم، آبرومندترين و ارجمندترين شخص نزد خداوند، مقام اعظم پيامبر (ص) است. در فرهنگ عامه ي مردم ايران، بسياري از دعاها و نفرين ها با توسل به نام و مقام پيامبر (ص) گفته مي شود. خوانندگان گرامي را به نمونه اي از اين دست، توجه مي دهيم:
در ابتداي بسياري از دعاها و نفرين ها اين گونه گفته مي شود: الهي! به آبروي پيامبر، الهي! به حق آبروي محمد، الهي! به مقام رسول الله و ... اين گونه عبارات، در حقيقت، ضماني است براي اجابت دعا و نفرين. (7) به عنوان نمونه گفته مي شود: «الهي! به حق و آبروي محمد، دست به خاک بزني، طلا بشه!».
ايرانيان، پيامبر (ص) را در شمار عزيزترين خود برشمرده، در سوگندهاي خود، از نام پيامبر (ص) بهره جسته اند. شماري از سوگندهاي ايرانيان که به نام پيامبر اسلام، مزين شده اند، اين چنين است:
1. به پيغمبر. سوگندي به پيامبر (ص) است. لازم به ذکر است که هر گاه، کلمه ي پيغمبر، به صورت مطلق مي آيد، منظور، محمد بن عبدالله (ص) است و در مورد ديگر پيامبران، پس از نام ايشان کلمه ي پيغمبر مي آيد مانند: دانيال پيغمبر، نوح پيغمبر و ... . (8)
2. به پير، به پيغمبر. پير، مرشد و راهنماي راه است و پيغمبر، همان پيامبر اسلام. (9)
3. به قرآني که در سينه ي محمد است. (10) اشاره اي است به آيات وحي ـ که جايگاهشان سينه ي مبارک پيامبر (ص) است ـ . گويا با همراه کردن نام رسول خدا با آيات قرآن و اشاره به جايگاه حمل قرآن، تأکيد بيشتري را براي قسم اراده مي کنند.
4. به دندان شکسته ي پيامبر. (11) اشاره است به شکستن دندان مبارک پيامبر (ص) در جنگ احد.
5. به روح رسول الله. (12) با سوگند به روح شريف پيامبر (ص)، تأکيد بيشتري براي قسم اراده مي شود.
اين عبارت ها، معمولا در پشت اتاق، پيشاني، گل گير، سپر عقب ، شيشه ي عقب و ... ماشين هاي باري (مانند انواع وانت، نيسان و کاميون) نوشته مي شود.
اين نوشته ها گاه به شعر و گاهي به نثر گونه است و در برخي موارد، به صورت عارت، کلمه يا مناداهايي نوشته مي شوند. اين شيوه از نوشته ها تابع ادبياتي خاص و قوانيني مشخص نيست، بلکه به تمام معنا عاميانه و ساخته و پرداخته ي عامه ي مردم است. البته در اين ميان، شعرها، تک مصراع ها يا قطعه هايي از دعا، آيات قرآني و روايات و اسماي الهي نيز ديده مي شوند. بخش قابل توجهي از ماشين نوشته هاي فارسي، در باب عرض ارادت به پيشگاه پيشوايان معصوم، امامان و امامزاده ها (ع) هستند.
اين نوشته ها که خود، به چند گونه تقسيم مي شوند، نوعي اظهار دوستي و محبت و نيز توسل به درگاه اهل بيت (ع) است. ماشين نوشته هايي که درباره ي پيامبر (ص) وجود دارد، بخشي از اين نوع نوشته را تشکيل مي دهند که چند نمونه از آن، در پي مي آيد:
1. بر جمال محمد صلوات (13)
بر اساس آموزه ي فرستادن صلوات، با شنيدن و ديدن نام پيامبر (ص) و ثواب هايي که براي صلوات بر شمرده شده است، از هر وسيله اي براي صلوات بر پيامبر و آل پاکش استفاده مي کنند. در صلوات فرستادن و صلوات گرفتن از مردم، از شيوه هاي مختلف و الفاظي گوناگون استفاده مي شود که اين مورد، يکي از آنهاست.
2. محمد، رسول الله (ص)
3. محمد، تاجدار مدينه
4. محمد، شمع جمع آفرينش
در موارد بالا، رانندگان، همراه با آوردن نام پيامبر (ص)، صفتي از صفات ايشان را آورده اند. رسول الله، تاجدار مدينه و شمع جمع آفرينش، از اوصافي است که براي حضرتش آورده شده و به نوعي، بيانگر ويژگي هاي ايشان است.
5. يا محمد مصطفي (ص)
6. يا رسول الله (ص)
اين دو عبارت ندايي، توسل گونه اي است به پيامبر (ص) که در حقيقت، رانندگان، با خطاب کردن و توسل کردن ايشان، خود را در پناه حضرت محمد (ص) قرار داده، از بلاها و خطرها و تصادفات، امان جويي مي کنند.
7. بيمه ي پيامبر (ص)
8 . بيمه ي حضرت محمد (ص)
بيمه کردن، عملي است که شخص، هر گونه زيان و خسارتي را که ممکن است به جان يا مال او وارد شود، با پرداخت حق معيني، به عهده ي شخص ديگري مي گذارد که هر گاه خطر يا خسارت، به او رسيد، بيمه کننده، غرامت آن را بدهد.
اما در اين بيمه ها ـ که در نوشته هاي ماشيني ديده مي شود ـ ، بيمه گزار با بيمه ي ماشين خود، در حقيقت مي خواهد که ماشين خود را از گزند هر گونه خطر و حادثه اي زيان آور، مصون بدارد.
اين بيمه ها که به نام يکي از معصومان (ع) يا امام زاده ها بر روي ماشين ها نوشته مي شوند، بيانگر اظهار ارادت راننده ها به اين بيمه کنندگان است. در دو عبارت بالا، رانندگان، خود و خودروي خود را به نام مبارک پيامبر (ص) بيمه کرده اند.
1. گفت پيغمبر به آواز بلند
با توکل، زانوي اشتر ببند. (14)
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: شخصي نزد پيامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد: شترم را رها کنم و توکل کنم يا زانويش را ببندم و توکل کنم. پيامبر (ص) فرمود: «آن را ببند و توکل کن». (15)
مراد اين بيت و اين حديث، آن است که نبايد با توکل، دست از کار و تلاش برداشت و بايد از وسيله ها نيز استفاده کرد و در رسيدن به هدف، همراه با استفاده از وسايل، به خدا توکل کرد.
2. گفت پيغمبر که چون کوبي دري
عاقبت، زان در برون آيد سري. (16)
در اين آموزه ي نبوي، به پيروان، سفارش شده است تا کمر همت ببندند و براي دستيابي به خواسته ي خود، در کوبيدن در خانه ي صاحب خانه، مداومت کنند. در سفارش پيامبر (ص) به اباذر آمده است: «هر کس در خانه اي را بسيار بکوبد، به رويش گشوده مي شود». (17)
3. گفت پيغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانيد از باد بهار. (18)
در اين بيت منسوب به مولوي، به پيروان حضرت محمد (ص) سفارش شده است که در هنگام وزش باد بهاري، تن خود را از اين باد سرمپوشانند.
در حديثي از پيامبر اکرم (ص) آمده است: «سرماي بهار را غنيمت شمريد (و بدن خود را در معرض آن قرار دهيد)؛ زيرا با بدن شما آن مي کند که با درختان مي کند و از سرماي پاييزي بپرهيزيد (و لباس بيشتري بپوشيد)؛ زيرا همان کاري را که با درختان مي کند، با بدن شما نيز چنين مي کند». (19)
/خ
شخصيت و مقام پيامبر گران قدر اسلام و آموزه هاي روشنگر او نيز در جامعه ي ايراني، تأثير زيادي گذاشته، بسياري از گونه هاي کلامي مردم را به خود اختصاص داده است. با نگاهي به مجموعه هاي روايت کننده ي: کنايه ها، مثل ها، تشبيه ها، متل ها و ... درمي يابيم که نام مبارک پيامبر (ص) و مقام علمي و معنوي ايشان، شکل دهنده و سازنده ي بسياري از عبارات عاميانه ي ايراني است.
در اين نوشته، برآنيم تا بخش کوچکي از اين گونه هاي کلامي را فراديد شما قرار دهيم:
يک. مثل ها
اما آنچه که درباره ي نبي مکرم اسلام، به عنوان مثل در فرهنگ عاميانه به کار مي رود، به دو دسته تقسيم مي شود. در پاره اي از اين مثل ها به صورت مستقيم، به پيامبر يا نام شريف ايشان اشاره شده و در بخشي ديگر از مثل ها، شخصيت يا يکي از رفتارهاي ايشان موجب پيدايش اين مثل ها شده است. نمونه هايي از اين مثل ها را به تماشا مي گذاريم:
1. نام احمد، نام جمله انبياست
چون که صد آمد، نود هم پيش ماست (1)
اين شعر مولوي که گاهي اوقات، بيت کامل و گاه مصرع دوم آن در محاورات به کار مي رود، به معناي آن است که وقتي کسي اصل و منبع چيزي را در دست دارد، فروع و جزئيات آن را نيز داراست، چنان که هر کس، عدد صد را داشته باشد، اعداد مادون آن را (از قبيل نود و هشتاد و ...) نيز طبعا داراست. در گفتگوهاي روزانه ي مردم، هر گاه شخصي بخواهد بيان کند که بيش از آنچه طرف مقابلش ادعا مي کند، در نزد اوست، اين بيت را مي خواند.
2. بولهب، کي پا گذارد در مقام مصطفي (2)
اين مصرع شعري، مصرع اول از شعري منسوب به صباي کاشاني است که مصرع دوم آن چنين است: «ماکيان چون پر گشايد در مطار جبرئيل». مفهوم اين مثل، آن است که هرگز فرد، نالايق و بي هنر و نادان، نمي تواند جاي شخص شايسته و هنرمند و دانا را بگيرد. اين مثل، هنگامي گفته مي شود که فردي بخواهد خود را در جايگاهي بالاتر از مقام خود قرار دهد.
3. رطب خورده، منع رطب کي کند (3)
مثل حاضر يا مثل «خرما خورده، منع خرما نکند» را در جايي مي آورند که نصيحت کننده يا امر به معروف و نهي از منکر، خود، آراسته ي به آن صفت نيکو يا دور از آن صفت زشت نباشد. بنابر مشهور، داستان مثل، درباره کودکي است که مادرش او را نزد پيامبر (ص) آورد و از ايشان درخواست کرد که به او امر فرمايد تا کمتر خرما بخورد. آن حضرت فرمود: «او را روز ديگر بياور تا او را از خوردن منع کنم».
روز ديگر، وقتي به محضر پيامبر آمدند، پيامبر به آن کودک فرمود که کمتر خرما بخورد. وقتي مادر کودک، از علت اين کار جويا شد، پيامبر فرمود: «روز گذشته، خود، خرما خورده بودم و نمي توانستم او را از اين کار، منع کنم».
4. پيامبر خدا هم، حکم به ظاهر مي کرد (4)
اين مثل و نيز مثل «پيغمبر، ديده را نديده گرفت» بدين معناست که تجسس از اسرار و رازهاي مردم و کاويدن درون مردم و قضاوت کردن بر اساس باطن و نيست هاي آنان جايز نيست. هر گاه شخصي بخواهد بر اساس ناديده ها و پنهاني ها که خود، ادعاي دانستن آنها را مي کند يا بر اساس جرمي که اتفاق نيفتاده، با کسي برخورد کند، اين مثل به او گفته مي شود. منظور، اين است که پيغمبر خدا با همه ي علم و آگاهي اش، با مردم بر اساس ظاهر حال آنان و اسلام ظاهري آنان برخورد مي کند، نه بر اساس باطن و اسرار دروني آنها. در سخني از حضرتش مي خوانيم: «ما بر اساس ظاهر، حکم مي کنيم و خداوند، عهده دار باطن مردم است». (5)
5. انبيا را تکبري نيست (6)
هدف از گفتن اين مثل، آن است که کار خود را خود انجام دادن، قسمتي از تواضع و صفت انبياست. همان طور که انبيا تکبر نداشتند، ما نيز نبايد تکبر داشته باشيم و بر عکس، بايد تواضع، پيشه کنيم. داستان مثل چنين است: گويند شخصي مدعي پيغمبري شد. مردم از او معجزه اي خواستند و گفتند: «پيغمبر خاتم (ص)، درخت را به نزد خود مي خواند و درخت، حرکت کرده، به نزد آن حضرت مي آمد، تو نيز چنين کن».
آن شخص، قبول کرده، رو به درختي که در آن جا بود، نمود و چندين مرتبه گفت: «بيا پيش من!». چون درخت، اطاعت نکرد و از جاي خود حرکت نمود، آن مرد گفت: «انبيا را تکبري نيست؛ حالا که درخت، پيش من نمي آيد، من پيش او مي روم».
دو. دعاها و نفرين ها
در دعاها و نفرين ها معمول است که خداوند را به حق، مقام يا آبروي شخصي محترم و بزرگ، نزد خداوند، سوگند مي دهيم و از او مي خواهيم که به حق و منزلتي که اين شخص با عظمت، نزد خداوند دارد، اين دعا و نفرين را مستجاب نمايد. يکي از اين آبرومندان يا بهتر بگوييم، آبرومندترين و ارجمندترين شخص نزد خداوند، مقام اعظم پيامبر (ص) است. در فرهنگ عامه ي مردم ايران، بسياري از دعاها و نفرين ها با توسل به نام و مقام پيامبر (ص) گفته مي شود. خوانندگان گرامي را به نمونه اي از اين دست، توجه مي دهيم:
در ابتداي بسياري از دعاها و نفرين ها اين گونه گفته مي شود: الهي! به آبروي پيامبر، الهي! به حق آبروي محمد، الهي! به مقام رسول الله و ... اين گونه عبارات، در حقيقت، ضماني است براي اجابت دعا و نفرين. (7) به عنوان نمونه گفته مي شود: «الهي! به حق و آبروي محمد، دست به خاک بزني، طلا بشه!».
سه. سوگندها
ايرانيان، پيامبر (ص) را در شمار عزيزترين خود برشمرده، در سوگندهاي خود، از نام پيامبر (ص) بهره جسته اند. شماري از سوگندهاي ايرانيان که به نام پيامبر اسلام، مزين شده اند، اين چنين است:
1. به پيغمبر. سوگندي به پيامبر (ص) است. لازم به ذکر است که هر گاه، کلمه ي پيغمبر، به صورت مطلق مي آيد، منظور، محمد بن عبدالله (ص) است و در مورد ديگر پيامبران، پس از نام ايشان کلمه ي پيغمبر مي آيد مانند: دانيال پيغمبر، نوح پيغمبر و ... . (8)
2. به پير، به پيغمبر. پير، مرشد و راهنماي راه است و پيغمبر، همان پيامبر اسلام. (9)
3. به قرآني که در سينه ي محمد است. (10) اشاره اي است به آيات وحي ـ که جايگاهشان سينه ي مبارک پيامبر (ص) است ـ . گويا با همراه کردن نام رسول خدا با آيات قرآن و اشاره به جايگاه حمل قرآن، تأکيد بيشتري را براي قسم اراده مي کنند.
4. به دندان شکسته ي پيامبر. (11) اشاره است به شکستن دندان مبارک پيامبر (ص) در جنگ احد.
5. به روح رسول الله. (12) با سوگند به روح شريف پيامبر (ص)، تأکيد بيشتري براي قسم اراده مي شود.
چهار. ماشين نوشته ها
اين عبارت ها، معمولا در پشت اتاق، پيشاني، گل گير، سپر عقب ، شيشه ي عقب و ... ماشين هاي باري (مانند انواع وانت، نيسان و کاميون) نوشته مي شود.
اين نوشته ها گاه به شعر و گاهي به نثر گونه است و در برخي موارد، به صورت عارت، کلمه يا مناداهايي نوشته مي شوند. اين شيوه از نوشته ها تابع ادبياتي خاص و قوانيني مشخص نيست، بلکه به تمام معنا عاميانه و ساخته و پرداخته ي عامه ي مردم است. البته در اين ميان، شعرها، تک مصراع ها يا قطعه هايي از دعا، آيات قرآني و روايات و اسماي الهي نيز ديده مي شوند. بخش قابل توجهي از ماشين نوشته هاي فارسي، در باب عرض ارادت به پيشگاه پيشوايان معصوم، امامان و امامزاده ها (ع) هستند.
اين نوشته ها که خود، به چند گونه تقسيم مي شوند، نوعي اظهار دوستي و محبت و نيز توسل به درگاه اهل بيت (ع) است. ماشين نوشته هايي که درباره ي پيامبر (ص) وجود دارد، بخشي از اين نوع نوشته را تشکيل مي دهند که چند نمونه از آن، در پي مي آيد:
1. بر جمال محمد صلوات (13)
بر اساس آموزه ي فرستادن صلوات، با شنيدن و ديدن نام پيامبر (ص) و ثواب هايي که براي صلوات بر شمرده شده است، از هر وسيله اي براي صلوات بر پيامبر و آل پاکش استفاده مي کنند. در صلوات فرستادن و صلوات گرفتن از مردم، از شيوه هاي مختلف و الفاظي گوناگون استفاده مي شود که اين مورد، يکي از آنهاست.
2. محمد، رسول الله (ص)
3. محمد، تاجدار مدينه
4. محمد، شمع جمع آفرينش
در موارد بالا، رانندگان، همراه با آوردن نام پيامبر (ص)، صفتي از صفات ايشان را آورده اند. رسول الله، تاجدار مدينه و شمع جمع آفرينش، از اوصافي است که براي حضرتش آورده شده و به نوعي، بيانگر ويژگي هاي ايشان است.
5. يا محمد مصطفي (ص)
6. يا رسول الله (ص)
اين دو عبارت ندايي، توسل گونه اي است به پيامبر (ص) که در حقيقت، رانندگان، با خطاب کردن و توسل کردن ايشان، خود را در پناه حضرت محمد (ص) قرار داده، از بلاها و خطرها و تصادفات، امان جويي مي کنند.
7. بيمه ي پيامبر (ص)
8 . بيمه ي حضرت محمد (ص)
بيمه کردن، عملي است که شخص، هر گونه زيان و خسارتي را که ممکن است به جان يا مال او وارد شود، با پرداخت حق معيني، به عهده ي شخص ديگري مي گذارد که هر گاه خطر يا خسارت، به او رسيد، بيمه کننده، غرامت آن را بدهد.
اما در اين بيمه ها ـ که در نوشته هاي ماشيني ديده مي شود ـ ، بيمه گزار با بيمه ي ماشين خود، در حقيقت مي خواهد که ماشين خود را از گزند هر گونه خطر و حادثه اي زيان آور، مصون بدارد.
اين بيمه ها که به نام يکي از معصومان (ع) يا امام زاده ها بر روي ماشين ها نوشته مي شوند، بيانگر اظهار ارادت راننده ها به اين بيمه کنندگان است. در دو عبارت بالا، رانندگان، خود و خودروي خود را به نام مبارک پيامبر (ص) بيمه کرده اند.
پنج. شعرهاي حديثي
1. گفت پيغمبر به آواز بلند
با توکل، زانوي اشتر ببند. (14)
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: شخصي نزد پيامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد: شترم را رها کنم و توکل کنم يا زانويش را ببندم و توکل کنم. پيامبر (ص) فرمود: «آن را ببند و توکل کن». (15)
مراد اين بيت و اين حديث، آن است که نبايد با توکل، دست از کار و تلاش برداشت و بايد از وسيله ها نيز استفاده کرد و در رسيدن به هدف، همراه با استفاده از وسايل، به خدا توکل کرد.
2. گفت پيغمبر که چون کوبي دري
عاقبت، زان در برون آيد سري. (16)
در اين آموزه ي نبوي، به پيروان، سفارش شده است تا کمر همت ببندند و براي دستيابي به خواسته ي خود، در کوبيدن در خانه ي صاحب خانه، مداومت کنند. در سفارش پيامبر (ص) به اباذر آمده است: «هر کس در خانه اي را بسيار بکوبد، به رويش گشوده مي شود». (17)
3. گفت پيغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانيد از باد بهار. (18)
در اين بيت منسوب به مولوي، به پيروان حضرت محمد (ص) سفارش شده است که در هنگام وزش باد بهاري، تن خود را از اين باد سرمپوشانند.
در حديثي از پيامبر اکرم (ص) آمده است: «سرماي بهار را غنيمت شمريد (و بدن خود را در معرض آن قرار دهيد)؛ زيرا با بدن شما آن مي کند که با درختان مي کند و از سرماي پاييزي بپرهيزيد (و لباس بيشتري بپوشيد)؛ زيرا همان کاري را که با درختان مي کند، با بدن شما نيز چنين مي کند». (19)
پي نوشت ها:
1. امثال و حکم، دهخدا، ج 4، ص 1786.
2. داستان نامه بهمنياري، بهمنيار، ص 108.
3. دوازده هزار مثل فارسي، شکورزاده، ص 571.
4. امثال و حکم، ج 1، ص 525.
5. شرح اصول الکافي، ملا صالح، ج 8 ، ص 172.
6. داستان نامه بهمنياري، ص 47.
7. کتاب کوچه، شاملو، ج 5 ، ص 1716.
8. همان، ج 8 ، ص 1053.
9. همان، ج 5، ص 1736.
10. همان، ج 5، ص 1742.
11. همان، ص 1740.
12. همان، ص 1740.
13. مستند ماشين نوشته هايي که در اين مقاله مي آيد، با ذکر مشخصات ماشين مورد نظر و تاريخ رويت آن، نزد نويسنده موجود است.
14. امثال و حکم، ج 1، ص 347.
15. التوحيد، صدوق، ص 362.
16. داستان نامه ي بهمنياري، ص 471.
17. الامالي، طوسي، ص 529.
18. امثال و حکم، ج 3، ص 1314.
19. بحارالانوار، ج 59، ص 271.
/خ
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}