نویسنده: آندرو جی نیومن

 
براساس تجزیه و تحلیل متداول در غرب «نهضت ترجمه» ویژگی «عصر طلایی» تمدن اسلامی است. این دوران به خصوص به سالهای آخر حکومت عباسیان اطلاق می‌گردد. براساس این تجزیه و تحلیل «عصر طلایی» در قرن دوازدهم میلادی رو به اضمحلال نهاد و با حمله‌ی مغولان به بغداد در سال 1258 میلادی به پایان رسید. پزشکی اسلامی بیش از آنچه به پزشکی جالینوس علاقه نشان دهد و سعی در تکمیل آن نماید، به سازماندهی مطلوب‌تر پزشکی یونانی که به صورت ترجمه در دسترس قرار گرفته بود، همت گماشت.
برای مثال عموماً عقیده بر این است که پزشکان مسلمان در قرون وسطی، مشابه همکاران مسیحی خود، از کالبدگشایی انسان به دلیل ممنوعیت‌های فرهنگی و مذهبی ویژه چشم‌پوشی می‌نمودند.
تاکنون اندیشمندان غربی تاریخ پزشکی اسلامی عنوان نموده‌اند که دانشمندان مسلمان متخصص، آناتومی را به زبان عربی نوشته و صحبت می‌کردند، دو نقش مهم در مطالعه‌ی آناتومی انسان ایفاء نمودند. ابن النفیس الفریشیی، در شرح خود بر «کتاب قانون فی الطب» ابن‌سینا، وی را بدلیل پذیرفتن فرضیه‌ی جالینوس در وجود یک راه غیرقابل رویت میان دو بطن قلب مورد انتقاد قرار می‌دهد. ابن النفیس وجود چنین راهی را رد نموده و عنوان می‌کند خون بطن راست می‌بایست از طریق ریه‌ها به بطن چپ برسد. نظریه ابن النفیس در متون پزشکی اسلامی که متعاقباً ارائه شدند، جز در آثار دو مفسر عرب قرن چهاردهم میلادی ذکر نگردید با این وجود، محتمل بنظر می‌رسد که نظریه‌ی ابن النفیس بر تئوری‌های آناتومی اروپائیان تأثیر گذاشته باشد.
دومین تأثیر مهم اندیشمندان مسلمان در زمینه‌ی آناتومی انسان، توسط عبدالطیف بغدادی، مدرس پزشکی در دمشق در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم میلادی صورت پذیرفت. وی براساس مشاهدات مشخصی از باقیمانده‌ی استخوان‌های قربانیان قحطی در مصر، نتیجه‌گیری کرد که جالینوس در تشکیل استخوانهای فک پائین و استخوانهای ناحیه‌ی عجز، اشتباهی مرتکب شده است. اگرچه بر مشاهدات بغدادی نیز مشابه‌ی عقیده‌ی ابن النفیس درباره‌ی گردش خون ریوی در آثار بعدی دانشمندان اهمیتی داده نشد که احتمالاً بدلیل آن بود که نظریات وی در یک متن جغرافیایی توصیفی بود.
اگرچه هر دو این عقاید برخی جنبه‌های کار جالینوس را تصحیح نمود، اما دانشمندان غربی پیشنهاد نمودند که هیچیک از آنها عصاره‌ی بنیادین و کاربرد جهانی نظرات جالینوس را نداشته است. در واقع نظرات آناتومیکی دانشمندان مسلمان قرون وسطی، مشابه نظریات پزشکی اسلامی؛ بطورکلی در ماهیت اساساً جالینوسی قلمداد می‌گردد. رهیافت جالینوس به کالبدگشایی انسانی، و تأکید مداوم وی بر ساختمان، عمل و هدف آنطور که نشان دهنده‌ی حضور طرح خداوند باشد، پذیرائی در میان پزشکان و فیلسوفان مسلمان داشته است.
همزمان با اضمحلال پزشکی جالینوس، دومین سنت (tradition یا مکتب dichotomous) در پزشکی اسلامی خود را نمایان ساخت. این مکتب، پزشکی نبوی بود که کوشش داشت نظریه‌ها و اعمال پزشکی را با گفتار رهبران قابل تجزیه و تحلیل باشد، ارائه نماید. مسلمانان سنی بر سخنان و اعمال حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان بلافصل ایشان و شیعیان دوازده امامی علاوه بر قرآن و سنت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهان او، بر گفته‌های دوازده امام، که آخرین آنها در سال 874-873 میلادی غایب شد، تأکید می‌نمایند. مذهب شیعه در اوایل قرن شانزدهم میلادی- حدود یکصد سال پس از آنکه ابن الیاس تک نامه‌ی خود را به رشته‌ی تحریر درآورد- به عنوان مذهب رسمی ایران شناخته شد.
ترجمه و تجزیه و تحلیل تک نامه‌ی الیاس اطلاعات جدیدتری را نسبت به عناصر و روشهای جالینوسی و پزشکی نبوی ارائه کرد.
عربی زبان نوشتارهای پزشکی اسلامی در قرون وسطی بود، اما تصور نمی‌شود که واژه‌های عربی پزشکی به سرعت قابل انتقال به نوشتارهای پزشکی فارسی هم‌عصر خود بوده‌اند. عموماً عقیده بر آن است که تا قرن پانزدهم میلادی، بسیاری از لغات به شیوه‌هایی که در فارسی امروزی یافت می‌شود، نبودند.
در حال حاضر، هیچ فرهنگ لغتی که بطور کلی دارای واژه‌شناسی پزشکی و بویژه واژه‌شناسی آناتومی آن دوران به زبان فارسی باشد، در دسترس دانشمندان نیست. در بهترین فرهنگهای لغت عربی به انگلیس یا فارسی به انگلیسی، به ندرت واژه‌های پزشکی و بویژه آناتومی وجود دارد. در موارد نادر، هنگامی که با چنان واژه‌هایی روبرو می‌شویم، معانی ناکافی یا گاهی نادرست می‌باشند. فومان در واژه‌نامه‌اش که در زمینه‌ی کلمات عربی مربوط به آناتومی در قرون وسطی است، تعداد محدودی واژه فارسی را ذکر می‌نماید. دیگر واژه‌های عربی نیز که در رساله‌های پزشکی عمومی هستند واژه‌ی فارسی در برندارند. هیچ متن پزشکی به زبان فارسی مربوط به قرون وسطی که همراه با واژه‌نامه باشد، به چاپ نرسیده است، جز واژه‌نامه‌ی کوچکی که بخشی از دایرةالمعارف جرجانی است.
تجزیه و تحلیل واژه‌شناسی رساله‌ی ابن الیاس در تعیین میزان ارتباطی که فرضیات و اعمال پزشکی میان فرهنگ پارسیان و اعراب بوجود آورده بود، کمک می‌نماید. در نتیجه درک ما از تکامل تاریخی زبان فارسی، بایستی بیشتر افزایش یابد.
در نهایت، از زمانی که ابن الیاس رساله‌ی خود را برای یک شخصیت سیاسی مهم به رشته‌ی تحریر درآورد، تجزیه و تحلیل متن وی به همراه مطالبی که در فوق ذکر شد نکته‌ای را درباره‌ی تمایل دربار یا عناصر دیگر مربوط به مخاطبین موردنظر نویسنده برای رهیافت‌های مختلف به فرضیات و واژه‌شناسی پزشکی را آشکار می‌سازد.

ایران و آناتومی تا قبل از زمان ابن‌الیاس

تاکنون حدود 38 نسخه از کتاب «تشریح منصوری» ابن‌الیاس مورد بررسی قرار گرفته است. این نسخه‌ها از آمریکا، کانادا، بریتانیا، ایرلند، فرانسه، ترکیه، ایران و هند بوده‌اند. در حدود 6 تا 10 نسخه‌ی اضافی نیز باقیمانده است که می‌بایست مورد بررسی قرار گیرند.
به علاوه از بحثهای مربوط به آناتومی هم در زبان فارسی و هم در زبان عربی که قبلاً توسط دیگران صورت پذیرفته است، بررسی‌های مقایسه‌ای بعمل آمده است. اینها شامل بخشهای مربوط به آناتومی «کتاب المنصوری» فیلسوف، نویسنده و پزشک ایرانی، ابوبکر محمدبن زکریای رازی (م925م)، «هدایت المتعلمین» ابوبکر ربیع بن احمدالاخوینی البخاری (م- حدود 983م) که شاگرد رازی بود «قانون» ابن‌سینا و «ذخیره خوارزمشاهی» جرجانی شاگرد ابن‌سینا و پزشک بزرگی که به طور گسترده‌ای به زبان فارسی مطلب نوشته است، می‌باشد. بویژه «هدایت المتعلمین» یکی از اولین آثار پزشکی زبان فارسی می‌باشد و اثری است که ظاهراً برای نسل‌های بعدی نویسندگان پزشکی به زبان‌های فارسی و عربی و بعلاوه برای دانشمندان غربی تاریخ پزشکی در ایران و اسلام آشنا است.
دانشمندان مسلمان هم بسیاری از نظرات آناتومیکی را که در مکتب جالینوس پیش از اسلام وجود داشته است را از عربی به فارسی درآورده و مورد تأیید قرار داده‌اند.
برای مثال اولین بحث مربوط به آناتومی که به تفصیل در ایران اسلامی بارز شد احتمالاً در «هدایت المتعلمین فی الطب» است که مجموعه‌ای از پزشکی عمومی بوده و به درخواست پسر نویسنده به رشته تحریر درآمده است. اگرچه البخاری به رازی به عنوان «استاد» در این متن لقب می‌دهد، اما عقیده بر اینست که استفاده از واژه‌ی «استاد» احتمالاً نشان دهنده‌ی شناسایی وی از «مکتب» رازی است. آناتومیست‌های بعدی از «البخاری» یا کتاب «هدایه» یا دیگر آثار وی که در کتاب «هدایة» از آنها نام برده شده است از جمله رساله‌ای در زمینه نبض و رساله‌ای دیگر در زمینه‌ی آناتومی است و بنظر می‌رسد که نابود شده‌اند، نامی نمی‌برند.
اطلاعات ناچیزی که در مورد زندگی اخوینی موجود است از خود کتاب «هدایة» حاصل می‌شود. براساس این کتاب نویسنده 30 سال به حرفه‌ی پزشکی اهتمام ورزیده و در میان بیماران وی فردی از خاندان سلطنتی بوده است که او با موفقیت او را درمان نموده است.
آشکار است که البخاری با مجموعه پزشکی عمومی رازی به نام «کتاب المنصوری» که به زبان عربی نگاشته شده است و به حاکم سامانی ری اهداء شده بود، آشنایی داشته است. اگرچه البخاری به رازی و اثرش فقط در بخش‌هایی از «هدایه» اشاره می‌نماید که در زمینه‌ی آناتومی نیستند، اما بخشهای مربوط به آناتومی را در اثر خودش همانند آنچه رازی در کتابش به رشته‌ی تحریر در آورده، سازماندهی کرده است. هر دو اثر با بخشهایی در زمینه‌ی اندامهای ساده (مفردات)- استخوانها، اعصاب، عضلات، وریدها و شریانها آغاز می‌شوند و با بخشهایی در زمینه‌ی اندامهای پیچیده (مرکبات)- چشمها، بینی، قلب، روده‌ها و غیره دنبال می‌شود. و بخش دوم از بالا به پائین بدن تقسیم‌بندی صورت می‌پذیرد. به عنوان مثال بخشهایی از مباحث البخاری که در مورد مری و معده است نیز تشابه بسیاری با بخشهای مشابه در «کتاب المنصوری» دارد.
اخوینی نیز مانند رازی بسیاری از مطالب آناتومی جالینوسی را پذیرفت. آنان پذیرفتند که تعداد استخوانهای بدن 248 و تعداد عضلات 529 عدد است. این ارقام همانهایی هستند که در آثار جالینوس ذکر شده است. در ضمن هر دو دانشمند عقاید یونانیان را که به وجود مایع منی در زن و مرد عقیده داشتند، پذیرفتند.
با این وجود، آناتومی اخوینی صرفاً ترجمه‌ای به زبان فارسی از متن عربی رازی نیست. برای مثال، در زمینه‌ی آبستنی و تولد که رازی بخش کوچک و مجزایی را به آن اختصاص داده است، در کتاب «هدایه» بطور ویژه به آن اشاره نشده است. در مورد اندامهای مرکب مانند کبد، طحال، کلیه و مثانه و نقش قفسه سینه و ریه‌ها در حرکت خون، کتاب «هدایه» جزئیاتی دارد که آناتومی «کتاب المنصوری» ذکر از آن به میان نیامده است. همچنین اخوینی به توضیح در مورد اعمال اندامها علاقه بیشتری از رازی داشت تا جائیکه واژه‌ها مدنظر هستند. اگرچه البخاری از کلمات عربی در اشاره به بعضی ساختارهای آناتومیکی استفاده نموده است، اما تعداد واژه‌های فنی به زبان فارسی که در کتاب «هدایه» استفاده شده است مجموعه‌ای مشخص از واژه‌های آناتومیکی به زبان فارسی را ارائه می‌دهد که هنوز در این زمان نیز کاربرد دارد. برای مثال بنظر می‌رسد واژه‌هایی مانند «رگهای ناجهنده» در مقابل کلمه‌ی العروق گیرالضوارب (وریدها)، ترجمه‌های مستقیم کلمات عربی باشند. در حالی که بعضی دیگر، مانند «رگ» در مقابل «عرق» (مجرای خونی)، «شش» در مقابل «ریه» و «استخوان» در مقابل «عظم» اینچنین نیستند.
مقایسه‌ای میان مباحثات آناتومیکی ابن‌سینا و جرجانی نیز مفید است. ید اسماعیل بن حسن جرجانی، مجموعه‌ی پزشکی عمومی خود به زبان فارسی به نام «ذخیره خوارزمشاهی» را در 1112م به اتمام رسانده و متن را به قطب الدین محمد خوارزمشاه هدیه نمود. جرجانی، پزشک دربار مدتی شاگرد فیلسوف و پزشک ایرانی، حسین بن عبدالله بن سینا بوده است.
آناتومی در کتاب «القانون فی الطب» که اثر پزشکی عمومی به زبان عربی ابن‌سینا است و ذخیره خوارزمشاهی جرجانی با نوشته‌های جالینوسی درباره آناتومی، رازی و اخوینی در تضاد نبود. با این وجود، تفاوت بارز آن شرح مبسوطی از ساختارهایی مانند جمجمه، ریه‌ها، کبد، کلیه و اعمال آنها در کتاب قانون است. و هم تأکید بیشتری بر توضیحات اضافی از ساختار و اعمال اندامها است. ابن‌سینا، همچنین غالباً توضیحات خاصی را که توسط آناتومیستهای قبل از وی، از جمله جالینوس ارائه شده بود را مورد انتقاد قرار می‌داد.
جرجانی نیز بسیاری از مطالبی را که ابن‌سینا به آناتومیهای البخاری و رازی افزوده بود را منعکس می‌نمود. بخشهایی از بحث جرجانی، برای مثال ساختمان و عمل اعصاب، جمجمه، گوش و کبد آشکارا توسط نظریات ابن‌سینا آراسته شده بود. هم ابن‌سینا و هم جرجانی، مشابه رازی و البخاری اما بیشتر از آنها به تشابهات اندامهای تولید مثلی مرد و زن پی برده بودند.
جرجانی مشابه ابن‌سینا، برخی توضیحات ارائه شده توسط آناتومیستهای پیشین، از جمله جالینوس و خود ابن‌سینا را مورد انتقاد قرار داد. برای مثال، هنگام بحث در مورد تعداد عضلات بدن، جرجانی انتقاد ابن‌سینا به شمارش جالینوس را که در «شرح جالینوس» آورده است، ذکر نموده و با شمارش استادش که تعداد عضلات بدن را 518 عدد و 529 عدد می‌داند، موافقت می‌نماید. اگرچه در آثار مختلف، جالینوس شمارش‌های متفاوتی را ارائه داده است ابن‌سینا نیز در جایی دیگر تعداد 529 عدد را پذیرفته است، جرجانی همچنین بحث ابن‌سینا در مورد اولین جفت اعصاب جمجمه‌ای را هم مورد انتقاد قرار داده است و موافقت خود را با نظریات جالینوس اعلام نموده است.
استقلال جرجانی از ابن‌سینا در ارائه جزئیات بیشتر نسبت به کتاب «قانون» در مورد بعضی از ساختمانها مانند شاخه‌های ورید اجوف و عملکرد کلی اهداف و شریانها، آشکارتر می‌گردد. به علاوه اگرچه رازی و ابن‌سینا بخشهایی را در مورد آبستنی و تولد ارائه کرده‌اند، اما جرجانی و اخوینی هیچگونه توضیحی بیش از آنچه در بحث کلی در مورد اندامهای تولیدمثلی عنوان کرده‌اند، ارائه ننموده‌اند. ابن‌سینا آناتومی اندامهای مرکب را در بحث وسیعتری جای داده است که در ضمن عناوین اضافه‌ای مانند بیماریهای خاص هر اندام و درمانهای آن را نیز شامل می‌شود. اگرچه جرجانی از ترتیب سازماندهی آناتومیهای رازی و البخاری پیروی کرده است که اندامهای مرکب را درست پس از اندامهای ساده مورد بحث قرار می‌دهند.
در ارتباط با نامگذاری اندامها «ذخیره خوارزمشاهی» مشابه کتاب «هدایه» حاوی تعداد زیادی از واژه‌های فارسی است. بسیاری از این واژه‌ها در «هدایه» کار رفته بودند. با این حال، برخی با اندکی تغییر در «ذخیره خوارزمشاهی» پدیدار گشتند که منعکس کننده‌ی گسترش زبان فارسی در طول دو قرن بوده است. برای مثال واژه‌ی «ششا» که در «هدایه» به جای واژه عربی «ریه» بکار رفته بود، در «ذخیره خوارزمشاهی» به «شش» تغییر یافته است، به علاوه اگرچه اخوینی بطور کلی فقط از واژه‌های فارسی استفاده کرده بود اما جرجانی غالباً هم واژه‌های فنی فارسی و هم عربی را بکار برده است.

آناتومی ابن‌الیاس

منصوربن محمدبن احمدبن یوسف بن الیاس مبحثی کوتاه را در مجموعه‌ی پزشکی عمومی خود که به زبان فارسی نگاشته است به آناتومی اختصاص داده است. این مجموعه که «کفایه مجاهدیه» یا «کفایه منصوری» نامیده می‌شود، حدود سال 1385 به رشته‌ی تحریر درآمد و به سلطان مجاهدالدین زین العابدین» آخرین حکمران دوران مظفریه فارس قبل از فتح تیمور تقدیم شد. در سال 1396، کمی پس از این فتح، ابن الیاس رساله‌ای مجزا به زبان فارسی در مورد آناتومی به نام «تشریح منصوری» را که طولانی‌تر از بخش‌های مربوط به آناتومی «کفایه مجاهدیه» بود را به پیر محمد بهادرخان» نوه‌ی تیمور و حاکم فارس اهدا کرد.
ابن الیاس نسبت به نویسندگان پزشکی که در فوق مورد بحث قرار گرفتند به جنبه‌های پزشکی نبوی آگاه‌تر و علاقه‌مندتر بوده است. اگرچه وی، با نکات خاصی در روش آناتومیکی جالینوس مخالف بود، اما دین وی به روش جالینوس آشکار است. برای مثال در «تشریح منصوری» وی شمارش تعداد استخوانهای بدن از جالینوس پیروی نموده و عدد 248 را بیان کرده است. وی از رازی تبعیت کرده و استخوانی را که در پایه‌ی قلب فرض می‌نموده‌اند، رد کرده است. ابن الیاس به آناتومی ابن‌سینا اشاره می‌نماید و اگرچه در هیچ بخشی از جرجانی نام نمی‌برد، اما بحثهایش در مورد مثلاً استخوانها و کلیه، با نکات ویژه و منازعات نظری که در «ذخیره خوارزمشاهی» موجود است در یک راستا است. به علاوه، ابن‌الیاس مانند ابن‌سینا و جرجانی بر این عقیده بود که قلب مهمترین اندام در بدن است و نیز مانند ابن‌سینا تصور می‌نمود که قلب اولین اندامی است که پس از بارداری نمود می‌یابد.
خلاصه آناتومی ابن‌الیاس، بویژه در نوشته‌ها «تشریح منصوری» شامل نکات متفاوتی از آناتومی‌های در آثار فوق‌الذکر است. در حالی که رازی و ابن‌سینا بخشهای جداگانه‌ای را به آبستنی و تولد اختصاص داده‌اند. ابن‌الیاس نه تنها بخشهای طولانی درباره آبستنی و زایمان دارد بلکه به مسایل جنین شناسی نیز در بحثهایش در مورد اندامهایی مانند استخوان، قبل و مغز می‌پردازد.
«تشریح منصوری» شاهدی از تأثیر متقابل پزشکی جالینوسی و اسلامی است ولی در کتاب «کفایه مجاهدیه» به پزشکی نبوی اشاره‌ای نمی‌شد.
از بررسیهای انجام شده می‌توان استنباط کرد که علم تشریح انسان در جهان اسلام تحت تأثیر روش جالینوس بوده است. اگرچه تا این تاریخ تحقیقات اندکی صورت پذیرفته، اما منابع پزشکی اسلامی نیز دارای منابع آناتومیکی بسیاری است. جلال‌الدین عابدالرحمان ابن ابی بکرالسیوتی (م-1505م) در رساله‌اش که درباره پزشکی نبوی است بخشی را به آناتومی اختصاص داده و از آیات قرآن و احادیث بسیاری که در ارتباط با واژه‌ها و مفاهیم آناتومیکی است، نام می‌برد. برای مثال السیوتی از سوره‌ی 69 آیه‌ی 46 و سوره‌ی 50 آیه‌ی 16 نام می‌برد که به ترتیب به ائورت و ورید و داج اشاره دارند. اگرچه در هر دو آیه از واژه‌هایی استفاده شده که نویسندگان پزشکی بعدی مانند ابن‌سینا، بکار برده نشده‌اند. السیوتی همچنین احادیث نبوی در زمینه‌ی مسائل تشریحی را از مجموعه‌های حدیث عمده مانند «صحیح» محمدبن اسماعیل البخاری (م870م) و کتاب مسلم ابن الجّاج ذکر می‌نماید. در یکی از این احادیث این عبارت به پیامبر نسبت داده شده است که:
«معده مخزن بدن بوده و رگها به طرف پائین می‌روند تا آن را آبیاری نمایند. کبد بخش عمده‌ی غذای مایع را توسط این رگها می‌مکد».
در حدیث دیگری در همان مورد به پیامبر این جمله نسبت داده شده است که «معده اندامی عصبی است، توخالی با گردنی دراز» به حضرت علی (علیه السلام) این عبارت نسبت داده شده است که بنی آدم از 360 مفصل آفریده شده است».
ابن‌الیاس با توجه به تأثیرات پزشکی جالینوس و اسلامی به مسایل قابل توجه مطالعه‌ی واکنش میان این دو روش اشاره می‌نماید.
از مطالب قابل توجه برای مطالعه واکنش متقابل میان روشهای پزشکی جالینوس و اسلامی، سئوالات ابن‌الیاس در ارتباط با آبستنی «مراحل نمو جنین، و سئوال در مورد مرحله‌ای است که جنین زنده می‌شود. محققان تاریخ اهمیتی را که دانشمندان قرون وسطی برای این مسئله قایل بوده‌اند را نشان داده‌اند، بویژه این امر در توضیح ابعاد قانونی شرایط مجاز داشتن با قدغن کردن سقط جنین یا اشکال دیگر کشتن جنین و ضدبارداری مورد استفاده داشته است.
منابع پزشکی اسلامی، مانند قرآن، حدیث و تفاسیری که بر این متون موجود است و نیز مجموعه‌ی قوانین اشارات متعددی به موضوعات مربوط به تولید مثل و نمو جنین دارند. برای مثال در سوره‌ی 22 آیه‌ی 5 و سوره‌ی 23 آیات 14-12 قرآن به طور ویژه در مورد مسأله نمو چنین بحث می‌نماید. ابن‌القیم الجوزیه (م1351م) دانشمند حنبلی در شرح خود در مورد قرآن، با توجه به متون الهی و نتایج علمی ارسطو، بقراط، جالینوس، ابن‌سینا و رازی در مورد تولید مثل و نمو جنین به تفصیل بحث می‌نماید و السیوطی در بخش تشریح رساله‌ی خود در مورد پزشکی نبوی نه تنها اشاراتی به آیات قرآنی دارد بلکه از احادیثی که در ارتباط با آبستنی و جنین شناسی هستند، نیز نام می‌برد. برای مثال، برخی احادیث درباره‌ی ترکیب متغیر مایع منی مرد و زن و بعضی درباره‌ی تأثیر منی بر شباهت نهایی فرزند به مادر و پدر و بعضی دیگر درباره‌ی مدت زمان باقی ماندن جنین در رحم و پیشرفت تمایز اندامها درهم بوده‌اند.
ابن‌الیاس در بخش مقدمه اثر خود به مسایل مربوط به بارداری و نمو جنین و در بخش پایانی به مسائلی در ارتباط با اندامهای مرکب و نمو جنین پرداخت. در بخش نهایی و بویژه به مراحل نمو جنین با جزئیات به مطالب بسیار بیشتری پرداخت. وی بویژه به مدارکی که پزشکی نبوی درباره‌ی مسائل مربوط به بارداری، توجه نمود. برای مثال در مخالفت با عقیده‌ی ارسطویی که وجود مایع منی را در زن آشکار می‌نمود. ابن‌الیاس تنها مدارکی را که در چند حدیث نبوی وجود دارند ذکر می‌نماید. وی بحثهایی را که جالینوس و بقراط در جهت طرفداری از وجود نظریه‌ی مایع منی در زن است را کاملاً به فراموشی می‌سپارد، اگرچه آگاهی وی از نظریات پزشکی جالینوس و بقراط آشکار است زیرا در بقیه‌ی بخشهای رساله‌اش به آنها اشاراتی می‌نماید.
بطور مشابهی، ابن‌الیاس از این نظریه که کوتاهترین زمان ممکن بارداری شش ماه است، نخست با اشاره به سوره‌ی 46 آیه‌ی 15 و سپس سوره‌ی 2 آیه‌ی 233 و سپس با ذکر جمله‌ای از ابن‌سینا در این باره حمایت می‌نماید. ابن‌الیاس همچنین در پاسخ به این سئوال که چرا کودکان مذکر یا مؤنث متولد می‌شود، به ذکر احادیث پرداخته و بطورکلی مدارک ارائه شده توسط پزشکان قبلی که به روش جالینوس معتقد بودند را کوچک شمرده و یا برای آنها اهمیتی قایل نمی‌شود.
هنوز روشن نشده است که چرا ابن‌الیاس در دومین رساله‌اش به ذکر مدارکی از پزشکی نبوی اهتمام می‌ورزد. با این وجود پیشنهاد شده است که بیان اهمیت پزشکی نبوی در «تشریح منصوری» احتمالاً کوشش برای نشان دادن قدرت اسلام و متوجه کردن تیموریان به مسایل دینی بوده است.
بنابراین، ابن‌الیاس بحث خود را در مورد اندامهای مرکب به شکل متفاوتی از سایر آناتومیستها انجام داد. او مانند رازی، اخوینی و جرجانی در هر دو اثرش اندامهای مرکب را بلافاصله پس از اندامهای ساده ذکر می‌نماید. ابن‌الیاس، مانند آناتومیستهای قبل از خود، اندامهای مختلف را از نظر ارتباط متقابل عملکردی به یکدیگر ارتباط می‌دهند. اگرچه برخلاف این نویسندگان، ابن‌الیاس بحث خود را در مورد اندامهای مرکب براساس سلسله مراتب اندامهای براساس اهمیت آنها در حیات تنظیم نموده است. بنابراین، ابن‌الیاس نخست بحث خود را در ارتباط با اندامهای حیاتی و تنفسی که مهمترین آنها قلب است- آغاز می‌کند و سپس آناتومی اندامهای مربوط به تغذیه، حس و در نهایت تولیدمثل را ارائه می‌دهد.
همچنین «تشریح منصوری» بدلیل تصاویر آناتومیکی که غالباً همراه با متن اثر می‌باشد، مشهور است. هر دو اثر ابن‌الیاس نسبت به تشریحهای قبلی جزئیات کمتری را در بردارند. به عنوان مثال بحث «تشریح منصوری» در مورد عضلات، معده و روده‌ها در مقایسه با آنچه در «ذخیره خوارزمشاهی» یا «قانون» آمده است، مختصر است.
در مقایسه با تشریح اخوینی و جرجانی که به زبان فارسی نگاشته شده‌اند، ابن‌الیاس از واژه‌های آناتومی رسمی فارسی کمتر استفاده نموده است. بدلیل آگاهی کامل او از واژه‌های پزشکی، بویژه آناتومی، عربی، توجه ویژه‌ای را برای اجتناب از سوء تفاهم احتمالی که استفاده‌ی بسیار زیاد از واژه‌های عربی رسمی در بر دارد، صورت داد. برای مثال به دنبال کاربرد اولیه‌ی کلمات عربی، وی غالباً این کلمات و توضیحات را به زبان فارسی بسیار ساده و غیرفنی ترجمه می‌نمود. وی در بقیه‌ی بحث برای توضیحات از زبان فارسی استفاده می‌کرد، یا واژه‌های عربی و فارسی را در کنار یکدیگر بکار می‌برد. گوئی در حدود آشنا نمودن عامه‌ی مردم با واژه‌های فنی بیگانه و معادل فارسی آنها توسط تکرار مداوم بود. بعضی بخشها، اگرچه کم، وی صرفاً از واژه‌های فارسی استفاده می‌نماید. همانگونه که انتظار می‌رود، تلاش مستمر ابن‌الیاس در این زمینه بویژه اشارات وی به توضیحات پیچیده و فنی نویسندگان پیشین از ساختارها و اعمال استخوانها، اعصاب، عضلات، وریدها و شریانها جالب توجه است.
عمل ابن‌الیاس در ارائه واژه‌ی آناتومی به زبان عربی و اضافه نمودن توضیحات به زبان فارسی، احتمالاً بدلیل آن بوده است که لغات فنی فارسی بطور گسترده استفاده نمی‌شده‌اند و واژه‌های عربی نیز در خارج از جمع متخصصان به اندازه‌ی کافی شهرت نداشته است.
استفاده ابن‌الیاس از زبان فارسی بیان کننده‌ی استفاده و درک مطالب آناتومی توسط قشر نیمه تحصیلکرده و بویژه اقشار بی‌سواد، عامه‌ی جمعیت در ایران است.
ابن‌الیاس اشعاری به زبان فارسی درباره تشریح دارد. مانند اشعاری که در مورد چشم و روده است. در این اشعار گاهی از واژه‌های آناتومی عربی استفاده می‌شد، شبیه بخشهایی از شعر پزشکی به زبان عربی ابن‌سینا است. برای مثال، ابن‌الیاس در بخشی که در مورد روده‌ها است اشعار فارسی را نقل می‌نماید که در بردارنده‌ی اسامی مختلف روده‌ها و خلاصه‌ای از اعمال آنها توسط کلمات فارسی است. در حقیقت بسیاری از واژه‌های فارسی که در نثر و شعر استفاده شده‌اند، هنوز هم در زبان فارسی نوین، پس از گذشت بیش از پانصد سال از تألیف رساله‌ی ابن‌الیاس، کاربرد دارند.
شیوه‌ی اشعار ابن‌الیاس شبیه اشعار فارسی نسبتاً ناشناخته‌ی پزشک ایرانی قرن دهم میلادی، حکیم میسری، در مورد خصوصیات خارجی بدن، بیماریها، دردها و درمانهاست.
آهنگ اشعار ابن‌الیاس، مانند شعر حکیم میسری است به طوری که حفظ کردن آنها را ساده‌ می‌نماید.
چنان اشعاری ممکن است بویژه برای پزشکان و توده‌ی مردم به احتمال بسیار مفید باشد.
در ارتباط با مسأله تشریح و کالبدگشایی، اگرچه هیچ اشاره‌ی خاصی به چنان اعمالی در «تشریح منصوری» وجود ندارد، اما ابن‌الیاس به طور واضحی مشاهده را بر قیاس ترجیح می‌دهد. برای مثال، ابن‌الیاس در مقدمه مزایای مشاهده نسبت به قیاس را برشمرد، بنابراین در ارتباط با مخاطبان «تشریح منصوری» می‌توان تصور کرد که علاوه بر پیر محمودابن شیخ ابن تیمور، که رساله به وی هدیه شده است، دیگر دست‌اندرکاران حرفه‌ی پزشکی، درباریان، اقشار برجسته‌ی اقتصادی- اجتماعی و سیاسی نیز از مخاطبان اصلی نویسنده بوده‌اند. برای مثال اضمحلال دولت ایلخانیان و متعاقب آن تهاجم تیموریان و ایجاد پویایی جدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، اقشار برجسته‌ی قدیمی و جدید با نظم سلسله مراتبی ابن‌الیاس درباره اندامهای بدن برای حیات موافق بودند: زیرا به صورت غیرمستقیم عنوان می‌شد که سیاست بدن بر پایه‌ی سلسله مراتبی که به طور مشابهی منظم و پایدار است، فعالیت می‌نماید.
توافق نهایی ابن‌الیاس با ارسطو و حدیثی که در مورد تفوق سیستم مرکزیت قلب بود دال بر سازگاری میان عناصر پزشکی نبوی و روش ارسطویی است. دربار با حمایتش از این اثر بویژه علاقه‌ی آشکار خود به تلفیق دو سیستم را نشان داد: کتب آناتومی جرجانی و ابن‌الیاس که به زبان فارسی نگاشته شدند، نافذ بودند. رساله‌ی آناتومی که قبل از سال 1646 میلادی توسط ابوالمجد الطبیب البیداوی کامل گشت و متنی دیگر در زمینه‌ی آناتومی که در تاریخ نامشخصی توسط عبدالرزاق به رشته تحریر درآمد، مشابه بخشهایی از «تشریح منصوری» است. تعداد نسخه‌های زیاد «تشریح منصوری» حکایت از آن دارد که این رساله در قرون بعدی نیز محبوب باقی مانده است. در سال 1424 میلادی نفیس بن عواد کرمانی این کتاب را کامل نمود و به نام «طب الاکبر» به عالمگیر پیشکش کرد. این اثر آشکارا از «ذخیره خوارزمشاهی» و «کفایه مجاهدیه» گرفته شده است.
روشن است که زبان فارسی قادر به ارائه‌ی مفاهیم و واژه‌های فنی برای بیان آناتومی جالینوس در پزشکی اسلامی بود. مطمئناً این روند را نویسندگانی مانند اخوینی و جرجانی تسهیل کردند. دومین کتاب آناتومی ابن‌الیاس حاکی از آن است که زبان فارسی توانایی مشارکت در پزشکی نبوی را نیز داشت.
بنظر نمی‌رسد، در بین اقشار تحصیلکرده، سیستمهای آناتومیکی نظیر سیستم چینی، که از طریق کُتُبی مانند «تنکوگنامه ایلخانی در فنون علوم خطایی» که در سال 1314 میلادی به زبان فارسی و زیر نظر رشیدالدین فضل الله کامل گشت، جایگاه پزشکی اسلامی را گرفته باشد. در واقع بخشهایی از این رساله حاکی از آشنایی با آناتومی جالینوسی است.
همانگونه که در «تشریح منصوری» عنوان شده است، قرآن و حدیث شامل مطالبی درباره‌ی موضوعات آناتومی هستند. بدون شک ستاره‌شناسی و سِحر نیز از منابع «مردم پسند» فهم آناتومی بودند؛ در واقع مشخص شده است که شخصیتهای دربار به چنین جایگزین‌هایی در رابطه با موضوعات غیرآناتومیکی رجوع می‌کرده‌اند. عناصر آناتومی چینی، هندی و قبل از اسلام نیز احتمالاً بُعدی را به دانش آناتومی «مردم‌پسند» اضافه نموده است.

خلاصه و نتیجه‌گیری

هدف طرح حاضر، بررسی «تشریح منصوری» ابن‌الیاس به عنوان محملی برای بحث درباره‌ی ارتباط رساله‎ی وی با تصاویر تشریحی است که غالباً همراه با نسخه‌های خطی این رساله موجود است، برای تجزیه و تحلیل این رساله به منظور آشکار نمودن وضعیت آناتومی انسان توسط فارسی زبانان بوده است. میان دو نظریه‌ی پزشکی جالینوسی و نبوی، بررسی واژه‌های مربوط به آناتومی که در دسترس فارسی زبانان بود و ارزیابی ماهیت مخاطبان نوشتارهای پزشکی به زبان فارسی در این دوران ضرورت دارد. پیشرفتهای ویژه‌ای در مورد امور فوق صورت گرفته است. نخست در ارتباط با مسأله‌ی ماهیت ارتباط روشهای پزشکی جالینوسی و پزشکی نبوی در این دوران، آشکارا درک معمولی غربیان از «پزشکی اسلامی» به نحوی که از این دو روش مجزا تشکیل شده است، مفید نیست:
«تشریح منصوری» ابن‌الیاس در بردارنده‌ی جنبه‌های مختلف این دو روش هستند ثانیاً به رغم نامگذاری اندامها ابن‌الیاس، رساله‌اش حاکی از آن است که اگرچه واژه‌های فنی زبان فارسی ممکن است بطور گسترده مورد استفاده قرار نگرفته باشد یا برای مخاطبان ابن‌الیاس آشنا نباشد، این مطلب مثلاً برای بکارگیری ابن‌الیاس از توضیحات ماده، غیرفنی و به زبان فارسی نامگذاری رسمی و استفاده از شعر در زمینه‌ی آناتومی به زبان فارسی منعکس می‌گردد. شناخت این اشعار ممکن است مطالب زیادی را در مورد فهم جنبه‌های آناتومی انسان برای افراد غیرپزشک را ارائه کند.
بطورکلی، به نظر می‌رسد که بازگشت به جنبه‌های پزشکی نبوی توسط ابن‌الیاس در «تشریح منصوری» عدم تمایل وی در بکارگیری واژه‌های فنی عربی و فارسی رایج و استفاده‌ی وی از منابع نظم مردم‌پسند که در تضاد کامل با اثر قدیمی‌ترش «کفایه مجاهدیه» و نیز آناتومیهای فوق الذکر به زبان عربی و فارسی است.
ثالثاً با توجه به مخاطبان «تشریح منصوری» به نظر می‌رسد این اثر از مجموعه‌ی نخست وی «کفایه مجاهدیه» تفاوت داشته است. مهمترین اختلاف، استفاده‌ی آشکار از تصاویر آناتومیکی است که سابقه‌ی آن هنوز روشن نیست. اثر بعدی وی «تشریح منصوری» نیز شامل اشارات بسیاری به روش پزشکی نبوی و سهم آن در درک آناتومی انسان دارد، برداشتهایی که در بخشهای مربوط به آناتومی در آثار قبلی وجود نداشته است. نهایتاً تشریح منصوری نیز در بردارنده‌ی گفته‌هایی از آثار منظم پزشکی به زبان فارسی در زمینه‌ی موضوعات آناتومیکی است که احتمالاً هنوز وجود دارند. این ترکیب اختلافات احتمالاً می‌بایست بخشی حاصل تفاوت در مخاطبین دو اثر ابن‌الیاس باشد. آشکارترین اختلاف بین دو گروه مخاطب در سطحی بالا یعنی در رهبری سیاسی منطقه، با تغییر حکومت مظفریان و تأسیس حکومت تیموریان بود. اگر ساختار اجتماعی- اقتصادی موجود توسط تیموریان دست نخورده باقی می‌ماند، احتمالاً در تغییر در مخاطبین غیر درباری چنین آثاری، تغییری ناچیز یا عدم تغییر مشاهده می‌شد.
بطورکلی، مطالعه‌ی «تشریح منصوری» ابن‌الیاس رویهمرفته طیفی متنوع‌تر از آنچه مفسران غربی عنوان کرده‌اند را در طی این دوران مشخص می‌سازد. نظریه‌های پزشکی متنوعی علاوه بر نظریات جالینوس در سراسر دوران پس از گسترش اسلام به ایران رواج داشته است. بنظر می‌رسد، مجموعه‌ی واژه‌های پزشکی به زبان فارسی که متعاقب رواج اسلام موجود بوده است، به تدریج تا قرن چهاردهم میلادی منسوخ شده‌اند.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.