زندگي 2
زندگي 2
زندگي 2
عمر مفيد شما چقدر مىباشد؟
طول عمر چيست ؟
ميزان زمانى را كه يك انسان براى زيستن تلف مىكند، «طول عمر» گويند، كه با تولد جسم شروع و حركت در چهار بعد، خور و خواب و خشم و شهوت ادامه و سپس با مرگ جسم پايان مىپذيرد.
در يك كلام حركتى افقى از گاهواره تا گور است!
به طور مثال، گويند: فلانى هفتاد سال عمر كرد و مرد و از او تعدادى بچه و يك يا چند باب خانه يا مغازهاى يا حقوقى ماهيانه به جاى مانده است. همين!
عرض عمر چيست؟
عمر مفيد چيست؟
آدمى كه 70 سال طول عمر داشته ولى فقط 10 سال به تعالى روح خويش پرداخته، يعنى اين آدم 70 سال عمر كرده ولى عمر مفيدش 10 سال بوده است.
دوست داريد جاى اين آدم باشيد ؟!
نكته جالب!
انسانى را ملاحظه فرماييد كه 30 سال عمر كرده ولى حدود 50 سال به تعالى روح خويش پرداخته. يعنى، اين انسان 30 سال عمر كرده ولى عمر مفيدش 50 سال بوده است.
دوست داريد جاى اين انسان باشيد ؟!
اكنون كه معناى عمر مفيد را متوجه شديد، مىتوانيد عمر مفيد خود را محاسبه كنيد.
راستى، عمر مفيد شما چقدر است ؟!!
نكته جالب!
« اوشو » با ديدن نمودار طول عمر مىگويد:
تمام زندگى را در خطى افقى بسر بردهاى
از گاهواره تا گور!
در مراقبه دگرگونى رخ مىدهد.
ديگر در خطى افقى سير نمىكنى.
به حالت قايم در مىآيى
به اوج خودآگاهى خواهى رسيد
و به ژرفترين نقطه خودآگاهى،
نقب خواهى زد!
« ساى بابا» - عارف مشهور هندى - زندگى را چنين مىسرايد:
زندگى يك آواز است ، آن را بخوان!
زندگى يك بازى است ، آن را بازى كن!
زندگى يك مبارزه است ، با آن مقابله كن!
زندگى يك رويا است ، به آن واقعيت ببخش!
زندگى يك فداكارى است ، آن را عرضه كن!
زندگى يك عشق است ، از آن لذت ببر!
نگرش « جبران خليل جبران » نيز مانند هميشه براساس عشق بنيان نهاده شده و مىسرايد:
- به شما گفته شده كه زندگى تاريكى است.
- من مىگويم: زندگى براستى تاريكى است! مگر آن كه شوق و كششى باشد،
و هرگونه شوقى نابيناست، مگر آن كه دانشى باشد و هرگونه دانشى بيهوده است، مگر آن كه كارى باشد.
و هر كارى ميان تهى است، مگر آن كه عشقى باشد.
و هنگامى كه با عشق زندگى مىكنيد، خود را به خود و به يكدگر و به خداوند پيوند مىدهيد!
« كوئين مك كارتى » روزهاى زندگى را گاهى تيره مىبيند و با لحن لطيفى مىسرايد:
همه چيز اگر كمى تيره مىنمايد
باز روشن مىشود زود
تنها فراموش نكن اين حقيقى است،
بارانى بايد، تا كه رنگين كمانى برآيد!
و ليموهايى ترش تا كه شربتى گوارا فراهم شود
و گاه روزهايى در زحمت
تا كه از ما،
انسانهايى تواناتر بسازد
خورشيد دوباره خواهد درخشيد، زود
خواهى ديد!
« سياوش كسرايى » با نگاهى فهيم و عميق به زندگى مىسرايد:
گفته بودم زندگى زيباست.
گفته و ناگفتهاى بس نكتهها كين جاست
آسمان باز، آفتاب زر
باغهاى گل، دشتهاى بىدر و پيكر.
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهى در بلور آب
خواب گندمزار در چشمهى مهتاب
بوى عطر خاك باران خورده در كهسار
آمدن، رفتن، دويدن، عشق ورزيدن،
در غم انسان نشستن
پابهپاى شادمانىهاى مردم پاى كوبيدن،
آرىآرى زندگى زيباست!
زندگى آتشگهى ديرينه پابرجاست.
گر بيفروزيش، رقص شعلهاش
در هر كران پيداست.
ور نه خاموش است و خاموشى گناه ماست.
زندگانى شعله مىخواهد.
شعلهها را هيمه سوزنده.
جنگلى هستى تو اى انسان!
جنگل، اى روييدهى آزاده
سربلند و سبز باش!
اى جنگل انسان، اى جنگل انسان!
شاعرى لطيفانديش زندگى و عشق را دو رفيق جدانشدنى دانسته و مىسرايد:
زندگى يعنى، چكيدن همچو شمع
از گرمى عشق
زندگى يعنى، لطافت، گم شدن
در معنى عشق
زندگى يعنى، دويدن بىامان
در وادى عشق
رفتن و آخر رسيدن بر در
آبادى عشق
مىتوان هر لحظه، هرجا
عاشق و دلداده بودن.
پر غرور چون آبشاران
بودن اما
ساده بودن.
مىشود اندوه شب را
از نگاه صبح فهميد
يا به وقت ريزش اشك
شادى بگذشته را ديد
مىتوان در گريهى ابر
با خيال غنچه خوش بود
زايش آينده را در
هر خزانى ديد و آزمود!
نگارنده مىگويد:
اى زندگى !
من تو را بر ستيغ سبز كوه
به رنگ سپيد برف
و در سفرهى فقير
به عطر و طعم نان گرم
مىچشم.
آه كه تو اى زندگى !
چه ژرف
و لطيف
و ساده اى !
« تريسى سينكلر داير » شعفناك و شادمان مىخواند :
سختىها به ما مىآموزد كه زندگى را بيشتر قدر بدانيم
گاه پيش از آن كه قدر زندگى اطراف را بشناسيم،
احساس ترس و تنهايى كردهايم،
همانگونه كه رشد مىكنيم، زندگى دگرگونه مىشود،
و اين حقيقتى است پذيرفتنى.
آموختن بيشتر، رشد بيشتر را به همراه مىآورد.
آزردن، ترسيدن، تنها ماندن و گريستن،
منزلهاى راه آموختناند.
درك احساساتمان، زندگى را عرصهى نبرد و پيروزى مىكند.
گذران دوران سخت از تو همان مىسازد كه هستى، يكى از مهمترين گامهايى را كه بايد بردارى، برداشتهاى،
آغاز هر روز نو، به تو مىگويد كه شايسته آنى كه لبخند بزنى ،
آغاز هر روز نو تو را براين باور مىرساند كه مىتوانى دل ديگرى را شاد كنى،
زيرا اين تويى كه خوبى و زيبايى.
زيبايى تو در درون است و اين زيبايى باحضور تو
جهان را از خود لبريز مىكند.
و ديگران مىتوانند آن را احساس كنند.
شاد زى! زندگى به تمامى در برابر توست.
زندگى از آن توست!
و فرصتى در برابرت كه آن كس و آن چيزى باشى كه مىخواهى!
اينك اين سوال پيش مىآيد كه با تعاريف و تعابير حاصل شده از زندگى و انسان، جايگاه ما در اين زندگى كجاست؟
بىشك براى دارا بودن جايگاهى در زندگى بايد از « فرهنگ » برخوردار بود، راستى يك سوال!
آيا شما انسان با فرهنگى هستيد؟
خوب فكر كنيد!
هر چه قدر تلاش براى افزودن ؛
- دانايى خويش بر بستر علم،
زيبايى بر بستر هنر،
و نيكويى بر بستر اخلاق معمول داشتهايد.
به همان ميزان انسان بافرهنگى هستيد !
چكيده مطالب:
- مطمئن باشيد ! هر تعريفى كه از زندگى داشته باشيد، لحظهها و روزهايتان نيز همان طعم را دارند!
- هم اكنون خودت را در يكى از تعريفهايى كه از زندگى خواندى، پيدا كن!
- خودت را تكانى بده، رنگ زندگىات را تغيير بده!
- فراموش نكن ! تا خودت را نفهمى، زندگانىات را نخواهى فهميد!
- خوب گوش كن ! زندگى يعنى، به خاطر گذشته كلاهت را بردار ( پوزش به خاطر خطاها ) و به خاطر آينده آستينهايت را بالا بزن ( تلاش براى اهداف )!
- يادت باشه! خوردن و خوابيدن فقط وسيلهاى است براى زندگى، نه هدف آن! زندگى را با زنده بودن اشتباه نگير!
- مىخواهيد زندگى شيرينى داشته باشيد؟ كلام و عادات خود را شكرين كنيد.
- زندگى يعنى، در زمان حال زيستن. آيا شما در زمان حال زيست مىكنيد؟
- يادمون باشه! زندگى موهبت و فرصت سبزى است كه فقط يك بار! فقط يك بار! به ما داده مىشود. بايد قدرش را بدانيم!
- همين حالا انتخاب كن! مىخواهى زندگى كنى يا فقط زنده باشى ؟
- قدر لحظههاى ناب زندگى را بدان، زيرا اين لحظات هستند كه زندگى را مىسازند، نه سالها !!
جان كلام :
منبع:کتاب لطفاً گوسفند نباشيد
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}