عفو و گذشت در زندگي

نويسنده:زهرا شيري



رنجش، مفهومي آشنا براي مشاوران، معلمان و افراد عادي است.
رنجش پيامدهاي گوناگون فردي و اجتماعي دارد كه از عمده‌ترين آنها خشم و نفرت كينه و انتقام‌جويي و افترا و گسستن روابط دوستانه است. ما آنقدر در خويشتن غرق مي‌شويم كه ديگران را در محيط كمتر مي‌بينيم. فكر ، احساسات ، منافع شخصي و اجتماعي ، شناخت از واقعيات، تربيت گذشته، محيط فرهنگي و اخلاقي كه در آن بزرگ شده‌ايم راه‌هاي مختلفي كه براي رسيدن به اهدافمان در گذشته داشته‌ايم در اين زمينه حرف اول را مي‌زنند. چرا ديگران را در محيط اجتماعي و خانوادگي كمتر مي‌بينيم.
احساست و عواطف، نيازها و علايق و انگيزه‌هاي ديگران اگر در راستاي خواست‌ها و نيازهاي ما نباشند معمولاً كمتر توجه ما را به خود جلب مي‌كند. به همين جهت است كه مذاهب خواسته‌اند گستره ديد ما را بيشتر نموده و از خود فراتر برند كه بتوانيم با ديگران روابط حسنه و دوستانه‌اي داشته باشيم.
زماني كه به صورت ناعادلانه ديگران باعث رنجش ما مي‌شوند و به حريم شخصي ما تعدي مي‌كنند مي‌توانيم با انتقام نسبت به آنان خشم و نفرت‌ نشان دهيم و آنان را وادار كنيم كه تاوان عمل خود را بپردازند ولي اگر جاي انتقام، نفرت و انزجار نسبت به فرد رنجاننده، محبت، خيرخواهي و عشق و دلسوزي را تقديم او كنيم مي‌توانيم بگوييم كه فرد مورد نظر را بخشيده‌ايم.
از يك طرف از انتقام چشم پوشيده‌ايم از طرف ديگر جزاي بدي را به نيكي داده‌ايم. عفو و گذشت فوايد جسماني، رواني، اجتماعي و معنوي فراواني دارد. مثلا تحقيقات نشان داده‌اند كه بخشودن ديگران بر تنظيم فشارخون تاثير مي‌گذارد. اضطراب و عصبانيت را كاهش مي‌دهد و از اختلافات خانوادگي مي‌كاهد.افراد وقتي ديگران را مي‌بخشند تغييرات زير در آنها و محيط اطرافشان اتفاق مي‌افتد:
براي بخشيدن ديگران شما بايستي آمادگي داشته باشيد كه ميزان عصبانيت خود را نسبت به فردي كه به صورت ناعادلانه و غيرمنصفانه موجب رنجش شما شده است وارسي نماييد.
تشخيص اين كه شما تا چه اندازه عصبي هستيد مي‌تواند بسيار دردناك باشد ولي بخشيدن لازمه‌اش اين نيست كه وانمود كنيد چيزي اتفاق نيفتاده و يا اين‌كه درد و رنج ناشي از خلاف ديگران پنهان كنيد. در هنگام بخشيدن،فرد براي رنج‌هاي فراواني كه ناشي از خلاف و پيامدهاي عاطفي و رواني است، بايستي دنبال راه حلي باشد كه بتواند از اشتغال ذهني خود نسبت به اتفاقي كه در گذشته رخ داده است بكاهد و بيشتر از اين در كنترل فرد رنجاننده نباشد.
در اين مرحله او بايد بخشيدن فرد رنجاننده را به عنوان يك راه حل از بين راه‌هاي مختلف انتخاب كند و تصميم بگيرد كه فرد رنجاننده را ببخشد. به علاوه در چشم‌انداز خيرخواهانه‌اي كه نسبت به كل انسانيت دارد او را نيز مشمول ديدگاه خيرخواهانه خود كند، چون او نيز يك فرد انساني است كه به علت نداشتن وضعيت مناسب رشد و تحول در گذشته به اين وضعيت دچار شده است. اين تحليل وضعيت گذشته فرد به اين جهت صورت نمي‌گيرد كه نمودي موجه براي خلافكاري او پيدا كنيم، بلكه به بهتر فهميدن رفتار او كه موجب رنجش شده است كمك مي‌كند.
اين فهم عميق‌تر از رفتار فرد رنجاننده و ديدن خلاف در بافت واقعي شايد موجب به وجود آمدن همدلي بين فرد رنجاننده و رنجيده و مهرورزي فرد رنجيده نسبت به رنجاننده مي‌شود. وقتي اين احساسات مثبت از قبيل همدلي و مهرورزي و رافت دردل فرد رنجيده ايجاد مي‌گردد فرد رنجيده رفته رفته به اين نتيجه مي‌رسد كه لازم است به جاي انتقال رنج به ديگري آن را تحمل و جذب نمايد، اين مرحله جذب و تحمل رنج به جاي انتقال دادن آن به ديگران است. از ياد نبريم كه بخشيدن يك مهارت است.
منبع: http://www.hamshahrionline.ir