چقدر به خود ايمان داري؟
چقدر به خود ايمان داري؟
چقدر به خود ايمان داري؟
در كمال آرامش - با صراحت و صداقت لازم و شتابناك جواب دهيد. يعنى با عقلتان جواب ندهيد، خيلى فورى و با احساستان جواب دهيد!
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
درجه اعتماد به نفس ) 14-16 سال( : خيلى قوى 0-8، قوى 9-17، متوسط قوى 18-33، متوسط ضعيف 34-54، ضعيف 55-128.
درجه اعتماد به نفس ) 17-21 سال( : خيلى قوى 0-20، قوى 21-36، متوسط قوى 37-44 متوسط ضعيف 45-69، ضعيف 70-128.
درجه اعتماد به نفس ) 22-30 سال( : خيلى قوى 0-12، قوى 13-20، متوسط قوى 26-40 متوسط ضعيف 41-59، ضعيف 60-128.
درجه اعتماد به نفس ) 30 سال به بالا ( : خيلى قوى 0-10، قوى 16-29، متوسط قوى 30-46 متوسط ضعيف 47-66، ضعيف 67-128.
قوى: ميزان اعتماد به نفس شما خوب است، شما غالباً از شروع انجام كارى وحشت و هراسى به دل راه نمىدهيد، از آموختن و پوزش خواستن هراسى نداريد، غالباً نگران رفتار ديگران نسبت به خودتان نيستيد ولى نبايد از تلاش براى بهتر شدن دست بردارى!
متوسط قوى: در اين شرايط وضعيت اعتماد به نفس شما به طور نسبى خوب است جاى نگرانى نيست ولى اين را بدانيد كه براى موفق شدن در زندگى بايد در جهت ارتقاء و تعالى اعتماد به نفس خود بكوشيد!
متوسط ضعيف: شما غالبا به خود و به توان خود شك داريد و ترديد زيادى نسبت به اثرات مطلوبى كه روى ديگران بگذاريد داريد، غالباً نگران آيندهاى هستيد كه هنوز نيامده است و غالباً دركنار ديگران احساس حقارت مىكنيد.
پيشنهاد دارم مبحث « اعتماد به نفس » را يك بار ديگر با دقت مطالعه و نسبت به رفع اين ضعف خود اقدام نماييد مطمئن باشيد اگر تلاش كنيد موفق خواهيد داشت!
ضعيف: عمدهترين مشكل زندگى شما عدم اعتماد به نفس مىباشد. شما خود را غالباً به خاطر اشتباهات گذشته تان سرزنش مىكنيد و اين عامل مهمى در به وجود آمدن عقدهى حقارت در شما مىباشد.
گذشته را فراموش كنيد، از آينده بيمناك نباشيد چرا به خاطر حوادثى كه هنوز رخ نداده و شايد هم هرگز رخ ندهد! اين قدر خود را رنج مىدهيد؟
بحث « اعتماد به نفس » را دوباره بخوانيد و نقاط ضعف خود را بيابيد و اين مطلب را فراموش نكنيد كه « اعتماد به نفس » يگانه نردبان ترقى انسان در زندگى مىباشد!
1- تسليم: بدترين نوع برخورد با « احساس حقارت » مىباشد. به اين معنا كه شخص حقارت و بىارزشى و ناچيزى خود را به عنوان امرى برطرف نشدنى پذيرفته و كاملاً تسليم شده و در نتيجه هيچ گونه پيشرفتى در ايجاد اعتماد به نفس نخواهد كرد.
2- تلاش كاذب: در اين مرحله وقتى شخص نمىخواهد « احساس حقارت » خود را بپذيرد در نتيجه از تلاش مستقيم روى نقطهى ضعف خويش خوددارى نموده و به روش فريب روى مىآورد و در اين راه با تلاشى كاذب خود و ديگران را فريب مىدهد.
اشكال مختلف اين رفتار عبارتند از: بى اعتنايى، خودرايى، چهرهى خشن به خود گرفتن، غير قابل انعطاف بودن، ايجاد وحشت و ترس كردن، عناد و لجاجت.
در نتيجه: حقارتى كه حس مىگردد عيان نشده بلكه سركوب گرديده و عوارض عديدهاى كه « مادر » غالب خشونتها و بزهكارىها مىباشد به وجود مىآورد.
3- تلافى: « آلفرد آدلر » روان شناس كبير معتقد است كه مسير « احساس حقارت » گاهى به مقصد جبران و تلافى منتهى مىشود كه اين بهترين روش مىباشد.
مثلاً: يك انسان كه فلج مىباشد سعى مىكند با شركت در يك گروه ورزشى به مقام قهرمانى برسد و اين به آن معناست كه شخص ابتداء به صورتى شفاف و روشن مشكل و معضل خود را شناخته و ارزيابى كرده، سپس به رفع آن به صورت تلافى اقدام مىكند.
به طور نمونه: « دموستن » مردى بود كه در يونان زندگى مىكرد و از كودكى با لكنت زبان شديدى مواجه بود و در جوانى در محكمهاى در يونان به دليل نقصان در بيان و صحبت نتوانست املاك پدرى خود را نگه دارد، دموستن بعد از اين حادثه به خارج از شهر رفت گودالى مانند قبر و به اندازهى قامت خود كند و هر روز ساعتها در آن گودال مىرفت و صحبت مىكرد و اطراف گودال را با تيغهاى خشك پوشانده بود كه نتواند حتى دست خود را حركت دهد تا به اين بهانه قدرت تكلمش بيشتر گردد.
اين بهترين نمونه برخورد مستقيم با « احساس حقارت » مىباشد.
آيا شما تاكنون چنين برخوردى با نقاط ضعف خود كردهايد؟
اگر نه!
چرا؟
شما كه از دموستن كمتر نيستيد!!
همين امروز دست به كار شويد.
منبع:کتاب لطفاً گوسفند نباشيد
/س
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
ارزيابى
درجه اعتماد به نفس ) 14-16 سال( : خيلى قوى 0-8، قوى 9-17، متوسط قوى 18-33، متوسط ضعيف 34-54، ضعيف 55-128.
درجه اعتماد به نفس ) 17-21 سال( : خيلى قوى 0-20، قوى 21-36، متوسط قوى 37-44 متوسط ضعيف 45-69، ضعيف 70-128.
درجه اعتماد به نفس ) 22-30 سال( : خيلى قوى 0-12، قوى 13-20، متوسط قوى 26-40 متوسط ضعيف 41-59، ضعيف 60-128.
درجه اعتماد به نفس ) 30 سال به بالا ( : خيلى قوى 0-10، قوى 16-29، متوسط قوى 30-46 متوسط ضعيف 47-66، ضعيف 67-128.
« تحليل نتيجه تست »
قوى: ميزان اعتماد به نفس شما خوب است، شما غالباً از شروع انجام كارى وحشت و هراسى به دل راه نمىدهيد، از آموختن و پوزش خواستن هراسى نداريد، غالباً نگران رفتار ديگران نسبت به خودتان نيستيد ولى نبايد از تلاش براى بهتر شدن دست بردارى!
متوسط قوى: در اين شرايط وضعيت اعتماد به نفس شما به طور نسبى خوب است جاى نگرانى نيست ولى اين را بدانيد كه براى موفق شدن در زندگى بايد در جهت ارتقاء و تعالى اعتماد به نفس خود بكوشيد!
متوسط ضعيف: شما غالبا به خود و به توان خود شك داريد و ترديد زيادى نسبت به اثرات مطلوبى كه روى ديگران بگذاريد داريد، غالباً نگران آيندهاى هستيد كه هنوز نيامده است و غالباً دركنار ديگران احساس حقارت مىكنيد.
پيشنهاد دارم مبحث « اعتماد به نفس » را يك بار ديگر با دقت مطالعه و نسبت به رفع اين ضعف خود اقدام نماييد مطمئن باشيد اگر تلاش كنيد موفق خواهيد داشت!
ضعيف: عمدهترين مشكل زندگى شما عدم اعتماد به نفس مىباشد. شما خود را غالباً به خاطر اشتباهات گذشته تان سرزنش مىكنيد و اين عامل مهمى در به وجود آمدن عقدهى حقارت در شما مىباشد.
گذشته را فراموش كنيد، از آينده بيمناك نباشيد چرا به خاطر حوادثى كه هنوز رخ نداده و شايد هم هرگز رخ ندهد! اين قدر خود را رنج مىدهيد؟
بحث « اعتماد به نفس » را دوباره بخوانيد و نقاط ضعف خود را بيابيد و اين مطلب را فراموش نكنيد كه « اعتماد به نفس » يگانه نردبان ترقى انسان در زندگى مىباشد!
« جان كلام »
1- تسليم: بدترين نوع برخورد با « احساس حقارت » مىباشد. به اين معنا كه شخص حقارت و بىارزشى و ناچيزى خود را به عنوان امرى برطرف نشدنى پذيرفته و كاملاً تسليم شده و در نتيجه هيچ گونه پيشرفتى در ايجاد اعتماد به نفس نخواهد كرد.
2- تلاش كاذب: در اين مرحله وقتى شخص نمىخواهد « احساس حقارت » خود را بپذيرد در نتيجه از تلاش مستقيم روى نقطهى ضعف خويش خوددارى نموده و به روش فريب روى مىآورد و در اين راه با تلاشى كاذب خود و ديگران را فريب مىدهد.
اشكال مختلف اين رفتار عبارتند از: بى اعتنايى، خودرايى، چهرهى خشن به خود گرفتن، غير قابل انعطاف بودن، ايجاد وحشت و ترس كردن، عناد و لجاجت.
در نتيجه: حقارتى كه حس مىگردد عيان نشده بلكه سركوب گرديده و عوارض عديدهاى كه « مادر » غالب خشونتها و بزهكارىها مىباشد به وجود مىآورد.
3- تلافى: « آلفرد آدلر » روان شناس كبير معتقد است كه مسير « احساس حقارت » گاهى به مقصد جبران و تلافى منتهى مىشود كه اين بهترين روش مىباشد.
مثلاً: يك انسان كه فلج مىباشد سعى مىكند با شركت در يك گروه ورزشى به مقام قهرمانى برسد و اين به آن معناست كه شخص ابتداء به صورتى شفاف و روشن مشكل و معضل خود را شناخته و ارزيابى كرده، سپس به رفع آن به صورت تلافى اقدام مىكند.
به طور نمونه: « دموستن » مردى بود كه در يونان زندگى مىكرد و از كودكى با لكنت زبان شديدى مواجه بود و در جوانى در محكمهاى در يونان به دليل نقصان در بيان و صحبت نتوانست املاك پدرى خود را نگه دارد، دموستن بعد از اين حادثه به خارج از شهر رفت گودالى مانند قبر و به اندازهى قامت خود كند و هر روز ساعتها در آن گودال مىرفت و صحبت مىكرد و اطراف گودال را با تيغهاى خشك پوشانده بود كه نتواند حتى دست خود را حركت دهد تا به اين بهانه قدرت تكلمش بيشتر گردد.
ماهها گذشت ...
اين بهترين نمونه برخورد مستقيم با « احساس حقارت » مىباشد.
آيا شما تاكنون چنين برخوردى با نقاط ضعف خود كردهايد؟
اگر نه!
چرا؟
شما كه از دموستن كمتر نيستيد!!
همين امروز دست به كار شويد.
منبع:کتاب لطفاً گوسفند نباشيد
/س
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}