تروريسم بين المللي از ديدگاه اسلام (قسمت دوم و پاياني)

نويسنده: سيد ابراهيم حسيني

2. اقدامات اسلام در مبارزه با تروريسم

در نگرش اسلامي ، انسان حامل استعداد خلافت الهي است(1) و چنانچه در پرتو هدايت انبياء و مجاهدت خود، اين استعداد ها را شکوفا سازد، به مقام شامخ خلافت الهي مي رسد و بدان فعليت مي بخشد. (2) به همين دليل، خداي متعال آدميان را کرامت ذاتي عنايت فرمود:
«ولقد کرمنا بني آدم وحملنا هم في البر و البحر و رزقنا هم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلاً» (اسراء 70)
لازمه ي چنين کرامتي، امنيت جان و مال و ساير داشته ها و متعلقات انسان است که حفظ آنها و عدم تعرض به آنها را بر ديگران واجب مي سازد.(3)
مسلمانان در روي زمين موظف به حفظ امنيت، جان، مال، ناموس، شرافت ،عقل و ايمان يکايک بشر هستند و کسي نمي تواند از راه نامشروع، امنيت آنان را مورد تجاوز قرار دهد. اسلام حتي در زمان جنگ نيز جان مردمي را که به مقابله برنخاسته اند (زنان، مردان، پيران، کودکان، عابدان و عبادتگاه ها) محفوظ داشته و تعرض به آنان را روا نمي دارد.(4)
از جمله راه کارهاي اسلام براي حفظ کرامت انسان، مبارزه با عوامل نا امني و سلب آسايش انسان است . گرچه در فقه اسلامي ؛ واژه ي «تروريسم» وجود ندارد، اما آموزه هايي در شريعت اسلامي وجود دارند که بيان کننده ي نگرش اسلام درباره ي نفي مشروعيت تروريسم ، بلکه مبارزه با آن هستند. مجموعه اقداماتي که در مقابله با تروريسم مي توان از آنها ياد کرد، آموزه هايي همچون مبارزه با «محاربه»، «فتک» ،«اغتيال» و «غدر» است. علاوه بر آن، از اصول کلي و مسلم اسلامي ، پاي بندي به تعهدات بين المللي مشروع و حمايت و پشتيباني حکومت هاي اسلامي از معاهدات مربوط با تروريسم است که در اين مجال به اختصار، به آنها اشاره مي شود:

الف. مبارز ه با محاربه

در فقه سياسي، سلاح بر کشيدن و سلب امنيت و آسايش از مردمان با ايجاد خوف و وحشت، از جرايم مهمي است که مستوجب حد است . محاربه يکي از اعمال تهديد آميز است که مرتکب آن مستحق اعدام است و در قرآن کريم ، خداي متعال دستور برخورد قاطعانه با آن را داده است :
« انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فسادا أن يقتلوا أو يصلبوا أو تقطع أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض ذلک لهم خزي في الدنيا و لهم في الآخره عذاب عظيم . »(مائده: 33)
در اين آيه، که مجازات شديد اعدام و تبعيد براي محارب مشخص شده ، موضوع و هدف ارعاب و تهديد به صراحت ذکر شده و بجز کيفر دنيايي ، وعده ي مجازات دردناک تر اخروي نيز داده شده است .
فقها و انديشمندان اسلامي ، تعاريف گوناگوني براي محاربه ذکر نموده اند که عناصر اساسي مشترک آنها همان چيزي است که امروزه از آن به «ترور» نام مي برند و عبارتند از :
1. سلاح کشيدن و توسل به خشونت غير قانوني (عنصر مادي جرم)؛
2. به انگيزه ي ايجاد رعب و وحشت در مردم (عنصر مادي جرم) و براندازي نظام و حکومت يا اختلال در آن.
شيخ طوسي در تعريف «محارب» مي گويد:«محارب» کسي است که سلاح برکشد و از تبه کاران باشد، خواه در شهر باشد يا خارج از شهر، در سرزمين هاي اسلامي باشد يا غيراسلامي ، در شب باشد يا روز. (5)
حضرت امام خميني (قدس سره) نيز در تعريفي مشابه آن مي فرمايد: محارب آن کسي است که سلاح بکشد و او آن سلاح را براي ترساندن مردم آماده کرده باشد و قصد او ايجاد فساد در زمين باشد ، خواه عمل او در خشکي باشد يا در دريا، در شهر باشد يا بيرون از شهر، شب باشد يا روز.(6)
همان گونه که ملاحظه مي شود، اين هنجار شکني و سلاح برکشيدن اختصاص به بلاد اسلامي ندارد. در کلام شيخ طوسي به صراحت آمده است :« في بلاد شرک کان او في بلاد الاسلام. » پس ايجاد جو ترس و رعب و سلاح برکشيدن و سلب آسايش و امنيت ، حتي در سرزمين هاي شرک، نيز در تعريف «محارب» مي گنجد . در کلام امام خميني (قدس سره ) نيز از اطلاق سخن چنين استفاده مي شود؛ زيرا ايشان سلاح کشيدن را مختص بلاد اسلامي ندانسته اند ، بلکه قصد ايجاد فساد در زمين، و نه لزوماً در سرزمين هاي اسلامي، را ملاک جرم «محارب» دانسته اند. عنوان «محاربه » در فقه اسلامي ، بسياري از مصاديق جرم هاي تروريستي مانند هواپيما ربايي ، گروگان گيري، غارتگري ، آدم ربايي يا بمب گذاري و کشتار انسان هاي بي گناه را دربرمي گيرد . در عين حال، صرفاً اقداماتي را شامل مي شود که به قصد ايجاد فساد و به انگيزه هاي نامشروع باشد؛ چنان که در آيه ي شريفه، محاربه را در کنار «افساد في الارض » ذکر نموده است و در کلام فقها نيز بدان تصريح شده است ؛ چنان که شيخ طوسي محارب را تبه کاري مي داند که سلاح برکشد.(7) حضرت امام خميني (قدس سره) نيز سلاح بر کشيدني را که به قصد فساد و تبه کاري در زمين باشد ، «محاربه» مي داند.(8)
بنابراين، اگر در دفاع مشروع ، تنها راه متوقف کردن دشمن متجاوز، به ناچار و از روي اضطرار ناشي از نداشتن سلاح مناسب در برابر دشمن متجاوزي که تا دندان مسلح است ، دست به برخي اقدامات خشونت بار بزند، قطعاً نبايد آن اقدامات را تروريستي ناميد.
قرآن کريم در مجازات عاملان ترس و وحشت در جوامع بشري، تا آنجا پيش مي رود که آنان را شايسته ي بهره وري از امنيت ، که خود دشمن آن هستند، نمي داند و مقابله به مثل با آنان را تجويز مي کند؛ زيرا آنها دشمن بشريت هستند و لياقت برخورداري از امنيت را ندارند ؛ چرا که امنيت آنان به معناي ناامني گسترده و هميشگي براي ديگران است:
«و أعدوا لهم ما استطعتم من قوه من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (انفال: 61)؛ خود را آماده کنيد تا آنجا که مي توانيد از نيروها بهره بگيريد تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانيد که عليه شما و خدا دست به تهديد و تهاجم نزنند .
فقها خون کسي که جان ديگري را تهديد کرده ، مباح مي دانند و تعرض به امنيت خانه ي همسايه را؛ حتي به سبب نگاه کردن، مجوز دفاع ، تا حد جرح و يا حتي کشتن فرد متعرض دانسته اند.(9)
در اسلام، مسئوليت مقابله با تهديد و ارعاب وظيفه اي همگاني و واجب کفايي است که همه بايد يکدست در برابر عوامل تهديد و ارعاب بايستند و از مظلوم دفاع کنند و خصم ظالم باشند.(10) سخن مشهور امام علي عليه السلام به امام حسن و امام حسين عليه السلام، که بر تارک عالم مي درخشد: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» (11) دليل روشني بر اهميت تهديد زدايي از جامعه بشري است ؛ چه اينکه در سخن آن حضرت، ستمگر و ستم ديده به طور مطلق آمده است و اين خط مشي کلي در سياست علوي است که «همواره دشمن ظالم و ياور و پشتيبان مظلوم باشيد» و مفهوم آن، اين است که حتي اگر ظالم ، مسلمان و مظلوم و بي گناه خارج از اسلام باشد، در هر حال، وظيفه ي مسلمان ايستادن در کنار مظلوم و ياري او عليه ستمگر است.
خاموش کردن فتنه يکي از اهداف دفاع مشروع جهاد اسلامي است و فتنه بنابر برخي تفاسير، به معناي تهديد و ارعاب است. از اين رو، تأکيد قرآن کريم بر«وقاتلوهم حتي لا تکون فتنه» (بقره 193) بدين روست که بجنگيد تا ريشه ي ارعاب و تهديد از جهان کنده شود وچنان که در برخي روايات يا سخنان مفسران «فتنه» به شرک تفسير شده از باب آن است که پليدي در اعتقاد، زمينه ساز پليدي در عمل است و شرک پليد ترين اعتقاد و بارزترين مصاديق فتنه ي اعتقادي است .
چگونه اسلام مي تواند با کشتن انسان هاي بي گناه و اقدامات تروريستي ، که منجر به قتل نفس مي شود، موافق باشد و يا بدان رضايت دهد، و حال آنکه پروردگار متعال با صراحت مي فرمايد: هر کس انساني را بدون ارتکاب قتل نفس (به قصد قصاص) يا فساد در زمين (به قصد مجازات مفسد في الارض) بکشد، چنان است که گويي همه ي انسان ها را کشته است و هر کس انساني را از مرگ رهايي بخشد (او را زنده کند) چنان است که گويي همه ي مردم را زنده کرده است؟(12) در اين آيه ، قتل در دو مورد مشروع دانسته شده است: 1. از روي قصاص ؛ 2. ايجاد فساد در زمين ، ترور، که سلب امنيت و آسايش از مردم به انگيزه هاي سياسي و خشنونت غير قانوني است، خود فساد في الارض است، نه مقابله با فساد و خون ريزي .
چگونه اسلام مي تواند با ارعاب و ترس و ترور موافق باشد، در حالي که اميرالمومنين عليه السلام در سفارش به مأمور جمع آوري زکات فرمودند: «هيچ چهارپايي را رم نده و نترسان»؟ (13) وقتي ترساندن و ايجاد وحشت براي حيوانات درحد رم دادن آنان جايز نباشد، قطعاً به دلالت اولويت ، ترساندن و ارعاب انسان ها مخالف دستور ايشان و نارواست .

ب. نکوهش فتک

در آموزه هاي اسلامي ، بر اساس روايات ، «فتک» مورد نکوهش و منع قرار گرفته است. «فتک » در لغت ، به معناي کشتن يا مجروح کردن بي گناه است و به خواسته ي نفس و با انگيزه هاي مادي و شخصي که با بي پروايي و تجاهر و يا به صورت غافلگيرانه انجام شود.(14) بنابراين، واژه ي «فتک» در نظر علماي لغت ، داراي ارکان و مقوماتي است:
الف. اقدامي است از روي ميل و خواست نفساني و نه بر مبناي قاعده و قانون .(15)
ب. عملي است خودسرانه؛ (16) از اين رو، در برخي از روايات، براي قتل مهدور الدم اذن امام شرط دانسته شده است.
ج. در فتک، اغراض شخصي نيز دلالت دارد.
د. همراه با لجاجت و پافشاري است.
هـ. جرئت داشتن و جري بودن نيز در معناي آن نهفته است. در اين صورت ،«فاتک» کسي است که پروايي نسبت به عمل خود ندارد و خود را در برابر آن مسئول نمي داند . از اين رو، براي او مهم نيست که در برابر اعمالش حجتي دارد يا نه . به همين دليل ، هر شخص بي بابکي که به کارهاي بزرگ دست مي زند، در لغت ، «فاتک» ناميده مي شود.
و. غالفل گيري و وقوع قتل در غير رويارويي جنگي.(17)
بنابراين، «فتک» يعني کشتن يا مجروح ساختن خود سرانه ي بي گناه بدون مجوز شرعي، به خواست نفس يا انگيزه هاي مادي يا شخصي ، همراه با بي پروايي با تجاهر به صورت غافلگيرانه . فاتک يا گروه فتک کساني هستند که خود سرانه و بدون ضابطه براي دست يابي به منافع شخصي يا گروهي ، انسان هاي بي گناه را غافل گيرانه و ناجوان مردانه مورد حمله قرار مي دهند که در ادبيات سياسي امروز، از آن به «ترور» و «تروريست» تعبير مي شود.
در جاهليت پيش از اسلام ، زورگيري و فتک رواج داشت. در عصر جاهلي، ياغيان و زورگويان براي رسيدن به اهداف مادي و ناچيز خود، انسان هاي بي گناه را مورد هجوم قرار مي دادند. اما اسلام ، که دين قانون مداري و عدالت خواهي و انتظام امور بر اساس شريعت الهي و منطبق بر سرشت پاک بشري است ، اين عمل زشت را ممنوع کرد، چنان که پيامبر اکرم عليه السلام در اين باره فرمودند: «الامان قيد الفتک »؛ (18) امان دادن، ترور را محدود ساخته است .
شريف رضي در ذيل اين حديث مي نويسد: اين سخن استعاره است. مراد از آن، اين است که مؤمن به دليل ايمانش ، خون محترم را به خاطر تعصب و سنت هاي جاهلي بر زمين نمي ريزد . پس ايمان او ترور و آدم کشي او را مقيد مي سازد و او را حفظ مي کند .(19)
از برخي روايات استفاده مي شود که فتک نهي شده عملي است که پس از امان دادن انجام شود؛ چنان که از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده که فرمودند.
«الايمان قيد الفتک . من امن رجلا علي دمه فقتل ، فأنا من القاتل بريء و ان کان المقتول کافراً» (20) ايمان بازدارنده ي از ترور است. هر کس فردي را از ريختن خونش امان دهد، اما او را بکشد من از آن قاتل بيزارم، هر چند کشته شده کافر باشد.
به همين دليل در فيض القدير، «فتک» به «کشتن با حيله پس از امان دادن» تعريف شده است.(21)
بنابراين، فتک يا خشونت غير قانوني مخالف با مقتضيات ايمان و پاي بند به شريعت الهي است؛ چنان که در حديث معتبر آمده است : ابوصباح کناني به امام صادق عليه السلام مي گويد: همسايه اي داريم که نسبت به اميرالمومنين عليه السلام بدگويي مي کند، اجازه ي قتل او را مي دهيد؟ حضرت فرمودند : آيا تو اهل اين کار هستي ؟
گفتم به خدا قسم اگر اجازه دهيد در کمين او مي نشينم؛ هنگامي که به دام افتاد، با شمشير او را مي کشم . حضرت فرموند: اي ابو صباح ، اين کار «فتک» است و رسول خدا صلي الله عليه و آله از فتک نهي فرمودند. اي ابو صباح ، قطعاً اسلام قيد (عامل محدود کننده) و مانع فتک است . (22)
تذکر: گاهي شنيده مي شود که کساني «مجازات اسلامي» را با «فتک» همسان مي پنداريد و تمايزي بين آن دو قايل نمي شوند؛ مانند مجازات «ساب النبي صلي الله عليه آله» يا دستوراتي که رسول اکرم صلي الله عليه و آله درباره ي کشتن برخي افراد صادر نموده اند. ولي با دقت در آنچه گفته شد، تفاوت اين مجازات ها با فتک نهي شده کاملاً آشکار مي گردد؛ چرا که:
اولاً، کسي که به پيامبران الهي و به ويژه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، اهانت نمايد مجرم و گنه کار است و بايد بين «فتک»، که کشتن انساني بي گناه است، با مجازات ساب النبي صلي الله عليه و آله، که مهدورالدم است و خونش حرمتي ندارد، فرق گذاشت. فلسلفه ي اين حکم نيز جلوگيري از استفاده ي ابزاري از شعر و وسايل فرهنگي يا رسانه هاي جمعي براي تحريک مردم بر ضد رسول خدا صلي الله عليه و آله و مسلمانان و در نهايت، محروم کردن شمار زيادي از مردم از هدايت ها و پيام هاي آسماني پيامبر صلي الله عليه و آله است .
کاريکاتور، شعر و رمان در اهانت به ساحت مقدس نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله يا ساير پيامبران يک کار ضد فرهنگي و ضد ارزشي به کمک وسايل فرهنگي و ارزشي است.
ثانياً ، مجازات ساب النبي صلي الله عليه و آله يک خشونت قانوني و اعلام شده و علني است، گرچه اجراي آن علني نباشد . مقام معظم رهبري حضرت آيه الله خامنه اي فرمودند:
آنجايي که قانون خشونت را نسبت به کسي بخواهد، البته خشونت اعمال خواهد شد . قانون هم قانون است . قانون يک چيز پنهاني نيست . آن روزي که پيامبر دستور داد که آن افراد را ترور کنند ، در گوش کسي نگفت ، علناً گفت که هرکس هند را پيدا کند او را بکشد . امام خميني (قدس سره) گفت: هر کس سلمان رشدي را پيدا کند او را بکشد. امروز هم رهبري اگر بر طبق احکام اسلام يک جا تکليفش اقتضا کند علني خواهد گفت ، مخفيانه و در گوشي نيست .(23)
ثالثاً ، قتل افرادي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله دستور کشتن آنها را داده بود ترور نبود؛ چون نه به قصد ايجاد ترس و وحشت در بين مردم بود، و نه غافلگيرانه و نه غير قانوني ، بلکه اين افراد مجرماني بودند که دست رسي و محاکمه ي آنان ميسر نبود و چنانچه حکومت اسلامي بر آنان تسلط مي يافت ، قطعاً آنان را دستگير و محاکمه مي کرد، زيرا بقاي آنها موجب به خطر افتادن نظام اسلامي و مسلمانان مي شد.
رابعاً ، در تمام اين موارد، اذن حاکم اسلامي به طور علني اعلام شده بود، بنابراين ، خودسرانه و براساس هوا و هوس شخصي نبود. از اين رو، هيچ کس حق ندارد به تشخيص خود، چنين مجازاتي را انجام دهد و اجازه ي حاکم اسلامي ، هرچند به صورت عالم باشد، در آن شرط شده است . اين در حالي است که «فتک» به معناي کشتن يا مجروح ساختن بي گناه ، طبق هوا و هوس شخصي و يا انگيزه هاي مادي و شخصي همراه با بي پروايي و تجاهر و به صورت غافلگيرانه است.

ج. ممنوعيت اغتيال و غيله

يکي ديگر از اقدامات ضد امنيتي، که در اسلام حرام و جرم شمرده شده، «غيله» و «اغتيال» است که ماهيتي همانند فتک دارد ، يا اين تفاوت که در غيله و اغتيال ، عمليات به صورت کمين و فريب انجام مي گيرد، به گونه اي که مقتول ، فريفته و غالفگير شود و قدرت بر انجام کاري نداشته باشد.(24)
البته برخي آن را مرادف «ترور» هم دانسته اند. (25) از اين رو، در تعريف «اغتيال» و «غيله» گفته اند: شيوه اي که کسي ديگري را فريب دهد و در موضعي مخفيانه او را به قتل برساند.(26) علامه حلي در تذکره الفقهاء گفته است : اگر کافر در ميدان جنگ گمان برد که مسلمانان قصد دارند به وي امان دهند، در حالي که مسلمانان چنين مقصودي نداشته باشند و او با چنين گماني تسليم شود، روانيست او را غيله کنند و از روي فريب بکشند.(27)
آيا ديني که کارشناسان طراز اول او هفت قرن پيش چنين فتوايي صادر کنند، مي تواند و يا امکان دارد از تروريسم يا از تروريست حمايت کند؟ (دقت کنيد)
طرف انسان مسلمان کافر حربي و در ميدان جنگ است ، مسلمانان به او امان و پناه نداده اند ، اما او چنين پنداشته است و با چنين گماني خود را تسليم کرده، پس کشتن او نارواست و مجوز شرعي ندارد. همين است که حتي دشمنان اسلام را مجذوب خود کرده است تا به حقانيت و تعالي آموزه هاي آن اعتراف کنند. پيامبر اکرم صلي الله عليه آله مي فرمايد: مؤمن نيست کسي، مگر آنکه براي ديگران آن را بپسندد که براي خود مي پسندد .(28) اين روح تمام مفاد حقوق بشر دوستانه است ؛ چنان که جين پيکتر ، حقوق دان سوئيسي ، که در تهيه ي کنوانسيون ژنو مربوط به حقوق بين الملل بشر دوستانه و پروتکل هاي ياد شده مشارکت فعال داشته و شروح زيادي در اين زمينه نگاشته است ، مي گويد:
خواستم تمام قواعد انسان دوستانه ي بين المللي را در قالب جمله اي جامع و فراگير تبيين نمايم . نهايت آنچه را توانستم ارئه دهم اين اصل است : با ديگران آنچنان کن که مايلي با تو بکنند.(29)
مرحوم صاحب جواهر نيز مي گويد: امان مانع اغتيال است.(30) از اين رو، اگر کسي با امان وارد دارالاسلام شد جايز نيست که او را از اغتيال به قتل برسانند و در برخي روايات ، حکمت تشريع «قسامه» (31) در باب «لوث» همين است؛ چنان که از امام صادق عليه السلام پرسيدند: آيا قسامه حق است؟ حضرت فرمودند: قسامه به خاطر حفظ خون افراد تشريع شده است تا اگر فاسق بخواهد کسي را به اغتيال دور از چشم مردم بکشد، از اين بترسد و مانعش شود.(32)

د. محکوميت غدر

«غدر» يکي از عناوين مجرمانه در جنگ و عبارت است از مکر و حيله اي که در جنگ به کار مي بردند ، بدين نحو که به افرادي از دشمن امان مي دادند تا وارد قلمروشان شوند، سپس آنها را غافلگيرنموده ، به قتل مي رساندند. شايد بتوان گفت : «غدر» ترور در ميدان جنگ است؛ همان گونه که فقيه بزرگوار معروف صاحب جواهر مي گويد: غدر به کفار جايز نيست، اين گونه که پس از امان دادن آنان را به قتل برسانيم .(33) ايشان در علت ناروايي آن، علاوه بر ذکر برخي رواياتي شبيه آنچه در مسئله ي «فتک» ذکر شد، به قبح ذاتي و عقلي اين کار اشاره کرده و طبق قاعده ي «ملازمه»، قبح شرعي آن را استنباط نموده است . (34)
امام محمد باقر عليه السلام فرمودند: هيچ کس نيست که به ديگري (دشمن) امان دهد و سپس او را بکشد، مگر آنکه روز قيامت پرچم نيرنگ حمل مي کند.(35)
قابل توجه است که «غدر» در رديف خيانت به عهد و پيمان و کشتن ناجوان مردانه و چيزي غير حيله هاي جنگي و تاکتيک هاي نظامي است که در حالت اعلام وضعيت جنگي صورت مي گيرد و شيوه اي عقلايي براي غلبه بر دشمن است .

هـ . پاي بندي به تعهدات بين المللي

يکي از راه هاي مؤثر در مقابله با اقدامات تروريستي ، مشارکت در معاهدات بين المللي و التزام وفاداري به آنهاست . يکي از اصول حاکم در روابط بين المللي اسلام «وفاداري به تعهدات» است که به مقتضاي «أوفوا بالعقود» (مائده 1) و«المؤمنون عند شروطهم »، (36) در اعتبار معاهدات بين المللي از ديدگاه اسلام جاي ترديد نمي ماند، جز آنکه پيمان نامشروع بوده و يا حاکم اسلامي براي انعقاد آن، فاقد مشروعيت باشد. ولي با توجه به آنچه گذشت ، اسلام خود پيش گام مبارزه با خشونت هاي غيرقانوني و اقدامات تروريستي است . در کنوانسيون سازمان کنفرانس اسلامي براي مقابله با تروريسم بين المللي ضمن تأکيد برحق ملت ها در مبارزه با اشغال بيگانه و اشکال گوناگون تجاوز، از جمله مبارزه ي مسلحانه براي آزاد سازي سرزمين ها و دست يابي به حق تعيين سرنوشت و استقلال، گفته شده است :
تحرکاتي که بر خلاف احکام دين مبين اسلام عليه کشورها صورت مي گيرد بايد متوقف شود. همچنين بر اهميت هماهنگي ميان کشورهاي عضو براي کنترل پديده ي تروريسم و افراط گرايي تأکيد مي کند. کليه ي اشکال خشنونت و تروريسم مردود شناخته شده ، تروريسم به عنوان نقض فاحش حقوق بشر، بخصوص حق حيات، و مانعي در راه توسعه ي اجتماعي - اقتصادي بوده و به هيچ وجه، قابل توجيه نيست .
اين کنوانسيون در سال 1387مورد تصويب قرار گرفت.

3. جهاد اسلامي؛ دفاع مشروع

به دلايل گوناگون، از جمله تبليغات سوء دشمنان اسلام و نيز عملکرد نادرست برخي اسلام نمايان - مانند «طالبان» و گروه هاي تروريستي «وهابيت» - گاهي دستورات نوراني اسلام در دفاع از خود (جهاد دفاعي) و دفاع از حقوق اساسي بشر(جهاد دعوت) مستمسک توجيه اقدامات تروريستي و کشتار افراد بي گناه و بمب گذاري ها، عمليات انتحاري و ايجاد ترس و وحشت در بين مردم قلمداد مي شود که اين بر خلاف روح شريعت اسلامي است.

الف. جهاد؛ خشنوت مشروع در مقابله با دشمنان

دشمنان در جامعه ي اسلامي يا مرتدان هستند يا بغات، يا محاربان که همان راهزنان و دزدان دريايي و مفسدان در زمين و در واقع تروريست ها هستند و يا کفار (غير مسلمان) . در زمان صلح، کفار مي توانند در پناه حکومت اسلامي با پيمان ذمه در صلح و امنيت به سر ببرند و حکومت اسلامي امنيت آنان را تضمين مي کند. در ميدان نبرد نيز اسلام با توجه به اصل «تفکيک» کشتار غير رزمندگان، شامل کشاورزان ، تاجران، بازرگانان ، پيمان کاران و نيز اطفال ، زنان ، نابينايان ، معلولان، راهبان و صومه نشينان جايز نيست، همچنين رعايت اصل محدوديت در سه بعد زماني - يعني تحريم آغازگري جنگ در ماه هاي حرام (به مدت 4 ماه) - و مکاني (امکان محترم، اعم از مسجد الحرام و اماکن مقدس ديگر ، حتي کنيسه ها و کليساها) و محدوديت در شيوه لازم است . بر اساس اصل «محدوديت» مسلمانان مجاز نيستند با هر وسيله يپ ممکن، دشمن را از پاي در آورند ، هر چند اقدامات دشمن خلاف کرامت انساني باشد . نيز از به کارگيري سلاح هاي جنگي يا مواد سمي و ميکروبي و سوزاندن دشمن، چه در حال حيات و چه پس از مرگ، قطع اشجار و ايجاد حريق در کشتزارها و قطع آب آشاميدني ممانعت مي کند.(37) پس ممکن نيست با اقدامات کور و بي منطق تروريستي موافقت داشته باشد.

ب. نادرستي تروريسم ديني دراسلام

خداوند متعال بين دفاع مشروع به عنوان يک خشونت قانوني با تجاوزگري و تروريسم فرق مي گذارد؛ همچنان که اجراي مجازات اسلامي نوعي اقدام قانوني و متفاوت با تروريسم است. به عبارت ديگر، «ترور» يعني کاربرد خشونتي که به گونه اي غيرمشروع و خارج از چارچوب قانون، براي به سلطه در آوردن ديگران به کار مي رود. برخي از گونه هاي تروريسم عبارتند از :
الف. تروريسم دولتي؛
ب. تروريسم ديني؛ يعني تروري که ادعا مي شود زمينه ساز آن دين است ؛ مانند کشتار کاتوليک ها عليه پروتستان ها و يا وهابيت عليه شيعيان و يا بعکس .
ج. تروريسم جنايي؛ مانند اعمال تروريستي مافيا؛
د. تروريسم عليل يا برخاسته از بيماري هاي رواني از سوي کساني که دچار نوعي بيماري رواني هستند و براي جلب توجه جهانيان به کشتن رئيس جمهور و مقامات بلند مرتبه يا گروگان گرفتن يک اتوبوس يا هواپيماربايي مي پردازند.
هـ. تروريسم گروه هاي معرض يا گروه هاي خاص؛ مانند سرخ پوستان ، ويتنامي ها ، الجزايري ها و فلسطيني ها .
خشونت قانوني در اسلام ، منحصر در سه امر است و همه اين سه نيز ضابطه مند و با رعايت مقررات خاصي صورت مي گيرد:
1. مجازات قانوني؛ مانند قصاص و يا در قالب حدود و تعزيرات ؛
2. امر به معروف و نهي از منکر که احيانا به حد ضرب و جرح و يا قتل نيز مي رسد، اما در بالاتر از حد زباني و در کوچک ترين حد خشنونت، نيازمند اجازه ي حاکم شرع و رعايت مراتب امر به معروف و نهي از منکر و نه از روي خود سري است .
3. دفاع مشروع به تناسب آنچه در دفاع ضرورت دارد؛ چنان که خداي متعال مي فرمايد:
«و جزا سيئه سيئه مثلها فمن عفا و أصلح فأجره علي الله انه لا يحب الظالمين و لمن انتصر بعد ظلمه فأولئک ما عليهم من سبيل انما السبيل علي الذين يظلمون الناس و يبغون في الأرض بغير الحق أولئک لهم عذاب أليم. (شوري 40-42)
فلسطينيان در سال 1948 به خاطر ظلم دولت انگلستان و صهيونيست ها آواره شدند. آنها بين سال هاي 1948 تا 1965 به تمام دادگاه هاي جهان مراجعه کردند و در هر خانه اي را زدند ، اما در عوض ، به آنها گفته شد: از خانه هاي خود تبعيد شده ايد ؛ چون يکي از ايستگاه هاي پخش برنامه در کشورهاي عربي از آنان خواسته بود تا سرزمين و کاشانه خود را رها کنند. و اين ظلمي آشکار بود. هيچ کس به اعتراض فلسطينيان توجه نکرد . از اين رو، براي دفاع از سرزمين خود و بازداري اسرائيل اشغالگر و متجاوز، دست به خشونت زدند. به ياد آوريد که در سال 1970 خانم گلد ماير، نخست وزير وقت اسرائيل، به صراحت بيان کرد: مردمي به نام فلسطين وجود ندارد! (38)
از ديدگاه اسلام، هيچ يک از اقسام تروريسم و به طور کلي خشونت، جايز نيست، جز آنکه قانونمند و در دفاع از خويش و ارزش هاي ديني ، اما ضابطه مند، بدون خودسري و با انگيزه هاي مشروع صورت پذيرد که در آن صورت نمي توان آن را مصداق تروريسم دانست .

ج. مبارزه ي اسلام با ريشه هاي پيدايش تروريسم

در مبارزه با تروريسم، معمولاً نظام هاي حقوقي و سياسي دنيا از روي ناچاري و آن هم درحد مبارزه با معلول ها پيش رفته اند. به نظر مي رسد در اين زمينه نيز بسيار متعالي تر مترقي تر حرکت کرده است ؛ زيرا اولاً، با آگاهي و بصيرت و از روي علاقه به صلح و امنيت پايدار، به عنوان پيش شرط ايجاد يک جامعه ي ايده آل و ثانياً با ريشه هاي تروريسم به مبارزه برخاسته است .
کميته ي ويژه ي سازمان ملل متحد در خصوص تروريسم ، که به منظور شناسايي تخصصي عوامل بنيادين و اصلي شکل گيري تروريسم به وجود آمده است، پس از انجام تحقيق و تفحص ، اصلي ترين علل پيدايش تروريسم را چنين بيان کرد:
1. استفاده از زور بر خلاف منشور سازمان ملل متحد؛
2. تجاوز به استقلال سياسي، حاکميت ، و يک پارچگي سرزمين کشورها ؛
3 و 4. نژاد پرستي و استثمار
5. نابرابري و توسعه ي ناهماهنگ ميان کشورهاي شمال و جنوب با کشورهاي در حال توسعه .
6. بي عدالتي سياسي، اقتصادي و اجتماعي .
اصولاً تفکر ليبرال يا عدالت را بر نمي تابد و به نام «مالکيت فردي» بر طبل آزادي مي کوبد ، و بر فرض پذيرش عدالت، به عدالت معاوضي اکتفا مي کند. اما اسلام ضمن معتبر دانستن عدالت معاوضي،؛ بر عدالت توزيعي و ايجاد فرصت هاي برابر و زمينه سازي براي شکوفايي همه ي استعداد ها تأکيد مي ورزد .
7. نقض گسترده و نظام مند حقوق بشر؛
8. گرسنگي، قحطي و فقر و مانند آن.
اسلام با همه اين عوامل مخالف بوده و براي هر يک راه کارهايي ارائه داده است .

نتيجه گيري

تعريف روشن و پذيرفته شده اي از «ترور» و «تروريسم» وجود ندارد، گرچه درباره ي برخي مصاديق واژگان و عناصر آن تا حدي اتفاق نظر وجود دارد. چنانچه ترور را به «کارخشونت غيرقانوني براي اهداف ناروا و عمدتاً سياسي به قصد ايجاد رعب و وحشت عمومي در ميان مردم و به شيوه ي غافلگيرانه و خودسرانه» تعريف کنيم ، هم در حقوق بين الملل و هم فقه و حقوق اسلامي نامشروع و محکوم است . اما ريشه ي بسياري از اختلافات ، موضع گيري هاي سياسي است. به هر صورت خشنونت قانوني، مجازات مجرمان و يا دفاع مشروع در راستاي حق تعيين سرنوشت و يا مقابله با اهانت کنندگان به انبياء و ارزش هاي ديني، بيرون از مفهوم ترور است .

پي نوشت :

1. بقره : 30.
2. عنکبوت : 69.
3. عبدالمهدي عبدالقادر، عبدالهادي، الارهاب العالمي : من يصنعه ومن يمنعه (بيروت ، مؤسسه العربيه الحديثه ، بي تا)، ص 165.
4. سيد مصطفي محقق داماد، «تدوين حقوق بشر دوستانه بين المللي و مفهوم اسلامي آن» تحقيقات حقوقي 18 (تابستان 1375)، ص 190، به نقل از: شمس الدين سرخسي ، شرح سيرالکبيرسرخسي.
5. محمد بن حسن طوسي، النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي (تهران، دارالکتب الاسلاميه ، 1365 ) ، ص 720.
6. امام خميني ، تحرير الوسيله (تهران، دارالکتب الاسلاميه، بي تا)، ج 2. ص 492.
7. شيخ طوسي ، پيشين ، ص 270.
8. امام خميني ، پيشين ، ج 2، ص 492.
9. امام خميني ، پيشين، ج 1. ص 487.
10. عباسعلي عميد زنجاني ، پيشين ، ص 428.
11. نهج البلاغه ، ن 47. ص 421.
12. مائده : 32
13. نهج البلاغه ، ن 25. ص 381
14. ابن اثير،النهايه في غريب الحديث و الاثر(بيروت ، دارالتفسير ، بي تا)، ج2، ص 409.
15. چنان که در القاموس المحيط (ج 3، ص 315) و در لسان العرب (ج 2، ص 472) آمده است : «الفتک رکوب ما هم من الامور و دعت اليه نفس) و درالعين (ص 616) درباره ي فاتک آمده است:«الذي يرتکب ما تدعوه اليه نفسه من الجنايات »
16. ابن منظور، لسان العرب (بيروت ، ادب الحوزه ، 1405) ،ج 10. ص 473.
17. همان ،ج 10، ص 472.
18. شريف رضي المجازات النبويه (قاهره، مؤسسه الحلبي و شرکاء 1967) ص 329، ح 289.
19. همان
20. السيد شريف المرتضي علم الهدي ، تنزيه الانبياء (تهران مدرسه عالي شهيد مطهري ، 1381) ص 176.
21.عبدالرؤف المنادي، فيض القدير في شرح الجامع الصفير(بيروت، مکتبه التراث الاسلامي، بي تا ) ، ج 3، ص 142، ح 3098.
22. محمد بن يعقوب کليني، الکافي (تهران، دارالکتب الاسلاميه ، بي تا)،ج 7، ص 375.
23. روزنامه ي رسالت، 28 فروردين 1379، ص 13.
24. در لسان العرب، ج 10، ص 473 آمده است :«والغيله :ان يخدع الرجل حتي يخرج به الي موضع يخفي فيه امره ثم يقتله.» و در الفائق في غريب الحديث ، ج3، ص 6 آمده است «الفصل بين الفتک و الغيله ان الفتک هو ان تهتبل عزته فتقتله جهاراً و الغيله ان تکمتن في موضع فتقتله خفية»
25 جواد کوشا ، تروريسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بين الملل (تهران، مرکز مطلعات توسعه قضايي، 1386،) ، ص 182.
26. ابن اثير ، پيشين، ج3، واژه ي «غيل» ، ص 403.
27. حسن بن يوسف حلي ، تذکره الفقها (قم، مؤسسه آل البيت، 1414)، ج1، ص 415.
28. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه (قم ، دفتر تبليغات اسلامي، 1362) ج1، ص 214، به نقل از: کنزالعمال ، ح 99.
29. سيد مصطفي محقق داماد ، پيشين، ص 209.
30. محمد حسن نجفي ، جواهر الکلام (بيروت ،دارالتعاريف، بي تا) ،ج 21، ص 276.
31. همان، ص 276، «قسامه» در اصطلاح فقهي و حقوقي به مجموعه قسم هايي گفته مي شود که در دعوي قصاص با وجود لوث به دستور قاضي، متوجه مدعي دعوي مي گردد. رک محمدجعفر جعفري لنگرودي ، مبسوط در ترمينولوژي حقوق (تهران، کتابخانه ي گنج دانش، 1378) ج4، ص 2912، ذيل واژه ي «قسامه».
32. محمدبن يعقوب کليني ، پيشين، ج7، ص 261.
33. محمد حسن نجفي ، پيشين ، ص 78.
34. همان.
35. شيخ صدوق ، من لا يحضره الفقيه (قم، جامعه ي مدرسين، 1413) چ سوم، ج 3 ، ص 969، ح 4943.
36. روايت مشهور نبوي ، ر.ک شيخ طوسي ، پيشين ، ج7، ص 371.
37. شمس الدين سرخسي ، پيشين ، ص 190.
38. روژه گاه رودي ، پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسي، ترجمه ي نسرين حکمي ،(تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، 1369) ص 38.

منبع:مجله ي معرفت 125