جايگاه علمي و اجتماعي خاندان نوبختيان






تعامل فکري فرهنگي نوبختيان

ارتباط خاندانهاي شيعي نوبختي ، اشعري و آل بويه با يکديگر درگسترش فرهنگ شيعه و مبارزه با انحرافات فکري قابل توجه است ارتباط اين خاندانها ، در واقع ، بخشي از ارتباط دو حوزه ي شيعي بغداد و قم را ترسيم مي کند. از مجموع گزارشها ، مرجعيت و اعتبار علمي حوزه ي قم و خاندان بابويه و اشعري دانسته مي شود . حسين بن روح ،با درک اين واقعيت ، قم را محترم مي شمرد . احتمالاً ، ملقب شدن نوبختي به ،«قمي » ،بيانگر شدت علاقه و ارتباط وي با قم و علماي آن است .از طرفي نيزعلماي قم ، به رهبري خاندان نوبختي ، نيابت آنان از سوي امام قائم ( عج ) و رهبري شيعه ، اعتراف داشتند .
در توضيح اين ارتباط گفته ميشود هنگامي که حسين بن روح ، کتابي در فقه به نام التأديب تأليف کرد ، آن را براي ارزيابي و اظهار نظر به حوزه ي حديثي قم فرستاد و از علماي آنجا خواست تا مواردي را که برخلاف نظر آنان است ، ياد آور شوند .علماي قم ،پس از ارزيابي محتواي کتاب ، آن را جز يک مورد ، تأييد کرده ، نزد وي باز فرستادند .(1)
مکاتبات ميان بزرگان اين دو خاندان ، روز افزون بود . به عنوان مثال ، علي بن بابويه ( پدر شيخ صدوق ) در نامه اي که به نايب سوم حضرت حجت نوشت ، يادآور شد که از وي فرزند به وجود نمي آيد .او در اين نامه ، خواستار دعاي حضرت حجت ( عج ) شد .در پاسخ نامه آمد که او در آينده از همسر ديگري ، داراي دو فرزند فقيه مي شود .مي گويند : محمد ( شيخ صدوق ) و حسين ( برادر شيخ صدوق ) بادعاي حضرت به دنيا آمدند.از اين رو ، افتخار علمي خاندان بابويه را مرهون دعاي خير ان حضرت مي دانند .(2)
ابن بابويه درماجراي حمله ي قرمطيان به حاجيان خانه ي خدا به سال 317 ق، دو نامه به شرح زير به حسين بن روح نوشت . درنامه ي نخست ، خواهان اجازه ي نوبختي از امام براي سفر حج خود شد.امام در پاسخ به اين نامه ، وي را از سفر حج ، نهي کرد . ابن بابويه پس از دريافت پاسخ ، نامه ي ديگري به نوبختي نوشت و يادآور شد که وي نذر کرده تا درسال جاري به حج برود .دراين صورت ، آيا عمل نکردن به نذر ، جايز است ؟ در پاسخ نامه ي دوم آمده است که با فرض ناچاري ، همراه با آخرين کاروان حاجيان ، همراه شود . در اين سال ، کاروانهاي حاجيان ، گرفتار قرمطيان شده ، اموالشان غارت شد وبرخي از آنان نيز کشته شدند . کارواني که از آسيب قرمطيان درامان ماند ، آخرين کاروان بود که علي بن بابويه همراه آن بود .( 3)
نامه ي قمي ها به حسين بن روح ، بيانگر گسترش و عمق رابطه ي دو حوزه ي شيعه است و نشان مي دهد که اين دو حوزه ، درعين حالي که به لحاظ شيوه ي استدلال، با هم مخالف بودند ، درمسائل اساسي ، يکديگر را تأييد مي کردند .
در گزارش ديگري آمده است که قمي ها درنامه اي ، ترديد و نگراني خود رااز پاسخهاي صادرشده از بغداد ، اظهار کردند .ترديد آنان از آن رو بود که احتمال مي دادند و برخي از نامه ها را شلمغاني به نام نوبختي صادر کرده باشد . نوبختي د ر پاسخ نامه ي آنان با اعلام انزجار از شلمغاني و نفرين درحق او ، نوشت که نامه ها را خودش پاسخ مي دهد .( 4) از اين پاسخ ، معلوم مي شود که وي ، علاوه بر اينکه واسطه ي ميان مردم و امام زمان ( عج ) بوده است ، گاهي براساس استنباط و اجتهاد خود نيز به مسائل شرعي پاسخ ميداده است .
نمونه ي ديگري ازهمکاري اين دو حوزه رابايد درمبارزه با غلو و انحرافات فکري جستجو کرد. ابوسهل نوبختي دربغداد و ابن بابويه در قم ، همزمان با منصور حلاج مبارزه کرده ، وي را از آن دو شهر ، بيرون کردند.(5)صدوق درمبارزه با غلو ، کتاب ابطال الغلو و التقصير و اسماعيل بن علي نوبختي ، کتاب الرد علي الغلاه را تأليف کرد.(6)
دست کم دو نفر ازبزرگان علماي قم ، در عصر شيخ مفيد ، به حوزه ي بغداد رفته ودر آنجا تدريس کرده اند. ابوالقاسم ابن قولويه دربغداد ، کرسي تدريس داشت ونجاشي از شاگردان وي بود . محدث معروف شيعه ، شيخ صدوق نيزدر ايام جواني درسالهاي 352 و 355 ق ، به بغداد رفت و درباره ي مسائل مختلفي ، از جمله برخي مسائل شرعي به وجود آمده درآن زمان ، گفتگو کرد . مهارت وي درعلوم ديني به اندازه اي بود که شيوخ و محدثان بغداد براي دانش اندوزي درحلقه ي درس وي حاضر مي شدند . مفيد نيز درشمار شاگردان صدوق بوده است .
به خوبي معلوم نيست هدف اصلي شيوخ قم از سفر به بغداد ، چه بوده ، اما بعيد نيست که آنان براي گفتماني به منظور جلوگيري از عقلگرايي افراطي متکلمان بغداد و درنتيجه ،نزديکي دو حوزه عقل گراي بغداد و حديث گراي قم به بغداد رفته باشند . آنان در بغداد افزون بر تدريس و طرح پرسشهاي شرعي ، با دانشمندان ديگر فرق اسلامي نيز مناظرات علمي داشتند.(7) به هرحال ، مکتب سومي از درون تعارض و و در عين حال تعامل دو مکتب قم و بغداد ، به وجود آمد . شيخ مفيد ، بنيانگذار اين مکتب است . او با اينکه در استدلالها ، به عقل توجه خاصي داشت ، از دانش اهل بيت (ع) نيز بهره برد و مکتبي جامع امتيازات هر دو مکتب به وجود آورد . اين مکتب با شاگرداني چون سيد مرتضي ، نجاشي و شيخ طوسي ، رونق بيشتري يافت . از اين رو ، به نظر ميرسد وي کتاب أوائل المقالات را با تکيه بر احاديث اهل بيت (ع) به منظور تعديل متکلمان بغداد و کتابهاي تصحيح الاعتقاد و مقابس الأنوار في الرد علي أهل الأخبار را در نقد اعتقادات شيخ صدوق و مکتب قم تأليف کرده باشد .(8)
حسين بن علي بن موسي بن بابويه قمي از حسين بن روح نوبختي روايت نقل کرده است .(9) گزارش راوندي نيز از ارتباط مردم کوفه با ابن روح ، حکايت دارد . او از زني خبر داده که در اثر اختلافات زناشويي و قهر از شوهر به خانه ي پدرش رفته بود . شوهر ، براي برگشت همسرش به بغداد رفته ، از حسين بن روح ياري خواست . ابن روح از وي خواست تا در اين خصوص نامه اي بنويسد . او در نامه به نوشتن نام خود و پدرش اکتفا کرد . در مراجعه ي بعدي ، زير نامه ي مرد کوفي نوشته شده بود : « به زودي اختلاف آن دو اصلاح خواهد شد » .

نقش خاندان نوبختي در گسترش فرهنگ اسلامي

افراد اين خاندان با اينکه در علوم مختلفي صابحنظر بودند ،(10) ولي به لحاظ رواج فلسفه و کلام در حوزه ي بغداد ، بيشتر به علوم عقلي روي آورده ، کتابهايي در نجوم و فلسفه تأليف کرده يا به عربي ترجمه کردند . ذهن رياضي ، فلسفي و کلامي که آنان را بيشتر به حوزه ي مسائل عقلي مي کشاند ، موجب شد تا کمتر به فقه و حديث بپردازند . از اين رو در حوزه ي مباحث فقهي و رجالي از آنان اثر چنداني وجود ندارد و در برخي موضوعات فرعي با ديگر متکلمان ، فقيهان و محدثان امامي مذهب ، اختلاف نظرهايي داشته اند . (11)
آنان از پيشگامان علم کلام در شيعه اند و علاوه بر اينکه فرمانهاي ديني و شعائر مذهبي را محترم مي شمردند ، مي کوشيدند تا مسلمانان مسائل ديني را با ذهن فلسفي مطالعه کنند .انديشه ي کلامي ايشان ، ايجاب مي کرد که در مباحث حديث پژوهي ، به طور مستقل ، وارد نشوند و تنها در حد تأييد بر اثبات مسائل عقلي ، از حديث ، کمک بگيرند . از اين رو ، نام آنان در شمار محدثان و فقهيان عالي رتبه ي شيعي قرار نگرفت و تأثير چنداني هم در حوزه فقه و حديث شيعه نداشتند . نام کتابهاي بر جا مانده از اين خاندان و فقدان نام آنان در سلسله ي اسناد احاديث ، مبين اين ادعاست .
ورنق ادبي بغداد و برتري آن در اين زمينه ، کمک شاياني به نبوغ ادبي اين خاندان داشت . بيشتر آنان در صنعت ترجمه شرکت داشتند(12) و به شعر و ادبيات ، شهره شده ، توانستند . لطافت ادبيات را با انديشه هاي فلسفي و سياسي درآميزند . اگر چه ديوان شعري از آنان برجا نمانده ؛ ولي در منابع ، به نام برخي صاحبان ديوان اين خاندان و حجم اشعار آنان ، به شرح زير اشاره شده است .
احمد بن عبدالله نوبختي ، در يکصد برگه.( 13)
سليمان بن ابي سهل بن نوبخت ، در پنجاه برگه .(14)
ابوالحسن علي بن احمد .(15)
ابوالحسين علي بن عباس ، در يکصد برگه .(16)
علي بن حسين نوبختي ، در يکصد برگه .(17)
توجه بيش از حد اين خاندان به انديشه هاي کلامي و سياسي ، آنان را از علاقه به ادبيات و اديبان ، باز نداشت . از اين رو بود که از شاعران بزرگي مانند ابونواس ، بحتري و ابن الرومي حمايت کرده با آنان همنشين شدند و آثار آنان را به آيندگان رساندند و شاعران عرب زبان ، همواره از خوان نعمتشان بهره مند بودند .(18) آنان با وجود تيرگي روابطشان با ابونواس ، اشعار وي را روايت کرده ، در حفظ آن کوشيدند و در اختيار ديگران قرار دادند .
مسائل علمي مانند تأليف ، تدريس ، ترجمه و مناظرات کلامي ، آنان را از خدمات سياسي - اجتماعي باز نداشت و عموماً در دربار عباسيان ، همنشين خليفه و داراي مناصب اداري بودند . آنان ، گرچه از اساس با حکومت عباسي مخالف بودند ، با حفظ و رعايت شديد نکات امنيتي ، تدابيري انديشيدند تا در سطح بالايي در دربار عباسيان نفوذ کرده ، به تشيع خدمت کنند .(19)
آنچه قابل دقت و بررسي بيشتر است ، اينکه آنان در عصر تشتت مذهبي و پيدايي فرقه هاي فکري - سياسي متعدد مي زيستند . با وجود اين ، از زمان امام باقر (ع) که تفکر شيعي در اين خاندان راه يافته است ، هيچ گزارشي از اختلافهاي مذهبي در اين خاندان -وجود ندارد . اتحادمذهبي در اين خاندان ، با اتحاد سياسي در هم آميخت ، به گونه اي که در مجموع ، داراي يک شيوه ي سياسي و آن هم ، جانبداري ظاهري ازحکومت عباسي بودند . (20)
اقبال آشتياني ، نوبختيان را در عرصه فکر و فرهنگ به شش طبقه تقسيم کرده است :
1 . مترجمان کتابهاي فارسي پهلوي به عربي و منجمان ، مانند نوبخت و پسرش ابوسهل و ديگران ؛
2. متکلمان امامي مذهب ، مانند ابواسحاق ابراهيم ، ابوسهل اسماعيل و ابو محمد نوبختي ؛
3. ياران و خواص امامان شيعه ، مانند : يعقوب بن اسحاق ، اسحاق بن اسماعيل و حسين بن روح ؛
4. اديبان و راويان اشعار ، مانند اسماعيل بن ابي سهل و ابوالحسين علي ؛
5. کاتبان و منشيان ، مانند ابوجعفر محمد بن علي و ابويعقوب اسحاق ؛
6. عالمان اخبار امامي ، مانند ابن کبريا و ابو محمد حسن بن حسين (21)

انديشه هاي نوبختيان و تأثير آنها بر انديشه هاي شيعه

راهکارهاي زيادي براي ارزيابي نقش و تأثير تفکر ، نويسنده يا کتاب در دوره هاي بعد وجود دارد که شايع ترين آنها استفاده ي صاحبنظران دوره هاي بعد و حتي ارزش پذيري نقد آنهاست .
درباره ي تأثير نوبختيان ، بيان همين نکته کافي است که بنا بر گفته ي نجاشي ، کتاب التنبيه اسماعيل بن علي دردوره هاي بعد ، از متون درسي حوزه ي کلام قرار گرفته است ، شيخ مفيد ، آن را تدريس مي کرد و در تأليفات خود ، از آن بهره مي گرفت و در مواردي نيز عقايد آنان را نقد مي کرد . نجاشي در شمار افرادي است که براي فراگيري آن کتاب ، در درس شيخ مفيد شرکت مي کرد . ابن بابويه ، بخشي از اين کتاب را در کتاب کمال الدين خود ،نقل کرده است .(22)
از اين رو ، مي توان گفت که نوبختيان ، بر دو مکتب مهم حديثگراي قم و عقلگراي بغداد تأثير گذاشته اند . از شرحهاي نوشته شده بر کتاب ياقوت نوبختي ( ابوالقاسم ابراهيم ) دانسته مي شود که اين کتاب ، متن درسي بوده و علامه حلي آن را تدريس مي کرده است و سيد عميد ، آن را نزد علامه حلي خوانده است .(23)
نوشته هاي شيخ مفيد ، از بهترين منابعي است که عقايد نوبختيان رادر مسائل اصول دين و مذهب ، بررسي کرده است . وي ، علاوه بر تبيين آراي خود ، به مقايسه ي آنها با آراي نوبختيان و ديگر شيعيان ، معتزله و اهل حديث پرداخته و تأثير گذاري فرقه ها و نحله هاي فکري رابر يکديگر ، بيان کرده است . او به اين منظور ، کتاب أوائل المقالات را نوشت و در مقدمه ي آن ، يادآور شد که با بررسي وجوه افتراق شيعه و معتزله در اين کتاب ، عدليه ي شيعه را از عدليه ي معتزله متمايز کرده است . مفيد تصريح کرده که اين کتاب ، مبناي مورد اعتمادي بر اي آزمودن اعتقادات فرقه هاي اسلامي است .
موقعيت زماني و تشتت آراي ديني به وجود آمده در اثر غيبت امام ، نوبختيان رابه اين سو کشاند که کمتر به نقل توجه کنند و دربهره گيري از عقل ؛ در مباحث اصولي ، افراط کنند . اين موضوع ، خود از زمينه هاي اصلي اختلاف شيخ مفيد با نوبختيان است . در واقع ، او با اينکه به مسائل عقلي و رويارويي با اخباريگري پايبند بود ، سعي داشت با عقلگرايي افراطي ،دوري از قرآن و سنت ، تساهل و بهره گيري از اين دو يا تأويل آنها براي تطبيق با آراي عقلي وکلامي مبارزه کرده ، با تکيه بر نقل و حديث ، عقلگرايي افراطي را تعديل کند .
از اين رو ، شيخ مفيد ، ضمن احترام به نوبختيان ، برخي آراي ايشان را ابطال کرد و در مواردي نيز نتيجه ي استدلال آنان را پذيرفت ، ولي شيوه و مقدمات استدلال آنان را رد نمود .(24) با اين حال ، وي با تعريف شيعه و اعتزال(25) و بررسي اصول فکري هر يک ، درصدد بر آمد تا نوبختيان را از اتهام اعتزال گرايي رهايي بخشد .
بررسي انديشه هاي نوبختيان و نوع اختلاف آنها با آراي شيخ مفيد ، فرصت ديگري مي طلبد ؛ ولي لازم است دست کم به برخي ديدگاه هاي کلامي نوبختيان اشاره شود . آنان در موضوعات گوناگون کلامي ، کتاب تأليف کرده ، به تبيين آراي خود پرداختند . مفيد ، آراي آنان را بيشتر در موضوع امامت ، نقل کرده و اين ، نشان دهنده ، اين نکته است که اصلي ترين دغد غه ي ذهني آنان و محوري ترين بحث کلامي آنان ، مسئله ي امامت بوده است .

پی نوشت:

1- طوسي الغيبه ، ص 240 .
2- صدوق ، محمد بن علي ، المقنع ، ص 5 ؛ رجال النجاشي ، ص 261
3- طوسي ، الغيبه ، ص 196
4- همان ، ص 373
5- درباره ي زندگي حلاج ، ر.ک : تاريخ بغداد ، ج 8 ، ص 112- 141
6- رجال النجاشي ، ص 32 و 329
7-همان ، ص 16
8- همان ، ص401 ، شيخ مفيد در مبارزه با مکتب قم و شيخ صدوق گفته است : ابو جعفر آنچه مي شود . روايت مي کند و آنچه حفظ کرده ، نقل مي کند و در اين خصوص ، هيچ ضمانتي رابر عهده نمي گيرد . اصحاب حديث در آنچه روايت مي کنند . فکر و نظري ندارند . از اين رو ، اخبار آنان مختلط است . ( مفيد محمد بن محمد بن نعمان ، المسائل السرويه ، ص (73 )
9- صدر ، سيد حسن ؛ تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام ، ص 325
10- ر. ک :تاريخ الحکماء، ص 227
11-ر.ک: المسائل السرويه ، ص 58 . اختلاف نظر ميان متکلمان و از سويي ميان متکلمان ، محدثان و فقيهان ، حتي در عصر زندگاني امامان ، به اندازه اي شديد بود که گاهي جز اصل امامت ، همه ي اصول يکديگر را نقد کرده ، حتي يکديگر را تکفير مي کردند . طوسي رابطه ي محمد بن خليل و هشام بن حکم و مواردي از اين قبيل را نشان داده است . براي نمونه ، ر.ک : الفهرست ، طوسي ، ص 207 ؛ اختيار معرفه الرجال ، ص 486 - 497 ؛ مدرسي ،حسين ، مقدمه اي بر فقه شيعه ، ص 32.
12-الفهرست ابن نديم ، ص 305.
13-همان ، ص 194.
14-همان ، ص 192.
15- ابن خلکان، دو ديوان بزرگ و کوچک براي وي ياد کرده و حاجي خليفه ،ديوان وي را کم حجم وصف کرده است ( ابن خلکان ، وفيات الأعيان ، ج 3 ، ص 382؛ کشف الظنون عن أسامي الکتب و الفنون ، ج 1 ، ص 586 ؛ الذريعه الي تصانيف الشيعه ، ج 9 ، ص 32)
16-الذريعه الي تصانيف الشيعه ، ج 9 ، ص 32 .
17- الفهرست ، ابن نديم ، ص 193 .
18-درباره ي ارتباط ابن رومي با آل نوبخت ، ر.ک : مروج الذهب ... ، ج 4 ، ص 195 ؛ جاحظ ، عمر بن بحر ،البخلاء ، ج1، ص 125 .
19-ر.ک : قوس زندگي حلاج ، ص 56 .
20- ر.ک :فرق الشيعه ، ص »ز«.
21-خاندان نوبختي ، ص 3. نيز ر.ک :أعيان الشيعه ، ج 2 ، ص 94.
22-کمال الدين و تمام النعمه ، ص 88-94. در اين بخش به پرسشهايي درباره ي امامت منصوص و غيبت امام ، پاسخ داده شده است.
23- شهيد اول محمد بن مکي ، الدروس الشرعيه في فقه الاماميه ، ج 1 ، ص 21.
24- شيخ ابراهيم زنجاني در تعليقه ي خود بر کتاب أوائل المقالات ، برخي از اختلاف نظرهاي شيخ مفيد با نوبختيان را محصول روشن نبودن محل نزاع دانسته است و با تبيين آراي هر يک ، به اين نتيجه رسيده که در واقع اختلاف نظري ميان آنان نبوده است ( ر.ک : أوائل المقالات . ص 307 - 309 و 311 و 337 ).
25-مفيد اعتقاد به امامت بلا فصل امام علي (ع ) . پيروي از آن حضرت از روي اعتقاد و نفي حکومت خلفاي پيش از ايشان را شاخصه ي اصلي تشيع دانسته و افزوده است که با وجود اين تعريف ، اگر فردي با داشتن چنين نظري ، به مسائلي اعتقاد داشته باشد که بيشتر شيعيان آن را رد کرده اند ، باز شيعه خوانده مي شود . به عنوان نمونه هشام بن حکم ، از شيعياني است که در موضوع نامها و معاني صفات الهي با تمام شيعيان اختلاف نظر دارد .
او ملاک معتزلي بودن را اعتقاد به اصل "المنزله بين المنزلتين " دانسته است . واصل بن عطا بر اساس همين اصل ، از حلقه ي درس حسن بصري فاصله گرفت . اگر فردي با اعتقاد به اين اصل ، با همه ي معتزله مخالفت کند ، باز معتزله شمرده مي شود . براي مثا ل ضرار بن عمر با اينکه در مسئله ي "مخلوق "و "ماهيت " عقيده اي بر خلاف نظر همه ي معتزليان دارد ، معتزلي شمرده مي شود (أوائل المقالات ، ص 34 - 38 ).