پاسخ به شبهات


مقدمه

متني که دراختيارشماست،بخشي از اصلي ترين شبهات،سياه نمايي ها والقائات رسانه ايست که توسط دشمنان بيروني و داخلي دولت عدالت محور و خدمتگزار در فضاي عمومي کشور و درسطح افکار عمومي منتشر گرديده است.
اگرچه فرو افتادن در دام پاسخ گفتن به شبهات و فضا سازي ها مي تواند سبب کاهش سرعت در حرکت پرشتاب گفتمان انقلابي شود،اما تلاش شده است در اين متن بخشي از پاسخ هايي که مي توان با رويکردي تهاجمي به اين شبهات داد ارائه شود.
بي شک اين پاسخ ها تنها بخشي از هزاران پاسخي است که مي توان براي اين شبهات مطرح نمود.وبديهي است که با ذوق ،ابتکار و تأمل جنابعالي ،مجموعه اين پاسخ ها مي تواند تکميل تر و غني تر از مجموعه حاضر باشد.
اين مجموعه تنها تلاشي است براي ارائه نمونه اي از پاسخ هايي که مي توان براي شبهات موجود عنوان کرد.اميد است با تلاش شما اين پاسخ هاي منسجم تر و غني تر شود تا جهت استفاده درسخنراني ها،منشورات و اقلام تبليغي کمکي ناچيزباشد به آرمان دولت اسلامي.

1)عزل و نصب هاي پي درپي و بي ثباتي در مديريت کلان کشور؛شبهه سعي و خطا درعملکرد دولت و رئيس جمهور

1-آيا نفس عزل و نصب في نفسه اشکال دارد يا في نفسه يک امتياز محسوب مي شود؟تغييرنه يک اشکال ذاتي و نه يک امتياز ذاتي است.
2-عزل و نصب هاي صورت گرفته در اين دولت اگرچه ممکن است تماماً قابل دفاع نباشد اما اکثراً از منطق ودليلي برخوردار است.
3-قرار دولتمردان با رئيس جمهور عهدي يک ساله بود که در صورت توافق طرفين براي سال هاي بعد هم تمديد مي شد و اين يعني با هيچ کس عقد اخوت 4 ساله و دائمي بسته نشد.
4-برخي عزل و نصب ها به مثابه تغيير تاکتيک بوده است و نه لزوماً به معناي تغييرشرايط مانند تغيير لاريجاني و سعيد جليلي.
5-بيشتر تغييرات دکتر احمدي نژاد ناشي از عدم همراهي اصولگرايان مجلس هفتم در ابتداي کار دولت بود چرا که 4 وزارتخانه اي که وزراي پيشنهادي ايشان رأي نياوردند بيشترين تغييرات را داشته است.حال آنکه مجلس اصولگراي پنجم به تمامي وزراي دولت اصلاح طلب راي بالا داد.
6-تعبيه مکانيزم استيضاح يعني به رسميت شناختن امکان تغيير که في نفسه امري مطلوب است و دولت خود دراصلاح خويش پيشقدم بوده است و بيش از ديگران به دنبال رفع و کشف ايرادهاست.
7-هيچ کس به اندازه شخص رئيس جمهور از ناهماهنگي افراد با دولت خبر ندارد ولي گاهي نمي تواند بگويد و مواردي مانند مصلحت کشور،مسائل خارجي ،آبروي افراد و...مانع اين امراست يا برخي سرعت حرکت و اقدامشان با رئيس جمهور منطبق نيست و لذا اموراصلاح نمي شود .مسائلي که بعد از خروج ايشان از کابينه مشخص شد.
8-در طول دوران حکومت اميرالمؤمنين به عنوان بهترين الگوي حکومت اسلامي پس از رحلت پيامبر(ص)شاهد چنين تغييراتي هستيم .ايشان محمد بن ابي بکر را پس از 2 ماه پس از انتصاب جابجا مي کنند.
9-آيا برخي تغييرات مثبت نبوده است؟بهبهاني قوي تر از رحمتي نيست؟علي احمدي فعال تر از فرشيدي نيست؟
10-آيا ثبات مديريت مانند افرادي که بيش از 25 سال است که مديرهستند خوب است؟کدام مفسده دارد؟
11-دولت نهم برنامه محوراست و نه شخص محور؛و اصالت با کار و جديت است نه با افراد.
12-آيا تماماً و لزوماً ثبات مديريت مساوي و مترادف با ثبات مديران است؟اگر مديري به هردليلي مرتکب اشتباهي فاحش شد،يا خلاف تعهدش عمل کرد يا ناتواني اش براي مافوق اثبات شد،حق اين است که سرجايش بماند تا ثبات داشته باشيم؟
13-تغيير مديران از جهتي مزيتي فوق العاده است چرا که مدير هر لحظه احساس نظارت بر خويش دارد و لذا اولاً از لحظه لحظه بودن خود در عرصه خدمتگزاري استفاده مي کند و ثانياً فرهنگ ناصحيح ايجاد طبقه مديران از بين مي رود.
14-در گذشته عرف اين بود که از مديران دفاع شود،ولو وزير دزد باشد،ولو فاسد باشد،و لو کرباسچي باشد و اين دولت اين عرف ناصحيحي را باطل کرده است.
15-درهيچ دوره اي مانند دوره نهم اينقدر رئيس جمهور براي انتخاب يارانش وقت نمي گذاشت .زيرا در اين دولت انتخاب ها حزبي،باندي و با لابي احزاب حل نمي شد که نيازي به رسيدگي و بررسي صلاحيت و قابليت اعتماد نبود.
16-با آنکه فرياد علت تغييرمديران مطرح است با اين حال انتظار رأي دهندگان به احمدي نژاد ،حاميان استاني و قدر يقين هم اينک نيز از رئيس جمهور تغيير وضع فعلي برخي مديريت هاست.
17-شکست حلقه بسته مديران که بعضاً 25 سال بود به ايجاد طبقه پيچيده و غير قابل نفوذي تبديل شده بود جراحي ضروري براي کشور است که هزينه آن را بايد پرداخت.
18-عزل و نصب در دولت اصلاحات بسيار بيش از اين بوده و به گفته خود اصلاح طلبان حتي تا رده بخشدار را هم جابجا کردند.
19-رئيس جمهور نبايد بابت استفاده از يکي از بديهي ترين اختياراتش اين همه مورد هجمه قرار گيرد.
20-دلسوزي ،جديت و بي تعارف بودن رئيس جمهور در انجام وظايف قانوني و شرعي اش مطلبي است که حتي وزراي برکنار شده هم به آن اذعان دارند.
21-تغييرات کابينه به جهت ايجاد و تقويت هماهنگي بوده است چرا که يک تيم هماهنگ و کمي داراي ضعف بسيار مطلوب تر از تيمي قوي و ناهماهنگ است.

2)انحراف از اهداف سند چشم انداز 20 ساله و برنامه چهارم توسعه:

1-بسياري از آمار و ارقام و نتايج به دست آمده در اين سال ها نشان مي دهد دولت در قريب به 4 سال اخير درحد انتظار و بعضاً بيشتر از آن موفق به تحقق اهداف سند چشم انداز شده است.
2-کساني که ارقام انحراف از سند چشم انداز و قوانين ديگر را مطرح مي کنند هيچ گاه به طور مستند و مستدل دلايل خود را ارائه نمي دهند و اين بيشتر يک ادعاي ژورناليستي و سياسي و غيرکارشناسي است(مدعيان مي توانند يک بار مستندات ارايه نمايند)
3-مباني برنامه چهارم توسع اتفاقاً مسير صحيح و قابل تأثيري براي رسيدن به چشم انداز نيست و واضعان اين طرح هم خود از طرحي که بر پايه مباني سکولاريسم براي اداره جامعه اسلامي وضع شوند شرمنده اند.
4-عملکرد دولت در محورهاي اصلي و جهت گيري هاي کلي چشم انداز 20 ساله کشور که به صورت کيفي و توصيفي و با تأييد رهبر انقلاب ابلاغ شده است بيشترين تطابق را با چشم انداز دارد،محورهايي همچون تسريع سازندگي و عمران و آبادي کشور،پيشرفت علمي،افزايش اقتدار و عزت ايران اسلامي ،عدالت گستري و...ودر برخي شاخص ها حتي رتبه اول منطقه را هم اکنون به دست آورده ايم.
5-آيا مقايسه عملکرد دولت با اهداف برنامه بدون توجه به مشکلات ساختاري صحيح است؟چرا دولت هاي قبل هيچ کدام به اهداف برنامه اي که خود نوشته بودند نرسيدند؟حال آنکه در اين دولت تکليفي وضع شده است که بي انصافي و ارجحيت مسائل سياسي بر مديريتي در برنامه چهارم مشهود است.
6-برمبناي آمار و مستنداتي که دولت و مراکز معتبر بارها اعلام کرده اند و بر روي پايگاه اطلاع رساني دولت و...موجود است اين ادعا نادرست است.
7-دولت نهم در موارد مهمي استاندارهاي برنامه را پاس کرده و در چند مورد هم از برنامه جلوتر است.
8-کساني دولت را متهم به انحراف از سند چشم انداز و قانون برنامه مي کنند که خود بسياري از تکاليف سند چشم انداز و برنامه چهارم مطلقاً اعتنا نکردند .به طور مثال موضوع سهميه بندي بنزين جزو تکاليفي قانوني برنامه ودر بودجه سال 83 بوده حال آنکه دولت هشتم صرفاً به دلايل سياسي و ترس از شکست در انتخابات سال 84 آن را انجام نداد.
9-قانون برنامه چهارم داراي اشکال هاي اساسي نظري است و برخي احکام آن به وضوح ناقض اصول و ارزش هاي انقلاب اسلامي و در مخالفت صريح با منويات امام رهبري است .مواضع ليبراليستي راديکال آن و اينکه اقتصاد را از دين جدا مي داند و همين طور اين موضوع که منشأ مشکلات اقتصادي ايران را مشکلات سياست خارجي انقلاب ايران مي داند جملگي به شدت مخدوش و همسان با موضع غرب و ضد انقلاب است.اين موارد در کتاب مباني نظري برنامه چهارم که دولت خاتمي دستور توقيف و جمع آوري آن را صادر کرد موجود و قابل استناد است!و لذا طبيعي است که دولت انقلابي نهم مرزبندي خود را با برنامه چهارم حفظ کند.و دولت سعي کرد با نگاه انتقادي اصلاح لازم را در اين انحرافات از راه قانوني به عمل آورد.

3)رويکرد شعاري در موضوع عدالت گستري و توزيع فقر به جاي توزيع ثروت:

1-ادعاي رويکرد شعاري اگر با برهان همراه نشود خودش يک شعار بي ارزش است.
2-رويکرد دولت نهم به ديده گرفتن آنهايي که پيش از اين عمد يا سهواً ناديده گرفته مي شدند خودش عين عدالت است.(رجوع به مردم اقصي نقاط کشور به وِيژه مناطق محروم)
3-آيا دوبرابر شدن در آمد بازنشستگان و مستمري بگيران توزيع فقر است؟
-آيا توزيع سهام عدالت ميان دهک هاي نسبتاً ضعيف تر جامعه توزيع فقر است؟
-آيا چند برابر شدن بودجه اختصاص يافته به توليد و آباداني کشور توزيع فقر است؟
-آيا افزايش ده ها برابري حجم سرمايه گذاري در توليد ،توزيع فقر است؟
4-اين دولت برخلاف اسلافش همان قدر که به مسئله توليد ثروت در جامعه توجه دارد به توزيع عادلانه آن هم مي انديشد.در دولت سازندگي و اصلاحات ،توسعه بر آرمان عدالت چيره بود و وظيفه دولت را توليد ثروت مي دانستند و نه توزيع آن.اقتصاد بازار آزاد عين بي عدالتي و تبعيض است.و نتايج آن در غرب هم ظاهر شده و لذا دولت نهم باور دارد توزيع عادلانه ثروت همان قدر مهم است که توليد آن.
5-مدعيان رشد اقتصادي چيز چناني بر ثروت کشور نيفزودند اما اين دولت نه فقط بر ثروت ها افزود ،بلکه براي اولين بار وعده هاي ديگران را اجرا کرد وتلاش کرد با مکانيسم علمي اموال مردم را به آنان برگرداند.
6-وعده توزيع مستقيم پول را لااقل دو کانديداي درگير در سال 84 دادند و حالا که دولت اين وعده را علمي و عادلانه اجرا کرده از جانب همان ها متهم مي شود درصورتي که آن نوع وعده دادن توهين و زير سؤال بردن کرامت انساني براي جمع آوري رأي بوده و مبناي عادلانه نداشت.
7-رهبر معظم انقلاب بارها به تفاوت رشد و عدالت اشاره نموده و خواستار شدند در برنامه ريزي هاي اقتصادي به هر دو توجه شود و اين دولت تنها دولتي است که در برنامه ريزي و عمل به هر دو موضوع عنايت خاص داشته است.
8-آيا افزايش تعداد روستاهاي برخوردار از گاز از 2000روستا قبل اين دولت به 8000 روستا توزيع فقر و بي عدالتي است؟
-شعار چيست؟آيا سفرهاي استاني به سراسر کشور شعار است؟آيا توزيع عادلانه نگاه مديريت اجرايي کشور در همه جا شعار است؟
-آيا اجراي نظام هماهنگ پرداخت توزيع فقر و بي عدالتي است؟
-آيا از 5 صبح تا 12 شب کار کردن شعار است يا اقدام؟
-کاهش حقوق چند ميليوني برخي مديران و تأسيس صندوق مهر رضا(ع)،توزيع فقر است؟
-طرح و اجراي بنگاه هاي زود بازده بي عدالتي و شعاري است؟
-کاهش نرخ سود تسهيلات بانکي توزيع فقر است؟
بيمه 20 ميليون نفر روستايي شعار است؟خريد نقدي محصولات کشاورزي با کمترين بروکراسي اداري شعار است يا اقدام؟
-طرح مسکن مهر توزيع فقر است؟
-اختصاص 0/050از سهام عدالت به دهک هاي پايين جامعه شعار است؟

4)تبليغاتي بودن شعار مبارزه با مفاسد اقتصادي بدون تلاش براي برنامه ريزي جامعه و عملياتي در اين زمينه (اعلام نشدن اسامي مفسدين اقتصادي ،اصلاح نشدن قوانين ،تقويت نشدن سيستم هاي نظارتي):

1-از قضا شعاري ترين بخش مبارزه با مفسدان اقتصادي اعلام اسامي آنهاست.
2-اصلاً يکي از دلايل اصلي اقبال کم نظير و محبوبيت دکتر احمدي نژاد همين فساد ستيزي و عدم معامله گري با باندهاي فساد و تبعيض است.
3-در اين خصوص فقط زمان است که مي تواند يک ارزيابي منصفانه داشته باشد.بايد ديد کارنامه دولت سازندگي و اصلاحات در اين زمينه چيست؟دولت هايي که فساد اقتصادي در آنها بخش جدايي ناپذير از مديريت تلقي مي شد و هر حرکتي براي مبارزه با فساد را «توطئه مخالفان براي ترساندن مديران و گرفتن جرأت و روحيه ريسک پذيري و کار از آنها»لقب مي دادند .(مصاحبه آقاي هاشمي با کيهان که در پوشش دفاع از مديران فساد را توجيه مي کند)در دولت اصلاحات حتي يک نمونه شاخص از برخورد دولت با فساد مديران نمي توان يافت.بلکه بالعکس،مثلاً در قصه کرباسچي و يا پرونده شهرام جزايري و امثال آن،بسياري روزنامه ها و رسانه ها و حتي سران دولت اصلاح طلب ،با پرداختن به حاشيه و مظلوم نمايي ،سينه چاک اين افراد شدند.
4-در دولت نهم به لحاظ نظري ،مبارزه با فساد ،امري بديهي شمرده مي شود و مديران مي دانند در صورت مماشات با فساد، اين مساهله و دفاعي از آنها نخواهد شد.
5-ابتدا و انتهاي بحث مبارزه با زمينه هاي فساد يعني قانونگذاري صحيح و برخورد قضايي قاطع،جزء وظايف قوه مجريه نيست،با اين حال دولت و رئيس جمهور ،مواردي را که به صورت مستقيم يا غير مستقيم اعلام نموده اند ،آنچنان که بايد ،اتفاقي نيفتاده است .آيا با مفسدان ،برخورد قاطع قضايي صورت گرفت يا فشارهاي سياسي به دولت مضاعف شد؟در مبارزه با فساد ،نبايد ناشکيبايي باعث نااميدي گردد.
6-اگر چه فساد از جامعه و بخشهاي مختلف نظام،کاملاً برطرف نشده،اما هيچ کس نمي تواند انکارکند که با روي کار آمدن اين دولت،فضا براي مفسدين اقتصادي ،ناامن شده و بزرگراه رانتخواريهايي از جنس جزايري و امثال آن،ناهموار و تنگ گشته است.اين،يک شاخص موفقيت است.
7-به فضل خدا ،با روي کار آمدن اين دولت ،گفتمان عدالتخواهي و نظارت و مطالبه عمومي مردم از مسؤولان قوا و بخشهاي مختلف در مورد تطابق رفتارها با عدالت و فساد ستيزي ،غلبه و گسترش بي نظيري يافته است.
8-يکي از مهمترين زمينه هاي فرهنگي فساد در مديران ،هوا و هوس تجملگرايي و روحيه ثروت اندوزي و اشرافيگري است.بحمدالله اکثر مديران ارشد در اين دولت ،ساده زيست بوده و اقبالي به تجملات و زر اندوزي که زمينه فساد است،کمتر دارند.
9-اجراي شعار و سياست تمرکز زدايي اين دولت ،في نفسه يک اقدام ضد فساد و تبعيض است و علاوه بر آن،بسياري از شرکتها ومؤسسات شتر مرغي (نه خصوصي نه دولتي )که فساد آور بود،در اين دولت اصلاح جدي شدند.
10-اعلام اسامي مفسدان اقتصادي اگر چه توانسته است بازدارندگي داشته باشد و ايجاد حالت خوف و ناامني براي متخلفين نمايد،اما در عين حال بايد زواياي مختلف اعلام اسامي در لايحه تشهير ديده شود.
11-فکر ريخت و پاش و دست اندازي به بيت المال و مانور رفاه و تجمل که در صدر انقلاب ،زشت و منکر تلقي مي شد،متأسفانه در دوران سازندگي و اصلاحات ،توجيه عقلي و نقلي شد.اما دولت نهم در اين مقوله ،رجوعي آرماني به ارزشهاي انقلاب داشت و فساد مماشات با آن را به عنوان يک منکر دانست.
12-ميزان اهتمام ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز،بازستاني ارقام چند صد ميلياردي اموال عمومي و بيت المال از سوء استفاده کنندگان،عزل مديران متساهل با فساد در اين دوره و نيز تعداد جلسات و مصوبات ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي مي تواند شاهدي بر اجرايي شدن دستور مبارزه با فقر و فساد و تبيعض باشد.

5)عدم ارتباط و مشورت با حوزه هاي علميه:

1-طبعاً به دولتي که بيشترين مدافعانش را در ميان متدين ترين اقشار جامعه جستجو مي کند نمي تواند نسبت دوري با علما و حوزه هاي علميه به عنوان مراجع فکري را اطلاق کرد.
2-براي اولين بار در اين دولت برخي ارتباطات نظام يافته ميان حوزه ها و دولت برقرار شده است که حضور بسياري از دانشمندان حوزوي در جلسات کارشناسي فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي گواه اين ادعاست .اين ارتباط و بهره گيري از دانشمندان حوزوي خضوصاً در تدوين برنامه پنجم کاملاً مشهود است.
3-گلايه هايي که بعضاً از سوي برخي شخصيت هاي روحاني نسبت به دولت مطرح مي شود به فرموده خود ايشان از باب احساس قرابت بيشتري است که با اين دولت دارند و گرنه از برخي دولتمردان سابق و اسبق ،چنان قطع اميد کرده بودن که هر نوع انتقاد و گلايه را بي اثر مي دانستند.
4-ميزان انتقادات روحانيت به اين دولت به هيچ وجه با دولت اصلاحات قابل قياس نيست.تحصن بزرگ علما و فضلا به دليل توهين به مراجع و روحانيت و داستان مثنوي هفتاد من کاغذ اهانت هاي کارگزاران و نور چشمي هاي آنها به روحانيت و مراجع و ....در کنار سکوت امثال ميرحسين از ياد نرفته است.
5-مشي کلي دولت نهم کاملاً مورد تأييد مراجع و حوزه است چرا که مشي کلي دولت درجهت اصول اسلام و آرمان هاي امام و انقلاب است.گفتمان اين دولت به تعبير رهبري گفتمان امام و انقلاب است و اين تعبير را ايشان براي هيچ دولتي به کار نبردند و انتقادات حوزه در حد برخي مصاديق است و هيچ موردي درخصوص نقد و گلايه حوزه و مراجع به مشي کلي دولت نمي توان يافت.
6-برخي از نقدها و تذکرات علما بيشتر"پيشنهادهاي مديريتي"است و نه "الزامات ،تکاليف و درخواست هاي شرعي"و دولت ضمن اعتقاد به احترام براي علما ،اين حق را براي خود قائل
است که اموراجرايي کشور را به پيش ببرد چرا که در نهايت ،اين دولت است که بايد پاسخگو باشد و البته تعداد اين موارد انتقادي هم بسيار نادر است.
7-وجود اختلاف نظرميان دولت و حوزه هاي علميه بيش از واقعيت جنگ رواني جماعتي است که نه اکنون و نه در دوران تصدي خود بر دستگاه اجرايي اعتقادي به اصل و اساس روحانيت نداشتند و مدافعان جدايي دين از سياست بوده و هستند.
8-مواضع امثال آيت الله يزدي به عنوان رئيس جامعه مدرسين اصلي ترين نهاد حوزه در 4 سال اخير ،خلاف اين ادعا را ثابت مي کند:"اين دولت بيشترين ارتباط را با حوزه داشته است."
9-مواضع حضرات آيات مقتدايي و حسيني بوشهري مدير فعلي و سابق حوزه علميه قم درتأييد مکرر دولت،خلاف اين شبهه است.
10-برخي دولت هاي قبل به واکنش هاي شديد علما در مسائل مختلف کمترين توجهي نکردند.(اعتراض علما به دوچرخه سواري بانوان در ملأ عام ،تذکرات پي در پي مراجع در لزوم برخورد با شبه پراکني برخي مطبوعات ،تحصن طلاب و مراجع قم در اعتراض به سياست هاي فرهنگي دولت اصلاحات ،اعلام عدم مشروعيت سازمان مجاهدين از سوي آيت الله مشکيني ،رئيس وقت جامعه مدرسين ،تنها نمونه هايي از اين برخوردهاست.اگر دولت را به عدم توجه به نظرات علما متهم مي کنند چرا خود توجه نکردند؟!"يومن ببعض و يکفر ببعض"پذيرفته نيست.
11-آيت الله خزعلي ،آيت الله جنتي ،آيت الله مصباح ،آيت الله حائري شيرازي ،آيت الله يزدي ،آيت الله سيد احمد خاتمي و صدها فاضل و عالم حوزه هاي علميه ،علما نيستند؟!ائمه جمعه سراسر کشور و تجليل هاي مکرر ايشان از دولت ،خصوصاً در سفرهاي استاني ،گلايه حوزه وعلماست؟!
12-مدعيان عدم ارتباط و گلايه حوزه از دولت در بدنه حوزويان و طلاب نظر سنجي کنند تا محبوبيت دولت در قم مشخص شود.
13-در برخي موارد جزئي و نادر اختلافي نيز ،دولت به نظر رهبري پاي بند بوده و عمل کرده و اين بسيار طبيعي است چرا که خود مراجع نيز در مواردي اختلاف نظر دارند،دولت در اين مسائل چه بايد بکند؟
14-رهبرانقلاب خود از مراجع تقليد بوده و اشراف کم نظيري به مسايل حوزه دارند،ارتباط دولت و آقا،از مصاديق ارتباط دولت با روحانيت نيست؟!
15-اين دولت قائل و پاي بند به ارتباط تئوريک و انديشه اي با حوزه است ،نه ارتباط تشريفاتي و ديپلماتيک!
16-آيا ارتباط با حوزه به معناي ديدارهاي تشريفاتي با علماست ؟اين دولت مايل نيست هرسال يکي ،دوبار با علما عکس بگيرد و در عمل انديشه هاي ضد روحانيت و غرب گرا در تمام شئون مديريتي جاري باشد.
17-در مراحل تدوين برنامه پنجم توسعه حضور تئوريک مراکز فکري حوزه در تاريخ برنامه نويسي ايران بي نظير است.
18-مکتب بودن و درخط اسلام بودن از مهمترين مشخصه هاي رئيس جمهور و دولت است و همواره در شعارها و بر سر زبان ها مطرح است که دولت مکتبي و رئيس جمهور مکتبي.
19-جلسه با علما و روحانيون استان هاي مختلف در تمامي سفرهاي استاني دولت به اجرا در آمده است آيا ايشان علما و روحانيون نيستند؟جلساتي که به اذعان علما،بسيار تأثير گذار بوده است.
20-از جمله اقدامات مهم دولت نهم،افزايش 3 برابري کمک به حوزه هاي علميه و بيش از 50 برابري به بازسازي اماکن ديني و حوزه هاي علميه در استان هاي سراسر کشور است و...اين نشان از عدم ارتباط و توجه به حوزه است؟!

6)ناهمگوني برخي مديران رده بالاي دولت با مشي احمدي نژاد (شبهه نيروي انساني و نداشتن نيروهاي همجنس و همراه):

1-احمدي نژاد معصوم نيست،انسان بي نقص در سراسر عالم فقط امام عصر(عج الله فرجه)است و مردم به معصوميت احمدي نژاد رأي نداده اند کما اينکه ممکن است حتي در مسير درست و حکومت هم در برهه اي افرادي ناهمگون سرکار باشند .ابو موسي اشعري مدتي قاضي القضات اميرالمؤمنين (عليه السلام)بود.امثال اشعث و زيادبن ابيه نيز مدتي استاندار بوده اند.
2-برخي مايلند القا کنند که دولت همين چند فرد ناسالم و مسأله دار و ناهمگون است در حالي که اين دولت سرشار از باقري لنکراني ها ،سعيد جليلي ها،الهام ها و ...است و بسياري مديران لايق ديگر که در استان ها گمنام ،مشغول به کارند.
3-همين مطالبه از دولت از برکات غلبه گفتمان عدالت خواهي ،ساده زيستي و خدمت گزاري بي منت است.ما دوراني را ديديم که فوج فوج افراد ناسالم و گاه فاسد در حساس ترين مصادر نظام و دولت قرار داشتند و کسي حساس نمي شد .افرادي که داراي مسأله هاي کلان اخلاقي،مفاسد اقتصادي و مالي کلان،مسائل امنيتي عميق و اعوجاج فکري و سياسي امروز مدعيان حضور افراد ناسالم دراين دولت اند والبته اين يک پيروزي است در مسير تکامل انقلاب اسلامي.(وقتي يک لباس کثيف و آلوده باشد کسي به خاطر لکه اي ايراد نمي گيرد .به پارچه و لباس پاک و نظيف به خاطر لکه اي،ايراد گرفته مي شود.
4-برخي در پازل برجسته سازي ديگران قرار دارند و با پروپا گاندا (تبليغات بمباران وار)آنچنان برايشان جا افتاده است کانه اين دولت فقط متشکل از چند نفر محدود ناهمگون است.
5-ما دوراني را گذرانديم که آرزو داشتيم برخي مديران ارشد فعلي کمترين مسئوليتي را دارا باشند و امروز بحمدالله در مسيرعدالت خواهي مديران آرماني تر مطلب مي کنيم.
6-وزيرکشور وقت اين دولت با وجود تعهد به رئيس جمهور مبني بر عدم تأثير پذيري از لابي هاي سياسي و نمايندگان براي تعيين استان داران و فرمان داران منشأ مشکلات جدي درانتصاب ها در استان ها و شهرستان ها شد که برخي از نارضايتي ها از اين ناحيه است.

7)بي اعتقادي به لزوم نظام کارشناسي و درنتيجه اتحاد تصميمات خلق الساعه وانحلال سازمان مديريت،انحلال شوراهاي عالي و...:

پاسخ:سال ها درکشور همه کوتاهي ها را بهانه ايراد داشتن ساختار توجيه مي کردند و مردم هم از ساختارهاي ناکارآمد گله داشتند ،خوب اين دولت اين ساختار را عوض کرده است.
1-براي مخالفت با انحلال سازمان مديريت و...آيا استناد به سابقه ملاک است؟مگرزمان جاهليت است که به رسم آباء و اجدادي تکيه مي کنند؟اين روش اهل استدلال نيست.آيا سابقه 60 ساله،ملاک درستي رفتار يک سازمان و سيستم است؟نظام شاهنشاهي 2500 سال سابقه و نظام بت پرستي ده ها هزار سال سابقه داشتند .پس انقلاب اسلامي نبايد محقق مي شد؟!
2-برنامه ريزي تعطيل نشده و به معاونت برنامه ريزي تغييرنام داده واين مغالطه است حال آنکه تمام وزارت خانه ها معاونت برنامه ريزي دارند.
3-اين سازمان ،وزرا ،مديران ارشد،استان ها را معطل کارشناسان خود کرده بود و اختيار عمل در استان ها نبود.
4-کساني که شعار تغيير قانون اساسي و حذف و تغيير ساختارهاي اساسسي در نظام را مي دهند .از تغيير ماهيت و کارکرد يک ساختار در حيطه اختيارات رئيس جمهور برآشفته اند ؟!حال آنکه حذف مجموعه اي مثل وزارت جهاد سازندگي که محصول انقلاب اسلامي بود و ارزشي ترين و کارآمد ترين نيروهاي انقلابي در آن جمع بودند در زمان مسئوليت ايشان اتفاق افتاد.
5-اصولاً علمي بودن وجود سازمان مديريت و شوراهاي عالي به چه معناست؟کدام رفرنس دانشگاهي به ابقاي يک سازمان لخت و پر اينرسي تأکيد دارد؟
6-اختيارات کم استانداران و تبعيت مديران بخش ها و ادارات از مديران مرکز نشين خود تقليل جايگاه وزارت خانه ها در برابر سازمان مديريت به يک دستگاه صرفاً مجري باعث حاکميت گسترده نگاه ها و عملکردهاي بخشي در استان ها مي شود.
7-کارشناسان سازمان مديريت در استان ها مستقل از استان داران و مديران استاني و بدون نياز به آنان برنامه هاي استان را از ديد خود به سازمان مرکزي منتقل کرده و سازمان مديريت در مرکز مستقل از وزارت خانه ها آن برنامه ها را به صورت لوايح پيچيده بودجه در مي آورد.
8-مبلغي به عنوان "حق هوشمندي"در فيش حقوقي کارکنان اين سازمان يعني توهين به وزيرو معاونين برنامه ريزي و ساير برنامه ريزان در استان ها و وزارت خانه ها .
9-انحصار بودجه و برنامه در اين سازمان تا آنجا پيش رفت که به جاي حاکميت منطق عملي در برنامه ريزي ها،منطق "چانه زني و استفاده از سکه ها و امتيازات ويژه"به صورت رسمي و قانوني حاکم گرديد.
10-دولت نهم با دادن اختيارات به استان داران و کنار زدن حاکميت نگاه بخشي ،نگاه استاني و بدنه کارشناسي و بومي را در برنامه ريزي ها تقويت کرد و اين دراختيار قرار دادن منابع و اعتبارات در اختيار استان دار موجه مي شود بازخواست و مطالبه از استان دار و مديران ارشد استاني ملموس تر و عملي تر شود.
11-بيشترين وقت سازمان صرف تنظيم بودجه لشگري هاي پيچيده ساليانه کشور و پرداختن به وضعيت استخدامي کارکنان شده بود و شأن برنامه ريزي راهبردي و نظارت دائمي سازمان از بين رفته بود و بوروکراسي به وجود آمده ماه ها و بلکه سال ها تصميم بر سر تصويب برنامه اي ساده براي يک منطقه را به عقب مي انداخت.
12-اين دولت با تشکيل دو معاونت نيروي انساني و برنامه ريزي و باز گرداندن سازمان به جايگاه فرابخشي خود و حذف مشغله هاي کاذب و فساد آور از دستگاه برنامه ريز کشور،فرصت برنامه ريزي راهبردي و جدي تر را به وجود آورد.
13-وقتي ازخدمات دولت مي گوييم بايستي از فرايند شکل گيري اين خدمات نيز سخن گفت،فرايند شکل گيري مصوبات سفرهاي استاني فرايند تحول برنامه و بودجه و...
14-ماه ها قبل از انجام سفرهاي استاني گروه هاي کارشناسي در استان و مرکز بر روي نيازها،بايدها و ضرورت ها بحث مي کنند که در بسياري از اين جلسات نمايندگان مجلس آن استان با هر گرايش سياسي حضور دارند.تا حدي که يکي از سران فراکسيون اقليت مجلس هفتم و هشتم به اين امر اذعان نمود و بدين صورت زمينه تصويب مصوبه در سفر استاني فراهم مي شود.
15-برخي مصوبات سفرها مربوط به تعيين تکليف پروژه هايي است که بعضاً 10 يا 20 سال (کمتر و بيشتر )از تصويب آنها گذشته است و نيمه کاره مانده بود.کساني مي گويند اين دولت هر 9 ثانيه يک مصوبه داشته کمي بي انصافي کرده اند .تعيين تکليف پروژه اي که 20 سال پيش مطالعات و مراحل تصويب آن طي شده فقط 1 ثانيه وقت مي خواهد!!
16-کساني که مي گويند اين مصوبات کارشناسي نيست بهتر است به زمان خود مراجعه کنند چرا که غالب اين مصوبات مراحل کارشناسي و نظري را در زمان ايشان گذرانيده و هيأت دولت نهم تنها به صورت نمادين اجراي آن را تصويب مي کند.
17-در خصوص سازمان برنامه نيز ابتدا آقاي هاشمي وزارت برنامه ريزي را به سازمان برنامه ريزي تغيير داد،بعد آقاي خاتمي آن را به سازمان مديريت و برنامه ريزي تغيير و دکتر احمدي نژاد طبق تکليف برنامه چهارم مبني بر کوچک سازي دولت و ضرورت تحول در نظام برنامه ريزي و مديريت منابع کشور آن را به 2 معاونت رياست جمهوري تغيير داد.
آيا اين غيرکارشناسي است؟!آيا کار دولت هاي قبل هم غير کارشناسي بوده است؟!
18-اکنون مشکلاتي که در اين 2 معاونت وجود دارد دقيقاً به دليل خمودگي و فربگي بدنه کارشناسي به جاي مانده از سازمان متحول شده مديريت است و الا دولت در تحول ساختاري اداري و برنامه ريزي کشور مصمم است.
19-تمرکز گرايي که دولت نهم آن را تغيير داد ارث رضا خاني است،سيستم متمرکز در ايران از زمان او جا افتاد و قبل از آن ايران به صورت ايالتي و فدرالي اداره مي شد.اين آرزوي همه نخبگان بود که کشور تمرکز زدايي شود و اين جراحي بزرگ و ضروري اکنون رخ داده است.تمرکز زدايي در دوران جنگ ممکن نبود،بعد از جنگ هم که امکان داشت اراده آن نبود و حالا چون اين دولت اين مهم را انجام داده ناراحتند!!
20-تمرکز زدايي در دولت نهم به مثابه ويران کردن خانه کلنگي در آستانه تخريب براي ساخت بنايي مستحکم است،يا هموار نمودن جاده شوسه پيچ و ناهموار کوهستاني ،کدام عقل سليمي و کدام انسان منصفي از اين اقدامات ناخرسند مي شود؟!

8)گم شدن و نامعلومي يک ميليارد دلار درآمد نفتي در سال 86:

1-دزدي و عدم پاکدستي به احمدي نژاد نمي چسبد و هوچي گران اين مسأله خود اين را مي دانند و اصلاً مشکل برخي مفسدين با احمدي نژاد همين مسأله است.
2-رئيس جمهور در پاسخ به اين پرسش گفته است وقتي شما مبلغي از فردي مي گيريد که برايش صندلي بخريد و مي بينيد مي توان اين صندلي را با کيفيت بهتر با همان قيمت ساخت و سفارش ساخت مي دهيد و در حين ساخت سراغ شما مي آيند ،شما نه پول دراختيار داريد و نه صندلي .آيا اين به معنا گم شدن پولي است که به شما تحويل شده است؟پاسخ اين است که اين پول ،صرف ساخت و ساز و عمران و آبادي شده است .مگر امکان دارد که يک ميليارد گم شود؟!
3-طراحان اين شبهه خودشان هم مي دانند که اين مبلغ گم نشده ،در دوره هاي قبل ،6 برابر اين رقم را گزارش داده بودند و هيچ کس حرفي نزد!!کسي حساس نشد!!اگر در حساب فلان آقا و يا گروه و يا درفلان بانک خارجي کانادا و...مي رفت که مي فرستادند و واريز مي کردند،هيچ کس حرفي نمي زد!
4-کساني که خيلي به دنبال اين پول مي گردند مي توانند به جاي تماشاي نقاط بالايي شهر تهران در روستاي کوچک و پروژه هاي عمراني در دور افتاده ترين نقاط سر بزنند و پول را ببينند.اگر وقت دارند بروند در سفرهاي استاني ،يک ميليارد دلار را پيدا خواهند کرد.
5-اين پول در راه خدمت به کشور ،در سفرهاي استاني ،براي خدمت به محرومان هزينه شده است.هزينه 142000پروژه عمراني در حال انجام در کشور از کجا آمده است ؟مجلس داده است؟افزايش 3 برابري بودجه عمراني در دولت با کدام پشتوانه آمده؟افزايش ذخاير ارزي براي نوسازي مدارس توسط دولت نهم با کدام پول انجام شده؟اختصاص 4500 ميليارد تومان براي صدمات خشکسالي و سرما زدگي از کجا آمده است؟
6-چرا هزينه هاي گزاف مانند 65 ميليارد دلار براي خريد هواپيماي تشريفاتي در دولت قبل را کسي سؤال نمي کند !؟اين دولت که هرچه دارد در مناطق محروم که به واسطه کم کاري و بي عدالتي آقايان ،محروم و مستضعف شده خرج مي کند.
7-گزارش تفريق بودجه بر مبناي 29 اسفند ارائه مي شود حال آنکه همه مي دانند که اين مباحث و سند هزينه هاي اين چنيني در خرداد و تيرماه همواره قابل دسترس است.آيا ملاک 29 اسفند مي باشد بدون توجه به واقعيت بيروني!؟يا ملاک محل هاي هزينه اين مبلغ است؟!
8-از سال 79 تا 86حدود 142000طرح عمراني با 42000ميليارد تومان اعتبار درحال انجام است.از اين تعداد 42000براي دولت قبل است که تنها 2000عدد آن را انجام دادند و از 22000طرح باقي مانده در دولت قبل،13000طرح تمام شده است البته توسط اين دولت !؟و اين يعني پيشرفت متوسط 0/090و همچنين از 100000طرح دولت جديد ،52000 طرح تمام شده،پول اين طرح هاي جديد و انبوهي از طرح هاي باقيمانده از دولت کم کار قبل،از کجا آمده است؟!
9-نکته اول اينکه آمارهاي ارائه شده در اين خصوص و در موارد متعدد ديگر نسبت به دولت مخدوش است و آمارسازي مي شود.مثلاً درصد موفقيت نسبت به برنامه چهارم در مقوله هايي مانند کاهش نرخ تورم،افزايش قدرت خريد و...را غيرواقعي اعلام مي کنند .در اين خصوص نيز آمارهايي نظير 300.270،240ميليارد و...مطرح بوده.
10-همه اين مبلغ هرچه باشد يا به کارهاي عمراني زده شده ،يا سهام عدالت است،با هزينه هاي جاري مردم است يا در قالب نظام هماهنگ پرداخت در حال هزينه شدن است.به تعبير ديگر همه اين مبلغ روي زمين است،بروند در استان ها ببينند.
11-0/090برنامه هايي که هزينه ساز است تکاليفي است که برنامه چهارم توسعه براي اين دولت تعيين کرده است و دولت موظف به انجام است.
12-برخي از اين مبالغ براي انجام تکاليفي هزينه شده که مجلس شوراي اسلامي بر عهده دولت در تصويب ساليانه نهاده است و اين مباحث آنقدر زياد است که آقاي نوري مالکي نخست وزير عراق در ديدار با آقاي لاريجاني به ايشان گفته مجلس عراق تعاملي در بودجه با ما کرد و کاري با ما کرد که شما با دولت آقاي احمدي نژاد انجام داديد.
13-اساساً دولت و قوه مجريه در ساز و کار نظام جمهوري اسلامي تام الاختيار نيست.مجلس ،شوراي نگهبان ،مجمع تشخيص مصلحت در امر برنامه هاي دولت مؤثرند.
14-حجم بسيار زيادي از پروژه هاي نيمه تمام دولت هاي قبلي روي دست اين دولت مانده است که در اکثر آنها بودجه هاي آن نيز در جاي ديگر و يا...هزينه شده است و اين دولت آنها را به سامان رساند.
15-با آنکه دولت در جهت محروميت زدايي که آرمان امام و انقلاب است اقدامات محسوس را انجام داده که حتي مخالفان بدان معترفند لکن بسياري از طرح ها و ايجاد امکانات دولت نهم درآينده خود را نشان مي دهد که اين نکته مورد مشاهده و دقت نظر منتقدان بي انصاف دولت نهم قرار نمي گيرد.

9)بي توجهي دولت به شعار آزادي:

1-آزادي اگر فقط درحد شعار مورد نظر باشد البته ديگران در اين ميدان پهلوان ترند اما اگر آزادي در عمل منظور شود،آن وقت بايد ديد در کدام دوره آنقدر آزادي وجود داشته است؟(اشاره به جنجال يک ماهه سياسي و مطبوعاتي دوم خردادي ها به خاطر يک کلام سخن نقادانه يک کارشناس در يک برنامه تلويزيوني و محروميت تهيه کننده و مجري برنامه و تعطيلي آن برنامه.(چراغ)
2-پرده دري هايي که امروز به اسم آزادي در سايت ها و برخي نشريات صورت مي گيرد قاعدتاً بايد جلوگيري شود،اما معلوم نيست برحسب چه برآورد و محاسبه اي دستگاه قضايي که پيش از اين با اندک انتقادي از خودش،در يک نشريه را مي بست،اکنون اينقدر هزينه اهل سعه صدر شده که در برابر فحاشي صريح به بالاترين مقام اجرايي کشور هم واکنش نشان نمي دهد.از اين آزادتر ديگر مي شود چه؟!
3-بر اساس کار پژوهشي مشخص شد در سه سال فعاليت دولت نهم ،39682مورد سياه نمايي در فضاي رسانه اي و تبليغاتي کشور عليه دولت نهم ايجاد شده است.
-دراين سه سال ،1689مورد توهين مستقيم به رئيس جمهوري در فضاي رسانه اي و تبليغاتي صورت گرفته است.
در 8 سال دولت آقاي هاشمي ،هيچ موردي از توهين مستقيم به رئيس جمهور در مطبوعات يافت نشد و تنها 189 مورد سياه نمايي مشاهده شد.
-در 8 سال دولت آقاي خاتمي ،5 مورد توهين مستقيم به رئيس جمهور و 543 مورد سياه نمايي ديده شد در حالي که سياه نمايي در دولت هاي سازندگي و اصلاحات ،حداکثر به 500 مورد مي رسد در سه سال فعاليت دولت نهم ،بيش از 39000مورد سياه نمايي عليه دولت را شاهد بوديم!!!،
-اشاره به برخي فحاشي هاي سياسيون در رسانه ها عليه دکتر (تشبيه به صدام ،پهلوي زاده،تشبيه به هيتلر ،آتش زدن عکس ايشان در دانشگاه ،کاريکاتورهاي موهن و ...)اين اهانت ها به حدي بود که به دليل محبت مردم به دکتر، آنها به مردم هم توهين کردند.(دلفين و ...)
-احمدي نژاد تنها رئيس جمهوري است که حريم ندارد.حتي در برنامه هاي تلويزيوني،بدون ملاحظه و گاهي بي ادبانه،او را سين جيم مي کند و او باز هم با حلم و بردباري پاسخ مي دهد.
-البته فراموش نکرده ايم در برخي از دوره ها اهانت به رئيس جمهور چه هزينه هاي سنگيني در پي داشت،اما اهانت به ارزش ها به ابي عبدالله (عليه السلام)،به امام وبه شهدا و رهبري،هزينه اي در پي نداشت.بايد معني آزادي را دقيق تر معلوم کنيم،آنگاه روشن خواهد شد که مسأله اصلي چيست.
4-مقايسه انعکاس اخبار درخبرگزاري دولتي ايسنا نشان داد طي 6ماهه اول سال 87،اخبار مربوط به آقايان هاشمي،خاتمي،قاليباف،کروبي و احمدي نژاد به ترتيب 12/5،14/9،15/5،21/3،22/5 درصد بوده است!!
5-در رابطه با بسياري از پروژه هاي ملي و استاني و مواجهات داخلي و بين المللي نظام مانند افتتاح پل ميان گذر درياچه اروميه به عنوان بزرگترين پروژه پل سازي خاورميانه يا سفرهاي استاني يا افتتاح پارس جنوبي و ...روزنامه هاي کارگزاران(تا زمان توقيف)،اعتماد ملي و اعتماد حتي خبري نيز منتشر نکردند.با اين همه آيا دولت به آزادي بي توجه بوده است و آزادي هاي رسانه اي و مطبوعاتي را محدود کرده است!؟
6-روزنامه شرق به دليل تبليغ هم جنس بازي و کارگزاران به دليل تطهير اسرائيل و تروريست خواندن حماس و تهران امروز مدتي را به دليل مشکلات قانوني و عدم مجوز توقيف شدند،کدام روزنامه به خاطر توهين و يا نقد به دولت توقيف شد؟
7-تعداد نشريات و مطبوعاتي که مجوز گرفتند از 1100به 1900 رسيده و البته برخورد با نشريات زرد که با آبرو و ناموس مردم بازي مي کردند صورت گرفته که خواست عمومي مردم است،اين محدوديت و بي توجهي به آزادي است!؟
8-تعداد کتب منتشره از 43000عنوان در سال طي سال 84به 56000عنوان در سال طي سال 87رسيده هم زمان اينکه دغدغه بسياري از علما و متدينين مبني بر برخورد با هنجارشکني برخي کتب غيراخلاقي تا حد زيادي رعايت شده.آيا اين بي توجهي به آزادي است؟!

10)بي توجهي دولت و اعتماد نداشتن به امر فرهنگ:

1-فرهنگ گاهي به معناي عام و گاهي به معناي خاص محصولات فرهنگي توليدات و خدمات فرهنگي ارائه مي شود که به دستگاه هاي فرهنگي باز مي گردد.
الف.در حوزه عام،رفتارهاي رئيس جمهور و دولتمردان مانند ساده زيستي ،اشرافيت ستيزي ،نحوه ارتباط با مردم ،مهدويت گرايي ،اعتقاد به جامعيت اسلام براي اداره جامعه و ايمان به تلاش درجهت حاکميت انسان کامل و امام معصوم مگر راهبرد فرهنگي نيست!؟ارتقاء نشاط اجتماعي ،اميد و اعتماد به نفس ملي،تقويت روحيه خود باوري مگر غير از فرهنگ سازي است؟
ب.در حوزه اجرايي هم مباحثي مانند :سکولاريسم ستيزي ،خانواده محوري،قرآن محوري ،مسجد محوري،ترويج فرهنگ جهادي و روحيه سلحشوري ؛احياي مواريث تمدن فاخر اسلامي ايراني مگر کار فرهنگي نيست؟!
2-مواجهه سنگين با ناتوي فرهنگي گزارش دادني است؟آن هم با عدد و رقم؟!
3-ميراث فرهنگي در يک مورد کار بيش از 1200000نفر توريست را دراين سه سال افزوده است .
4-در حوزه سينما فيلم هايي مانند اخراجي ها،يوسف پيامبر ،کودک و فرشته،آواز گنجشکها ،ملک سليمان ،به کبودي ياس و....که مورد حمايت مردم است توليد شده.
5-برنامه ريزي براي سالم سازي عرصه توليدات فرهنگي هنري با سياست هاي تشويقي و نيز تحديد و برخورد با آثار مسموم و مروج فساد مثل سنتوري ،آفسايد و جلوگيري از توليد امثال آن در حوزه کتاب و...
6-جشنواره عدالت و اميد در حوزه هاي تئاتر،سرود،هنرهاي تجسمي و توجه به نسل جديد هنر متعهد...
7-راه اندازي جشنواره شعر فجر،تجسمي فجر،رسانه ديجيتال و...
8-ارتقاء جدي تئاتر ارزشي و مردمي و افزايش مخاطبان تئاتر از 2 ميليون به 6 ميليون نفر.
9-حمايت از هيأت هاي مذهبي و بسترسازي براي اصلاح فرهنگ عزاداري و توليد توزيع کتاب و آثار نمايشي و ...با محوريت عاشورا.
10-رسيدگي به صدها مؤسسه فرهنگي و هنري که در دوره هاي گذشته مهجور بودند وفقط نورچشمي ها و آن بعضاً مسأله دار ،حمايت مي شدند.
11-حمايت همه جانبه از مؤسسات و کانون هاي فرهنگي ديني در کشور.
12-بودجه مؤسسات قرآني از 600 ميليون تومان براي تنها 4 مؤسسه نور چشمي به 20 ميليارد تومان براي چند صد مؤسسه رسيده است.
13-رويکرد عدالت محور به فرهنگ در توزيع عادلانه توليدات و فضاها و امکانات فرهنگي در کل کشور.
14-جابجايي و ارتقاء سطح کمي و کيفي نمايشگاه بين المللي کتاب به طوري که بازديد کنندگان آن از يک ميليون نفر به بيش از 4 ميليون نفر رسيده.
15-توسعه گروه هاي مخاطب و ارتقاء سطح کمي و جهت گيري کيفي نمايشگاه قرآن.
16-ورود و ساماندهي فعاليت هاي فرهنگي در حوزه ي رسانه هاي ديجيتال (بازي هاي رايانه اي ،نرم افزارها و..)
17-ارتقاي سطح معيشتي فرهنگيان و پرداخت مطالبات ايشان پس از سال ها .
18-توجه و احياء امور تربيتي در مدارس.
19-تجديد نظر و اصلاح متون درسي آموزش و پرورش.
20-افزايش جدي مناطق ويژه گردشگري در کشور.
21-3 برابر شدن تعداد کانون هاي هنري مساجد.
22-افزايش بي سابقه ميزان خريد کتاب مناسب براي کتابخانه هاي عمومي و مساجد و...
23-بازسازي بيش از 80 سالن سينما براي اولين بار در 30 سال گذشته.
24-ارتقاء بي سابقه رکورد فروش فيلم در اين دولت.

11)بي توجهي دولت نهم به دستاوردهاي گذشته و موفقيت هاي نظام:

1-ويژگي بارز اين دولت و اقداماتش مبتني بر3 راهبرد است:
الف-تداوم اقدامات صحيح گذشتگان:از ابتداي انقلاب کارهاي خوب و مثبت بسيار در کشور اتفاق افتاده و مسير همواره به جلو بوده است و اين دولت فصل جديدي در کتاب انقلاب است و نه مخالف و مغاير آن.
ب-توقف و مانع در برابر اقدامات ناصحيح .
ج-اصلاح عيوب و خطاهاي گذشته.
2-در دولت نهم به دليل اينکه در آن احيا ارزش هاي امام و صدورانقلاب صورت گرفته است و اين 4 سال با عبرت گيري از خطاهاي گذشته سپري شده است لذا درخشش بيشتر داشته است.
3-در دوران قبلي بعد از رياست جمهوري کم نظير حضرت آيت الله خامنه اي قدم هايي برداشته شد و ليکن در دوران سازندگي افزايش فاصله فقير و غني ،افزايش هزينه زندگي و...را به بهانه توسعه و سازندگي تحميل کرد،دولت اصلاحات قرار بود فاصله ملت و دولت را کاهش دهد لکن مسير اشتباه طي شد و فاصله بيگانگان و نااهلان با دولت جمهوري اسلامي کم شد.
4-در دولت هاي گذشته با وجود فراهم شدن بسياري از زير ساخت ها و ليکن فقدان همت،عزم و اراده ملي گام هاي تعيين کننده برداشته نشد.به طور مثال «ماهواره اميد»را قبلاً معتقد بودن خارجي ها بايد آن را به انجام برسانند،در اين دولت اصل پروژه استارت خورد،تسريع شد و به انجام رسيد.کما اينکه زير ساخت و پشتوانه آن مانند دانشجوها ،موفقيت هاي موشکي ....محصول دولت هاي سابق بود.با اين حال اگر اين اراده نبود معلوم نمي شد اين پشتوانه چه زماني به فعاليت مي رسد.کاردولت نهم پروژه ماهواره بود نه پروسه آن.

12)مواضع اقدامات و سوابق دولتمردان نشان سوء مديريت رئيس جمهوراست!؟

1-در خصوص بحث مدرک تحصيلي در حوزه مصداقي و کلي بايد بحث شود:
مدرک گرايي و اصالت مدرک از زمان دولت هاي قبلي شروع شد،و همه مباحثي که پيرامون مدرک مديران اکنون مطرح است در عمل ربطي به دولت نهم ندارد.اتفاقاً درصد تحصيلات دولتمردان نهم از تمام دولت هاي بعد از انقلاب بالاتر است.اين دولت نبايد جواب گوي بنيادي باشد که بذرش در دولت هاي قبل نهاده شد.
رئيس جمهور برخورد فردي و متناسب را در خصوص مدرک يکي از وزرايش انجام داد چرا که هيچ نامه اي با عنوان «دکتر»براي وي ننوشت و در مجلس هم براي استيضاح حاضر نشد .آيا احمدي نژاد بايد وي را از مشاغل دولتي عزل مي کرد؟ايشان 29 سال در جمهوري اسلامي مدير سطح بالا بود،چرا تا زمان4 ماه خدمت دردولت نهم هيچ گاه چنين بحث هايي مطرح نشد؟
از سوي ديگر برخي وزرا و بسياري از مسئولان ،اعضاي هيأت علمي و ...در دولت هاي سابق برخلاف قوانين و ضوابط مسير را طي کرده اند؟اگر اين رويه نادرست است چرا هيچ کس در هيچ زماني نامي از آنان نمي برد؟
2-در خصوص اظهار نظر و عملکرد جزئي مديران با پذيرش اين اشتباهات و برائت از اين اقدامات بايد گفت:آيا رئيس جمهور مسئول کردار و گفتار همه مديران است!؟اين انتظار بي جايي است.انتقادات وارده به روساي برخي سازمان هاي زير نظر رهبري و يا امام بسياربيشترو چندين برابر دولت نهم است،آيا بايد همه را به حساب رهبري نوشت!؟آيا اشتباهات نخست وزير و دولتمردان زمان امام را بايد به حساب امام نوشت!؟
آيا عملکرد بد برخي منصوبين از سوي امام من جمله عبداله نوري و...را بايد به پاي امام نوشت؟!لذا لازمه پذيرش اين نقد اين است که العياذ بالله آقا،امام ،ائمه و پيامبر را نيز در مواردي زير سؤال ببريم!؟
3-دکتر احمدي نژاد رئيس جمهور اسلامي ايران است و ايدئولوگ مردم نيست.و لذا هيچ کس نمي تواند و نبايد از او انتظاري را که از جايگاه ولايت دارد داشته باشد و قرار هم نيست جايگاه احمدي نژاد با جايگاه ايدئولوژيک نظام عوض شود.با اين حال رابطه احمدي نژاد و رهبري رابطه عاشقانه و رابطه اي مانند پدر و فرزند است،تذکرات محدود به کمتر از تعداد انگشتان يک دست است.تذکرات رهبري به دولت مانند تذکرات پدر يک خانواده است و برخي اظهارات رئيس جمهور نيز مانند اظهار نظر فرزندي است که پدر آنرا اصلاح مي کند.
4-دشمن شناسي ايجاب مي کند بدانيم سوژه اي که دشمن روي آن تمرکز دارد احتمالاً زواياي ديگري نيز دارد.البته دشمن از نقاط ضعف استفاده مي کند لکن نبايستي در زميني که دشمن طراحي کرده است بازي کرد!دشمن هيچ دلسوزي نسبت به احمدي نژاد ندارد که نقاط ضعف را پروسه وار دنبال مي کند!!از سوي ديگر رهبري هم در مثالي فرمودند :وقتي سوار بر ماشيني مي شويم ،به راننده اعتماد مي کنيم تا ما را به مقصد برساند،نبايستي در طول راه مدام و مداوم از سرعت ،نحوه رانندگي و...گلايه کنيم.

13)اجرايي نبودن بسياري از مصوبات سفرهاي استاني بي فايده بودن اين سفرها ،بالا بردن سطح توقع عمومي،هزينه هاي گزاف آن و در نهايت تبليغاتي بودن سفرهاي استاني:

1-وقتي دراکثر استان ها بيش از 0/080دور نخست در آستانه دور دوم سفر اجرايي شده است،وقتي مردم شاهدند که از رهگذر همين سفرها ،کارهاي رها شده (بعضاً با عمر بيش از 20 سال)دولت هاي سابق ظرف مدت يکي دو سال در اين دولت به امام رسيده و اين مدعا شامل هزاران پروژه مي شود،آيا مي توان ادعا کرد سفرهاي استاني بي نتيجه و گزافه گويي است؟!
2-خوشبختانه رقيب به نقطه قوت و مفيد بودن اصل سفرهاي استاني معترف است و اگر رقابت هاي سياسي به ايشان اجازه مي داد به محتوا و مصوبات وتأثير گذاري سفرها هم اعتراف مي کردند و لذا حقيقتي را به لحاظ سياسي کاري کتمان يا پنهان مي کنند.
3-اين سفرها باعث شناخت عيني دولت از مشکلات سراسرکشور و همچنين مزيت هاي نسبي مناطق مختلف مي شود.امروز در هيچ يک از تئوري هاي نمي پذيرند که فردي در مرکز بنشيند و بدون شناخت و توجه به مزيت ها و اقتضائات نقاط مختلف کشور درباره آنها تصميم بگيرد.اساساً اين امکان ناپذير است که بتوان يک نسخه توسعه اي واحد براي تمام نقاط ايران نوشت و اين اشتباه تاکنون رخ مي داده است .
4-با آنکه اکثر اين مصوبات اجرايي شده است ولي بر فرض محال اگر تنها 30 الي 40 درصد اين مصوبات اجرايي شده باشد-که در اين مدعا هيچ کس نمي تواند ترديد کند-قطعاً همين اندازه براي تغييرکامل چهره کشور کفايت مي کند و اين اتفاقي است که رخ داده است،کتمان اين واقعيت يعني کتمان حقيقت؟!
5-يکي از مهمترين برکات سفرهاي استاني تأثيرات عميق فرهنگي اجتماعي و رواني آنهاست،احياء پديده هايي مانند برقراري پيوند عميق ميان دولت و ملت و احياي روابط صميمانه ميان مردم و دولتمردان که 16 سال توسط دولتمردان سازندگي و اصلاحات فراموش شده بود و عملاً تبديل به يکي از نگراني هاي آينده نظام شده بود جمله اثرات فرهنگي اين سفرهاست.
6-بالا بردن سطح توقعات مردم نيز ادعايي واهي در خصوص سفرهاي استاني است،اتفاقاً اين سفرها بيش ازآنکه بر توقع مردم بيفزايد آنها را متقاعد کرده است که ثروت و انرژي کشور که در اختيار دولت است صرف خود آنها مي شود.اين رضايت مردم افزوده است نه بر توقعات به طوري که قطعاً اکنون مي توان مدعي شد نظام نسبت به مرحله ماقبل سفرهاي استاني سرمايه اجتماعي بيش تري در سبد خود دارد .از سوي ديگر آيا برآورده کردن حداقل نيازهاي مردم مانند آب آشاميدني سالم ،راه ،برق،گاز و...پس از سي سال گذشت از پيروزي انقلاب اسلامي بالا بردن توقعات مردم است؟!
7-در مورد هزينه هاي گزاف اين سفرها،همه مي دانند و معتقدند که اين تهمت ها به احمدي نژاد نمي چسبد ولي با يک مثال ساده قابل پاسخ است؛65 سفر استاني انجام شده است فرض مي کنيم در بيش ترين تخمين حداکثر هزينه هر سفر 1 ميليارد تومان باشد(در حالي که همه مي دانند چنين نيست)جمع هزينه مي شود 65 ميليارد تومان در حالي که خريد هواپيماي تشريفاتي 95 ميليارد تومان شد که 50 ميليارد هزينه خريد و بيش از 40 ميليارد هزينه دکوراسيون آن شد؛هزينه افتتاح فرودگاه نيمه کاره امام خميني (ره)1.800،000،000تومان مي شود که منجر به استيضاح وزير شد؛اينها تنها دو نمونه از هزاران مورد اسراف و ولخرجي از بيت المال در دولت هاي گذشته است؛کدام سفرها و فعاليت ها هزينه گزاف دارد!؟
8-امروز همه استان داران در مقابل مدعيان عدم اجرايي شدن مصوبات و بي تأثير بودن سفرهاي استاني بر فضاي استان حاضر به تحدي هستند،مدعيان مي توانند از استان داران با ذکر مدارک خود سؤال کنند!!
9-خبرنگاران به همراه مشاوران مطبوعاتي و رسانه اي رئيس جمهور با سفر به استان هاي مختلف از نزديک روند اجرايي شدن مصونيت را مشاهده کردند،جريان رقيب حتي يک مورد هم از عدم اجرا بيهوده بودن و ...در خصوص مصوبات نتوانست بيابد درغير اين صورت اين يک مورد را در رسانه هاي خود به بزرگ ترين شکل ممکن منعکس مي ساختند.
10-استقبال کم نظير و بعضاً بي نظير مردم در دور دوم سفرهاي استاني گواهي بر رضايت مردم و تحقق مصوبات دور اول است،پل ميان گذر درياچه اروميه ،راه آهن شيراز ،راه آهن بم زاهدان و...آرزوهايي بود که بيش از 20 سال مردم را در انتظار نگه داشته بود که به برکت سفرهاي استاني ديده شد و به فرجام نيکو رسيد.
11-دستاورد اين سفرها فقط مصوبات اجرايي نيست؛ديدار و ارتباط با علما ،طلاب ،ائمه جمعه ،نمايندگان ولي فقيه در استان ها خانواده شهدا،ديدارهاي مردمي و رو در روي رئيس جمهور و وزرا در شهرستان ها و رونق به اين جلسات ودر يک جمله تبيين نظري و عملي نگاه مديريت اسلامي ،عدالت محور و تمرکز زدا و از برکات معنوي و بي نظير سفرهاي استاني است.

14)به کارگيري سياست هاي پويوليستي و حاکميت تفکر عوام گرايانه دردولت:

1-از مفهوم پويوليسم بايد راز زدايي کرد،مفهوم مذموم آن اين است که در آن شخص مسئول يک اقدام خاص را انجام دهد فقط به خاطر خوشايند مردم در حالي که مي داند آن اقدام به ضررمنافع ملي است.بدون شک دولت جمهوري احمدي نژاد به اين معنا پويوليست نيست چرا در مواردي مي توان نام برد که در آن دولت نهم تصميمي اتخاذ کرده و بر اجراي آن فشرده است که به وضوح و ظاهراً خوشايند مردم نبوده است لکن چون تأمين کننده منافع آنها بوده نمي شد از اجراي آن صرف نظر کرد.سهميه بندي بنزين بارزترين نمونه است.
2-اگر مقصود از پويوليسم اين است که برخي رفتارها و تصميم هاي دولت خوشايند مردم بوده است اين اتفاقاً حسن است نه عيب .آيا حتماً بايد دولت ها خون به دل مردم کنند!!حق و حقوق آنها را ندهند و از همه ابزارهاي خود به نام توسعه سياسي و گسترش آزادي ها براي زجر دادن آنها استفاده کنند!؟اقدامات اين دولت در توزيع سهام عدالت و افزايش حقوق کارمندان و بازنشستگان و اجراي قانون نظام هماهنگ پرداخت در واقع به جاي آوردن حق ضايع شده مردم بوده است و بايد دولت را تحسين کرد.و ازديگران پرسيد اين اقدامات شدني است چرا شما انجام نداديد؟!
3-اميرالمومنين (ع)به استان دار خود فرمود:تو رضايت طبقه خاصه را نمي تواني جلب کني زيرا در هر حال اعتراض دارند...و بايد به دنبال رضايت طبقه عامه مردم بروي.مدعيان عوام گرا بودن دولت در حقيقت به مردم توهين مي کنند چرا که اين دولت عامه گرا و مردم گراست و اين متفاوت از عوام گرايي است.
4-القاي عوام فريبي به يک رفتار سياسي نيت خواهي است.اطلاع از نيت افراد در شأن حضرت حق و حضرات معصومين است.شما به هر رفتار عادي و اجتماعي افراد مي توانيد نسبت ريا،عوام فريبي و..بدهيد؛مستند و شاهد شما چيست؟شميمي بودن وانس والفت با مردم ،بوسيدن دست پدران شهدا،کارگران و...شاهد آنهاست ؟لذا به نظر مي رسد القا کنندگان اين مدعا قياس به نفس مي فرمايند.
5-کساني که 16 سال ارتباط تشريفاتي با مردم داشتند و محدوده ديدارها و ارتباط آنها اقوام و خواص سياسي و هم حزبي ها بوده و به مردم گرايي دولت و اين انس و الفت حسادت مي ورزند.
6-نحوه ارتباط رئيس جمهور و دولتمردان با مردم برگرفته از مدل رفتاري انبياء پيامبر اکرم(ص)و اهل بيت (ع)و فرمايشات اميرالمومنين(ع)بوده است ،حضرت امير (ع)صريحاً به مالک مي فرمايند:وقتي را براي ديدار رو در رو با مردم قراربده و به گزارش هاي رسمي اکتفا نکن.
7-القاي عوام فريبي از زاويه اي ديگر نيز تلويحاً توهين به مردم است.بسياري از افرادي که به ديدار و استقبال رئيس جمهور مي روند استاد دانشگاه ،دانشجو ،طلبه ،فرهنگيان و صنوف فرهيخته هستند و اکثر جامعه ما تحصيلکرده اند، يعني مردم به اين راحتي فريفته
8-ارتباط بي واسطه با مردم ازمباني انقلاب اسلامي و از ضرورت هاي نظام است .امام با مردم چگونه صحبت مي کرد؟و چگونه ارتباط مي گرفت؟امام عوام فريب بود؟!امام پويوليست بود؟امام مستضعفان و پا برهنگان و رنج کشيده ها را ولي نعمتان انقلاب مي خواند؟!آيا مي شود گفت سيره نظري و عملي امام در رأس رفتارهاي پويوليستي بود؟!

15)بي توجهي در پاسخگويي به نامه هاي مردمي در سفرهاي استاني و ارجاع به زير مجموعه ناکارآمد:

1-از مجموع 7230286نامه دريافتي در دور اول به 0/070 درخواست پاسخ مثبت داده شده و مابقي نامه ها در حوزه اختيارات قوه مجريه نبوده است.
2-در طول 3 سال اول فعاليت دولت نهم مجموعاً به 2463283مورد شکايت و مشکلات مردمي که حضوري يا غير حضوري مراجعه کرده بودند رسيدگي تا مرحله نهايي شده است.
3-در طول 3 سال اول فعاليت اين دولت مبلغي معادل 17.989.229.365ريال کمک و مساعدت مالي به مردمي که با رياست جمهور مکاتبه داشتند و مشکلات خود را مطرح نمودند شده است.
4-در طول دور اول سفرهاي استاني به تعداد 3741 فقره نامه شخصاً از سوي وزرا در حين سفر رسيدگي شده است.
5-در طول دور اول سفرهاي استاني تعداد 54 جلسه تخصصي و تعداد 24259مورد رسيدگي در ستاد تخصصي رسيدگي به شکايات مردمي سفرهاي استاني به انجام رسيده است.
6-در طول دور اول سفرهاي استاني تعداد 1510مورد از مشکلات نيز که در برنامه هاي مردمي و مراجعات ذکر نشده شناسايي شده و جهت رفع در مرکز استان يا در هيأت دولت مورد بررسي قرار گرفته است.
7-در سال 1384 مبلغ 2.726.623.986ريال و در سال 85 مبلغ 4.944.584.463 ريال و در سال 86 مبلغ 10.318.020.916 ريال حمايت و مساعدت در حوزه هاي معيشت ،دارو و درمان ،کمک هزينه وديعه مسکن ،تا ديه بدهي،کمک هزينه ازدواج و جهيزيه ،تأمين وسيله منزل ،هزينه تحصيل و... در سفرهاي استاني صورت گرفته است.اين آمار و ارقام که براي تک تک آنها سند و مدرک موجود است گواهي روشن بر واهي بودن ادعايي است که مخالفان دولت از سر بغض نسبت به دولت خدمتگزار مطرح مي کنند و چه بسا که بسياري از مشکلاتي که مردم در نامه هاي خود مطرح کردند مسئول بي توجهي مسئولان به ايشان در سال هاي قبل از اين دولت بوده است.جالب است کساني که در دوران خود دولت را تبديل به بارگاه سلطنتي کرده بودند و هيچ مرد وزني را به بارگاه آنها راه نبود الا دوستان و ياران و هم پالگي هاي خودشان و اساساً مفهوم مردم را به جمع قليل دوستان حزبي خود محدود کرده بودند،حالا نگرانند که عريضه هاي مردم به دولت نهم به فرجام نرسد!؟

16)کنار گذاشته شدن تمامي مديران مجرب کشور در دولت هاي گذشته توسط دولتمردان نهم:

1-اگر قرار است مديران جوان،جديد و با نشاط وارد عرصه مديريتي کشور شوند که بايد چنين باشد طبيعي است که بايد يک سري از مديران قديمي کشور از سيستم هاي مستقيم اجرايي کشور خارج شده و به جايگاه هاي مشورتي بروند و اين به معناي کنار گذاشتن ايشان نيست.
2-بسياري از مديران ارشد اين دولت حتي در سطح معاون رئيس جمهور وزير،مشاور و معاونين وزرا از مديران قبلي هستند.امثال:سعيدي کيا،آقا زاده،اسکندري ،دهقان ،رحمتي ،شيباني ،مظاهرِي،رحيمي،و امثال اينها از مديران ارشد دولت هاي گذشته بوده و هستند و در اين دولت هم خدمت مي کنند البته تحول در مديريت و جوان گرايي تربيت کادر و استفاده از ذخيره هاي انساني عظيم انقلاب و دريک کلام پوست اندازي يک ضرورت و نياز دهه چهارم است.
3-بعضاً حلقه بسته در ايران دردولت هاي قبل موجب شکل گيري برخي بازوهاي مفسده دار و مافياهاي اقتصادي و...نيز شده بود که تحت عنوان مديران کسي را ياراي مبارزه و شکستن اين حلقه نبود.
4-مقام معظم رهبري فرمودند:«اين دولت اتفاقاً جزو کم تغييرترين دولت هاي پس ازانقلاب اسلامي است.»دردوران اصلاحات هزاران مدير در کشور جابجا شدند آن هم با بي احترامي بطوري که فقط 2000 هزار نفر در آموزش و پرورش کنار گذاشته شدند.
5-بسياري از وزراي معني نيز که عملکرد فوق العاده مثبتي داشتند در دولت هاي پيشين نيز مسئول بوده اند لکن فضاي خدمت بالاتر برايشان فراهم نبوده است به طور مثال وزير بهداشت در سن 32 سالگي رئيس بزرگ ترين بيمارستان شيراز (نمازي)بوده است .وزير جهاد کشاورزي .مسئول طرح خود کفايي گندم و چند طرح عظيم ديگر در وزارت جهاد بوده است.وزير نيرو مدير چند سد عظيم کشور در دولت هاي قبل بوده است.
6-از جنبه ديگر نيز اين شبهه به دولت هاي قبلي وارد است که به دليل وام داري به احزاب و با برخوردهاي حزبي يک سري از نيروهاي شايسته را حذف کردند .ولي اين دولت به دليل اين که دستش از بند احزاب آزاد بود به راحتي مي توانست گزينه هاي ناهمخوان با اهداف و ناتوان از ارائه شايسته خدمت را از بدنه خود اصلاح کند.
7-غالب تغييرات در اين دولت به سمت کمال و صلاح بوده است و تلاش براي انقلابي تر شدن مديران است حال آنکه در دوران اصلاحات بين مديران و کارمندان مشهور شده بود که«فلان مدير چون پيام دوم خرداد را درک نکرده است و يا بعضاً مقلد رهبري است تعويض شده است!!».
8-اتفاقاً يکي از انتقاداتي که از سوي دلسوزان انقلاب به دولت وارد است،تعويض نکردن نيروهايي است که به نظر مي رسد که با کلان دولت همخواني ندارند.

17)توجه بيش از حد رئيس جمهور به مسائل خارجي و غفلت از مشکلات داخلي:

1-اين شبهه نيز ناشي از دشمني ها با دولت نهم است،چرا که در سال 84 رقباي انتخاباتي احمدي نژاد به کنايه و تمسخر مي گفتند رئيس جمهور 0/090وقتش را در ديپلماسي و روابط بين المللي و خارجي مي گيرد و لذا مسئول جمع آوري زباله آسفالت و جدول کشي،تجربه بين المللي ندارد و در کانديدا توري وي تشکيک مي کردند.همان ها امروز وقتي اين همه موفقيت و پيشرفت در عرصه سياست خارجي را مي بينند باز هم عبرت نگرفتند .شبهه ديگري مطرح مي کنند.
2-آيا 57 سفراستاني غفلت از مسائل داخلي است؟آيا سفر به تمام شهرها و استان هاي کشور و برنامه ريزي براي حل مشکلات و معضلات آنها غفلت از مسائل داخلي است؟!آيا انجام بزرگ ترين جراحي هاي ضروري و به عقب افتاده براي اصلاح ساختارهاي اداري و تحولات پيشرفت آور براي کشور غفلت از مسائل داخلي است؟اصلاح سازمان مديريت ،سهام عدالت ،اجراي اصل 44 قانون اساسي ،مدرسه سازي ،راه سازي ،ساختن راه آهن ،رفع مظلوميت روستا ها ،بيمه فراگير در سراسر کشور افزايش حقوق کارکنان به ويژه بازنشستگان کشوري و لشگري ،تکميل چرخه سوخت صلح آميز هسته اي،ماهواره اميد و...غفلت از مسائل داخلي است؟!
3-رئيس جمهور چون چندين برابر ديگران کار مي کند و اعتقاد عميق به ضرورت پيشرفت و تعالي همه جانبه نظام برمبناي الگوي حکومت داري اسلامي دارد،لذا بيش از ساير روساي جمهور به مسائل بين المللي و داخلي توجه مي کند.

18)در مواردي احمدي نژاد از اصولگرايي عدول کرده است!

(ماجراي انتخاب وزيران و امتياز دادن به گروه ها):
1-اين شبهه با نيم نگاهي به مواضع رسانه ها،عناصر سياسي و احزاب جواب داده مي شود .چرا که اساساً اگر احمدي نژاد اهل باج و امتياز دادن بودند اينقدر موانع در راه نداشت،احمدي نژاد نه چپ بود نه راست چرا که اين دسته بندي ها را با اين شکل درحکومت اسلامي قبول نداشت.وي با اينکه سابقه کار تشکيلاتي دارند لکن هيچ گاه حزب و تشکل را به عنوان معبود نپذيرفت و براساس ديدگاه شهيد بهشتي قائل است تشکل بايد معبد باشد نه معبود.
2-احمدي نژاد مديران را بر حساب شناخت بسيار خوبي که دارند انتخاب مي کنند با هرسليقه اي که باشند و ملاکش براي انتخاب سهم و سهام نبود و اتفاقاً همين موجبات دل خوري سران برخي احزاب و باندها و صاحب نفوذان بود که ،کساني که به وضعيت سهميه اي قدرت عادت کرده بودند.
3-دولت احمدي نژاد غالباً متشکل از کساني است که خود را وام دار مردم مي دانند و نه احزاب و...و همرنگ مردم اند و نه عهد و پيمان احزاب.در اين دولت لازم نيست براي هر تصميم اجازه سران احزاب کسب شود.اين يک نقطه قوت است و البته خلاف آن يک گناه نابخشودني!
4-لزوماً هر فردي که حزبي و گروهي است انساني ناشايسته براي تصدي مديريت نيست،ممکن است برخي انتخاب هاي رئيس جمهور به مذاق احزاب و گروه ها خوش آيند بوده است و لکن به اين معني نيست که فشار احزاب و لابي گروه هاي سياسي آن فرد را به مسئوليت رسانده باشد،البته اين شائبه در مورد برخي مديران که مستقيم از سوي رئيس جمهور انتخاب نمي شوند قابل پذيرش است.و بايستي به صورت مصداقي بررسي شود.
5-البته درانتصال وزرا و مسئولين مشورت و نظر خواهي از افراد وجيه و موثر اگر منافاتي با تعهدات رئيس جمهور با مردم نداشته باشد امر مذمومي نيست.همچنين بخشي از دلايل پذيرفتن نظرات افراد ذي نفوذ در مجلس به دليل عدم همکاري مجلس هفتم در رأي اعتماد به وزرا بود در حالي که مجلس پنجم با وجود گرايش سياسي متفاوت با دولت اصلاحات به کل وزراي آقاي خاتمي رأي مي داد و به آنها فرصت مي داد.مجلس هفتم در اقدامي بي سابقه به چهار وزير مورد نظر احمدي نژاد رأي نداد.
6-يکي از شواهد و دلايل عدم باج دهي دولت به احزاب،رجوع به مواضع چهار سال اخير آنهاست که معمولاً حتي از اقدامات مثبت دولت تقدير و تجليل نمي کردند.

19)ثروتمندي برخي مديران دولتي و ناهمگوني با شعار عدالت در دولت نهم:

1-در دولت هاي قبلي مواردي از اين دست متعدد بوده است و اين خود يک روال بوده و منفي قبيح شمرده نمي شد اما در اين دولت موارد معدود بوده است.
2-طرح اين سؤال و شبهه نتيجه همان گفتمان سازهاي دولت نهم است و نشان از موفق بودن دولت در امر فرهنگ سازي عدالت خواهي و فساد ستيزي دارد که حتي مشاهده 1 مورد از اين دست نيز قبيح است و اعتراض مردم را بر مي انگيزد.
3-متأسفانه در سال هاي قبل مديران پس از احراز مسئوليت ها به ثروت اندوزي روي مي آوردند و موارد متعددي مي توان نام برد که سوء استفاده از موقعيت شغلي سبب انباشت سرمايه و ثروت شده است حال آنکه در اين دولت براي مديران ارشد و مياني راهي به سوي انباشت سرمايه با سوء استفاده از موقعيت شغلي نيست.
4-مشاهده تک مواردي از اين دست در دولتي که چهارسال است بر کشور مديريت مي کند رقم قابل توجهي نيست لکن عزم و رويکرد دولت بر حذف مديران سرمايه سالار است که بحمد ا...با تأييد رهبر معظم انقلاب مبني بر پاکدستي دولت اين او محقق شده است.

20)کاهش نرخ سود بانکي جفا در حق مردم،سرمايه گذار،سهام دار و موجب ورشکستگي بانک هاست؟!

1-توليد بدون اتکا به تسهيلات بانکي امري دشوار و در مواردي ناممکن است و وابستگي توليد کنندگان به تسهيلات بانکي امري رايج و بديهي است،حال بالا بودن نرخ تسهيلات بانکي فقط شرکت هاي با پشتوانه دولتي هستند که مي توانند از تسهيلات استفاده کنند چرا که نگران تأخير بازپرداخت تسهيلات نيستند و لذا شرکت ها و توليد کننده هاي خصوصي و همچنين توليد کنندگان کوچک بايستي مسيري رو به نابودي را طي کنند .
2-در شرايطي که اقتصاد دنيا هر روز به سمت رقابتي شدن پيش مي رود و اين فضاي رقابتي بر تمامي توليد کنندگان دنيا و اقتصادهاي محلي نيز سايه انداخته است،توليد کنندگان داخلي ما بايد تقريباً 3 برابر رقباي خارجي خود نرخ سود تسهيلات بانکي بپردازند ،حال چگونه با اين هزينه گزاف سرمايه گزاري ما قادر به رقابت در عرصه بين المللي خواهيم بود.به عنوان مثال خود روسازان ما بايد با خودرو سازاني در دنيا رقابت کنند که با نرخ بهره 0تا 4 درصد وارد عرصه رقابت شده اند.
3-افزايش نرخ سود بانکي سياست ضد اشتغال را رقم خواهد زد .با کاهش هزينه هاي تأمين مالي ،سرمايه گذاري در بسياري از صنايع کوچک و متوسط که بار اصلي اشتغال را به دوش دارند توجيه پذير و اقتصادي مي شود .در دراز مدت رفع معضل بيکاري را تمهيد مي کند.
4-در سال 2007امريکا و اتحاديه اروپايي براي مقابله با بروز تورم بالا،نرخ سودهاي بانکي را در سه مرحله کاهش دادند و اين روند ظاهراً ادامه خواهد داشت.
5-بالا بودن نرخ سود تسهيلات بانکي حاشيه امنيت و امتيازي قابل توجه براي بانک شده است،ولع و اشتياق بارز براي تأسيس موسسات مالي و اعتباري جديد در قالب بانک هاي خصوصي،تعاوني اعتباري و...شاهد اين مدعاست.و به راحتي با جمع آوري سرمايه مردم و سپس با پرداخت وام و يا سپرده گذاري از درآمد و سود سرشاري برخوردار مي شوند.
6-برخلاف ادعاي منتقدين کاهش نرخ سود تسهيلات بانکي نه تنها موجب فرار سرمايه از بانک ها نشده بلکه در سال 86 ميزان سپرده ها در 8 ماهه نخست سال0/030رشد داشته است.
7-تصميم انقلابي دولت در کاهش مکرر و مداوم نرخ سود بانکي هنگامي به سر منزل مقصود خواهد رسيد که با نظارت همه جانبه و فراگير براي قطع دست ويژه خواران در مراحل اعطاي تسهيلات همراه گردد،زيرا وجود دست هاي ناپاک و آلوده در اين عرصه که حاميان اصلي مفسدان اقتصادي هم محسوب مي شوند تمام ويژگيهاي اصلي اين طرح را پايمال خواهند کرد.موضوعي که فقط از دولتمردان پاکدست اصولگرا بر مي آيد.
والا در دوره هاي گذشته شاهد فوج فوج شاهد بروز ،ظهور و عرضه اندام شهرام جزايري هايي بودم که بسياري از مسئولان اجرايي و تضميني نظام را خريده بودند.
8-سيستم نوين بانکداري با افزايش نرخ سود تسهيلات ايده اي يهودي است:«البانک والبانک و ما ادراک مالبانک »طرحي است که يهوديان در آن به رباخواري دسته جمعي تأکيد دارند به جاي آنکه هر سرمايه دار يهودي به تنهايي نزول خواري کند.
9-در هيچ کجاي دنيا اين چنين خلاف قوانين موضوعه آن کشور سود بانکي دريافت نمي شود مثلاً در ژاپن وقتي شخصي پولي سرمايه گذاري مي کند بايد پول بدهي،يعني نرخ سود بانکي منفي است،نرخ بالاي سود بانکي موجب مي شود مردم پول را در بانک بخوابانند و اين سرمايه وارد بازار کسب و کار و توليد نشود ضمن آنکه دولت نهم تنها نرخ سود تسهيلات بانکي را کاهش داده است و نه نرخ سود اعطائي به مردم را.
10-يکي از بزرگترين معضلات بانک ها در دولت هاي قبل بدهي سنگين دولت به بانک مرکزي بود که اکثر آن به دليل اخذ تسهيلات و بالا بودن نرخ سود آن بود و دردولت نهم بيشترين پرداختي به بانک مرکزي انجام شده است.
11-بالا بودن نرخ سود بانکي يعني ربا و نزول خواري رسمي توسط بانک ها اعم از دولتي و خصوصي !آيا اين امري پسنديده است؟!بانک ها با سپرده هاي مردم کار توليد مي کردند يا عملاً نزول خواري مي کردند؟!
12-مدعيان ورشکستگي بانک ها حتي 1 مورد را هم سراغ ندارند بانکي که حتي در آستانه ورشکستگي باشد!با اين حال اگر بانک ها هزينه هاي جانبي ،تشريفاتي ،ساختمان سازي،پلاژ و..را کم نمايند و مديريت منابع و مصارف را سرلوحه قرار دهند ورشکست نمي شوند!
13-مخالفان دولت مي گويند اگر تورم پايين بيايد بايد نرخ سود بانکي را پايين بياوريم ،حال سؤال اين است در دوره اي که روند کاهش تورم را داشتيم چرا نرخ سود بانکي را پايين نياوردند؟!چرا تورم 50 درصد دولت آقاي هاشمي نرخ سود بانکي را 40 درصد نکرد؟!چون مي دانستند افزايش نرخ سود بانکي به افزايش تورم کمک مي کند و کاهش آن به کاهش تورم،لذا افرادي که به دولت توصيه مي کنند نرخ سود بانکي را بالا نگه دارد نمي خواهند تورم پايين بيايد و اين يک دام اقتصادي براي دولت است!!

21)طرح بنگاه هاي زود بازده غير کارشناسي بوده و نتيجه عملي نداده است:

1-دولت نهم با اجراي اين طرح کوشيد از يک سو نرخ بيکاري را کاهش دهد و از سوي ديگر بستر را براي تبلور استعداد نيروي انساني در پرتو کار آفريني فراهم آورد و لذا يکي از مهمترين اهداف اين طرح کارآفريني و دادن فرصت خلاقيت است که موضوعيت دارد.
2-مرکز پژوهش هاي مجلس در گزارش تفضيلي عملکرد اين بنگاه ها را با اذعان به تفاوت ريشه اي نگاه دولت هشتم و نهم آورده است؛اشتغال از طريق بنگاه هاي زود بازده دولت نهم با طرح ضربتي اشتغال دولت هشتم و تفاوت آنها به مبناي فلسفي و تفکراقتصادي اين دو دولت برمي گردد ؛طرح دولت هشتم بر محور خود اشتغالي بوده است حال آنکه طرح دولت نهم بر محور کار آفريني و توسعه صنايع کوچک و متوسط (SEMS)است.
3-دولت نهم در راستاي اهداف اين طرح و با اعتماد به پتانسيل عظيم نيروي انساني با راه اندازي پايگاهي تحت عنوان «باشگاه کار ايران»بستر را براي شناسايي و بهره مندي از نيروي انساني متخصص ،تأمين نيروي انساني مورد نياز مراکز دولتي و خصوصي و ايجاد حلقه ارتباط قوي در بازار ميان افراد جوياي کارهموار نمود.
4-بنگاه هاي کوچک در همه جاي دنيا خوراک اوليه بنگاه هاي بزرگ را فراهم مي کنند .مثلاً کارتل و بنگاه ايران خودرو توسط صدها بنگاه هاي کوچک قطعه سازي پشتيباني مي شود تا قبل از اين طرح بسياري از افراد حقيقي و شرکت هاي خصوصي را امکان حضور در جمع اين بنگاه هاي کوچک نبود و اين مسئله شبهه ديگري که بنگاه ها ي زود بازده پس از چند سال رها شده و به مرور زمان بر چيده مي شوند را برطرف مي کند.
5-طبق گزارش رسمي وزارت کار نزديک به حداکثر 10 درصد انحراف در حالت پذيرفته شده و گزارش بانک مرکزي 34 درصد انحراف در بدبينانه ترين حالت را ذکر کرده و اين يعني حداقل 0/060 موفقيت و هر دو دستگاه مدعي هستند اين گزارش بر اساس سرشماري موردي ،منطقه اي و ميداني تهيه شده است و هيچ انسان منصفي نمي تواند بيش از 0/060موفقيت و ايجاد چند هزار شغل ايجاد شده را کتمان کند.
6-طرح بنگاه هاي زود بازده در بيش از 80 کشور دنيا اجرا شده است و طرح ابداعي دولت نهم نيست درکره جنوبي با 70 درصد موفقيت يک رکود ملي در اين طرح را اعلام کردند و اين رکود در دنيا منعکس شد و در کشور ما بيش از 0/060موفقيت داشته است.
7-متولدين 58 تا 64که پيک جمعيتي کشور ما را تشکيل مي دهند بحران مدرسه ،دبيرستان ،کنکور،را گذرانيده و اکنون وارد بازار کار شده اند و ضرورتاً بايستي براي تبديل نشدن اين همه نيروي انساني آماده به کار به يک بحران اجتماعي فراگير چاره اي انديشيده مي شد.
8-با آنکه ما ورود سيل آساي نيروي آماده به کار را در جامعه داشتيم،مرکز آمار ايران که در 30 سال اخير نرخ رسمي بيکاري را در کشور اعلام مي کرده اعلام کرد اين نرخ از 0/012/5به 0/096 رسيده و هدف برنامه چهارم مبني بر تک رقمي شدن نرخ بيکاري محقق شده است،مخالفين اين طرح چه پيشنهادي براي بحران بيکاري کشور داشتند ،در دوران هاي قبل بنگاه هاي بزرگ با سرمايه گذاري کلان افراد محدودي را به کار گرفتند .ضمن آنکه افتتاح پروژه هاي آنها که باعث ورود نيروي کار به شرکت ها و کارخانجات بود سال ها عقب مي افتاد!!
9-وزارت کار دولت نهم بر اساس راهبردهاي کلان خود 18 طرح براي حل مشکلات توليد،سرمايه گذاري و بيکاري ارائه داد که طرح بنگاه هاي زود بازده يکي از آن طرح هاست.
10-با توجه به اينکه سالانه يک ميليون و 200 هزار نفر به تعداد بيکاران در کشور افزوده مي شود اگر اين طرح در کشور اجرا نمي شد هم اکنون با نرخ بيکاري 0/020 در جامعه مواجه بوديم.

22)تقابل بسياري از مصوبين رهبر انقلاب با رئيس جمهور (مجمع تشخيص، شوراي امنيت ،ائمه جمعه...)

1-اين حرف ادعايي بيش نيست و از نوع آنها حالتي است که در فضاي جنجالي مطبوعات که بر نوعي شارلاتانيسم منطبق است مطرح مي شود؛ ائمه جمعه و نمايندگان ولي فقيه در استان ها در همه سفرهاي استاني رئيس جمهور همراه وي مي باشند و در سخنان خود از رويکرد ها،اقدامات و مواضع دولت حمايت مي کنند حتي برخي از ايشان پا را فراتر از اين نهاده اند و حمايت خويش را از کانديداتوري وي نيز اعلام کرده اند.
2-مجموعه هاي مانند شوراي عالي انقلاب فرهنگي ،شوراي نگهبان ،فرماندهان نظامي ،فرماندهان ستاد کل نيروهاي مسلح ،ارتش و سپاه نه تنها هيچ تقابل و زاويه اي با دولت ندارند بلکه بارها نسبت به دولت موضع مثبت داشته اند و ازهمکاري دولت با اين مجموعه ها تقدير کرده اند.
3-کساني که براي تخريب دولت به بيان و اشاعه مخالفت منصوبين رهبري با دولت نهم مشغولند همان افراد و جرياناتي هستند که خود مدعي حاکميت دوگانه و انتصابي و انتخابي کردن مسئولين بوده اند و نهادها و اشخاص منصوب رهبري را غير مردمي و غير انتخابي و چه بسا نامشروع قلمداد مي کردند؛آيا ايشان با اين سابقه روشن انگيزه اي جز تخريب دولت براي اين اقدامات دارند ؟
4-منصوبين رهبري بايستي خود را با آهنگ رهبري تنظيم کنند و قرار نيست منصوبين رهبري بناي مخالفت با ديدگاه رهبري داشته باشند .توجه به منصوبين رهبري تا جايي است که حرفي خلاف رهبري نزنند و در غير اين صورت اين افراد اعتباري ندارند به بيان ديگر شأن اين افراد و دليل توجه توده هاي مردم به اين افراد منصوب بودن به رهبري است حتي جرياناتي که مخالفت تعدادي انگشت شماري از ايشان با دولت را برجسته مي کنند بر وجهه منصوب به رهبري بودن ايشان تأکيد دارند و درصورتي که اين شأن و اعتبار نباشد ايشان ارزش و جايگاهي فراتر از يک شهروند عادي ندارند.

23)ارتباط با آمريکا ،ديپلماسي نامه نگاري و تبعات آن:

1-نامه نگاري به سران کفر و الحاد از شيوه هاي تبليغي انبياء و رسول مکرم اسلام بوده ،نامه هاي پيامبر به سران ممالک کفر به قدري متعدد بوده است که متن آنها درچندين مجلد و کتاب جمع آوري شده است.اين در حالي بود که بغضي نامه ها توسط پادشاهان پاره مي شده است.آيا مي توان مدعي شد پاره کردن نامه پيامبر توسط خسرو پرويز پادشاه ايران و برخي سران کفر وهن پيامبر بود؟آيا پيامبر باعث وهن اسلام شد؟آيا اگر مسئول يک کشور وابسته به صهيونيسم ،پاسخ نامه رئيس جمهور را نداد در منطق منتقدين برتر و توهين آميز تر از پاره شده نامه پيامبر است؟!
2-مخاطب اين نامه ها به ظاهر سران برخي کشورها بوده است اما اين در حقيقت بخشي از ديپلماسي عمومي دولت نهم مي باشد که سطح ديپلماسي را از ارتباط تشريفاتي و صوري با دولت ها به تأثير گذاري فکري و معنوي بر ملت ها تغيير داده و عمق بخشيده است .نامه هاي سرگشاده رئيس جمهور که حاوي پيام هاي سياسي،انديشه اي و تبيين گفتمان انقلاب اسلامي ايران است براي ملت هاي آزادي خواه و تشنه حقيقت.
3 ـ استفاده از " رسانه نامه " در مقايسه با مذاکره و يا در کناره مذاکره فوايدي دارد که آنها ندارند . از جمله اي که همگان از متن مطلع مي شوند ، با قابليت ماندگاري که دارد غير قابل تحريف است ، براي تاريخ مي ماند ، نوعي اعلام موضع صريح ، شفاف ، روشن و مشخص است که ميتوان از آن به اتمام صحبت نيز تعبير کرد و اين سياست خارجي روشن جمهوري اسلامي را بيان مي کند و در مقابل مذاکره پشت درهاي بسته و بازي برد و باخت و کشمکش در مذاکره .

24 ـ هزينه ي زياد دولت از جايگاه رهبري

1 ـ مواضع رهبري در ارتباط با دولت نهم داراي چند خصوصيت است :
اولاً : در طي اين سالها به طور پيوسته و مداوم بوده و نه مقطعي و موردي ؛ ثانياً : رهبري از جهت گيري ها ، گفتمان ، استراتژي ها و رفتارهاي دولت حمايت نموده اند و نه صرفاً از جايگاه حقيقي و شخص رئيس جمهور .
2 ـ رهبري به اقتضاء جايگاه خود از همه دولت ها حمايت مي کند لکن خود ايشان فرمودند حمايت من از اين دولت به دليل احياء گفتمان امام و انقلاب ، پرکاري ، تلاش شبانه روزي و ... حمايت خاص است .
3 ـ مدعيان اين شبهه حتي يک مورد هم نمي توانند بيابند که دولت و رئيس جمهور از بيانات رهبري براي توضيح و تاييد اقدامات خود سخني به ميان آورده باشند و به نظرات رهبري استناد کرده باشند . استناد به ديدگاه هاي رهبري غالباً از سوي مشتاقان دولت و رهبري بوده است .
4 ـ از سوي ديگر اينکه آيا رهبري مواضع متعدد حمايتي از يک شخص و يا يک جريان داشتند شايسته است آن را سانسور کنيم ، تنها به خاطر اينکه برخي از روي حسادت تاب شنيدن آن را ندارند .
5 ـ آيا هزينه کردن دولت از جايگاه رهبري به اين معناست که در جهت گيري ها و رفتارهاي دولت اشتباهاتي وجود دارد و توسط رهبري اصلاح شده است ؟ ! در طي اين چهار سال مواردي از اين دست به عدد انگشتان يک دست هم نمي رسد و آن هم مصاديقي از رفتار و يا گفتار يکي از اعضاء کابينه بوده است اما در دولت هاي گذشته من جمله دولت آقاي هاشمي همگان بياد دارند که رهبري مفصلاً جهت گيري هاي دولت سازندگي را نقد و اصلاح مي کردند و در دولت 76 تا 84 که مواضع انتقادي رهبري از دولت آقاي خاتمي اظهر من الشمس است و موضوعاتي مانند : جهت گيري وزارت فرهنگ ، تعريف اصلاحات ، تقسيم بندي اصلاحات به آمريکايي و انقلابي ، فاجعه 18 تير ، ماجراي مجلس ششم و تلاش دولت خاتمي براي عدم برگزاري انتخابات مجلس هفتم و ... که حافظه سياسيون و مردم به خوبي به ياد دارد و استناد آن نيز موجود مي باشد .
6 ـ آيا کساني که در موارد اندکي که منجر به تذکر رهبري شد به غوغاسالاري و هوچي گري پرداختند حاضرند در تمام مواضع رهبري که مفصلاً طي اين 4 سال بيان شده است را بيان کنند و به آن بپردازند .

25 ـ سفرهاي استاني رياست جمهوري

1 ـ خوشبختانه دشمنان داخلي و حتي خارجي هم به اهميت و مفيد بودن اصل سفرهاي استاني تاکيد کرده و مي کنند و حتي برخي روساي جمهور دنيا همين روش را در شعارهاي تبليغاتي شان مطرح کرده اند .
2 ـ سفرهاي استاني مصداق تقسيم عادلانه نگاه حاکم است که سفارش اميرالمومنين (ع) به استانداران خويش بوده است هم ايشان فرمودند به مالک که وقتي را براي ديدار رو در رو با مردم قرار بده و به گزارش هاي رسمي اکتفا نکن .
3 ـ يکي از مهمترين برکات اين سفرها ، بازگشت دولت به ملت ، احياء پيوستگي و رابطه صميمانه ميان حاکمان و مردم است که اين به افزايش سرمايه گذاري و تاثيرات عميق فرهنگي منجر شده است ، به ويژه اينکه اين رابطه از دولت سازندگي به بعد دچار خدشه جدي شده بود . کاهش فاصله ميان حاکميت و ملت حتي اگر در سفرها هيچ مصوبه اي هم تصويب نمي شد ارزش بسيار بالايي داشت . چه بسيار شهرها و روستاهايي که تا آن روز يک مدير کل را نديده بودند .
4 ـ رهبر عزيز انقلاب در سالهاي سال اين خلاء را که ديگران به وجود آورده بودند را به تنهايي جبران مي کردند و اين روش صحيح را به مديران اجرايي توصيه مکرر مي نمودند و از اين کار در دولت نهم بارها و بارها تجليل نموده اند .
5 ـ شناخت عيني از مشکلات مناطق مختلف در يک استان ، شناخت عيني از ظرفيت ها و پتانسيل هاي انساني و جغرافيايي و ... از شهرها و روستاها براي شکوفا نمودن استعدادهاي بومي آن مناطق در کوتاه ترين سير بوروکراسي ، راه تحقق عدالت است .
6 ـ مصداق بارز دولت چابک و کوچک همين سفرها هستند . دولت به سيستم اداري و کارشناسي خود در مرکز و استان ها فشار وارد مي کند و بر ... دولت که بسيار زياد و سنگين است . دائماً غلبه مي کند براي رفع سريع مشکلات مناطق و نماد تحقق و عده دکتر احمدي نژاد مبني بر تمرکز زدايي است .
7 ـ خبرنگاران رسانه هاي مخالف دولت نيز در سفرهايي که براي پيگيري اجرايي شدن مصوبات مي روند همگي بر مفيد بودن و عظمت آثار و نتايج آن اذعان دارند .
8 ـ استقبال بي نظير مردم در دور دوم سفرها، خود گواهي بر رضايت مردم از ثمرات دور اول آن است .
9 ـ بالا بردن سطح توقعات مردم نيز ادعايي واهي است . اولاً مطالبات مردم براي داشتن آب آشاميدني و مخابرات ، مرکز ورزشي ، مرکز بهداشتي و درماني مجهز و گاز و امثال آنها بسيار به حق است و اولين هاي نياز هر جامعه انساني امروز است . ثانياً مردم با اين سفرها متقاعد شده اند که دولت مال آنها هم هست و ثروت و پول نفت فقط براي آباداني مرکز نشين ها نيست و اين سطح رضايت مردم را بالا برده است .
10 ـ افزايش امکانات در حاشيه و روستاها و شهرهاي کوچک به نفع مرکزنشينان و پايتخت نشينان نيز هست چه با وجود امکانات زندگي مطلوب در آن مناطق در برخي استان ها مهاجرت معکوس آغاز شده است .
11 ـ ادعاي هزينه هاي گزاف ، نيز يکي از مصاديق گزافه گويي است . اولاً صرف بودجه براي انجام کار در دولت امري بديهي است . ثانياً از قضا اين همه مصوبه عملياتي و نظام پاسخگويي و همه ي اينها با حداقل هزينه ها و تشريفات انجام مي گيرد . در دولت هاي گذشته که تنها براي خريد يک هواپيماي تشريفات رئيس جمهور 65 ميليارد تومان و براي افتتاح ناقص يک فرودگاه حدود 2 ميليارد تومان هزينه مي شد و امثال آن به وفور يافت مي شد .
12 ـ اجرايي شدن و نهايي کردن کار و آغاز بهره برداري از هزاران طرح هايي که ساليان سال بعضاً نزديک به دولت نهم دهه مايه اتلاف منابع شده و روي زمين مانده بود و تبديل به آيينه دق و مايه ياس مردم شده بود . آن هم در کمتر از 2 يا 3 سال به دست آورد قابل توجه است .
پروژه هايي نظير پل شهيد کلانتري ، راه آهن شيراز ، راه آهن زاهدان و امثال آن نمونه هايي از آن است .
13 ـ سفرهاي استاني يک انقلاب ساختاري و اداري در کشور است . در نظام بروکراسي متداول براي تصويب يک طرح و يا لايحه در کمسيون تخصصي استاني و شوراي برنامه ريزي در استان و ارائه به کمسيون هاي دولت و پس از طي مراحل و زمان بسيار زياد طرح در هيات دولت و احياناً تصويب يا عدم تصويب آن ... و بلکه انرژي و توان و پيگيري و .. هزينه مي شد . اين هزينه ها طول کشيدن ها با يک افزايي در استان ها خيلي خيلي کم شد .
14 ـ تاکنون 51 سفر استاني با فاصله زماني متوسط 22 روز در طول 38 ماه انجام شده است . تشکيل 1310 جلسه هماهنگي با بيش از 50 هزار نفر ـ ساعت کار کارشناسي براي تهيه پيش نويس مصوبات . تشکيل 112 کارگروه هاي تخصصي در دور دوم با 45 هزار نفر ـ ساعت با حضور رياست محترم جمهور . 54 جلسه ( تهران 4 جلسه ) جمعاً بالغ بر 28 هزار نفر ـ ساعت در 51 استان با 10 هزار مصوبه . در 51 سفر حدود 100000 مصوبه وجود دارد که از مجموع مصوبات دور اول 93 % اجرايي شده است . از ميان 56 % از مصوبات دور اول و 11 % از دور دوم به بهره برداري رسيده است . با نظارات بر سفرهاي خارجي کارکنان دولت عليرغم انجام کليه سفرهاي ضروري تاکنون 200 ميليارد تومان نسبت به مدت مشابه در 3 سال قبل صرفه جويي صورت گرفته است .
15 ـ از مجموع 7230286 نامه دريافتي از مردم در دور اول به 70 % آنها پاسخ مثبت داده شد و حدود 30 % نيز مربوط به حوزه ي دولت يا و در اختيارات مديران اجرايي نبوده که به مراجع زيربط ارجاع شده است . بسياري از نامه ها توقعات اوليه مربوط به مشکلات منطقه شان و برخي مسائل معيشتي ، دارو و درمان ، ازدواج ، ديه بدهي ، بخشودگي دير کرد بانک ها و امثال آن و برخي شکايات و مشکلات اداري و اجرايي است که يا حضوري يا غير حضوري دستور رسيدگي مي گيرند .
16 ـ اين جالب است که برخي که در دوره هاي گذشته دولت را در برج عاج نشانيده بودند و در کاخ سعدآباد و امثال آن هيچ راهي براي مردم نبود ، امروز از اينکه تعدادي از نامه هاي مردمي در سفرها به فرجام لازم نمي رسد ابراز نگراني مي کنند !

26 ـ ترويج پوپوليسم و سوء استفاده از ارزش ها و عوام فريبي در دولت

1 ـ اولاً القاي عوام فريبي که رفتار ناشايست و يک نيت خواني است که صرفاً در شان حق است . تهمت زدن بدون ارائه سند چندان کار سختي نيست !
2 ـ در مورد اتهام عوام فريبي با استفاده از ارزش هاي اسلامي و انقلابي بايد حضرات را به حافظه 4 سال قبل شان احاله کرد . تصور همه ي کانديداهاي آن دوره اعم از اصولگرا وديگران اين بود که دوره ي تاکيد و تکيه بر انديشه هاي اسلام و امام گذشته است . حتماً يادشان نرفته که در تبليغاتشان برخي شعار دولت مدرن و حمايت از شيرين عبادي دادند و برخي حتي انگشتر عقيقي را در هنگام عکس گرفتن از دست درآوردند و برخي ديگر در فيلم هاي تبليغاتي شان ، آنچنان وفا و رفتارهايي از خود بروز دادند تا بلکه جلب نظر مردم را کرده باشند . روزي که احمدي نژاد در تبليغات با شجاعت و صراحت از ارزش ها گفت و با افتخار از ولايت دفاع کرد و سخنش را به« اللهم عجل لوليک الفرج و احفظ قاعدتا »آغاز کرد . هم همين هاي که امروز ناجوان مردانه تهمت عوام فريبي را به او مي زنند و به او نيشخند زدند که چقدر ساده است و اصول کار تبليغات و انتخابات را بلد نيست . آنها جامعه خويش را درست نمي شناختند . امروز هم نمي شناسند . تصورشان اين بود که دوره ي دم زدن از تفکر و رفتار و مکتب امام و سيره ي شهدا و توجه به مستضعفين گذشته است .
3 ـ اما در مورد پوپوليسم اگر منظور از آن عامه گرايي و جلب رضايت عامه مردم است حتي به قيمت غضب برخي خواص حتماً به اين معنا اولياي دين خدا جملگي پوپوليسم بوده اند و از اين افتخار بالاتر براي دولتي نمي توان تصور کرد که مورد تاييد اميرالمومنين باشد «نهج البلاغه». اما اگر منظور به القاي اين است که در دولت نهم به خاطر خوشايند روزمره مردم ، منافع دراز مدت ملي را قرباني مي کند و هدفش صرفاً تهيج مردم است . در اين صورت بايد موارد ذيل را عنوان نمود :
4 ـ بدون شک دولت احمدي نژاد به اين معنا پوپوليسم نيست ، چرا که در مواردي نظير سهميه بندي بنزين و گازوئيل يا اجرايي شدن طرح تحول يا ماليات برارزش افزوده يا طرح امنيت اجتماعي و ... عليرغم اينکه به خاطر خوشايند مردم نبود اما به دليل اينکه تامين کننده منافع دراز مدت آنان بود به رغم توصيه برخي از دلسوزان از اجراي آن مثل دولت هاي قبل سرباز نزد و آنها را محکم اجرا کرد .
5 ـ از کساني که سالها بر مسند دولت تکيه زده بودند و امروز دولت را به اين اتهامات منتسب مي کنند بايد پرسيد آيا عدم جلب رضايت مردم هنر است ؟ آيا دولت ها حتماً بايد خون به دل مردم کنند ؟ يا با ابزارهاي که در اختيار خود به نام سياست تعديل و ليبراليسم اقتصادي و يا به نام توسعه سياسي و گسترش آزادي براي زجر دادن مردم بهره ببرند ؟!
6 ـ اقدامات اين دولت در توزيع سهام عدالت و افزايش حقوق کارمندان و بازنشستگان و اجراي نظام هماهنگ پرداخت و امثال آن در مواقع به جاي آوردن واجبات قضا شده دولت هاي قبل است و بايد پرسيد چرا ديگران انجام ندادند ؟
7 ـ کساني که ساليان سال ارتباط شان محدود به هم حزبي ها و سياسيون و خواص صاحب قدرت و ثروت بود و گاه گداري براي خالي نبودن عريضه به طور نمادين سوار اتوبوس مي شدند و اتفاقاً دوربين ها آن صحنه ها را ضبط و پخش مي کردند و روازنه زمان خاصي را براي گريم و آرايش صرف مي کردند ، جالب است که اکنون چنين اتهاماتي را متوجه دولت مي نمايند . /س