تاريخچه حفظ قرآن


 

نويسنده:سيد مجتبي حسيني



 
پيامبر اسلام در چهل سالگي به مقام شامخ نبوت برگزيده شد و قرآن در بيست و سه سال به مناسبت رويدادهاي مختلف بر قلب مبارك وي فرود آمد. در اين مدت، صحابه به سفارش آن حضرت در نگهداري آيات الاهي مي‌كوشيدند. آن‌ها آيات الاهي را بر پوست و استخوان‌هاي شانه و دنده‌ي حيوانات، چوب‌هاي درخت خرما، سنگ‌هاي سفيد پهن، كاغذ و پارچه مي‌نگاشتند[1] و براي برخورداري از پاداش معنوي به‌خاطر مي‌سپردند. حفظ آيات الاهي نخستين گام در راه نگاهباني از قرآن به شمار مي‌آمد، زيرا از يك سو خط آن روز كوفي بود و به سبب نداشتند نقطه و اعراب به شكل‌هاي مختلف خوانده مي‌شد؛ و از سوي ديگر، تقريباً همه‌ي مردم بي‌سواد بودند و تنها با حفظ قرآن مي‌توانستند عشق خود به كتاب خداوند را آشكار سازند.
هنگامي كه پيامبر اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله ـ در غار «حرا» به سر مي‌برد، فرشته‌يي در برابرش حضور يافت و گفت: بخوان. پيامبر فرمود: خواندن نمي‌دانم. آن‌گاه بي‌هوش شد. وقتي حضرت به هوش آمد، فرشته گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي...»[2]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكََ...، اولين آياتي كه بر نبي اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله ـ نازل شد.[3]
اولين مرحله، مرحله‌ي قرائت و به خاطرسپاري است و مرحله‌ي كتابت بعد از آن تحقق يافت.[4] از اين‌رو، آيه‌هاي آغازين قرآن از «اِقْرأْ» سخن مي‌گويد و مراد از آن حفظ در سينه‌ها است.
اكنون اين مسئله را در موارد مختلف زير مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

اصطلاح حافظ در صدر اسلام
 

واژه‌ي «حفظ» در زبان عرب در دو معنا به كار رفته است:
الف: نگهداري و نگهباني؛ ب: به خاطر سپردن (ضد فراموشي)[5]
در قرآن مجيد، اين واژه و مشتقاتش تنها در معناي اول به كار رفته است. «حافظ» اسم فاعل است و در اصطلاح علوم قرآني، به كسي مي‌گويند كه همه‌ي قرآن را با تجويد و ترتيل و به كار بردن قرائت قابل قبول قرآن شناسان به خاطر سپرده باشد. همچنين به كسي كه بر سنن رسول اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله ـ احاطه داشته، موارد انفاق و اختلاف آن را بداند و به احوال راويان و طبقات مشايخ آگاهي كامل داشته باشد، حافظ مي‌گويند.[6]برخي تعداد آن را نيز معين كرده‌اند و گفته‌اند بايد فرد صدهزار حديث با سند از حفظ باشد تا اين واژه بر او اطلاق شود.[7] در صدر اسلام به خاطر سپارندگان قرآن را «حافظ» نمي‌خواندند و با واژه‌هايي چون «جمّاع القرآن»، «قرّاء القرآن»، «حَمَلة القرآن» . «الماهر في القرآن» از آنان ياد مي‌كردند.[8]
واژه‌ي حافظ پس از قرن اول يا نيمه‌ي دوم قرن هجري در اين معنا به كار گرفته شد. علامه عسگري در صفحه‌ي 132 جلد اول كتاب ارزش‌مند «القرآن الكريم و روايات المدرستين» مي‌نويسد: واژه‌ي حافظ پس از قرن اول به كار رفته است؛ ولي دائرة المعارف تشيع زمان به كارگيري اين واژه در معناي اصطلاحي را بعد از نيمه‌ي دوم قرن دوم هجري مي‌داند. نگارنده نظر اول را به واقع نزديك‌تر مي‌بيند؛ زيرا در دو روايت از امام صادق ـ عليه السلام ـ واژه‌هاي الحافظ للقرآن (بحار، ج 59، ص 171) و حافظ القرآن (بحار، ج 92، ص 22) به كار رفته است. امام صادق ـ عليه السلام ـ در سال 83 هجري ديده به جهان گشود؛ بنابراين واژه‌ي حافظ قرآن تقريباً بعد از قرن اول هجري به تدريج در معناي اصطلاحي استعمال شده است. يادآوري مي‌شود كه واژه‌ي «حافظ» در متون ادبي و منابع تاريخي بعد از نيمه دوم هجري به كار رفته است. (دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 386).
البته واژه‌ها و تركيب‌هاي ياد شده در سراسر روزگار پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ به معناي كسي كه همه‌ي متن قرآن را به خاطر سپرده، نبوده و پس از رحلت رسول اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله ـ چنين معنايي يافته است. در زمان آن حضرت، از حافظ بخشي از كتاب خدا نيز با اين عبارت‌ها ياد مي‌كردند.[9]

اولين حافظ قرآن
 

حفظ آيات الاهي، از نخستين روزهاي نزول وحي آغاز شد. پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ نخستين حافظ قرآن به شمار مي‌رفت و براي فرا گرفتن و حفظ آن بسيار مي‌كوشيد. آن حضرت همراه پيك وحي زبانش را حركت مي‌داد و شتاب مي‌كرد تا آنچه مي‌شنود فراموش نكند.
مرحوم طبرسي در شأن نزول آيه‌ي «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ.،»[10] (اي رسول ما) در حال وحي، شتابان زبان به قرائت قرآن نگشاي كه ما خود آن را جمع كرده، (در سينه‌ات) نگاه مي‌داريم و بر تو مي‌خوانيم. از ابن عباس چنين نقل مي‌كند: پيامبر اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله ـ به سبب عشق شديدي كه به دريافت و حفظ قرآن داشت هنگامي كه پيك وحي آيات را بر او مي‌خواند، همراه وي زبانش را حركت مي‌داد و شتاب مي‌ورزيد تا آنچه مي‌شنود فراموش نكند. خداوند او را از اين كار بازداشت و فرمود: ما آن را برايت جمع مي‌كنيم.[11] حضرت براي اطمينان كامل از محفوظات خويش آن‌ها را بر فرشته‌ي وحي عرضه مي‌كرد. در روايات متعدد چنان مي‌خوانيم كه پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ در ماه رمضان هر سال قرآن را، تا آن‌جا كه نازل شده بود، با جبرئيل مقابله و تكرار مي‌كرد؛ و در واپسين سال زندگي‌اش، برخلاف گذشته، اين مقابله و تكرار را دو بار به انجام رساند.[12]

اهتمام صحابه به حفظ قرآن
 

پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ در نماز و هر فرصتي كه پيش مي‌آمد قرآن را با صداي بلند مي‌خواند و صحابه نيز همراه وي به فراگيري و حفظ آن مي‌پرداختند.
وقتي صحابه آيه‌ يا سوره‌يي را از رسول خدا مي‌شنيدند، چندين بار به حضرت مراجعه كرده، آنچه به خاطر سپرده بودند بر وي عرضه مي‌داشتند تا كيفيت حفظ را تأييد و تقرير كند.[13]
به تدريج اهتمام برخي از صحابه در به خاطر سپردن آيات چنان فزوني يافت كه گروهي به حافظ و قاري قرآن شهرت يافتند.[14] سيوطي در اين زمينه مي‌نويسد: چند تن از صحابه، كه به تعليم قرائت قرآن و حفظ آن شهرت داشتند، عبارتند از: علي ـ عليه السلام ـ ، عثمان، ابيّ بن كعب، زيد بن ثابت، ابوالدرداء، عبدالله بن مسعود و ابوموسي اشعري.[15]
در اين عصر، زنان نيز پا به پاي مردان در عرصه‌ي قرائت و حفظ قرآن كريم مي‌كوشيدند؛ چنان كه نام‌هاي برخي زنان پيامبر اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ چون عائشه، ام‌سلمه و حفصه و نيز ام‌ورقه بنت عبدالله بن حارث[16] در ميان طبقات قاريان و حافظان به چشم مي‌خورد.
قرآني كه اكنون در اختيار ما است، در پرتو فداكاري و تلاش صحابه در نگهداري آيات چنين كامل مانده است. عبادة بن صامت مي‌گويد: پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ هر مرد مهاجر را به يكي از ما مي‌سپرد، تا به وي قرآن بياموزيم. در مسجد پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ صداي تلاوت قرآن چنان بلند بود كه حضرت دستور داد صداها را پايين آورند تا موجب اشتباه نگردد.[17] گاه اهتمام در حفظ قرآن چنان بالا مي‌گرفت كه براي اسقاط و ثبت يك حرف ميان صحابه نزاع و درگيري پيش مي‌آمد. در جمع عثماني (جمع دوم) مي‌خواستند آيه‌ي «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة»[18] را بدون «واو» در مصحف ثبت كنند. صحابه مانع شدند و أبيّ بن كعب سوگند ياد كرد اگر «واو» را اسقاط كنند، شمشير مي‌كشد و با آنان مي‌جنگد. سرانجام «واو» را ثبت كردند.[19] در زمان خلافت خليفه‌ي دوم روزي خليفه «... وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»[20] را بدون «واو» عطف خواند. صحابه به رويارويي با وي پرداختند و او ناگزير آيه‌ را با «واو» تلاوت كرد.[21]

شمار حافظان قرآن در عصر رسول خدا ـ صلي اللّه عليه و آله ـ
 

در زمان رسول خدا، حافظان قرآن بسيار بودند. شمار دقيق اين افراد در جايي ثبت نشده است؛ ولي نام برخي از آنان درمنابع تاريخي ديده مي‌شود. بر اساس نقل تاريخ‌نگاران، در بئر مؤنه[22] حدود هفتاد تن و در جنگ يمامه[23] نيز همين تعداد حافظ قرآن به شهادت رسيدند[24] نام گروهي از حافظان صدر اسلام چنين است:

الف: حافظان مهاجر
 

علي ـ عليه السلام ـ ، ابوبكر، عمر، عثمان، طلحة بن عبيدالله، سعد بن ابي وقاص، عبدالله بن مسعود، حذيفة بن يمان، سالم مولي ابي حذيفه، ابوهريره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن زبير، تميم بن اوس، عقبة بن عامر، عمرو بن عاص و ابوموسي اشعري.

ب: حافظان انصار
 

ابيّ بن كعب، معاذ بن جبل، ابوحليم معاذ، زيد بن ثابت، سعد بن عبيد، مجمّع بن جاريّة، انس بن مالك، ابوزيد بن قيس بن السكن، عبادة بن صامت، ابوايّوب، ابوالدرداء، فضالة بن عبيد و مسلمة بن مخلد.

ج: حافظان زن
 

عائشه، حفصه، ام‌سلمة و ام‌ورقه.

د: حافظان مشهور عصر نبوي
 

علي ـ عليه السلام ـ ، ابي بن كعب، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت، عبدالله بن مسعود، عثمان و ابوموسي اشعري در شمار حافظان مشهور روزگار رسول خدا ـ صلي اللّه عليه و آله ـ جاي داشتند.[25] شاعري نام گروهي از حافظان زمان پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ را اين‌گونه به شعر درآورده است:
لَقَدْ حَفِظَ الْقُرْآنَ في عَهْدِ اَحْمَد عَليٌّ وَ عُثْمانُ وَ زَيْدُ بْنُ ثابِتٍ
اُبَيّ، اَبُو زَيْدٍ، مَعاذٌ وَ خالِدٌ تَميمٌ، ابُوالدَّرْداءِ وَ ابْنٌ لِصامِتٍ[26]
ناگفته پيداست كه در اين بخش تنها نام‌هاي حافظان كل قرآن مجيد ثبت شده است؛ زيرا در آن عصر شمار كساني كه سوره يا آياتي از قرآن را به خاطر نسپرده باشند، بسيار اندك بود.[27]

قدرت حافظه‌ي عرب
 

حافظه‌ي قوي و حفظ سريع مطالب، نعمتي الاهي است كه عرب عصر جاهليت از آن برخوردار بود. عرب آن روزگار در تيزهوشي، حافظه، صفاي طبع و سرعت انتقال ضرب‌المثل بود؛ زيرا آنان به شعر و قبيله‌ي خود عشق مي‌ورزيدند و قصيده‌هاي بلند و سلسله نسب‌هاي طولاني خود را حفظ مي‌كردند. سرعت حفظ و قدرت ذهن از ويژگي‌هاي بارز آنان شمرده مي‌شد. روايات تاريخي و حتي افسانه‌هاي بازمانده از آن روزگار نيز بر اين امر تأكيد دارد؛ براي نمونه در تفسير نوين چنين مي‌خوانيم: اصمعي قصيده‌ي صد بيتي را با يك بار شنيدن به خاطر مي‌سپرد. پسرش ناگزير بود دو بار بشنود و غلامش سه بار. وقتي شاعري براي دريافت جائزه نزد خليفه قصيده‌يي مي‌خواند، اصمعي مي‌گفت: قصيده از آن ديگري است و من آن را به خاطر سپرده‌ام. آن‌گاه تمامي آن را مي‌خواند و مي‌گفت: پسرم نيز حفظ كرده است. پسر كه دو بار شعر را شنيده بود، بي‌درنگ مي‌خواند. سپس اصمعي مي‌گفت: غلامم نيز آن را مي‌داند. آن‌گاه او نيز، قصيده را مي‌خواند و شاعر بي‌چاره سرگردان، تهيدست و شرمسار باز مي‌گشت.[28]
از اين شگفت‌انگيزتر داستان مردي ژنده‌‌پوش است كه در بارگاه عمر بن عبدالعزيز به بزم شاعران گام نهاد. وقتي خواستند بيرونش كنند، گفت: شايد من نيز از شعر آگاه باشم. گفتند: پس بخوان. او تمام انواع شعر را شمرد و پرسيد: از كدام نوع بخوانم؟ گفتند: قصيده. ژنده‌پوش همه‌ي انواع قصيده را نام برد، يكي را برگزيدند. پرسيد قافيه‌اش كدام حرف باشد؟ قافيه‌ي دشوارتر را نام بردند. او لب گشاد و تا واپسين دقايق مجلس از آن نوع قصيده با قافيه‌ي مورد نظر خواند. در پايان گفت: تا هر وقت حاضر به شنيدن باشيد، خواهم خواند.[29]
از آن جا كه داستان‌ها و افسانه‌ها روحيه، صفات و جريان‌هاي موجود در اقوام را منعكس مي‌سازد، اين دو نمونه از اهميت حافظه و وجود حافظه‌هاي نيرومند نزد اعراب پرده بردارد. سرعت حفظ و قدرت حافظه در عرب چنان بود كه مي‌گويند: سينه‌هاشان انجيل‌هايشان بود، ذهن‌هاشان دفتر نسب و تاريخ و حافظه‌شان ديوان شعر و افتخارات. قرآن با نيروي بيانش آنان را شگفت‌زده ساخت. آن‌ها در برابر آيات الاهي حيران شده، سرانجام دل را از غير كندند و به قرآن پيوستند.[30]

پي نوشت
 

[1] . التمهيد، ج 1، ص 281.
[2] . همان، ص 124.
[3] . همان، ص 125.
[4] . ر.ك: تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 212 و 221.
[5] . المصباح المنير، ج 1، ص 142. (واژه‌ي حفظ)
[6] . دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 385. (واژه‌ي حفظ قرآن)
[7] . دائرة المعارف الشيعية العامه، ج 7، ص 471.
[8] . دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 385، (واژه حفظ قرآن)
[9] . دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 386.
[10] . قيامت 75: 16 و 17.
[11] . مجمع البيان، ج 10، ص 197.
[12] . كان جبريل يعرض القرآن علي النبي كل عام مرة في رمضان فلما كان العام الذي توفي فيه عرض عليه مرتين. روايات در اين زمينه متعدد است. رجوع شود به الطبقات الكبير، ج 2، ص 195.
[13] . مجمع البيان، ج 1، ص 43؛ تاريخ قرآن، ص 227.
[14] . در صدر اسلام به كساني كه به تعليم و قرائت و حفظ قرآن مي‌پرداختند، به فنون قرائت آشنا بودند يا قرآن از حفظ داشتند قاري مي‌گفتند. (ر.ك: الاتقان، ج 1، نوع 20 و مقدمه‌اي بر تاريخ قراءات قرآن كريم ترجمه دكتر سيّد محمد باقر حجتي، ص 26.)
[15] . الاتقان، ج 1، نوع 20، ص 251.
[16] . الاتقان، ج 1، نوع 20، ص 250 و؛ التفسير المنير، ج 1، ص 20.
[17] . البيان، آيت‌الله خويي، ص 274.
[18] . توبه 9: 34.
[19] . درّ المنثور، ج 4، ص 179.
[20] . توبه 9: 100.
[21] . درّ المنثور، ج 4، ص 268.
[22] . در صفر سال چهارم هجرت.
[23] . سال يازدهم هجرت، كمي بعد از رحلت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ .
[24] . اين تعداد را سيوطي در جلد 1 الاتقان (نوع 20) از قرطبي نقل مي‌كند.
[25] . ر.ك: ج 1، نوع 20 و التفسير المنير، ج 1، ص 20 و تاريخ قرآن، ص 254.
[26] . پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، محمد باقر حجّتي، ص 243.
[27] . البيان، آيت‌الله خويي، ص 254.
[28] . تفسير نوين، محمد تقي شريعتي، ص 12.
[29] . همان، ص 13.
[30] . رك: مناهل العرفان، زرقاني، ج 1، ص 235. و تاريخ قرآن، ص 236. حضرت موسي در مناجات با پروردگارش گفت: يارب إنّي اجد في التوارة امّة اناجيلهم في صدورهم يقرؤونه ظاهرا؛ خدايا، من در تورات امتي را مي‌بينم كه انجيل‌هاشان در سينه‌هاشان است و آن را از حفظ مي‌خوانند. (تفسير كشف الاسرار، ج 7، ص 404، ذيل آيه 46 عنكبوت)
 

منبع:اندیشه قم