کارکرد آیه و آیات در قرآن
آیه به معنی نشانه یا علامت و نیز دلالت کردن بر چیزی یا به ثبوت رساندن چیزی است. این مفهوم یکی از رایجترین مفاهیم در قرآن است و عمدتاً با واژهی «آیة» (جـ آیات) تقریباً در چهارصد مورد و با واژهی «بَیّنة» (جـ بیّنات) حدوداً
نویسنده: بنیامین آبراهاموف
مترجم: محمدطاهر ریاضی ارسی
مترجم: محمدطاهر ریاضی ارسی
آیه به معنی نشانه یا علامت و نیز دلالت کردن بر چیزی یا به ثبوت رساندن چیزی است. این مفهوم یکی از رایجترین مفاهیم در قرآن است و عمدتاً با واژهی «آیة» (جـ آیات) تقریباً در چهارصد مورد و با واژهی «بَیّنة» (جـ بیّنات) حدوداً در شصت مورد بیان شده است. همچنین در قرآن برای بیان مفهوم کلی یا جزئی «آیه» واژههای دیگری نیز ذکر شده است، از قبیل: «عبرة» (یوسف: 111)، «اُسوة» (ممتحنه:4)، «حَدیث» (جاثیه:6)، «مَثَل» (زخرف: 57)، «بُرهان» (نساء: 174)، «سُلطان» (روم: 35، به معنای برهان)، «شَعائر» (حج: 36، به معنای نشانهها)، «آثار» (روم: 50) و «دلیل» (فرقان: 45).
کلمه «آیة» ریشهی عربی ندارد و احتمالاً برگرفته از واژهی «آثا» در زبان سریانی یا آرامی است. «آثا» علاوه بر مفهوم نشانه و معجزه (به همین معنا، به شکل واژهی «اوث» در تورات و عبری خاخامی به کار رفته است) بر مفهوم برهان و دلیل نیز دلالت دارد (لغت شناسان عرب که تلاش کردهاند ریشه و صیغهی عربی واژهی «آیة» را بیابند به نتایج مختلفی دست یافتهاند؛ آنها این کلمه را مشتق از ا و ی یا ا ی ی و صیغهی آن را «فَعَلَة» یا «فَعلة» یا «فاعِلَة» دانستهاند؛ نک. لسان العرب). واژهی «آیة» در شعر پیش از اسلام به معنای نشانه یا علامت به کار رفته است که همین معنا در قرآن نیز مشاهده میشود (شعراء: 128، «نشان و علامتی برای رهگذران»). البته در قرآن این واژه بارها به معنای دلیل و برهان نیز ذکر شده است. این اختلافات معنایی را در پرتو ماهیت جدلی بخشهایی از قرآن میتوان تبیین کرد که متأثر از کشمکش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با کافران، یهودیان و مسیحیان است.
بیان آیات:
قرآن به آیات متعدد و مختلف موجود در زمین و انسان گواهی میدهد: «و روی زمین برای اهل یقین نشانههایی است، و در خود شما؛ پس مگر نمیبینید؟» (ذاریات: 20-21). این آیات چنان آشکار هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. آیات از جانب خداوند عرضه میشوند (انعام: 109؛ اعراف: 203؛ عنکبوت: 50) و فقط به اذن او است (رعد: 38؛ غافر: 78) که در همهی عرصههای حیات پدیدار میشوند. هم جانداران و هم اشیای بیجان آیات الهی هستند (فخررازی [د. 606] میان آیات الهی در انسان یعنی «دلائل الأنفُس» و در جهان یعنی «دلائل الآفاق» تمایز مینهد؛ فخر رازی، تفسیر، 111/25)، چنانکه در قرآن آمده است: «و ای قوم من، این ماده شترِ خداوند است که برای شما نشانهای است» (هود: 64) و «خداوند از آسمان آبی فرود آورد و با آن زمین را پس از پژمردنش زنده گردانید؛ قطعاً در این برای مردمی که شنوایی دارند نشانهای است» (نحل: 65؛ نک. روم: 24). در واقع، خداوند مشیّت خویش را از طریق اعمال خود در طبیعت و نوع بشر به ظهور میرساند. آیات 2 و3 رعد نمونهای بارز است:«خداوند کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید، برافراشت؛ آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید. هر کدام برای مدتی معیّن به سیر خود ادامه میدهند. در کار تدبیر میکند و آیات را به روشنی بیان مینماید. امید که شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید. و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن کوهها و رودها نهاد و از هرگونه میوهای در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب میپوشاند. قطعاً در این برای مردمی که تفکر میکنند، نشانههایی وجود دارد».
همچنین رزق و پوشاک که از سوی خداوند به انسان اعطا شده نشانهای از مشیّت الهی است:
«ای فرزندان آدم! در حقیقت، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده میدارد و زینتی است؛ بهترین جامه تقوا است. این از نشانههای خداوند است. باشد که متذکر شوید». (اعراف: 26)
«آیا ندانستهاند که خداوند است که روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ یا تنگ میگرداند؟ قطعاً در این برای مردمی که ایمان میآورند نشانهها است». (روم: 37)
به این آیات تنوع زبان و رنگ پوست انسانها و فعالیتهای مختلف بشر در شب و روز نیز افزوده میشود (روم: 22-23). همچنین خداوند با مجازات اقوام ستمگر در حوادث تاریخ مداخله میکند؛ این مداخله نشانهای است برای کسانی که از عذاب روز قیامت میترسند (هوود: 102-103). به همین ترتیب، خداوند مسلمانان را از آسیب دشمنان مصون میدارد (فتح: 20) و برخی از مردم، به خصوص پیامبران، را بر بعضی دیگر مسلّط میسازد تا مانع از فساد ایشان در زمین شود (بقره: 251-252). طبق سیاق آیهی 58 آل عمران، سرگذشت پیامبران نیز آیات الهی است. مریم، مادر عیسی، به دلیل پاکدامنیاش آیتی الهی شد که موجب شد خداوند بر او از روح خویش بدمد. (انبیاء: 91)
کارکرد آیات:
پس از بررسی برخی از اموری که آیات الهی محسوب میشوند، بحث کارکرد آیات را میتوان مطرح کرد. هدف بسیاری از آیات الهی در قرآن دعوت انسان به شکر و سپاس خداوند (مثلاً نحل: 14؛ روم: 46؛ یس: 73) و پرستش و عبادت اوست (نک. یونس: 3). با توجه به اینکه کلماتِ بیانگر آیات الهی بارها در قرآن ذکر شده است (مثلاً نک. ابتدای سورهی جاثیه که واژهی «آیات» تقریباً در همهی آیهها تکرار میشود)، میتوان گفت که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیات الهی را بهترین وسیله برای دعوت مردم به ایمان به خداوند و رسول او میدانست و بدین منظور آن را بر ترساندن ایشان از عذاب روز قیامت ترجیح میداد. آیات معجزاتیاند که خداوند برای مردم به انجام میرساند. آیات الهی مورد اشاره در آیهی «از فرزندان اسرائیل بپرس چه بسیار نشانههای روشنی به آنان دادیم» (بقره: 211)، به شکافتن دریای سرخ و نزول مائدههای آسمانی (مَنّ و سَلوی) تفسیر شدهاند. هدف این معجزات دعوت بنیاسرائیل به ایمان به خداوند بود، که البته نپذیرفتند. کسانی که معجزات خداوند را انکار کنند به عذاب شدیدی گرفتار خواهند شد (آل عمران: 11؛ نساء: 56). یکی دیگر از اهداف معجزات این است که موجبات اعتقاد مردم به پیامبران را فراهم سازند (مجادله: 5)؛ موسی تلاش کرد فرعون را متقاعد کند که فرستادهای از جانب خداوند است (اعراف: 103-106). نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مستقیماً از طریق آیات به اثبات نمیرسد، بلکه به واسطهی مشروعیت بخشی به پیامش از طریق آیات اثبات میشود. هنگامی که اصالت پیام به اثبات رسد، اصالت پیامرسان نیز به اثبات خواهد رسید. قرآن سعی دارد با استفاده از قیاس زمینهی ایمان مردم به اصول عقاید خاص اسلام، از قبیل معاد، را فراهم سازد. طبق آیهی 259 بقره، مردی که از کنار شهر ویرانهای عبور میکرد به خود گفت: چگونه خداوند برای اثبات قدرت خویش به این مرد او را میراند و پس از یکصد سال دوباره زنده گردانید. هدف از این معجزهی شخصی اثبات قدرت خداوند در زنده کردن دوبارهی مردگان است (ابنکثیر، تفسیر، 558/1). این معجزه دلیلی است مبتنی بر قیاس: همانگونه که خداوند این مرد را میراند و دوباره به زندگی بازگرداند، پس میتواند همهی مردم را بمیراند و در روز قیامت دوباره زنده گرداند. معاد نیز به استناد آفرینش جهان توسط خداوند به اثبات میرسد؛ خداوندی که توانسته است چنین جهان باعظمتی را بیافریند هرگز از زنده کردن مردگان عاجز نخواهد بود: «مگر ندانستهاند که آن خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و در آفریدن آنها درمانده نگردید میتواند مردگان را [نیز] زنده کند؟ آری، اوست که بر همه چیز توانا است» (احقاف: 33؛ نک. قیامه: 38-40). نزول باران توسط خداوند نیز دلیل دیگری است. همانگونه که باران زمین را زنده میگرداند و موجبات رویش گیاهان را فراهم میسازد، پس خداوند نیز میتواند به مردگان زندگی بخشد. (نک. فاطر: 9)از متن و محتوای آیهی 13 آل عمران چنین برمیآید که آیات الهی درس عبرتی است برای صاحبان بینش: «قطعاً در برخورد میان دو گروه، برای شما نشانهای بود. گروهی در راه خدا میجنگیدند و دیگر [گروه] کافر بودند که آنان [مؤمنان] را به چشم دو برابر خود میدیدند، و خدا هر که را بخواهد به یاری خود تأیید میکند. یقیناً در این ماجرا برای صاحبان بینش عبرتی است».
درس عبرتی که در این آیه بیان میشود، این است که خداوند میتواند گروه اندکی را بر گروهی بسیار مسلط سازد. در اینجا نیز قدرت پروردگار و یاری او به بندگانش اثبات میشود. در حالی که در آیهی 259 بقره، که در بالا ذکر شد، قیاس مرحله به مرحله آموزش داده میشود، در آیهی 13 آل عمران مستقیماً از خود روایت استنتاج میشود. اینکه خدا بدکاران را مجازات میکند مفهوم بسیار رایجی در سراسر قرآن است. قرآن گاهی خاطر نشان میکند کسانی که از عذاب روز قیامت میترسند باید از عذابهای پیشین خداوند درس عبرت بگیرند:
و اینگونه بود عذاب [أخذ] پروردگارت وقتی شهرها را در حالی که ستمگر بودند عذاب میکرد. آری عذاب او دردناک و سخت است. قطعاً در این برای کسی که از عذاب آخرت میترسد عبرتی است... (هود: 102-103؛ نیز نک. حجر: 77؛ فرقان: 37؛ شعراء: 103، 121، 139، 158، 174و 190؛ نمل: 52؛ عنکبوت: 35؛ سبأ: 19)
درس عبرت، نه فقط از عذاب الهی، بلکه از پاداش خداوند به نیکوکاران نیز حاصل میشود: خداوند نوح را همراه با مردمان و حیواناتی که بر کشتی نوح سوار بودند نجات داد (مثلاً عنکبوت: 15؛ قمر: 15). داستان یوسف و برادرانش نیز درس عبرتی است برای جویندگان حقیقت (یوسف: 7). حتی از حکایتی تمثیلی هم میتوان درس عبرت گرفت (بقره: 266). گاهی اوقات آیات الهی به شکل آزمایش بر مردمان، اعم از مؤمن و کافر، پدیدار میشود (دخان: 33). یکی دیگر از اهداف آیات الهی اثبات این نکته است که خداوند در بسیاری از حوزههای زندگی، از قبیل امرار معاش و حمل و نقل، در جهت منافع انسان عمل میکند (نحل: 5-18). در نهایت اینکه برخی آیات الهی کارکرد استعاری دارند که مفسران آنها را شرح و تبیین میکنند؛ مثلاً زمین پاک و زمین ناپاک به ترتیب تشبیهی است برای مؤمنان و کافران (جلالین و نیز اعراف: 58؛ نک. یونس: 24)
واکنش در قبال آیات:
واکنش افراد نسبت به آیات الهی، دلیلها و معجزات بسیار متفاوت است. برخی به آنها ایمان میآورند (انعام: 54 و99) و بعضی ایمان نمیآورند یا حتی راه انکار در پیش میگیرند. برخی با لجاجت و خیرهسری افعال خداوند در صیانت از جهان خلقت را نادیده میگیرند و از پذیرش آن اعراض میکنند: «و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم؛ آنان از نشانههای آن اعراض میکنند» (انبیاء: 32؛ نک. انعام: 157؛ حجر: 81؛ یس: 46). قرآن امتناع از پذیرش آیات الهی را بزرگترین گناه میداند: «و کیست ستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شده و از آن روی برتافته...» (کهف: 57؛ سجده: 22). این منکران آیات الهی را همچون سحر در نظر میگیرند: «و هرگاه نشانهای ببینند، روی برگردانند و گویند: سحری دایم است» (قمر: 2؛ نک. نمل: 13؛ احقاف: 7). علاوه بر این، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از استهزای مخالفان خود در رنج و عذاب بود: «بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرش را ریشخند میکردید؟» (توبه: 65؛ نک. کهف: 56 و 106؛ روم: 10؛ جاثیه: 9، 35). رایجترین نمونهی این واکنشهای منفی واکنش فاسقانی است که آیات الهی را انکار میکنند: «و همانا بر تو آیاتی روشن فرو فرستادیم و جز فاسقان، کسی آنها را انکار نمیکند» (بقره: 99). کسانی که پیامبران الهی را به قتل رساندهاند نیز جزو فاسقان به شمار میروند (آل عمران: 21). از دیدگاه قرآنی، امتناع از پذیرش آیات الهی با انکار پیامبرانی که از این آیات خبر میدهند مرتبط است. کسانی که در وجود و قدرت خداوند تردید کنند فاسق و بدکارند و در مقابل، کسانی که از خداوند ترس دارند و انفاق میکنند آیات الهی را باور دارند (اعراف: 156؛ نک. Birkeland, Interpretation, 13-29). فعل «کَذَّبَ» (کسی را به دروغگویی متهم کرد، یا فهمید که کسی دروغگو است، یا چیزی را دروغ دانست، یا چیزی را انکار کرد) برای بیان نوع دیگری از واکنش نسبت به آیات الهی به کار میرود که قرآن آن را نیز بزرگترین گناهان میداند (انعام: 21). «چون رفتار فرعونیان و کسانی که پیش از آنان بودند که آیات پروردگارشان را تکذیب کردند...» (انفال: 54؛ نیز نک. مائده: 10و 86؛ در هر دوی این آیات «کَذَّبَ» همراه با «کَفَرَ» ذکر شده است؛ نک. انعام: 21، 39و 150؛ یونس: 95؛ اعراف: 176-177 و 182؛ طه: 56). آیهی 33 انعام تأکید میکند که مخالفان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به دروغگویی متهم نکردند، بلکه آیات الهی را انکار کردند (جَحَدَ). فعل «جَحَدَ و مترادفهای آن، «اَنکَرَ» و «ظَلَمَ»، چندین مرتبه در متن قرآن برای بیان این نوع واکنش منفی نسبت به آیات الهی به کار رفته است (اعراف: 9؛ هود: 59؛ عنکبوت: 49؛ لقمان: 32؛ غافر: 63 و 81؛ فصلت: 15؛ احقاف: 26). فعل «استَکبَرَ» (تکبّر ورزید) در دو آیه همراه با «کذَّب» آمده: «و کسانی که آیات ما را دروغ انگاشتند و از پذیرش آنها تکبر ورزیدند، آنان همدم آتشند و در آن جاودانند» (اعراف: 36و 40) و در چند آیه نیز بدون فعل «کذَّب» ذکر شده است (اعراف: 133؛ یونس: 75؛ جاثیه: 31). در آیهی 75 یونس، کبر و استهزای کافران نشانهی نیرنگ آنان تلقی میشود. نوع دیگری از واکنش منفی نسبت به آیات الهی مجادله (جِدال) است که ارتباط تنگاتنگی با کفر دارد: «جز آنهایی که کفر ورزیدند، کسی در آیات خدا ستیزه نمیکند...» (غافر: 4). البته کافران برای تأیید مجادلهی ناشی از کبرِ خود دلیل محکمی در دست ندارند (نک. غافر: 35، 56). در چندین آیه، مجادلهی کافران از طریق استهزا مطرح میشود؛ منکران محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به بازگویی افسانهی پیشینیان متهم میکنند (انعام: 25؛ انفال: 31؛ قلم: 15؛ مطففین: 13). در دو آیه، کافران کسانی معرفی میشوند که نسبت به آیات الهی بیاعتنا هستند (اعراف: 136؛ یونس: 7). علاوه بر اینها، کافران در فهم آیات الهی کجروی (فصلت: 40) و با آن مخالفت میکنند (مدثر: 16). در مجموع، کافران به انحای مختلف نسبت به آیات الهی واکنش نشان میدهند، از انکار و استهزا تا مجادله، مخالفت و بیاعتنایی. همچنانکه یک متن، از جمله، با جدالهایش شناخته میشود، قرآن بارها به مخالفان خود اشاره و طبعاً موضع منفی آنها را نیز نسبت به آیات الهی مطرح میکند.آیه در نقش ارتباط زبانی:
واژهی «آیه» علاوه بر دلالت ضمنی بر ارتباط غیرزبانی بین خداوند و انسان (نک. Izutsu, God, 133)، مفهوم یک واحد اصلی یا یک فقرهی قرآنی را نیز بیان میکند؛ به عبارت دیگر، «آیه» بر ارتباط زبانی نیز دلالت دارد. در خود قرآن، معیاری برای اندازهی این واحدها یا فقرهها ذکر نشده است. اما در آیهی 106 بقره آمده است: «هر آیهای را نسخ کنیم، یا آن را به فراموشی بسپاریم، بهتر از آن یا مانندش را میآوریم...» (نک. نحل: 101؛ نور: 1). همچنین به نظر میرسد که در عبارت «این است آیات کتاب حکمتآموز» (یونس: 1؛ یوسف: 1؛ رعد: 1؛ این چند سوره به طرزی مشابه آغاز میشوند)، مراد واحدهای اساسی وحی یا فقرهای قرآنی باشد. مفهوم آیه به معنای نشانه را به طورکلی نمیتوان کنار گذاشت. در زمینهی تفسیر (تأویل) به واژهی «آیات» اشاره شده است که بر مفهوم ارتباط زبانی دلالت دارد (آل عمران: 7). به همین ترتیب، جایی که این واژه همراه با فعلی «تلی» (خواند) ذکر شده است محتملتر به نظر میرسد که مراد از آن واحدهای وحی باشد: «یکسان نیستند، از میان اهل کتاب گروهی درست کردارند که آیات الهی را در دل شب میخوانند...» (آل عمران: 113 و مریم: 73؛ احزاب: 34). طبق نظر برخی از مفسران، «آیات» به معنای خود قرآن نیز به کار رفته است (مثلاً جلالین و نیز ذیل نمل: 81؛ عنکبوت: 23، 49؛ لقمان: 7؛ سبأ: 43). از محتوای برخی آیهها میتوان نتیجه گرفت که «آیات» به معنای متن مقدس است، مثلاً: «پروردگارا، میان آنان فرستادهای از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد...» (بقره: 129؛ نک. بقره: 151؛ یونس: 15). درآیههای 2 تا 14 آل عمران، علاوه بر قرآن، به تورات و انجیل نیز با نام «آیات» اشاره میشود. یکی دیگر از معانی آیه، که متضمن معنای حقوقی است، در آیهی 231 بقره بیان شده است:«و چون آنان را طلاق گفتید و به پایان عدّهی خویش رسیدند، پس به خوبی نگاهشان دارید یا به خوبی آزادشان کنید. ولی آنان را برای زیان رساندن نگاه مدارید تا تعدّی کنید. و هر کس چنین کند قطعاً بر خود ستم نموده است، و آیات خدا را به ریشخند مگیرید...».
به هنگام بیان احکام الهی نیز واژهی «آیات» ذکر شده است (بقره: 187، 221؛ نور: 58، 61). همچنین پدیدهی سبکشناختی دیگری وجود دارد که این تلقی را اثبات میکند که احکام فقهی نیز آیات الهی بشمار میروند. عبارت «اینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میکند» یک بار بعد از سخن از لطف خداوند یعنی یاری به مؤمنان و نجات آنان (آل عمران: 103) و بار دیگر پس از سخن از کفارهی سوگند (مائده: 89) آمده است. به نظر میرسد که «آیات» در آیهی 103 آل عمران به معنای نشانههای الهی و در آیهی 89 مائده به معنای احکام فقهی است. در واقع، عبارت مذکور در ارتباط با جملات قبلی معنای متفاوتی پیدا میکند. در مجموع، میتوان گفت که «آیات» این معانی اصلی را دربر میگیرد: نشانههای الهی، معجزات، دلیلها، واحدها یا فقرههای اصلی قرآن و دیگر کتابهای مقدس، و احکام فقهی.
ساختار فقرههای دربرگیرندهی آیات:
بیشتر آیههای دربرگیرندهی آیات و نشانههای الهی دارای عبارتهای آغازگر و عبارتهای ختم کنندهاند. در عبارتهای آغازگر افعال خداوند مطرح میشودو در عبارت ختم کننده بر این واقعیت تأکید میشود که در این افعال برای افرادی که تفکر میکنند یا از قوهی ادراک برخوردارند نشانههایی وجود دارد. درآیات 2 و 3 رعد آمده است:«خدا کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برافراشت، آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هر کدام برای مدتی معیّن به سیر خود ادامه میدهند. در کار تدبیر میکند و آیات را به روشنی بیان مینماید، امید که شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید. و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن کوهها و رودها نهاد و از هرگونه میوهای در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب میپوشاند. قطعاً در این برای مردمی که تفکر میکنند نشانههایی (آیات) وجود دارد».
برخی از آیههای دربرگیرندهی نشانههای الهی با این عبارت آغاز میشود: «و از نشانههای (آیات) او این است که...» (روم: 20). در برخی از آیهها نیز واژهی «آیات» ذکر نشده است (انعام: 141؛ رعد: 12-15؛ نحل: 3-8، 80؛ روم: 48-51؛ سجده: 4-9). به طورکلی، آیههای دربرگیرندهی نشانههای الهی از ساختار درونی یکسانی برخوردار نیستند، جزآنکه، همانطور که مفسران خاطر نشان کردهاند، در بخشهایی از قرآن تقسیمات خاص و سلسله مراتبی از آیات الهی ذکر شده است.
بسیاری از افعال مربوط به آیات الهی بر نحوهی ظهور و بروز این نشانهها بر انسان دلالت دارند: «أتی بـِ»، «أتی»، «جاءَ بِـ» (به معنای «آوردن»؛ نک. بقره: 106، 211؛ زخرف: 47). «نَزَّلَ»، «أنزَلَ» (به معنای «نازل کردن، فرو فرستادن، وحی کردن»، مثلاً انعام: 37؛ یونس: 20)؛ «أتی» 0به معنای «آمدن»، مثلاً انعام: 158) و «بَعَثَ بِـ»، «أرسَلَ بِـ» (به معنای «فرستادن»، مثلاً یونس: 75؛ هود: 96). برخی از افعال (بَیَّنَ، صَرَّفَ، فَصَّلَ) نشان میدهند که آیات الهی با توضیح و به تفصیل یا واضح و روشن عرضه شدهاند (مائده: 75؛ انعام: 46؛ اعراف: 174؛ توبه: 11) و بعضی از افعال (مثل ذَکَّرَ، قَصَّ) بر نقل، ذکر و اشاره به آیات الهی دلالت دارند (انعام: 130؛ انفال: 31؛ یونس: 71). با توجه به ماهیت جدلی بخشهای زیادی از قرآن، میتوان گفت که هدف از ذکر این افعال ابلاغ این پیام است که نه تنها آیات الهی وجود دارند، بلکه بر انسان نازل یا نقل و بازگو شدهاند و فراتر از این، آیات الهی واضح و روشن شدهاند تا قدرت و مشیّت خداوند را بر آدمیان آشکار سازند، به این دلیل که آنها را به پرستش پروردگار وادارند. بدون توضیح و تبیین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیات الهی صرفاً در سطح «طرق ارتباط غیرزبانی» (Izutsu, God, 133-139) باقی میماند و انسان ناچار بود معنای آن را کشف کند. افزون بر این، برخی از آیات الهی با صفت «آشکار» توصیف میشوند (آیات بَیّنات؛ بقره: 99؛ آل عمران: 97؛ اسراء: 101). تفاوت بین «آیه» و «بَیّنه» (در مقام اسم و به معنای تحت اللفظی «نشانهی آشکار») چندان مشخص نیست. در آیهی 133 طه و آیهی 73 اعراف، ترادف «آیه» و «بیّنه» روشن است و در برخی از آیهها، «بیّنه» در مورد همان نشانههایی به کار میرود که در جای دیگر با واژهی «آیه» بیان شدهاند (اعراف: 105). اما به نظر میرسد که از «آیات بَیّنات» برای معجزات طبیعی استفاده نمیشود و فقط بیانگر نشانههای تاریخی یا فوق طبیعی است. (Rahman, Major themes, 72)
تحولات بعدی:
عالمان مسلمان برای اثبات برهان نظم از پدیدههای طبیعی ذکر شده در قرآن بهره گرفتند. این برهان غایتشناختی، از طریق نظم شگفتانگیز مشهود در جهان خلقت، وجود و یگانگی و حکمت خداوند و نیز قانونمندی جهان هستی را به اثبات میرساند. اگرچه در فلسفهی یونان باستان (سقراط، ارسطو و رواقیان) و اندیشهی مسیحی (آگوستین [د. 430م]، بوئتیوس [د. 524م] و در عصر اسلامی، یوحنّای دمشقی [د. 143م]، تئودور ابوقُرّه [د. حدود 210] و عمّار بصری [د. حدود 210] که احتمالاً از متکلمان مسلمان تأثیر گرفته بودند؛ دربارهی نخستین تعاملات بین متألهان مسیحی و متکلمان مسلمان، نک. Griffith, Faith and reason) برهان نظم یافت میشود، اما نمونههای بیشمار این برهان در قرآن را نمیتوان نادیده گرفت (نک. Gwynne, Logic). بیتردید همین مثالهای قرآنی متکلمان مسلمان را بر آن داشت تا از این برهان غایتشناختی استفاده کنند. به نظر میرسد معتزله نخستین متکلمان مسلمان بودند که برهان نظم را به کار بردند (هشام فُوَطی [د. حدود 229]، نَظّام [د. قبل از 232]، جاحظ [د. حدود255]). بعد از آنان، متکلمان دیگر نیز این برهان را تأیید کردند، از عالمان وابسته به جریان غالب اسلامی، مثل مُحاسبی (د. 243)، گرفته تا متکلمان اشعری، مثل اشعری (د. 324)، باقِلاّنی (د. 403) و غزالی (د. 505) و تا فرقهگرایانی چون قاسمبن ابراهیم (د. 246)، امام زیدی. حتی ابنرشد (د. 595)، فیلسوف ارسطویی، خاطر نشان میکند که او براهین اثبات وجود خداوند در قرآن را برتر از استدلالهای نظرورزانه میداند. برهان مشیّت الهی ابن رشد که شکلی از احتجاج غایتشناختی است و اثبات میکند نظم جهان آفرینش در خدمت منافع انسانی است برهانی است که بارها در قرآن ذکر شده است.مفسران قرآن طبیعتاً اهمیت بسیاری برای آیات الهی و نتایج برآمده از آنها دربارهی قدرت خداوند و قانونمندی جهان قایل شدند (طبری، تفسیر، ذیل روم: 24؛ ابنکثیر، تفسیر، ذیل روم: 21). البته طبری (د. 310)، ابنکثیر (د. 774) و سایر مفسران حدیثگرا آیههای دربرگیرندهی آیات الهی را به منزلهی کلیتی واحد بررسی نکردند و به تجزیه و تحلیل ارتباط میان آیات نپرداختند. در واقع، این قبیل تحقیقات را مفسران عقلگرایی چون فخر رازی (د. 606) صورت دادند. فخر رازی آیههای در برگیرندهی آیات الهی را براساس کارکرد و ارتباط میان آیهها و ساختار سلسله مراتبی آنها تقسیمبندی میکند (فخر رازی، تفسیر، ذیل روم: 22-27). در آیههای 22 تا 25 روم آمده است:
«و از نشانهاهی(آیات) او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شما است... و از نشانههای (آیات) او خواب شما در شب و روز و جستوجوی شما از فزونبخشی اوست... و از نشانههای (آیات) او اینکه برق را برای شما بیمآور و امیدبخش مینمایاند و از آسمان به تدریج آبی فرو میفرستد که به وسیلهی آن زمین را پس از مرگش زنده میگرداند... و از نشانههای (آیات) او این است که آسمان و زمین به فرمانش برپایند...».
فخررازی آیات الهی مذکور در این آیهها را به دو دسته تقسیم میکند: «اَعراض لازم»، یعنی اعراضی که جزئی از ذات شیءاند و «اَعراض مُفارق»، که برخی از اینها به سرعت زایل میشوند، مثل سرخ شدن چهره بر اثر شرمندگی، و بعضی دیگر به تدریج از جوهر جدا میشوند، مثل جوانی (نک. جرجانی، تعریفات، 153-154). در آیهی 22، نخست دو نمونه از اعراض لازم (اختلاف زبان و رنگ پوست انسانها) و در آیهی 23 دو مثال از اعراض مفارق (خواب در شب و جستوجوی روزی در طول روز) ذکر میشود. در آیههای 24 و 25، که دربارهی آسمان و زمین است، ابتدا اعراض مفارق و سپس اعراض لازم آنها بیان شده است، چرا که آسمان و زمین پایدارند و به همین دلیل، دگرگونی آنها نسبت به تغییرات انسانی حیرتانگیزتر است. بدین ترتیب، فخررازی آیات الهی را براساس ویژگی هر یک از آنها تقسیمبندی میکند. در آیهی 8 روم آمده است: «آیا در خودشان به تفکر نپرداختهاند؟ خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و تا هنگامی معیّن نیافریده است...». فخررازی خاطر نشان میکند که در این آیه، نشانههای موجود در انسان (دلائلُ الأنفُس) قبل از نشانههای موجود در آسمانها و زین (دلائلُ الآفاق) ذکر میشود، در حالی که در آیهی 53 فصلت: «به زودی نشانههای خود را در افقها و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود...»، ابتدا نشانههای موجود در آسمانها و زمین بیان میشود. این اختلاف ناشی از تفاوت بین فاعل فعل در این دو آیه است: وقتی فاعل فعل انسان است، درک آیات الهی به راحتی صورت میگیرد، چرا که این نشانهها در وجود خود انسان است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. اما درک نشانههای موجود در جهان خلقت که خدا به آنها اشاره میکند دشوارتر است، چرا که این نشانهها بیرون از وجود انسان قرار دارند. آنچه را خدا در انتها ذکر میکند (دلائلُ الأنفس) انسانها در ابتدا درک میکنند، چرا که انسان مرحله به مرحله به شناخت آیات الهی نائل میشود (فخر رازی، تفسیر، 99/25، ذیل روم: 8). چنین تفسیر پیچیدهای میان تفاسیر قدیم و حتی جدید بینظیر است. تفسیر علمی که در جستوجوی عناصر و اصطلاحات علم در قرآن است در متون قدیمی نیز مشاهده میشود، اما مثل دوران جدید گسترده نبوده است. (Jansen, Interpretation, 36-38)
مفسران دوران جدید، نه تنها تکتک کلمات یک آیه یا کل یک آیه، بلکه کل فقرات در برگیرندهی آیات الهی را بررسی میکنند، توضیح میدهند و براساس آن نتیجهگیری میکنند. در آیههای 5 و 6 یونس آمده است:
«اوست کسی که خورشید را روشنایی بخشید و ماه را تابان کرد و برای آن منزلهایی معیّن کرد تا شمارهی سالها و حساب را بدانید. خدا اینها را جز به حق نیافریده است. نشانهها (آیات) را برای گروهی که میدانند به روشنی بیان میکند. به راستی، درآمد و رفت شب و روز و آنچه خدا در آسمانها و زمین آفریده برای مردمی که پروا دارند دلایلی (آیات) است».
محمد رشیدرضا (د. 1935) که در تفسیر قرآن از آموزههای محمد عبده (د. 1905)، استاد خود و مصلح بزرگ اسلامی، پیروی میکرد، معتقد است که این دو آیه مسلمانان را به آیات کیهان شناختی خداوند متوجه میسازند، آیاتی که قدرت خدا را در احیای مردگان و اعطای پاداش به انسان به اثبات میرسانند (نک. دَروَزه، تفسیر، 287/6). طبق نظر رشیدرضا، این آیات الهی حکمت خداوند و نظم جهان آفرینش را نیز بیان میکنند؛ او مطابق با ویژگی تفسیرهای جدید، یادآور میشود که نشانههای مذکور در این آیهها انسان را به مطالعهی علم نجوم تشویق میکند که به علت رهنمود قرآن مورد توجه پیشینیان نیز بوده است. همچنین مطالعهی آیات کیهانشناختی نشان میدهد که اسلام دینی است مبتنی بر دانش (دین علمی) و نه بر تقلید. کشفیات علمی مربوط به اسرار نور در دوران جدید بیانگر حکمت خداوند است (رشیدرضا، مَنار، 301/11-305). در تفسیر عبده، جنّ همان میکروبها دانسته میشود (Interpretation, 43 Jansen). نمونهای از تفسیر علمی را در اثر محمد فرید وجدی (د. 1940) به نام المصحف المفسَّر (Jansen, Interpretation, 46-47) میتوان مشاهده کرد. تفسیر سیدقطب (د. 1966) از ابتدای سورهی روم (آیات 1 تا 32) نمونهی بارزی است از بحثهای جدید دربارهی فقرات در برگیرندهی آیات الهی. به نظر وی، فقرات حاوی آیات الهی مستقل از یکدیگر نیستند و میان امور انسانی و پدیدههای طبیعی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛ این ارتباط نیز به واسطهی این اعتقاد که خداوند اصل و منشأ همه چیز است تبیین میشود (قطب، ظلال، 436/6). کارکرد آیات الهی عبارت است از ترغیب انسان به ایمان به خداوند (همان، 448-449). سیدقطب با ذکر شاهد مثال از بخش دوم سورهی روم (آیات 33 تا 60)، قاطعانه اعلام میکند خداوندی که چنین آیاتی را آشکار میسازد همان خدایی است که رسولان را برای هدایت بشر مبعوث کرده است، مردگان را زنده میکند و نظایر آن. (همان، 463)
اعتقاد به اینکه در قرآن به تمام کشفیات علمی آینده، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، اشاره شده عقیدهای رایج در دوران جدید است. مصطفی کمال محمود (د. 1921)، پزشک و نویسنده و مفسر مصری، تمایل بسیاری به تفسیر علمی دارد. طبق نظر وی، قرآن به هنگام توصیف آفرینش به جدیدترین کشفیات علمی اشاره کرده است (محمود، محاولة، ویراست 1970، 51، 60-64؛ نک. Rippin, Muslims, 95-97). او نظریهی تکامل داروین را تا حدودی میپذیرد و مدعی است که عامل تکامل مرحلهای گونههای زیستی خود خداوند است (محمود، محاولة، ویراست 1970، 59-60؛ ویراست 1999، 67-68). او از میان پدیدههای علمی متنوعی که در قرآن یافت میشود به مراحل رشد جنین میپردازد (زمر: 6؛ محمود، محاولة، ویراست 1970، 65-68). برخی مفسران دوران جدید محتوای علمی قرآن را دلیلی بر حقانیت نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و در نتیجه درستی آرای قرآنی میدانند. به نظر این عالمان، مضامین علمی قرآن معجزهای است که حتی از اعجاز ادبی این کتاب آسمانی نیز شگفتانگیزترا ست. البته تفسیر علمی بدون مخالف هم نبوده است. برخی از خود علمای اسلامی طرفداران تفسیر علمی را متهم کردند که به زمینههای آیههای مورد بحث و مبانی زبانشناسی توجه نکرده و این واقعیت را نادیده گرفتهاند که قرآن عربها را مخاطب قرار داده و به زبان ایشان و در سطح علوم شناخته شده در عصر پیامبر سخن گفته است. علاوه بر این، مخالفان تفسیر علمی تأکید میکنند که قرآن پیامی اخلاقی و دینی را ابلاغ میکند و ممکن نیست که این متنِ محدود حاوی دیدگاههای همیشه در تغییر و تحولِ دانشمندان قرون نوزدهم و بیستم باشد. (Hussein, Commentaire; Jansen, Interpretation, 47-45).
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}