تحولات سياسي ، اجتماعي و فرهنگي دولت سر بداران





در آخرين سالهاي حکومت ابوسعيد ايلخاني ، نارضايتي مردم خراسان از حاکمان دست نشانده ي ايلخانيان به سبب ستم بي حد آنان به اوج خود رسيده بود . شيخ خليفه ي مازندراني که خرقه ي درويشي به تن داشت ، در مسجد سبزوار سکنا گزيد و مردم را از تحولات سياسي و اجتماعي زمان خود ،آگاه کرد و آنان را براي قيام ، آماده ساخت . او درپي تحقق عدالت و مبارزه با ستم و کمک به ستمديدگان بود و مي گفت : « خداوند از علما تعهد گرفته تا در برابر ظلم، قيام کنند ». کسي به علت فضاي حاکم به سخنان او گوش فرا نمي داد تا اينکه وي به سبزوار ، پايگاه تشيع ، وارد شد و مردم آنجا سخنان او را با جان و دل پذيرفتند ؛ زيرا سبزوار در مسير کاروانهاي زيارتي و تجارتي قرار داشت و مردم آن از آگاهي سياسي بيشتري برخوردار بودند .
اکنون ، مسجد پايگاه استواري براي او و مردم شده بود ؛ اما فقهاي اهل سنت و طرفدار حکومت ، از نفوذ و اقتدار او وحشت کرده ، او را متهم به کفر کردند و با توطئه اي او را به قتل رساندند تا حرکت او را خاموش کنند . شاگرد او شيخ حسن جوري ، راه استاد را ادامه داد و براي اينکه در مظان اتهام مخالفان قرار نگيرد ، شهر به شهر مهاجرت مي کرد و نام مريدان خود را در دفتري مي نوشت و مي گفت که در وقت قيام ، آماده ي اشاره او باشند ، ليکن فقهاي مخالف مذهب او به بدگويي از او پرداختند و گفتند که او را فضي مذهب است .
در باشتين ، شورشي برپا شد که رهبري آن را عبدالرزاق بر عهده گرفت . وي دولت سربداران را تأسيس کرد و به ضرب سکه اقدام کرد .(1) وجيه الدين مسعود ، با کشتن برادرش عبدالرزاق ، حکومت را به دست گرفت . اقدام او در جهت تقويت دولت سربدار ، وارد کردن شيخ حسن جوري و مريدانش در اداره ي حکومت بود . وي نام شيخ حسن را در خطبه ، مقدم داشت . از اين رو ، اتحاد اميران سياسي سربدار با رهبران و ديني و معنوي جامعه ، موجب پيشرفت و گسترش قلمرو و سربداران شد .
وجيه الدين مسعود، برقراري عدالت اجتماعي ، حذف مالياتهاي سنگين و نيکي به مردم را سر لوحه ي کارهاي خود قرار داد . ابن بطوطه مي گويد :
« آيين عدالت ، چندان در قلمرو آنان رونق گرفت که اگر سکه هاي طلا و نقره در اردوگاه ايشان روي زمين مي ريخت ، تا صاحب آن پيدا نمي شد ، کسي دست به سوي آن دراز نمي کرد . »(2 )
از حوادث تلخ دوران وجيه الدين مسعود ، کشته شدن شيخ حسن در جنگ با آل کرت بود که با شکست سربداران همراه بود . مرگ شيخ ، سبب تفرقه ميان دو گوره سياسي و مذهبي شدو همين امر ، موجب تقويت دشمنان آنان گرديد .
خواجه شمس الدين علي ، ازاميران سربدار ، با طغاي تيمور صلح کرد تا امنيت مرزهاي شمال سربداران را حفظ کند . وي افزون بر عدالت اجتماعي ، رفاه عمومي و مبارزه با فساد و اعتياد ،(3 )به آباداني سبزوار و بازسازي مسجد جامع آن پرداخت . وي براي مقابله با دشمن ، به تقويت و سازماندهي سپاه سربدار پرداخت .(4 )و در سياست خارجي ، همزيستي مسالمت آميز با همسايگان را در نظر داشت .
يحيي کرابي از ديگر اميران سربدار نيز ، به سبب ساده زيستي و برقراري عدالت اجتماعي و در بين مردم ، محبوبيت داشت . وي علاوه بر فعاليتهاي عمراني و حفر قنوات ، به تعمير بناها و قنواتي که به دست حاکمان ايلخاني تخريب شده بود ، پرداخت . وي ، سپاه هجده هزار نفري دولت سربدار را به بيست هزار نفر رساند(5 )و با کمک آنان توانست دشمن خطرناک سربداران ، يعني طغاي تيمور را از بين برد .
آخرين امير سربدار ، خواجه علي مؤيد ، مانند حاکمان گذشته به برقراري عدالت ، رفاه عمومي و امنيت اجتماعي در جامعه پرداخت . وي زندگي ساده اي داشت و اموال خود را هر سال انفاق مي کرد .(6 )
از مهم ترين کارهاي سربداران در مدت حکومتشان ، نوعي ترکيب قدرت در حکومت بود که بخشي از قدرت در دست نيروهاي نظامي و سياسي ، و بخش ديگر قدرت در اختيار روحانيان انقلابي صوفي بود که رهبري ديني و معنوي جامعه را بر عهده داشتند . در واقع ، نفوذ آنان در ميان مردم ، زمينه ي انقلاب را فراهم کرد ، گرچه در اثر تحولات سياسي ، سربداران براي تحکيم و تثبيت حکومت خود ، از آنان به سبب نفوذشان استفاده مي کردند و وقتي اميران سربدار ، روحانيون صوفي را مانع اهداف خود مي ديدند ، آنان را به قتل مي رسانند .

تحولات فرهنگي و احياي مذهب تشيع

سابقه ي تشيع درقلمرو سربداران ، به مهاجرت علويان ، به ويژه حضور امام رضا ( ع ) در خراسان برمي گردد . مهاجرت آنان موجب شد مردم خراسان ، تحت تأثير فرهنگ شيعه قرار گيرند . زماني که زيد بن علي سال 122 هجري در کوفه به شهادت رسيد ، شيعيان خراسان به حرکت درآمدند و طرفداران بسياري پيدا کردند و ستم بني اميه بر خاندان پيامبر خدا را بازگو کردند (7 )تا اينکه يحيي بن زيد به خراسان گريخت . نصر بن سيار ، او را دستگير و در قلعه ي مرو ، زنداني کرد و با مرگ هشام ، وليد بن يزيد خليفه اموي ، او را آزاد کرد . بنا به گزارشي او از زندان گريخت و به بيهق(8 )وارد شد و شيعيان ، به گرد او جمع شدند . او به همراه آنان با حاکم اموي منطقه ي نيشابور جنگيد و پيروز شد و به سوي بلخ ، حرکت کرد .
وقتي يحيي خبر حرکت اسلم بن احوز از طرف نصر بن سيار را شنيد ، به سوي او حرکت کرد و در جوزجان ( / گرگان ) با سپاهيان نصر درگير شدند ؛ ولي او و يارانش به شهادت رسيدند .(9 )مردم خراسان به احترام او در آن سال ، نام نوزادان پسر خود را « يحيي » يا « زيد »گذاشتند . (10 )تا خاطره ي او را زنده نگه دارند . با ورود امام رضا ( ع ) به عنوان ولي عهد به خراسان ، مذهب شيعه گسترش بيشتري يافت و سادات و علويان بيشتري به منطقه ي خراسان روي آوردند . با شهادت حضرت ، آرامگاه او – که قبله ي آمال شيعيان بود – مرکز تجمع آنان در منطقه شد ، گرچه شهرهاي ديگري هم وجود داشت که شيعيان درآن زندگي مي کردند . فضل بن شاذان ( / شادان ) از اصحاب امام رضا ( ع ) از نيشابور به بيهق ، مهاجرت کرد .(11) سبزوار ، مرکز بيهق ، پايگاه مهم تشيع بود (12 )که مذهب آنان اثنا عشري بوده(13)و هميشه نسبت به آل علي ، ارادت کامل داشته اند .(14) مولوي در حکايت نبرد محمد خوارزم شاه با مردم سبزوار – که همه رافضي بودند – نقل مي کند که خوارزم شاه گفت امان مردم شهر آن است که نزد من ابوبکر نامي هديه بياورند ، گويد :
تا مرا بوبکر نام از شهرتان
هديه ناريد، اي رميده امتان
کي بود بوبکر اندر سبزوار
يا کلوخ خشک اندر جويبار
بعد سه روز و سه شب که اشتافتند
در يکي گوشه ي خرابه پر حرض
خيز که سلان تو را طالب شدست
کز تو خواهد ، شهر ما از قتل رست
سوي خوارزمشاه حمالان کشان
اندر اينجا ضايع است و ممتحق
اين چنين دل ريزه ها را دل مگو
سبزوار اندر ، ابوبکري بجو .( 15)
شيخ خليفه ي مازنداني با تکيه بر مذهب تشيع ، حرکت خود را بر ضد ستم آغاز و در سبزوار ، مردم را دور خودجمع کرد تا آنان را با مسائل سياسي و ديني خود ، آگاه کند . گرچه وي در اين راه ، جان خود را از دست داد ؛ اما شاگردش شيخ حسن جوري ، راه او را ادامه داد و شهر به شهر ، مردم را با مسائل ديني ، سياسي و اجتماعي شان آگاه کرد . حتي او در پاسخ فرستاده ي طغاي گفت : « پادشاه و ما ، بايد خدا را اطاعت کنيم و به قرآن ، عمل نماييم و کسي که خلاف آن انجام دهد ، عاصي است و بر مردم است که مقابل او بايستند . اگر شاه به اطاعت خدا و رسول گردن نهاد ، ما تابع او هستيم ؛ و گرنه شمشير ميان ما حکم خواهد بود . »(16 )وي همچنين در نامه اي به ارغون شاه به باورهاي ديني خود اشاره کرده و گفته که از جواني ، به اهل حق اعتقاد داشته و دوستدار ائمه و علماي دين و طالب نجات بوده ست . (17)
شيخ حسن جوري ، حامي مذهب تشيع دوازده امامي بود (18 )و ظلم ستيزي و برقراري عدالت را – که از ويژگي هاي اين مکتب است – به خوبي آموخته بود .
برخي از اميران سربدار در دوران حکومت خود ، به ترويج مذهب شيعه و منا قب ائمه ( ع ) و ضرب سکه به نام دوازده امام ( ع ) پرداختند .(19 )آنان در تعظيم و تقويت دانشمندان و سادات ، تلاش کردند و مسائل شرعي و ديني را به علماي دين، ارجاع مي دادند .(20 )همچنين يکي از اميران سربدار ، خواجه علي مويد ، براي ترويج مذهب تشيع ، مسئله مهدويت و انتظار ظهور حضرت ( عج ) تلاش کرد . از اين رو ، دستور داد که هر صبحگاه و شامگاه ، اسب زين کرده اي در ابتداي شهر آماده نگه دارند و تا اگر امام زمان ( عج ) ظهور کند . بي مرکب نباشد .(21 )
در اين گزارش دو احتمال به نظر مي رسد : نخست اينکه هر صبحگاه جمعه صحيح باشد . شايد بتوان گفت تلاش برخي از متعصبان اهل سنت بر اين است که چهره ي شيعه را خدشه دار کنند و اين گونه القاء کرده اند که شيعيان هر صبحگاه و شامگاه اسب زين کرده اي در ابتداي شهر آماده نگه مي داشتند . تا اگر امام زمان ( عج ) ظهور کند ، بي مرکب نباشد . نساخ يا غرض ورزان کلمه ي جمعه را براي القاي مطالب خود درباره ي شيعه حذف کرده اند و حال آنکه در روايات است که حضرت روز جمعه ظهور خواهند کرد . و دعاي روز جمعه هم مي تواند . تأييدي بر اين مطلب باشد : هذا يوم الجمعه و هو يومک المتوقع فيه ظهورک و الفرج فيه للمؤمنين علي يدک و قتل الکافرين بسيفک .(22 )گرچه روايات ديگري وجود دارد که ظهور حضرت را روز شنبه ذکر کرده اند ؛ اما مرحوم سيد محسن امين وجه جمعي بين اين دو دسته از روايات بيان کرده است . به اين نحو که ظهور حضرت روز جمعه و بيعت با ايشان در روز شنبه خواهد بود .
احتمال ديگرکه قوي تر به نظر مي رسد اين است که اين حرکت ، يک حرکت نمادين بود تا به مردم بفمهاند صبح و شام به فکر امام زمانشان ( عج ) باشند و اين آمادگي راداشته باشند تا در پاي رکاب حضرت گام بردارند .
خواجه علي ، براي تقويت و پشتوانه ي سياسي و دردست داشتن مرامنامه و دستور العملي براي دولت سربداران ، با فقيه برجسته شمس الدين محمد مکي ، معروف به « شهيد اول » در « جبل عامل مکاتبه کرد و به دنبال اين نامه ها ، شهيد اول ، کتاب فقهي جامع و مختصري ، به نام اللمعه الدمشقيه في فقه الاماميه( 23 )را براي شيعيان خراسان نوشت تا بدان عمل کنند . همچنين حسين بن حسين بيهقي سبزواري در شرح حال معصومان ( ع ) ، رساله ي راحه الأرواح و مؤنس الأشباح را نوشت .( 24 )از شاعران بزرگ اين عهد در خراسان ، محمد بن يمين فريومدي ،ملقب به ابن يمين (25 )بود . که مذهب تشيع داشت و به سربداران پيوست . اشعار او درباره ي کارگزاران ، باعث پيشرفت حکومت سربداران بود .

انعکاس جنبش سربداران

جنبش سربداران در شهرهاي ديگر ، اثر خود را گذاشت و مردم برخي ولايات ديگر نيز قيام کردند . نهضت سربداران کرمان و سمرقند و طبرستان ، تحت و طبرستان ، تحت تأثير سربداران خراسان بود . همچنين قيام مرعشيان مازندران ، تحت تأثير مستقيم عز الدين سوغندي است که پس از مرگ شيخ حسن جوري راهش را ادامه دارد . سوغندي ، احساس کرد که خراسان براي او محل امني نيست . از اين رو ، به طرف مازندران حرکت کرد و در بين راه در گذشت و به شاگردش سيد قوام الدين مرعشي لقب « شيخي » داد و او ضمن تأسيس حکومت مرعشيان مازندران ، تأثير بسزايي بر پديدآمدن حکومت آل کيا در گيلان بر جاي نهاد .

سقوط سربداران

عامل سقوط سربداران را بايد در اختلافات دروني آنها جستجو کرد . سربداران که با حمايت درويشان و مريدان به قدرت رسيده بودند ، وقتي آنان را مخالف منافع خود مي ديدند . ، در صدد قتل رهبران آنان برآمدند که اين به ضرر حکومت آنان تمام شد . خواجه علي مؤيد ، آخرين امير سربداري ، با مريدان شيخ حسن درافتاد و بسياري از آنان را کشت . از اين رو ، عده اي به مخالفت با او برخاستند . وي از امير تيمور ، ياري خواست و به استقبال او رفت ، غافل از آنکه تيمور قصد داشت براي ايجاد حکومتي يکپارچه و متحد ، تمام حکومتهاي کوچک محلي را از سر راه بردارد که حکومت سربداران نيز از آن جمله بود .

خلاصه

سابقه ي تشيع مردم خراسان ، به حضور سادات علوي در آنجا ، به خصوص امام رضا ( ع ) برمي گردد . افزون بر آن ، شاگردان حضرت با مهاجرت به برخي از شهرهاي خراسان ، سبب ترويج معارف شيعه و تقويت فرهنگ تشيع بودند . از طرفي فرهنگ ظلم ستيزي ، از اصول اساسي شيعه به حساب مي آمد و مردم خراسان که سالها طعم تلخ ستم را از حاکمان ايلخاني خراسان چشيده بودند ، در انتظار قيام بودند . از سوي ديگر ، شيخ خليفه ي مازندراني ، مبارزات خود را عليه حاکمان جور آن زمان آغاز کرد و در مسجد سبزوار به آگاهي بخشي مردم پرداخت و جان خود را در اين راه از دست داد ، ليکن شاگردش با مسافرت به شهرهاي مختلف توانست به مبارزه و جهاد با حاکمان جور و علماي درباري بپردازد . و مردم را براي قيام ، آماده کند . هتک حرمت ايلچيان مغول به مردم باشتين ، اولين جرقه ي قيام را زد . اميران سربدار با حمايت و نفوذ رهبران ديني و معنوي توانستند . در منطقه ي خراسان دولت سربداري را تشکيل دهند . بعضي از اميران سربدار به برقراري عدالت ، مبارزه با فساد ، ضرب سکه به نام ائمه اطهار ( ع ) ، ترويج مذهب تشيع و ذکر مناقب ائمه ( ع ) پرداختند . به ويژه آنکه برخي ، مسئله ي انتظار ظهور حضرت ولي عصر ( ع ) را زنده نگه مي داشتند . آنچه که قابل توجه است ، اينکه هر يک از اميران ، وقتي قدرت خود را تحکيم مي کردند ، درصدد از بين بردن رهبران ديني برمي آمدند . و اين موجب از بين رفتن قدرت آنان از حکومت مي شد . بااين حال ، اختلافات دروني و قطع حمايت رهبران ديني از اميران سربدار ، اسباب سقوط دولت ، سربداران را در خراسان به وجود آورد .

پی نوشت:

1. تذکره الشعرا ء ، ص 209 ؛ روضه الصفا ، ج 5 ، ص 603 ؛ حبيب السير ، ج 3 ص 357 ؛ اعتماد السلطنه ، محمد حسن خان ،، مرآه البلدان، ج 1 ، ص 524 .
2. سفرنامه ي ابن بطوطه ، ج 2 ، ص 434
3. تذکره الشعراء ، ص 212 ؛ روضه الصفا ، ج 5 ، ص 618
4- همان ، ص 211 .
5- همان ، ص 213 .
6- همان ، ص 216
7- تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 326 .
8- ابن فندق درجلد دوم لباب الأنساب درباره ي سادات منطقه ي بيهق از لحاظ سياسي و اجتماعي اطلاعات گرانسنگي داده است . عامل مهاجرت سادات ، فضاي مناسب فرهنگي و مذهبي اين منطقه و ارتباط گسترده سادات بيهق و نيشابور بوده ا ست . يکي از خاندانها به نام « آل زياره » است که در تحولات سياسي و اجتماعي و فرهنگي اين منطقه نقش داشته است ( ر . ک : تاريخ بيهق ، ص 55 . )
9- تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 331 – 332 .
10- مروج الذهب ..... ، ج 3 ص 212 .
11- اختيار معرفه الرجال ، ص 821 .
12- خوافي ( حافظ ابرو ) . شهاب الدين عبدالله ، جغرافياي تاريخي خراسان در تاريخ حافظ ابرو ، ص 51.
13- نزهه القلوب ، ص 150 .
14- مرآه البلدان ، ج 1 ، ص 524 .
15-مولوي ، جلال الدين ، مثنوي معنوي ، دفتر پنجم ، ص 47 -48
16- روضه الصفا ، ج 5 ، ص 613 ؛ نهضت سربداران ، ص 62 .
17- مطلع السعدين و مجمع البحرين ، ص 154 .
18- سفرنامه ي ابن بطوطه ، ج 2 ، ص 434 ؛ روضه الصفا ، ج 5 ، ص 606
19- روضه الصفا ، ج 5 ، ص 624 ، درباره سکه شناسي و ضرب سکه در دوران سربداران ر . ک : عروج و خروج سربداران .
20-همان ص 619 ؛ حبيب السير ، ج 3 ، ص 364 .
21- همان ، ص 624 ؛ همان ، ص 366 .
22- بحاالانوار ، ج 99 ، 216 .
23- شيبي ، کامل ، الصله بين التصوف و التشيع ، ج 2 ، ص 140 .
24- تاريخ تشيع درايران ، ج 2 ، ص 682 .
25- آبا و اجداد ابن يمين به علت داشتن مذهب تشيع ، همواره در رنج روحي به سر مي بردند و او در اين ابيات ، آشکارا به شيعه بودن خود افتخار مي کند .
مرا مذهب اين است ، گيري تو نيز
همين ره گرت مردي و مردمي است
که بعد از نبي مقتداي بحق
علي بن بوطالب هاشمي است
ر . ک بياني ، شيرين، ( اسلامي ندوش ) ، دين و دولت در ايران عهد مغول ، ج 2 ،ص 780 .

منبع:دولتها و خاندانها و آثار علمي و فرهنگي شيعه تاريخ تشيع 2