ماجراي کاپيتولاسيون را امام افشاء کرد

نويسنده:سيد مهدي حسيني



موضوع کاپيتولاسيون يکي از موضوعات مهم تاريخ سياسي معاصر ايران است که در مهر و آبان سال 1343 از حادترين مسايل سياسي آن روز بشمار مي رفت و به دليل خفقان و نفوذ آمريکايي ها بر ايران هيچ کس صدايش در نيامد ماجرا از اين قرار بود دولت ايران مي خواست از دولت آمريکا وام بگيرد و آمريکايي ها در قبال آن خواستار تصويت کاپيتولاسيون شدند بدين منظور که کليه اتباع آمريکا و مستشاران نظامي و غير نظامي همراه با خانواده هايشان در ايران مصون باشند ولو اين که هر جرمي عليه شهروندان ايراني مرتکب بشوند، قابل تعقيب و مجازات نباشند.
دولت علم در 13 مهر ماه 1342 آن را به صورت لايحه اي در هيئت دولت به تصويب رسانده بود اما مسکوت گذاشت تا اين که آمريکايي ها و انگليسي ها حسنعلي منصور را براي تصدي نخست وزيري با اختيارات ويژه پيشنهاد کردند. البته منصور يکي از عناصر مطلوب انگليسي ها بود که به آمريکايي ها معرفي مي گردد و حسنعلي منصور هم حمايت هر دو کشور را داشت چون برنامه هاي او در راستاي خواسته هاي انگليس و آمريکا تنظيم شده بود، بنابراين دولت حسنعلي منصور روي کار آمد با اين شرط که لايحه کاپيتولاسيون را به اجرا در آورد. منصور هم در اولين فرصت آن را به مجلس سنا برد و بلافاصله تصويب نمود و در تاريخ 21 مهر 43 هم از تصويب نمايندگان مجلس شوراي ملي گذراند و اعلام شد که محرمانه بماند و رسانه هاي جمعي و روزنامه ها به هيچ عنوان حق انعکاس آن را نداشتند که متن آن عبارت بود از :
«باتوجه به لايحه شماره 18- 2157 - 25 / 11 / 1342 که به مجلس سنا تقديم شد اجازه داده مي شود رئيس و اعضاي هيأتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده در ايران که موافقت نامه هاي مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهي داشتند از مصونيت ها و معافيت هايي که شامل کارمندان اداري وقت موصوف در بند - و - ماده اول قرار داد «وين» که در تاريخ 18 آوريل 1961 مطابق 29 فروردين ماه 1334 به امضاء رسيده است برخوردار نمايد.»
در هنگام طرح اين لايحه در مجلس شوراي ملي چند نفر از نمايندگان که هنوز دستمايه هايي از عرق و تعصب ملي و يا احياناً مذهبي داشتند دست به مخالفت مي زنند ولي با فشار ساواک و دربار لايحه فوق با 74 راي موافق و 61 راي مخالف از، 136 نفر حاضر در جلسه به تصويب مي رسد و صورت مذاکرات و مصوبات که صرفاً در نشريه داخلي مجلس درج مي شد به دست حضرت امام مي رسد و امام راحل با مطالعه آن در روز چهارم آبان سال 43 که به مناسبت روز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) در منزل خود مراسمي برگزار نموده بودند بر فراز منبر قرار مي گيرند و طي سخناني تند و انقلابي آن را افشاء و راز مهم دولت مردان را رسوا کرده و توده هاي مردم را از اين موضوع آگاه نموده و با سوز دل و با تأثرات قلبي اظهار مي دارند که:
«عزت ما پايکوب شده عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايکوب کردند. قانوني به مجلس بردند که در آن اول، ما را ملحق کردند به پيمان وين، و ثانياً الحاق به پيمان مستشاران نظامي که تماماً مستشاران آمريکايي با خانواده ها و کارمندان اداريشان با خدمه شان، يا هرکس که به آنها بستگي دارد. اينها هر جنايتي که در ايران بکنند. مصون هستند. اگر يک خادم آمريکايي يک آشپز آمريکايي مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور کند، زير پا منکوب کند، پليس ايران حق ندارد جلو او را بگيرد. دادگاههاي ايران حق ندارند وي را محاکمه کنند، بازرسي کنند. بايد برود آمريکا آنجا ارباب هايش تکليفش را معين کنند. دولت سابق اين را تصويب کرده بود و به کسي نگفت. دولت حاضر آن تصويب نامه را چند روز پيش به مجلس برد و چند وقت قبل هم به سنا بردند و با يک قيام و قعود مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نيامد.
در اين چند روز اين تصويب نامه را بردند در مجلس شوراي و در آنجا صحبت هايي کردند، لکن مطلب را گذراندند. با کمال وقاحت گذراندند. دولت با کمال وقاحت از اين امر ننگين طرفداري کرد. ملت ايران را از سگ هاي آمريکا پست تر کردند. چرا؟ براي اين که مي خواستند وام بگيرند از آمريکا! آمريکا گفت: بايد اين کار بشود...»
امام راحل علاوه بر اين سخنراني و افشاگري تاريخي يک اعلاميه ديگري هم مکتوب نمودند و مرقوم داشتند:
«امروز که دولت هاي مستعمره يکي پس از ديگري با شهامت و شجاعت خود را از فشار خارج مي کنند زنجيرهاي اسارت را پاره مي کنند مجلس مترقي ايران با ادعاي سابقه تمدن دو هزار پانصد ساله بالاف همرديف بودن با ممالک مترقيه به ننگين ترين و موهن ترين تصويب نامه غلط دولت هاي بي حيثيت راي مي دهد. و ملت شريف ايران را پست ترين و عقب افتاده ترين ملل به عالم معرفي مي کنند و با سرافرازي هر چه تمامتر دولت از تصويب نامه غلط دفاع مي کند و مجلس راي مي دهد.»
اين اعلاميه توسط انقلابيون به تعداد بسيار زيادي چاپ مي شود و با تنظيم يک برنامه دقيق در يک شب در سراسر کشور توزيع مي گردد که فقط چهل هزار آن توسط 500 نفر و هر نفر 80 اعلاميه در تهران در زماني کمتر از ده دقيقه پخش مي کنند که اين اقدام تمامي دستگاههاي جاسوسي شاه و ساواک را به شدت به وحشت انداخت و پس از آن موضوع امام خميني در دستور کار رژيم شاه قرار مي گيرد که با او چه بکنند ارتشبد حسين فرودوست قائم مقام وقت ساواک در خاطرات خود در اين رابطه توضيح مي دهد و مي نويسد:
«شب قبل از تبعيد امام، محمد رضا در کاخ ميهماني داشت و حدود 200 نفر مدعو، شرکت داشتند. منصور نخست وزير نيز حضور داشت، منصور حدود نيم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم مي زد، من متوجه آنها بودم. استنباطم اين بود که منصور در موضوعي پافشاري مي کند.
و محمد رضا موافق نيست يکبار نيز شنيدم که محمد رضا به منصور گفت: «چه اصراري داريد؟»
بالاخره محمد رضا من را خواست و با بي ميلي (چون با ژست هاي او آشنا بودم)، گفت:
«ببينيد نخست وزير چه مي خواهد؟» منصور مطرح کرد که بايد هر چه سريعتر آيت الله خميني به ترکيه تبعيد شود. گفتم بايد به پاکروان (رئيس ساواک وقت) گفته شود. گفت: تلفن کنيد! تلفن کردم. پاکروان گفت که آيا مي توانم با شاه صحبت کنم؟ به محمد رضا گفتم، او به اطاق ديگري رفت و با وي صحبت کرد. دستور تبعيد امام صادر شد و همان شب مولوي رئيس ساواک تهران به همراه نيروهايي از هوابرد به قم رفت و ايشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپيما به ترکيه تبعيد شدند.»
روز سيزدهم آبان 1343 ساواک اطلاعيه مسخره اي را از راديو و تلويزيون و مطبوعات منتشر کرد که «طبق اطلاع موفق و شواهد و دلايل کافي چون رويه آقاي خميني و تحريکات مشاراليه ضد منافع ملت و استقلال و تماميت ارضي کشور تشخيص داده شد لذا در تاريخ 13 آبان 1343 از ايران تبعيد گرديد.»
رژيم شاه اين اقدامات را انجام داد اما روند مبارزه ادامه يافت و امام راحل در مدت تبعيد خود انديشه هاي حکومت اسلامي را تدوين نمود و نيروهاي انقلابي را سازماندهي کرد و در مهر ماه 1357 با اختيار خود از نجف به فرانسه رفت و انقلاب اسلامي ايران را رهبري کرد و به پيروزي نهايي رساند و رژيم شاهنشاهي را از بيخ و بن برکند و نظام جمهوري اسلامي را تأسيس نمود.
منبع: ماهنامه فرهنگي اجتماعي جوانان ايران