آثار و كاركردهاى معنويت در جنگ هاى صدر اسلام

نويسنده: دكتر ناصر رفيعى محمدى

چكيده

در ايـن نـوشـتـار كاركردهاى معنويت در نبردهاى صدر اسلام مورد بررسى قرار گرفته اسـت محدوده پژوهش ، نبردهاى پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مى باشد. چهار عنوان خدامحورى ، دعا در نـبـردهـا، نـماز و رعايت ارزش هاى اخلاقى ، با ذكر شواهد و نمونه هايى و با استناد به آيات و سيره پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مورد بررسى قرار گرفته است .

مقدمه

تاريخ زندگانى رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) در ابعاد مختلف ، دلنشين و درس آموز است ، اسلام در سـايـه مـجاهدت هاى خستگى ناپذير آن حضرت و وفادارى اصحاب و يارانش به جهانيان عـرضـه شد، و نداى توحيد ناب در همه جا طنين افكن گرديد، روزى كه از غار حرا پايين آمد ياران اندكى داشت ، حتى بزرگان قبيله خودش با او مخالفت كردند، با تهمت و سنگ و تـُنـدى بـا او بـرخـورد نـمـودنـد، يـارانـش را شـكـنـجـه كـردنـد، سـال ها وى و اصحابش را در شِعب ابى طالب تبعيد كردند اما روزى كه از منبر بالا رفت تـا بـا مـردم وداع كـنـد، هـزاران نـفـر بـه او پـيـوسـته بودند و به او عشق مى ورزيدند، جوانانشان را در جنگ ها تقديم كردند و بر سلامت پيامبر شاكر بودند.
افـراد براى شهادت پيشگام مى شدند، جوانان حجله عروسى را رها كرده و به ميدان نبرد مـى آمـدنـد، راسـتـى كـدام جـاذبـه ايـن چـنـيـن در جـامـعـه عـرب تحول آفريد، اين تحول نبود مگر در پرتو معنويت و خدا محورى ، پيامبرى كه هرگز از خـود نگفت و به خود دعوت نكرد و همواره پيشگام بود، به تعبير قرآن كريم او داعياً الى الله و سـراجاً منيراً بود، بردبارانه در برابر سختى ها مقاومت كرد، صفوف مسلمانان را مـتـحـد كـرد و از جـامعه در آستانه سقوط و غرق در ارزش هاى جاهلى ، جامعه اى نو و پويا ساخت ، رعايت معنويت در سراسر زندگى پيامبر، موضوع پژوهشى گسترده است اما در اين نـوشـتـار تـنها به كاركردهاى معنويت در نبردهاى صدر اسلام مى پردازيم ، اميد است كه هـمـه مـا زنـدگـى سـراسر نورانى آن حضرت را الگو قرار داده و پيروان خوبى براى ايشان باشيم .

مفهوم شناسى لغوى

كاركرد: مصدر مرخَّم از كار كردن به معناى عمل و رفتار.128
معنويت : منسوب به معنوى از معنى مقابل لفظى يعنى حقيقى ، راست ، اصلى ، ذاتى ، مطلق ، بـاطـنـى و روحـانـى مـقـابـل مـادى مـقـابـل صـورى ، مـقابل ظاهرى ، معنايى كه فقط به قلب شناخته مى گردد و زبان را در آن بهره اى نيست .129
جنگ : جدال ، قتال ، كارزار، ستيز، نبرد، ناورد، پيكار، غزوه ، حرب ، رزم ، هيجا.130

مفهوم شناسى اصطلاحى

مـراد از كـاركـردهـا در ايـن پـژوهـش ، بـررسـى تـاءثـيـر و نـقـش مـعنويات در پيروزى ، شكل گيرى و قدرت مقاومت در نبرد است ، مراد از معنويت نيز اقدامى است كه در مسير توجه به خدا صورت گرفته و منشأ بهره مندى از امداد الهى شده است . معنويت يعنى ارزش هاى مـتعالى ، اخلاقى و والايى كه از متن دين گرفته شده است . اساس معنويت باور به مبدأ و معاد است ، معنويت دينى منهاى ايمان به خدا و معاد معنى ندارد، مكاتب مادى ضمن اعتراف به جـايـگـاه و ضرورت معنويت آن را در قالب انكار خدا و الحاد جستجو مى كنند، از نظر دين ، زمينه معنويت در سرشت انسان ها نهاده شده است .
وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ.131
حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ.132
مـرحوم شهيد مطهرى مى نويسد: ((معنويت بدون ايمان به خدا، بدون ايمان به مبدأ و معاد، بـدون ايـمـان بـه معنويت انسان و اينكه در او پرتوى غيرمادى حاكم و مؤ ثر است اساساً امـكـان پـذيـر نـيـسـت حـتـى آن مـعـنـويـتـى كـه امـروزه مـورد قـبـول اغـلب مـكـاتـب اسـت و از آن بـه رومانتيسم تعبير مى كنند، بدون پيدا شدن آن عمق و ژرفـايـى كـه اديـان بـه ويـژه اسـلام پـيـشـنـهـاد مـى كـنـنـد، محال است .))133

هدف از جهاد در اسلام

اسلام دين رحمت ، صلح ، امنيت ، الفت ، تعاون و دوستى است ، جنگ در اسلام راه كار اوليه نـيـست . اگر پيام دين از راه خطابه ، تبليغ و گفتگو به همگان رسيده و دشمنان متعرض مـسـلمـانـان نـشـوند، نوبت به درگيرى نمى رسد، جهاد و نبرد در اسلام به معناى واقعى كـلمـه ، دفـاعـى اسـت مسلمانان هيچگاه آغاز كننده نبوده اند، قرآن كريم در يك پيام كلى مى فرمايد:
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.134
و اگـر بـه صـلح و آشـتـى گـرايـيـدنـد تـو نـيـز بـه آن بـگـراى و بـرخـدا توكل كن كه اوست شنواى دانا.
تـعـبـيـر إِنْ جـَنـَحـُوا لِلسَّلْمِ كـه بـا لام مـتـعدى شده و در آن معناى قصد نهفته است دستور صـريـح و شفافى است بر پذيرش صلح و متاركه جنگ در اسلام به منظور نشر آزادى و زدودن ستم و نابرابرى ، هدف از جنگ ، پشتيبانى از عقيده و ايجاد فضاى معنويت در جامعه است . قرآن كريم مى فرمايد:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ.135
از آنجا كه انگيزه جهاد پاك سازى شرك ، كفر و گسترش عدالت است قرآن كريم مشركان جوياى حقيقت را از جنگ و كشتن استثناء كرده و مى فرمايد:
وَ إِنْ أَحـَدٌ مـِنَ الْمـُشـْرِكـِيـنَ اسـْتـَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ.136
و اگر كسى از مشركان امان بخواهد به او امان بده تا كلام خدا را بشنود و سپس او را به جايگاه خود برسان زيرا آنان گروهى نادانند.
امام على (علیه السلام) در آستانه نبرد صفين فرمود:
لا تـقـاتلوهم حتّى يبدؤ وكُم فانّكم بحمدالله على حجّة تركُكُمْ ايّاهم ، حتى يبدؤ وكم حجّة اخرى لكم عليهم .
بـا دشـمـن جـنـگ را آغـاز نـكـنيد تا آنها شروع كنند، زيرا، به حمد الهى حجت با شماست و آغازگر نبودنتان حجت ديگر بر حقانيت شما خواهد بود.
مهم ترين اهداف جنگ در اسلام را مى توان چنين برشمرد:

1. تجاوز زدايى : قرآن كريم مى فرمايد:

وَ قـاتـِلُوا فـِى سـَبـِيـلِ اللَّهِ الَّذِيـنَ يـُقـاتـِلُونـَكـُمْ وَ لا تـَعـْتـَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يـُحـِبُّ الْمُعْتَدِينَ.137
و در راه خـدا بـا كسانى كه با شما مى جنگند، نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد به درستى كه خدا تجاوزگران را دوست ندارد.

2. فتنه زدايى : قرآن كريم مى فرمايد:

وَ قـاتـِلُوهـُمْ حـَتَّى لا تـَكـُونَ فـِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلا عَلَى الظَّالِمِينَ.138
و بـا آنـهـا نـبـرد كـنـيـد تـا فـتـنه باقى نماند و دين مخصوص خدا گردد. پس اگر دست برداشتند (دست برداريد) زيرا تعدى جز بر تجاوزگران و ستم گران سزاوار نيست .

3. تنبيه پيمان شكنان :

أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ.139
چـرا بـا كـسـانـى كـه پـيـمان هاى خود را شكستند و در صدد بيرون كردن پيامبر برآمدند پيكار نمى كنيد، در حاليكه آنها نخستين بار آغاز كردند.

4. ظلم ستيزى : قرآن كريم مى فرمايد:

أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ.140
به كسانى كه جنگ بر آنها تحميل شده اجازه جهاد داده شد بخاطر ستمى كه به آنها شده و خدا بر يارى آنها تواناست .

5 . مقابله به مثل : قرآن كريم مى فرمايد:

فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ.141
پس هركس بر شما تعدى كند، همانگونه به او تعدى كنيد كه بر شما تعدى كرده است .

نمودهاى معنويت در جنگ هاى صدر اسلام

شـاخـصـه نـبـردهـاى اسـلامـى بـويـژه جـنـگ هـايـى كـه بـا حـضـور پـيـامـبـر اعـظم (صلی الله علیه و آله) شـكـل گـرفـت ، بهره مندى از معنويت و امداد الهى است جهاد و مبارزه اسلامى نوعى عبادت و راه وصول به تكامل و قرب الهى است .
اميرالمؤ منين (علیه السلام) مى فرمايد:
اِنّ الجـهـاد بـابُ مـِن ابـواب الجنه فتحه الله لخاصّة اوليائه وهو لباس التقوى ودرع الله الحصينه و جنّته الوثيقه .
هـمانا جهاد در راه خدا درى از درهاى بهشت است كه خدا آن را بر روى دوستان مخصوص خود گشوده است ، جهاد لباس ، تقوا، زره محكم و سپر مطمئن خداوند است .
در بيان ديگر مى فرمايند:
ان الجـهـاد اشـرف الاعـمـال بعد الاسلام وهو قوام الدين والاجر فيه عظيم مع العزّة والمنعه وهو الكَرَّةُ فيه الحسنات والبشرى بالجَّنه بعد الشهادة .142
همانا جهاد شريف ترين كارها بعد از اسلام است ، جهاد مايه پايدارى دين است و علاوه بر آن كـه عـزت و اقـتـدار مى آورد اجرى بزرگ دارد جهاد يورش آوردن است ، در آن نيكى ها و ثواب هاست و نويد به بهشت است بعد از وصول به شهادت .
با نگاه گذرا به نبردهاى صدر اسلام و آيات نازله در اين رابطه به خوبى آشكار مى گـردد كـه پيروزى محض و با هر قيمتى هرگز هدف نخستين نبوده است . در اين نبردها مهم انـگـيـزه و قـصـد الهـى بـود، گـرچـه مـنـجـر بـه شـكـسـت ظـاهـرى شـود، رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) ادبـيـات نـبـرد را در جـامـعـه اسلامى اصلاح كرد و مانع از نگاه كاركرد گرايانه و مادى به اين درگيرى ها شد. ايشان در نبرد اُحُد فرمود:
شـمـا امروز در معرض اجر و پاداش هستيد به شرط آنكه خدا را به ياد داشته باشيد خود را بـه صـبـر و يـقـيـن آراسـتـه كـنـيـد. بـدانـيـد كه جهاد با دشمن سخت است و افرادى كه ايستادگى كنند، كم هستند، مگر آنان كه خداوند اراده آنها را قوى كرده است .143
در آستانه نبرد موته به اصحابش فرمود:
بـا نـام خـدا و در راه خـدا حـركـت كنيد و با كسى كه به خدا كفر مى ورزد بجنگيد و پيمان شكنى و خيانت نكنيد، بچه ها را به قتل نرسانيد.144
پـيـامـبـر اكرم و مسلمانان در سخت ترين مراحل نبرد و درگيرى همواره رو به درگاه احديت داشتند و هرگز روحيه نظامى و سياسى آنان مانع از راز و نياز آنان و رويكرد به معنويت نـبـود، اصـل تـوجـيـه وسيله به وسيله هدف را نمى پذيرفتند و در اوج نبرد مواظب رعايت ارزش هاى اخلاقى و دينى بودند. برخى شاخصه هاى اين معنويت عبارتند از:

1. انگيزه الهى :

شـالوده و اسـاس عـمـل اخـتـيـارى و مـعـيـار ارزش گـذارى افـعـال بـشـر، نـيـت و انـگـيـزه انـجام آن است ، اساسى ترين پايه اخلاق و معنويت را نيت تـشـكـيـل مـى دهـد، نـيـت روح و حـقـيـقـت عـمـل اسـت ، رابـطـه نـيـت و عمل ، رابطه روح و جسم است .
امام على (علیه السلام) مى فرمايد: ((النيّة اساس العمل ؛145 نيت شالوده كار است .))
عـملى كه بدون نيت صادر شود چون انديشه درباره آن به كار نرفته و تصورى در ذهن نـدارد تـأ ثـيـرى در كـمال روحى و رشد معنوى ندارد، نيت ها تنوع پذيرند، افراد براى اعـمـال خـود انـگـيـزه هـاى گـوناگون و متفاوتى دارند. هنر يك انسان موحّد آن است كه به تـركـيـب نـيـات پـرداخـتـه و هـمـه انـگـيـزه هـا را زيـر چـتـر قـصـد قربت به خدا در آورد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اباذر فرمود:
يـا ابـاذر ليـكـن لك فـى كـلّ شـئ نـيـةٌ صـالحـةٌ حـتـى فـى النـوم والاكل .146
اى اباذر بايد در هر كارى نيتى پاك داشته باشى حتى در خوابيدن و خوردن
در نـبـردهاى پيامبر اكرم ، بُعد تصحيح نيت و اصلاح عقيده ، موج مى زند آن حضرت اجازه نمى داد به هر قيمتى مسلمانان پيروز شوند همواره بر اصلاح انگيزه و در نظر گرفتن خـدا در نـبـردهـا تـاءكـيـد داشـت ، قـرآن كـريـم در آيـات مـتـعـدد، بـر در راه خـدا (فـى سبيل الله ) بودن نبردها تأ كيد مى كند.
وَ مَنْ يُقاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً.147
و هـركـس كـه در راه خـدا بـجـنـگـد و كـشته يا پيروز شود به زودى پادش بزرگ به او خواهيم داد.
در پيام بلند ديگرى با همه عوامل سستى آور و ترس آفرين و زمينه ساز وابستگى مبارزه كرده و ضمن شمردن 8 محور مى فرمايد: اگر اينها را بر خدا جهاد ترجيح دهيد راه فسق و گـمـراهى را پيموده ايد، اينها هرگز شايستگى ندارند بين شما و فداكارى و جهاد در راه خدا حائل و مانع شوند.
قـُلْ إِنْ كـانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تـِجـارَةٌ تـَخـْشـَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ.148
بـگـو اگـر پـدران و پـسـران و بـرادران و هـمـسـران و فـاميل شما و اموالى كه جمع مى كنيد و تجارتى كه از كسادش بيمناك هستيد و خانه هايى كـه خـوش مـى داريـد، نزد شما از خدا و پيامبران و جهاد در راه خدا دوست داشتنى تر است ، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را به اجرا درآورد؛ همانا خداوند قوم فاسق را هدايت نمى كند.
اينك به نمونه هايى كوتاه از خدا محورى در نبردهاى پيامبر اشاره مى كنيم :

1 ـ 1. نبرد بدر و خدامحورى

قـرآن كـريـم در نـخستين آيات از سوره انفال درس هاى آموزنده اى از نبرد بدر را ذكر مى كند. در برخى از روايات آمده است رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اتفاق همه مسلمانان دست خود را به سوى آسمان بالا بردند و عرضه داشتند.
اللهمّ انجزلى ما وعدتنى اللهم ان تهلك هذه العصابه لاتعبد فى الارض .149
خـدايـا وعـده اى را كه به من دادى تحقق بخش ، پروردگارا اگر اين گروه مؤ منان نابود شوند پرستش تو از روى زمين برچيده مى شود.
قرآن كريم اين انابه والتجاء به درگاه خدا را گزارش نموده و مى فرمايد:
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّى مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ.150
(به خاطر آوريد) هنگامى كه از پروردگارتان تقاضاى كمك داريد و او تقاضاى شما را پـذيـرفـت و (گـفـت ) مـن شـمـا را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود مى آيند يارى مى كنم .

2 ـ 1. اُحُد و خدامحورى

الف ) در نـبـرد اُحـُد، حـَمـْنـه هـمـسـر عـبـدالله بـن جـحـش نـزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، نبى مكرم اسلام او را از شهادت 3 شهيدش باخبر نمود نخست دايى اش حمزه سپس برادرش و شوهرش ، سه مرتبه گفت انّا لله وانا اليه راجعون .151
در پـايان نبرد اُحُد هنگامى كه لشكر ابوسفيان به روحاء رسيد از بازگشت پشيمان شد و تصميم به نبرد مجدد با مسلمانان گرفت خبر به پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) رسيد، اعلام بسيج عـمـومـى داد. لشـكـر مـجـروح آمـاده شـدنـد و در حـمـراء الاسـد اردو زدنـد، در تـجـليـل از ايـن كـار مـسـلمـانـان ، آيـات زيـر كـه نـشـان دهـنـده انـگـيـزه الهـى مسلمانان در پاسخگويى به خدا و پيامبر است نازل شد.
الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ.152
آنـانـكـه دعـوت خدا و پيامبر را پس از آن همه جراحت هايى كه به ايشان رسيده بود اجابت كردند، براى كسانى از آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند، پاداش بزرگى است .
هنگامى كه خبر بازگشت ابوسفيان به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: ((حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.))
خداى تبارك و تعالى اين روحيه معنوى و خدا محورى مسلمانان را ستوده و مى فرمايد:
الَّذِيـنَ قـالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.153
كسانى كه بعضى از مردم به آنها گفتند مردم (دشمن ) براى حمله به شما جمع شده اند، بـتـرسـيـد امـا اين سخن بر ايمانشان افزود و گفتند خدا ما را كافى است او بهترين حامى است .154
ج ) بـعـد از نـبـرد احـد كـه بـرخـى مـسلمانان سستى كرده و گريختند نبى اكرم به همراه تعداد اندكى از ياران به بالاى كوهى رفتند و در آنجا پناه گرفتند ابوسفيان به پاى كوه آمد و فرياد زد، ((ان لنا عُزّى و لا عُزّى لكُم )) ما بت عزّى داريم و شما نداريد.
رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند در پاسخ بگوئيد: ((الله اعلى واجلّ؛ خدا بالاتر وبزرگ تر است .))155

3 ـ 1. خندق و خدامحورى

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) به مسلمانان خبر داد به زودى دشمنان دست به دست هم داده ، به سراغ شـمـا مـى آيند اما بدانيد پيروزى با شماست . هنگامى كه هجوم احزاب به مدينه آغاز شد، مـسـلمانان يقين كردند اين همان وعده پيامبر است .156 اينان با تكيه بر خدا و وعده او به خود هيچ ترسى راه نداده و بر ايمانشان افزوده شد. قرآن كريم اين ايمان راسخ و اعتقاد قلبى را چنين گزارش ‍ مى كند:
وَ لَمَّا رَأَ الْمـُؤْمـِنـُونَ الْأَحـْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلا إِيماناً وَ تَسْلِيماً.157
هـنـگـامـى كـه مؤ منان لشكر احزاب را ديدند. گفتند اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعـده فـرمـوده و خدا و رسولش راست گفته اند و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنها چيزى نيفزود.

4 ـ 1. فتح مكه و خدامحورى

الف ) هـنـگـامـى كـه رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) وارد مـكـه شـد ايـن آيـه نازل گرديد.
وَ قـُلْ رَبِّ أَدْخـِلْنـِى مـُدْخـَلَ صـِدْقٍ وَ أَخـْرِجـْنـِى مـُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً.158
و بـگـو پـرودگـارا، مـرا صـادقـانـه وارد )مـكه ( كن و صادقانه خارج كن و از سوى خود سـلطـان و يـارى دهـى بـراى مـن قـرار ده و بـگـو حـق فـرا رسـيـد و باطل نابود شد و همانا باطل نابود شدنى است .159
ايـن آيـه شـريفه 3 عامل پيروزى در امور بويژه جنگ ها را ذكر مى كند. 1. صداقت در آغاز كـار 2. صـداقـت در پـايان كار 3. تكيه بر قدرت خدا و اعتماد به نفس و اينكه حق هميشه پيروز است .
ب ) هـنـگـامـى كـه ابـوسـفـيان عظمت و شكوه سپاه اسلام را مشاهده كرد با تعجب گفت : ليت شعرى بماذا غلبنى اى كاش مى دانستم محمد چگونه بر من غلبه كرد؟
رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) سـخـن او را شـنـيـد فـرمـود: ((بـالله غلبتك ؛ با كمك خدا پيروز شديم .))160
ج ) امـام صـادق (علیه السلام) فـرمـود: ((هـنـگـامـى مـكـه فـتـح شـد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كنار حجرالاسود نماز ظهر را به جماعت خواند سپس دست ها را بلند كرد و 3 بـار تكبير گفت : آنگاه چنين خواند: ((لا اله الا الله وحده وحده وحده انجز وعده واعزَّ جُنْده وهـزم الاحـزاب وحـده ، فـله المـلك وله الحـمـد يـحـيـى و يـمـيـت وهـو عـلى كل شئ قدير.))161

2. دعا و نيايش در نبردها:

دعـا روح و مـغـز عـبادت است ، دعا كليد رحمت الهى ، مايه تقرب به خدا، دورى از شيطان ، زنده شدن دل ها، آرامش روحى ، دفع بلاء و شفاء آلام و دردهاست .162
يـكـى از نـمـونـه هـاى مـعـنـويـت در نـبـردهـا، دُعـاسـت . پـيـشـوايـان مـعـصـوم قبل از مواجهه با دشمن و در ميدان كارزار همواره دست به نيايش و دعا برمى داشتند و از اين طريق ارتباط معنوى پيروان خود را با مبدأ اعلى برقرار نموده و روحيه آنها را تقويت مى كـردنـد. دعـاهـاى امـيـرالمـؤ مـنـيـن (علیه السلام) در بـرخـى خـطـبـه هـاى نـهـج البـلاغـه كـه قـبـل از درگـيـرى هـا ايـراد شـده شـاهـدى بـر ايـن ادعـاسـت ،163 سـيـره رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) در پـيكار با دشمنان چنين بود، ده ها دعا و نيايش از آن حضرت در نبردها ذكر شده است .
تا آنجا كه نوشته اند بر شمشير رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعايى نقش بسته بود كه آغازش چنين بـود: ((يـا الله يـا الله يـاالله اسـئلك يـا ملك الملوك .))164 پيامبر اكرم در همه نبردها هنگام رويارويى با دشمن چنين دعا مى كرد.))
اللهـمّ ربَّنـا و ربَّهم نحن عبادك و هم عبادك ونواصينا و نواصيهم بيدك ، اِهْزمْهُمْ وانصرنا عليهم .165

1 ـ 2. دعا در نبرد بدر

امام على (علیه السلام) گويد در نبرد بدر، ديدم رسول خدا در سجده مى گويد يا حيّ يا قيوم و چنين دعا مى كرد:
اللهـم هـذه قـريـش قـد اقـبـلت بـخـيـلائهـا و فـخـرهـا تخاذل و تكذّبِ سلوك ، اللهم نصرك الذّى وعدتنى اللّهم اَحْيهم الغداة .166

2 ـ 2. دعا در نبرد اُحُد

در درگـيـرى احد به هنگام تفرق مردم و پراكندگى مشركين ، اصحاب را پشت سرش جمع نموده چنين دعا كرد:
اللّهـم لك الحـمـد كـلّه اللّهـم لا مـَابـض لمـا بـَسـَطْتَ ولا باسط لِما قَبضْتَ ولا هادى لما اَضلَلْتَ ولا مضل لمن هديت ... .167

3 ـ 2. دعا در احزاب

الف ) هـنـگامى كه على (علیه السلام) را براى رويايى با عمرو بن عبدود مى فرستاد او را نزديك خـود آورده و عـمامه بر سرش پيچيده شمشير ذوالفقار را به او بخشيد و چنين برايش دعا كرد.
اللهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه وعن شماله ومن فوقه ومن تحته 168
ب ) حـذيـفـه را فرستاد تا از وضعيت مشركين خبر بياورد او آمد در حاليكه طوفان سختى مـى وزيـد، شـنـيد ابوسفيان فرياد مى زند اينجا جاى توقف نيست ، شترها و اسب هاى ما از دسـت رفـتـنـد. يـهـود بـنـى قـريـظه پيمان خود را شكستند، طوفان چيزى براى ما باقى نگذاشت . حذيفه بازگشت و ماجرا را براى رسول خدا، بيان كرد، حضرت چنين دعا كردند.
اللهم انت منزل الكتاب سريع الحساب اهزم الاحزاب اللهم اهز مهم وزلزلهمْ.169

4 ـ 2. دعا در حنين

هـنـگـامـى كـه سـپـاه اسـلام مـورد حـمله غافل گيرانه قرار گرفت ، صفوف مسلمانان از هم پـاشـيده شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست به دعا برداشت و عرض كرد: ((اللهم لك الحمدُ واليك المشتكى و انت المستعان .))
جـبـرئيل امين فرود آمد و عرض كرد: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعايى كردى كه موسى (علیه السلام) هنگام شـكـافـتـه شـدن دريـا نـمـود و از شـر فـرعـون نـجـات يـافـت ، سـپـس رسول خدا كفى از ريگ از پسرعمويش ‍ ابوسفيان بن حرث گرفت و به صورت مشركان پاشيد و فرمود: ((شاهت الوجوه ؛ روى شما زشت باد، آنگاه دست به دعا برداشت .))
اللّهم اِنْ تُهلك هذه العصابه لَمْ تُعْبَدوان شئت اَنْ، فَلا تُعبدَ.170

3. نماز در جنگ

نماز نخستين فريضه اى است كه پيامبر اكرم براى امت آورد و آخرين فريضه اى است كه تـا هـنـگـام مـرگ سـاقـط نـمـى شـود نـمـاز اول چـيـزى اسـت كـه از آن سـؤ ال مـى شـود و مـورد مـحـاسـبـه قـرار مـى گـيرد. نماز ستون دين ، نور چشم پيامبر، ميزان اعـمـال ، مـعـراج مـؤ من ، رخساره ايمان ، پايگاه اخلاص ، سرود رهايى ، باب رحمت الهى ، كـليـد دل هـا، سـرود فـرشـتـگـان ، بـهـجـت بهشت ، نشانه قدرت صالحان ، بازدارنده از فـحـشـاء و مـنكر، زمينه ساز نيكى ها، برترين عبادت ، باب رحمت الهى ، بهترين نوشته آخرت و بالاخره مورد سفارش همه انبياء و اولياءست .171
قرآن كريم مى فرمايد:
وَ جـَعـَلْنـاهـُمْ أَئِمَّةً يـَهـْدُونَ بـِأَمـْرِنـا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ.172
و آنـها را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند و انجام كارهاى نـيـك و بـرپـاداشـتـن نـمـاز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و آنها فقط مرا عبادت مى كردند.
در اين آيه شريفه كه سخن از امامت و رهبرى پيامبران بزرگ الهى و بيان برنامه هاى با ارزش ‍ آنـان است . 6 ويژگى را برشمرد كه اقامه نماز پنجمين آنهاست . اقامه نماز به آنان وحى تشريعى شده كه در برنامه آنان گنجانده است يا وحى تكوينى كه توفيق و توان و جاذبه معنوى را براى انجام اين امور به آنها بخشيده ايم .
يـكـى از مـظـاهـر آشـكـار معنويت در نبردهاى اسلامى ، اهميت به نماز است نبى مكرم اسلام و اصـحابش همواره به ياد نماز بوده و از آن استعانت مى جستند، اهميت نماز به حدى است كه در بـيـن نـمـازهـاى تـشـريـع شده يكى از آنها نماز خوف در جنگ است . كيفيت نماز خوف در سـوره نـسـاء آمـده است .173 تشريع اين نماز به شيوه خاص در ميدان جنگ مبيّن اهميت و تأ ثير اين فريضه اسلامى است در پايان تبيين كيفت نماز خوف در سوره نساء، قرآن كريم راز اين همه سفارش و دقت درباره نماز را چنين ذكر مى كند:
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً.
همانا نماز وظيفه اى ثابت و معين براى مؤ منان است .
در منابع تاريخى آمده است رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از هيچ منزلى كوچ نمى كرد مگر آنكه در آنجا 2 ركـعـت نـمـاز مى خواند و مى فرمود شهادت بده .174 هرگاه از سفر برمى گشت ابتدا بـه مـسـجـد مـى رفـت و 2 ركـعـت نـمـاز مـى خـوانـد سـپـس راهـى منزل مى شد.175

1 ـ 3. نماز در بدر

امـام عـلى (علیه السلام) مـى فـرمـايـد: در شبى كه در روز آن نبرد بدر واقع شد ديدم همه مسلمانان خـوابـيـدنـد جـز رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) كـه پـاى درخـتى تا صبح يا نماز مى خواند يا دعا مى كرد.176

2 ـ 3. احزاب و نماز

در نـبـرد احـزاب ، در شبى سرد و طوفانى به پيامبر خبر رسيد قريش تصميم گرفته اند به مكه برگردند آن شب تا دو سوم شب پيامبر نماز گذاردند.177

3 ـ 3. نبرد موته و سفارش به سجده

در نـبـرد مـوتـه عـبـدالله بـن رواحـه خـدمـت پـيـامـبـر رسـيـد و عـرض كـرد اى رسول خدا به من عملى را فرمان دهيد تا حفظ كنم .
يـا رسـول الله مـُرنى بشى احفظه عنك ، قال اِنّك قادمٌ غداً بلداً، السجود به قليلٌ فاكثر السجود.178
پيامبر فرمود: ((تو فردا در سرزمينى قدم مى گذارى كه سجده در برابر خدا در آن كم است ، سپس زياد سجده كُن .))

4. رعايت ارزش ها و احكام دينى

يـكـى از اصـول حـاكـم بـر نبردهاى اسلامى رعايت مقررات و قوانين دينى است ، نبى مكرم اسلام هرگز اجازه نمى داد در اوج درگيرى ها و جنگ كسى ارزش ها و حدود الهى را زير پا بـگـذارد هـمـواره از مـكـرو خـيـانـت ، كـشـتـن زنـان ، اطـفـال ، نـبـرد قـبـل از اتمام حجت ، پيمان شكنى ، آزار اسيران و... منع مى نمود. در اينجا به 2 نمونه از سيره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در اين زمينه اشاره مى كنيم .

1 ـ 4. امانتدارى در جنگ

واقـدى مـى نويسد: در نبرد خيبر، يسار حبشى ، غلام سياه عامر يهودى بود كه گوسفندان وى را در اطراف خيبر مى چرانيد او وقتى ديد كه يهوديان خيبر براى جنگ مهيا مى شوند از آنها پرسيد، مى خواهيد با چه كسى بجنگيد، گفتند با كسى كه گمان مى كند پيامبر است ايـن جمله حس ‍ كنجكاوى يسار را برانگيخت براى همين در زمان محاصره ، گوسفندان را به سـوى اردوگـاه سـپـاه اسـلام پـيـش بـرد تـا بـه آنـهـا رسـيـد، سـپـس نـزد رسـول خـدا(صلی الله علیه و آله) رفـت و پـرسـيد اى محمد چه مى گويى و به سوى چه دعوت مى كنى ؟ فـرمـود: هـمـه را بـه اسـلام دعـوت مـى كـنـم تـا شـهـادت بـدهـنـد لااله الاالله ، مـحـمـد رسول الله ، پرسيد، اگر اسلام بياورم چه سودى براى من دارد؟
فرمود: اگر ثابت قدم باشى ، بهشت نصيبت خواهد شد.
او اسلام را پذيرفت و سپس پرسيد، با اين گوسفندان كه به عنوان وديعه پيش من هستند چه كنم ؟
فرمود: آنها را از اردوگاه لشكر بيرون ببر و جهت حركتشان را مشخص كن و سپس با سنگ آنـهـا را راهـى كـن تـا پـيـش بـرونـد خـداونـد امـانـت هـاى تـو را ادا خواهد كرد آن غلام چنين كرد.179

2 ـ 4. امانتدارى در فتح مكه

در فـتـح مـكـه [كـسـى را] فـرستاد تا كليد خانه كعبه را از بنى عبدالدار كه هنوز مسلمان نـشـده بـودنـد و از دشـمـنـان سـرسـخـت پـيـامـبـر بـودنـد بـگـيـرنـد تـا داخـل كـعبه شود و بت ها را سرنگون كند، ايشان نتوانستند تمرّد و مخالفت كنند و كليد را دادنـد امـا هنگامى كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) از اين كار فارغ شد، فرمود، تا كليد را بر آنها بـرگـردانـند، عباس عموى پيامبر آمد و عرض كرد كليد را به ما بده تا منصب پرده دارى كـعـبـه هـم بـراى مـا باشد، پيامبر قبول نكرد و فرمود ((من بر كسانم دوست تر دارم كه مـظـلوم بـاشـنـد تـا ظـالم .)) سپس عثمان بن طلحه را خواست و كليد را به او داد و فرمود: ((تـا پـايـان دنـيـا دسـت شـمـا بـاشـد دربـان كـعـبـه بـاش و حلال بخور.))180
سـيره و روش پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و اصحابش در نبردهاى صدر اسلام پرهيز از خونريزى و دعـوت بـه صـلح و امـنـيت بود آنان همواره تلاش داشتند دعوت به ايمان و هدايت مردم از راهـهـاى ديـگـرى غـيـر از جـنـگ صورت پذيرد، تمام جنگ هاى پيامبر جنبه تدافعى داشت و هـرگـز ابـتـدايـى بـه حـسـاب نـمـى آيـد، رسـول خـدا 13 سـال در مـكـه آزارهـاى مـشـركـين را تحمل نمود تا آنكه با استمرار لجاجت و عناد در راه بت پـرستى ، خداوند به آن حضرت اجازه مقابله داد. نبردهاى پيامبر آميخته با روح عرفان و مـعـنـويـت بـود و هـرگـز اجـازه نـمـى داد در مـديـريـت نـظـامـى نـبـردهـا، اصـول و ارزش هـاى مـعـنوى زير پا گذاشته شود. در جنگ ها سفارش مى كرد. حريم ها را حفظ كنيد، قبل از جنگ اتمام حجت كنيد، در روايات آمده است پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
يـا عـلى لا تـقـاتـل احـداً حـتـى تـدعـوه الى الاسـلام وايـم الله لان يـهـدى الله عزوجل على يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس وغربت .181
اى عـلى بـا هـيـچ كـس نبرد مكن ، مگر اينكه او را به اسلام دعوت نمايى ، به خدا سوگند اگـر خـداى عزّوجل به دست تو يك نفر را هدايت كند براى تو بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع كرده و غروب نموده است .
آنـچه در اين نوشتار ذكر شد، تبيين اين اصل كلى بود كه رعايت ارزش ها و معنويت همواره مـورد تـاءكـيـد نـبـى اكـرم بـود و هر كجا احساس مى كرد افرادى اقدام به حريم شكنى و نـاديـده گرفتن ارزش هاى دينى كرده اند با آنان مقابله مى نمود و تذكر مى داد اين نداى رسول خدا بود كه : ((اغز وبسم الله فى سبيل الله فقاتلوا من كفر بالله .))182
به نام خدا در راه خدا بجنگيد با كسانى كه كافر به خدا هستند.
اين بيان نورانى ترسيم هدف مسلمانان از نبرد است كه براى خدا و اعتلاى نام خدا با كفر مى جنگند.183

پي نوشت :

128. لغت نامه على اكبر دهخدا، 17972/12 انتشارات چاپ دانشگاه تهران ، مؤ سسه لغت نامه ، 1377، چاپ دوّم .
129. همان ، 21190/4.
130. همان ، 7878 /5.
131. انبياء/ 73.
132. حجرات / 7.
133. پيرامون انقلاب اسلامى مرتضى مطهرى ، ص 17.
134. انفال / 61.
135. حج / 39.
136. توبه / 6.
137. بقره / 190.
138. بقره / 193.
139. توبه / 13.
140. حج /39.
141. نهج البلاغه ، خطبه 27.
142. نورالثقلين ، على عروسى ، 408/1.
143. المـغـازى ، مـحـمـدبـن عمرو واقدى 58/1 تحقيق دكتر مارسون ، نشر، دانش اسلامى ، رمضان 1405.
144. همان ، 757/2.
145. غررالحكم ، 1040.
146. غررالحكم ، 1040.
147. منتخب ميزان الحكمه محمدى رى شهرى ، شماره 6326 ، چاپ و نشر دارالحديث ، چاپ پنجم ، 1385
148. نساء/ 74.
149. توبه / 24.
150. مـجـمـع البـيـان ، فـضـل بـن الحـسـن طـبـرسـى ، ذيل آيه بيروت دارالمعرفه 1408 ق .
151. انفال /9.
152. تـاريـخـنـامه طبرى ، گردانيده منسوب به بلعمى ، تصحيح محمد روشن ، 178/3، تهران سروش ، 1377
153. آل عمران / 172.
154. آل عمران / 172.
155. ر.ك تاريخنامه طبرى ، پيشين 179/3.
156. مجمع البيان ، پيشين 160/3، مغازى ، 279/1 پيشين .
157. ر.ك تـفـسـيـر نـمـونـه ، مـكارم شيرازى 244/17 تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، چاپ شانزدهم 1378 ش .
158. احزاب / 22.
159. اسراء/ 81080
160. ر.ك ، تفسير القمى ، ابوالحسن على بن ابراهيم قمى ، ص 387.
161. داسـتـان هـاى شـنيدنى از فتح مكه و جنگ حنين ، محمدى اشتهاردى ، ص 53، قم دفتر انتشارات اسلامى چاپ پنجم ، 1372.
162. نورالثقلين ، 58/5 پيشين .
163. ر. ك ، نـهـج الدعـاء، مـحـمـد محمدى رى شهرى ، مؤ سسه علمى فرهنگى دارالحديث ، چاپ اول ،سال 1385.
164. ر.ك . نهج البلاغه ، خطبه 171، 206، 124.
165. ر. ك ، الصحيحه العلويه ، سيد محمدباقر البطحى اصفهانى ، ص 491، مؤ سسة الامام المهدى ، 1381،الطبقه الاولى .
166. الصحيفه النبويه ، ص 535، دعاى 814.
167. همان ، ص 536، دعاى 818.
168. همان ، ص 536، دعاى 821.
169. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى ، 215/20؛ تفسير نمونه ، 263/17.
170. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى ، 215/20؛ تفسير نمونه 263/17.
171. همان ، 150/21.
172. ر.ك الصـلاة فـى الكتاب والسنه ، محمد محمدى رى شهرى ، انتشارات دارالحديث ، 1376، الطبعة الاولى
173. انبياء/73.
174. نساء/ 102.
175. خاتم النبيين ، على كمالى دزفولى ، ص 208، انتشارات اسر، 1372.
176. همان ، ص 209.
177. المغازى ، 53/1 پيشين .
178. همان ، 488/2.
179. همان ، 758/2.
180. هـمـان 649/2 تـاريـخ تـحـليـلى اسـلام ، يوسفى غروى ترجمه حسن على عربى ، 33/4.
181. همان ، 833/2.
182. الكافى ، 36/5.
183. المغازى 758/2.

منبع: فصلنامه حصون