محبت به والدين
محبت به والدين
محبت به والدين
درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
اكنون سرّ اين نگاهها را بايد دريافت; مثلا نگاه به عالم، مقدّمه تماس با اوست و تماس و ارتباط با او، زمينه اى فراهم مى آورد تا شخص از علمِ عالم بهره مند شود يا نگاه عاطفى به پدر و مادر، مقدّمه و زمينه قدردانى از رنجها و تلاشهاى آنان است، و روح عاطفه و محبّت را در انسان تقويت مى كند و سبب استحكام پيوندهاى خانوادگى و در نهايت اجتماعى مى شود.
آن قدر از محبّت در اسلام سخن گفته شده كه اگر كسى آنها را جمع آورى كند خود كتاب مستقلّى خواهد شد. اساس دعوت اسلام بر محبّت بوده و هست و از خشونت فقط در موارد استثنايى استفاده شده است. به قرآن توجّه كنيد تمام سوره هاى آن با لفظ «الرحمن» و «الرحيم» شروع مى شود، جز در يك مورد (سوره توبه). زيرا قرآن براى تربيت نازل شده است، قرآن كتاب انسان سازى است و تربيت و ساختن انسان نيز از محبّت شروع مى شود. از ميان هزارويك اسمى كه براى خدا ذكر كرده اند تنها دو اسم (رحمان و رحيم) در آغاز هر سوره بعد از نام «الله» آمده است.
وقتى پنج صفت كه در قرآن براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) ذكر مى كند دقّت مى كنيم مى بينيم همه آنها در مسير محبّت قرار دارد، پيامبرى كه به سوى شما آمده است چنين صفاتى دارد: «لَقَد جَائَكُم رَسُولٌ مِن أَ نفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالْمُؤمِنين ،رَئوفٌ رَحيمٌ; به يقين، رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدايت شما دارد; و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است».(2)
اوّلين خصوصيّت كه باعث پيوند عاطفى بين افراد جامعه مى شود اين است كه از ميان خود شما بيرون آمده است «مِنْ أَنْفسِكُم». دردهاى شما براى او سخت و ناراحت كننده است: «حريصٌ عليكم» البتّه «حريص» تعبير خوبى نيست، ولى بلاغت و فصاحت اقتضا و ايجاب مى كند كه براى شدّت مبالغه آن به كار برده شود. او براى هدايت شما، هم حريص است و هم رئوف و هم رحيم.
البتّه بايد توجّه داشت كه بين رئوف و رحيم تفاوت هست: رئوف در مورد فراهم كردن مقدّمات پيشرفت كسى است و رحيم در مقابل بخشيدن خطاهاست; مثلاً فردى كه مى خواهد دانش كسب كند، مقام رئوفيّت اين است كه كتاب، مدرسه و ابزار مناسب با دانش اندوزى در اختيارش باشد و مقام رحيميّت اين است كه وقتى لغزش پيدا كرد او را ببخشيد و به تذكّر اكتفا كنيد.
ملاحظه مى كنيد تمام اين پنج صفت، حول محور محبّت مى چرخد و رمز پيروزى حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نيز همين بود. لذا به پيامبر تأسّى كنيم و پايه تبليغاتمان را بر همين اساس قرار دهيم
بنابراين، اگر در اين راه به او بى احترامى شد ـ تا جايى كه به اصول و پايه ها ضرر نمى زند و جنبه شخصى دارد ـ بايد تا آن جا كه مى تواند گذشت كند; يعنى سعه صدر داشته باشد و مقابل به مثل نكند، مخصوصاً در اين زمان كه مردم از روحانى توقّع زيادى دارند كه در طول تاريخ شايد اين گونه نبوده است.
شما به تاريخ كليسا و مسيحيّت در آن قرون وسطى توجّه كنيد مى بينيد كارهايى كه به نام مذهب در آن قرون صورت مى گرفت، نفرت جامعه را برانگيخت و باعث طرد ارباب كليسا از جامعه شد. بى زارى از روحانيّت مسيحيّت به حدّى رسيد كه جرأت نداشتند در جايى ظاهر شوند; چون به سبب آن اعمال ننگين و جريان تفتيش عقايد، خاطرات بدى را در برخورد با مردم از خود به يادگار گزاردند، ولى زمان خودمان را هم مشاهده كنيد، كه چگونه بار ديگر به زندگى مردم وارد شده اند. آن هم به چه وسيله؟ تاريخ را ملاحظه كنيد، آنها تنها روى مسائل عاطفى تكيه كرده اند: به عيادت جذاميهايى كه هيچ كس به عيادتشان نمى رفت، رفتند به سراغ سالمندان و معلولين رفتند، يا به روستاهاى عقب مانده و دور افتاده رفته و روى مسائل تربيتى رفاهى و درمانى دست گذاشتند، بيمارستان و پرورشگاه يتيمان و درمانگاه و... ساختند و با استفاده از ابزار محبّت و مروّت و مهربانى، توانستند تا حدّى قلبها را بدست آورند و مقاصد خويش را پياده كنند; چرا ما كه حقّيم و قرآن نيز به ما دستور داده و سيره پيامبران و ائمّه(عليهم السلام) و بزرگان ما محبّت و مهربانى بوده است، چنين نكنيم؟!
يكى از دوستان نقل مى كرد، آن زمانى كه با اتومبيل از بغداد به شام و.... مى رفتند، ما هم براى زيارت حضرت زينب(عليها السلام) و حضرت رقيّه عازم شديم; در بين راه اتومبيل نقص فنّى پيدا كرد، راننده و شاگردش رفتند، آن را درست كنند من هم پياده شدم كه ببينم كه موضوع چيست؟ ديدم كشيشى كه با ما در ماشين بود، اوّل كسى بود كه از اتوبوس براى كمك كردن به راننده پياده شد و زير ماشين رفت و وسايل را آورد و به آن كمك كرد. مردم مى گفتند: نگاه كن اين كشيش چقدر آدم خوبى است، البتّه به او ياد داده اند كه در چنين مواقعى چه كار بكند.
در اين جا مناسب است مقدارى درباره ارزش والدين در اسلام بحث كنيم:
سؤال: چرا در قرآن مجيد بر رعايت حقوق پدر و مادر مكررّ تاكيد شده امّا سفارش در مورد فرزندان كمتر ديده مى شود، جز در مورد نهى از كشتن فرزندان در دوران جاهليّت؟
جواب: دليل مطلب اين است كه، پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند، در حالى كه زياد ديده شده است فرزندان، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پيرى و از كارافتادگى فراموش مى كنند و اين دردناكترين حالت براى آنها و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى شود.(3)
1ـ از يك سو، انگشت روى حالات پيرى، آنها كه در آن موقع از هميشه نيازمندتر به حمايت و محبّت و احترامند، گذارده و مى گويد: كمترين سخن اهانت آميز رابه آنها نگو».
آنها ممكن است بر اثر كهولت به جايى برسند كه نتوانند بدون كمك ديگرى حركت كنند و از جا برخيزند و حتّى ممكن است قادر به دفع آلودگى از خود نباشند، در اين موقع آزمايش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
2ـ از سوى ديگر، قرآن مى گويد: در اين هنگام به آنها اف مگو; يعنى اظهار ناراحتى و ابراز تنفّر مكن. باز اضافه مى كند باصداى بلند و اهانت آميز و داد و فرياد با آنها سخن مگو، و تأكيد مى كند با قول كريم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو كه همه آنها نهايت ادب در سخن را مى رساند كه زبان كليد قلب است.
3ـ از سوى ديگر، دستور به تواضع و فروتنى مى دهد، تواضعى كه نشان دهنده محبّت و علاقه باشد نه چيز ديگر.
4ـ سرانجام مى گويد: حتّى موقعى كه رو به سوى درگاه خدا مى آورى پدر و مادر راـ چه در حيات و چه در ممات ـ فراموش مكن و تقاضاى رحمت پروردگار براى آنها بنما.
مخصوصا اين تقاضايت را با اين دليل همراه ساز و بگو: خداوندا همان گونه كه آنها در كودكى مرا تربيت كردند، تو مشمول رحمتشان فرما.
* نكته مهمى كه از اين تعبير علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مى شود اين است كه اگر پدر و مادر آن چنان مسنّ و ناتوان شوند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگيها از خود نباشند، فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنها از هرگونه حمايت و محبّت از تو دريغ نداشتند و لذا محبّت آنها را جبران نما.
1ـ در چهار سوره ازقرآن مجيد، نيكى به والدين بلافاصله بعد از مسأله «توحيد» قرار گرفته است. اين هم رديف بودن دو مسأله بيانگر اين است كه اسلام تا چه حدّ براى پدر ومادر احترام قائل است.
در سوره بقره آيه 83 مى خوانيم: «لا تَعْبُدُونَ اِلاّ اللّه وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسَانَا»; و در سوره نساء آيه 36 آمده: «وَاعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسَاناً»; و در سوره انعام آيه 151 مى فرمايد: «اَلاّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحسَانَا» و در آيات 22ـ25 سوره اسرا نيز اين دو را قرين با هم ديديم: «وَ قَضى رَبُّكَ اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاّ ايّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسَاناً».
2ـ اهمّيّت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات، صريحا توصيه مى كنند كه حتّى اگر پدر و مادر كافر باشند رعايت احترامشان لازم است. در سوره لقمان آيه 15 مى خوانيم: «وَ اِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبهُمَا فِى الدُّنْيَا مَعْرُوفاً; اگر آنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوى اطاعتشان مكن، ولى در زندگى دنيا به نيكى با آنها معاشرت نما».
3ـ شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده، چنانكه در آيه 11 سوره لقمان، مى خوانيم: «أن اشكر لى و لوالديك;» با اين كه نعمت خدا بيش از آن اندازه است كه قابل شماره باشد و اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى باشد.
4ـ قرآن حتّى كمترين بى احترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه فرمود: «لَوْ عَلَمَ اللّهُ شَيْئاً هُوَ أَدْنَى مَن أف لَنَهْى عَنْهُ، وَ هُوَ أَدْنَى الْعُقُوقِ; وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ يَنْظُرَ الرَّجُلِ اِلى والِدَيْهِ فَيَحِدَّ النَّظَرَ اِلَيْها; اگر چيزى كمتر از«اف» (همان طور كه گفتيم كمترين اظهار ناراحتى است) و اين حدّاقل مخالفت و بى احترامى به پدر و مادر است، و از اين جمله همچنين نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر كردن مى باشد».
5 ـ با اين كه جهاد يكى از مهمترين برنامه هاى اسلامى است، مادام كه جنبه وجوب عينى پيدا نكند، يعنى داوطلب به قدر كافى باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است و اگر موجب ناراحتى آنها شود جايز نيست. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم:
كه مردى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده و عرض كرد: من جوان با نشاط و ورزيده اى هستم و جهاد را دوست دارم ولى مادرى دارم كه از اين موضوع ناراحت مى شود، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «اِرْجَعْ، فَكُنْ مَعَ وَ الِدتِكِ فَوَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ لآنسَها بِكَ لَيْلَة خَيْرٌ مِنْ جَهاد فى سَبيلِ اللّهِ; برگرد و با مادر خويش باش، قسم به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث ساخته است يك شب مادر با تو مأنوس گردد از يك سال جهاد در راه خدا بهتر است».(4)
البتّه هنگامى كه جهاد، جنبه وجوب عينى پيدا كند و كشورهاى اسلامى در خطر قرار گيرند و حضور همگان لازم شود، هيچ عذرى حتّى نارضايى پدر و مادر پذيرفته نيست.
در مورد ساير واجبات كفايى و همچنين مستحبات، مسأله همان گونه است كه در مورد جهاد گفته شد.
6ـ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ايَّاكُمْ وَ عَقوقَ الْوَالِدَيْن فَاِنَّ ريِحَ الْجَنَّهَ تُوجَدُ مِنْ مَسيِرهِ اَلْفَ عام وَ لاَيَجِدُهَا عَاقٌ; بترسيد از اين كه عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شويد، زيرا بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى رسد، ولى هيچ گاه به كسانى كه در مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد.(5)
اين تعبير اشاره لطيفى به اين موضوع است كه چنين اشخاص نه تنها در بهشت گام نمى گذارند، بلكه در فاصله بسيار زيادى از آن قرار دارند، و حتّى نمى توانند به آن نزديك شوند.
سيّد قطب در تفسير«فى ظلال القرآن» حديثى به اين مضمون از پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند كه مردى مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته طواف مى داد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در همان حال مشاهده كرد، عرض كرد: آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم؟ فرمود: نه، حتى جبران يكى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل نمى كند.
در پايان اين بحث، ذكر اين نكته را لازم مى دانيم كه گاه مى شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى و يا خلاف شرع به انسان مى كنند، بديهى است كه اطاعت آنان در هيچ يك از اين موارد لازم نيست، ولى با اين حال بايد با برخورد منطقى و انجام وظيفه امربه معروف در بهترين صورتش با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد(6).
/خ
متن حديث:
ترجمه:
شرح حديث:
اكنون سرّ اين نگاهها را بايد دريافت; مثلا نگاه به عالم، مقدّمه تماس با اوست و تماس و ارتباط با او، زمينه اى فراهم مى آورد تا شخص از علمِ عالم بهره مند شود يا نگاه عاطفى به پدر و مادر، مقدّمه و زمينه قدردانى از رنجها و تلاشهاى آنان است، و روح عاطفه و محبّت را در انسان تقويت مى كند و سبب استحكام پيوندهاى خانوادگى و در نهايت اجتماعى مى شود.
آن قدر از محبّت در اسلام سخن گفته شده كه اگر كسى آنها را جمع آورى كند خود كتاب مستقلّى خواهد شد. اساس دعوت اسلام بر محبّت بوده و هست و از خشونت فقط در موارد استثنايى استفاده شده است. به قرآن توجّه كنيد تمام سوره هاى آن با لفظ «الرحمن» و «الرحيم» شروع مى شود، جز در يك مورد (سوره توبه). زيرا قرآن براى تربيت نازل شده است، قرآن كتاب انسان سازى است و تربيت و ساختن انسان نيز از محبّت شروع مى شود. از ميان هزارويك اسمى كه براى خدا ذكر كرده اند تنها دو اسم (رحمان و رحيم) در آغاز هر سوره بعد از نام «الله» آمده است.
چرا كه :
سؤال: چرا از ميان اين همه اسما فقط اين دو انتخاب شده اند؟
وقتى پنج صفت كه در قرآن براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) ذكر مى كند دقّت مى كنيم مى بينيم همه آنها در مسير محبّت قرار دارد، پيامبرى كه به سوى شما آمده است چنين صفاتى دارد: «لَقَد جَائَكُم رَسُولٌ مِن أَ نفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالْمُؤمِنين ،رَئوفٌ رَحيمٌ; به يقين، رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدايت شما دارد; و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است».(2)
اوّلين خصوصيّت كه باعث پيوند عاطفى بين افراد جامعه مى شود اين است كه از ميان خود شما بيرون آمده است «مِنْ أَنْفسِكُم». دردهاى شما براى او سخت و ناراحت كننده است: «حريصٌ عليكم» البتّه «حريص» تعبير خوبى نيست، ولى بلاغت و فصاحت اقتضا و ايجاب مى كند كه براى شدّت مبالغه آن به كار برده شود. او براى هدايت شما، هم حريص است و هم رئوف و هم رحيم.
البتّه بايد توجّه داشت كه بين رئوف و رحيم تفاوت هست: رئوف در مورد فراهم كردن مقدّمات پيشرفت كسى است و رحيم در مقابل بخشيدن خطاهاست; مثلاً فردى كه مى خواهد دانش كسب كند، مقام رئوفيّت اين است كه كتاب، مدرسه و ابزار مناسب با دانش اندوزى در اختيارش باشد و مقام رحيميّت اين است كه وقتى لغزش پيدا كرد او را ببخشيد و به تذكّر اكتفا كنيد.
ملاحظه مى كنيد تمام اين پنج صفت، حول محور محبّت مى چرخد و رمز پيروزى حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نيز همين بود. لذا به پيامبر تأسّى كنيم و پايه تبليغاتمان را بر همين اساس قرار دهيم
بنابراين، اگر در اين راه به او بى احترامى شد ـ تا جايى كه به اصول و پايه ها ضرر نمى زند و جنبه شخصى دارد ـ بايد تا آن جا كه مى تواند گذشت كند; يعنى سعه صدر داشته باشد و مقابل به مثل نكند، مخصوصاً در اين زمان كه مردم از روحانى توقّع زيادى دارند كه در طول تاريخ شايد اين گونه نبوده است.
شما به تاريخ كليسا و مسيحيّت در آن قرون وسطى توجّه كنيد مى بينيد كارهايى كه به نام مذهب در آن قرون صورت مى گرفت، نفرت جامعه را برانگيخت و باعث طرد ارباب كليسا از جامعه شد. بى زارى از روحانيّت مسيحيّت به حدّى رسيد كه جرأت نداشتند در جايى ظاهر شوند; چون به سبب آن اعمال ننگين و جريان تفتيش عقايد، خاطرات بدى را در برخورد با مردم از خود به يادگار گزاردند، ولى زمان خودمان را هم مشاهده كنيد، كه چگونه بار ديگر به زندگى مردم وارد شده اند. آن هم به چه وسيله؟ تاريخ را ملاحظه كنيد، آنها تنها روى مسائل عاطفى تكيه كرده اند: به عيادت جذاميهايى كه هيچ كس به عيادتشان نمى رفت، رفتند به سراغ سالمندان و معلولين رفتند، يا به روستاهاى عقب مانده و دور افتاده رفته و روى مسائل تربيتى رفاهى و درمانى دست گذاشتند، بيمارستان و پرورشگاه يتيمان و درمانگاه و... ساختند و با استفاده از ابزار محبّت و مروّت و مهربانى، توانستند تا حدّى قلبها را بدست آورند و مقاصد خويش را پياده كنند; چرا ما كه حقّيم و قرآن نيز به ما دستور داده و سيره پيامبران و ائمّه(عليهم السلام) و بزرگان ما محبّت و مهربانى بوده است، چنين نكنيم؟!
يكى از دوستان نقل مى كرد، آن زمانى كه با اتومبيل از بغداد به شام و.... مى رفتند، ما هم براى زيارت حضرت زينب(عليها السلام) و حضرت رقيّه عازم شديم; در بين راه اتومبيل نقص فنّى پيدا كرد، راننده و شاگردش رفتند، آن را درست كنند من هم پياده شدم كه ببينم كه موضوع چيست؟ ديدم كشيشى كه با ما در ماشين بود، اوّل كسى بود كه از اتوبوس براى كمك كردن به راننده پياده شد و زير ماشين رفت و وسايل را آورد و به آن كمك كرد. مردم مى گفتند: نگاه كن اين كشيش چقدر آدم خوبى است، البتّه به او ياد داده اند كه در چنين مواقعى چه كار بكند.
در اين جا مناسب است مقدارى درباره ارزش والدين در اسلام بحث كنيم:
سؤال: چرا در قرآن مجيد بر رعايت حقوق پدر و مادر مكررّ تاكيد شده امّا سفارش در مورد فرزندان كمتر ديده مى شود، جز در مورد نهى از كشتن فرزندان در دوران جاهليّت؟
جواب: دليل مطلب اين است كه، پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند، در حالى كه زياد ديده شده است فرزندان، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پيرى و از كارافتادگى فراموش مى كنند و اين دردناكترين حالت براى آنها و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى شود.(3)
دقت فوق العاده در احترام به پدر و مادر:
1ـ از يك سو، انگشت روى حالات پيرى، آنها كه در آن موقع از هميشه نيازمندتر به حمايت و محبّت و احترامند، گذارده و مى گويد: كمترين سخن اهانت آميز رابه آنها نگو».
آنها ممكن است بر اثر كهولت به جايى برسند كه نتوانند بدون كمك ديگرى حركت كنند و از جا برخيزند و حتّى ممكن است قادر به دفع آلودگى از خود نباشند، در اين موقع آزمايش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
آيا وجود چنين پدر و مادرى را مايه رحمت مى دانند و يا مايه بلا و مصيبت و عذاب؟
2ـ از سوى ديگر، قرآن مى گويد: در اين هنگام به آنها اف مگو; يعنى اظهار ناراحتى و ابراز تنفّر مكن. باز اضافه مى كند باصداى بلند و اهانت آميز و داد و فرياد با آنها سخن مگو، و تأكيد مى كند با قول كريم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو كه همه آنها نهايت ادب در سخن را مى رساند كه زبان كليد قلب است.
3ـ از سوى ديگر، دستور به تواضع و فروتنى مى دهد، تواضعى كه نشان دهنده محبّت و علاقه باشد نه چيز ديگر.
4ـ سرانجام مى گويد: حتّى موقعى كه رو به سوى درگاه خدا مى آورى پدر و مادر راـ چه در حيات و چه در ممات ـ فراموش مكن و تقاضاى رحمت پروردگار براى آنها بنما.
مخصوصا اين تقاضايت را با اين دليل همراه ساز و بگو: خداوندا همان گونه كه آنها در كودكى مرا تربيت كردند، تو مشمول رحمتشان فرما.
* نكته مهمى كه از اين تعبير علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مى شود اين است كه اگر پدر و مادر آن چنان مسنّ و ناتوان شوند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگيها از خود نباشند، فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنها از هرگونه حمايت و محبّت از تو دريغ نداشتند و لذا محبّت آنها را جبران نما.
احترام پدر و مادر در منطق اسلام:
1ـ در چهار سوره ازقرآن مجيد، نيكى به والدين بلافاصله بعد از مسأله «توحيد» قرار گرفته است. اين هم رديف بودن دو مسأله بيانگر اين است كه اسلام تا چه حدّ براى پدر ومادر احترام قائل است.
در سوره بقره آيه 83 مى خوانيم: «لا تَعْبُدُونَ اِلاّ اللّه وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسَانَا»; و در سوره نساء آيه 36 آمده: «وَاعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسَاناً»; و در سوره انعام آيه 151 مى فرمايد: «اَلاّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحسَانَا» و در آيات 22ـ25 سوره اسرا نيز اين دو را قرين با هم ديديم: «وَ قَضى رَبُّكَ اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاّ ايّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسَاناً».
2ـ اهمّيّت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات، صريحا توصيه مى كنند كه حتّى اگر پدر و مادر كافر باشند رعايت احترامشان لازم است. در سوره لقمان آيه 15 مى خوانيم: «وَ اِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبهُمَا فِى الدُّنْيَا مَعْرُوفاً; اگر آنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوى اطاعتشان مكن، ولى در زندگى دنيا به نيكى با آنها معاشرت نما».
3ـ شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده، چنانكه در آيه 11 سوره لقمان، مى خوانيم: «أن اشكر لى و لوالديك;» با اين كه نعمت خدا بيش از آن اندازه است كه قابل شماره باشد و اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى باشد.
4ـ قرآن حتّى كمترين بى احترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه فرمود: «لَوْ عَلَمَ اللّهُ شَيْئاً هُوَ أَدْنَى مَن أف لَنَهْى عَنْهُ، وَ هُوَ أَدْنَى الْعُقُوقِ; وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ يَنْظُرَ الرَّجُلِ اِلى والِدَيْهِ فَيَحِدَّ النَّظَرَ اِلَيْها; اگر چيزى كمتر از«اف» (همان طور كه گفتيم كمترين اظهار ناراحتى است) و اين حدّاقل مخالفت و بى احترامى به پدر و مادر است، و از اين جمله همچنين نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر كردن مى باشد».
5 ـ با اين كه جهاد يكى از مهمترين برنامه هاى اسلامى است، مادام كه جنبه وجوب عينى پيدا نكند، يعنى داوطلب به قدر كافى باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است و اگر موجب ناراحتى آنها شود جايز نيست. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم:
كه مردى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده و عرض كرد: من جوان با نشاط و ورزيده اى هستم و جهاد را دوست دارم ولى مادرى دارم كه از اين موضوع ناراحت مى شود، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «اِرْجَعْ، فَكُنْ مَعَ وَ الِدتِكِ فَوَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ لآنسَها بِكَ لَيْلَة خَيْرٌ مِنْ جَهاد فى سَبيلِ اللّهِ; برگرد و با مادر خويش باش، قسم به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث ساخته است يك شب مادر با تو مأنوس گردد از يك سال جهاد در راه خدا بهتر است».(4)
البتّه هنگامى كه جهاد، جنبه وجوب عينى پيدا كند و كشورهاى اسلامى در خطر قرار گيرند و حضور همگان لازم شود، هيچ عذرى حتّى نارضايى پدر و مادر پذيرفته نيست.
در مورد ساير واجبات كفايى و همچنين مستحبات، مسأله همان گونه است كه در مورد جهاد گفته شد.
6ـ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ايَّاكُمْ وَ عَقوقَ الْوَالِدَيْن فَاِنَّ ريِحَ الْجَنَّهَ تُوجَدُ مِنْ مَسيِرهِ اَلْفَ عام وَ لاَيَجِدُهَا عَاقٌ; بترسيد از اين كه عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شويد، زيرا بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى رسد، ولى هيچ گاه به كسانى كه در مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد.(5)
اين تعبير اشاره لطيفى به اين موضوع است كه چنين اشخاص نه تنها در بهشت گام نمى گذارند، بلكه در فاصله بسيار زيادى از آن قرار دارند، و حتّى نمى توانند به آن نزديك شوند.
سيّد قطب در تفسير«فى ظلال القرآن» حديثى به اين مضمون از پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند كه مردى مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته طواف مى داد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در همان حال مشاهده كرد، عرض كرد: آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم؟ فرمود: نه، حتى جبران يكى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل نمى كند.
در پايان اين بحث، ذكر اين نكته را لازم مى دانيم كه گاه مى شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى و يا خلاف شرع به انسان مى كنند، بديهى است كه اطاعت آنان در هيچ يك از اين موارد لازم نيست، ولى با اين حال بايد با برخورد منطقى و انجام وظيفه امربه معروف در بهترين صورتش با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد(6).
پی نوشتها:
1. مثنوى مولوى، دفتر دوّم.
2.سوره توبه، آيه 128.
3.«تفسير نمونه، ج 7، ص 41»
4. جامع السعادات، ج 2، ص 260.
5. جامع السعادات، ج 2، ص 257.
6. تفسير نمونه، ج 12، ص 78ـ81.
/خ
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}