خيزش هاى معنوى، انسجام ملل اسلامي و نگرانى غرب
خيزش هاى معنوى، انسجام ملل اسلامي و نگرانى غرب
خيزش هاى معنوى، انسجام ملل اسلامي و نگرانى غرب
كمتر منطقه اى از جهان اسلام را مى توان يافت كه از خيزش هاى معنوى بى بهره باشد، راستى چرا نه تنها مسلمانان بلكه افراد غير مسلمان به مذهب و ارزش هاى الهى علاقه نشان مى دهند. دليل آن را بايد در شيوه ى زندگى كه غرب به مردمان جهان تحميل نموده جستجو كرد، يعنى تأمين رفاه مادى و تلاش در جهت فراهم آوردن امكانات و تسهيلاتى كه صرفا آسايش مادى را آن هم براى عده اي خاص فراهم مى نمايد اما از بعد معنوى و سرشتى مردمان جهان غافل شده و نتوانسته تشنگى ملكوتى انسان را برطرف كند، اين روند جوامع را از زندگى پست دنيايى كه با حذف مذهب و فضيلت توأم است، سرخورده ساخته است.
متفكران غربى اعتقاد داشتند نقش تاريخى اسلام به تدريج به سوى ركود مى رود و از سوى ديگر مذهب در متن زندگي مردم جايگاهى ندارد و از اعتبارات لازم، ساقط گشته است اما تحولات اخير نشان داد ليبراليزم و مدرن گرايى اروپائيان در حال غروب است و نهضت حيات اسلامى در حال جوشش و رويش است و هر روز كه مى گذ رد فراگيرتر، قوى تر عميق تر و تأثير گذارتر مى شود. نفوذ سريع و گسترده ى اسلام در جوامع غربى نگرانى شديد سردمداران نظام هاى سياسى غرب، قدرت هاى استكبار و محافل صهيونيستى را برانگيخته است.
پل ويريج ريالست بنياد كنگره ى آزاد آمريكا و «ويليام اس لين» ضمن هشدار به رهبران آمريكا، تصريح كرده اند:
بعد از حدود سيصد سال كه اسلام استراتژى دفاعى داشت حالا استراتژى تهاجمى را اتخاذ كرده است. در وضع كنونى اسلام در حال گسترش به همه جهان است، از پايين به هر دو ساحل آفريقا، از شرق به طرف جنوب درياى چين تا استراليا، از شمال به سمت اروپاي شرقى و غربى و از غرب به سمت ايالات متحده آمريكا. اسلام نسبت به اديان ديگر بيشترين رشد را در آمريكا دارد و به همين خاطر جهان مسيحيحت در خطر افتاده است.(1)
شمار زيادى از متفكران، اساتيد دانشگاه و هنرمندان در غرب، اسلام را به عنوان آيين خود برگزيده اند و اين موضوع موجب سرگردانى سياستمداران غربى گرديده است، هنگامى كه مردم مسلمان بوسنى هرزگوين به سوى يك هويت اصيل روى آوردند، صربهاى جنايتكار با خاموشى و سكوت اروپايى ها، به كشتار گسترده و فجيع مسلمانانى زدند كه مى خواستند حيات معنوى خود را بازسازى كنند و به هويت اسلامى بازگردند.
آرى ابرقدرت از ظهور يك كشور اسلامى در اروپا ترسيدند و با تسامحى كه فاقد هرگونه توجيهى بود، زمينه هايى فراهم آوردند تا نسل كشى خونين در بالكان صورت گيرد!
در ژوئن 1990 م در ماجراى انتخاب شهردارى هاى الجزاير از بين 612 كرسى، جبهه ى نجات اسلامى با كسب 327 كرسى در مقابل 200 كرسى اكتسابى جبهه ى آزادى بخش ملى به پيروزى رسيد. اين پيروزى موجب شادمانى مسلمانان الجزاير گرديد اما رژيم حاكم بر اين كشور با غرب هم صدا گرديده تا اين افتخار را با امواج تبليغاتى منفى از بين ببرد و بين مردم اشاعه دادند كه سرخورده ها، فقرا و درماندگان حامى اين جبهه اند و اعلام نمودند اسلام در حل مشكلات مردم ناتوان است، با اين وصف به شكست خود در برابر اين حركت اعتراف نمودند و براى اين كه مسلمانان از پيروزي مزبور باز بمانند دو نفر از رهبران جبهه ى نجات اسلامى را باز داشت نمودند و در دسامبر 1991 م در حالى كه اين جبهه در آستانه پيروزى قطعى بود، نظام حاكم بر الجزاير با حمايت غرب روند اقدامات دموكراتيك را متوقف كرد و دست به اقدامات خشنى بر عليه مبارزين مسلمان الجزايرى زد و در نظام حكومتى با مشى ديكتاتورى دخالت نمود.(2)
برخى كشورهاى مسلمان كه به شيوه ى غربى و سكولاري اداره مى شوند با پيروزي انقلاب اسلامى به شدت نگران شدند و اين هراس موقعى افزايش يافت كه مردمان چنين سرزمين هايى با وجود آن که مدت ها با ليبراليسم غربى تغذيه مى گرديدند، به فعاليت هاي مذهبى رويكرد نشان دادند، آداب و رسوم مذهبى را جدى تر گرفتند و جنبش هاى اسلامى را گسترش دادند كه دولت مركزى حملات سركوب گرانه ايى را به عليه آنان سامان داد.(3)
امتى كه به توحيد اعتقاد دارد بايد يكتاپرستى را زير بناي تشکل خود قرار دهد، چه خوب است مسلمانان باورهاى قلبى خود را به صورت رفتارهايى رشد دهنده و اعمالى سازنده بروز دهند زيرا اگر عقيده به همان دل و ذهن بسنده گردد نمى تواند در صحنه هاى اجتماعى و سياسى گره گشايى كند.
براى اين كه تقريب بين فرق گوناگون مسلمانان بوجود آيد بايد به قرآن، سنت و حديث مراجعه كنند و بين علماى تمامى گروههاي مذهبى هم فكرى و هم انديشى عاقلانه، عالمانه و خيرخواهانه پديد آيد.
محافل دينى و دست اندركاران مراكزى چون مساجد، مدارس، انجمن ها، سازمان ها و ساير مراكز فرهنگى و تبليغى با يكديگر ارتباطى تنگاتنگ داشته باشند.
فراموش نكنيم كه قرآن بر وحدت تاكيد دارد و مى فرمايد واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا.(4)
رسول اكرم (ص) شخصا براي وفاق جامع اسلامى بسيار اهتمام ورزيده و مومنون را همچون يك دست واحد دانسته اند.(5)
حضرت على (ع) و ساير ائمه هدى (ع) نيز براى حفظ مصالح مسلمين سختى هاى زيادى را تحمل كرده اند.
رشته هايى مريى و نامريى سرنوشت ملل مسلمان را به هم پيوند زده است و حيات سياسى، اجتماعى و اقتصادى آنان به هم مرتبط است.
عوامل معنوي كه مى توان از آنها به عنوان عنصر و خمير مايه اصلى همبستگى ميان مسلمانان نام برد و راي امور مادي و دنيايى است.
جهت گيري و سمت و سوى بسيارى از تفكرات معنوى مسلمانان از قرآن، سيره ى رسول اكرم (ص) و روش ائمه اطهار (ع) الهام گرفته است.
كتاب آسمانى قرآن داراى فرامين بسيار ارزشمند و حياتى براى انسان هاست كه نمود علمى آن را مى توان در كردار و اعمال رسول خدا (ص) مشاهده كرد. سيره معصومين ديگر هم مى تواند به عنوان اسوه اي زرين افراد مسلمان را از انحراف و انحطاط نجات دهد.
از سوى ديگر مهم ترين ويژگى دين اسلام نسبت به ساير اديان، حكومت آن بر قلبهاست. بر همين اساس كنگره ى عظيمى از مسلمانان جهان در سرزمين مقدس مكه تحت عنوان برگزارى اعمال عبادى - سياى حج شكل مى گيرد و اين همايش بزرگ بين المللى نشانگر عظمت، تفاهم و همزيستى مسالمت آميز است كه همه ى مسلمانان را صرف نظر از خاستگاه جغرافيايى، وابستگى، قومى نژادي، رنگ پوست و نوع زبان در كانون توحيد گرد مى آورد تا با تمسك به رشته هاي الهى، اتحاد خود را مستحكم سازند و براى عملى شدن اين وحدت از آن چه در توان دارند، استفاده كنند، نمونه ديگر قبله گاه مسلمين است، روزانه ميليون ها انسان در اوقاتى مشخص پس از شنيدن سرود فرحزاي توحيد يعنى اذان در صفوف فشرده به سوى خانه ى خدا مى ايستند و دل هاى خود را متوجه كانونى معنوى مى نمايند، راستى چرا ما از اين سرمايه هاي آسمانى استفاده نمى كنيم، مسلمانانى كه در ارزش هاى گوناگون با هم مشتركند چرا تحت تأثير برخى نقشه هاى ابر قدرت ها و يا جهالت برخى زمامداران كشورهاى مسلمان يا برحسب وابستگى طايفه اى، به تفرقه روى مى آورند و اين جمعيت قدرتمند از حل برخى مشكلات سرزمين هاى خود عاجز مى گردد، شايسته نيست اين همه توان در اختيار مسلمين باشد ولى آنان، نسبت به اين نيروهاى تحول آفرين بى توجه باشند. وقتى ملاك در قرآن و سنت نبوى ايمان و تقوا و ميزان پاى بندى به موازين اسلامى است چرا در جهان اسلام معيارها شكل ديگرى مى يابند و از اين رشته هاى درخشان فاصله مى گيرند.
اگر مسلمانان با هم متحد بودند و نيروهاي خود را به سوى هدفى والا متشكل مى نمودند امپراتورى بزرگى چون دولت عثمانى تجزيه نمى شد و برخى مشكلات داخلى، اقتدار سياسى مسلمانان را به زوال نمى برد.
جهان اسلام اگر از فرصت هاى نابى كه برايش پيش آمد استفاده مى كرد، براى تامين محصولات خود دست نياز به سوى بيگانگان نمى گشود، چرا اخوت اسلامى آشكارا مورد غفلت قرار گرفته است و هر روز در گوشه و كنار جهان عده اى از مسلمانان به خاك و خون كشيده مى شوند و ما خاموش مى باشيم. چرا كشورهاى مسلمان به اقتدار سياسى قبلى باز نگشتند و به جاي پيشرفت، مشكلات دامن مسلمانان را گرفت.
مسلمين بايد متحد گردند و برعليه دشمن مشترك بجنگند يا حداقل خود را به سلاح فن آورى هاي دفاعى مجهز كنند تا از اين ابهت و توان نظامى در قلب دشمن هراس ايجاد شود.
بايد دانست اسلام نه تنها نجات دهنده ى افراد مسلمان بلكه شفا بخش بشريت است به شرط آن كه چهره ى نورانى و بى پيرايه آن از وراى تصوير تيره اى كه غافلان و كج فهمان و خودخواهان ترسيم كرده اند، شناخته شود و مسلمانان با امتيازات معنوى و پيوستگى به ارزش هاى الهى به سوى مقاصد خود حركت كنند. اسلام ثابت كرده است مى تواند امت مسلمان متحد و هماهنگ را به اعتلاى علمى، مدنى و عزت و صلابت سياسى برساند اما استفاده از اين ظرفيت عظيم و تحقق اين هدف بزرگ، منوط به ايمان و مجاهدت مسلمانان و پرهيز از تفرقه است.
جهان اسلام به دليل ضعف در ايمان، فاصله گرفتن از قرآن و سنت و عملكرد برخى حكام مسلمان و نيز تهاجم شديد استكبار و نگرش تبعيض آميز به مسلمين براى سيطره قلدرانه و تحقيرآميز بر آنها، دچار گرفتاري هاى فراوانى مى باشد و اين معضلات اسف انگيز مسئوليت هاى الهى و انسانى مهم و خطيرى را در برابر حكومت ها و شخصيت هاى سياسى و رهبران جهان اسلام قرار داده است و مسلمانان براى رفع تنگناهاي خود بايد، ابتكار عمل را از دست دشمنان بيرون آورده و خود به دست گيرند. برخى اوضاع ناهنجار در قلمرو مسلمانان با عزت اسلامى ناسازگار است و بايد تمام کشورهاي مسلمان از حالت انفعال به حالت ابتكار درآيند.
دست هاي مرموز و تبليغات موذيانه استكبار باعث گرديده كه كشورهاى مسلمان به جاى اتحاد و همبستگى بيش از دشمن اصلى، از يكديگر هراس داشته باشند و بر ضد هم روى آورند.
خوشبختانه امروزه زمينه براى از بين رفتن اين بيم ها وجود داد و موقعيت مناسبى براي كسب عزت اقتدار و استقلال كامل جهان اسلام فراهم آمده است.
به نظر مى رسد ريشه ى بسيارى از اختلافات موجود ميان كشورهاى اسلامى بيشتر ناشى از سوءظن موهوم و غير واقعى آنان نسبت به يكديگر است تا زمينه هاي واقعى اختلاف با هم، روى كرد جهان اسلام به سوى معنويت و گسترش فرهنگ اسلامى در جهان، فرصت هاي كم نظيرى را براي حل اين كشمكش ها پديد آورده است كه شرايط كنونى جهان، كشورهاى مسلمان را به بهره جويى از اين فرصت ملزم مى سازد.
در 15 سال اواخر قرن بيستم دست كم 22 كشور اسلامى درگير مسايل و مشكلات داخلى و در صدر آن خشونت هاى سياسى نظامى بوده اند. در همين مدت 19 كشور دست كم براى يكبار با همسايگان خود وارد جنگ شده اند و 25 كشور نيز با ممالك هم جوار خويش اختلافات سياسى و مرزى داشته اند، نكته جالب و در عين حال تلخ آن كه، از اين همه منازعه و درگيرى، سهم كشورها و رقيبان غير اسلامى تنها سه كشور بوده است. اين به روشنى نشان مى دهد كه ريشه مشكلات كشورهاى اسلامى را بايد در درون اين مجموعه متنوع با علايق و چالش هاى متفاوت جستجو كرد. كشورهاى مسلمان در سال 1994 م بارسنگين بيش از 420 ميليارد دلار بدهى خارجى را بر دوش كشيده اند كه تنها 49 كشور از اين بلوك، سالانه تا 54 ميليارد دلار از منابع ارزى گرانبهاى خود را صرف خريد جنگ افزارهاى نظامى از بيگانگان براى مقابله با يكديگر كرده اند.
اگر كشورهاى مسلمان به سوى اتحاد راستين گام بردارند و كشمكش هاى موهوم را كنار گذارند و تنش هاي بى اساس را كاهش دهند، مى توانند اين هزينه هاى سرسام آور را براى توسعه، عمران و تقويت بنيه ي فرهنگى و اقتصادى خود بكار ببرند و به سوى اتحاد، انسجام و اقتدار راستين گام بردارند.
متفكران غربى اعتقاد داشتند نقش تاريخى اسلام به تدريج به سوى ركود مى رود و از سوى ديگر مذهب در متن زندگي مردم جايگاهى ندارد و از اعتبارات لازم، ساقط گشته است اما تحولات اخير نشان داد ليبراليزم و مدرن گرايى اروپائيان در حال غروب است و نهضت حيات اسلامى در حال جوشش و رويش است و هر روز كه مى گذ رد فراگيرتر، قوى تر عميق تر و تأثير گذارتر مى شود. نفوذ سريع و گسترده ى اسلام در جوامع غربى نگرانى شديد سردمداران نظام هاى سياسى غرب، قدرت هاى استكبار و محافل صهيونيستى را برانگيخته است.
پل ويريج ريالست بنياد كنگره ى آزاد آمريكا و «ويليام اس لين» ضمن هشدار به رهبران آمريكا، تصريح كرده اند:
بعد از حدود سيصد سال كه اسلام استراتژى دفاعى داشت حالا استراتژى تهاجمى را اتخاذ كرده است. در وضع كنونى اسلام در حال گسترش به همه جهان است، از پايين به هر دو ساحل آفريقا، از شرق به طرف جنوب درياى چين تا استراليا، از شمال به سمت اروپاي شرقى و غربى و از غرب به سمت ايالات متحده آمريكا. اسلام نسبت به اديان ديگر بيشترين رشد را در آمريكا دارد و به همين خاطر جهان مسيحيحت در خطر افتاده است.(1)
شمار زيادى از متفكران، اساتيد دانشگاه و هنرمندان در غرب، اسلام را به عنوان آيين خود برگزيده اند و اين موضوع موجب سرگردانى سياستمداران غربى گرديده است، هنگامى كه مردم مسلمان بوسنى هرزگوين به سوى يك هويت اصيل روى آوردند، صربهاى جنايتكار با خاموشى و سكوت اروپايى ها، به كشتار گسترده و فجيع مسلمانانى زدند كه مى خواستند حيات معنوى خود را بازسازى كنند و به هويت اسلامى بازگردند.
آرى ابرقدرت از ظهور يك كشور اسلامى در اروپا ترسيدند و با تسامحى كه فاقد هرگونه توجيهى بود، زمينه هايى فراهم آوردند تا نسل كشى خونين در بالكان صورت گيرد!
در ژوئن 1990 م در ماجراى انتخاب شهردارى هاى الجزاير از بين 612 كرسى، جبهه ى نجات اسلامى با كسب 327 كرسى در مقابل 200 كرسى اكتسابى جبهه ى آزادى بخش ملى به پيروزى رسيد. اين پيروزى موجب شادمانى مسلمانان الجزاير گرديد اما رژيم حاكم بر اين كشور با غرب هم صدا گرديده تا اين افتخار را با امواج تبليغاتى منفى از بين ببرد و بين مردم اشاعه دادند كه سرخورده ها، فقرا و درماندگان حامى اين جبهه اند و اعلام نمودند اسلام در حل مشكلات مردم ناتوان است، با اين وصف به شكست خود در برابر اين حركت اعتراف نمودند و براى اين كه مسلمانان از پيروزي مزبور باز بمانند دو نفر از رهبران جبهه ى نجات اسلامى را باز داشت نمودند و در دسامبر 1991 م در حالى كه اين جبهه در آستانه پيروزى قطعى بود، نظام حاكم بر الجزاير با حمايت غرب روند اقدامات دموكراتيك را متوقف كرد و دست به اقدامات خشنى بر عليه مبارزين مسلمان الجزايرى زد و در نظام حكومتى با مشى ديكتاتورى دخالت نمود.(2)
برخى كشورهاى مسلمان كه به شيوه ى غربى و سكولاري اداره مى شوند با پيروزي انقلاب اسلامى به شدت نگران شدند و اين هراس موقعى افزايش يافت كه مردمان چنين سرزمين هايى با وجود آن که مدت ها با ليبراليسم غربى تغذيه مى گرديدند، به فعاليت هاي مذهبى رويكرد نشان دادند، آداب و رسوم مذهبى را جدى تر گرفتند و جنبش هاى اسلامى را گسترش دادند كه دولت مركزى حملات سركوب گرانه ايى را به عليه آنان سامان داد.(3)
انسجام ملل اسلامى، عامل نيروبخش
امتى كه به توحيد اعتقاد دارد بايد يكتاپرستى را زير بناي تشکل خود قرار دهد، چه خوب است مسلمانان باورهاى قلبى خود را به صورت رفتارهايى رشد دهنده و اعمالى سازنده بروز دهند زيرا اگر عقيده به همان دل و ذهن بسنده گردد نمى تواند در صحنه هاى اجتماعى و سياسى گره گشايى كند.
براى اين كه تقريب بين فرق گوناگون مسلمانان بوجود آيد بايد به قرآن، سنت و حديث مراجعه كنند و بين علماى تمامى گروههاي مذهبى هم فكرى و هم انديشى عاقلانه، عالمانه و خيرخواهانه پديد آيد.
محافل دينى و دست اندركاران مراكزى چون مساجد، مدارس، انجمن ها، سازمان ها و ساير مراكز فرهنگى و تبليغى با يكديگر ارتباطى تنگاتنگ داشته باشند.
فراموش نكنيم كه قرآن بر وحدت تاكيد دارد و مى فرمايد واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا.(4)
رسول اكرم (ص) شخصا براي وفاق جامع اسلامى بسيار اهتمام ورزيده و مومنون را همچون يك دست واحد دانسته اند.(5)
حضرت على (ع) و ساير ائمه هدى (ع) نيز براى حفظ مصالح مسلمين سختى هاى زيادى را تحمل كرده اند.
رشته هايى مريى و نامريى سرنوشت ملل مسلمان را به هم پيوند زده است و حيات سياسى، اجتماعى و اقتصادى آنان به هم مرتبط است.
عوامل معنوي كه مى توان از آنها به عنوان عنصر و خمير مايه اصلى همبستگى ميان مسلمانان نام برد و راي امور مادي و دنيايى است.
جهت گيري و سمت و سوى بسيارى از تفكرات معنوى مسلمانان از قرآن، سيره ى رسول اكرم (ص) و روش ائمه اطهار (ع) الهام گرفته است.
كتاب آسمانى قرآن داراى فرامين بسيار ارزشمند و حياتى براى انسان هاست كه نمود علمى آن را مى توان در كردار و اعمال رسول خدا (ص) مشاهده كرد. سيره معصومين ديگر هم مى تواند به عنوان اسوه اي زرين افراد مسلمان را از انحراف و انحطاط نجات دهد.
از سوى ديگر مهم ترين ويژگى دين اسلام نسبت به ساير اديان، حكومت آن بر قلبهاست. بر همين اساس كنگره ى عظيمى از مسلمانان جهان در سرزمين مقدس مكه تحت عنوان برگزارى اعمال عبادى - سياى حج شكل مى گيرد و اين همايش بزرگ بين المللى نشانگر عظمت، تفاهم و همزيستى مسالمت آميز است كه همه ى مسلمانان را صرف نظر از خاستگاه جغرافيايى، وابستگى، قومى نژادي، رنگ پوست و نوع زبان در كانون توحيد گرد مى آورد تا با تمسك به رشته هاي الهى، اتحاد خود را مستحكم سازند و براى عملى شدن اين وحدت از آن چه در توان دارند، استفاده كنند، نمونه ديگر قبله گاه مسلمين است، روزانه ميليون ها انسان در اوقاتى مشخص پس از شنيدن سرود فرحزاي توحيد يعنى اذان در صفوف فشرده به سوى خانه ى خدا مى ايستند و دل هاى خود را متوجه كانونى معنوى مى نمايند، راستى چرا ما از اين سرمايه هاي آسمانى استفاده نمى كنيم، مسلمانانى كه در ارزش هاى گوناگون با هم مشتركند چرا تحت تأثير برخى نقشه هاى ابر قدرت ها و يا جهالت برخى زمامداران كشورهاى مسلمان يا برحسب وابستگى طايفه اى، به تفرقه روى مى آورند و اين جمعيت قدرتمند از حل برخى مشكلات سرزمين هاى خود عاجز مى گردد، شايسته نيست اين همه توان در اختيار مسلمين باشد ولى آنان، نسبت به اين نيروهاى تحول آفرين بى توجه باشند. وقتى ملاك در قرآن و سنت نبوى ايمان و تقوا و ميزان پاى بندى به موازين اسلامى است چرا در جهان اسلام معيارها شكل ديگرى مى يابند و از اين رشته هاى درخشان فاصله مى گيرند.
اگر مسلمانان با هم متحد بودند و نيروهاي خود را به سوى هدفى والا متشكل مى نمودند امپراتورى بزرگى چون دولت عثمانى تجزيه نمى شد و برخى مشكلات داخلى، اقتدار سياسى مسلمانان را به زوال نمى برد.
جهان اسلام اگر از فرصت هاى نابى كه برايش پيش آمد استفاده مى كرد، براى تامين محصولات خود دست نياز به سوى بيگانگان نمى گشود، چرا اخوت اسلامى آشكارا مورد غفلت قرار گرفته است و هر روز در گوشه و كنار جهان عده اى از مسلمانان به خاك و خون كشيده مى شوند و ما خاموش مى باشيم. چرا كشورهاى مسلمان به اقتدار سياسى قبلى باز نگشتند و به جاي پيشرفت، مشكلات دامن مسلمانان را گرفت.
مسلمين بايد متحد گردند و برعليه دشمن مشترك بجنگند يا حداقل خود را به سلاح فن آورى هاي دفاعى مجهز كنند تا از اين ابهت و توان نظامى در قلب دشمن هراس ايجاد شود.
بايد دانست اسلام نه تنها نجات دهنده ى افراد مسلمان بلكه شفا بخش بشريت است به شرط آن كه چهره ى نورانى و بى پيرايه آن از وراى تصوير تيره اى كه غافلان و كج فهمان و خودخواهان ترسيم كرده اند، شناخته شود و مسلمانان با امتيازات معنوى و پيوستگى به ارزش هاى الهى به سوى مقاصد خود حركت كنند. اسلام ثابت كرده است مى تواند امت مسلمان متحد و هماهنگ را به اعتلاى علمى، مدنى و عزت و صلابت سياسى برساند اما استفاده از اين ظرفيت عظيم و تحقق اين هدف بزرگ، منوط به ايمان و مجاهدت مسلمانان و پرهيز از تفرقه است.
جهان اسلام به دليل ضعف در ايمان، فاصله گرفتن از قرآن و سنت و عملكرد برخى حكام مسلمان و نيز تهاجم شديد استكبار و نگرش تبعيض آميز به مسلمين براى سيطره قلدرانه و تحقيرآميز بر آنها، دچار گرفتاري هاى فراوانى مى باشد و اين معضلات اسف انگيز مسئوليت هاى الهى و انسانى مهم و خطيرى را در برابر حكومت ها و شخصيت هاى سياسى و رهبران جهان اسلام قرار داده است و مسلمانان براى رفع تنگناهاي خود بايد، ابتكار عمل را از دست دشمنان بيرون آورده و خود به دست گيرند. برخى اوضاع ناهنجار در قلمرو مسلمانان با عزت اسلامى ناسازگار است و بايد تمام کشورهاي مسلمان از حالت انفعال به حالت ابتكار درآيند.
دست هاي مرموز و تبليغات موذيانه استكبار باعث گرديده كه كشورهاى مسلمان به جاى اتحاد و همبستگى بيش از دشمن اصلى، از يكديگر هراس داشته باشند و بر ضد هم روى آورند.
خوشبختانه امروزه زمينه براى از بين رفتن اين بيم ها وجود داد و موقعيت مناسبى براي كسب عزت اقتدار و استقلال كامل جهان اسلام فراهم آمده است.
به نظر مى رسد ريشه ى بسيارى از اختلافات موجود ميان كشورهاى اسلامى بيشتر ناشى از سوءظن موهوم و غير واقعى آنان نسبت به يكديگر است تا زمينه هاي واقعى اختلاف با هم، روى كرد جهان اسلام به سوى معنويت و گسترش فرهنگ اسلامى در جهان، فرصت هاي كم نظيرى را براي حل اين كشمكش ها پديد آورده است كه شرايط كنونى جهان، كشورهاى مسلمان را به بهره جويى از اين فرصت ملزم مى سازد.
در 15 سال اواخر قرن بيستم دست كم 22 كشور اسلامى درگير مسايل و مشكلات داخلى و در صدر آن خشونت هاى سياسى نظامى بوده اند. در همين مدت 19 كشور دست كم براى يكبار با همسايگان خود وارد جنگ شده اند و 25 كشور نيز با ممالك هم جوار خويش اختلافات سياسى و مرزى داشته اند، نكته جالب و در عين حال تلخ آن كه، از اين همه منازعه و درگيرى، سهم كشورها و رقيبان غير اسلامى تنها سه كشور بوده است. اين به روشنى نشان مى دهد كه ريشه مشكلات كشورهاى اسلامى را بايد در درون اين مجموعه متنوع با علايق و چالش هاى متفاوت جستجو كرد. كشورهاى مسلمان در سال 1994 م بارسنگين بيش از 420 ميليارد دلار بدهى خارجى را بر دوش كشيده اند كه تنها 49 كشور از اين بلوك، سالانه تا 54 ميليارد دلار از منابع ارزى گرانبهاى خود را صرف خريد جنگ افزارهاى نظامى از بيگانگان براى مقابله با يكديگر كرده اند.
اگر كشورهاى مسلمان به سوى اتحاد راستين گام بردارند و كشمكش هاى موهوم را كنار گذارند و تنش هاي بى اساس را كاهش دهند، مى توانند اين هزينه هاى سرسام آور را براى توسعه، عمران و تقويت بنيه ي فرهنگى و اقتصادى خود بكار ببرند و به سوى اتحاد، انسجام و اقتدار راستين گام بردارند.
پي نوشت :
(1). ماهنامه هدايت، شماره هفدهم ، آذر سال 1381.
(2). گوهر تابناگ بالكان در خون شناور است، مقاله نگارنده درباره ي بوسنى هرزگوين، مكتب اسلام سال 33، شماره دوم، سرزمين اسلام، ص 363.
(3). فصلنامه قراءات السياسة، ش 2، سال 1992 م .
(4). آل عمران، 103.
(5). بحارالانوار، ج 28، ص 104.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}