نویسندگان:
مهرداد نغزگوی‌ کهن ، شادی داوری

 

چکیده
با آنکه مفهوم زمان آینده مفهوم جدیدی در حوزه‌ی شناخت بشر نیست، اما رمزگذاری مستقل آن در بسیاری از زبان‌های دنیا پدیده‌ای متأخر است. بررسی رده‌شناختی بازنمایی این مفهوم حاکی از این حقیقت است که ابزارهای واژگانی بیان «طلب» و «اراده» به صورت بالقوه، توانایی رمزگذاری رویدادهای زمان آینده را دارند. این مهم از آنجا ناشی می‌شود که طبیعت مفهوم طلب و اراده، وقوع گزاره را در زمانی فرا روی زمان گفتار رقم می‌زند. در این مختصر برآنیم تا در چارچوب دستوری‌شدگی، به کاوش در مسیر تحول فعل «خواستن» از فعلی واژگانی به فعل معین وجهی با معنای «اراده» و سپس به فعل معین با معنای دستوری زمان «آینده» بپردازیم. داده‌های این پژوهش، حاکی از آن است که «خاص‌شدگیِ» کاربرد فعل «خواستن» در بیان حتمیت وقوع رویداد در «آینده‌ی برنامه‌ریزی شده»، پیدایش نشانه‌ی تحلیلی مستقل زمان آینده» را در فارسی امروز به ارمغان آورده است. این درحالی است که در قرون اولیه‌ی هجری فعل «خواستن»، به طور هم‌زمان و با یک صورت زبانی بازنمایی هر دو مفهوم وجهیت اراده و زمان آینده را به عهده داشته است. از این‌رو می‌توان گفت که در مسیر معین‌شدگی فعل «خواستن» به عنوان نشانه‌ی آینده، رخداد تغییری مفهومی از وجهیت «اراده» به زمان «آینده» قابل مشاهده است.

مقدمه

«آینده» بخشی از محور زمان است که بر روی این محور، جایی پس از زمان گفتار را اشغال می‌کند. براساس نظر بای‌بی و همکاران (1994 : 244) تمرکز کاربرد «آینده» در زبان، بر بیان پیش‌بینی گوینده در مورد وقوع یک رویداد، در زمانی پس از زمان سخن گفتن اوست. براین اساس می‌توان گفت که مفهوم آینده، حامل درجاتی از تبلور حتمیت، قطعیت و تأکید است. این بیان حتمیت، مستلزم آن است که وقوع رویداد از پیش، بر مبنای یک برنامه‌ریزی، قابل انتظار باشد؛ پس رمزگذاری زمان آینده در زبان، رمزگذاری «زمان برنامه‌ریزی شده» است. این زمان برنامه‌ریزی شده، در عین حال، حامل مفهوم «اراده» است، چراکه در فرای هر رویداد برنامه‌ریزی شده و قابل پیش‌بینی، اراده‌ای جهت تحقق آن رویداد حضور دارد. از همین روست که به لحاظ رده‌شناختی، زمان آینده می‌تواند از رهگذر دستوری‌شدگی افعالی بازنمایی یابد که بر مفهوم طلب و اراده دلالت می‌کنند (برای ارتباط افعال مرتبط با اراده و رمزگذاری زمان آینده رک. به دیوالد 2013 : 3-4). دستوری‌شدگی که چارچوب کلی پژوهش حاضر را تشکیل می‌دهد، دیدگاهی همه زمانی (1) است که موقعیت هم زمانی عناصر زبانی در نظام یک زبان را بر اساس تحولات در زمانی آن توصیف می‌کند (برای مطالعه‌ی بیشتر در خصوص دستوری‌شدگی در زبان فارسی رک. نغزگوی کهن 1378 الف و ب، 1389 ج و د، 1390 ب و ج؛ نغزگوی کهن و داوری 1391 الف و ب). در این میان، معین‌شدگی (2)، به بخشی از این دیدگاه اطلاق می‌شود که ناظر بر پیدایش افعال معین از منابع فعلی واژگانی است (برای مطالعه‌ی بیشتر در خصوص معین‌شدگی رک. نغزگوی کهن 1389 د، نغزگوی کهن 1390 ب، داوری و نغزگوی کهن 1391 ب، داوری و نغزگوی کهن 2013 الف و ب، و داوری 1392 الف و ب). در این مختصر بر آن هستیم تا با توسل بر فرایند دستوری‌شدگی مبنی بر تکوین واحدهای دستوری از واحدهای واژگانی و براساس اصول آن از جمله معنازدایی (3)، بسط استعاری معنا (4) و مقوله‌زدایی (5) (تغییرات واژنحوی)، معین‌شدگی فعل «خواستن» به عنوان نشانه‌ی زمان آینده در زبان فارسی را مورد بررسی قرار دهیم. در واقع در پی پاسخ به این پرسش‌ها هستیم: 1) رمزگذاری مفهوم آینده در زبان فارسی براساس چه تحول زبانی به وقوع می‌پیوندد؟ 2) علت گزینش فعل «خواستن» در روند بازنمایی معنای آینده چیست؟ 3) پیامدهای واژنحوی این تغییر در راستای معین‌شدگی و مقوله‌زدایی فعل «خواستن» کدام است؟ برای پاسخ به پرسش‌های فوق، پس از معرفی مختصری از مفهوم زمان و زمان آینده، به تحلیل فعل «خواستن»، به عنوان نقش نمای آینده، در مدل ابعاد معین‌شدگی خواهیم پرداخت. مدل مذکور، مینیاتوری از وضعیت همه زمانی این فعل معین را در نظام ساخت معین زبان فارسی به نمایش می‌گذارد. لازم به ذکر است عبارات «فارسی متقدم» و «فارسی امروز» که در این پژوهش مورد استفاده قرار می‌گیرند، به ترتیب به زبان به کار رفته در متون قرون اولیه‌ی هجری (قرن 4 تا 7 هجری) و زبان به کار رفته در گفتار و متون مردم امروز اطلاق می‌شود. غالب شواهد مورد بررسی در این مختصر، از متون مکتوب ادوار مذکور گزینش شده‌اند.

1 زمان

مفهوم زمان، در حوزه‌ی شناخت بشر مفهوم جدیدی نیست. زمان، آغاز و پایانی ندارد، پس ما قادر نیستیم که وقایع جهان پیرامون را برطبق نقاط آغاز و پایان زمان بیان کنیم، از این‌رو، ناگزیریم که هر رخداد واقع در زمان را نسبت به زمانی دیگر بیان کنیم. تحقق زبانی زمان، به معنای کاربرد ساخت‌هایی زبانی برای گفتگو در مورد رخدادها، وضعیت‌ها و کنش‌ها در نقاط مختلف زمانی است. این بدین معناست که زمان در زبان یا زمان دستوری، مفهومی اشاری و در رابطه با زمان واقعی، نسبی است. به بیان دیگر، زمان در زبان، جایگاه زمانی یک رخداد را نسبت به زمان گفتار یا نسبت به زمان رخدادی دیگر در متن نشان می‌دهد (بهات 1999 : 43). وقتی نقاط زمانی وقوع رخدادها، وضعیت‌ها و یا کنش‌ها نسبت به زمان گفتار سنجیده می‌شوند، ما در حال تعامل با مفهوم «زمان مطلق» (6) هستیم. اما زمانی که این نقاط زمانی نسبت به نقاط زمانی رخدادهایی دیگر سنجیده می‌شوند، ما با مفهوم «زمان نسبی» (7) دست به گریبان هستیم (کامری 1976 : 5). در پیشینه‌ی مطالعات، زمان، به صورت خطی مستقیم نمایش داده می‌شود که تصوری از محور زمان است، بر روی این خط مستقیم (از چپ به راست)، نقطه‌ای که زمان گفتار را نشان می‌دهد، «زمان حال» نامیده می‌شود (بینیک 1991 : 4). هر رخدادی که در سمت چپ این نقطه بر روی محور قرار بگیرد «گذشته» است، یعنی تمام موقعیت‌هایی که پیش از لحظه‌ی گفتار در جریان بوده‌اند و هر رخدادی که در سمت راست این نقطه باشد، «آینده» است، یعنی آن چه که هنوز رخ نداده است. بینیک (1991) و کوشمایدر (1996) بر آنند که «زمان حال» در واقع وجود خارجی ندارد، این زمان، تنها رابطی میان گذشته و آینده است. ادعای آنان مبتنی بر این عقیده است که گذشته و آینده، نقاطی ثابت، مشخص و هم‌راستا بر روی محور زمانند، اما زمان حال که در میان این دو نقطه واقع شده است، هستی پویایی است که درامتداد محور زمان حرکت می‌کند و موقعیت مکانی‌اش در هر لحظه دستخوش تغییر می‌شود. این موقعیت مکانی در لحظه «حال» نامیده می‌شود ودیگر جایگاه‌های زمانی رخدادها نسبت به آن سنجیده می‌‌شوند.

1-1 زمان آینده

زمان دستوری، بیان دستوری شده‌ی قرار گرفتن در زمان برون زبانی است (کامری 1985 : 9). اگر این زمان، جایگاه رخدادها، وضعیت‌ها و یا کنش‌ها را بر روی محور زمان نسبت به زمان گفتار مشخص نماید، «زمان نسبی» نامیده می‌شود. در این مفهوم، زمان گفتار، مرکز ارجاع زمانی محسوب می‌گردد. شکل 1 وضعیت زمان‌های دستوری را بر روی محور زمان به نمایش می‌گذارد:
شکل 1: زمان مطلق
گذشته
(زمان پیش از گفتار) ← حال: لحظه‌ی گفتار (مرکز ارجاع) آینده
← (پس از زمان گفتار)
در این پژوهش، توصیف ما از زمان آینده پیرو بای‌بی و همکاران (1994 : 244) است که آینده را «پیشی‌بینی تحقق یک موقعیت در گزاره‌ی پس از لحظه‌ی گفتار و از سوی گوینده» می‌دانند. بنابراین می‌توان گفت که آینده‌ی ساده، نشانه‌ای دستوری است که از رهگذر آن گوینده بر تحقق رخداد، در زمانی که در پی گفتار می‌آید تأکید می‌ورزد. این زمان دستوری، فاصله‌ی زمانی از نقطه‌ی گفتار را به نمایش می‌گذارد، به طوری که جهت حرکت برروی محور زمان برخلاف جهت نشانه‌های زمان گذشته است، به زبان ساده، «آینده» مفهوم پیش‌بینی را رمزگذاری می‌کند. با آنکه مفهوم زمان آینده، مفهومی جدید در حوزه‌ی شناخت بشر نیست، اما رمزگذاری مستقل آن در بسیاری از زبان‌های دنیا پدیده‌ای متأخر است. در این‌جا منظور از رمزگذاری مستقل، اشاره به شرایطی است که واحد زبانی، تنها بازنمایی مفهوم زمان آینده را به عهده گرفته است و به طور هم‌زمان بر بیش از یک مفهوم دستوری دلالت ندارد. این امر در زبان فارسی امروز از رهگذر ساخت ویژه‌ی فعل «خواستن» یعنی «بن مضارع خواه + شناسه + مصدر مرخم» در این معنای خاص حادث می‌گردد. بررسی رده‌شناختی بازنمایی مفهوم آینده حاکی از این حقیقت است که مهم‌ترین منابع رایج زمان آینده، عباراتی هستند که بازنمایی مفاهیم دستوری اراده، اجبار و حرکت را برعهده دارند، در این میان، ابزارهای بیان وجهیت «اراده» (8)، به صورت بالقوه بیش از دیگر ابزارها توانایی رمزگذاری رویدادهای زمان آینده را دارند (برای مطالعه‌ی بیشتر رک. به بای‌بی و همکاران 1991 و 1994 و بای‌بی و پالیوکا 1987). وجهیت اراده، یکی از انواع وجهیت ریشه‌ای است که بازنمایی آن از سوی افعالی مانند «خواستن» حادث می‌گردد (نروگ 2009 : 13). این وجهیت بر شرایط اراده و میل (مثال 1)، تقاضا و حتی امر (مثال 2) به انجام کار یا وقوع رویدادی دلالت می‌کند:
1) می‌خواستی یک کتابی بنویسی مثل چنین گفت زردشت که روی نیچه را کم کنی (مدرس صادقی 1392 : 103).
2) خاطرخواه بردی؟ می‌خواهم هفتاد سال خاطرخواه نباشی! مگر نوبر خاطرخواهی به بازار آورده‌ای (پزشکزاد 1338 : 68).
بای‌بی و همکاران (1994 : 243) با مطالعه‌ی هفتاد زبان دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که بیان زبانی مفهوم آینده، بالاترین میزان تنوع ساخت‌های زبانی مورد استفاده را به نمایش می‌گذارد. از این‌رو در اکثر زبان‌های دنیا، بیش از یک ساخت زبانی، بیان این مفهوم را برعهده گرفته است. این امر می‌تواند هم به دلیل تنوع در منابع واژگانی به خدمت گرفته شده در این مسیر باشد (اصل لایه‌بندی) (9) و هم می‌تواند برخاسته از کاربرد منابع یکسان در دوره‌های زمانی متفاوت باشد که لایه‌هایی از کاربرد پیشین منبع را در جایگاه زیرین لایه‌های جدید به وجود می‌آورد (اصل انشقاق) (10). هاپر (1991 : 24) چنین حوزه‌ای از دستور را که در آن، یک نقش دستوری از سوی چند ساخت زبانی بازنمایی می‌شود، شرایط «هرج و مرج» (11) می‌نامد. داده‌های این پژوهش حاکی از آن است که زبان فارسی نیز از این روند مستثنا نیست، با این حال باید گفت که گزینش هر یک از نشانه‌های بیان آینده از سوی گویشوران مبتنی بر افاده‌ی معنایی کاربردی است که گویشور را به سمت استفاده از یک صورت خاص تشویق می‌کند. پرداختن به این صورت‌های خاص، معانی بازنمایی شده از سوی آنان و نیز روند گزینش یک ساخت خاص از سوی گوینده برای نمایش آینده، موضوعی است که به دلیل مجال محدود این مقاله در پژوهشی دیگر مورد بررسی قرار خواهیم داد. در ادامه و از آن‌جا که محوریت پژوهش بر تحلیل ابزار اختصاصی بازنمایی آینده در فارسی، یعنی فعل «خواستن» است، به معرفی و تحلیل این فعل خواهیم پرداخت.

2 فعل «خواستن»: نشانه‌ی زمان آینده در زبان فارسی

یکی از مهم‌ترین افعال معین در نظام معین زبان فارسی، فعل «خواستن» است که بازنمایی مفهوم زمان آینده را برعهده دارد. با آنکه در اغلب کتب دستور زبان فارسی، فعل «خواستن» به عنوان فعل معینِ نشانه‌ی مفهوم آینده معرفی شده است، ولی هیچ‌گونه اشاره‌ای به نحوه‌ی تحول و ارتباط آن با فعل اصلی «خواستن» در معنای واژگانی خود (مثال 3) نشده است، با این حال خباز (1376: 84 – 85) و سبزواری (1382 : 50 – 62) در رساله‌های خود به دستوری‌شدگی این فعل و کاربرد آن در نقش دستوری آینده اشاره کرده‌اند (برای توصیف صوری فعل آینده دردستور زبان فارسی رک. مشکوة‌الدینی (1387: 59)، وحیدیان کامیار (1390 : 62) و غلامعلی‌زاده (1380 : 44)).
فعل «خواستن» در فارسی امروز، به طور هم زمان با نقش دستوری زمان‌نمایی، فعلی واژگانی است که بر طلب کردن چیزی دلالت می‌کند. در این معنای واژگانی، فعل خواستن با متممی همراه می‌گردد که هویتی عینی و فیزیکی دارد. در 3 انواع متمم‌های عینی (چیز یا شیء) برای فعل «خواستن» ارائه شده است:
3) خیال می‌کنی خشکه‌پزی کم سرمایه می‌خواهد؟ تنور می‌خواهد، منبر می‌خواهد، تغار می‌خواهد، سنگ می‌خواهد، هزار جور کوفت و ماشرای دیگر می‌خواهد (شهری 1357: 340).
اما اگر هویت متمم فعل «خواستن» از عنصری عینی، ملموس و فیزیکی به یک «رویداد» یا «کنش» تحویل یابد، این فعل از یک فعل واژگانی به فعلی با معانی دستوری تحول می‌یابد. کسب چنین معنای دستوری که از رهگذر تغییر ذات متمم صورت می‌گیرد، بدین معناست که فعل «خواستن» دیگر بار بار معنایی گزاره را به عنوان فعل اصلی بر عهده ندارد و تنها مفاهیمی دستوری، از جمله وجهیت اراده (مثال 4) و زمان آینده (مثال 5) را به نمایش می‌گذارد. به بیان دیگر، فعل خواستن در مثال‌های 4 و 5 رویدادی به گزاره نمی‌افزاید بلکه تنها مفاهیمی ذهنی شده از سوی گوینده را به گزاره اضافه می‌کند:
4) از زور خجالت می‌خواستم به زمین فرو بروم (هدایت 1331 : 38).
5) و آیا داستان‌ها دیگر قدرتی برای برانگیختن و تکان دادن ما در آینده خواهند داشت؟ (مرشدزاده 1392 الف : 31).
این موضوع همسو با نظر هانیه (1993 : 45) است که تغییر مفهومی در فرایند پیدایش یک فعل معین را، همراه با تغییر مقوله‌ی متمم فعل معین از «شیء عینی» به «کنش» قلمداد می‌نماید، تغییری که فعلی واژگانی را به سمت جاده‌ی معین‌شدگی هدایت می‌کند. هدایت به سمت این جاده از دید بولینگر (1980 : 297) می‌تواند حتی با گزینش متمم «مصدری» به جای متمم «شیء» آغاز گردد:
6) پس از تکبیرات چون قرائت خواهد خواندن (ابوالفتوح رازی 1371 : 26).
تحول فعل «خواستن» از یک فعل واژگانی به جزء دستوری معین، یا معین‌شدگی، فرایندی در چارچوب کلی دستوری‌شدگی است. در خلال این فرایند، فعل «خواستن»، که به دلیل گزینش متمم فعلی، از معنای واژگانی فعل اصلی فاصله گرفته است، دستخوش تغییری در معنای خود می‌شود. این تغییر معنایی، کسب معانی دستوری «زبان آینده» و «وجهیت اراده» است. براساس نظر هانیه و همکاران (1991) از آن‌جا که معانی دستوری در مقایسه با معانی واژگانی، معانی انتزاعی، غیرعینی و غیرارجاعی هستند، از این رو کسب معنای دستوری از سوی یک واحد زبانی، تغییری در راستای بسط استعاری معنای آن واحد زبانی است. در رویکرد شناختیِ ایشان به فرایند دستوری شدگی، بسط استعاریِ معنای واحد دستوری شده، زیربنای دیگر تغییرات آن را تشکیل می‌دهد. استعاره از این دیدگاه، سازوکاری مفهومی است که ما را قادر به درک هستی‌های یک حوزه به صورت هستی‌های حوزه‌ای دیگر می‌نماید، از این رو در روند فرایند دستوری‌شدگی، مسئول ایجاد ارتباط میان دو حوزه‌ی مفهومی قلمداد می‌شود: حوزه‌ی مبدأ که معانی عینی، واژگانی و ارجاعی را در بر می‌گیرد و حوزه‌ی مقصد که بر معانی انتزاعی دستوری دلالت می‌کند. به بیان دیگر استعاره، نگاشتی است که میان حوزه‌ی معانی واژگانی به حوزه‌ی معانی دستوری برقرار می‌شود. پیامد چنین نگاشت نظام‌‌مند و فرافکنی‌ای که حوزه‌های عینی را به حوزه‌های انتزاعی مرتبط می‌سازد، سهولت درک مفاهیم انتزاعی از جمله مفاهیم دستوری است. فعل «خواستن» از این منظر، که بر رخداد عینی «طلب کردن و اراده‌ی چیزی» دلالت می‌کند، در خدمت بازنمایی مفهومی انتزاعی مانند زمان آینده در می‌آید. کوتوا (1994 : 80) بر آن است افعالی که به لحاظ معنایی بر «خواسته و آرزو»‌ی گوینده دلالت دارد، افعالی مناسب جهت بازنمایی مفهوم آینده‌اند، چون خواسته از آنجا که تنها خواسته است، ناظر بر رویدادی تحقق نایافته اما به صورت بالقوه، اراده شده و تحقق‌پذیر است. این مفهوم به لحاظ این ویژی در رابطه‌ی تصویر گونگی با مفهوم آینده است، چرا که رویدادهای زمان آینده نیز اموری تحقق نایافته اما برنامه‌ریزی شده و تحقق‌پذیرند. به عبارت دیگر، تصویر آنچه که خواسته و «آرزو» است، تصویری است که به «آینده» تعلق دارد. از این‌روست که چنین تناظری را می‌توان ناظر بر «انتقال استعاری» از حوزه‌ی عینی «خواستن» به حوزه‌ی انتزاعی «زمان» دانست که در نهایت به معین‌شدگی چنین افعالی می‌انجامد. با این حال، مطالعه‌ی پیشینه‌ی زبان فارسی، حاکی از آن است که تکوین نشانه‌ی اختصاصی زمان آینده، به یکباره صورت نگرفته است و این تحول، حرکتی تدریجی در راستای معین‌شدگی این فعل داشته است. این حرکت تدریجی از رهگذر خاص شدگی (12) کاربرد فعل «خواستن» در نشان دادن زمان آینده بوده است، چرا که در قرون اولیه‌ی هجری، مفاهیم وجهیت اراده و آینده به طور هم‌زمان و مبهم از سوی این فعل به تصویر کشیده می‌شدند. «خاص‌شدگی» یکی از اصول دستوری شدگی است که از رهگذر این محدود شدن کاربرد گزینه‌ی دستوری شده رقم می‌خورد برای خاص شدگی رک. به هاپر 1991 : 22 و نیز نغزگوی کهن 1389 ج). در بخش بعد، در زمانی و تدریجی پیدایش نشانه‌ی زمان آینده در زبان فارسی را با توجه به دوره‌های باستان، میانه و نو مورد کاوش قرار خواهیم داد.

3. روند درزمانی پیدایش نشانه‌های وجهیت اراده و زمان آینده در زبان فارسی

براساس مطالعات اشمیت (1382 : 139)، کنت (1384 : 308)، ناتل خانلری (1365 : 190)، ابوالقاسمی (1388: 24) و مولایی (1387 : 63)، فارسی باستان ابزار آشکاری برای نشان دادن زمان آینده نداشته است، با این حال مفهوم زمان آینده در این زبان از رهگذر صیغه‌های مضارع التزامی در 7 و 8 قابل تعبیر بوده است:
7) tuvam: kā: xšāyaθiya: hya: aparam: āhy
«تو که پس از این شاه شوی» (کنت 1388: 426) کتیبه‌ی داریوش در بیستون، ستون 4، بند 37).
8) tuvam: kā: hyā: aparam: imām: dipim: patiparsāhy
«تو که پس از این، این کتیبه را خوانی» (کنت 1388 : 427) (کتیبه‌ی داریوش در بیستون، ستون 4، بند 41 – 42».
شواهد حاکی از آن است که مفهوم «خواستن» در فارسی باستان، از سوی فعل jad- بازنمایی می‌شده است که همواره با مفعول صریح شخصی و یا مفعول شیء به کار می‌رفته است (کنت 1388: 595). این فعل در داده‌های فارسی باستان هیچ‌گاه به عنوان فعل معین، چه در مفهوم وجهیت اراده که بر اراده و میل بر انجام کنشی دلالت دارد و چه در مفهوم آینده به خدمت گرفته نشده است و تنها معنای واژگانی داشته است:
9) adam: yānam: jadiyāmiy: Auramazdām: hadā: viθaibiš: bagaibiš
«من این را چون رحمت از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی می‌خواهم» (کنت 1388: 446) (کتیبه‌ی داریوش در پرسپولیس D، (بند 21).
در فارسی میانه، نیز همانند فارسی باستان، رمزگذاری زمان آینده به صورت مستقل انجام نمی‌شده است و صبغه‌های مضارع در بازنمایی مفهوم آینده به خدمت گرفته می شدند:
10) un nimāyēm gāh ῑ rāstān ud ān ῑ drōzanā
«و تو را نماییم (نشان خواهیم داد) جای نکوکاران و جای بدکاران را» (ابوالقاسمی 1388 : 201).
با وجود این، در این دوره، شاهد پیدایش مفهوم «وجهیت اراده» هستیم که از رهگذرفعل معین kāmistanبه معنی «خواستن» پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد، در این کاربرد، فعل kāmistan به جای همراه شدن با متمم شیء یا شخص با متمم مصدری همراه شده است:
11) ud ka az āb be abgandan kāmēd
«و چون خواهد آن را از آب بیرون افکندن» (مزداپور 1369 : 32).
اما فعل «خواستن» در فارسی میانه، فعلی واژگانی با معنای طلب و میل بوده است. این فعل که از ریشه‌ی xuaz- ایرانی باستان با همین معنا منشأ گرفته شده است، در این دوره، به طور غالب، حامل معنای واژگانی بوده است:
12) kūmān čārag xwāstam abāyēd
«که چاره‌مان باید خواستن» (ابوالقاسمی 1388: 195).
با این حال، این فعل به عنوان همکرد در ساخت افعال مرکب نیز به کار می‌رفته است، استفاده از این فعل در مقام همکرد، شرایط آغاز کاربرد مفاهیم غیرواژگانی آن را رقم می‌زند. در 13 فعل مرکب zēnhār xwāstan «زنهار خواستن» بیان وجهیت اراده (با حمل مفاهیم تقاضا و امر در بافت) برای فعل «کردن» است:
13) sāsān az papak pašt ud zēnhār xwāst kūm wizand ud zyān ma kun
«ساسان از پاپک پیمان و زینهار خواست که گزند و زیانم مکن» (ابوالقاسمی 1388: 224).
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که آغاز حرکت دستوری شدن فعل «خواستن» در مقام نشانه‌ی «وجهیت اراده» در دوره‌ی میانه به وقوع پیوسته است. این کاربرد فعل «خواستن» در کنار دیگر کاربرد پربسامد آن یعنی معنای «به حضور فراخواندن»، تصویری از مفهوم دستوری «تقاضا» یا «امر» را به نمایش می‌گذارد (مثال 13 و نیز 14). اطلاق بازنمایی مفهوم امر به مراحل اولیه‌ی تحول فعل «خواستن» بدین معناست که «خواستن» از غیر از اول شخص، یعنی دوم و یا سوم شخص، که به نوعی، شرایط «تقاضا» و «امر» را به ذهن متبادر می‌کنند، پیش از «خواستن» اول شخص پا به عرصه‌ی وجود گذاشته است (در این مثال‌ها، نوع رابطه‌ی گوینده و مخاطب که رابطه‌ی شاه با زیردستان خود است، مفهوم امر را بیشتر به نمایش می‌گذارد):
14) pāpak kaš ān saxum ašnūd kas frēstād ud sāsān ō pēš xwāst ud pursῑd
«پاپک که آن سخن شنود کس فرستاد، ساسان به پیش خواست و پرسید...» (ابوالقاسمی 1388: 224).
این تعبیر، همسو با اندیشه‌ی بای‌بی و همکاران (1994 : 257) در خصوص تحول افعال با معنای «خواستن» در زبان‌های دنیاست که براساس آن این دسته از افعال از رهگذر دستوری‌شدگی، مسیر تحولی را از یک فعل واژگانی به فعلی با مفاهیم تقاضا، امر و اجبار به سوی مفهوم اراده و سپس مفهوم آینده طی می‌کنند. دیوالد و همکار (2013 : 5) نیز قائل بر وجود مسیر امر و اجبار > قصد واراده > آینده (برای تکوین نشانه‌های دستوری آینده) شده‌اند.
این سیر تحول در زبان فارسی همانند دیگر زبان‌های دنیا در مسیری ادامه پیدا می‌کند که در آن مفاهیم اراده و آینده به طور هم‌زمان از سوی شنونده تعبیر می‌گردند. هر دو مفهوم اراده و آینده مفاهیمی گوینده – محور هستند. از این رو می‌توان گفت که مسیر یک سویه‌ی این تحول از امر به وجهیت گوینده – محور و زمان آینده است. از آن‌جا که مفهوم امر، مفهومی است که همواره مستلزم وقوع رویداد (امر شده) در آینده است، به لحاظ رده‌شناسی، تکوین مفهوم آینده از آن، امری طبیعی به نظر می‌رسد. هاینه (1993 : 68) نیز با کمی تسامح بر وجود این مسیر صحه می‌گذارد: و جهت کنشکر محور > آینده > وجهیت گوینده محور. بر همین اساس حرکت فعل «خواستن» از مفاهیم تقاضا، امر و اجبار به سوی مفهوم وجهیت اراده در دوره‌ی میانه با کاهش کاربرد فعل kāmistan در نقش فعل معین (با معنای «خواستن») تشدید می‌شود و فعل «خواستن» علاوه بر معنای واژگانی و گزینش متمم شخص یا شیء، به طور مستقل، نقش دستوری وجهیت را نیز با گزینش متمم زمان‌دار به طور هم‌زمان به نمایش می‌گذارد.
15) u-š mār homānāg asman ῑ azēr ῑ ēn zamῑg be gast {frāz xwāst be škenēd}
«او چون ماری آسمان زیر این زمین را بسفت و خواست (که آن را) فراز بشکند.» (بهار 1380: 52)
16) agar xwāhῑh kū dušnām nē ašnawῑh ō kas dušnām ma dah
(اگر خواهی که از کس دشنام نشوی به کسی دشنام مده» (آسانا 1371: 105).
ساخت خواستن + متمم زماندار در فارسی متقدم نیز همانند دوره‌ی میانه معنی وجهیت اراده را به تصویر می‌کشد:
17) «خسرو گفت: خواهی هزار مرد ببر خواهی رقیه را» (کشاورز 1388: 50).
با افزایش کاربرد فعل «خواستن» در این مفهوم، این فعل که در عین حال با گزینش متمم «فعل زمان‌دار» مفهوم «وجهیت اراده» را بازنمایی می‌کند، در راستای دستوری‌تر شدن، متمم «مصدری» را نیز به گزینه‌های متممی خود می‌افزاید، براین اساس هم در متون پهلوی که در قرون اولیه‌ی هجری جمع‌آوری و تألیف شده‌اند (مانند بندهشن که مؤلف آن «فرنبغ» در قرن سوم هجری می‌زیسته است (تفضلی 1378 : 141)) و هم در متون متقدم فارسی ما با کاربرد فعل «خواستن» در معنای وجهی، هم با متمم فعل زمامدار و هم با متمم مصدری (یا مصدر مرخم) مواجه می‌شویم. گزینش متمم مصدری، نسبت به متمم فعل زماندار، تغییری متأخر است که جمله را به سمت تک‌بندی شدن هدایت می کند. این امر دستوری‌تر شدن ساخت وجهی را (که به سمت بازنمایی مفهوم آینده هدایت می‌شود) به نمایش می‌گذارد چرا که در این ساخت دستوری شده‌ی تک‌بند، فعلی که پیش از این به لحاظ معنایی، فعل اصلی بند بوده است (مانند فعل «خواستن» در معنای واژگانی خود و گزینش متمم عینی)، اینک تنها مفهومی دستوری را به فعل اصلی جمله (فعلی که به لحاظ معنایی، اصلی محسوب می‌شود، حتی اگر از تصریف فعلی برخوردار نباشد) می‌افزاید. کاربرد «خواستن» با متمم مصدری خصوصاً مصدر مرخم هم‌پوشانی مفاهیم وجهی و آینده را (با گرایش بیشتر به آینده) نشان می‌دهد:
18) پس دانایان که نامه خواهند ساختن ایذون سزد که هفت چیز به جای آورند (کشاورز 1388: 46).
شکل (2) مسیر تحول فعل خواستن از فعل با معنای واژگانی به فعلی با مفهوم آینده را نشان می‌دهد:
فعل واژگانی > تقاضا (امر) > وجهیت اراده > آینده
خواستن + متمم شیء یا شخص > خواستن + بند (فاعل این بند غیر از فاعل «خواستن» در بند
اول است) (وجه امری) > خواستن + متمم زماندار > خواستن + مصدر (مرخم)
شکل (2): مسیر تحول فعل «خواستن» از فعل واژگانی به مفهوم آینده
کسب صورت «صیغه‌ی مضارع فعل خواستن + مصدر کامل». علاوه بر کاربرد وجهی و حفظ صورت «فعل خواستن + متمم زمان‌دار»، براساس اصل انشقاقِ دستوری‌شدگی به وقوع می‌پیوندد؛ چرا که در این روند، فعل خواستن صورتی مشابه ساخت معین با فعل kāmistan: یعنی صیغه‌ی مضارع فعل + مصدر کامل را نیز کسب می‌کند. صورت اخیر شامل وضعیت هم‌پوشانی معانی وجهی و آینده است. با این حال شواهدی اندک دال بر وجود مصدر مرخم به جای مصدر کامل نیز موجود است که بیش از معنای وجهیت، معنای زمان آینده را به تصویر می‌کشد، از این‌رو به نظر می‌رسد مقدمات تفکیک این دو کاربرد در حال تکوین بوده است. شواهد به جای مانده از متون قرون اولیه‌ی هجری حاکی از آن است که غلبه‌ی مفهوم زمان آینده، عموماً در بافتی به وقوع می‌پیوندد که تأکید گوینده بر حتمیت وقوع رویداد بارز است. پدیده‌ای که در فارسی امروز نیز، مشخصه‌ی کاربردی ساخت زمان آینده است.
19) اگرهزار بار زمین بوسه دهی، سود ندارد، قاسم را بخواهم کشت (کشاورز 1388: 325).
20) کاری نیک از بهر یزدان بخواهم کردن (ارجانی 1347 : 85).
21) ای ملکه نگویی که کجا خواهی شدن (طرسوسی 1356 : 107).
22) من چه کرده‌ام که مرا بخواهی کشتن (ارجانی 1347 : 85) (13).
23) ایشان خواهند دید خدای خویش را (یاحقی 1364 : 7).
24) قاضی ازو عادل‌تر نخواهیم یافت (منشی 1343 : 206).
در ادامه‌ی دوره‌ی متقدم، صورت «خواستن + متمم مصدری (مرخم)» به مرور جایگزین ساخت معین با فعل «کامستن» می‌شود. این امر به اتمام فرایند هم‌زیستی دو صورت می‌انجامد و در نهایت ساخت معین با فعل کامستن از بازنمایی مفهوم مشترک باز می‌ماند. از این‌روست که ما در ادامه‌ی مسیر تحول فعل «خواستن» (یعنی در دوره‌ی فارسی متقدم) با محو فعل «کامستن» و حضور دو ساخت صوری از فعل «خواستن» روبه رو هستیم:
1. ساختی که با متمم فعل زمان‌دار به کار می‌رود و به طور اختصاصی مفهوم وجهی دارد (مثال 25):
25) قباد، پسر انوشیروان خواست که این رسم برگیرد (نوایی 1389 : 8).
2. ساختی که با متمم مصدری به کار می‌رود و به طور هم‌زمان و ابهام‌مند بر هر دو مفهوم وجهیت اراده و زمان آینده دلالت می‌کند (مثال 26):
26) در این کتاب به جای مدح و ثنای این پادشاه، اذکار انعامی خواهم کردن (نظامی عروضی 1333).
ساخت نخست (یعنی ساخت همراه با متمم فعل زمان‌دار)، بدون تغییر در ساخت صوری یا ساخت نقشی – کاربردی، تا فارسی امروز به همان صورت حفظ شده است:
27) به شوخی و با لحن روزنامه‌ای می‌گفت انسان دلش می‌خواهد بزند زیر آواز (عبداللهی 1392 : 105).
اما ساخت دوم (یعنی ساخت همراه با متمم مصدری) متحمل دو تغییر دیگر شده است که هر دو تغییر در راستای دستوری‌تر شدن این ساخت است :
الف – تغییر در ساخت نقشی – کاربردی:
خاص‌شدگی در ایفای مفهوم زمان «آینده».
همان‌طور که پیشتر اشاره گردید خاص‌شدگی از اصول دستوری شدگی است که به محدود شدن کاربرد ساخت دستوری شده به یک کاربرد مشخص دلالت دارد. در این مورد، خاص‌شدگی در ایفای مفهوم زمان آینده بدین معناست که ساخت فوق که در دوران متقدم به صورت ابهام‌مند هر دو مفهوم زمان آینده و وجهیت را بازنمایی می‌نموده است، در فارسی امروز تنها حامل مفهوم آینده است و بیشتر کاربردی رسمی و ادبی دارد:
28) از شماره‌ی آینده، این مجله به همت سردبیر دیگری منتشر خواهد شد (مرشدزاده 1392 ب : 44).
ب- تغییر در ساخت آوایی:
سایش آوایی (14) در ساخت متمم مصدر کامل و تبدیل شدن آن به متمم مصدر مرخم. (15)
بنابر تعریف، سایش آوایی نتیجه‌ی رعایت اقتصاد توسط سخنگویان در گفتار است. بدین معنا که اجزای زبانی که بیشتر دستوری شده‌اند تحت تأثیر تخفیف آوایی قرار می‌گیرند و کوتاه‌تر می‌شوند. در ساخت دستوری شده‌ی آینده در زبان فارسی مصدر کامل دیگر به کار نمی‌رود و متمم فعل خواستن، تنها مصدر مرخم است؛ در 29 «آمد» صورت سایش یافته‌ی «آمدن» است:
29) سود ناشی از این اوراق، از محل تفاوت ناشی از ارزش اسمی و ارزش بازاری آن‌ها به دست خواهد آمد (روزنامه‌ی همشهری 18 دی 1392).
شکل 3 (در صفحه‌ی بعد) تحول فعل «خواستن» را از یک فعل واژگانی به نشانه‌های «وجهیت اراده» و «زمان آینده» در فارسی امروز نشان می‌دهد.

4 نقش فرایند مجاز در تکوین نقش‌های دستوری وجهیت اراده و زمان آینده

با آنکه به نظر می‌رسد در دامنه‌ی مطالعات دستوری‌شدگی، مفهوم استعاره و فرایندهای استعاری نقشی پررنگ را برعهده دارند، اما نگارندگان بر این اعتقادند که فرایندهای مجازی نیز همانند استعاره در ایجاد زمینه‌ی لازم برای تکوین عناصر دستوری از عناصر واژگانی، خصوصاً تکوین ساخت‌های معین فرایندهایی تأثیر گذارند.
شکل 3: محور دستوری شدگی فعل «خواستن» از فارسی میانه تا فارسی امروز
مجاز و استعاره، فرایندهای شناختی متفاوتی هستند. همان‌طور که پیشتر اشاره شد، در استعاره، ما از یک هستی پی به وجود هستی‌ای دیگر می‌بریم، این روند، در برگیرنده‌ی دو حوزه‌ی متفاوت مفهومی است. برخلاف آن، مجاز نوعی از مفهوم‌سازی است که در یک حوزه‌ی معنایی به وقوع می‌پیوندد (جیرارتز 2006 : 13). مبنای استعاره، شباهت میان دو حوزه است، حال آنکه مبنای مجاز، همجواری است؛ به بیان دیگر حضور مجاز، ارتباطاتی را بر ما آشکار می‌سازد که بر پایه‌ی همجواری عناصر و نه شباهتشان استوار گردیده‌اند (رودزکا – اوستین 1988 : 521). از این روز می‌توان نتیجه گرفت که دیدگاه سنتی به مجاز مبنی بر وجود ارتباط دو هستی بر پایه‌ی همجواری آن‌ها، در رویکرد شناختی به این مفهوم نیز حفظ شده و صورت‌بندی «ارتباط در یک حوزه» (16) را در آن لحاظ نموده است.
هستی‌های ارتباط یافته در شبکه‌ی فراینداستعاری، در نظام مفهومی، علی‌رغم ارتباط شباهت – بنیادشان، دور از یکدیگر در نظر گرفته می‌شوند. این مسافت مفهومی از آن‌جا ناشی می‌شود که در روال خلق رابطه‌ای استعاری، یک حوزه (حوزه‌ی منبع) غالباً پدیده‌ای عینی است و حوزه‌ی دیگر (حوزه‌ی هدف) غالباً با مشخصات پدیده‌ای انتزاعی برخوردار است. این در حالی است که در یک رابطه‌ی مجازی، هستی‌ها به لحاظ مسافت مفهومی در فاصله‌ای نزدیک به هم قرار گرفته‌اند. مثلاً در نظام مفهومی ما نویسنده‌ی یک کتاب در ارتباط نزدیک با کتاب خود و این هر دو در ارتباطی نزدیک با محل نشر کتاب هستند، از این رو به یک حوزه‌ی مفهومی تعلق دارند. از دیدگاه کواچس (2010 : 173) از آن‌جا که رخداد این مجموعه از مفاهیم نزدیک به هم شیوه‌ای تکرارپذیر صورت می‌گیرد، این مفاهیم، یک کل واحد را در دنیای تجربی ما تشکیل می‌دهند. این پدیده‌ها همواره در کنار هم تجربه می‌شوند و به لحاظ مفهومی، در مجاورت یکدیگر دیده می‌شوند. از این روست که می‌توانند بر یکدیگر تأثیرگذار باشند. در چارچوب دستوری‌شدگی، تغییراتی که بر اثر عناصر مجاور در بافت اتفاق می‌افتند، در حوزه‌ی مجاز مفهومی مطرح می‌شوند (برای مطالعه‌ی بیشتر در خصوص نقش مجاز در دستوری‌شدگی رک. هاپر و تراگوت (2008 : 82). چنین مجاورت بافتی سبب می‌شود که در نزد گوینده و یا شنونده برخی از عناصر داخل بافت (مانند عناصر واژگانی) تعابیر و معانی جدیدی (مانند تعابیر دستوری) کسب کنند. به این فرایند «بازتحلیل» (17) می‌گویند (برای مفهوم بازتحلیل رک. به هریس و کمپیل (1995) و برای موارد بازتحلیل در فارسی رک. به نغزگوی کهن 1387 ج).
همان‌طور که پیشتر اشاره گردید، آغاز کاربرد فعل «خواستن»، در فارسی میانه بوده است:
30) sāsān az papak past ud zēnhār xwāst kūm wizand ud zyān ma kun
«ساسان از پاپک پیمان و زینهار خواست که گزند و زیانم مکن (ابوالقاسمی 1388: 224).
همجواری فعل «خواستن» (که در این کاربرد حامل معانی تقاضا و امر بوده است) با فعل پس از آن، که کاربرد مجازی آن را رقم می‌زند، زمینه‌ساز بازتحلیل فعل «خواستن» در مقام جزئی دستوری (مانند مفهوم وجهیت اراده) می‌شود، بدین معنا که گویشور خود را مجاز به گزینش متمم فعلی به جای متمم شیء یا شخص می‌بیند. از این‌رو از فعل «خواستن» در بافتی استفاده می‌کند که متمم فعل، خود یک فعل دیگر می‌شود و از این رهگذر پیدایش مفهوم وجهیت اراده را که برطلب و اراده بر انجام کار یا وقوع رویدادی دلالت دارد رقم می‌زند؛ همان‌طور که مشاهده می‌شود، متمم فعلیِ خواستن در این کاربرد وجهی، همانند فارسی امروز (و هم چنین فارسی نو)، صورت یک فعل زماندار را دارد :
31) agar xwāhῑh kū dušnām nē ašnawῑh ō kas dušnām ma dah
«اگر خواهی که از کس دشنام نشنوی به کسی دشنام مده» (آسانا 1371 : 105).

5 تحلیل فعل «خواستن» به عنوان نشانه‌ی آینده در مدل ابعاد معین‌شدگی

همان‌طور که پیشتر اشاره گردید، معین‌شدگی روند در زمانی است که ناظر بر پیدایش افعال معین از منابع واژگانی است (کوتوا 2001 : 1). مدل ابعاد معین‌شدگی که برای نخستین‌بار در رساله‌ی دکتری داوری (1392) ارائه شده است، سه بُعد نقشی – کاربردی، شناختی و واژنحوی افعال معین را در بر می‌گیرد (برای مطالعه‌ی بیشتر در خصوص ابعاد معین‌شدگی رک. به داوری 1393). براساس این مدل، هر فعل معین، تحول معین‌شدگی را در راستای تعامل سه بُعد: نیروی معین‌شدگی (18) (حوزه‌ی نقشی – کاربردی)، منبع معین‌شدگی (19) (حوزه‌ی شناختی) و درجه‌ی معین‌شدگی (20) (حوزه‌ی واژنحوی) تجربه می‌کند. در ادامه به معرفی این سه بُعد خواهیم پرداخت :

5-1 نیروی معین‌شدگی

نخستین بُعدِ فرایند معین‌شدگی، نیروی معین‌شدگی نام دارد. نیروی معین شدگی، نشان‌دهنده‌ی نقش دستوری است که فعل معین برای رمزگذاری آن، پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد. براساس نظر هاینه (1993 : 70) افعال معین، افعالی هستند که تنها به بیان معانی مرتبط با فعل مانند نقش‌های زمان، نمود و وجهیت می‌پردازند، از این‌رو می‌توان اذعان نمود که این معانی دستوری، نیروها و انگیزه‌های پیدایش افعال معین هستند، پس اولین گام در مسیر پیچیده‌ی تکوین یک فعل معین به شمار می‌روند.
نگارندگان هم‌سو با هاینه مهم‌ترین نیروهای معین‌شدگی در زبان فارسی را مقولات فعلی زمان، نمود و وجهیت می‌دانند. بازنمایی این معانی دستوری، نیرو و انگیزه‌‌ای می‌شود برای آنکه یک فعل واژگانی مانند خواستن (که بر رویداد عینی «طلب کردن چیزی» دلالت می‌کند)، از این معنای خود فاصله بگیرد و مفاهیمی دستوری مانند وجهیت و اراده و زمان آینده را بیان کند؛ از این‌رو اساس شواهد باید گفت که نیروی معین‌شدگی در تحول فعل خواستن، وجهیت اراده و زمان آینده است.

5-2 منبع معین‌شدگی

دومین بُعدِ فرایند معین‌شدگی، منبع معین‌شدگی است. این بُعد پس از مشخص شدن نیروی انگیزاننده‌ی تکوین فعل معین، منبع واژگانی مناسب برای این تحول را گزینش می‌کند. براساس نظر هاینه (1993 : 31)، این منبع واژگانی از میان مقوله‌ی افعال با طرحواره‌های رویداد عینی (21) از جمله طرحواره رویداد مکان (22) (فعل بودن)، حرکت (23) (فعل رفتن)، مالکیت (24) (فعل داشتن) و جز آن انتخاب می‌شود. طرحواره رویداد، مجموعه‌ای شناختی متشکل از فعل و مشارکین آن است. گزینش هر طرحواره به شباهت میان نقش دستوری حاصل و طبیعت هر طرحواره بستگی دارد. از این رو می‌توان گفت که ماهیت ارتباط میان طرحواره یک رویداد عینی و نقش دستوری انتزاعی بازنمایی شده، ماهیتی استعاری است. چرا که هر رابطه‌ی استعاری ریشه در شباهت دو حوزه‌ای دارد که استعاره میانشان ارتباط برقرار نموده‌ است. از این رهگذر، طرحواره‌ای که بر یک هستی عینی (مانند پدیده‌ی طلب کردن چیزی)، واقع در برجسته‌ترین نقاط تجربه‌ی بشری، دلالت می‌کند، برای نمایش تصویری ملموس‌تر و واقعی‌تر از مفاهیم انتزاعی چون زمان، به خدمت گرفته می‌شود. همان‌طور که دیدیم، تکوین نقش دستوری «زمان آینده» در زبان فارسی با به کارگیری فعل «خواستن» به وقوع می‌پیوندد. براساس هاینه (1993) این فعل از «طرحواره رویداد اراده» (25) برخوردار است. از این‌رو منبع معین‌شدگیِ بیان آینده در زبان فارسی «طرحواره رویداد اراده» است.
کلیه‌ی افعالی که در حوزه‌ی این طرحواره قرار می‌گیرند، درگیر فرایند عینی و ملموس «میل و کشش به چیزی با کسی» هستند، از این رو در صورتی که این چیز یا فرد به کنش تغییر هویت دهد، می‌توانند به طور شفاف یا همراه با الهام، حامل معنای وجهی در جهت بیان میل به انجام کاری باشند، از این رو می‌توان گفت تمامی معانی آینده که ناشی از افعال رویداد «خواستن» هستند، پیش‌تر از آنکه در بازنمایی آینده «خاص‌شدگی» را تجربه کنند، بار مفاهیم وجهیت اراده را بر دوش کشیده‌اند.

5-3 درجه‌ی معین‌شدگی

براساس هاینه (1993 : 71) اگرچه افعال معین در زبان‌های دنیا، مفاهیم نقشی مشابهی را بازنمایی می‌کنند، اما به لحاظ ساخت واژنحوی، تنوعات صوری فراوانی را به نمایش می‌گذارند. بولینگر (1980، 297) گوناگونی‌های صوری در ساخت افعال معین انگلیسی را به صورت مجموعه‌ای نه‌گانه از مشخصات واژنحوی مختلف از جمله: گزینش متمم مصدری، معانی وجهی و نمودی و تصریف ناقص نشان داده است. این مجموعه به شکل فهرستی سلسله مراتبی ارائه شده است. در این فهرست، از مشخصه‌ی نُه تا مشخصه‌ی یک، مسیری از یک فعل واژگانی غیرمعین تا یک فعل معین تمام عیار به نمایش گذاشته شده است. هاینه (1993) تحول افعال معین در زبان‌های دنیا را در هفت مرحله به تصویر می‌کشد، با وجود این اذعان می‌دارد که این هفت مرحله به چهار مرحله‌ی زیر قابل فرو کاهش‌اند: 1) مرحله‌ی افعال واژگانی، 2) مرحله‌ی افعال شبه معین؛ 3) مرحله‌ی افعال معین و 4) مرحله‌ی افعال معینِ وندشده. در مدل ابعاد معین‌شدگی، گوناگونی‌های واژنحوی افعال معین، که نشان‌دهنده‌ی تغییرات (غیر) تدریجی این افعال از فعل واژگانی به فعل معین هستند، به صورت «درجات معین‌شدگی» نشان داده می‌شوند. براساس داده‌های زبان فارسی، مسیر معین‌شدگی افعال در این زبان، سه درجه از تغییرات واژنحوی را از خود بروز می‌دهد که به ترتیب به سمت کسب مشخصات یک فعل معین تمام‌عیار و کاملاً دستوری شده پیش می رود:
درجه‌ی اول: «عدم سایش معنایی، تصریف کامل، متمم کنش». شرایط عدم سایش معنایی فعل به همراه گزینش متمم «کنش» (کنش، متممی است که «شخص»، «شیء» یا «مکان» نباشد و می‌تواند شامل مصدر، فعل و یا بند باشد)، مانند فعل «خواستن» (در نقش وجهی اراده):
32) می‌خواهم بمانم. (26)
درجه‌ی دوم: «سایش معنایی، نقص تصریف». شرایط سایش معنایی فعل (یا از دست رفتن معنی واژگانی فعل و کسب کامل معنای دستوری» به همراه نقص در تصریف به لحاظ زمان، وجه و جهت، مانند فعل «خواستن» (در نقش نشانه‌ی زمان آینده):
33) خواهم نوشت. (27)
درجه‌ی سوم: «سایش معنایی، نقص یا تثبیت تصریف، سایش آوایی». شرایط سایش معنایی فعل به همراه تثبیت کلیه‌ی مشخصات تصریفی. مانند فعل «باید» در نقش وجهیت تکلیفی (28) (و نیز وجهیت معرفتی (29)) (30):
34) باید بمانی.
همان طور که در ابتدای بحث درجه‌ی معین شدگی اشاره گردید، یکی از معیارهای تعیین درجه‌ی معین‌شدگی افعال معین، تعیین میزان کاهش یا نقص در مشخصه‌های فعلی فعل معین در راستای کسب نقش‌های دستوری است. از این‌رو به منظور تعیین دقیق این میزان کاهش، در جدول 2 که براساس ویژگی‌های فعلی افعال زبان فارسی ترسیم گردیده است، میزان کاهش یا فقدان این مشخصه‌های فعلی را خواهیم سنجید و براساس آن نقص در صیغگان فعل معین «رفتن» را بررسی خواهیم نمود. اما پیش از این که به تحلیل افعال معین براساس این جدول بپردازیم، مشخصات فعلی افعال در زبان فارسی را در جدول 1 ذکر می‌نماییم:
جدول 1: مشخصه‌های فعلی افعال در زبان فارسی براساس مقوله‌های دستوری
مشخصه‌ی فعلی مقوله‌ی دستوری
هر صورت فعلی به جز صورت التزامی و صورت امری وجه اخباری
پیشوند بـ - + بن مضارع + شناسه وجه التزامی
پیشوند بـ - + بن‌مضارع وجه امری
پیشوند می ـ + بن مضارع + شناسه زمان حال
بن مضارع + پسوند – ت و یا – د زمان گذشته
بن مضارع فعل خواستن + شناسه + فعل در زمان گذشته زمان آینده
حضور شناسه‌های فعلی شخص
حضور شناسه‌های فعلی شمار
صفت مفعولی + بن ماضی فعل «شدن» + شناسه جهت مجهول
پیشوند نـ - نفی
اینک با توجه به مشخصه‌های فعلی که در جدول 1 برای افعال زبان فارسی ذکر گردیده است، می‌توان وضعیت فعل معین «خواستن» در زبان فارسی را مورد واکاوی قرار داد و میزان کاهش یا عدم کاهش و یا تثبیت این مشخصه‌ها را دراین فعل تحول یافته و دستوری شده به طور دقیق نشان داد. جدول 2 مشخصه‌های فعلی افعال معین را به نمایش می‌گذارد. اما نکته‌ای که پیش از ارائه، در خصوص این جدول لازم به ذکر است این است که در این جدول، صورت‌بندی به این شکل است که علامت (-) از دست رفتن مشخصه‌ی فعلی فعل معین را از رهگذر معین‌شدگی نشان می‌دهد (تثبیت مشخصه‌ی فعلی به معنای عدم حضور دیگر صورت‌های فعلی نیز با این علامت نشان داده شده است)، علامت (+) حضور مشخصه‌ی فعلی را حتی بعد از معین‌شدگی به نمایش می‌گذارد:
جدول 2: مشخصه‌های فعلی فعل معین «خواستن» در زبان فارسی
فعل معین وجه اخباری وجه التزامی وجه امری زمان حال زمان گذشته زمان آینده شخصی شمار جهت مجهول نفی
خواستن وجهیت اراده + + + + + + + + + +
برطبق درجه‌ی معین‌شدگی، فعل «خواستن» در نقش نشانه‌ی وجهیت اراده از درجه‌ی اول معین‌شدگی یعنی «عدم سایش معنایی، تصریف کامل، متمم کنش» برخوردار است. بر این اساس می‌توان ابعاد معین‌شدگی فعل خواستن در نقش وجهیت اراده را با جدول 3 نشان داد.
جدول 3 : ابعاد معین شدگی فعل «خواستن» در نقش نشانه‌ی وجهیت اراده
ابعاد معین‌شدگی فعل «خواستن» در نقش نشانه‌ی وجهیت اراده
نیروی معین‌شدگی وجهیت اراده
منبع معین‌شدگی طرحواره‌ی رویداد اراده
درجه‌ی معین‌شدگی درجه‌ی اول معین‌شدگی (عدم سایش معنایی، تصریف کامل، متمم کنش)
این فعل با توجه به جدول 4 در نقش زمان آینده، از درجه‌ی سه معین‌شدگی یعنی «سایش معنایی، نقص در تصریف و سایش آوایی متمم» برخوردار است:
جدول 4: مشخصه‌های فعلی فعل معین «خواستن» در زبان فارسی در نقش زمان آینده
فعل معین وجه اخباری وجه التزامی وجه امری زمان حال زمان گذشته زمان آینده شخصی شمار جهت مجهول نفی
خواستن زمان آینده + - - + - - + + - +
بنابراین با توجه به تعیین درجه‌ی معین‌شدگی آن می‌توان ابعاد معین‌شدگی فعل خواستن در نقش زمان آینده را در جدول 5 نشان داد:
جدول 5: ابعاد معین‌شدگی فعل «خواستن» در نقش نشانه‌ی زمان آینده
فعل «خواستن» در نقش نشانه‌ی زمان آینده
نیروی معین‌شدگی نشانه‌ی زمان آینده
منبع معین‌شدگی طرحواره‌ی رویداد «اراده»
درجه‌ی معین‌شدگی درجه‌ی سوم معین‌شدگی (فقدان صورت‌های: التزامی، امری، گذشته، آینده و جهت مجهول و نیز سایش آوایی متمم)

نتیجه‌گیری

در این مقاله کوشیدیم تا با بررسی متون دوره‌های مختلف زبان فارسی از باستان تا امروز، رمزگذاری مفهوم آینده را در این زبان مورد کاوش قرار دهیم. در این راستا دریافتیم، رمزگذاری صورت مفهوم آینده که از رهگذر فرایند دستوری شدگی به وقوع می‌پیوندد، (با میزانی از ابهام معنایی) از دوره‌ی میانه و با استفاده از معین‌شدگی فعل «خواستن» آغاز گردیده است. این شیوه از رمزگذاری که در ابتدا هم‌پوشانی مفاهیم وجهیت اراده و زمان آینده را به نمایش می‌گذارد، با گذشت زمان و تثبیت صورت سازه‌ای، خاص‌شدگی در بیان «آینده» را به تصویر می‌کشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. panchronic
2. auxiliation
3. semantic bleaching
4. metaphoric extension
5. decategorization
6. absolute tense
7. relative tense
8. modality of volition
9. layering
10. divergence
11. cluttering
12. specialization
13. نکته‌ی قابل توجه در این مثال که بر کاربرد ساخت آینده در شرایط وقوع رویداد صحه می‌گذارد آن است که چون در این مثال، دلیل کنش کشتن از سوی گوینده مورد پرستش قرار گرفته است، پس حتمیت در وقوع آن وجود ندارد (زیرا ممکن است از سوی شنونده اعلام شود که من قصد کشتن را ندارم)؛ بدین سبب از این جمله تحت هیچ شرایط نمی‌توان مفهوم آینده را تعبیر نمود.
14. erosion/phonetic attrition
15. سایش آوایی که از ساز و کارهای دستوری‌شدگی به شمار می‌رود، می‌تواند بر همه‌ی اعضای یک ساخت دستوری شده همانند ساخت معین اعمال گردد. تبدیل going to به gonna در ساخت she’s gonna go از این نمونه است (برای سایش آوایی در فارسی رک. به نغزگوی کهن 1389 الف).
16. single-domain relation
17. reanalysis
18. auxilaition force
19. auxilaition source
20. auxilaition drgree
21. event schema
22. location
23. motion
24. possession
25. desire
26. فعل خواستن در این ساخت، در کنار متمم فعلی قرار گرفته است.
27. فعل خواستن در این کاربرد تنها می‌تواند صورت بن‌مضارع + شناسه را داشته باشد، از این رو با نقص تصریف روبه‌روست.
28. deontic modality
29. epistemic modality
30. در این درجه از معین‌شدگی، فعل تنها یک صورت تصریفی ثابت دارد.

منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ داوری، شادی؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.