نویسندگان:
مهرداد نغزگوی‌ کهن ؛ شادی داوری

 
 

چکیده

مفهوم ارتقا (1) مفهومی برگرفته از نحو زایشی است. مهم‌ترین ویژگی افعالی که حامل این مفهومند عدم نیاز به موضوع بیرونی است. با آنکه اغلب مطالعات این حوزه، مطالعاتی صوری و همزمانی بوده‌اند، اما در حوزه‌ی مطالعات کاربرد شناختی و در زمانی زبان، این مفهوم به عنوان یکی از فرایندهای دستوری‌شدگی یعنی ذهنی‌شدگی قلمداد شده است. ذهنی‌شدگی (2) فرایندی کاربردی – معنایی است که در خلال آن، معانی به طرز چشمگیری بر پایه‌ی باورذهنی گوینده شکل می‌گیرند. در مقاله‌ی حاضر با بررسی شواهدی از زبان فارسی، بازتحلیل فعل «به نظر رسیدن» به عنوان فعلی با ویژگی‌های ساختاری مشابه افعال ارتقایی، مورد مطالعه قرار گرفته است. این بررسی نشان می‌دهد که ذهنی‌شدگی این فعل با پیامد ایجاد معانی وجهیت معرفتی (3)، ارتباط نزدیک میان گوینده و گزاره را رمزگذاری می‌کند. این رمزگذاری که فعل را از حوزه‌ی معانی واژگانی به سمت حوزه‌ی معانی دستوری هدایت می‌کند، شاهدی از پدیده‌ی دستوری‌شدگی (4) است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که ذهنی‌شدگی این دسته از افعال در زبان فارسی به تکوین افعال معینی با نقش «وجه‌نما» انجامیده است. افعال یاد شده، در مسیر تحول از فعل معین وجه‌نما به «قید وجهی» هستند.

مقدمه

تا مدت‌ها پس از آغاز قرن بیستم، ذهن‌مداری (5) در زبان با توجه به تأثیر ذهن گوینده در تغییر مفاهیم اجزای زبانی نه تنها موضوع پژوهش‌های زبان‌شناختی قرار نگرفته بود، بلکه همواره از ارزشی منفی برخوردار بود. این حقیقت از آنجا نشأت می‌گرفت که مرکزیت ذهن در حیطه‌ی مطالعات علمی، خروج از زیربناهای تجربی تلقی می‌شد و بنابراین اعتبار علمی پژوهش را خدشه‌دار می‌کرد. با این حال، در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، بریل (6) متوجه اهمیت این پدیده در مطالعات زبانی شد (رک. تراگوت 2010 : 29) (7). زبان‌شناسان دیگر نیز در سه دهه‌ی اخیر در مورد این موضوع پژوهش‌ها فراوانی انجام داده‌اند. این پژوهش‌ها چون بسیاری دیگر از پژوهش‌های زبانی، از دو منظر همزمانی و در زمانی به انجام رسیده‌اند. ذهن‌مداری، اصطلاحی بود که توسط زبان‌شناسانی چون بریل، بنونیست (8) (1966 : 261) و لاینز (9) (1982 : 102) که عموماً بر جنبه‌های هم‌زمانی این پدیده تأکید داشتند به کار گرفته‌ شد، در حالی که تراگوت (1989 : 35) برای نخستین‌بار اصطلاح ذهنی‌شدگی را برای ارجاع به فرایند هم درزمانی تغییر معنایی ذهن‌مداری مطرح کرد که از رهگذر آن، عناصر زبانی، معانی جدیدی را دال بر رمزگذاری نقطه نظر گوینده کسب می‌کنند. این رمزگذاری به باور تراگوت، اظهار خویشتن گوینده و بازنمایی دیدگاه وی در گفتمان است. از رهگذر چنین فرایندی عبارات زبانی، تحت تأثیر بازتحلیل، حامل معانی ذهنی می‌شوند و از معانی واژگانی (عینی) به سمت معانی نقشی (انتزاعی) سوق می‌یابند. یکی از مهم‌ترین ابزارهای بازنمایی این تغییر معنایی در زبان‌ها افعال ارتقایی هستند از آن‌جا که این افعال تحت تأثیر ذهنی‌شدگی دستخوش تغییر کاربردی – معنایی از یک جزء واژگانی به یک جزء نقشی می‌شوند، می‌توان گفت که دستوری شده‌اند (هان 2007 : 1). معنای نقشی حاصل، «وجهیت» است. از آن‌جا که وجود افعال ارتقایی در زبان فارسی محل مناقشه‌ی زبان‌شناسان ایرانی بوده است، در این مقاله می‌کوشیم رخداد دستوری‌شدگی در این افعال را که به صورت فرایند ذهنی‌شدگی تظاهر می‌یابد بررسی نماییم و از این طریق تحلیل جدیدی از این افعال ارائه نماییم.

1 پیشینه و سؤال پژوهش

در نحو زایشی، افعال ارتقایی به آن دسته از افعال اطلاق می‌شود که فاقد موضوع بیرونی هستند. این افعال هیچ گروه اسمی را به عنوان موضوع خود بر نمی‌گزینند و با آنان ارتباط معنایی برقرار نمی‌کنند (طالقانی 2008 : 6)؛ در اثر عملکرد گشتار ارتقا عنصری از درون جمله‌ی متمم فاعلی یا مفعولی به جایگاه فاعل یا مفعول صریح در جمله‌ی پایه ارتقا می‌یابد (دبیرمقدم 1384: 144). از این افعال که حاوی معانی بسیار انتزاعی‌اند به عنوان مخاطرات واژگانی (10) یاد شده است (بکر 2002 : 3)، چرا که ابزارهای معمول کشف معانی افعال، چون تعداد موضوعات و مشاهده‌پذیری در جهان واقع در مورد آن‌ها صدق نمی‌کند. تحلیل این افعال در زبان فارسی همواره محل مناقشات فراوانی بوده است که هسته‌ی مرکزی آن را انگیزه‌ی حرکت فاعل جمله‌ی پیرو و عدم مطابقه با فعل جمله‌ی پایه تشکیل می‌دهد. چنان‌که می‌بینیم هر دو جمله‌ی زیر در زبان فارسی دستوری‌اند. فعل «به نظر رسیدن» در مثال 1 بدون موضوع بیرونی است و در جمله‌ی 2 که فاعل جمله‌ی پیرو (بنا بر نظر طرفداران گشتار ارتقا) به جایگاه فاعل جمله‌ی پایه ارتقا یافته است، مطابقه برقرار نشده است:
1. به نظر می‌رسد آقای هاشمی خلاف تأکید بر سلامت انتخابات، در حال پیمودن مسیر اعتمادزدایی از انتخابات است (سایت مشرق نیوز: 23 شهریور 1391).
2. جامعه‌شناسان به نظر می‌رسد نسبت به تحلیل این شرایط با یکدیگر در اختلافند (روزنامه‌ی همشهری: 21 شهریور 1391).
از مهم‌ترین نظراتی که در تحلیل این حرکت و در قالب دستور زایشی ارائه شده است، می‌توان به تحلیل دبیرمقدم (1384: 143) و کریمی (1997: 44) اشاره کرد که قائل به فرایند ارتقا نبوده و جابه‌جایی موجود در چنین ساخت‌هایی را در واقع موردی از مبتداسازی به شمار می‌آورند. این دیدگاه در مقابل دیدگاه درزی (1385: 155) قرار می‌گیرد که به وجود فرایند ارتقا در زبان فارسی تاکید می‌ورزد و با استدلالات خود نشان می‌دهد حرکت فاعل جمله‌ی پیرو به درون جمله‌ی پایه‌ی دارای محمول ارتقایی، حرکتی از نوع حرکت به جایگاه موضوع است. طالقانی (2008 : 64) چنین افعالی را که از دیدگاه او دارای نقش وجهیت معرفتی هستند، افعال شبه ارتقایی می‌نامد، چرا که این افعال در زبان فارسی، ویژگی‌های یک فعل ارتقایی تمام عیار را به نمایش نمی‌گذارند، یعنی نه تنها امکان تظاهر بدون حضور فاعل روساختی را دارند؛ بلکه در صورت حرکت فاعل، الزام مطابقه با فاعل منتقل شده از جمله‌ی پیرو را ندارند. از آن‌جا که زبان فارسی، زبان فاعل خنثی (11) است، امکان تظاهر افعال ارتقایی بدون حضور فاعل کاذب (غیر ضمیری) آشکار (12)، امکانی دور از ذهن نیست (طالقانی 2008 : 8)، اما به اعتقاد کریمی (2005 : 93) حتی هیچ شاهدی دال بر وجود فاعل کاذب پنهان نیز وجود ندارد. در این‌جا این سؤال مطرح می‌گردد که چه ویژگی زبان‌شناختی، عدم حضور فاعل را برای چنین افعالی ممکن می‌سازد؟ پرسش بنیادی دیگری که در رابطه با پدیده‌ی ارتقا در زبان فارسی مطرح است، آن است که عدم مطابقه‌ی فاعل ارتقا یافته با فعل براساس کدام خصوصیت زبانی این افعال به وقوع می‌پیوندد؟ این پرسش که مهم‌ترین عامل انکار وجود فرایند ارتقا در زبان فارسی است تاکنون بی‌پاسخ باقی مانده است. در این مقاله می‌کوشیم با اتخاذ دیدگاه دستوری‌شدگی، فرایند ذهنی‌شدگی را در این افعال بررسی نماییم و تحلیل جدیدی ارائه دهیم تا براساس آن به پاسخ پرسش‌های پژوهش دست یابیم.

2 ذهنی‌شدگی: پدیده‌ای زبانی

با آنکه پژوهش‌های انجام شده حول پدیده‌ی ذهنی‌شدگی از پراکندگی قابل ملاحظه‌ای برخوردارند اما در این میان باید به مهمترین توصیف غالب در این حوزه اشاره نمود.این توصیف متعلق به تراگوت (1998) است که با رویکردی کاربردشناختی و براساس تحلیل تاریخی تغییر معنا در بافت، ذهنی‌شدگی را مورد بررسی قرار داده است. بر این اساس ذهنی‌شدگی، سازوکاری است که از رهگذر آن، معانی در گذر زمان بر پایه‌ی حوزه‌ی دید و افکار گوینده شکل می‌گیرند، به طوری که این شکل‌گیری معانی نه براساس ویژگی‌های دنیای واقعی رخداد، بلکه به وسیله‌ی مرزهای دنیای ارتباطی گفتار محدود می‌شود (تراگوت 2003 : 126)؛ به بیان ساده‌تر، ذهنی‌شدگی نشان‌دهنده‌ی این حقیقت است که گوینده اجزای واژگانی را برای رمزگذاری باورهای ذهنی خود به اجزای نقشی بدل می‌کند. از آنجا که فرایند تکوین اجزای نقشی از اجزای واژگانی در چهارچوب دستوری‌شدگی قابل بررسی است، بنابراین ذهنی‌شدگی از فرایندهای دستوری شدگی قلمداد می‌گردد (برای مطالعه‌ی بیشتر در خصوص دستوری‌شدگی رک. به نغزگوی کهن 1387 ب و 1389 ج). این تغییر معنایی می تواند با تغییرات ساختاری همراه گردد که در ادامه به وقوع هر دو نوع تغییر در زبان فارسی اشاره خواهیم نمود.

3 تحلیل داده‌ها

همان‌طور که پیش‌تر اشاره گردید، مفهوم ارتقا از دیدگاه برخی زبان‌شناسان به عنوان نمونه‌‌ای از فرایند دستوری‌شدگی یعنی ذهنی‌شدگی در نظر گرفته می‌شود. با آنکه افعال زیادی توسط تحلیل‌گران ساخت ارتقا در زبان فارسی معرفی شده است، اما با توجه به مجال محدود این مقاله، در این قسمت برآنیم به بررسی فعل : «به نظر رسیدن» بپردازیم. این فعل در حیطه‌ی ساخت ذهنی‌شده‌ی خود ویژگی‌هایی مشابه افعال ارتقایی از خود به نمایش می‌گذارد.

3-1 فعل «به نظر رسیدن»

معادل معنایی فعل به نظر رسیدن در فارسی باستان تنها در جایگاه فعل اصلی ظاهر می‌شده است:
(در جمله‌ی زیر، فعل «به نظر رسیدن» صورت صرف‌شده‌ی θand- است)
3) DHum: rtam: visahyā: frašam: θadayāa: mām: AM: pātuv: utamaiy
داریوش‌شاه گوید: به خواست اهورامزدا، این کاخی که به وسیله‌ی من ساخته شده است، برای هرکسی که آن را ببیند، عالی به نظر آید. (داریوش/ شوش DSj=j) (کنت 1384: 469)
همان‌طور که مشاهده می‌شود در مثال 3 کیفیت بصری فعل در ارتباط با فاعل منطقی آن کاملاً نمایان است. فعل «به نظر رسیدن» در این کاربرد بر ارتباط مستقیمی دلالت دارد که در حیطه‌ی بصری بیننده شکل می‌گیرد. یعنی کنش عینی «دیدن» پیش‌فرض اقامه‌ی این فعل در جمله می‌باشد. به همین جهت این فعل، ذاتاً «گواه‌نما» (13) قلمداد می‌گردد، چون منبع بصری اطلاعات گوینده را پیش می‌نهد. این فعل، در جایگاه فعل اصلی جمله، هیچ ردی از فرایند ذهنی‌شدگی را به نمایش نمی‌گذارد، چرا که فاعل، رابطه‌ی معنایی خویش را با فعل حفظ نموده است و فعل، با دارا بودن معنای واژگانی، به عنوان شاهدی عینی با ویژگی‌های بصری (و نه به عنوان ابزاری کمکی برای بازنمایی نگرش ذهنی گوینده) به کار رفته است.
در ادامه‌ی روند کاربرد این فعل در فارسی میانه، مجدداً قرار گرفتن فعل در فضای دیداری گوینده هستیم، با این تفاوت که در این کاربرد شاهد آغاز پیدایش درجاتی از بازنمایی نگرش گوینده به رویداد هستیم که ناظر بر عدم اطمینان گوینده از ویژگی‌های رویدادی است که شاهد بصری آن بوده است:
در جمله‌ی زیر فعل «به نظر رسیدن» صورت صرف‌شده‌ی sahistan است)
4) awēšān guft ku mayān ῑ ašmā ud awēšān zamῑg I sῑh frasang uman ēdōn sahist kū yak az awēšān warrag-ē was wuzurg ud čābuk abāgiš pad asp nišast ēstād …
ایشان گفتند که میان شما و ایشان زمین سی‌فرسنگ، و ما را ایدون به نظر آمد که با یک از آن اسواران بره‌ای بس بزرگ و چابک به اسب نشسته بود (کارنامه‌ی اردشیر بابکان) (ابوالقاسمی 1388: 235).
همان‌طور که از مثال شماره‌ی 4 بر می‌آید، بافت موقعیت، ناظر بر موقعیتی دارای ابهام است که در آن گوینده، در کنار القای معنای بصری فعل، ابهامی برگرفته از ذهن را به نمایش می‌گذارد. گویا گوینده، هم ناظر موقعیت بوده و هم نبوده است. مشاهده می‌شود که این مرحله با تغییر ساختاری همراه شده است که ناظر بر کاربرد این فعل با صورت مشابه افعال ارتقایی است.
در فارسی نو نیز ما شاهد ظهور این فعل در دو جایگاه هستیم. یکی جایگاه فعل اصلی با ویژگی‌های رخداد عینی و یکی جایگاهی جدید که در آن، به طور آشکار با بازنمایی ویژگی ذهنی‌شدگی به وسیله‌ی این فعل مواجه می‌شویم. فعل به نظر رسیدن در این جایگاه از فعل واژگانی به فعل معین وجه‌نما تحویل یافته است:
مثال از «به نظر رسیدن» در فارسی نو در جایگاه فعل اصلی:
5)خسته به نظر می‌رسی!
6) این ساختمان چقدر محکم به نظر می‌رسد (گفتار روزمره).
ملاحظه می‌شود که در این جایگاه، فعل با فاعل مطابقت می‌کند و معنی واژگانی فعل با بروز نوعی گواه‌نمایی بصری بر عینی بودن رابطه‌ی گزاره و گوینده دلالت دارد. کاربرد فعل در این جایگاه بر نزدیک بودن فاصله‌ی گوینده و آن چه راجع به آن سخن می‌گوید دلالت دارد.
مثال از به نظر رسیدن در فارسی نو در جایگاه فعل معین وجه‌نما:
7) تکذیب این خبر به نظر می‌رسد به نفع تیم ملی والیبال باشد (روزنامه‌ی همشهری، 7 آبان 91).
8) به نظر می‌رسد این شرکت‌ها به دلیل سودآوری بالای صادرات، تمایلی به عرضه‌ی محصولات خود در بازار بورس ندارند (روزنامه‌ی همشهری، 7 آبان 91).
9) به نظر می‌رسه نمی‌خوای دست از این رفتارات برداری (گفتار روزمره).
در جایگاه اخیر، فعل به نظر رسیدن، مفهومی به واقعیت رخداد نمی‌افزاید و در بافتی غیرواقعی، غیرعینی و تا حدود زیادی انتزاعی تظاهر یافته است و الزاماً در فضای اشاری گوینده قرار ندارد، بلکه بیشتر ناظر بر فضای انتزاعی و ذهنی دیدگاه گوینده است.
فعل به نظر رسیدن در این جایگاه با فاصله گرفتن از معنای واژگانی خود که همانا دلالت بر عینی (بصری) بودن ارتباط میان گوینده و گزاره است به بسترسازی نگرش گوینده در گزاره می‌پردازد. به بیان ساده‌تر برای رمزگذاری باورهای ذهنی وی به جزئی نقشی بدل می‌شود. این فرایند به تحول این فعل به فعل معینی می‌انجامد که دارای معنی وجهیت معرفتی مبنی بر میزان قطعیت و احتمال گوینده بر اساس دانسته‌ها و شواهد موجود است. به نظر رسیدن در جایگاه فعل معین وجه‌نما تنها با یک صورت دستوری (صورت سوم شخص مفرد) تظاهر می‌یابد؛ این خود نشان‌دهنده‌ی نقش دستوری بیشتری است که این فعل در کاربرد جدید خود کسب نموده است (مانند افعال وجهی باید و شاید که امروز تنها با یک صورت صرفی به کار می‌روند و در مسیر تبدیل به قیود وجهی هستند). عدم تصریف فعل معین یا فعل معین با صورت ثابت در کنار فعل اصلی تصریف شده یا الگوی ساخت معین واژگانی هسته، یکی از الگوهای رده‌شناختی ساخت فعل معین درزبان‌های دنیاست (اندرسین 2006 : 16). این الگو که نشانه‌ای از مراحل نهایی دستوری‌شدگی فعل معین است، بر معنی‌زدایی و محو ظرفیت فعل دلالت دارد و فعل را به سمت غیرمقیدشدگی هدایت می‌نماید. این محو ظرفیت معنایی فعل منجر به محو موضوعات فعل از جمله فاعل می‌شود و می‌تواند چنین افعالی را از لحاظ ساختاری در طبقه‌ای از افعال قرار دهد که ویژگی‌هایی مشابه افعال ارتقایی دارند. در این مقاله ما بر این باوریم که لفظ ارتقا که برگرفته از گشتاری به همین نام در دستور زایشی گشتاری است (دبیرمقدم 1387: 428)، در قدم اول بر رخداد ارتقای فاعل بند پیرو به جایگاهی بالاتر، یعنی فاعل بند پایه دلالت دارد. این امر تنها در مورد طبقه‌ی خاصی از افعال صورت می‌گیرد که در مسیر دستوری‌شدگی، موضوع خارجی خود را از دست داده‌اند. این سیر تحول در زبان‌های آلمانی و انگلیسی نیز مورد بررسی قرار گرفته است (هان 2007 : 130). دلیلی که برخی از زبان‌شناسان ایرانی به استناد بر آن به رد افعال ارتقایی در زبان فارسی می‌پردازند، عدم الزام حرکت فاعل و عدم اجرای مطابقه است؛ در صورتی که می‌توان چنین استدلال کرد که علاوه بر آنکه توجه به فاعل خنثی بودن این زبان و همچنین الگوی معین‌شدگی این افعال، آنان را از الزام حرکت فاعل بی‌نیاز می‌گرداند، عدم مطابقه‌ی این افعال با فاعل ارتقا یافته، از طبیعت دستوری شده و معنازدوده‌ی این افعال نشات می‌گیرد؛ این امر که به کاهش خصوصیات فعلی از جمله خصوصیت مطابقه همراه است فعل را به سمت «قیدشدگی» سوق می‌دهد. در خصوص این افعال تحول به سوی «قید وجهی است. در این مقاله، هم راستا با دبیر مقدم (1384 : 143) و کریمی (1997: 44)، انگیزه‌ی حرکت در این ساخت را انگیزه‌های گفتمانی می‌دانیم اما تفاوتی در آن قائلیم. با توجه به مقوله‌ی این افعال که به «معین وجه‌نما» تحول یافته است جایگاه بنیادی این افعال را در مجاورت فعل اصلی متصوریم، از این‌رو برآنیم که حرکت به سوی جایگاه آغازه‌ی جمله از سوی فعل معین وجه‌نما صورت می‌گیرد و این حرکت، در راستای مقوله‌زدایی این فعل و تحول به «قید وجهی» می‌باشد. از آنجا که فرآیند دستورشدگی همواره در قالب پیوستار صورت می‌گیرد، شاید در آینده شاهد محول کامل ظرفیت افعال ارتقایی و به تبع آن محو مطابقه در افعال زبان‌هایی چون انگلیسی نیز باشیم.

نتیجه‌گیری

در این مقاله کوشیدیم براساس دیدگاه دستوری‌شدگی، رخداد فرایند ذهنی‌شدگی را در مورد فعل «به نظر رسیدن» به اثبات برسانیم. داده‌های موجود در زبان فارسی در خصوص افعالی که تحت ذهنی‌شدگی قرار می‌گیرند، حاکی از قرار گرفتن این افعال در مسیر معین‌شدگی است. افعال معین حاصل، تحت دستوری‌شدگی ثانویه، در حال تحول به قید وجهی‌اند. قائل شدن به این فرایند می‌تواند پاسخ مناسبی برای چالش‌های دیرینه بر سر وجود این افعال در زبان فارسی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. raising
2. subjectification
3. epistemic modality
4. grammaticalization
5. subjectivity
6. M. Breal
7. E. Traugott
8. E. Benvenist
9. J. Lyons
10. Lexical hazards (لازم به ذکر است این اصطلاح برگرفته از عنوان مقاله‌ی نویسنده است.)
11. null subject
12. overt expletive
13. evidential

منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ داوری، شادی؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.