ويژگيهاى مجاهدان صدر اسلام

نويسنده:حبيب زمانى محجوب



چكيده

پـس از طـلوع اسـلام از افـق جـزيـرة العـرب و دعوت همگانى پيامبر اسلام (ص )، دشمنان بـسـيـارى بـنـاى ستيز و خصومت با دين اسلام ، پيامبر(ص ) و مسلمانان گذاشتند و براى مـحـو اسـلام بـه هـر روشى دست يازيدند. در اين ميان مجاهدانى نستوه و مقاوم به دفاع از رسول خدا(ص ) برخاستند و در عرصه پاسدارى از حريم دين اسلام حماسه آفريدند.
ايـن مـجـاهـدان راسـتـيـن در ابـعـاد اعتقادى ، ارزشى و رفتارى از ويژگى هايى برخوردار بـودنـد كـه بـا اتـكـاء بـه آن ، دشـمـنـان دين و پيامبر اسلام را به خاك مذلّت نشاندند. رفتارها و ويژگى هاى برجسته آنان درس و مشقى براى همه انسانها در هر زمان و مكانى است تا از سطور نورانى آن در مسير پرفراز و نشيب زندگى خويش بهره برند.
ايـن نـوشـتـار در پـى آن اسـت كـه آئيـنـه وار بخشى از مؤ لّفه ها و ويژگيهاى برجسته مجاهدان صدر اسلام را با تكيه بر آيات و روايات و شواهد تاريخى ، بررسى و تبيين نمايد تا فرا راه مجاهدان فى سبيل الله قرار گيرد. مقدمه
تاريخ درخشان صدر اسلام شاهد حضور مجاهدان و رزمندگان سلحشور و سخت كوشى است كه به رهبرى رسول الله (ص ) در راه پاسدارى از دين مبين اسلام و دستاوردهاى ارزشمند آن ، مردانه ايستادند و تا رسيدن به هدف متعالى خود لحظه اى از پاى ننشستند.41
سـؤ ال ايـن اسـت كـه ايـن مجاهدان از چه ويژگيهايى بهره مند بودند كه با اتكاء به آن صـحـنه هاى تابناك و افتخارآميزى را براى تاريخ اسلام رقم زدند و پيروزى و ظفر را در آغوش گرفتند؟
نـوشـتـارى كـه پـيش رو داريد پرتوى است از برخى ويژگيهاى برجسته مجاهدان صدر اسلام كه بازگويى آن مفيد و مؤ ثر خواهد بود.42
در خصوص اين موضوع ، منابع متعدد و فراوان است ، اما بى گمان قرآن كريم بهترين و شـايـسـتـه تـرين منبع و ماءخذ است . در اين مقاله نيز عمده مطالب با استناد به آيات كلام الله مجيد ذكر شده است البته روايات ، كتب سيره و برخى متون اخلاقى نيز مورد استفاده قرار گرفته اند.
پـيـش از ورود بـه بـحـث ذكـر دو نـكـتـه ضـرورى اسـت : نـكـتـه اول ايـن كـه هـمه مسلمانان و رزمندگانى كه در سپاه اسلام حضور داشتند، از ويژگى هاى اخـلاقـى و اعـتـقـادى ـ كه در ادامه ذكر خواهد شد ـ بهره مند نبودند. در تاريخ صدر اسلام نـيـروهاى رزمنده اى را داريم كه به دليل گرفتار شدن در آفتها و ضد ارزشهايى مانند دنـيـاطـلبـى ، كـِبـر و غـرور، تفرقه و اختلاف ، سستى و هراس از جنگ و... سبب وارد آمدن لطـمـاتـى جبران ناپذير بر سپاه اسلام و مسلمانان گشتند؛ نظير آنچه در غزوه احد پيش آمـد. آنـها اگر چه جزء سپاه اسلام بودند، اما ويژگى مجاهدان راستين را نداشتند. مجاهدان راسـتـين مسلمان كسانى بودند كه در مكتب قرآن و مكتب پيامبر(ص ) درس آموختند و درس خود را پس دادند و از آزمونهاى سخت و نفس گير سربلند بيرون آمدند.
نكته دوم آن كه ويژگى هاى ارزشمند مجاهدان صدر اسلام ريشه در فرهنگ ناب اسلامى و بـاورهـاى ديـنـى آنـهـا داشـت ؛ امـا در ايـن مـيـان نـقـش شـخـصـيـت بـى نـظـيـر رسول الله (ص ) به عنوان رهبر دينى ، سياسى و نظامى آنها بر هيچ كس پوشيده نيست . بـسيارى از اين رزمندگان از بين همان اعراب خونخواه ، بى نظم و بى اعتقاد برخاسته بـودنـد كـه رسول خدا(ص ) نور ايمان را در دل آنها تاباند و از آنان قهرمانانى مؤ من ، مجاهد، منضبط، مخلص و ايثارگر ساخت ؛ همانها كه ستونهاى فضيلت و معنويت را در جامعه اسلامى برپا كردند و در پاسداشت دين ، آيين و كيان خويش از هيچ چيز دريغ نورزيدند.

1. ويژگى هاى اعتقادى مجاهدان صدر اسلام

1 ـ 1. ايمان

ايـمـان سـرآمد باورهاى دينى و ريشه همه معنويات است . ايمان اساسى ترين گام در راه اخلاق و معيار تمام ارزشهاى انسانى و حلقه ارتباط با خداست . ايمان سرچشمه توانايى ، قـدرت ، پـايـمـردى ، دليـرى ، تـوكـل و اعـتـمـاد بـه نـفـس اسـت و بـزرگـتـريـن عامل پيروزى بر مشكلات محسوب مى شود.43
از آنـجـا كـه انـگـيـزه دفـاعـى در پـرتـو اعـتـقـاد و عـشـق صـادقـانـه بـه خـداى مـتـعـال بـارور مـى شـود، جـوهر مقاومت و حماسه نيز با تجلى قدرت در اراده و قلب انسان مـجـاهـد تـكـوّن مـى يـابـد. بـايـد پـذيرفت كه هويت دفاعى در فرهنگ جامعه تنها در مدار خداباورى و ايمان و توكل به خدا تحقق پيدا مى كند.
مجاهدان صدر اسلام به اين خصلت و ويژگى الهى مسلّح بوده و همين ايمان و اعتقاد راسخ بـود كـه آنـان را در نـبـردهـاى گـونـاگـون پـيـروز مـى سـاخـت و هـيـچ عـامـل ديگرى را نمى توان جايگزين آن كرد. مجاهدان مسلمان با تكيه بر ايمان آگاهانه ، در بـسـيارى از غزوات و سريه ها با آنكه هم به لحاظ نيرو و هم به لحاظ تجهيزات در تـنـگـنـا بـودنـد، بـاز بـر سپاه كفر پيروز شدند. حضرت امام خمينى (ره ) سرّ پيروزى مجاهدان صدر اسلام را همين ايمان به خدا مى داند.44
لازم به ذكر است همان گونه كه قوّت ايمان سبب پيروزى است ضعف ايمان هم موجب شكست و نـاكـامـى خـواهـد بـود. چـنانچه در جنگ احد ضعف ايمان و سستى برخى از مسلمانان ، سبب مـغـلوب شـدن لشـكـر اسـلام و شـهـادت بـيـش از هـفـتـاد نـفـر از يـاران رسول خدا(ص ) گرديد.
سـپـاهـيـان اسـلام عـقيده اى استوار داشتند و ثبات و پايداريشان ناشى از همين ايمان قوى بـود. اين نيروى ايمان بود كه آنان را وامى داشت هرگونه ملاحظه و خويشاوندى را كنار نـهـاده و روى در روى نـزديـكـتـرين خويشاوندان خويش بايستند. حضرت على (ع ) در نهج البلاغه مى فرمايد:
وَ لَقـَدْ كـُنـّا مـَعَ رَسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ، نَقْتُلُ آباءَنا و اَبنائنا و إ خواننا و اءعمامَنا؛ ما يَزيدُنا ذلك الاّ ايمانا... .45
مـا هـمـراه رسـول خـدا(ص ) بـا پـدران ، فرزندان ، برادران و عموهايمان جنگيديم ؛ ـ اين خويشاوندكشى ، ما را ناخوش نمى نمود ـ بلكه بر ايمانمان مى افزود... .
پـس از غـزوه بـنـى مـصـطـلق 46، پـسـر عـبـداللّه ابـن ابـىّ (سـركـرده مـنـافـقـان ) نـزد رسول خدا(ص ) آمد تا اجازه قتل پدرش را به جرم فتنه انگيزى در سپاه اسلام بگيرد، اما پـيـامـبـر رحـمـت (ص ) به او فرمود: ((ما با او مدارا خواهيم كرد.))47 بدون شك تنها نور ايـمـان بـاعـث مـى شـد كـه مجاهدان صدر اسلام بر قلّه هاى رفيع ارزشها صعود نمايند و بـراى مـانـدگـارى اسـلام از نـزديـكـتـريـن خـويـشـان دل شويند.

2 ـ 1. توكّل

توكل به خداوند متعال از ارزشهايى است كه قرآن كريم رزمندگان مسلمان را بارها بدان توصيه مى كند.48 توكل دستاورد و از اركان و پايه هاى ايمان و معرفت انسان مؤ من است و هـر چـه ايـمـان و مـعـرفـت مـؤ مـن بـه خـداونـد بـيـشـتـر و خـالص تـر بـاشـد، اتصال و درجه اتّكا و توكّلش نيز قويتر خواهد شد.
وقـتـى رزمـنـده مـسـلمـان قـلب خـود را بـا رابـطـه هـاى اتـّكـا و تـوكـل بـه دريـاى قـدرت و عـظـمـت الهى متصل نمايد، اراده و روحيه اش چنان قدرتمند مى گـردد كـه مـغـلوب هـيـچ عـامـلى نـمـى شـود. شـهـيـد مـطـهـرى مـى نـويـسـد: ((جـهـاد و تـوكـل مـكـمـّل يـكـديـگـرنـد. جـهـاد، حـمـايـت و پـشـتـيـبـانـى انـسـان از حـق اسـت و توكل در جهاد، اعتماد به حمايت و پشتيبانى خداوند از انسان .))49
توكل به خداوند متعال به عنوان يك اصل در سيره جهادى مجاهدان صدر اسلام تجلّى داشت . رزمندگان مسلمان و خداجوى در نبردهاى مقدس خويش عليه دشمنان ، همه تلاش و كوشش ‍ خـود را بـا اخـلاص بـه كـار مـى گـرفـتـنـد؛ در عـيـن حـال نـصـرت و پـيـروزى را تـنـهـا از جـانـب خـدا دانـسـتـه و فـقـط بـر او توكل مى كردند و در مقابل قدرت الهى تمام قدرتها را ناچيز و بى اساس ‍ مى انگاشتند.
امـام مـجـاهـدان و پـيـشـتـاز سـلحـشـوران اسـلام ، حـضـرت عـلى (ع )، تـوكـل را رمـز شـيردلى رزمندگان جبهه حق دانسته است .50 اين مؤ لفه ، شكوه و جلالى وصـف نـاشـدنـى بـه مـقـاومـت رزمـنـدگـان دلير اسلام مى بخشيد. ايستادگى عده كمى با ابـزارهـاى نـاچـيـز و مـقـاومـت در بـرابـر دشـمـن تـا بـه دنـدان مـسـلّح ، بـدون ايـمـان و تـوكـل بـه خـدا و عـنـايـت او مـحـال و غـيـر مـمـكـن بـود. تـوكل به حضرت حق و كسب مدد از او، شور و شوق مقاومت بر جان مجاهدان اسلام مى افكند و شرنگ شكست و ناكامى را در كام كفّار و دشمنان مى ريخت .
جـريـان تـاريـخى ((حمرا الا سد))51 نقش توكل بر خدا را در ميان مجاهدان كاملا روشن مى سـازد. در جـنـگ احـد مـسـلمـانـان پـس از به جاى گذاشتن شهداى بسيار، با بدنهاى زخمى مـراجـعـت نـمـودنـد ولى ابـوسـفـيـان در پـى نـابـودى كـامـل مسلمانان بود. در نتيجه رسول اكرم (ص ) از طرف خداوند ماءمور شد به همراهِ همان مـجـروحـان ، دشـمـن را تـعقيب نمايد. با دستور رسول الله مجروحان از جمله دو برادر به سـوى لشـكـر دشـمـن حـركـت كـردنـد. چـون يـكـى از ايـن دو بـرادر حال مساعدى نداشت ، برادرش او را بر دوش كشيد تا خود را به ياران پيامبر برسانند و بـه نـداى رسـول الله لبيك گويند. آرى مجاهدان صدر اسلام ، چنين مردانى الهى بودند كـه از بـسـترهاى بيمارى ، با بدن آغشته به خون راهى ميدان جنگ مى شدند تا دين خدا و رهـبـرشـان را يـارى كـنـنـد.52 ايـن مجروحان در حالى به نداى رهبر خود لبيك گفتند كه مـنـافـقـان شيطان صفت آنان را از مقابله با لشكريان ابوسفيان مى ترساندند؛ ولى اين مجاهدان نستوه چنان توكلى بر خدا داشتند كه نه تنها وسوسه ها خللى در اراده آنها ايجاد نـكـرد، بـلكـه بـر ايـمـانـشـان افـزود و در پـاسـخ شـيـطـنت منافقان ، پاسخ دندان شكن ((حـَسـْبـُنـَا اللّه و نـِعـمَ الوكـيـلُ)) دادنـد؛ يـعـنـى مـا فـقـط بـه خـدا وابـسـتـه و دل بـسـتـه ايـم و او بـرايـمـان كـافـى اسـت .53 اوج ايـمـان و تـوكـل ايـن عزيزان چنان وحشتى در سپاه ابوسفيان انداخت كه از ترس فرار را بر قرار ترجيح دادند و دين اسلام و مسلمانان از خطرى بزرگ ايمن ماندند.

3 ـ 1. اخلاص

اخـلاص مـهـمـترين ركن در نيت و عمل است . اخلاص يعنى پيراستن نيت و قصد از هر چيز غير خـدايـى ؛ يـعـنـى كـار را بـراى خدا انجام دادن . از اين جهت است كه اخلاص را روح و باطن عـمـل مـتـعـبدانه ، و از عوامل اصلى تشكيل شخصيت معنوى انسان و منشاء توفيقات بسيار در كارهاى بزرگ دانسته اند.54
در فـرهـنـگ قـرآن ، اعـمـالِ شـايـسـته پاداش اخروى با معيار خلوص نيت ارزش گذارى مى شـونـد، زيـرا عـروج عمل صالح به سوى خدا55 تنها به مدد اخلاص ميسّر است و خداوند متعال تنها عمل مخلصانه بندگان را مى پسندد و مى پذيرد.56
مـجـاهـدان صـدر اسلام به اين ويژگى ارزشمند آراسته بودند. دفاع و جهاد آنها هم از آن جـهـت مورد تمجيد و تحسين است كه ((فى سبيل اللّه )) و تنها براى رضاى خداى بود.57 مـجـاهـدان مـخـلص ‍ نـه منتظر تشويق بوده و نه از نكوهش و سرزنش واهمه داشتند. اخلاص مـجـاهـدان زمـيـنه امدادهاى الهى را آماده مى كرد و رحمت و بركات خداوندى را براى آنها به ارمغان مى آورد.58
خـاطـر نـشان مى شود رفتار و گفتار رسول الله (ص ) در آراستگى مجاهدان به اين صفت الهـى بـسـيـار مـؤ ثـر بـود. پيامبر(ص ) پيوسته به مسلمانان يادآور مى شد كه مبادا در جـنـگـهـا جـز رضـاى خـداونـد را طلب كنند. رزمندگان اسلام نيز با الهام از اين سفارشات تعالى بخش ، جان خويش را در طبق اخلاص نهاده ، تقديم پيشگاه حق مى كردند.

تبلور اخلاص در رفتار حضرت على (ع ):

در نـبـرد احـزاب وقـتـى مـحـاصره طولانى شد، عمرو بن عبدود، جنگجوى عرب كه با هزار سـوار بـرابـرى مـى كـرد بـا تـنـى چـنـد از جـنـگـجـويـان ، از خـنـدق عـبـور كـرد و در مـقـابـل نـيروهاى اسلام ايستاد و رجز خواند. برخى از ترس نفسهايشان در سينه حبس شده بـود. در ايـن هـنـگـام امـيـر مـؤ مـنـان عـلى (ع ) بـرخـاسـت و بـا اجـازه رسول خدا(ص ) به ميدان شتافت .
پيامبر اكرم (ص ) براى پيروزى آن حضرت دعا كرد. على (ع ) با حريف (عمرو) به نبرد پرداخت و او را به خاك افكند و براى اينكه سر او را از تنش جدا كند روى سينه اش نشست . عـمـرو بـه حـضـرت نـاسـزا گـفـت . آن حـضـرت از روى سـيـنـه او بـرخاست و او را به حال خود گذاشت ، پس از چند لحظه كه خشمش فرونشست ، بازگشت و كار عمرو را يكسره كـرد. از آن حـضـرت سـؤ ال شـد كـه چـرا پـس از دسـت يـافتن بر حريف از روى سينه اش بـرخـاستى ؟ امام على (ع ) فرمود: ((او به من ناسزا گفت . من از اين كارش خشمناك شدم و تـرسـيـدم اگـر او را در ايـن حـالت بـكـشـم ، بـراى انـتـقـام گـرفـتـن و خـوشـنـودى دل خـود او را كـشته باشم . پس صبر كردم تا خشمم فرونشست . آن گاه او را فقط براى رضاى خدا كشتم .))59

2. ويژگيهاى اخلاقى مجاهدان صدر اسلام

1 ـ 2. شهادت طلبى

شـهـادت طلبى از عوامل پيروزى آفرين و از امتيازهاى سپاه اسلام در برابر جبهه كفر مى باشد. رزمندگان اسلام با تكيه بر اين عامل همواره پيروزيهاى بزرگى را براى جبهه حـق بـه ارمـغـان مـى آوردنـد؛ چرا كه در اين سوى جبهه مجاهدانى بودند كه كشته شدن در ميدان جنگ را حيات و افتخار دانسته و در آن سوى جبهه مهاجمانى كه از مرگ گريزان و آن را هلاكت و بيهوده مى ديدند. نتيجه چنين نگرشى براى جبهه حق ، ارتقاء انگيزه و اشتياق ، و براى جبهه باطل بى رغبتى و بى انگيزگى بود.
قـرآن كـريـم شـهـادت را زنـدگـى حـقـيـقـى و شهيدان را زندگان جاويد معرفى مى كند و شـهـادت طـلبـى را بـه عـنـوان يك ارزش متعالى مى ستايد. از نظر قرآن كريم شهادت و كـشـتـه شدن در راه خدا، عين حيات و برخوردارى از رزق و نعمتهاى خاص الهى است و كسى كه در راه خدا به شهادت برسد، مقامى منيع و درجه اى رفيع يافته است .60
از خـصـيـصـه هـاى بـارز مـجـاهـدان صدر اسلام ، عشق به شهادت بود: به هنگام جنگ بدر شـهـادت طـلبـى در مـيـان لشـكـر اسـلام مـوج مـى زد و در ايـن راه بـر يـكديگر پيشى مى گـرفـتـنـد؛ بـه گـونـه اى كـه پـدر و پـسـرى بـراى عـزيـمـت بـه جـبـهـه و نـيـل بـه مـقـام والاى شـهـادت قـرعـه انـداخـتـنـد؛ چـرا كـه هـيـچ يـك مايل نبودند در مدينه بمانند و از فيض شهادت بازمانند.61
ايـن روح شـهادت طلبى است كه شهيد را به شهادت تشويق مى كند و همه اعجاز معنوى از ايـن روحـيـه بـلنـد و انـديـشـه خـدابـاورِ مـردانِ فـداكـار و عـاشـق مـى تـراود. رسول خدا(ص ) پيش از نبرد بدر وقتى متوجه شد نوجوانانى ـ به عشق شهادت در راه خدا ـ بـا رزمـنـدگـان اسـلام هـمـراه گـشـتـنـد، آنـها را به واسطه سن كم و توانايى اندكشان بـازگـردانـد. در مـيـان آنـها نوجوان شانزده ساله اى به نام عمير ابن ابى وقاص بود. وقـتى چنين ديد خود را از ديد پيامبر مخفى كرد. برادرش به او گفت : چه مى كنى ؟ گفت : مـى تـرسـم رسـول خـدا مـرا ببيند و به شهر بازگرداند؛ در صورتى كه من دوست دارم همراه سپاه بيايم شايد خداوند شهادت را نصيبم گرداند. او سرانجام در غزوه بدر شركت كرد و به آرزويش يعنى شهادت فى سبيل الله دست يافت .62
بـه هـنـگـام نـبـرد احـد پيرمردى به نام خَيثَمه ، كه فرزندش در بدر به شهادت رسيده بـود، نـزد رسـول خـدا آمـد و گـفـت : اى رسول خدا(ص ) سخت مشتاقم كه در كنار فرزندم بـاشـم ، تـقـاضـا دارم دعـا فـرمـايـى خـداوند شهادت را نصيبم فرمايد. پيامبر براى آن پيرمرد عارف دعا كرد و او در غزوه احد به شهادت رسيد.63
مـجـاهـدان صـدر اسـلام نـه تنها در ميدان نبرد از مرگ نمى هراسيدند بلكه آرزو و دعا مى كردند در راه خدا شهيد شوند. در جنگ موته پس از شهادت زيد بن حارثه و جعفر ابن ابى طـالب ، طـبـق دسـتـور رسول الله (ص ) عبداللّه بن رواحه پرچم لشكر اسلام را در دست گـرفت . وى به سوى دشمن حمله برد در حالى كه چنين مى گفت :... اى نفس ! اگر در راه خدا به شهادت نرسى ، به يقين مرگ سراغ تو خواهد آمد. اگر راه آن دو (زيد و جعفر) را ادامه دهى ، هدايت مى شوى و اگر در اين راه كوتاهى كنى بدبخت خواهى شد.64
مـالك اشـتـر، سـردار شـجـاع سپاه حق ـ كه همواره از خدا طلب شهادت مى كرد ـ در نبرد با لشـكـر شـام چـنـيـن رجـز مـى خـوانـد: ((پروردگارا! شمشيرهاى دشمن را برايم آماده كن و شهادت را به دست كفّار نصيبم فرما.))65

2 ـ 2. ياد خدا

ذكـر و يـاد خـداى سـبـحـان از بـهـتـريـن و پـاكـيـزه تـريـن اعمال نزد پروردگار و خصلت خوب مؤ منان و صالحان و نشان همنشينى با محبوب واقعى بوده و مايه شرافت و رستگارى انسان مى باشد. به فرموده قرآن ياد خدا مؤ من را همواره در اوج و تعالى نگه داشته و در سختى ها، آرامش و قوت قلب مى بخشد.66
يـاد خـدا در دل و جـان مـجـاهـدان صدر اسلام جارى بود و زرق و برق زندگى دنيا هرگز ايـشـان را از يـاد خـدا بـازنـمـى داشـت . ايـن مـؤ لفـه و ويـژگـى بـراى مـجـاهـدان فـى سـبـيـل اللّه در مـيـدان نـبـرد بـسـيـار كارساز بود؛ چرا كه جهاد و دفاع آرامش و قوت قلب بـسيار مى طلبد. خداوند متعال نيز رزمندگان اسلام را توصيه مى كند به هنگام برخورد با دشمن ، خدا را بسيار ياد كنند تا پيروز و رستگار شوند.67
مـجـاهدان صدر اسلام با زنده نگاه داشتن ياد خدا در دلهايشان و مداومت بر آن ، بر قوّت و قدرت روحى و معنوى خويش مى افزودند. بى گمان اگر روح و جان آنها با ياد و نام خدا لبـريـز نـمـى شـد، از عـهـده آن امـتـحـانـهـاى سـخـت و مشكل پيروز برنمى آمدند.
هـنـگام پيكار دو سپاه ايمان و كفر، آنچه مسلمانان مجاهد را در برابر كافران برترى مى بـخـشـيـد، ايمان خالص و ياد خدا بود كه به صورت ذكرهاى متعددى مانند اللّه اكبر و لا اله الاّ اللّه ابـراز مـى گـشـت . وقـتـى ايـن اذكار در فضاى عطرآگين جبهه مى پيچيد، پتك نابودى بر فرق دشمن كوبيده مى شد و آنها را به خاك مذلّت مى نشاند.

3 ـ 2. صبر

صبر خصلتى است كه با سرنوشت ايمان انسان گره خورده است و از پايه هاى ايمان مى بـاشـد.68 امـام صـادق (ع ) صـبر در ايمان را به منزله سر در بدن مى داند69 و پيامبر اكـرم (ص ) صـبـر را نـصـف ايـمـان بـرمـى شـمـارد.70 خـداونـد مـتـعـال در كـتـاب وحـى مـؤ مـنـان را بـه صـبـر و پـايـدارى فـراخـوانـده 71 و آن را از عوامل پيروزى آفرين برمى شمارد.72
رزم آوران صـدر اسـلام كـامـل تـريـن مـصـداق صـابـران هـسـتـنـد كـه خـداونـد متعال از آنها با عنوان ((راست پيشگان و پرهيزكاران )) ياد مى كند.73
پيش از هجرت دشمنان اسلام براى نابودى دين اسلام از هيچ كوششى دريغ نورزيدند، از اسـتـهـزاء و تـكـذيب و زخم زبان گرفته تا تهديد و آزار و اذيت و ديگر ناملايمات ؛ اما مجاهدان راستين با اقتدا به پيامبر عظيم الشاءن اسلام ، هر يك چون كوهى استوار پايدار ماندند و نقشه هاى شوم دشمنان را نقش بر آب ساختند.
پـس از هـجـرت نيز مسلمانان صبر و پايدارى را پيشه خود ساختند. جنگ خندق ، همزمان با فـصل سرما و كمبود مواد غذايى در مدينه بود، رزمندگان پوشاك و خوراك مناسب نداشتند و رسـيـدن كمك از خارج شهر نيز ميسّر نبود. در چنين شرايط دشوارى مسلمانان طريق صبر را پـيـش گـرفـتـنـد و بـا پـايدارى خويش پيروزى بزرگى را براى لشكر اسلام رقم زدند.

4 ـ 2. شجاعت و دلاورى

از اوصافى كه قرآن كريم مجاهدان و رزمندگان صدر اسلام را بدان مى ستايد، شجاعت و دلاورى اسـت .74 قـرآن كـريـم در آيـاتـى (تـوبـه : 24، حـجـرات : 15) بـه مـبـارزه با عـوامـل سـسـتى آور پرداخته و خوى شجاعت و فداكارى در راه خدا را در ژرفاى جان مجاهدان مسلمان رسوخ مى دهد.75
رزمندگان صدر اسلام بدون هراس از سلاح و تجهيزات دشمن و شمار زياد نيروهاى آنها، بـا تـوكـل بـه خـدا و بـا نـقشه حساب شده بر لشكر دشمن يورش مى بردند و بى هيچ پـروايـى بـه اسـتقبال از خطرهاى بى شمار نبرد مى رفتند.76 بر همين اساس شجاعت و قـوت رزمـنـدگـان اسـلام ، كـه از ايـمـان راسـخ آنـهـا سـرچـشـمـه مـى گـرفـت ، از عوامل پيروزى سپاه اسلام محسوب مى شد.
شـجـاعت و دلاورى سبب تقويت روحيه مجاهدان ، و تقويت روحيه سبب شكيبايى آنها در مبارزه بـا سـخـتى ها و تحمل دشواريها مى گشت . آنان در نبردها با عزمى راسخ و شجاعتى بى نـظـيـر مـى جـنـگيدند؛ چرا كه راه خود را منتهى به يكى از دو هدف پيروزى يا شهادت مى ديـدنـد. ايـن اهـداف كـه قـرآن از آن بـا عنوان ((إ حدَى الحُسْنَيَيْن )) ياد مى كند77 هر دو براى آنها نيك و سعادت آفرين بود.
هـدف هـمـه مـسـلمـانـان در آن دوره ، اعـتـلاى كـلمـة اللّه و تـلاش بـراى مـاندگارى اسلام و بـرافـراشـتـن پـرچـم صـلح و عـدالت مـيـان هـمه انسانها بود. اينها هدفهايى بودند كه مـسـلمـانـان بـه آن ايـمـان كـامـل داشـتـنـد و براى تحقق آنها بدون هراس و واهمه از چيزى ، شجاعانه و با تمام توان خويش به مبارزه مى پرداختند.

5 ـ 2. ايثار و فداكارى

ايثار از ارزشهاى متعالى اسلامى و به معناى از خود گذشتن و ديگران را بر خود ترجيح دادن اسـت . مـراد از ايـثـار و فـداكـارى ايـن اسـت كـه انـسـان از آنچه خود به آن نياز دارد، جـوانـمـردانـه بگذرد و به نيازمندان بدهد. از آنجا كه انسان طبعا موجودى خودمحور است ، ايـن كار بسيار مشكل است و ليكن ميوه شيرينى دارد كه حلاوت آن را تنها مردان ايثارگر و فداكار مى چشند و مى فهمند.78
خداوند سبحان در قرآن كريم ، ايثار و از خود گذشتگى مؤ منان را در راه پاسدارى از دين خود مى ستايد و برترين توصيفها و پاداشها را براى آنان قرار مى دهد.79
رزمـنـدگـان سـلحـشـور و درس آمـوخـتـگـان مـكـتـب وحـى بـا تـاءسـى بـه سـيـره رسـول اللّه (ص ) ـ به عنوان اسوه حسنه ـ در معامله با پروردگار خود جلوه هاى زيبايى از ايـثـار،از خـود گـذشـتـگـى و پـيـشـگـامـى در جـانـفـشـانـى و تحمل شدائد را آفريدند و در صفحات زرّين تاريخ اسلام به يادگار گذاشتند كه به برخى از آنها اشاره مى شود.
ايـثـار و از جـان گـذشـتگى حضرت على (ع )، بزرگ ايثارگر تاريخ ، در ((ليلة المبيت ))80 بـرجسته ترين جلوه تجلى اين ارزش اسلامى در صدر اسلام است . مولاى متقيان على (ع ) بـراى نجات جان امام خويش ، جان خود را در معرض تهديد بزرگ كفار قرار داد و در حـالى در بـستر پيامبر خوابيد كه چهل نفر از كفّار با شمشيرهاى آخته در انتظار حمله به پيامبر كمين كرده بودند.
ايـثـار و فـداكـارى مـجاهدان صدر اسلام همواره ايثار جان نبود. آنها علاوه بر جان خويش ، مـال خـويـش را نـيـز در راه اسـلام بـخشيدند. به هنگام هجرت مهاجران از مكه به مدينه اين حـقـيـقـت جلوه آشكارى داشت ؛ آن هنگام كه انصار عاشقانه آغوش بر مهاجران گشودند و با آنـكـه بـسـيـارى از آنـهـا، خـود نـيـازمـنـد بـودنـد، خـانـه و كـاشـانـه و اموال خويش را با مهاجران قسمت كردند. قرآن كريم در آياتى اين ايثار و فداكارى انصار را مى ستايد.81 مهاجران نيز ايثارگرانى بودند كه تمام زندگى خود را در مكه به جا گـذاشـتـند و به مدينه آمدند. برخى از آنها در عهد جاهليت از ثروتمندان مكه بودند ولى با قبول اسلام همه مالشان را از دست داده بودند.
ـ بـا انعقاد پيمان اخوت در مدينه ، عبدالرحمان بن عوف با سعد بن ربيع پيمان برادرى بـسـت . سـعـد (كـه از انـصـار و سـاكـن مدينه بود) تمام مالش را با عبدالرحمان بن عوف تقسيم كرد و حتى يك زنش را نيز طلاق داد و به ازدواج عبدالرحمان درآورد.82 چنين صحنه هـاى بـاشـكـوهـى تـنها در تاريخ درخشان صدر اسلام و در گفتار و كردار مجاهدان مسلمان ايثارگر بروز يافته است . در جنگ تبوك وقتى مسلمانان با كمكهاى مالى خود به تجهيز سپاه اسلام در برابر روميان مى پرداختند، برخى از تهيدستان نيز با آنكه زاد و توشه و مـركـب كـافـى در اخـتـيـار نـداشـتـنـد بـا كـار كردن كمك كردند تا در اين كار خير سهيم باشند.83
در ((غـزوه ذى قـِرَد))84 سـعـد بـن عـبـاده بـا آنـكـه از جـانـب رسول اللّه ماءمور شده بود جهت حفاظت از مدينه در شهر بماند، باز هم پنج بار شتر و ده راءس شتر به لشكر اسلام بخشيد. وقتى رسول خدا(ص ) متوجه شد رو به قيس بن سعد كـرد و فـرمـود: اى قـيـس ! پـدرت تـو را سـواره بـه جـبـهـه اعـزام كـرد و بـا ارسـال مـواد غـذايـى مـجاهدان را تقويت نمود. خود نيز مدينه را از تعرض دشمن حفظ كرد، خدايا سعد و آل سعد را رحمت نما.85

6 ـ 2. عزّت و كرامت

از ارزشـهـاى مهم اخلاقى ؛ و به تعبير استاد شهيد مرتضى مطهرى ، محور اخلاق اسلامى 86، عزت و كرامت نفس است . عزّت به معناى شرافت ، از سرمايه هاى ارزشمند انسان مؤ من اسـت ؛ چرا كه قرآن مجيد آن را منحصر در خدا، پيامبر و مؤ منان كرده است .87 احساس عزّت و سربلندى و بزرگوارى روح ، آدمى را به فضيلت سوق داده ، از پستى ها و رذيلتها بركنار مى دارد.88
مهمترين راه دريافت عزّت ، اطاعت از خداوند عزيز است ؛ چرا كه هر چه انسان به منبع عزّت نـزديـكـتـر شـود، عـزّتـش افـزون مـى گردد. پيكار در راه خدا نيز عزّت آفرين است . به فرموده پيامبر(ص ) مجاهد هم خود به قلّه سرافرازى و عظمت صعود مى كند و هم راه مجد و بـزرگـوارى را براى آيندگان هموار مى سازد.89 امام مجاهدان ، حضرت على (ع ) نيز آن گـاه كـه از مـنـزلت و جـايـگـاه رفـيـع جـهـاد سخن مى گويد، فلسفه وجوب آن را عزّت و ارجمندى اسلام ، و رويگردانى از آن را مايه ذلّت و خوارى اسلام مى داند.
مـجـاهدان صدر اسلام كه عزّت و سرافرازى اسلام را در جهاد جستجو مى كردند، لحظه اى نياسودند و در اين راه رشادتهايى از خود بروز دادند كه قلم ها از بيان آن عاجزند.
در نـبـرد مـوتـه ، وقتى برخى از مسلمانان از اعزام لشكر قدرتمند و پرتوان روميان با خبر شدند، نسبت به ادامه مسير دچار ترديد گرديدند. در اين هنگام عبداللّه بن رُواحه كه فرمانده دوم سپاه اسلام بود، با سخنانى عزّت اسلام را به آنان يادآور شد و آنان را به ايـسـتـادگـى و مقاومت و دفاع از اسلام عزيز فراخواند: ((اى مسلمانان ! به خدا سوگند ما هرگز با تكيه بر افزونى نيرو و بسيارىِ تجهيزات جنگ نكرده ايم بلكه با اعتماد به اسـلام ، كـه بـه مـا عـزّت بـخـشـيـده است ، جنگيده ايم ؛ اكنون نيز آماده شويد و به دشمن بتازيد.))90 7 ـ 2. بى رغبتى به دنيا
يـكـى از مـبـاحـث عـمـده و راهبردى اسلام ، كه در قرآن كريم و سيره معصومين مورد توجه و اهـتـمـام قـرار گـرفـتـه ، بـى مقدارى و بى وزنى دنيا در برابر آخرت است . از دنيا با عنوان متاع قليل ياد شده 91 كه اسباب آزمايش و امتحان بشر قرار داده شده است .92
از نـظـر قـرآن دنـيـادوسـتـى و دل خـوش كـردن بـه حـيـات دنـيـا، شوق جهاد و دفاع را در دل مـى مـيـرانـد93 و عـامـل شـكـسـت خـواهـد بـود.94 در مـقـابـل بـى اعـتـنـايـى بـه دنـيـا و فـريـفـتـه نـشـدن بـه جـلوه هـاى زودگـذر آن از عـوامـل پـيـروزى در صـحـنـه نـبـرد اسـت . آن كـس كـه دل بـه مـحـبـت دنـيـا و زخـارف آن نـسـپـرد، بـه گـاه نـبـرد، سـبـكـبـال و مـشـتـاق لبـاس رزم مـى پـوشـد و بـه آسـانـى از تـعـلّقـات دنـيـايـى دل مى كَند.
از ويـژگـى هـاى مـجـاهـدان راسـتـيـن صـدر اسـلام كـوچك شمردن و بى اعتنايى به دنيا و دل بـريـدن از مـظـاهر فريبنده آن بود. حنظله جوانى تازه داماد بود. شبى كه عروس به خـانـه آورد كـوس جـنـگ احد نواخته شد. او كه عاشق جهاد و شهادت بود، همسر جوان خود را هـمـراه تـمـام لذّتـهـاى زنـدگـى در خـانـه گـذاشـت و بـا رسول خدا(ص ) عازم جهاد با لشكر كفر شد. حنظله كه مشتاقانه به جنگ آمده بود، براى ايـنـكـه از لشـكـر اسـلام عـقـب نـيـفـتـد فـرصـت غـسـل جنابت نيافته بود. پس از شهادتش ‍ رسـول خـدا(ص ) فـرمـود: حـنـظله را ملائكه غسل دادند؛ از اين رو به حنظله غَسيلُ الملائكه شهرت يافت .95 جالب است بدانيد هم پدر حنظله (ابوعامر) مشرك و فاسق بود و هم پدر هـمسر حنظله (عبداللّه ابن ابىّ)، كه سركرده منافقان بود. ليكن اين مسلمانان راستين ، جهت اعتلاى كلمة اللّه روى در روى پدرانشان ايستادند و راه حقيقت و رستگارى در پيش گرفتند. گفتنى است كه فرزند اين شهيد بزرگوار نيز بعدها از سرداران رشيد اسلام گشت .
در صـحـنـه كـربـلا نـيـز گـروهـى نـتـوانـسـتـنـد از دنـيـا و مـظـاهـرش دل بكنند، اما ياران حسين بن على (ع ) بر دنيا و همه زيباييهاى فريبنده اش چشم بستند و بـنـدگـى حق تعالى و عشق و سرسپردگى به امام خويش ‍ را بر تعلقات دنيوى ترجيح دادنـد تـا هـمـان گـونه كه در بسيارى از ارزشهاى الهى مصداق و نمونه شدند، در مورد بى اعتنايى به دنيا و زخارف آن نيز الگويى شايسته باشند.

8 ـ 2. مقاومت و ايستادگى

رزمندگان و پاسداران مسلمان هيچ گاه نبايد مرعوب قدرت و شوكت ظاهرى دشمنان شوند؛ نـبـايـد از عـِدّه و عـُدّه دشـمن بهراسند؛ بايد گوش به وعده هاى الهى سپرده و راه مقاومت و مـجـاهـدت در پـيـش گـيرند. اين مهم در منابع دينى بسيار مورد تاءكيد قرار گرفته است .96
از ديگر جلوه هاى ارزشمند سپاه اسلام ، تبلور فرهنگ مقاومت و ايستادگى در اعماق مجاهدان مـسـلمـان بـود كـه بـه واسطه بهره مندى از اين ويژگى صحنه هاى زيبا و پرشورى را خـلق كـردنـد و بـر سـخـتـى ها فائق آمدند. رزمندگان اسلام هرگاه احساس مى كردند گاهِ مقاومت و ايستادگى در برابر دشمن است دريغ نمى ورزيدند.
ايـن ويـژگـى در دوران پيش از هجرت جلوه بيشترى داشت . در آن دوران به واسطه فشار فـراوان مـشركان و كفار، مسلمانان در سخت ترين شرايط بودند و ايمان و استقامت جانانه آنها باعث ماندگارى دين اسلام شدند. برخى ، از مسلمانان در اين دوران ، تمام زندگى و خـانه و كاشانه خود را رها كرده و به حبشه مهاجرت نمودند و برخى از آنها نيز در زير شكنجه هاى كفار و مشركان جان به جان آفرين تسليم كرده و شربت شهادت نوشيدند.
خـانـواده عـمـّار يـاسـر از جمله كسانى بودند كه تا آخرين لحظات عمرشان بر سر عقيده شـان ايـستادند و به عنوان اولين شهداى اسلام نامشان را براى هميشه در تاريخ جاودانه سـاخـتند. خانواده ياسر خانواده استقامت و پايدارى بود. پيامبر به آنان فرمود: ((خاندان ياسر! پايدارى كنيد. جايگاهتان بهشت است .))97
ايـسـتـادگـى و مـقـاومـت مسلمانان پس از هجرت نيز ـ به ويژه در عرصه هاى نبرد حق عليه بـاطـل ـ تـداوم داشـت . بـه هـنـگـام نبرد احد، پس از سقوط تنگه و حمله دشمن ، بسيارى از لشكريان اسلام پا به فرار نهادند؛ اما برخى از مجاهدان راستين همانند حضرت امير(ع ) و ابـودجـّانـه انـصـارى ، مـردانـه در مـيـدان كـارزار بـاقى ماندند و در دفاع از جان مقدس رسـول اللّه (ص ) فـداكـارى و اسـتـقـامـت شايانى از خود نشان دادند. در اوج نبرد، وقتى پـيـامـبـر مـجـروح شد و خون بر چهره مباركش جارى شد، ابودجّانه تن خود را سپر باران تيرهايى ساخت كه وجود پيامبر را نشانه رفته بودند.98

3. ويژگيهاى عبادى مجاهدان صدر اسلام

1 ـ 3. اهتمام به نماز

نـمـاز در مـيان عبادتها، از مهم ترين عبادات است و اهميت و جايگاه بلند آن در دين اسلام بر هـيـچ كـس پـوشـيـده نيست . در روايات اهل بيت (ع ) از آن به عنوان راءس اسلام ،99 ستون خـيـمـه ديـن و موجب تقرب اهل تقوا به خداوند100 ياد شده است . نماز با روح ، برترين يـاد خـدا101و عـامـل بـرقـرارى ارتـبـاط بـا ذات اقـدس الهى است ؛ سدّى است در برابر گـنـاهان و وسيله شستشوى سيّئات و غفران و آمرزش الهى . خودبينى و غرور را در انسان مى شكند و با يادآورى مرگ و قيامت او را از عصيان و گناه بازمى دارد.102
خداوند از مؤ منان مى خواهد به گاه سختى ها در كنار استقامت و پايدارى ، از نماز استعانت جـويـنـد.103 مـجـاهـدان صـدر اسـلام ايـن فـرمـان الهـى را بـه شـايـسـتـگـى عـمـل كـردنـد. آنـهـا در سـخـتـى هـاى نـبـرد بـه نـمـاز پناه مى بردند و با ركوع و سجود خالصانه و خاشعانه ، روح خويش را صلابت و استوارى مى بخشيدند.
بـه هـنـگـام بـازگـشـت از غـزوه ذات الرقاع 104 پيامبر دو سرباز به نامهاى ((عباد)) و ((عمار)) را ماءمور حفاظت از دهانه درّه اى كرد كه مسلمانان در آن استراحت مى كردند. عباد از تاريكى شب استفاده كرد و مشغول نماز و راز و نياز با خداى خود شد. در اين هنگام مردى از قـبـيـله غـطـفـان كه در تعقيب مسلمانان بود، از نقطه مخفى تيرى بر پاى عباد زد. عباد به قـدرى غرق مناجات با خدا بود كه سوزش تير را كمتر احساس كرد و تير را از پاى خود درآورد و بـه نمازش ادامه داد. ولى مرد غطفانى تا چند بار به تيراندازى ادامه داد و عباد مـجـبـور شـد نـمـازش را پايان برساند و عمّار را بيدار كند. منظره رقت بار عباد، عمار را مـنـقـلب كـرد و بـا لحـن اعـتـراض گـفت : چرا در آغاز كار بيدارم نكردى ؟ نگهبان زخمى در پـاسـخ گـفـت : ((مـن در حـال مـنـاجـات بـا پروردگار خود بودم و سوره اى از قرآن را مى خـوانـدم كه ناگهان تير اول اصابت كرد. لذت مناجات و شيرينى آن ، مانع از آن شد كه نمازم را قطع كنم . اگر پيامبر حفاظت اين نقطه را بر عهده من نگذاشته بود، هرگز نماز و سـوره اى را كـه مى خواندم قطع نمى كردم و جان خود را در طريق مناجات با خدا از دست مى دادم پيش از آنكه آهنگ بريدن نماز كنم .))105

2 ـ 3. دعا و نيايش

دعا و نيايش از ضروريات آيين اسلام و ركنى از اركان به هم پيوسته نظام توحيدى است ؛ عـبـادتـى ارزنـده و شـورآفـريـن كـه هـمـانـنـد نـمـاز و قـرآن ، دل مـرده و بـى روح را زنـده و آبـاد مـى كـنـد؛106 از الطـاف بـى كـران الهـى نـسبت به مخلوقات و بارِ عامى است كه هر موجودى در هر موقعيّتى مى تواند خداى خويش را به هر زبـانـى بـخـواند و خداوند هم ندايش را پذيرا باشد.107 جهاد در راه خدا از مواردى است كـه ارتـبـاط تـنـگـاتـنـگ مـجـاهـد بـا خـداى مـتـعـال را مـى طـلبـد؛ كـانـال ايـن ارتباط نيايش ‍ است . چرا كه دعا و نيايش بيدار كننده روح خروش و عصيان در برابر ظلم و جور و ايجاد كننده شجاعت توكل به مبداء قدرت است .108
مـجـاهدان فى سبيل اللّه آن گاه كه در برابر دشمن قرار مى گرفتند خاضعانه دست به دعـا بـرمـى داشـتـنـد و طـبـق فـرمـوده قـرآن 109 از خـداونـد مـتـعـال ، پـايـدارى ، ثـبـات قـدم ، روحـيـه و پـيـروزى مـى طـلبـيدند. در نبرد بدر وقتى رزمندگان اسلام دشمن را به لحاظ نيرو و ادوات رزمى از خود قويتر ديدند، گرد هم جمع شـده ، مـشـغـول نـيـايـش شـدنـد و گـفتند: پروردگارا! ما را بر دشمنان خود پيروزى ده . خداوند نيز آنها را يارى بخشيد.110
مجاهدان مسلمان با دعا روح خود را شاداب ساخته و با استغاثه به درگاه الهى از امدادهاى غـيـبـى خـداونـد بـهره مند مى شدند. با مرورى گذرا به جنگهاى صدر اسلام اين موضوع روشـن مـى گـردد. رسـول اكـرم (ص ) نـيز صحنه هاى زيباى جهاد در راه خدا را با نيايش مـخـلصـانـه خـويـش مزيّن مى كرد و احساسات پر ارج خداجويى را با زبان دعا بيان مى فرمود.111

3 ـ 3. انس با قرآن

قـرآن كـتـاب خـدا و پيام او براى خدايى شدن انسانهاست . قرآن نور است ؛ چراغ هدايتگر انـسـانـهـا در ظـلمـت دنيا؛ نسخه شفابخش حكيم بى همتا براى بشريت . سراسر قرآن ذكر خداست و تلاوت و تدبر در آن انسان را به ياد خدا مى اندازد.
انـس رزمندگان اسلام با قرآن كريم از مصاديق ياد خدا به گاه رزم و نبرد بود. آنها با تـلاوت قـرآن ، جان تشنه خود را از ياد خدا لبريز مى ساختند و خلعت لطافت و سبكبالى بر قامت روح خويش مى پوشاندند. اين فرزانگان بى نظير با تلاوت قرآن با خدا راز و نياز مى كردند و با عمل به دستورات آن ، سرافرازى دنيا و آخرت را براى خويش رقم مى زدند.

4. ويژگيهاى نظامى مجاهدان صدر اسلام

1 ـ 4. نظم و انضباط

نظم ، هماهنگى و انضباط پايه نظاميگرى و به منزله روح و جان سپاه است ؛ تا جايى كه هـيـچ لشـكـرى ، هـر چـنـد بـرخـوردار از نـيـرو و تـجـهـيـزات فـراوان ، بـدون انـضـبـاط كـامـل پـيـروز نـمـى شـود.112 ديـن اسلام از مجاهدان مى خواهد كه در مواضع خود ثابت و اسـتـوار بـمـانـنـد و ضـمـن اطـاعـت كـامـل از دسـتـورات فـرمـانـدهى ، از بى نظمى و نزاع بپرهيزند.113
تـاريـخ اسلام نشان مى دهد كه در جنگهاى صدر اسلام ، مجاهدان مسلمان با نظم و انضباط كامل حضور يافته و با ايمان و اعتقادى كه به هدف و راه خويش داشتند، پيروزى را از آن خـود مى ساختند. رسول خدا(ص ) و اميرمؤ منان (ع ) در جنگها، افراد لايق را به فرماندهى بـرمـى گـزيـدنـد و مـسائل امنيتى ، استقرار، سازماندهى ، آرايش نيرو و... را از نظر دور نمى داشتند، دستورات خود را پيگيرى كرده و در صورت تخلّف متخلفان را بازخواست مى كـردنـد و در صـورت ضـرورت مراسم رژه برپا مى كردند. همه اينها با نظم و انضباط خـاصـى صـورت مـى گـرفـت . چـنـان كـه پـيـش از درگـيـرى در مـيـدان احـد، رسول خدا(ص ) شخصا مشغول تنظيم صفوف رزمندگان اسلام شد.114
سـپـاه اسـلام بـا وجـود آنـكـه از قـبـيـله هـاى گـونـاگـون شـكـل گـرفـته بود، تشكيلات بسيار منظمى داشت . هر قبيله فرمانده جداگانه اى داشت و هـمـه فـرمـانـدهـان زيـر نـظـر فـرمـانـدهـى كـل (كـه بـر عـهـده شـخـص رسول الله (ص ) بود) انجام وظيفه مى كردند. انسجام سپاه اسلام به واسطه رعايت نظم و انـضباط نظامى و اطاعت از فرماندهى بود كه همانند رشته اى مسلمانان را به هم پيوند مى داد.

2 ـ 4. اطاعت پذيرى

اطـاعـت و فـرمـانـبـردارى از فرماندهى و دستور مافوق و سرپيچى نكردن از آن ، يكى از امـور حـيـاتـى و از وظـايـف نـيروهاى مسلح به شمار مى آيد. اين موضوع در منابع اسلامى مـورد تـاءكـيـد و اهـتـمـام قـرار گـرفـته است .115 البته اين اطاعت پذيرى داراى حدود و ثغورى است و نبايد به نافرمانى خدا و مخالفت با دستورات مسلّم شرع منتهى شود. اين مـؤ لفـه نـقـش بـسـيـار مـهـمى در پيروزى و شكست دارد. محترم شمردن دستورات مافوق و اجتناب از خودراءيى و احساسات نابه جا ضامن موفقيت و پيروزى است و مجاهدان راستين و حـقـيـقى صدر اسلام به اين زيور آراسته بودند؛ به گونه اى كه فرمانبردارى آنها از دسـتـورات رسول اللّه نمونه بارز و عالى تبعيت از مقام فرماندهى بود. آنان با اشتياق كامل و خلوص شگفت انگيز و شوق و طيب خاطر بسيار، در اجراى فرمانهاى فرمانده خود مى كوشيدند116 و لشكرى به معناى واقعى كلمه ((اطاعت پذير)) بودند.
به هنگام نبرد بدر، عده اى از صحابه را رعب و وحشت فراگرفت ؛ چرا كه آنان قريش را شـكـسـت ناپذير مى انگاشتند. مِقداد مجاهد راستين ، با مشاهده اين وضع به پا خاست و با سـخـنـان گـرم و آتـشـيـن خـود، روحـيـه مـتـزلزل مـسلمانان را ثبات بخشيد. وى خطاب به رسـول خـدا(ص ) چـنين گفت : (( ... اى رسول خدا! ... سوگند به خدايى كه تو را به حق بـرانـگـيـخـت ، اگـر فـرمـان دهـى به ميان آتش رويم ، يا خود را بر خار مغيلان افكنيم ، فـرمـانـت را بـه جـان و دل پـذيـرايـيـم . مـا هـرگـز سـخـنـى را كـه بـنـى اسـرائيـل بـه موسى گفتند به شما نمى گوييم ... به كمك پروردگارت جنگ كن ما نيز همراهت مى جنگيم !))117
سعد بن معاذ (رئيس قبيله اوس ) هم رو به پيامبر چنين گفت : ((به خدايى كه تو را به حق بـه پـيـامـبـرى مـبـعـوث كرده است ، اگر بخواهى ما را به دريا بريزى و خود پيشرو ما باشى همراه تو به دريا مى رويم و يك تن از ما سرپيچى نمى كند.))118

3 ـ 4. حفاظت اطلاعات

يـكـى از عوامل مهم و عمده براى نيل به پيروزى در نبردها، گردآورى اطلاعات از نيروها و اهداف نظامى دشمن و حفاظت اين اطلاعات است . اسلام افشاى اسرار نظامى را منع كرده و آن را نـشـانـه نـفـاق مـى دانـد؛ هـمچنين از مسلمانان خواسته شده است اطلاعاتى را كه ايمنى و سلامت مؤ منان در گرو آن است ، پنهان دارند و افشا نسازند.119
اطـلاعـات و حـفـاظـت آن در برنامه ريزى صحيح و غافلگيرى دشمن بسيار مؤ ثر بوده و جـنـگـهـاى صـدر اسـلام ايـن حـقـيقت را روشن ساخته است . مجاهدان صدر اسلام به صورت نـفوذى ، گشت و ديده بانى اطلاعات لازم را از منابع مختلف گرفته و گزارش مى دادند. عـبـاس بـن عـبـدالمـطـلب عـمـوى پـيـامـبـر، عـامـل نـفـوذى رسول خدا(ص ) در قلب حكومت مشركين (مكه ) بود و همو بود كه خبر حركت مشركان و ميزان تـجـهـيـزات و تـوان رزمـى دشـمـن را پـيـش از غـزوه احـد بـه اطـلاع رسول اللّه (ص ) رساند و باعث شد لشكر اسلام غافلگير نشود.120 در واقع عباس با اطلاع رسانى به موقع امتياز غافلگيرى را از دشمن گرفت .

4 ـ 4. آمادگى رزمى

قـرآن بـا فرمان جهاد121 مساءله آمادگى رزمى و فراهم ساختن تجهيزات جنگى را مطرح مـى سـازد122 رسـول خدا(ص ) به آموزش و تمرينهاى رزمىِ مورد نياز رزمندگان اسلام بـسيار اهميت مى داد و آنها را به اين كار تشويق مى كرد.123 تيراندازى و اسب سوارى و شـنـا و فـراگيرى آن مورد تاءكيد رسول اللّه بود. مجاهدان صدر اسلام با تيراندازى ، سواركارى و ساير تمرينات نظامى ، آمادگى بدنى خود را براى مقاومت و ايستادگى در شـرايـط دشـوار احتمالى حفظ مى كردند. تشكيلات تاكتيكى مناسب در نبردها باعث مى شد پشتيبانى لازم در تاءمين نيروها به عمل آيد و دشمن را از غافلگيرى محروم سازند.
جـنـگ تـبـوك شـايـد بـارزتـريـن جـلوه آمـادگـى بدنى و توان رزمى مجاهدان مسلمان بود. مـشـكـلاتـى كـه سـپـاه اسـلام تـحـمـل كـردنـد، بـسـيـار بود. رزمندگان اسلام مدينه را در فـصـل رسيدن ميوه ها ترك گفتند؛ در شدت گرماى تابستان ، مسافتى دراز و پر مشقت را در صـحـراى شـبـه جـزيـره عـربـسـتـان پـيـمـودنـد و بـراى زمـانـى دراز تـشـنـگـى را تحمل كردند.

5 ـ 4. شوق جهاد

جـهـاد يا مجاهده ، بذل جهد و تلاش و به كارگيرى همه توان در راه دفع دشمن است . مكتب حـيـاتـبـخـش اسـلام بر جهاد و مقاومت به عنوان چراغ رهگشاى مظلومان تكيه كرده و آن را از تكاليف مهم مسلمانان در حراست از دين و كيان خويش مى داند.
شوق جهاد فى سبيل اللّه از ارزشهاى بلندى است كه تنها مؤ منان حقيقى بدان آراسته اند. مـؤ مـنـان راسـتـيـن بـر خـلاف عـافـيت جويان به ظاهر مؤ من ، براى جهاد و دفاع در راه خدا اشـتـيـاقـى وافـر دارنـد. خـداونـد مـتـعال نيز آنها را پاداش بزرگ وعده داده است .124 از ارزشهاى اخلاقى كه قرآن كريم براى مؤ منان برمى شمارد، شوق به جهاد در راه خداست . ايـن روحـيه و ويژگى چنان در ميان مجاهدان صدر اسلام شايع بود كه مؤ منانى كه ـ در بعضى مواقع و به دلايلى ـ نمى توانستند در صحنه نبرد حضور يابند، سخت غمگين مى شدند و به فرموده قرآن اشك از ديدگانشان جارى مى شد.125
پـيـش از غـزوه تـبـوك ، گـروهـى از مـؤ مـنـان پـاك دل بـه شـوق شـركـت در نـبـرد، نـزد رسول خدا(ص ) آمدند و چون فقير بودند و مركبى نداشتند، از حضرت خواستند تا براى آنـان مـركـبـى تـهـيـه نـمـايـد تـا در ايـن جـهـاد مـقـدس شـركـت نـمـايـنـد. وقـتـى رسول خدا(ص ) پاسخ منفى به آنها داد اين گروه از مشتاقان جهاد، ازاينكه توفيق جهاد از آنـهـا سـلب شـده ، اشـك حـسـرت ريـخـتـه و گـريـان و اسـفـنـاك از نـزد رسول خدا بيرون آمدند. اين گروه در تاريخ اسلام به بكّائون مشهور شدند.126
پـيـش از نـبـرد احـد نـيـز فـردى بـه نـام عـمـرو بـن جـمـوح كـه پـايـش لنـگ بـود، نـزد رسـول الله (ص ) آمـد و عـرض كرد: ((يا رسول الله (ص ) پسرانم مرا به واسطه لنگ بـودنـم از رفـتـن بـه جـنـگ بازمى دارند به خدا سوگند من اميد دارم با همين پاى لنگ در بهشت قدم بزنم .))127

نتيجه

مـجـاهـدان صـدر اسـلام بـر اسـاس آمـوزه هـاى قـرآنـى ، ارتـبـاط خـود را بـا خـداونـد مـتـعال نزديك و استوار كرده بودند. اين ارتباط كه با ياد خدا ـ به وسيله نماز و انس با قـرآن و دعـا و راز و نـيـاز ـ و نـيـز اخـلاص ورزى و تـوكـّل پـديد مى آمد، آرامش را بر گستره جانشان چيره مى ساخت و از امداد و نصرت الهى بـهـره مند مى ساخت . همين ارتباط وثيق آنان را مشتاق ديدار دوست و نظر به ((وجه اللّه )) مى كرد؛ اشتياقى كه آغازش بى اعتنايى به دنيا و سرانجامش شهادت طلبى بود.
رزمـندگان دلير اسلام از قرآن فراگرفته بودند كه به يكديگر مهر و محبت ورزيده و اخـوّت و هـمـدلى پـيـشـه كـنـنـد. ايـن مـحـبـت و عـشـق ژرف ، ايـثـار و فـداكـارى را بـه دنـبـال داشـت ؛ ايـثـارى كـه از انـدك انـدوخـتـه مـالى تـا گـوهـر نـفـيـس جـان را شامل مى شد. آنها همچنين در برابر دشمن استوار بوده و صبر و استقامت را در اوج زيبايى به تصوير كشيدند؛ شجاعت و دلاورى را بر قله بلند افتخار نشاندند و عزت و كرامت را شكوهى سترگ بخشيدند.
ايـن ويـژگى هاى ممتاز، كه از مجاهدان صدر اسلام سپاهى نيرومند و شكست ناپذير پديد آورده بـود، سـبـب شـد آنـان هـمچون ستارگانى پرفروغ در آسمان مكتب اسلام بدرخشند و هـمـچـنـان پـرتـوافـشـانـى نـمـايـنـد. بـر پـاسـداران عـزيـز و مـجـاهـدان فـى سـبـيـل اللّه لازم اسـت با آگاهى و شناخت ويژگى هاى ممتاز اين مردان سلحشور، و تمسك و الهـام پـذيـرى از آنـهـا، تداعى گر و احيا كننده اين ارزشها و خصلتهاى پيروزى آفرين باشند.

پي نوشت:

41. احزاب : 23.
42. حضرت امام خمينى مى فرمايند: ((ذكر فداكاريها و مجاهدات مجاهدين صدر اسلام ، نه تنها امروز بلكه تا ابد اسلام را زنده نگه مى دارد.)) (صحيفه نور، ج 8، ص 271)
43. آل عمران : 139.
44. سخنرانى امام خمينى (ره )، مورخه 25/2/1359.
45. نـهـج البلاغه ، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى ، تهران : سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، 1368، ص 46.
46. در زمـيـنـه غـزوه ((بـنـى مـصطلق )) ر.ك : جعفر سبحانى ، فروغ ابديّت ، ج 2، قم : دفتر تبليغات اسلامى ، 1366، ص 172-165.
47. مـحـمـود شـيـث خـطـاب ، شـيوه فرماندهى پيامبر(ص )، ترجمه عبدالحسين بينش ، قم : مركز تحقيقات اسلامى ، 1378، ص 286؛ سبحانى ، پيشين ، ص 170.
48. آل عمران : 122 و 160، توبه : 51.
49. مرتضى مطهرى ، بيست گفتار، تهران : صدرا، چاپ پنجم : 1358، ص 137.
50. عـبـدالواحـد بن محمد تميمى آمدى ، شرح غرر الحكم و درر الكلم ، ج 2، تصحيح سيد جلال الدين محدث ، تهران : دانشگاه تهران ، 1360، ص 414.
51. در اين زمينه ر.ك : جعفر سبحانى ، پيشين ، ص 78.
52. همان ، ص 79.
53. آل عمران : 172.
54. مـعـنـويـت ، اداره تـبـليـغـات نـمـايـنـدگـى ولى فـقـيـه در سـپـاه ، چـاپ اول ، 1386، ص 161.
55. فاطر: 35.
56. على تقى زاده اكبرى ، عوامل معنوى و فرهنگى دفاع مقدس ، ج 2 (ارزشهاى اسلامى )، قم : مركز تحقيقات اسلامى ، 1380، ص 66 .
57. نساء: 95، توبه : 20.
58. صف : 46. از رسول خدا(ص ) روايت شده است كه خداوند امت من را به واسطه ضعيفان و دعـاى آنـان و اخـلاص و نـمـازشـان پيروز مى گرداند. (غلامحسين فيض كاشانى ، محجة البيضاء، ج 8 ، ص 25)
59. طبرسى ، اعلام الورى ، بيروت : دار المعرفه ، 1399 ه‍ ـ 1979 م ، ص 195.
60. ر.ك : بقره : 154، نساء: 74، آل عمران : 169 و محمد: 47.
61. محمد بن عمر واقدى ، مغازى ، ج 1، ترجمه محمود مهدوى دامغانى ، تهران : مركز نشر دانشگاهى ، 1361، ص 15.
62. همان ، ص 21.
63. جعفر سبحانى ، پيشين ، ص 30.
64. ابن هشام ، السيرة النبويه ، ج 4، ص 22.
65. علامه امينى ، الغدير، ج 8، ص 71.
66. رعد: 28.
67. انفال : 45.
68. حـضـرت عـلى (ع ) در نـهـج البـلاغـه صـبـر را از پـايه هاى ايمان و راز كاميابى و ظفرمندى انسان برمى شمارد. (نهج البلاغه ، ترجمه شهيدى ، حكمت 153، ص 390.
69. اصول كافى ، ج 3، ص 141.
70. محجة البيضاء، ج 7، ص 106.
71. آل عمران : 200، اعراف : 87. 72. انفال : 65 و 66.
73. بقره : 177.
74. تقى زاده اكبرى ، پيشين ، ص 116.
75. محمود شيث خطاب ، پيشين ، ص 64.
76. جـنـگ بـدر نـمـونـه اى بـارز از ايـن حـقيقت است كه مجاهدان مسلمان با شجاعت و دلاورى خويش بر مشركان غلبه كرده و افتخارى بزرگ آفريدند.
77. توبه : 52.
78. ر.ك : معنويت ، پيشين ، ص 229.
79. ر.ك : حشر: 9، آل عمران : 146 و 172، توبه : 111.
80. در اين زمينه ر.ك : جعفر سبحانى ، پيشين ، ج 1، ص 425. 81. حشر: 59.
82. محمود شيث خطاب ، پيشين ، ص 86.
83. ابـن هـشـام ، سـيـرت رسـول الله ، تـرجـمـه رفـيـع الديـن اسحاق همدانى ، تهران : خوارزمى ، 1361، ص 964.
84. در اين زمينه ر.ك : جعفر سبحانى ، پيشين ، ج 2، ص 163.
85. مـحمد بن عمر بن واقدى ، كتاب المغازى ، الجزء الثانى ، بيروت : مؤ سسة الا علمى لِلْمطبوعات ، ص 547.
86. مرتضى مطهرى ، فلسفه اخلاق ، تهران : صدرا، 1366، ص 147.
87. منافقون : 8.
88. تقى زاده اكبرى ، پيشين ، ص 128.
89. حرّ عاملى ، وسائل الشيعه ، ج 11، ص 9.
90. محمد بن عمر بن واقدى ، پيشين ، ص 760.
91. رعد: 26.
92. معنويت ، پيشين ، ص 12.
93. توبه : 38.
94. آل عمران : 152.
95. ابن هشام ، السيرة النبويه ، پيشين ، ج 3، ص 79؛ واقدى ، پيشين ، ج 1، ص 197.
96. انفال : 16 و 45.
97. كنز العمال ، ج 16، ص 147.
98. سبحانى ، پيشين ، ج 2، ص 62.
99. علامه مجلسى ، بحار الانوار، ج 83، ص 218.
00. فروع كافى ، ج 3، ص 264.
101. طه : 14.
102. معنويت ، پيشين ، ص 191.
103. بقره : 153.
104. در اين زمينه ر.ك : سبحانى ، پيشين ، ص 104.
105. سـيـره ابـن هـشـام ، ج 2، ص 208 و 209. (بـه نقل از جعفر سبحانى ، پيشين ، ص 106)
106. تقى زاده اكبرى ، پيشين ، ص 60.
107. غافر: 60.
108. على مشكينى ، مصباح المنير، قم : ياسر، ص 15.
109. بقره : 250.
110. عمر الزمخشرى ، تفسير كشاف ، ج 2، تهران : آفتاب ، ص 200.
111. ر. ك : ابى الفرج جوزى ، الوفاء باحوال المصطفى ، ج 2، ص 673 .
112. عـوامـل پـيـروزى و شـكـسـت ، مركز تحقيقات اسلامى ، قم : مركز تحقيقات اسلامى ، 1378، ص 151. 113. انفال : 45 و 46.
114. واقدى ، پيشين ، ج 1، ص 163.
115. نور: 62، نساء: 59.
116. البـتـه حـق هـم هـمـيـن بـود. رسـول خـدا(ص ) فـرمـانـدهـى ايـده آل بـود كـه بـا شـكيبايى در سختى ها، شجاعت در تنگناها، مساوات در رفتار و مشورت در امـور، هـمه سپاهيان را مجذوب خويش ساخته بود و از گفتار و رفتار او تنها حق و حقيقت مى تراويد.
117. علامه مجلسى ، پيشين ، ج 19، ص 279.
118. محمود شيث الخطاب ، پيشين ، ص 119.
119. نساء: 83.
120. سبحانى ، پيشين ، ج 2، ص 32.
121. بقره : 216.
122. انفال : 60.
123. ارزيـابـى سـيـاسـى ـ نـظامى جنگهاى پيامبر اكرم (ص )، مركز تحقيقات اسلامى ، تهران : نمايندگى ولى فقيه در سپاه ، چاپ دوم : 1378، ص 139.
124. نساء: 95.
125. توبه : 92.
126. سيره ابن هشام ، ج 4، ص 161.
127. همان ، ج 3، ص 90.

منبع: فصلنامه حصون