نویسنده: لادیسلاو زگوستا (1)
ترجمه‌ی: مرضیه صناعتی

 

1. مقدمه

در کتاب‌های فرهنگ‌نویسی گاه شاهد هزاران صفحه مطلب هستیم که درباره‌ی گذشته و حال ا ین حوزه بحث شده و در انتهای کتاب تنها چند صفحه به آینده‌ی فرهنگ‌نویسی اختصاص داده شده است؛ به عبارت دیگر، پس از هزاران صفحه‌ی دقیق و مستند، در صورت لزوم، ممکن است چند سطری صرف تصورات مبهم در مورد آینده شود. فرهنگ‌نویسی در د و دهه‌ی گذشته، به عنوان فعالیتی که باعث انتشار فرهنگ‌های لغت شده با رشد زیادی همراه بوده و به همین ترتیب، در پژوهش‌های نظری و روش‌شناختی با پیشرفت چشمگیری رو به رو بوده‌ایم. در حقیقت، می‌توان گفت اکنون «عصرطلایی فرهنگ‌نویسی است»؛ بله، عصر طلایی فرهنگ‌نویسی. اما در دوره‌های تاریخی و حوزه‌های متفاوت (مانند تاریخ ادبیات، فرهنگ و غیره) وقتی صحبت از عصر طلایی می‌شود معمولاً منظور دوره‌ای تاریخی است که ابتدا با رکود و حتی انحطاط همراه بوده و سپس نقطه‌ی اوجی به دنبال داشته است. در این صورت برای آینده‌ی فرهنگ‌نویسی چه روندی را می‌توان متصور شد؟ پس‌رفت، رکود و یا پیشرفت؟

2. بررسی‌های زبان‌شناختی

فرهنگ‌نویسی مانند سایر رشته‌های اصلی یا فرعی با دیگر حوزه‌ها ارتباط دارد، صرف نظر از اینکه این حوزه‌ها به فرهنگ‌نویسی نزدیک باشند، با آن هم‌پوشی و یا رابطه‌ی سلسله مراتبی داشته باشند. این حوزه، به ویژه، با زبان‌شناسی، علوم و رایانه در ا رتباط است. در حوزه‌ی ارتباط فرهنگ‌نویسی با زبان‌شناسی پژوهش‌هایی در دهه‌ی اخیر انجام شده که بسیار سودمند بوده است. به طور کلی می‌توان گفت که مسائل مربوط به «واژگان» در دهه‌های گذشته بسیار مورد توجه بوده ا ست. در حالی که برخی از مکاتب زبان‌شناسی (مانند زبان‌شناسی سنتی تاریخی و تطبیقی، زبان‌شناسی انسان شناختی و فرهنگی، زبان‌شناسی ریشه‌شناختی، و نیز ساخت‌گرایی نقش‌گرا در مطالعه‌ی مواردی چون ظرفیت‌ها، حوزه‌های واژگانی یا روابط واژگانی) همواره به معنی شناسی و واژگان علاقه‌مند بوده‌اند، نمی‌توان انکار کرد که ساخت‌گرایی توصیفی، خصوصاً ساخت‌گرایی آمریکایی، و نظریه‌های گشتاری - زایشی بیشتر به واج‌شناسی و نحو علاقه‌مند بوده‌اند تا به حوزه‌های دیگر. تقریباً از یک دهه‌ی پیش مطلوب‌ترین تغییر در این زمینه ایجاد شد. مهم‌ترین این تغییرات برای فرهنگ‌نویسی عبارت‌اند از تلفیق حوزه‌های پژوهش نحو، معنی ‌شناسی، طبقات و قواعد واژگانی و کاربرد آنها در جمله و متن؛ مطالعاتِ شناختیِ مبتنی بر روان‌شناسی، مطالعات اشتقاقی یا مؤلفه‌ای در معنی شناسی و واژگان مانند تحقیقات مربوط به مدل تبیینی - ترکیبی. از آنجا که این پژوهش‌ها در مسیر تازه‌ای پیش می‌روند و ممکن است نتایج آنها به لحاظ نظری و عملی، همواره ارزشمند باقی بمانند، می‌توان تصور کرد دستاوردها و داده‌های ارزشمند فرهنگ‌نویسی در گذشته، در آینده نیز برای این رشته مفید تلقی شوند.
درک بهترِ معنای واژگانی و بازنمود آن نیز حوزه‌ای است که نیازمند تحقیق است. در نظریه‌ی نمونه‌ی متعارف (2) این فرضیه مطرح شده است که طبقات ارجاعی (3) (طبقات «اشیاء») مرزهای نامعیّن زیادی دارند و برخی از اعضای یک طبقه نمونه‌ی مشخص‌تر و بارزتر آن طبقه محسوب می‌شوند. تا آنجا که به زبان عام مربوط می‌شود، چنین برداشتی قطعاً صحیح است. از سوی دیگر، گرایشی به سمت خلق اصطلاحات خاص در هر سبک اداری یا فنی وجود دارد. این اصطلاحات خود به خود و به نوبت وارد زبان عام می‌شوند و به تدریج از دقت معنایی آنها کاسته می‌شود. برای تعیین رابطه میان نمونه‌های متعارف با نظام اصطلاح‌سازی به تحقیقات بیشتری نیاز است.
آنچه زبان‌شناسی در اختیار فرهنگ‌نویسی قرار می‌دهد، حداقل در معنای عام آن، بدیهی و و روشن است: توصیف دقیق واژگان در ابعاد جانشینی و همنشینی. به عنوان مثال می‌توان با کمک پژوهش‌های زبان‌شناختی کیفیت فرهنگ‌های دوزبانه، خصوصاً انواع «پویای (4)» آن (فرهنگ‌هایی که سخن‌گویان زبان مبدأ برای تولید متن در زبان مقصد از آنها استفاده می‌کنند) و فرهنگ‌های زبان آموز را در عرصه‌های زیر بهبود بخشید (البته می‌توان این وظیفه را طی یک پروژه‌ی فرهنگ‌نویسی با در نظر گرفتن زمان کافی به عهده‌ی خود فرهنگ‌نویس گذاشت): اصلاح و بالا بردن کارایی بخش‌هایی مانند ظرفیت فعل‌ها، طبقات نحوی - معنایی، محدودیت‌های با هم آیی، و در نهایت مطالعه‌ی خصوصیات محدود و حتی خاص واحدهای واژگانی از همه‌ی جنبه‌ها (مانند ارزش‌های جانشینی، معانی ضمنی و با هم آیی‌ها) امکانات دیگری هستند که فرهنگ در اختیار کاربر قرار می‌دهد. ضمناً، علاوه بر واژه‌نامه‌ها و فهرست‌های ساده‌ی لغت، توصیفات دقیق زبان‌شناختی در همه‌ی فرهنگ‌ها ضروری می‌نماید.

3. پژوهش درباره‌ی کاربرد رایانه

همان طور که کاربرد زبان‌شناسی در فرهنگ‌نویسی رو به افزایش است، علم رایانه نیز در این حوزه کاربرد روزافزونی می‌یابد. به عبارت دیگر، باید شاهد سرعت روزافزون توسعه‌ی کاربرد رایانه در فرهنگ‌نویسی باشیم (نک به Walker, 1989) برای تعیین ارتباط فرهنگ‌نویسی و «رایانه» می‌توان چندین سطح یا حوزه را شناسایی کرد. بارزترینِ این سطوح (که فقط دربرگیرنده‌ی جنبه‌ی فنی است) سطح ابزاری این ارتباط است. این ارتباط حتی کوچک‌ترین فرهنگ لغت الکترونیکی و نوع قابل حمل آن بر هر نوع فرهنگ چاپی در هر اندازه‌ای برتری دارد، چرا که می‌تواند تلفظ واژه‌ها را با صدای حقیقی ارائه کند. ضمن اینکه فرهنگ الکترونیکی نه تنها دارای توضیحات تصویری است، بلکه ویژگیِ ایستای تصاویر را (که محدودیت اصلی آن به شمار می‌رود) به حالت پویا و متحرک تبدیل می‌کند. هیچ بعید نیست که در آینده‌ی نزدیک نمایش الکترونیکی عمل‌ها و فرایندها برای به تصویر کشیدن افعال، یا اسمی مانند «ambler» [به معنای خرامنده] میسر شود. از آنجا که این مسئله به تولید و اختراع ابزار مرتبط است ، باید منتظر یشرفت‌های سریع و متنوعی بود.
بر خلاف انتظاری که در مورد پیشرفت ابزارها و وسایل وجود دارد، تدوین فرهنگ (همراه با مراحل مقدماتی کار) به همان اندازه که در گروِ پیشرفت‌هایی در بخش زبانی است مستلزم پیشرفت‌هایی در بخش رایانه هم هست. امتیاز اصلی رایانه برای فرهنگ‌نویسی توانایی آن در سازمان‌دهی سریع داده‌ها، منظم و مرتب کردن آنها و بازسازی آنها در قالب زیرمجموعه‌ها (پیوندها و ارجاعات و غیره) با استفاده از جبر بولی (5) است. همچنین استفاده از برنامه‌های رایانه‌ای در برگردان فرهنگ‌های دوزبانه سودمند خواهد بود (یعنی تبدیل جفت زبان‌های A-B به جفت B-A)، البته مشروط بر آنکه معادل‌های نسبی (6) را به خوبی تعریف و فهرست کرده باشیم. این کار به ویژه در مورد فرهنگ‌های تخصصی آسان است، چرا که در این گونه واژه‌نامه‌ها سبک تمام معادل‌های نسبی یکسان است. مطمئناً می‌توان انتظار داشت که در آینده‌ی نزدیک اِسکنرهای مکانیکی درکارِ جمع‌آوری داده‌ها، و برنامه‌های دقیقِ سرمدخل‌بندی (7) در کارِ سازمان‌دهیِ آن داده‌ها کمک بیشتری به فرهنگ‌نویسی کنند. در کار فرهنگ‌نویسی گردآوری داده‌های بسیار زیاد (بافت‌ها، بسامد وقوع و غیره)، آسان‌تر از طبقه‌بندی و سازمان‌دهیِ آنهاست. هر چه داده‌های گردآوری شده و نیز سرعت جمع‌آوری آنها بیشتر شود، مشکلات بیشتری به وجود می‌آید. دسترسی به برنامه‌ی بازشناسیِ ویژگی‌های طبقه‌بندی داده‌ها و نیز برنامه‌ی طبقه‌بندی آنها دست کم به اندازه‌ی دسترسی به برنامه‌ی
جمع‌آوری داده‌ها لازم و ضروری است. البته بعید است که رایانه به این زودی‌ها (فرضاً در یک دهه) بتواند مسائل بسط استعاری و مجازیِ معنا (که تا کنون ابهام یا عمومیت معنا، مانع اصلی در این راه بوده است)، یا تشخیص معنای ناشناخته‌ی واحدهای واژگانی بر پایه‌ی اطلاعات معنایی یا حشوِ موجود در بافت را حل کند. شاید تشخیص گویش‌های اجتماعی و جغرافیایی یا گونه‌های تخصصی بر پایه‌ی برخی خصوصیات صوری متن
(مانند بعضی کلید واژه‌ها، نشانه‌های صرفی و غیره) از جهاتی آسان‌تر باشد، اما نمی‌توان انتظار داشت رایانه به زودی قادر به انجام چنین طبقه‌بندی‌هایی باشد. غیر از گردآوری ترکیبات هم‌نشینی و هم‌آیی‌های موجود در بافت‌ها، کار تعیین طبقات و الگوهای نحوی ومعنایی‌ای که تا کنون نامشخص مانده است همچنان خارج از حیطه‌ی کار رایانه باقی خواهد ماند. اگر برنامه‌ی رایانه ایِ نیرومندی وجود داشته باشد. زمانی فرا خواهد رسیدکه رایانه بتواند مواد خام، به و‌یژه بافت‌های شاهد دار را به نحوی منظم و انعطاف‌پذیر برای مدخل سازمان‌دهی کند. اما تمهید تفسیری و طبقه‌بندیِ بافت‌ها را نمی‌توان به طور مکانیکی به این زودی‌ها عملی کرد، البته اگر اساساً چنین کاری عملی باشد. بنابراین، با وجود کمک‌های وسیع و البته کمّیِ رایانه، بخش خلاق آماده‌سازی پایگاه داده‌ها عمدتاً به عهده‌ی تدوین‌گر و ویراستار (یا کمک ویراستار) خواهد بود. در این زمینه، پیشرفتِ فوریِ فرهنگ‌نویسی یا بهبود آن شدیداً به بخش زبانیِ کار وابسته است. آنچه در اینجا اهمیت حیاتی دارد ظرافت توصیف زبانی است، یعنی بازشناسیِ آن حد از طبقات نحوی و معناییِ محدود و مشخص که برای تعیین تفاوت‌های نحوی و هم‌آیی ضرورت دارد؛ یا بازشناسیِ تفاوت‌های جزئی در ظرفیت‌های چند معناییِ واحدهای واژگونی. مواردی که ذکر شد نمونه‌هایی از اطلاعات ضروری زبانی (در اینجا اطلاعات توصیفی) در فرهنگ‌نویسی هستند. ورود بیشتر به جزئیات مسئله چندان لازم نیست، زیرا همه از آن اطلاع دارند. تنها باید گفت که هر جنبه از توصیف زبان‌شناختی را باید در طبقه‌بندی مواد موجود در پایگاه داده‌ها از طریق علایم (8)، کُدهای جایگاهی (9)، کدهای موضوعی (10)، کدهای الگویی (11)، برچسب‌ها و غیره گنجاند. با وجود این، باید تأکید کرد که از رایانه تنها در صورتی می‌توان به طور کامل بهره‌برداری کرد که طبقه‌بندی‌های اصیل فرهنگ‌نویسی نیز برای بازیابی علامت‌گذاری شوند. مثلاً همه می‌دانند که یکی از بزرگ‌ترین کمک‌های رایانه امکان کنترل آسان انبوه داده‌ها با حفظ انسجام و ترتیب آنهاست. اگر فرهنگ‌نویس بخواهد در مرحله‌ی بعدیِ طرح، یک دستیِ تعاریف اشاری یا تعاریف عام اسم و جنس را کنترل کند، همه‌ی طبقات تعاریف باید در پایگاه داده‌ها نشان داده شوند و طبقه‌ی هر تعریف به صورتی که قابل بازیابی باشد مشخص گردد. این امر درباره‌ی نحوه‌ی پرداختن به هم‌آیی‌های غیرمعمول از طریق آوردنِ واژه‌های توضیحی یا شاهدهای ترکیبات معمولی که برخی از عناصر آنها جایگزین‌پذیر هستند نیز صدق می‌کند. اگر فرهنگ‌نویس بخواهد یک دستیِ این هم‌آیی‌ها یا طبقات اطلاعات را کنترل کند، باید طبقات مورد نظر و هر یک از اعضایشان طوری علامت‌گذاری شده باشند که قابل بازیابی باشند. البته چنین مسئله‌ای در کار فرهنگ‌نویسی دوزبانه نیز وجود دارد. اگر فرهنگ‌نویس تصمیم بگیرد معادل‌های مطلق و معادل‌های نسبی؛ و معادل‌های ترجمه‌ای و معادل‌های توصیفی را از یکدیگر متمایز کند (این چهار طبقه هم‌پوشی‌هایی با یکدیگر دارند) و اگر بخواهد هنگام ویرایش یک دستیِ آنها را کنترل کند، باید کاری کند که طبقات مربوط به آنها و هر یک از اعضایشان قابل بازیابی باشند. به طور خلاصه، به نظر می‌رسد تحول یا پیشرفت در این حوزه تا حد زیادی به این موضوع بستگی دارد که تربیت زبان‌شناسِ فرهنگ‌نویس در آینده رو به فزونی گذارد. در زمینه‌ی تبدیل فرهنگ‌های موجود ابتدا به شکل خوانش‌پذیر رایانه‌ای و سپس به پایگاه داده‌ها تا کنون کارهای زیادی صورت گرفته است. چنانچه تمامی دانش ذخیره شده در فرهنگ‌های کنونی به شکل پایگاه داده‌ها درآید، موفقیت بزرگی به دست خواهد آمد، زیرا در این صورت، مثلاً، الگوهای نحوی موجود در فرهنگ‌های زبان‌آموز انگلیسی غنی و دقیق خواهد شد. با این حال، بی‌شک در آینده پایگاه داده‌ها باید بسیار گسترده شود، زیرا می‌بایست فهرست لغات غنی‌تری را در بر گیرد، و دقت توصیف آن (در توصیف طبقات نحوی -معنایی، سبکی و غیره) افزایش یابد. به علاوه، نیاز بیشتری به ارائه‌ی اطلاعات دایرة‌المعارفی (هم تخصصی و هم مربوط به تمدن و جامعه) وجود دارد، و این امر صرفاً به خاطر سودرسانی به کاربر نیست، بلکه به خاطر رفع مشکلات متعدد ابهام معنایی و مسائل معادل‌های دوزبانه است. برای حل تمام این مسائل تحقیقات گسترده‌تری مورد نیاز است. بدیهی است که ایجاد نظام‌های مدیریت پایگاه داده‌ها و تنظیم مدخل‌ها در این پایگاه رایانه‌ای نیاز به تلاشی فراوان نظیر آنچه ازویراستار یک فرهنگ بزرگ انتظار می‌رود دارد. شاید در اینجا ذکر تجربه‌ای از تاریخ فرهنگ‌نویسی خالی از فایده نباشد. افزایش صِرف تعداد داده‌های خام باعث بهبود کیفیت فرهنگ نمی‌شود. مثلاً چاپ اولیه‌ی گنج واژه‌ی زبان یونانی (12) اثر هنریکوس استفانوس (13) به سال 1572، در پایان قرن هجدهم توسط چندین استاد انگلیسی اصلاح شد و تعداد متن‌هایی که از آنها نقل شده بود بدون زحمت زیادی چند برابر گردید، اما ویراست دوم این فرهنگ، با وجود افزایش داده‌های آن، با شکست مواجه شد. پیشرفت واقعی تنها در ویراست سوم یعنی ویراست سال 1830 مشاهده شد، هنگامی که داده‌ها علاوه بر اینکه افزایش یافتند، نظم هم گرفتند. این ویراست تا همین اواخر هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گرفته است. در مورد پایگاه داده‌ها هم وضع به همین منوال است. انبوه اطلاعات و داده‌ها بدون سازمان‌دهی مفید (یعنی در درجه‌ی اول طبقه‌بندی) به صورت «مواد غیر قابل هضم» باقی خواهند ماند (همچنین رجوع کنید به کانون (14) (1989) که اعتقاد راسخ دارد که لازمه‌ی هر ویراست جدید در هر فرهنگ نوآوری است).
فایده‌ی رایانه در حوزه‌ی انتشار فرهنگ‌ها، چند سویه است. جنبه‌ی مادی تولید، به ویژه حروف چینی و چاپ توسط رایانه، دقت‌های فنی و احتمالاً اصولِ آن از مسائلی است که یقیناً پیشرفت خواهد کرد. در تألیف فرهنگ‌ها این پیشرفت بدون شک به گونه‌ای است که پایه‌ی کل کار فرهنگ‌نویسی را پایگاه داده‌ای جامعی تشکیل می‌دهد که فرهنگ‌های منتشر شده (خواه به شکل کتاب‌های چاپی، خواه به شکل خوانش پذیر رایانه‌ای که امروزه همان لوح‌های فشرده یا فرهنگ‌های الکترونیکی کوچک‌تر هستند) حاصلِ انتخاب یک یا چند زیر مجموعه از مواد واژگانی (15) مختلف موجود در آن هستند. این امر در فرهنگ‌های دوزبانه، حاصلِ پیوند مواد زبانیِ مورد نظر با مجموعه یا زیر مجموعه‌های متناظرِ آن در پایگاه داده‌های زبان مقصد است. در اینجا نیز باید هر مدخل در پایگاه داده‌ها به فراخورِ نیازها و مقاصد آتی طبقه‌بندی شود. هنگامی که پایگاه غنی و به خوبی طبقه‌بندی شده‌ای از داده‌ها در دسترس باشد، تدوین فرهنگ‌ها تخصصی نیز به لحاظ فنی کاری ساده محسوب می‌شود. یکی از دلایل افزوده شدن بر تعداد فرهنگ‌های بسیار تخصصی در سال‌های اخیر همین مسئله است (نیازی به تأکید نیست که پایگاه داده‌ها باید به طور پیوسته روزآمد شود؛ چون زبان پیوسته در حال تغییر است، در صورتی که جمع‌آوری و ویرایش داده‌های جدید متوقف شود، پایگاه داده‌ها به تدریج قدیمی می‌شود). تعیین این نکته که تدوین کدام فرهنگ تخصصی ضروری‌تر است، دقت و ظرافت بیشتری می‌طلبد. بعضی از انواع فرهنگ‌ها قدمت زیادی دارند (مانند فرهنگ اصطلاحات، فرهنگ واژه‌های دشوار، فرهنگ مشکلات دستوری و غیره)، و برخی دیگر نسبتاً جدید هستند (مانند فرهنگ‌های زبان‌آموز). انتظار می‌رود که در آینده تعداد این‌گونه فرهنگ‌ها افزایش یابد. تحول مثبت فرهنگ‌نویسی در آینده، در گروِ تحقیقات تجربی و بازارمدار درباره‌ی کمیت و کیفیت استفاده‌ی گروه‌های مختلفِ مصرف‌کنندگانِ فرهنگ است. بدین منظور نه تنها لازم است این کاربران (از نظر سن، تحصیلات، شغل و مقاصد)، مشخص شوند بلکه باید کوشید تا به جای کشف نیازهای آنها، از انتظاراتی که از مراجعه به فرهنگ دارند آگاه شد.
اما مسئله‌ی مهم‌تر پیدا کردنِ کارآمدترین و مفیدترین سبک تدوین فرهنگ، و به عبارت دیگر، جست و جوی راه‌ها و روش‌های ارائه‌ی اطلاعات در فرهنگ است. بدیهی است که سبک تدوین فرهنگ ممکن است با توجه به نوع فرهنگ تغییر کند. این حوزه‌ای از تحقیق است که به رشته‌های دیگر مربوط می‌شود. مثلاً آگاهیِ بیشتر در حوزه‌ی روان‌شناسیِ یادگیری (با توجه به وجود دو گروه کاربر یعنی زبان‌آموزان خارجی و اهل زبان) نقش بسزایی در تعیین سبک تدوین فرهنگ زبان‌آموز خواهد داشت.
نتیجه‌ی این تحقیق هر چه باشد، می‌توان چنین فرض کرد که کاربران از لحاظ سبک، سلیقه‌ی یکسانی ندارند. مثلاً در حوزه‌ی فرهنگ زبان‌آموز (زبان خارجی) به نظر می‌رسد برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان ترجیح می‌دهند ابتدا مثال‌هایی از الگوهای نحوی داشته باشند و سپس شرح انتزاعی الگوها به صورت یک قاعده در اختیار آنان قرار گیرد، و دسته‌ی دیگری از آنها عکسِ ترتیب فوق را ترجیح می‌دهند. حتی نظر دانش‌آموزان و دانشجویان در مورد اینکه فرمول‌بندی قواعد نحوی تا چه میزان از انتزاع برخوردار باشد متفاوت است. سبک و روش مورد استفاده‌ی یک فرهنگ تنها قادر است بخشی از این انتظاراتِ تقریباً متناقض را برآورده کند. اما چاره‌ای جز این نیز وجود ندارد، چرا که اگر قرار باشد تمام انتظارات کاربران برآورده شود، باید به طور بی‌رویه‌ای به تعداد مدخل‌ها و اطلاعات افزوده و از کارآیی فرهنگ کاست.
در مورد مسائل دیگر نیز نتایج مشابهی وجود دارد. آنچه فرهنگ خوب به آن نیاز دارد بسته به مقدار و نوع اطلاعات ارائه شده در آن و میزان پرداختن به جزئیات متفاوت است. هر چه مقدار اطلاعات بالا رود حجم فرهنگ نیز افزایش می‌یابد. مثلاً اگر بخواهیم در یک فرهنگِ زبان‌آموز ظرفیت‌های افعال و تمام باهم‌آیی‌های احتمالی اسم‌ها را نشان بدهیم، حجم فرهنگ چند برابر افزایش پیدا خواهد کرد. قبلاً در جای دیگر گفتیم که بهبود هر فرهنگ معمولاً با افزایش مقدار اطلاعات ارائه شده در آن همراه است؛ همین افزایش اطلاعات به نوبه‌ی خود موجب قطورتر شدن فرهنگ خواهد شد. به منظور جلوگیری از افزایش حجم فرهنگ، می‌توان برخی از مدخل‌ها را حذف کرد (البته یافتن ضابطه برای چنین کاهشی همواره آسان نیست)، یا اطلاعات مدخل‌ها را بسیار مختصر و فشرده کرد که این عمل به نوبه‌ی خود استفاده از متن فرهنگ را مشکل می‌کند و اغلب بر سبک تأثیر منفی می‌گذارد. پیشتر درباره‌ی تأثیرات منفی چنین کاری بر فرهنگ‌های زبان‌آموز بحث شده است. اما این مسئله در مورد انواع دیگر فرهنگ‌ها نیز قابل بررسی است و اتخاذ چنین روش‌هایی یا باعث بزرگ و حجیم (و گران‌تر) شدن فرهنگ می‌شود یا برعکس، فرهنگی کوچک با دامنه‌ی مدخل‌های بسیار محدود تألیف می‌شود (به طوری که کاربر سرانجام ناگزیر است چند فرهنگ مکمل را خریداری کند). قبلاً گفتیم که ظاهراً کاربرانِ متفاوت سلیقه‌های متفاوتی در مورد سبک فرهنگ دارند و رعایت تمام وجوه ممکن پیامدهای بالا را در بر دارد.
در چنین وضعیتی استفاده از «رایانه» بسیار مفید خواهد بود. می‌توان به یقین گفت که توانایی و دقت رایانه و تنوع برنامه‌های آن افزایش خواهد یافت، بدون آنکه حجم فیزیکی این دستگاه زیاد شود. در این مورد، می‌توان تصور کرد که فرهنگ‌های الکترونیکی‌ای تهیه خواهد شد که واجد انواع مختلف اطلاعات هستند و کاربر می‌تواند اطلاعاتِ مورد علاقه‌ی خود را از آنها به دست بیاورد؛ مثلاً تعاریف تمام معانی یک مدخل؛ تمام مثال‌های مربوط به یک معنا؛ برخی از توصیه‌های کاربردی، یا طرح الگوی نحوی و مثال و برعکس؛ و مواردی از این قبیل. طبیعتاً می‌توان این خط فکری را ادامه داد: فرهنگ الکترونیکی معیار می‌تواند اطلاعات بیشتری در مورد جامعه‌ی مورد نظر را در بر گیرد که وجود آنها در فرهنگ‌های زبان‌آموز بسیار ضروری است، زیرا زبان با جامعه و تمدن ارتباط تنگاتنگی دارد (بدیهی است که بررسی موضوع ارتباط زبان، جامعه و تمدن برانگیزنده‌ی سؤالاتی است که با مسائل مطرح در نگرش‌های توصیفی، تجویزی و هنجاری درباره‌ی عرضه‌ی مواد زبانی شباهت دارد: کدام «سطح» از جامعه و تمدن باید ارائه شود؟ آیا رفتار خرده فرهنگی (16) نیز باید نشان داده شود و در صورتی که پاسخ مثبت باشد، چگونه باید آنها را مشخص کرد؟ ممکن است بین دیدگاه‌های مختلف در این زمینه تعارض‌هایی وجود داشته باشد). حتی می‌توان اطلاعات دایرة‌المعارفی بیشتر و مفصل‌تری را نسبت به اطلاعات موجود در فرهنگ چاپی در این فرهنگ الکترونیکی گنجاند. در بهترین شکل، به آسانی می‌توان تصور کرد که تمام انواع این اطلاعات باید در هر سطحی از تفصیل و فشردگی - از ساده‌ترین اطلاعات تا پرداخته‌ترینِ آنها - قابل بازیابی باشند. دستیابی به این حد از پیشرفت فرهنگ‌های الکترونیکی در علم رایانه دور از ذهن نیست. امروزه دیگر حجم و گنجایش زیاد و نرم‌افزار بسیار دقیق امری عادی است. بازیابی سریع و آسان به طور کلی، و دستیابی ساده به انواع اطلاعات به طور خاص، از جمله اهداف اصلی کار محسوب می‌شود. طبعاً وجود ارتباط بی‌سیم بین پایانه و پایگاه داده‌هایش بسیار مفید است. جمع‌آوری تمام اطلاعات زبانی (دایرة‌المعارفی و اطلاعات مربوط به جامعه و غیره) و اتخاذ روش‌هایی برای ارائه‌ی آن اطلاعات در فرهنگ الکترونیکی نسبت به امور فنی رایانه کار بسیار دشوارتری است. با این حال، این مسئله، مستلزم نظر زبان‌شناس و فرهنگ‌نویس است نه متخصص علم رایانه.
امروزه فرهنگ‌های اینترنتی دیگر کمیاب نیستند. فقط باید انتظار داشت که مراجعه به آنها مدام افزایش یابد. رقیب این فرهنگ‌ها که همان سی‌دی‌ها هستند امتیازات زیادی بر کتاب چاپی دارند (به ویژه از این نظر که فضای کم‌تری اشغال می‌کنند). اما این فرهنگ‌ها هم یکی از نقاط ضعف کتاب را دارند و آن اینکه محصول آن نهایی و تغییرناپذیر است، یعنی برای هر گونه تغییر و اصلاح و جایگزینیِ داده‌های جدید باید ویراست جدیدی از آن را ارائه کرد. اما پایگاه داده‌ها را به هنگام نیاز می‌توان تغییر داد و بنابراین، آسان‌تر می‌توان فرهنگ‌های اینترنتی را همواره روزآمد نگه داشت.
فرهنگ‌های الکترونیکی را می‌توان به سه دسته‌ی کلی تقسیم کرد. اول، فرهنگ‌های کوچکِ قابلِ حمل؛ دوم، سی‌دی‌هایی که حاوی اطلاعات فرهنگ‌های بزرگ هستند؛ و در آخر، بانک‌های داده‌های اصطلاح‌شناسی که به پایانه‌ها مربوط‌اند. کارهای زیادی وجود دارند که نتیجه‌ی آنها تولید فرهنگ‌های چاپی بزرگ است مانند گنج واژه‌ی زبان لاتین (17)، فرهنگ آشوری شیکاگو (18) و غیره. با این حال، بعضی از ویراست‌های جدید فرهنگ انگلیسی آکسفورد و ضمیمه‌ی آن هم به صورت کتاب‌های چاپی و هم به صورت سی‌دی در دسترس هستند. به همین ترتیب، با اینکه کار بر گنجینه‌ی زبان فرانسه (19) بی‌شک این فرهنگ چاپی را تکمیل می‌کند، نسخه‌ی جدید این فرهنگ عظیم که به مراحل قدیمی‌ترِ زبان فرانسه می‌پردازد چاپ نخواهد شد. پیشرفت‌های مشابه دیگر از این نوع را می‌توان در آینده‌ی نزدیک انتظار داشت./ اینها همه نشان‌دهنده‌ی آن است که انتشار الکترونیکی فرهنگ‌های بسیار بزرگ که برای مقاصد علمی تهیه می‌شوند به تدریج رواج بیشتری خواهند یافت. البته یکی از دلایل روی آوردن به فرهنگ‌های الکترونیکی، هزینه‌ی سنگین چاپ در شمارگان اندک است. اما فرهنگ‌های الکترونیکی امتیاز دیگری نیز دارند: فرهنگ عالمانه‌ای که بسیار جامع باشد می‌تواند بافت زبانی یا مثال‌های مهم و هر تفسیر یا تصحیح جدید را درج کند؛ همچنین در مورد زبان‌های زنده، تغییرات جدید واژگان را ثبت نماید؛ و به طور خلاصه، باید بتواند به طور تمام و کمال، منعکس کننده‌ی دانش رایج و روز درباره‌ی زبان باشد. کتاب چاپی را در صورتی می‌توان تغییر داد که بخواهیم ویراست جدیدی از آن بر پایه‌ی پژوهش‌های گوناگونی که در فاصله‌ی انتشار دو ویراست صورت گرفته منتشر کنیم، و این در حالی است که در نسخه‌ی الکترونیکی، جایگزین کردن متن جدید و تغییر متن قدیم به آسانی صورت می‌گیرد. امروز همچنان استفاده از سی‌دی رواج بیشتری دارد و برای دستیابی به ویراست جدیدتر باید آن را خریداری یا کرایه کرد (مورد اخیر به ویژه در صورتی که به دفعات «ویراست‌های» جدید عرضه شوند به صرفه‌تر و ارزان‌تر است). اما بعضی از بانک‌های داده‌های اصطلاح‌شناسی به صورت آن‌لاین یا بر خط در دسترس هستند. اگر پیشرفت‌های تخصصی فوق به وقوع پیوندد، پایگاه داده‌های آن‌لاین (که در بهترین حالت شکل یک فرهنگ کاملاً ویرایش شده را دارد) بسیار رایج خواهد شد. در نتیجه، این فرهنگ - پایگاه داده می‌تواند ساختاری حوزه‌ای داشته باشد تا تمام انواع متفاوت اطلاعات را در بر گیرد.
مراد این نیست که انتشار فرهنگ‌های چاپی به طور کامل منسوخ شود. این فرهنگ‌ها از امتیازات زیادی برخوردارند، یکی از این امتیازات ارزش زیباشناختیِ سنتیِ آنهاست. با وجود این، وقتی می‌توان فرض کرد ماشین تحریر نسبتاً ارزانی وجود دارد که حاوی الفبا و یک گنج‌واژه است، حاوی هرگونه اطلاعات (به صورت الکترونیکی) است، کودکان در کار با آن هیچ مشکلی ندارند و برای اجرای سلسله دستورات پیچیده آن فقط باید دکمه‌هایی را فشار داد، کسی مخالف گسترش فرهنگ‌نویسی الکترونیکی» نخواهد بود.

4. حوزه‌های مجاور

تا اینجا درباره‌ی کارها و طرح‌هایی بحث شد که در آنها بخش فرهنگ‌نویسی بخش اصلی بود. اما فرهنگ‌نویسی می‌تواند در رشته‌های دیگری که با بررسی زبان یا با داده‌های زبانی و حوزه‌ی «صنعت زبان» سروکار دارند، نیز نقشی مهم ولی تا حدی جانبی داشته باشد.
یکی از این موضوعات حوزه‌ی بسیار عملی تبدیل شده، اما بدفرجام «ترجمه‌ی ماشینی» است (که امروزه یک اسم بی‌مُسمای سنتی است). ا ین حوزه پس از یک دوره‌ی انتظار خوش‌بینانه، در اواخر دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد تحقیقاتِ زبان‌شناختیِ نحو محور دچار مشکلات زیادی شد. اما از آنجا که امروزه پیشرفت‌های زیادی در این دو زمینه انجام شده است و می‌توان انتظار پیشرفت‌های بیشتری را نیز داشت، به نظر می‌رسد که ترجمه‌ی فنی کاملاً غیرمجازی، خشک و تقریباً یکنواخت خصوصیاتِ مشترکِ متون حاصل از این نوع ترجمه در آینده‌ای نه چندان دور ممکن خواهد شد. چنین طرح‌هایی، واژگان از جمله اجزاء اصلی آن محسوب می‌شوند. این طرح‌ها شامل مجموعه‌ای غنی از اصطلاحات و معادل‌های واژگانی دوزبانه هستند (البته اکثر این معادل‌ها تقریبی هستند و در زمان مناسب به کمک فرایندهای ترکیب، پیوند یا مشخصه‌های صوری دیگر متن مشخص می‌شوند). از این رو می‌توان فرض کرد فرهنگ‌نویسی در ترجمه‌ی ماشینی از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود. با وجود این، چون به نظر می‌رسد در این زمینه احساسات، نقش مهمی دارد و گاه از روی بی‌اطلاعی قضاوت‌های نادرست صورت می‌گیرد، برای رفع سوء تفاهم دو نکته را مطرح می‌کنم. نخست، آنچه در بالا گفته شد تنها بیانی از افکار خوش‌بینانه بود. من انتظار ندارم که استعارات، کنایه‌ها، تغییرات معنایی، گسترش معنایی، سبک خلاق و بدیع زبان را بتوان به این زودی‌ها به طور خودکار ترجمه کرد، البته اگر اصلاً چنین کاری عملی باشد. حتی کلمات اشتقاقیِ جدید که در چنین برنامه‌ای فهرست نشده‌اند مانع مهمی در امر ترجمه‌ی خودکار به شمار می‌روند، زیرا حتی اگر به لحاظ ساخت واژه‌ی قاعده‌مند و قابل پیش‌بینی باشند، به لحاظ معنایی قابل پیش‌بینی نیستند (تنها استثناء در این باره مجموعه‌های بازِ اصطلاح‌شناسی، مانند اصطلاح نامه‌ی شیمی است که به لحاظ هنجاری یا تجویزی قابل اعتمادند، چرا که در آن تکواژهای اشتقاقی تأثیری تجویزی و قابل پیش‌بینی بر معنای کلمه‌ی اشتقاقی جدید دارند، ظاهراً شیمی تنها حوزه‌ای است که در آن یک عنصر مولدِ «ساخت واژی» (یا «اشتقاقی») می‌تواند کارآیی عملی داشته باشد). دوم آنکه گاه گفته می‌شودکه ترجمه‌ی خودکار بر سبک نویسنده‌ی اصلی تأثیر نامطلوبی می‌گذارد. البته این مسئله صحیح استس، اما انتقادی جدی محسوب نمی‌شود، درست مانند آنکه تصور کنیم وقتی ماشین‌نویس دسته‌نوشته‌ای را تایپ می‌کند نوشته‌ی اصلی تغییر می‌کند و یا وقتی نویسنده‌ای برای همکاران فرهیخته‌اش می‌نویسد سبکش را نسبت به وقتی که برای عموم مردم می‌نویسد تغییر می‌دهد. به همین ترتیب، در آینده می‌توان حداقل متن برخی از بخش‌نامه‌ها، بولتن‌ها و نامه‌های اداریِ سیستم نظام اداری جامعه‌ی اروپا را با رایانه و به صورت خودکار به چندین زبان ترجمه کرد.
همچنین می‌توان فرض کرد که بانک‌های اصطلاح‌شناسیِ موجود یا به مؤسسات چندزبانه تبدیل شوند و یا با کمک قواعدِ اصطلاح‌سازی هنجاریِ آینده، غنی شوند. به دلیل رشد سریع علوم مختلف، همواره لازم است که اصطلاحات جدیدی وضع شود. بنابراین، بانک‌های اصطلاح‌شناختی باید حاوی انواع پسوندها و تکواژهای زایا، و نیز قواعد اشتقاقی باشند تا بتوانند پیشنهادهای قابل قبول و هنجاری درج در فهرست واژگان یک حوزه‌ی علمی را بیابند.
در بندهای پیشین درباره‌ی انواع راه‌های تحقیق در مورد به کارگیری نظری و عملی رایانه در فرهنگ‌نویسی بحث کردیم. حجم تحقیق و میزان تخصصی بودن این موضوع به قدری گسترده است که گاهی این حوزه را «فرهنگ‌نویسی رایانه‌ای» می‌خوانند (20). علاوه بر انواع تحقیقاتی که به آنها اشاره شد، مشکلات دیگری نیز وجود دارد که مورد بررسی قرار گرفته است و گاه از دایره‌ی فرهنگ‌نویسی در مفهوم محدود آن فراتر می‌روند. مثلاً می‌توان به مسائل تحقیقات واژگان‌شناختی (21) پیرامون روابط معنایی (در معنای وسیع کلمه) اشاره کرد. پیشتر به دسته‌ی دیگری از مسائل مطرح در بررسی رایانه‌ایِ معنا اشاره‌ای شد، مثلاً رفع ابهام معنایی به کمک بافت. (یعنی از طریق تطابق طبقات نحوی - معنایی)
اما همچنان مسائلی وجود داردکه تحقیق زیادی در مورد آن انجام نشده است، مسائلی از قبیل کلّیت یا ابهام معنایی و نیز قابلیت اطلاق یک واحد واژگانی به مصداق‌های جدید بدون ایجاد تغییر محسوس در معنای آن. با وجود این، آرمانی‌ترین حالت این است که برنامه یا دستورالعملی تهیه شود که بتواند هم‌آیی‌های مختلفی را که در فرهنگ فهرست نشده است نیز در بر گیرد. از منظری دیگر می‌توان پرسید که اگر برنامه‌ی رایانه‌ای بتواند بسیاری از معانیِ کم کاربرد سرمدخل را نیز فهرست کند، از چه امتیاز بالایی برخوردار خواهد بود؟ یا اینکه بهتر نیست که سرمدخل دارای معانی کمتر ولی پرکاربرد و در عین حال دارای کلیت معنایی باشد؟ اگر احتمالاً در آینده بتوانیم با کمک ابزارِ تشخیصیِ «پایگاه داده‌های دانش جهان (22)» به رفع خودکار ابهام معنایی نائل آییم، آیا باید سنت زبان‌شناختی مبتنی بر جداسازی «زبان» از دانش مصادیقی (23) (یعنی «دانش دایرة‌المعارفی (24)»، «از دانش جهان») را تداوم بخشیم، یا باید آنها را با یکدیگر ادغام کنیم؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد، این ادغام چگونه باید باشد- سطحی یا عمیق؟ بدیهی است که برای پاسخ‌گویی به این گونه سؤالات باید از محدوده‌ی فرهنگ‌نویسی صِرف فراتر رفت و مثلاً ابزارهایی برای کار با اطلاعات ساخت که بتوانند مستقیماً زبان طبیعی را بررسی کنند و مثلاً به پرسش‌هایی که در زبان‌های طبیعی مطرح می‌شوند پاسخ گویند.
به هر حال، با توجه به اینکه موضوع کار ما در اینجا فرهنگ‌نویسیِ زبان (طبیعی) است، بررسی خود را در همین جا متوقف می‌کنیم، اما دو نکته قابل ذکر است. نخست، از آنجا که کل جریان اطلاعات در تمام جنبه‌های خود و همه‌ی حوزه‌های زندگی و همه‌ی جنبه‌های کار با اطلاعات، به زبان (طبیعی) مربوط می‌شود، با اطمینان می‌توان انتظار داشت که فرهنگ‌نویسی (که به زبان طبیعی می‌پردازد) در پیشرفت‌های آینده نقش مهمی ایفا خواهد کرد. دوم، درحال حاضر به نظر می‌رسد فاصله‌ی زیادی بین فرهنگ‌نویسی رایانه‌ای و فرهنگ‌نویسی چاپی وجود دارد، اما منطقاً می‌توان تصور کرد که این فاصله رفته رفته کمتر شود.
با توجه به اینکه رایانه ابزار روزمره‌ی مردم می‌شود، و ایجاد پایگاه عظیم داده‌ها و بهره‌برداری کامل از آنها مستلزم مهارتی مرکّب از فرهنگ‌نویسی، زبان‌شناسی و رایانه است، می‌توان انتظار داشت که فرهنگ‌نویسی در کل این حوزه مهم باقی بماند و بر اهمیتش افزوده شود.

5. نتیجه

تا اینجا ما صرفاً پیشرفت‌های ممکن و احتمالیِ آتی را در حوزه‌ی فرهنگ‌نویسی بررسی کردیم. اما اگر به خارج از حوزه‌ی فرهنگ‌نویسی، یعنی به وضعیت جامعه‌ای که فرهنگ‌نویسی در آن صورت گرفته و می‌گیرد توجه کنیم، به نتیجه‌ی واحدی خواهیم رسید: فرهنگ‌نویسی به طور روزافزون اهمیت می‌یابد. از یک سو، به دلیل افزایشِ شمار فزاینده‌ی کاربران - که هم از افزایش جمعیت ناشی می‌شود و هم از افزایش دسترسی به امکانات آموزشی و تقاضای بیش از پیش برای نیروی کار ماهر به جای نیروی غیر ماهر و غیر متخصص - فرهنگ‌نویسی یک‌زبانه و آموزشی برای رفع نیازهای آموزشی در معنای وسیع کلمه، رشد خواهد کرد. از سوی دیگر، فرهنگ‌نویسی دوزبانه پیشرفت خواهد کرد، چون شاهد ارتباطات روزافزون و نزدیک‌تر سخن‌گویانِ زبان‌های مختلف با یکدیگر و همچنین کم‌رنگ شدن اهمیت مرزهای زبانی و سیاسی هستیم. نکته‌ی در خورد توجه این است که گاه گفته می‌شود افزایش سریع استفاده از زبان انگلیسی در کشورهای جهان سوم، کار فرهنگ‌نویسی را در این منطقه کاهش داده و تعداد فرهنگ‌های لغت کم شده است، اما چنین چیزی دور از حقیقت است بلکه این موضوع تنها باعث سمی شود در ابتدای امر تعداد فرهنگ‌های دوزبانه مانند فرهنگ انگلیسی به زبان الف و انگلیسی به زبان ب (یا بر عکس فرهنگ‌های الف و ب به زبان انگلیسی) بیشتر از فرهنگ‌هایی مثل زبان الف به زبان دیگری شود. چنین موضوعی، در سطحی محدودتر در مورد مناطق فرانسوی زبان نیز صادق است.
در اینجا بار دیگر به نقطه‌ی آغاز بر می‌گردیم: هیچ‌گونه رکودی در فرهنگ‌نویسی رخ نخواهد داد، بلکه برعکس، فرهنگ‌نویسی رو به پیشرفت و شکوفایی خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. Ladislav Zgusta. "Probable Future Developments in Lexicography" in Dictionaries: An international Ercyclopedia of Lexicography. edited by F. J. Hausmann et.al. Berlin, New York: de Gruyter, 1991; 3158-3168.
2. prototype theory
3. denotata
4. active
5. Boolean algebra
6. partial equivalents
7. lemmatization
8. flags
9. box codes
10. subject codes
11. pattern codes
12. Thesaurus Linguae Graecae
13. Henricus Stephanus
14. Canonn
15. Lexical material
16. subcultural
17. Thesaurus Linguae Latinae
18. Chicago Assyrian Dictionary
19. Trésor de la langue franҫaise
20. البته در قیاس با «زبان‌شناسی رایانه‌ای».
21. lexicological
22. Knowledge -ot-the-world database
23. knowledge of the denotata
24. encyclopedicity

منبع مقاله :
ترجمه‌ی: عاطفه‌ی ابهری...[ و دیگران]، (1395)، فرهنگ‌نویسی: مباحث نظری و کاربردی، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.