روحانيت مبارز و هدايت فکري - سياسي ملت ايران در انقلاب اسلامي


با جرأت بايد گفت که بدون رهبري نايب امام زمان (عج)، مرجع تقليد بزرگ عالم تشيع، امام روح الله موسوي خميني (ره) و ايثار و از خودگذشتگي روحانيت مبارز و همراهي اقشار مختلف مردم، اعم از دانشگاهي، دانش آموزي، بازاري، کارگري و ديگران، هيچ يک از جريانهاي مارکسيستي، ملي گرا و التقاطي توان شکست رژيمي تا دندان مسلح را نداشتند؛ به ويژه آنکه از سوي ابرقدرتها و به خصوص آمريکا حمايت مي شد.
روشن است که راه انداختن يک انقلاب عظيم نيازمند رهبري هوشمند، مکتبي غني، کادر انقلابي آگاه و شجاع و مردمي فداکار است. همچنين تشکيلاتي وسيع و سراسري مي طلبد تا کل جامعه را از پايتخت تا دورترين روستاها عليه رژيم بسيج کند و مهم تر آنکه پشتوانه ي مالي قدرتمندي تمنا دارد.
از ميان جريانهاي مختلف سياسي- فکري در ايران پس از شهريور 1320تنها جريان اسلامي بود که از همه ي امتيازات فوق نصيب داشت:
1- رهبري داشت همچون امام خميني (ره) با شخصيتي پرجاذبه و زندگي ساده و بي آلايش همانند مردم عادي. او مبارزي بود که با طاغوت سر سازش نداشت، اسلام شناسي بود بي بديل و سياستمداري هوشمند و در يک کلام «مرد خدا».
2- از مکتبي ناب، ظلم ستيز و دشمن استبداد و استعمار و جامع يعني تشيع برخوردار بود که ريشه در اعماق وجود مردم ايران داشت.
3- کادر اصلي رهبري آن را روحانيون مبارز و شجاعي تشکيل مي دادند که بي اعتنا به دنيا، دلسوزانه خود را وقف خدمت به مردم کردند. رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظلله) در اين باره مي گويد:
ما با يک لا قبا، مثلا چه چيزي داشتيم که موجب بشود مردم با حرف روحانيت و حرف امام، آن طور حرکت کنند، پانزده سال مبارزه نمايند و بعد با فداکاري آن را به پيروزي برسانند و سپس ده سال دوران مبارک حضرت امام، در مقابل اين همه توطئه ايستادگي کنند و بعدش همينطور: آيا جز معنويت و جز اين اعتقاد در دل مردم که روحانيت براي خودش کار نمي کند بلکه براي خدا و خير مردم است و امر خدا را اجر مي کند، چيز ديگري بوده است؟چند سال پيش...خدمت امام رفتم و به ايشان عرض کردم که اين انقلاب به پشتوانه ي هزار سال نفوذ معنوي روحانيت شيعه به پيروزي رسيد. (1)
4- مردمي فداکار و معتقد به مباني انقلاب، پشتيباني اش مي کردند که حاضر بودند همه ي هستي خود را براي اعتلاي اسلام قرباني کنند.
5- جريان اسلامي از تشکيلات وسيع و فعالي در سراسر کشور برخوردار بود که هيچ يک از سازمان ها و احزاب از آن برخوردار نبودند.
نقش آيت الله عبدالکريم حائري يزدي در تأسيس حوزه ي علميه قم و مراجع عظام بعدي، از جمله آيت الله بروجردي در حفظ و گسترش حوزه ي علميه بدون شک پشتوانه ي عظيمي براي انقلاب اسلامي بود که از سال 1341 نمايان گشته بود.
همين حوزه بود که بستر لازم براي تربيت طلاب فداکار و مخلص از جمله امام خميني (ره) را فراهم ساخت و آموزش هاي مورد نياز کادرهاي طراز اول انقلاب اسلامي را سامان داد. آيت الله العظمي اراکي در اشاره به اين نقش مي گويد:
آقاي خميني از قم مبعوث شد، در اثر حوزه ي علميه اي که آقاي حائري منعقد کرده بود و اين يکي از نتايج آن حوزه بود. (2)
آيت الله علي اکبر هاشمي رفسنجاني درباره ي تشکيلات گسترده روحانيت و نقش آن در هدايت مردم براي انقلاب اسلامي مي گويد:
در جريان اين مبارزه عملا روشن شد که روحانيت شيعه در ايران ويژگي هاي يک حزب تمام عيار را دارد و فاقد عيوب احزاب است. زيرا معلوم شد که يک شبکه گسترده اي - که به طور طبيعي در همه ي مملکت هست - پايگاهش در مساجد و حسينيه ها و اماکن مذهبي پراکنده است و زمان هاي مناسبش هم، ماه رمضان و محرم و اعياد و وفيات بود که مردم به طور طبيعي جمع مي شدند. روح حاکم بر اين اجتماعات، عاشوراي امام حسين (ع) بود. فکر مبارزه با طاغوت در قيام تاريخي امام حسين (ع) نهفته است. در سخنان امام حسين (ع) و حضرت زينب (س) الهاماتي وجود داشت که اين افکار را زنده نگه مي داشت. اين تشکيلاتي بود که بودجه اش توي خودش بود. نه تنها بودجه اي نمي برد بلکه بودجه اي هم مي داد. اصلا حوزه ها را همين مجالس روضه اداره مي کرد. براي اينکه هر طلبه اي که به تبليغ مي رفت در بازگشت از سفر يک مقدار سهم امام مي آورد که در مجموع يک رقم درشتي بود. از طرفي نقطه ي بسيار قوي اين تشکيلات آن بود که افکار و خواسته هاي مردم از اعماق جامعه به حوزه منتقل مي شد. در هر ماه رمضاني که به تبليغ مي رفتيم در مراجعت تازه ترين مسايل جامعه را که بيانگر روحيه و نيازهاي مردم بود، به حوزه وارد مي کرديم. حوزه علميه قم بويژه مدرسه ي فيضيه - مثل شوراي مرکزي يک حزب - مکاني بود براي جمع آوري امکانات مالي و تبادل نيازها و مسايل فکري مردم. همه ي اينها واقع بيني طلبه ها را افزايش مي داد و بر رشد فکري آنها مي افزود. ضمنا طلبه ها در بازگشت به مراکز تبليغي، افکار حوزه را دوباره در سراسر کشور پخش مي کردند، طبعا اگر يک مسئله سياسي قوي توي حوزه مطرح بود بعد از پنج - شش ماه به همه ي کشور مي رسيد. (3)
6- پشتوانه ي مالي مبارزات انقلابي از خمس مؤمنان يعني سهم امام، صندوق هاي قرض الحسنه ي خود جوش و کمک هاي بازاريان مسلمان تأمين مي شد نه از سرقت بانکها که برخي جريانهاي غير اسلامي بدان دست مي يازيدند.
بسيار يادکردني است که علماي مبارز با فعاليت در شهرهاي مختلف کشور هر يک همچون يک گروه سياسي و تشکيلات قوي کار آمد بودند.
به عنوان نمونه مي توان از مبارزات آيت الله طالقاني، منتظري، رباني شيرازي، مهدوي کني، هاشمي رفسنجاني، و نيز آيت الله خامنه اي و ديگران نام برد. حمايت و همراهي مردم از اين روحانيون موج انقلاب اسلامي را به هر سوي کشانيد. چون اين تشکل ها عنوان گروه سياسي نداشتند، بسياري از فعاليتهاي آنها ثبت و ضبط نشده است.
بسياري از مساجد در سراسر کشور کانون مبارزه عليه رژيم و هدايت مردم به سوي انقلاب اسلامي بود. به عنوان نمونه، از نقش آفريني «مسجد هدايت» (با سخنراني آقايان طالقاني، باهنر، هاشمي رفسنجاني، امامي کاشاني و مرتضي مطهري)، مسجد جامع نارمک (با سخنراني آقايان آيت الله خامنه اي و خزعلي)، مسجد جاويد (با سخنراني شهيد مفتح)، مسجد جليلي (آيت الله مهدوي کني)، کانون توحيد (آيت الله موسوي اردبيلي)، مسجد الجواد (شهيد مطهري از سال 1350به بعد) (4) و هزاران نمونه آن در سراسر کشور بايد ياد کرد.

جامعه مدرسين حوزه ي علميه قم

از تشکل هاي فعال حوزه ي علميه قم «جامعه ي مدرسين» بود، که جمعي از علما و اساتيد بزرگ حوزه در سال 1340 آن را پايه گذاري کردند. جامعه ي مدرسين، نخست يک يک تشکيلات مخفي بود و با آغاز قيام ملت مسلمانان دعوت امام خميني (ره) را لبيک گفته، با تمام توان در چاپ، تکثير و پخش اطلاعيه هاي امام خميني (ره) و سايرعلما، ارسال اطلاعيه ها به شهرستانها و اعزام سخنران مي کوشيد. از جمله فعاليتهاي اعضاي جامعه ي مدرسين همراهي با مراجع در تأييد مرجعيت امام خميني (ره) در سال 1342 پس از دستگيري بود. چون مراجع تقليد طبق قانون اساسي مصونيت داشتند، اين اقدام مانع از محاکمه امام (ره) در دادگاه نظامي و اعدام شد.(5) پس از تبعيد امام (ره) به ترکيه در سال 1343 و سپس به عراق، اعضاي جامعه ي مدرسين همگام با ديگر علماي مبارز و دانشگاهيان کوشيدند تا دايره ي مرجعيت امام خميني (ره) را بگسترانند و نام او را زنده نگاه دارند و عليه رژيم افشاگري کنند.
مهم ترين فعاليت هاي جامعه ي مدرسين از زمان تبعيد امام (ره) تا پيروزي انقلاب عبارت بود از:
- تماس با امام خميني (ره) به هر طريق ممکن و اخذ رهنمود؛
- تماس با فقها و مراجع قم و علماي بلاد و تقاضاي حمايت از مبارزات؛
- تهيه ي اعلاميه در فرصتهاي مناسب؛
- تکثير و پخش اعلاميه ها در شهرستانها؛
- ايراد سخنراني در مواقع لازم؛
- اعزام طلاب به شهرستان ها براي سخنراني؛
- دعوت مردم به تعطيلي و شرکت در تظاهرات؛
- پخش عکس و رساله امام خميني و ترويج مرجعيت ايشان؛
- رسيدگي به اعتصاب کنندگان و خانواده زندانيان و تبعيد شدگان و شهدا؛
- صدور اعلاميه مبني بر خلع محمدرضا شاه پهلوي از سلطنت و پيشنهاد تأسيس حکومت اسلامي در تاريخ 1357/9/21. (6)
اين تشکيلات برجسته ي روحاني پس از پيروزي انقلاب اسلامي با پذيرفتن مسئوليتهاي کليدي در تثبيت نظام جمهوري اسلامي نقش خود را در دفاع از اسلام، انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايفا مي کند.

جامعه روحانيت مبارز

بخشي از عالمان مبارز و روحانيون انقلابي تهران در نيمه ي دوم سال 1356 با توجه به تجربيات گذشته و با هدف مبارزه ي سازمان يافته تر با رژيم استبدادي پهلوي و تأسيس حکومت اسلامي گرد هم آمدند و تشکيلات «جامعه ي روحانيت مبارز» را بنيان نهادند. آنان عبارت بودند از آيات شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد مفتح، شهيد باهنر، شهيد محلاتي، مقام معظم رهبري آيت الله خامنه اي، موسوي اردبيلي، مهدوي کني، هاشمي رفسنجاني، امامي کاشاني، موحدي کرماني و عباسعلي عميد زنجاني. (7)
پس از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به اختلاف نظر بين اعضاي جامعه روحانيت مبارز، جناحي از آن انشعاب يافت و «مجمع روحانيون مبارز» را در فروردين 1367 تشکيل داد. اعضاي اين انشعاب عبارت بودند از: حجج اسلام مهدي کروبي، سيد محمود دعايي و حيدر علي جلالي خميني. (8)
پس از انشعاب، امام خميني (ره) هر دو جناح را تأييد فرمود؛ چون به تعبير ايشان، در اصول با هم مشترک بودند؛ ولي هر يک براي رشد اسلام و خدمت به مسلمانان طرح و نظري داشتند که به عقيده ي خود موجب رستگاري است. (9)
بار ديگر بر اين نکته پاي مي فشريم که جريان اسلامي به رهبري عارف و اصل امام خميني (ره) و روحانيت انقلابي بزرگ ترين و عميق ترين نقش را در هدايت مردم براي سرنگوني نظام کهنه ي 2500 ساله شاهنشاهي و بر پايي نظام جمهوري اسلامي داشته است؛ اما بسياري از زواياي اين فعاليت هنوز بر مردم و تاريخ مخفي مانده است.
تشکلهاي بي نام و نشان شخصيتهاي روحاني مسلمان و چهره هاي مبارز فراواني از اقشار مختلف کشور در جامعه ي شهري و روستايي در پيشبرد انقلاب اسلامي نقش داشتند که شرح فعاليت آنها تحقيقات گسترده اي مي طلبد. از اين رو مؤلف حاضر اعتراف مي کند آن سان که شايسته است، حق مطلب را ادا نکرده است.

تشکل هاي اسلامي عصر جمهوري اسلامي

در عصر جمهوري اسلامي نهاد روحانيت، جامعه مدرسين، جامعه ي روحانيت مبارز، جمعيت مؤتلفه اسلامي، گروه مهدي هاشمي و انجمن حجتيه که از پيش از انقلاب فعال بودند، همچنان کما بيش به استمرار حرکت خود پرداختند. اما در فواصل زماني مختلف گروه هاي ديگري نيز پديد آمدند که اينک آنها را به اختصار معرفي مي کنيم.
در سال 1357- 1367 ش. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، حزب جمهوري اسلامي و مجمع روحانيون مبارز - از گروه هاي عمده ي جريان اسلامي - پا به عرصه وجود نهادند.

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، فراهم آمده از هفت گروه کوچک مسلح مسلمان بود که پيش از پيروزي انقلاب اسلامي عليه نظام شاهنشاهي با مشي مسلحانه عمل مي کردند.
اين گروه ها عبارت بودند از: گروه منصورون، امت واحده، موحدين، فلاح، بدر، توحيدي صف و توحيدي فلق. اين گروه ها به صورت نيمه مخفي در فروردين 1358ش. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را تأسيس کردند. هدف آنها در آن مقطع دفاع مسلحانه از انقلاب اسلامي بود. پس از تشکيل سازمان، آيت الله حسين راستي کاشاني به نمايندگي امام خميني مأموريت هدايت اعضاي آن را بر عهده گرفت؛ اما سرانجام سازمان به سه جناح تقسيم شد: 1- جناح آيت الله راستي کاشاني که بر حاکميت رأي نماينده ي امام تأکيد مي کرد؛ 2- جناح مخالف که حکم سازمان را بر حکم نماينده ي ولايت ترجيح مي داد؛ 3- جناح ميانه که به دليل شدت اختلافات خواستار انحلال سازمان شد. اختلاف داخلي سازمان بيشتر بر سر ديدگاه هاي اقتصادي بود و چون براي حل آن به نتيجه اي نرسيدند، سازمان در مهر 1365منحل گرديد. مهم ترين اشکال وارد بر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي فقدان اطاعت پذيري بخشي از اعضاي آن از ولي فقيه بود.
در سال 1370چند نفر از اعضاي گذشته ي سازمان به رهبري محمد سلامتي و بهزاد نبوي بار ديگر با مشي آشکار و غير نظامي و با افزودن کلمه ايران بر عنوان آن، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران را تأسيس کردند. (10) سازمان جديد، که هم اکنون نيز فعال است، از هويتي بسيار متفاوت نسبت به سازمان گذشته برخوردار است. سازمان امروزي متشکل از همان جناحي است که با ديدگاه هاي نماينده ي امام در سازمان مخالف بودند. همچنين سازمان با وجود حمايت از رئيس جمهوري سابق سيدمحمد خاتمي و ايفاي نقش مهم در جبهه ي دوم خرداد، به توصيه هاي او نيز توجهي نکرد. (11) شايان ذکر است که در پي سخنان اهانت آميز هاشم آغاجري در سال 1381 درباره ي روحانيت و مرجعيت و دفاع سازمان از سخنان او، جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه قم طي اطلاعيه اي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران را نامشروع اعلام کرد. (12)

حزب جمهوري اسلامي

حزب جمهوري اسلامي، در سال 1358 به وسيله شهيد بهشتي، شهيد باهنر، حضرت آيت الله خامنه اي، آيت الله موسوي اردبيلي و آيت الله هاشمي رفسنجاني تأسيس شد. اين حزب به دبير کلي شهيد بهشتي در تثبيت نظام در سال هاي بحران و خنثي کردن توطئه هاي دشمنان انقلاب، افشاي ماهيت ليبرال ها و گروه هاي برانداز بسيار مؤثر بود. (13) رهبران اين حزب مسئوليت هاي کليدي را در نظام جمهوري اسلامي بر عهده داشتند. از مهم ترين مباني فکري اين حزب اطاعت از ولايت فقيه، تلاش براي استقرار حکومت اسلامي و دفاع از نظام جمهوري اسلامي بود. حزب جمهوري اسلامي، سرانجام پس از بروز يک سري اختلافات داخلي از جمله درباره ي بند ج قانون زمين شهري، قانون کار، قانون تعاوني هاي توليدي، حدود مالکيت، نخست وزيري مهندس مير حسين موسوي (14) و فرصت نکردن رهبران حزب براي رسيدگي به امور آن به دليل مشاغل مهم سياسي و اجرايي، در سال 1366 با موافقت امام خميني (ره) به فعاليت هاي خود پايان داد. (15)

گروه مهدي هاشمي

گروه انحرافي ديگري که علاوه بر انجمن حجتيه به نوعي در نهاد روحانيت نفوذ داشت، با عنوان «باند سيد مهدي هاشمي» و هواداران آيت الله منتظري شناخته مي شود.
مهدي هاشمي پيش از پيروزي انقلاب به جرم قتل مرحوم شمس آبادي امام جماعت مسجد سيد اصفهان دستگير و زنداني شد، اما پس از پيروزي انقلاب آزاد گشت. اين باند با نفوذ در بيت آيت الله منتظري - از مبارزان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي - و سوء استفاده از موقعيت او دست به اعمال خلاف شرع و قانون مي زد. با دستور امام خميني (ره) به وزير اطلاعات وقت، مهدي هاشمي و گروهش دستگير شدند (16) و سرانجام در سال 1366 مهدي هاشمي پس از اعتراف به قتل چند چهره ي مذهبي، سازماندهي و رهبري گروه هاي ترور و آدم ربايي، رابطه با ساواک، خارج کردن غير قانوني سلاح و مهمات از سپاه، ايجاد شبکه نفوذ در ارگان ها و سرقت اسناد، افشاگري عليه کشور و اقدام عليه سياست هاي خارجي جمهوري اسلامي، شايعه پراکني و ايجاد اختلاف در بين مسئولان به اعدام محکوم شد. (17)
دستگيري و بازداشت مهدي هاشمي که از همان ابتدا با مخالفت آقاي منتظري روبرو شده بود، سرانجام بزرگترين ضربه را به او زد. امام خميني (ره) آقاي منتظري را نصيحت کرد و به او درباره ي عوامل نفوذي تذکر داد و خواستار محاکمه عادلانه ي مجرم در هر مقامي بود؛ اما آقاي منتظري نپذيرفت و رهبر انقلاب نيز به دليل ياد شده و نفوذ منافقان و ليبرال ها در بيت او و براي حفظ انقلاب در تاريخ 1368/1/6 طي نامه اي وي را از قائم مقامي رهبري عزل کرد. (18)
اعضاي اين گروه علاوه بر انحرافات فکري همچون توجه افراطي به سياست، مطلق انديشي در باره ي ديدگاه هاي خود و رابطه با گروه هاي انحرافي مانند منافقين و نهضت آزادي، از دو انحراف بزرگ ديگر نيز برخوردار بودند: يکي انحرافات عملي و اقدامات خودسرانه ي خلاف قانون و شرع و ديگري، اطاعت نکردن از ولي فقيه و رهبر انقلاب اسلامي. اين کژروي ها را مي توان آشکارا از اعترافات و سخنان خود مهدي هاشمي نيز بازيافت. (19)

مجمع روحانيون مبارز

مجمع روحانيون مبارز، در سال 1367ش. به دنبال اختلاف نظر اعضاي جامعه ي روحانيت مبارز و انشعاب آن پديد آمد. اين انشعاب مورد تأييد امام خميني (ره) نيز قرار گرفت. بنيانگذار انقلاب اسلامي بر اشتراک در هدف اين دو تشکل مهم روحاني پاي فشرد و اختلاف اين دو شعبه را در سليقه، راهکارها و چگونگي وصول به اهداف دانست، امام خميني (ره) فرمود:
...و اين مسئله روشن است که بين افراد و جناح هاي موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف نظر هم باشد. صرفا سياسي است ولو اينکه شکل عقيدتي هم به آن داده شود. چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همين خاطر است که من آنها را تأييد مي نمايم. آنها نسبت به اسلام و قرآن وفادارند و دلشان براي مردم و کشور مي سوزد و هر کدام براي رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظري دارند که به عقيده ي خود موجب رستگاري است. (20)
پس از تشکيل مجمع روحانيون مبارز، دو جناح اساسي در کشور شکل گرفت که هر يک تشکل هاي همفکر و همسو را با خود همراه کردند.(21) اين تشکل پس از پيروزي آقاي سيدمحمد خاتمي در رياست جمهوري 1376 ش. و تشکيل جبهه دوم خرداد، از ارکان مهم اين جبهه به شمار مي رفت.

حزب کارگزاران سازندگي

از 1367تا 1376 مهم ترين گروهي که پا به ميدان سياست نهاده است، حزب کارگزاران سازندگي است. انگيزه ي تشکيل حزب تداوم سياست هاي آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس جمهور وقت در رابطه با دوران سازندگي پس از جنگ و ماندن بر سر قدرت بود. هنگامي که در آستانه ي انتخابات مجلس پنجم شوراي اسلامي، جامعه ي روحانيت مبارز حاضر نشد پنج نفر از طرفداران آقاي هاشمي را در فهرست مشترک قرار دهد، شانزده نفر مرکب از ده وزير، چهار معاون رئيس جمهور، رئيس کل بانک مرکزي و شهردار تهران، با نام «جمعي از کارگزاران سازندگي» با شعار عزت اسلامي، تداوم سازندگي و آباداني ايران، اعلام موجوديت کردند. با مخالفت مقام معظم رهبري و افکار عمومي به دليل احتمال نفوذ در انتخابات ده وزير ناچار به کناره گيري شدند و افراد باقي مانده، حزب کارگزاران سازندگي را تشکيل دادند و حزب در سال 1378 با مجوز رسمي وزارت کشور رسميت يافت. (22) مهم ترين مبناي فکري اين گروه، تکنوکراسي يا فن سالاري است و بر توسعه ي اقتصادي پاي مي فشارد. اعضاي حزب هر چند بر اصل نظام جمهوري اسلامي، جمهوريت و اسلاميت و ولايت فقيه نيز تأکيد دارند، اما در عمل نشان داده اند که بيشتر به توسعه اقتصادي مي انديشند. مهم ترين اشکال وارد بر اين گروه رويکرد شبه سرماي داري در توسعه اقتصادي و عدم توجه به توسعه همه جانبه است. همچنين اختيارات ولي فقيه را محدود به قانون اساسي مي دانند.
عدم اعتقاد به ولايت مطلقه ي فقيه در بين برخي از افراد حزب، در پيش گيري سياست تساهل و تسامح فرهنگي و نداشتن موضع ثابت در انتخابات مختلف از جمله موارد ديگر اشکال بر حزب کارگزاران است. (23)

جبهه ي دوم خرداد

از مقطع زماني خرداد 1376 ش. به بعد - يعني از پيروزي آقاي خاتمي در هفتمين دوره ي انتخابات رياست جمهوري - مهم ترين تشکل ايجاد شده جبهه ي دوم خرداد است. اين جبهه، که حول محور رئيس جمهور خاتمي تشکيل شده بود و از سياست هاي توسعه ي سياسي و جامعه ي مدني ايشان حمايت مي کرد، مرکب از هجده گروه بود که مجمع روحانيون مبارز، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، خانه ي کارگر، حزب اسلامي کار، حزب همبستگي ايران اسلامي، دفتر تحکيم وحدت، جمعيت زنان جمهوري اسلامي و حزب مشارکت ايران اسلامي از گروه هاي معروف آن بودند.
جبهه ي دوم خرداد يک تشکيلات نامتجانس و داراي تشتت ايدئولوژيک بود. در ميان گروه ها ي آن از نيروهاي ارزشي و اصول گرا گرفته تا نيروهاي ملي - مذهبي و ضد نظام جمهوري اسلامي يافت مي شد. بر همين اساس برخي اعضاي اين جبهه به ولايت فقيه اعتقادي نداشتند. (24)
مهم ترين نقش را در جبهه ي دوم خرداد، حزب جبهه ي مشارکت ايران اسلامي بر عهده داشت. اين حزب، که فراهم آمده از اعضاي فعال ستادهاي انتخاباتي رئيس جمهور خاتمي بود، با هدف ايجاد تشکلي سياسي که گرايش ها و سليقه هاي مختلف هوادار آقاي خاتمي را حفظ نمايد و براي حمايت از دولت وي، در 1377/9/14اعلام موجوديت کرد. (25) دبير کلي اين حزب بر عهده ي محمدرضا خاتمي برادر رئيس جمهور سابق است.
اساسي ترين اشکالات جبهه مشارکت عبارتند از:
- عبور از خط قرمزهاي نظام جمهوري اسلامي؛
- حضور برخي نيروهاي مخالف نظام جمهوري اسلامي در آن؛
- تأثير پذيري از فلسفه ي سياسي ليبرال غرب؛
- پاي فشاري بر مشروعيت مردمي ولي فقيه به جاي مشروعيت الهي و مقبوليت مردمي؛
- عدم تجانس ايدئولوژيک و اختلاف آراي اعضا؛
- راه دادن تساهل و تسامح به قلمرو ارزش هاي اسلامي؛
- گذار از مباني فکري امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران.
- شايان ذکر است گروه ها، احزاب و تشکل هايي که در جريان اسلامي جاي گرفته اند، تا زماني اطلاق عنوان اسلامي بر آنها صحيح است که به مباني فکري اين جريان التزام اعتقادي و عملي داشته باشند.

پي نوشت :

1.آيت الله خامنه اي، حديث ولايت، ج 5، ص302 - 304.
2. نک: فصلنامه ي ياد، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران، سال اول، شماره 4، پاييز 1365، ص 23 - 30.
3. فصلنامه ي ياد، ش 12، سال سوم، پاييز 1367، ص 49 - 50.
4. نک: جريان و جنبش هاي مذهبي - سياسي ايران، ص 335 - 337.
5. نک: تاريخچه ي فعاليت جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه قم، سايت اينترنت
File: //A: jameeh - files / moarfi. htm.
6. پيشين.
7. نک: صادق سليمي بني، جامعه شناسي سياسي احزاب، ش 1، جامعه روحانيت مبارز، ص 62.
8. همان، ص 63.
9. امام خميني، صحيفه ي نور، ج 21، ص 46 - 47.
10. براي اطلاع بيشتر نک: لطف علي لطيفي، جامعه شناسي سياسي احزاب شماره 4، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي.
11. به عنوان نمونه پايان دادن به تحصن در اواخر مجلس ششم.
12. نک: به سايت جامعه مدرسين در اينترنتwww. jameeh. com.
13. نک: مهدي نظرپور، جريان شناسي سياسي، ص 50.
14. نک: عباس شادلو، احزاب و جناح هاي سياسي، ص 70 - 71.
15. امام خميني (ره)، صحيفه ي ء نور، ج 20، ص 92 - 93.
16. امام خميني (ره)، صحيفه ي نور، ج 20، ص 145؛ نک: محمد محمدي ري شهري، خاطرات سياسي، ص 52 - 59.
17. نک: محمد محمدي ري شهري، خاطرات سياسي، ص 135- 141.
18. همان، ص 283 - 290.
19. همان، ص 245 - 280.
20. امام خميني، صحيفه نور، ج 21، ص 46 - 47.
21. نک: حجت مرتجي، جناح هاي سياسي در ايران امروز، ص 11-23.
22. نک: عبدالله شمسي، جامعه شناسي سياسي احزاب 5، حزب کاگزاران سازندگي، ص 18- 32.
23. همان، ص 45 - 48 و63 -71.
24. نک: مهدي نظرپور، جريان شناسي سياسي، ص 80 - 81.
25. همان، ص 77.

منبع: کتاب جريان شناسي سياسي ايران معاصر