(در متون ایرانی - اسلامی)
موقعیت کاشغر در جادهی ابریشم
چکیده
جادهی ابریشم یکی از مهمترین راههای ارتباطی تمدنهای قدیم و مسیر اصلی تبادلات شرق به غرب و غرب به شرق بوده است. (2) این مسیر بسیار طولانی در طول تاریخ از آبادانی و رونق زیادی برخوردار بوده و نقش اصلی را در مراودات اقتصادی جهان ایفا کرده است. در این مسیر تجاری، علاوه بر تبادل کالا، فرهنگها؛ سنتها؛ آداب و رسوم ملتها نیز از چین به غرب و از غرب به چین منتقل شده است. اهمیت و نقش اساسی این جاده در تاریخ مناسبات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی جهان، بر هیچکس پوشیده نیست. در این میان ایستگاهها و توقفگاههای مهم آن، در طول تاریخ دارای اهمیت و جایگاه ویژهیی بودهاند. یکی از مناطق مهم در مسیر جادهی ابریشم، «کاشغر»، (3) بوده که بدلیل موقعیت خاص جغرافیایی، موجب توجه نویسندگان و مورخان بدانجا شده است. کشور ایران، یکی از قدیمیترین کشورهای آسیایی است که در میانهی جادهی ابریشم قرار داشته و نقش واسطهی ارتباطی بین چین و کشورهای غرب را در این مسیر، ایفا کرده است. به همین دلیل نویسندگان؛ مورخان؛ ادیبان و جغرافینویسان ایرانی، همواره دربارهی این مسیر تجاری، بویژه کاشغر و ایستگاههای آن، مطالبی نوشته و آنها را نسل به نسل به دیگران منتقل کردهاند. بررسی و مطالعهی اینگونه منابع و معرفی آنها، میتوان کمک شایانی به روشنتر شدن کیفیت تبادلات اقتصادی و فرهنگی جادهی ابریشم داشته باشد. این مقاله تلاش میکند که با بررسی متون اسلامی، به معرفی اجمالی «موقعیت کاشغر در جادهی ابریشم» بپردازد. همچنین عمده توجه این نوشتار بر شناساندن نویسندگان این آثار و بیان گزیدهیی از آگاهیها در مورد «کاشغر» استوار شده و نیز بر تقسیمبندی و معرفی کوتاه متون فارسی، دربارهی «کاشغر» اختصاص یافته است. بنابرین، در این نوشتار موضوع کاشغر در سه بخش «کاشغر در متون تاریخی، جغرافیایی و ادبی قرون نخستین اسلامی تا دورهی صفویه»؛ «کاشغر در متون منظوم فارسی»؛ «موقعیت کاشغر در جادهی ابریشم، بر اساس یک نقشهی تاریخی از دورهی مغول»، بعنوان یک مسئلهی تاریخی، مورد مطالعه و ارزیابی قرار میگیرد.کلید واژگان
جادهی ابریشم؛ کاشغر؛ متون اسلامی؛ متون تاریخی؛ متون جغرافیایی؛ متون نظم فارسی؛ نقشهی تاریخی؛ دورهی مغول.مقدمه
آشنایی ایرانیان با «کاشغر» از دورهی مغول به بعد، قرن هفتم و هشتم هجری قمری / قرن چهاردهم میلادی، با توجه به داستانی که در کتاب گلستان سعدی دربارهی این شهر آورده شده است، وارد مرحلهی جدیدی شد و نام شهر کاشغر در ذهن و یاد همهی ایرانیان که کم و بیش با آثار شیخ اجل سعدی شیرازی آشنا هستند، جای گرفت. از این رو نام «کاشغر»، در وهلهی نخست یادآور سفر سعدی به چین است. (4) شعرای فارسی زبان از قرن پنجم هجری به بعد و بتناوب، در اشعار خود نام کاشغر را ذکر کرده و در برخی موارد نام این شهر را بخاطر شهرتی که در آب و هوای بسیار خوب و طبیعت زیبا داشت، ستودهاند دربارهی این موضوع که «آیا سعدی به «کاشغر» مسافرت کرده یا او این داستان را بر سبیل مثال آورده است، نظریههای مختلفی وجود دارد که در اینجا از آن میگذریم؛ اما گفتار سعدی و آشنایی عمیق ایرانیان با کتاب گلستان و آموزش این کتاب در سنت آموزشی قدیم ایران، بعنوان یکی از مهمترین کتابهای آموزشی، زمینهی آشنایی تحصیل کردگان ایرانی را (در گذشته و حال) از طریق آثار سعدی، با نام «کاشغر» فراهم آورد. با وجود این، آشنایی ایرانیان با این شهر به دورهی قبل از اسلام و زمانی که تجار و بازرگانان ایرانی، مسیر جادهی ابریشم را برای تبادل کالا با چین انتخاب میکردند، باز میگردد. اینان به ناچار از کاشغر عبور کرده و در حقیقت قرار گرفتن این شهر در مسیر جادهی ابریشم، موجب شهرت آن در نزد دیگر ملل و از جمله ایرانیان بوده است. در یکی از قدیمترین متون فارسی ایرانی پیش از اسلام؛ یعنی «کتیبهی کعبهی زرتشت» که از متون مهم دورهی ساسانیان است، نام این شهر با عنوان «کاشی» بچشم میخورد. این نام قدیمترین نوشتهی فارسی در مورد «کاشغر» محسوب میشود. (5) در اینجا، گزیدهیی ازمهمترین متون فارسی که در آنها به موضوع کاشغر پرداخته شده است، آورده میشوند. هدف اصلی این مقاله ارائهی حداقل آگاهی از منابع و مراجع تاریخی؛ جغرافیایی و ادبی است که دربارهی کاشغر اطلاعاتی را به ثبت رسانیدهاند.الف) کاشغر در متون تاریخی، جغرافیایی و ادبی قرون نخستین اسلامی تا دورهی صفویه
قلمرو شاهنشاهی ساسانیان با حملهی نیروهای عرب مسلمان در حیطهی حکومت اسلامی قرار گرفت. گسترش فتوحات اسلامی (در بخشهای مهمی از جهان شناخته شده در آن ایام) و تبادل علمی و فرهنگی اقوام مختلف، موجب رشد و رونق بسیار علوم اسلامی از قرون دوم و سوم هجری قمری به بعد شد. بدین ترتیب تحقیقات بسیاری در زمینههای مختلف علمی، مانند تاریخ، جغرافیا و نجوم انجام و کتابهای بسیاری در مورد آنها نوشته شد. از جملهی مهمترین متون این دوره، میتوان به کتابهای جغرافیا اشاره کرد. در این کتابها به تقسیم خشکیها؛ توصیف کرهی زمین؛ مناطق؛ شهرها و آبادیهای مختلف و نیز به معرفی و بررسی راهها و ایستگاههای تجاری اشاره شده است. از این رو کتابهای جغرافیایی این دوره را میتوان «راهنمای مسیرهای تجاری» نیز نامید. یکی از مسیرهایی که در بسیاری از کتب جغرافیایی در مورد آن به آگاهیهایی اشاره شده است، راه زمینی و دریایی ایران به چین؛ یعنی «جادهی ابریشم»است. نویسندگان، در توصیف این مسیر، ضمن معرفی شهرها و آبادیهای بین راهی، برخی ویژگیهای اقتصادی و فرهنگی این شهرها را نیز شرح دادهاند. یکی از قدیمترین متون جغرافیایی فارسی که در مورد کاشغر، اطلاعاتی ارائه داده است، کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب (تألیف: قرن چهارم هجری قمری) است که از معتبرترین متون جغرافیایی ایران بحساب میآید. مؤلف این کتاب ناشناس و اساس تألیف آن بر توصیف شهرهای مهم، در مسیر جادهی ابریشم و بسیاری از شهرهایی که بعنوان ایستگاههای مهم توقف کاروانها بشمار میرفتهاند، بوده است. همچنین این کتاب منبع بسیار خوبی، دربارهی اقتصاد، کشاورزی و آداب و رسوم مردم این شهرها به شمار میآید. در این کتاب از چین، با عنوان کشور «چینستان»(6) نام برده شده است که منطبق با نام «چین» در دوران ایران باستان است. عبارت «چینستان» در متون ارمنی نیز بچشم میخورد (موسی خورناتسی، 160:1380). کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب، قدیمترین متن جغرافیایی بعد از اسلام است که از کاشغر، بعنوان «یکی از شهرهای چین در مسیر جادههای کاروانی، به سمت غرب و شرق و جنوب» یاد کرده است. باحتمال زیاد، مؤلف از اهالی ماوراء النهر بوده است؛ از این رو اطلاعات مؤلف (از جایگاه کاشغر در جادهی ابریشم)، بویژه از ایستگاههای مهم دسترسی راههای زمینی شرق به غرب در مسیر جادهی ابریشم، اهمیت بسزایی پیدا میکند. همچنین بر اساس اطلاعات مندرج در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب، میتوان جادههای مختلف منتهی به چین را مورد مطالعه قرار داد. او دربارهی «کاشغر» مینویسد: «کاشغر از چینستان است و لیکن بر سر حدی است، میان یغما؛ تبت؛ قرقیز؛ چین. مهتران کاشغر اندر قدیم از خُلخ بودنی یا از یغما (حدود العالم.... 1352 هـ ق.: 50).
اطلاعات مندرج در این متن جغرافیایی نشان میدهد که کاشغر در قرون نخستین اسلامی یکی از ایستگاههای مهم مسیر جادهی ابریشم، به چین بوده است و دیگر متون تاریخی این دوره نیز، این امر را تأیید میکنند. محمد بن احمد مقدسی در احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم (تألیف: اواخر قرن چهارم هجری قمری)، در توضیح جادههای کاروانی شرق به غرب از «کاشغر» یاد کرده و در این مورد مینویسد:
«از دورترین نقطهی شرق از کاشغر تا دریای محیط نزدیک به دو ماه راه است و حدود دو هزار و ششصد فرسنگ است و آنچه من میگویم این است که از دورترین نقطهی مشرق تا کاشغر تا «سوسن» (7) که دورترین نقطهی مغرب است، حدود دو ماه راهاست» (مقدسی، 1411 هـ . ق.: 64).
دربارهی مسیرهای منتهی به شهر کاشغر در یکی دیگر از منابع فارسی، بنام زین الاخبار نوشتهی ابی سعید عبدالحی محمود گردیزی (تألیف: 442 یا 443 هـ. ق.) آمده است:
«اما راه تبت از ختن تا با الشان بیرون آید و بر گذرد بر کوههای ختن و آن کوهها آبادانست و اندرو چهار پایان بسیار باشند از گاو و گوسفند و قچقاو [گاو کوهی] و ازین کوهها به الشان رسد و از آنجا پلی است، نهاده از یک کنارهی کوه تا دیگر کنارهی کوه و چنین گویند که آن پل مردمان ختن کردهاند، اندر روزگار پیشین و ازین پل تا در تبت خاقان کوهیست که چون نزدیک او شوی از هوای او دم مردم بگیرد و چنانکه دم نتواند زدن و زبانش گران شود و بسیار مردم اندران بمیرد [ند] و مردمان تبت این کوه را «کوه زهر» خوانند و چون از شهر کاشغر روند، بروند بر راست راه، میان دو کوه از سوی مشرق و برو بگذرد به ولایتی رسد که او را «اوزگند» گویند و ولایت او چهل فرسنگ است، نیمی ازو کوهها و کاشغر را دههای بسیار است و روستاهای بیشمار و اندر ایام پیشین، آن ولایت مرتبت خاقان را بودی. از ولایت کاشغر به سار سامکث شود و از آنجا به الیشورود و بیابان ببرد تا جوی آید که سوی «کوچا» شود و بر لب این جوی سوی پهلوی بیابان ده «حمحان» است که تبتیان باشند اندر وی و پس رودی آید که به کشتی از آن رود بگذرند و به حد تبتیان اندر آیند و چون ولایت تبت خاقان رسد، آنجا بتخانهیی است واندرو بتان بسیار باشند و از آن بتان یکی بتی است بر تخت نشسته و پسِ پشت او چیزة نهاده از چوب و آن بت بر آن چوب، چون سر تکیه زده است. چون دست بر پشت آن بت فرود آری از وی چون شرر آتش بیرون آید و بر چپ این جای صحراست و بیابان و اندر وی درختان عناب بسیار باشد بر کرانهی رود» (گردیزی، 563:1363).
با وجود این در برخی از منابع تاریخی که دربارهی موضوع کیفیت فتح سرزمینهای دیگر از سوی نیروهای مسلمان نوشته شده، اطلاعاتی از کیفیت فتح نواحی مجاور کاشغر نیز آمدهاست. محمد بن جریر طبری در کتاب تاریخ الرسل و الملوک (تألیف: اواخر قرن سوم هجری قمری)، برای نخستین بار در ضمن وقایع سال 96 هـ . ق. از کاشغر، بعنوان «دروازهی ورودی چین» یاد کرده و شرح اولین برخوردهای مسلمانان با پادشاه چین را توضیح داده است (طبری، 1387 هـ . ق.: 6/500).
ابن اعثم کوفی محدث، شاعر و مورخ، نیز در کتاب الفتوح (تألیف: قرن سوم هجری قمری)، روایت را به همین شکل نقل کرده است (ابن اعثم کوفی، 1411 هـ . ق. : 7/165).
ابوعلی بلعمی، وزیر مشهور سامانیان که کتاب تاریخنامهی طبری را از عربی به فارسی ترجمه کرده (ترجمه: قرن چهارم هجری قمری) و بر آن مطالبی افزوده، در شرح رویدادهای لشکرکشی مسلمانان، به نواحی شرقی از لشکرکشی مسلمانان به چین، یاد کرده و با عنوان «خبرگشادن کاشغر و رفتن قتیبه به غز و چین» مینویسد:
«چون ولید بن عبدالملک مرد، مردم سلیمان را بیعت کردند. قتیبه از او بر اندیشید. سپاه بر گرفت و رود بلخ بگذاشت و همی خواست که عیال خویش به سمرقند برد و آنجا استوار کند. چون از رود بگذشت و روی به کاشغر نهاد و این نزدیکترین شهری است از چین. چون قتیبه آنجا رسید، ملک چین آگاه شد. رسول فرستاد و از قتیبه اندر خواست و گفت: باید که یکی را از مهتران لشکر سوی من فرستی تا ما از وی چیزی بپرسیم و او از دین شما مرا آگاه کند. قتیبه بن مسلم، دوازده مرد را بگزید از مسلمانان، مردمان با شکوه و فصیح و بفرمود تا ایشان را سلاح دادند و از هر گونه جامههای لطیف و نرم و اسبان نیک و آلات و ساخت پسندیده و ایشان را گسیل کرد سوی ملک چین و از ایشان هبیره بن مشمرج الکلابی بود و او مردی نیکو سخن بود. پادشاه چین کس فرستاد و ایشان را بخواند» (بلعمی، 4/862:1373).
یعقوبی، مورخه و جغرافینویس مسلمان، در تاریخ یعقوبی (تألیف: قرن سوم هجری قمری)، ضمن شرح حوادث خلافت منصور از لشکرکشی مسلمانان به ناحیه «فرغنه» یاد کرده و کاشغر را مقر پادشاه آن ناحیه، با نام «قیران بن افراکفرن» نامیده است (یعقوبی، بیتا: 2/384).
ابوریحان بیرونی، دانشمند و منجم مشهور ایرانی در التفهیم لاوائل الصناعه التنجیم (تألیف: قرن پنجم هجری قمری) که از معتبرترین کتب جغرافیایی و نجومی ایرانی و اسلامی به شمار میرود، در مورد جغرافیای چین و شهرهای مهم آن مینویسد:
«اما اقلیم اول از مشرق زمین و از چین آغازد و بر دریای چین بگذرد و این جویهاست که از دریا کشتی بر گیرند به بارگاههایی، چون «خانجو» و «خانفو» و مانند آن دارد... اقلیم چهارم از سرزمین چین بگذرد و «قتا»، «ختا» و «ختن» و کاشغر و شهرهای دیگر» (بیرونی، نسخهی خطی: 154). در کتاب التفهیم... نقشهی ممالک هفت گانهی جهان، ترسیم شده که در این نقشه، چین در اقلیم هفتم و از شرقیترین ممالک عالم است. اطلاعات مندرج در کتاب ابوریحان بیرونی با توجه به تسلط او بر علم جغرافیا و بهرهگیری از متون تاریخی و جغرافیایی پیش از اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است. در کتاب مجمل التواریخ و القصص (تألیف: 520 هجری قمری) از پادشاه «کاشغر» با عنوان «خان» یاد شده است (مجمل التواریخ و القصص، بیتا: 1/31).
یاقوت حموی در معجم البلدان (تألیف: قرن ششم هجری قمری)، کاشغر را نقطهی آغاز اقلیم پنجم از اقلیمهای هفتگانه قلمداد کرده (یاقوت حموی، 420:1955) و دربارهی آن مینویسد: «کاشغر شهری است با قریهها و رستاقهای بسیار و مسافران از طریق سمرقند بدانجا مسافرت میکنند و میانهی بلاد ترک واقع شده و مردم آنجا مسلمانند و از متأخر سن دیگری ابوالمعالی طغرلشاه محمد بن حسن بن هاشم کاشغری واعظ بدانجا منسوب است که فردی فاضل بوده و در سال
490 هـ . ق. در آنجا متولد شده است و دیگری أبو عبدالله الحسین بن علی بن خلف بن جبرائیل ابنالخیل بن صالح بن محمد الألمعی الکاشغری از مشایخ فاضل آن شهر و دارای تصانیف بسیار است» (همان: 4/430).
کتاب تاریخ بخارا، اثر محمد بن جعفر نرشخی یکی دیگر از منابع فارسی است که در آن مؤلف، به اطلاعات بسیار جالب و به نسبت مفصلی از کاشغر اشاره کرده است. او دربارهی شهر کاشغر مینویسد: «ولایتی است در نهایت خوبی و خوش آب و هوایی، مرز شمالیش کوههای مغولستان است و از آن جبال رودخانههای کاشغر بجانب جنوب روان است. آن ولایت را مرزی به «شاش» (8) اتصال مییابد و مرزی به «تورفان» گذشته به زمین «قالیماق» در میآید و از آن طرف بغیر «قالیماق» جایی که کس ندیده است. از شاش تا تورفان سه ماهه راهی است و مرز غریبش کوهی است طولانی که کوههای مغولستان ازین کوه منشعب میگردد. ازین کوه نیز رودخانهها از مغرب به مشرق روان و ختن در دامن این کوه افتاده است و مرز شرقی و جنوبیاش صحرایی است که تمام، جنگل و بیابان است... در زمان قدیم در آن بیابان شهرها بوده که از آن جمله دو شهر را نام باقی است که یکی را «توب» و دیگری را «کنک» گویند و باقی در زیر ریگ نهان گشته و در این صحرا اشترانی هستند که در دشت زندگی میکنند و شکار میشوند. دارالملک کاشغر بر دامن کوه غربی افتاده و از آن کوه هر آبی که فرود میآید، تمام صرف زراعت و عمارت میشود و از آن آبها یکی «تمن» نام دارد که در زمان سابق از میان شهر کاشغر میگذشته و میرزا ابوبکر که یکی از پادشاهان آن ولایت بوده، آن شهر را ویران ساخته و بر یک جانب آن شهری دیگر بنا نهاده است و آن آب، اکنون از کنار آن شهر جریان میپذیرد و دیگر از شهرهای آن ولایت «یارکند» است که آن نیز در قدیم شهری عظیم بوده و گنجها از آن شهر یافته شده؛ اما بتدریج رو به خرابی نهاده نزدیک بود که حیوانات وحشی در آن مسکن سازند و جغد آشیانه نهد که میرزا ابوبکر از آب و هوای آن خوشش آمده و آن را دارالملک ساخته، عمارت عالی بنا نهاد و جویهای آب جاری گردانید و چنین شهرت دارد که در زمان میرزا ابوبکر در اصل شهر و آبادیهای وابسته به آن، دوازده هزار باغ احداث شده است و همچنین حصاری در آن شهر ساخته که تعداد نهرها و درختان و باغهای بهشتیاش بهتر از «یارکند» جایی نیست و آبش بهترین است. کاشغر دیوارش سی ذراع (9) است و در تمام آن دیار آبهای روان است و از عجایب آن آب، یکی آن است که اول بهار که وقت زیادتی دیگر آبهاست، نهایت قلت و کمی را دارد و چون فصل تابستان شود، غایت شدت پیدا میکند؛ اما با این صفات همواره کدری وغباری بر هوای «یار کند» مستولی است» (محمد بن جعفر نرشخی، 268:1892-267).
کاشغر در طول تاریخ، بعنوان مهمترین شهر گذرگاهی (در جایگاه یک میانجی)، در تبادلات اقتصادی و فرهنگی بین ایران و چین (پیش از اسلام) از یک سو و میان جهان اسلام و چین (بعد از اسلام) از سوی دیگر، مورد توجه ایرانیان قرار داشت. کتاب جغرافیایی فارسی دیگری که دربارهی کاشغر مطالبی را نقل کرده است، صورالاقالیم یا هفت کشور (از نویسندهیی ناشناس از قرن هشتم هجری) است که در شرح آبادیهای اقلیم چهارم مینویسد: «بعد از آن آخر بلاد ختاست و صحرایی و کوهی که «قاقم» (10) و سنجاب و آهوی مشک و غیره بسیار باشد. بعد از آن کوهی چند طولانی است و اول بلاد ترکستان و «خانبالیغ» و شهری که افراسیاب ساخته و کوهی در آن حوالی است که در آنجا معدن فلزی به نام «دهنج» (11) است که به یاقوت شبیه است؛ امّا دهنج فرنگی بهتر باشد و از آن ظرفها سازند و آن را عزیز دارند. بعد از آن «قراقروم» و بیش «بالیغ» و «آلمالیغ» و «ختن» و «کاشغر» است و بیشتر این مواضع سردسیر است» (صورالاقالیم، 100:1353). یکی از آخرین متون جغرافیایی قدیم فارسی که دربارهی «کاشغر» اطلاعاتی را ثبت کرده است، متن جغرافیایی دورهی صفویه؛ یعنی کتاب مختصر و مفید، نوشتهی محمد مفید مستوفی یزدی است. در این کتاب در توصیف «اقلیم پنجم» آمده است:
«بلاد اقلیم پنجم: کاشغر؛ ختن؛ سمرقند؛ بخارا؛ خوارزم؛ ارمنیهی روم؛ روس؛ فرغانه؛ بادکوبه؛ شماخی است و این اقلیم باتفاق نظر همهی حکما، منسوب به سیارهی زهره (12) است» (مستوفی یزدی، 12:1991-11).
ب) کاشغر در متون منظوم فارسی
یاد و خاطرهی کاشغر نزد ایرانیان، به متون تاریخی و جغرافیایی فارسی منحصر نشده و برخی ویژگیهای طبیعی و انسانی این ایستگاه مهم جادهی ابریشم، به متون ادبی، بویژه به اشعار شعرای فارسی زبان نیز وارد شده است. شعرای فارسی زبان از قرن پنجم هجری به بعد و بتناوب، در اشعار خود نام کاشغر را ذکر کرده و در برخی موارد نام این شهر را بخاطر شهرتی که در آب و هوای بسیار خوب و طبیعت زیبا داشت، ستودهاند؛ بعنوان مثال، میتوان به عبارتهای «دیبای کاشغر»؛ «سرو کاشغر»؛ «مشک کاشغر»؛ «سواران چالاک کاشغر» و «ماه کاشغر» اشاره کرد که در اشعار شعرای ایرانی از آنها یاد شده است. در این بخش، با هدف آشنایی هر چه بیشتر محققان در مورد کاشغر، به برخی از اشعار شعرای ایرانی که به این موضوع پرداختهاند، اشاره میشود. ترتیب این اشعار بر اساس تقدم زمانی از شعرای قرن پنجم هجری شروع میشود. همین امر نشان از تداوم تاریخی حضور کاشغر، در حافظهی تاریخی ایرانیان تا دورهی معاصر دارد.فرخی سیستانی (اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری)
از حبش تا کاشغر، وز کاشغر تا اندلس***هر کجا گویی ملک مسعود گوید آفرین
ناصر خسرو قبادیانی (قرن پنجم هجری قمری)
خطبه نجستم به کاشغر نه به بغداد***بد به چه گوید همی به خلقیت و خانم
امیر معزی (قرن پنجم و ششم هجری قمری)
گاهِ کوشش آنچه در کاشغر بستند ز خان***گاهِ بخشش باز آخر به خان کاشغر
گرد گردانت رسید از کاشغر تا قیروان***شور شیرانت رسید از قیروان تا کاشغر
ای شاه، غلامان تو دارند به اقطاع***چین و ختن و کاشغر و خرلخ و یغما
صبح اقبالش دمیده است از ختن تا قیروان***باد افضالش رسیدست از یمن تا کاشغر
خاقانی شروانی (قرن ششم هجری قمری)
چه کنی نقض مشک کاشغری***که غر آخر حروف کاشغر است
سنایی غزنوی (قرن ششم هجری قمری)
از قضای بحتری (13) از حله در تا قیروان***بر وفای رودکی از دجله در تا کاشغر
از چین و ختا و ختن و کاشغر آیند***از تبت و یغما وز خرخیز و تتارند
امیر معزی (قرن ششم هجری قمری)
یکی دیباست روی او که پیش او شود کاسد (14)***هر آن دیبا که از بغداد و روم و کاشغر خیزد
مسعود سعد سلمان (قرن ششم هجری قمری)
ای به قد بر کشیده، همچون سرو کاشغر***ای رخ خوب تو همچون ماه و از وی خوبتر
نظامی گنجوی (قرن هفتم هجری قمری)
ز قرقیز و از چاچ و از کاشغر***بسی پهلوان خواند، زرین کمر
مجد همگر (قرن هشتم هجری قمری)
بدان چستی و چالاکی سواری***به چین و کاشغر خاقان ندارد
عطار نیشابوری (قرن ششم و هفتم هجری قمری)
گه به تخت و دشت داری تکیه گاه***گه درون کاشغر داری سپاه
خواجوی کرمانی (قرن نهم هجری قمری)
چنین داد پاسخ که از کاشغر***نخستین شدم سوی چین رهسپر
قاآنی شیرازی (قرآن سیزدهم هجری قمری)
چون عقدهی دلم نگشاید به ملک فارس***باید کشید رخت مرا به کاشغر
در چین و کاشغر ز پی چون تو دل فریب***همواره پای اهل نظر رهسپر بود
بنشاندمش به پیش و می دادمش کزو***هم رنگ لاله شد رخ آن ماه کاشغر
هر یک ز روی تافته یک کاشغر پری***هر یک ز موی یافته یک شهر زنگبار
شمع طراز ماه چگل شاه کاشغر***ترک خطا نگار ختن نو بهار چین
خالش به تیرگی آزرم زنگبار***چهرش به روشنی آشوب کاشغر
نیز شیرازی (قرن چهاردهم هجری)
فتنهی کاشغر، آشوب خطا، شورتتار***شوخ چین، آفت کشمیر و بلای ختن است
ج) موقعیت کاشغر در جادهی ابریشم، بر اساس یک نقشهی تاریخی از دورهی مغول
با تأسیس امپراتوری مغولان (اوایل قرن هفتم هجری قمری) و توسعهی قدرت آنان از شرق تا سواحل مدیترانه و بوجود آمدن یک امپراتوری واحد، موجبات مدیریتی یکپارچهی جادهی ابریشم، در این مناطق فراهم شد. از اینرو جادهی ابریشم در نواحی یاد شده، بطور موقت، تحت مدیریت یکپارچهیی قرار گرفت که در نتیجه، این مسیر تاریخی و ایستگاههای مختلف شهری و روستایی آن از رونق و آبدانی برخوردار شدند؛ البته باید اشاره کرد که پس از مرگ چنگیزخان مغول و گسترش درگیریهای جانشینی و ایجاد ناامنی در مسیر جادهی ابریشم، راههای دریایی جنوب ایران در خلیج فارس که به دریای شرقی چین منتهی میشدند، نیز پیشرفت بسیار کرد. بدین ترتیب جغرافینویسان ایرانی این دوره و از جمله حمدالله مستوفی، مورخ و شاعر و جغرافیدان ایرانی (قرن هفتم و هشتم هجری قمری)، توجه خود را به ثبت و ضبط مسیرهای تجاری و شهرهای بین راهی جادهی ابریشم معطوف کردند. حمدالله مستوفی، برای نخستین بار اقدام به ترسیم یک نقشهی شبکهدار جدید (15) از جادهی ابریشم و شهرهای آن کرد. این نقشه، نمونهی بسیار خوبی از ترسیم مسیرهای تجاری جادهی ابریشم در قرن هفتم و هشتم هجری قمری / سیزدهم و چهاردهم میلادی است. حمدالله مستوفی از مشهورترین مورخان و جغرافینویسان ایرانی دورهی مغول است و دو کتاب مشهور تاریخ گزیده (تألیف: 730 هـ. ق.) و نزهة القلوب (تألیف: 740 هـ . ق) از جملهی آثار اوست. تاریخ گزیده، دربارهی تاریخ و نزهةالقلوب دربارهی جغرافیای جهان است. او از کارگزاران اداری ایران در دورهی ایلخانان مغول بوده و بنابرین به منابع مختلف و با ارزشی دسترسی داشته است. حمدالله مستوفی در کتاب نزهة القلوب، بتوصیف شهرها و آبادیها و ایستگاههای مهم عبور و مرور کاروانهای تجاری از شرق به غرب پرداخته و موقعیت شهرهای مهم را با ترسیم نقشه ثبت کرده است. بر اساس یکی از این نقشهها، در دورهی مغول راهها و ایستگاههای بسیاری از غرب به شرق وجود داشته است. در این میان، موقعیت کاشغر از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و بیشتر راههای مختلف مسیر جادهی ابریشم، برای ورود به چین باید از این شهر میگذشت. این نقشه نشان میدهد که در آن زمان کاشغر، در جادهی ابریشم، بعنوان مهمترین توقفگاه چین و تبادلات اقتصادی آن بشمار میآمده است. بر اساس نقشهی حمدالله مستوفی، مسیرهای ارتباطی و تاریخی جادهی ابریشم به کاشغر، اینگونه تقسیمبندی و توصیف میشود:
- مسیر جنوبی از بلخ و طالقان و بدخشان (افغانستان کنونی) و سپس کاشغر؛
- مسیر میانی از مرو و بخارا و سمرقند و کاشغر؛
مهمترین شهرهای ذکر شده در مسیرهای غربی این نقشه، عبارتند از:
طرابوزان؛ بغداد؛ تبریز؛ ارمنستان؛ مراغه؛ ساوه؛ شیراز؛ کرمان؛ نیشابور؛ طبس؛ قائن؛ هرات؛ مرو؛ بلخ؛ بدخشان؛ طالقان؛ خوارزم؛ سمرقند.
نتیجهگیری
آگاهی مروخان و جغرافینویسان ایرانی و اسلامی از موقعیت شهر کاشغر، بعنوان یکی از ایستگاههای مهم تجارت زمینی با چین، برگرفته از حافظهی تاریخی ایرانیان در دورهی پیش از اسلام بوده است؛ بعبارت دیگر ایریانیان با کاشغر و شهرهای مسیر جادهی ابریشم از دورهی هخامنشیان آشنایی داشته و این اطلاعات و آگاهیها در دورهی اسلامی و با گسترش فتوحات مسلمانان، به جهان اسلام منتقل شد. از این رو در منابع تاریخی و جغرافیایی و متون ادبی دورهی اسلامی، نشانههای بسیاری از موقعیت جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی کاشغر به چشم میخورد که در اینجا به برخی از آنها پرداخته شده است. بدین ترتیب کاشغر در طول تاریخ، بعنوان مهمترین شهر گذرگاهی (در جایگاه یک میانجی)، در تبادلات اقتصادی و فرهنگی بین ایران و چین (پیش از اسلام) از یک سو و میان جهان اسلام و چین (بعد از اسلام) از سوی دیگر، مورد توجه ایرانیان قرار داشت.پینوشتها:
1. استاد تاریخ، دانشگاه تهران.
2. این مقاله برگرفته و تغییر یافته از متن سخنرانی نویسنده (دکتر محمد باقر وثوقی) است که با همین عنوان، در سال 2012 م. در دانشگاه «ارومچی»، مرکز ایالت «سین کیانگ» چین، ارائه شد.
3. Kadhgar. در غربیترین نقطهی ایالت «شین جیانگ» کنونی چین واقع شده و مسیرهای ارتباطی پایتخت قدیم چین به سمت غرب (که از صحرای بزرگ تاکلاماکان میگذارد) از شهر کاشغر عبور میکند و به سمت ماوراءالنهر و فلات مرکزی ایران میرود.
4. برای آگاهی بیشتر ن. ک. به: شیخ مصلح الدین، سعدی؛ گلستان سعدی، باب پنجم در عشق و جوانی.
5. کتیبهی شاپور یکم در کعبهی زرتشت. این کتیبه بر دیوار ساختمان «کعبهی زرتشت» در نقش رستم، در استان فارس کنده شده است. برای آگاهی بیشتر از متن این کتیبه ن. ک. به: عریان، 70:1382.
6. مؤلف حدود العالم من المشرق الی المغرب در بخشی با عنوان «سخن اندر نهاد دریاها وخلیجها» مینویسد: «نخست دریای اخضر است. اینکه اقیانوس مشرقی گفتیم و حد او معلوم است از آخر عمارت جنوب تا به خط استوا و جزیرهی «واق واق» و ناحیت چینستان». در این کتاب در پانزده مورد از «چین» با عنوان «چینستان» یاد شده است. ن. ک. به: حدود العالم من المشرق الی المغرب؛ 1352 هـ. ق.:
50-47-46-41-39-38-36-18-17-13-12-8-7-6-3.
7. شهر «سوس» در کشور مغرب کنونی در شمال آفریقا واقع شده که در آن ایام، بعنوان دورترین شهر غربی کرهی زمین شناخته میشده است.
8. نام دیگر چاچ. (اخ) نام شهری از ترکستان نزدیک تاشکند، مرکز جمهوری ازبکستان (لغتنامهی دهخدا).
9. ذراع واحد اندازه گیری قدیمی مسلمانان است که برابر با 114 سانتیمتر است.
10. قاقم حیوانی شبیه راسو.
11. سنگ قیمتی شبیه زمرد.
12. در متون جغرافیایی قدیم و بر اساس نظر منجمین باستانی، هر اقلیمی از کرهی زمین، منسوب به یک ستاره و اقلیم پنجم منسوب به ستارهی زهره است.
13. از شعرا و نویسندگان مشهور عرب که رعایت عدالت او در قضاوت مشهور است.
14. واژهیی عربی؛ به معنای از رونق افتادن.
15. برای آگاهی از ویژگیهای نقشهی مستوفی ن. ک. به: وثوقی و همکاران، 23:1387-22.
- اِبن اَعثَم کوفی، ابومحمد بن علی؛ الفتوح؛ بتحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء، 1411 هـ . ق.
- بلعمی، ابوعلی؛ تاریخنامهی طبری، بتصحیح محمد روشن، روشن، تهران: انتشارات البرز، 1373.
بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد؛ التفهیم لاوائل الصناعه التنجیم، نسخهی خطی کتابخانهی مجلس شورای اسلامی.
- حدودالعالم من المشرق الی المغرب؛ به تصحیح سید جلال تهران، تهران: مطبعهی مجلس ملی ایران، 1352 هـ . ق.
- سعدی، مصلح الدین؛ گلستان سعدی، باب پنجم در عشق و جوانی.
- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الرسل و الملوک، بتحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث، 1387 هـ .ق.
- عریان، سعید؛ راهنمای کتیبههای ایرانی، تهران: سازمان میراث فرهنگی، 1382.
- گردیزی، ابی سعید عبدالحی محمود؛ زین الاخبار، بتصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب، 1363.
- مجمل التواریخ والقصص؛ بتحقیق ملکالشعرای بهار، تهران: انتشارات کلالهی خاور، بیتا.
- محمد باقر، وثوقی و همکاران؛ وصف خلیج فارس در نقشههای تاریخی، تهران: بنیاد ایرانشناسی، 1387.
- مستوفی یزدی، محمد مفید؛ مختصر و مفید، بتصحیح سیفالدین نجمآبادی، آلمان: ویسبادن، 1991.
- مقدسی، ابو عبدالله محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، قاهره: مکتبه مدبولی، 1411 هـ . ق.
- موسی، خورناتسی؛ تاریخ ارمنیان، ترجمه و مقدمه از ادیک باغداساریان، تهران: ادیک باغداساریان، 1380.
- نرشخی، محمد بن جعفر؛ تاریخ بخارا، به تصحیح چارلز شفر، پاریس، 1892.
- هفت کشور یا صور الاقالیم؛ بتصحیح منوچهر ستوده، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران زمین، 1353.
- یاقوت حموی؛ المعجم البلدان، بیروت: دارصادر، 1995.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر، بیتا.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1394)، مطالعات ایرانشناسی، دکتر رویا خویی، تهران: بنیاد ایرانشناسی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}