اهمیت اطلاعات در حیات اجتماعی
برای توضیحِ نقش و اهمیت اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی در حیات اجتماعی باید ابتدا به تبیین مفاهیم و مبانی اصلی در تبیین این مسئله پرداخت سپس به ادراکات عقلی در این بحث وارد شد. سه مفهوم 1) اطلاعات 2)
نویسنده: سلمان دهشور (1)
مقدمه
برای توضیحِ نقش و اهمیت اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی در حیات اجتماعی باید ابتدا به تبیین مفاهیم و مبانی اصلی در تبیین این مسئله پرداخت سپس به ادراکات عقلی در این بحث وارد شد. سه مفهوم 1) اطلاعات 2) عقل و 3) حیات اجتماعی و مسائل مرتبط به آنها در تبیین این مسئله جزو ارکان اساسی هستند. پس ما نخست باید به تبیین این سه مفهوم و مباحث مرتبط با آنها بپردازیم. سپس به تبیین بحث اهمیت اطلاعات از منظر عقل وارد شویم. البته برای تبیین این مفاهیم ترتیب واقع شده در عنوان مقاله لحاظ نخواهد شد، بلکه اولویت به نتیجه رسیدن بحث را در نظر بگیریم.مقصود تخصصی از اطلاعات
در دایرةالمعارف اطلاعات آمده: اطلاعات از اساس مفهومی مبهم، نارسا و نادقیق است و از منظرهای گوناگون و به اعتبارهای متفاوت میتواند تعریف شود. در یک نگرش عام اطلاعات را میتوان به اعتبار سازمانی (Organization) فعالیت خاص (Activities) و یا به اعتبار پیکره ویژهای از دانش، معرفت (Knowledge) و یا اخبار پرورش یافته تعریف نمود. از منظر نخست، مفهوم اطلاعات به مصداقهای ساختاری - نهادی رجوع میدهد. آنچه با این نوع برداشت متبادر به ذهن میشود، سازمانها و سرویسهایی هستند که با هدف کسب، پرورش و تولید اطلاعات تأسیس یافتهاند. سازمان و سرویسهای اطلاعاتی Intelligence agency (دایرةالمعارف اطلاعات واژه اطلاعات). در آنجا دو معنای دیگر نیز برای این واژه برشمرده ولی منظور ما از اطلاعات همین معنای اول است.مقصود ما از اطلاعات معنای اول است و در معنای اول: «کارهای اطلاعاتی را میتوان به دو دستهی عمده «اطلاعات ایجابی» که اصطلاحاً به آن اطلاعات گفته میشود و اطلاعات سلبی که در اصطلاح به آن ضد اطلاعات گفته میشود تقسیم کرد. در قسمت اطلاعات اعمالی همچون جاسوسی، براندازی و عملیات ویژه (اقدامات زمینهساز براندازی) را دستهبندی میکنیم و در قسمت ضد اطلاعات اعمالی چون ضد جاسوسی ضد براندازی و حفاظت قرار داده میشود.» (اطلاعات در اسلام، دانشکده امام باقر (علیه السلام)، ج 1 پنهانپژوهی، ص: 10).
نگاهی به حیات اجتماعی و لوازم آن
برای بررسی موضوع مقاله نخست باید منظور خود را از حیات اجتماعی بیان کنیم و سپس نگاهی به لوازم این نوع حیات انسان داشته باشیم تا بتوانیم احکام عقل را نسبت به اهمیت اطلاعات در این واددی دریافت کنیم. پس باید بگوییم: انسان تنها دارای بُعد فردی و زندگی فردی نیست، بلکه دارای بُعد اجتماعی و زندگی اجتماعی نیز هست، اجتماعی بودن زندگی انسان بدین معنی است که «ماهیت اجتماعی» دارد؛ از سویی نیازها، بهرهها و برخورداریها، کارها و فعالیتهای انسانی دارای بُعد و ماهیت اجتماعی است به این معنی که جز با تقسیم کارها و تقسیم بهرهها و تقسیم رفع نیازمندیها در داخل یک سلسله سنن و نظامات و سازمانها میسر نیست؛ از سوی دیگر، نوعی اندیشهها، ایدهها، خلق و خویها بر عموم مردم و حیات و نظامهای اجتماعی حکومت میکند که به آنها وحدت و یگانگی میبخشد. به تعبیر دیگر "جامعه عبارت است از مجموعهای از انسانها که در اثر جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ و ادغام یک سلسله عقیدهها و ایدهها و آرمانها گرد هم آمدهاند" و حیات اجتماعی جامعه عبارت است از نفوذ و ادغام یک سلسله عقیدهها و ایدهها و آرمانها در یکدیگر در یک جامعه به طوری که باعث شود یک جامعه در یک زندگی و حیات مشترک غوطهور باشد.مسئله دیگر این که جامعه در حقیقت از حیات و مرگ برخوردار است و از منظر قرآن «جامعه» یک موجود زنده است و مثل هر موجود زنده، از واقعیت و حیات واقعی برخوردار است در قرآن در سوره اعراف آیه 34 آمده است: «وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یسْتَقْدِمُونَ.» (هر امتی و جامعهای مدت و پایانی دارد، و یا به عبارت دیگر مرگی دارد؛ پس آنگاه که پایان کارشان فرا رسد، ساعتی عقبتر یا جلوتر نمیافتد). در این آیه سخن از یک حیات و زندگی است که لحظه پایان دارد و تخلفناپذیر است، نه پیشافتادنی و نه پسافتادنی است، و این حیات به افراد تعلق نگرفته، بلکه به «امت» تعلق دارد. این آیه دلیل بر این مطلب است که قرآن به نوعی حیات قایل است که حیات جمعی و اجتماعی است و حیات جمعی تنها یک تشبیه و تمثیل نیست، بلکه یک حقیقت است، همچنان که مرگ جمعی نیز یک حقیقت است. زندگی انسانها «ماهیت اجتماعی» دارد حال اگر جامعهای در آن «نظام اجتماعی» برقرار نباشد «حیات اجتماعی» خود را از دست میدهد تعیین رهبر به صورت قانونی یا سرسپردگی قهری افراد به یک نفر برای راه افتادن امور یک جامعهی کوچک مثل خانواده یا یک جامعه چندین نفری یا چند هزار نفری خود نشان از قبول عقلی و فطری این اصل در تمام انسانهاست. بدیهی است که اگر «امت» وجود عینی نداشته باشد، حیات و مرگ برای او معنی ندارد. از منظر حدیث هم «حیات اجتماعی انسان» نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه زندگی انسانی، انسانها را آنچنان به یکدیگر پیوند میزند و زندگی اجتماعی و فردی را در ابعادی آنچنان وحدت میبخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار میدهد که در یک اتومبیل یا یک هواپیما سوار و به سوی مقصدی در حرکتاند و همه با هم یا به منزل میرسند و یا از رفتن باز میمانند و همه با هم دچار مسائل مشترکی مثل خطر، ترس، شادی و امثال آن میگردند و سرنوشت یگانهای پیدا میکنند. به این مطلب در مثالی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنجا که فلسفه امر به معروف و نهی از منکر را بیان میکنند اشاره شده است: «گروهی از مردم در یک کشتی سوار شدند و کشتی سینه دریا را میشکافت و میرفت. هر یک از مسافران در جایگاه مخصوص خود نشسته بود. یکی از مسافران به عذر اینکه اینجا که نشستهام جایگاه خودم است و تنها به خودم تعلق دارد، با وسیلهای که در اختیار داشت به سوراخ کردن همان نقطه پرداخت. اگر سایر مسافران همان جا دست او را گرفته و مانع میشدند، غرق نمیشدند و مانع غرق شدن آن بیچاره نیز میشدند.» (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعهی ورّام، ج 2؛ ص: 294). در نتیجه گرچه ممکن است یک فرد حیات فردی کاملاً مستقل داشته باشد ولی از آنجا که در یک کشتی نشسته حیات اجتماعی او خواه ناخواه سرنوشت کشتی را خواهد پذیرفت بلکه گاه کار یک فرد، سرنوشت یک جامعه را تغییر خواهد داد. در نتیجه همانگونه که یک امت و جامعه دارای حیات اجتماعی است دارای مرگ اجتماعی نیز هست و همانگونه که عواملی باعث حیات اجتماعی و زنده بودن یک جامعه است حتماً عواملی نیز باعث مرگ اجتماعی خواهد بود.
مباحث مرتبط با عقل
از مهمترین مباحث این مقاله بحث عقل و دریافتهای آن در «اهمیت اطلاعات» درباره «حیات اجتماعی» خواهد بود. در این مقاله فرض بر این است که علاوه بر شرع عقل نیز حجت بوده و ادراکاتش نیز حجت است. پس ما از حجیّت عقل در این مقاله بحثی نمیکنیم و وارد مباحث لازم دیگر میشویم.1. منظور ما از عقل در مقاله
عقل در علوم مختلف اصطلاحات خاص خود را دارا است. اصطلاح عقل نظری و عقل عملی، بدیهیات عقلی، مستقلات و غیر مستقلات عقلیه در فقه، عقل فلسفی، عقل کلامی و جز آن از اصطلاحاتی هستند که در علوم مختلف رایج میباشند و در زبان متخصصین کاربرد دارند. این اصطلاحات نسبت به نوع دریافتهای عقل و نوع استفاده از عقل در علوم مختلف پسوندهای مختلفی یافته است. در نگاه فقهی دریافتهای خاصی از عقل حجت است که توضیح آن در کتب تخصصی آمده است. اما از نظر ما تمام دریافتهای عقلی که حاوی استدلالهای بدون خدشه در این وادی باشند در این جایگاه قابل بررسی و استفاده هستند. پس ما از تمامی دریافتها و استدلالات عقلی که حجت باشد و نهیای از شارع در باب آن نرسیده باشد، در این مقاله استفاده خواهیم کرد، خواه مربوط به عقل کلامی باشد یا عقل فلسفی یا عقل فقهی یا جز آن.2. بررسی نوع دریافتهای عقلی
عقل دریافتهای مختلفی دارد که طبق هر نوع از این دریافتها احکام عقلی نیز متفاوت خواهد بود. پس ما به این نوع دریافتها اشارهای خواهیم کرد تا بتوانیم اهمیت اطلاعات را نسبت به هر یک از این دریافتها بررسی کنیم.الف) بدیهی عقلی
در تعریف لغوی و اصطلاحی بداهت آمده است: «اگر بگویند چیزی به طور بدیهی معلوم است به این معنی است که درک آن محتاج به تفکر نیست. به اصطلاح ما بداهت عبارت است از وضوح تمام در مورد معرفتی که ابتداء وارد ذهن میشود. بداهت به این معنی را چنین تعریف کردهاند: «معرفتی که از آغاز بدون تفکر در ذهن آمده باشد.» (فرهنگ فلسفی بداهت ص: 190 و ص: 191).ب) عقل نظری و عقل عملی
انسان افزون بر حواس ظاهری (بینائی، شنوائی، بویایی، چشائی و لمسایی) و حواس باطنی (حسن مشترک، خیال متخیله، واهمه و حافظه) که در آنها با دیگر حیوانات مشترک است، قوهی مخصوص به خود نیز دارد که عبارتاند از: عقل عملی و عقل نظری؛ توضیح این که: نفس انسانی دو جهت دارد: 1- ادراک اشیاء 2- تصرّف در بدن که از جهت اول اثرپذیر است و از جهت دوم اثرگذار. فلاسفه به تبع این دو جهت، دو قوه برای نفس اثبات کردهاند: الف) قوهای که به واسطه آن نفس، اشیاء را درک میکند (عقل نظری)؛ ب) قوهای که مصدر و خواستگاه افعال و رفتار انسان میشود (عقل عملی)؛ ناگفته پیداست که اطلاق عقل بر این دو قوه از باب اشتراک لفظی است زیرا این دو قوه که یکی جنبه اثرپذیری دارد و دیگری جنبهی اثرگذاری، کاملاً با هم متفاوت هستند. لازم به ذکر است عقل عملی که خواستگاه صدور افعال نفس است زمانی میتواند محرک انسان به انجام دادن کاری باشد که جزیی و خاص، حُسن آن کار را درک کند. زیرا نفس از امور کلی منبعث و متأثر نمیشود.عقل عملی و نظری اصطلاح دیگری نیز دارند، توضیح این که ادراکات انسان بر دو گونه است: 1- ادراک اموری که با افعال و رفتار انسان ارتباط ندارند. 2- ادراک اموری که مربوط به اعمال و رفتار انسان است. از این رهگذر عقل که کار ادراک را عهدهدار است به دو قوه تقسیم میشود: اول - قوهای که امور دستهی اول را درک میکند مانند علم به آسمان و زمین، که آن را «عقل نظری» نامند که مبنای حکمت نظری است؛ دوم - قوهای که امور دسته دوم را درک میکند مانند علم به زیبایی عدالت و زشتی ظلم و آن را «عقل عملی» نامند که مبنای حکمت عملی و اخلاق است. در حقیقت این دو تقسیم در عقل نظری به اعتبار مدرکات آن است (www.pajoohe.com). طبق این اصطلاحات بررسی خواهیم کرد که طبق هر کدام از این مدرکات، عقل چه احکامی در زمینه اهمیت اطلاعات در حیات اجتماعی دارد.
بررسی دریافتهای عقلی در باب اهمیت حفظ حیات اجتماعی
بداهت لزوم حفظ حیات اجتماعی
ما باید نخست اهمیت حفظ حیات اجتماعی را اثبات کنیم تا سپس بتوانیم به دریافتهای عقلی در این باب بپردازیم چرا که اگر خلاف این نکته از منظر عقل ثابت شود اهمیت اطلاعات نیز در حیات اجتماعی بیموضوع و مبنی خواهد بود. پس نخست کوتاه به اثبات عقلی حفظ حیات اجتماعی خواهیم پرداخت. حفظ «حیات اجتماعی» و به تعبیر دیگر حفظ «نظام اجتماع و جامعه» از مطالبی است که به بداهت عقلی ثابت است. یعنی تصور لزوم «حفظ حیات اجتماعی» هر جامعه، با تصدیق به لزوم آن برابر است. از آنجا که برای مسائل بدیهی استدلال قرار نمیشود، بلکه به این مسائل تنبیه داده میشود. پس ما برای تنبه به بداهت این مسئله به چند نکته اشاره میکنیم:نکته اول:
زندگی انسانها «ماهیت اجتماعی» دارد حال اگر جامعهای در آن «نظام اجتماعی» برقرار نباشد «حیات اجتماعی» خود را از دست میدهد تعیین رهبر به صورت قانونی یا سرسپردگی قهری افراد به یک نفر برای راه افتادن امور یک جامعهی کوچک مثل خانواده یا یک جامعه چندین نفری یا چند هزار نفری خود نشان از قبول عقلی و فطری این اصل در تمام انسانهاست. پس همه انسانها به نحو عقلی و فطری این اصل را از نظر فکری پذیرفته و از لحاظ عملی به آن پایبندند و بسیار روشن است که با این گونه پایبندی فکری و عملی این اصل به قاعده جزو بدیهیات عقلی به شمار میرود.نکته دوم:
فقها «حفظ نظام» را جزو واجبات مطلقه شمردهاند شیخ اعظم انصاری در این باره میفرماید: «لإقامة النظام التی هی من الواجبات المطلقة» (کتاب المکاسب؛ للشیخ الأنصاری، ط - الحدیثة؛ ج 2، ص: 140) و در مواردی فقها برای «حفظ نظام» به واجب بودن اموری که حفظ نظام به آن وابسته است حکم کردهاند که البته حکم به وجوب کفایی و در صورت نبودن افرادی که به این امور قیام کنند حکم به واجب عینی کردهاند (ینابیع الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام؛ ج 2، ص: 385» و الحاشیة الثانیة علی المکاسب، للخوانساری؛ ص: 53).نکته یکم:
استدلال به این «قاعده عقلی» بدون اثبات اصل آن در استدلالات فقهی و احکامِ شرعیِ بار شدهی مهم بر این قاعده مثل وجوب شرعیِ عینی یا کفایی بعضی امور دلالت بر بداهت عقلی این اصل دارد.نکته دوم:
اگر واجبی جزو واجبات مطلقه باشد. یعنی هیچ قیدی ندارد از آنجا که به این واجب در منابع دینی اشاره نشده و از سوی دیگر، قیدی هم برای اطلاق خود ندارد باز معلوم میشود که این مسئله عقلی است. زیرا امور عقلی تخصیص پذیر نیستند.نکته سوم:
وقتی فقها احکام شرعی بر این قاعده بار کردهاند و به آن اطلاق واجب کردهاند ریا، این نکته میرساند که این مسئله مورد امضای شرع بلکه از احکام شرعی آن است.بررسی اهمیت اطلاعات از منظر عقل در «حیات اجتماعی»
بداهت عقلی لزوم اطلاعات برای حیات اجتماعی
از دیربار در عرصه سیاست، ضرورت داشتن یک نهاد سیاسی، زیر عنوان «نهاد اطلاعاتی» و نه لزوما «سازمان اطلاعاتی» که از مجموعهای از افراد ناشناخته و «گمنام» تشکیل میشده و میتوانسته مخفیترین کنشها و فعالیتها را به سرعت به هیأت حاکمه گزارش کند، احساس میشده است این نهاد اطلاعاتی، گاه مانند تشکیلات «چشم و گوش» هخامنشیان منسجم و سازمان یافته عمل میکرده و گاه مانند «عیون و منابع» حکومت اسلامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی ابن ابیطالب (علیه السلام) غیر سازمانی و بدون تشکیلات خاص، تنها به صورت یک «فعالیت اطلاعاتی» عمل میکرده است، که در بسیاری از حکومتها و کشورها تا یک سده گذشته همین گونه بوده است. در درازنای تاریخ، نهادها و تکاپوهای اطلاعاتی، تنها در پی جمعآوری و کسب اخبار و اطلاعات نبوده اند، بلکه در پی انجام کلیه اقداماتی قدم برمیداشتهاند که برتری آنها نسبت به حریف را حفظ کرده و در نهایت با ناکارکردن حریف، او را از صحنه بیرون کنند، پس نه تنها در پی خنثی کردن همه فعالیتهای پنهانی و اطلاعاتی حریف بوده اند، بلکه با اقداماتی «ایجابی» و «اثباتی» اطلاعاتی، میکوشیدهاند به اهداف از پیش تعیین شده در تسلط بر او، اداره کردناش و در نهایت به حذفاش موفق شوند. به عبارت دیگر، اگرچه از اولیهترین هدفهای «فعالیت اطلاعاتی» همواره «کشف اسرار» و «حفاظت از اسرار» بوده است، یعنی این که هر دولت، گروه یا ملتی سعی میکرده است از اسرار گروهها، دولتها و ملتهای دیگر به اندازهای که برای امنیت گروهی، ملی و داخلیاش حیاتی بوده آگاه شوند و در برابر از فاش شدن اسرار مربوط به خود که باعث نفوذ، ضربه و براندازی میشده، حفاظت کند. اما فعالیت اطلاعاتی کارهای دیگری از جمله، براندازی، ضد براندازی و حفاظت را نیز همواره در نظر داشته است (اطلاعات در اسلام، دانشکده امام باقر (علیه السلام)، ج 1 پنهان پژوهی، ص: 9 و ص: 10).انجام امور اطلاعاتی و ایجاد سازمانهای اطلاعاتی در ملتهای مختلف به قطع با انگیزه حفظ اصل موجودیت یا حفظ حکومت و به تبع حفظ حیات اجتماعی آن جامعه بوده از روشنترین مصادیق حیات اجتماعی یک ملت، اصل وجود آن ملت است. پس هم ملتها و هم حکومتهای مختلف دینی و غیردینی در همه زمانها و مکانها از قدیم بر انجام امور اطلاعاتی به قدر لازم و یا بر ایجاد نهاد یا سازمان اطلاعاتی مبادرت ورزیدهاند که به این نکته مؤلف محترم نیز در این جمله اشاره داشتهاند: «هر دولت، گروه یا ملتی سعی میکرده است تا از اسرار گروهها، دولتها و ملتهای دیگر به قدری که برای امنیت گروهی، ملی و داخلیاش حیاتی بوده آگاه شود و در مقابل از فاش شدن اسرار مربوط به خود که باعث نفوذ، ضربه و براندازی میشده حفاظت کند». این نکته دلالت بر این مسئله دارد که اصل لزوم این امور و یا انجام این امور در قالب نهاد یا سازمان مورد تأیید عقل سلیم و عقلا در همه جا است. پس همه ملتها و حکومتهای دینی و فرادینی به این امر اقدام کردهاند به عبارت دیگر، اصل لزوم انجام این امور برای حفظ حیات اجتماعی یک ملت با توجه به گزارشهای تاریخی از واضحات و بدیهیات عقلی است که سپس به این نکته خواهیم پرداخت.
مدرکات عقل نظری در باب اهمیت «اطلاعات» برای حفظ حیات اجتماعی
با توجه به تعریف عقل نظریشان آن پرداختن به اصل اهمیت این مسئله است نه نشان دادن کاربردهای اطلاعات برای حیات اجتماعی و بیش از این برعهده عقل نظری نیست. پس ما در اینجا تنها به اثبات این درک میپردازیم و اهمیت اطلاعات را در دو وضع 1/ داشتن حکومت 2/ نداشتن حکومت روشن میکنیم.1- نداشتن حکومت:
باید بگوییم: از لوازم «حیات اجتماعی» یک ملت داشتن «امنیت اجتماعی و سیاسی» است. امنیت اجتماعی و سیاسی زمینه و پایه اصلی یک حیات اجتماعی و سیاسی پایدار است. بدون امنیت در این ابعاد هیچ کاری زمینه رشد را نخواهد داشت. پس عقل به اهمیت امنیت و زمینه بودن امنیت اجتماعی و سیاسی برای حیات اجتماعی حکم میکند. از سوی دیگر، تأمین امنیت در این ابعاد بدون شناسایی عوامل برهم زننده امنیت مانند «دانستن نقشههای دشمن علیه یک جمعیت» اشراف بر «نقشهها و تیمهای ترور سرمایههای اجتماعی مانند رهبران و دانشمندان» داشتن نفوذی در دستگاه حریف و جاسوسی و ضد جاسوسی و کارهای دیگر اطلاعاتی برای اشراف به براندازی یا جلوگیری از براندازی حکومت و به تبع حفظ امنیت اجتماعی و سیاسی ممکن نیست. از این جهت اهمیت «کارهای اطلاعاتی» چه کارهای اطلاعاتی ایجابی و چه کارهای «اطلاعاتی سلبی» در حفظ حیات اجتماعی یک ملت بسیار مهم است و این اهمیت را عقل نظری کاملاً درک میکند. البته این استدلال در حال نداشتن حکومت هم اثبات کننده اهمیت کارهای اطلاعاتی برای حفظ حیات اجتماعی است.2- داشتن حکومت:
اما در حالت داشتن حکومت از آنجا که حکومت خود اساس حفظ «حیات اجتماعی» یک ملت است (این نکته را سپس اثبات خواهیم کرد) و دشمنی با یک حکومت با دشمنی با یک جمعیت از نظر ماهیت بسیار پیچیدهتر و بیشتر است. به قطع انجام کارهای اطلاعاتی، بلکه داشتن سازمان اطلاعاتی برابر با اندازه حکومت یا برابر با سازمان اطلاعاتی حریف در حفظ حکومت وضوح بیشتری دارد. آنگاه اهمیت کارهای اطلاعاتی یا داشتن یک سازمان اطلاعاتی برای یک حکومت وضوح بیشتری دارد. آنگاه اهمیت کارهای اطلاعاتی یا داشتن یک سازمان اطلاعاتی برای یک حکومت از منظر عقل در این فرض، روشنتر است. آنچه تأکید دیگری بر اهمیت اطلاعات در عصر امرور است نامگذاری این عصر به عصر اطلاعات است مسلماً حفظ برتری با توجه به سرعت تبادل اطلاعات بسته به برتری اطلاعاتی نسبت به حریف دارد از این جهت انجام بعضی امور اطلاعاتی مثل جاسوسی برای حفظ امنیت اهمیت ویژهای پیدا میکند و اهمیت اطلاعات با توجه به زمانه ما کاملاً روشن است.نتیجه این که طبق هر دو فرض اهمیت کارهای اطلاعاتی یا ایجاد سازمان اطلاعاتی در ایجاد امنیت اجتماعی و سیاسی و به تبع برای حفظ حیات اجتماعی یک ملت از نظر عقل کاملاً روشن است. به همین دلیل امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پاسخ کسی که در انجام این امور شک داشت به روشنی بر لزوم انجام این امور تأکید میکند و این کار را 1/ خیرخواهی امام و امت 2/ ادای امانت 3/ راهنمایی به حق 4/ صلاح امت 5/ حق واجب و نصیحت میداند که باز میتوان با توجه به عبارت «صلاح امت» این طور کارها را از عوامل حیات اجتماعی قلمداد کرد (تاریخ الطبری، ج 5، ص: 142).
مدرکات عقل عملی در باب اهمیت «اطلاعات» برای حفظ حیات اجتماعی
جایگاه عقل نظری تنها درک اهمیت اطلاعات برای حیات اجتماعی است. اما شأن عقل عملی ما را به احکام بیشتری در این زمینه میتواند برساند. زیرا بررسی صحنه عمل و نیازهای آن باعث میشود عقل عملی ما را به احکام بیشتری در این زمینه راهنمایی کند. اما برای بهتر بررسی کردن احکام عقل عملی در این باب، ما این احکام را زیر بررسی مصادیق عقلی و شرعی حیات و مرگ اجتماعی بررسی میکنیم. ما برای روانتر شدن بررسی ابعاد حیات اجتماعی و اهمیت اطلاعات در این باب، حیات اجتماعی را به چهار بعد اجتماعی، بُعد دینی - فرهنگی، بُعد حکومت و سیاسی، و بُعد اقتصادی تقسیم میکنیم.نکتهای که لازم است در این باب متذکر شویم این است که مصادیق حیات اجتماعی لزوماً متوقف بر دریافتهای عقلی در این باب نیست، بلکه میتوان به دریافتهای شرعی نیز در این باب پرداخت و از بیان شارع که بیان واقع و حقایق است به دریافتهایی در باب حیات و مرگ اجتماعی رسید. پس ما هم به دریافتهای عقلی و هم به دریافتهای شرعی در باب مصادیق و ابعاد حیات و مرگ اجتماعی خواهیم پرداخت و سپس به اهمیت اطلاعات از منظر عقل، با توجه به این مصادیق وارد خواهیم شد.
1- اهمیت اطلاعات از نظر عقل عملی در حیات اجتماعی از بعد اجتماعی
شهید مطهری (رحمه الله) در مباحث فلسفهی تاریخ خود ضمن توضیحی درباره قوانین حاکم بر جامعه به چند علت از علل انحطاط جوامع و تمدنها از منظر قرآن اشاره میکنند. در واقع مقدمه از بین رفتن تمدنها از بین رفتن حیات اجتماعی آنان است. بحث علل انحطاط تمدنها یکی از مصادیق علل حیات یا مرگ اجتماعی است به همین دلیل ما به نقل گفتار ایشان و سپس نتیجه آن از نظر عقل میپردازیم.ایشان میفرمایند: «جامعه نیز به حکم اینکه یک موجود زنده است، دو گونه قوانین دارد: قوانین زیستی و قوانین تکاملی. آنچه به علل پیدایش تمدنها و علل انحطاط آنها و شرایط حیات اجتماعی و قوانین کلی حاکم بر همه جامعهها و همه اطوار و تحولات مربوط میشود، ما آنها را قوانین «بودن» جامعهها اصطلاح میکنیم، و آنچه به علل ارتقاء جامعهها از دورهای به دورهای و از نظامی به نظامی مربوط میشود، ما آنها را قوانین «شدن» جامعهها اصطلاح میکنیم... در قرآن کریم به ویژه ضمن بیان قصص و حکایات، به علل تعالی و ترقی اجتماعها و علل انحطاط و انهدام آنها توجه شده است. در قرآن در مجموع به چهار عامل مؤثر در اعتلاها و انحطاطها بر میخوریم... دستور صریح قرآن در سوره آل عمران آیه 103 این است که بر مبنای ایمان و گرایش به ریسمان الهی متحد و متفق باشید و از تفرق و تشتت بپرهیزید، و پس از یک آیه میفرماید مانند پیشینیان که تفرق و اختلاف کردند، نباشید. همچنین در سوره انعام آیه 65 میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ یبْعَثَ عَلَیکُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یلْبِسَکُمْ شِیعًا وَیذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ.» بگو خداوند قادر است از بالاسر یا از زیر پای شما عذاب برانگیزد یا به شما جامه تفرق و گروه گروه شدن بپوشاند و خشونت بعضی از شما را بر بعضی دیگر بچشاند. در سوره انفال آیه 46 میفرماید: «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ.» با یکدیگر نزاع نکنید که نزاع داخلی سستی میآورد و سستی شما را زایل میکند (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تاریخ چیست؟ ج 2، صص: 377-378). ایشان یکی از عوامل حیات اجتماعی را اتحاد و انسجام اجتماعی و یکی از عوامل مرگ اجتماعی را تفرقه و تنازع برمیشمارند با توجه به این مسئله میتوان احکام زیر را از نظر عقل برداشت کرد.
حکم اول:
با توجه به این که یکی از عوامل از دست دادن حیات اجتماعی و از بین رفتن تمدن از دست دادن انسجام اجتماعی است یکی از فلسفههای اجتماعی سازمانهای اطلاعاتی در حیات اجتماعی «حفظ وحدت و انسجام اجتماعی» به عنوان یکی از عوامل مهم «حیات اجتماعی» خواهد بود به عبارت دیگر، یکی از اهداف اصلی امور اطلاعاتی در صحنه حیات اجتماعی سعی به ویژه در حفظ «وحدت و انسجام اجتماعی» به عنوان یکی از عوامل حفظ تمدن و حفظ حیات اجتماعی یک ملت میباشد و به همین دلیل باید به حفظ عوامل وحدت و انسجام اجتماعی و مقابله با اموری بپردازد که به دنبال از بین بردن این امر هستند. پس تمامی فعالیتهایی که باعث تفرقه مذهبی یا تفرقه قومی یا هرگونه تفرقهای که باعث از بین رفتن انسجام اجتماعی شود مانند انقلابهای رنگی که نوعی شورش اقلیت علیه اکثریت است با توجه به، در خطر انداختن حیات اجتماعی شامل تمامی فعالیتهای اطلاعاتی میشوند. زیرا این فعالیتها باعث از بین رفتن انسجام اجتماعی و در نتیجه از بین رفتن تمدن و حیات اجتماعی خواهد شد.حکم دوم:
شمول کارهای اطلاعاتی نسبت به عوامل از بین برنده وحدت و انسجام اجتماعی؛ از این نظر نیز تمام کارهایی که باعث از بین رفتن وحدت و انسجام اجتماعی شود شامل عملیات اطلاعاتی میشود. جالب توجه این که یکی از کارکردهای سازمانهای اطلاعاتی امروزه از بین بردن همین انسجام اجتماعی به روشهای مختلف است، از جمله این امور طبق اصطلاحات فنی دایرةالمعارف اطلاعات عملیات روانی استراتژیک است در تعریف این عملیات آمده: «عملیات روانی استراتژیک را شامل کنشهایی که اهداف دراز مدت و با فوریت نخست خود، اهداف سیاسی را دنبال میکنند، تعریف میکند (Watson, 1990, p538). به بیان دیگر، عملیات روانی استراتژیک به آن گونه عملیات روانی اطلاق میشود که عموماً به صورت درازمدت با استفاده از فرصتها، تهدیدات و نقاط آسیبپذیر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اطلاعاتی حریف صورت گرفته و علیه قسمت اعظم جمعیت کشور حریف اعمال میشود. از نظری نظامی این نوع عملیات در پشت خطوط نبرد (شهرها و مردم) اعمال شده و متوجه گروههای مردمی اعم از نظامی و غیرنظامی با هدف نابودی و انهدام نیروی پایداری و استقامت و یا القا شهامت و فداکاری، اعمال میشود. افزون بر این، نوع عملیات روانی وظیفه تحلیل اراداه دشمن برای جنگ و تقلیل ظرفیت او برای ایجاد جنگ را نیز برعهده دارد (Watson, 1990,p538). اهداف عملیات روانی استراتژیک را میتوان به شرح زیر فهرست کرد.1/ ایجاد شک و تردید در پیشرفتها و اهداف جنگی، اقتصادی و اجتماعی رهبران 2/ پشتیبانی و تقویت عناصر ناراضی کشور دشمن به منظور ایجاد جنبشهای مقاومت 3/ ایجاد طغیان و شورش و تشکیل نهضتهای صلحجویانه در خاک دشمن و انتشار اخبار درباره حملات هوایی و دیگر مسایل جنگ که در جبههها اتفاق میافتد. 4/ جلب همکاری و دوستی بین گروههای مختلف مانند اختلاف بین مذاهب، گروههای اقتصادی، نژادها، قومیتها، اقلیتها و جز آن. 6/ کاهش کارآیی سازمانهای کنترلی داخلی حریف. 7/ سلب حس شهامت و فداکاری در نیروهای خودی و بیطرف. 8/ ایجاد حس مساعد در نیروهای خودی و بیطرف. 9/ تضعیف رابطه رهبری، حکومت و مردم (حسینی، حسین، تبلیغات و جنگ روانی (مجموعه مقالات)، تهران، پژوهشکده استراتژیک دانشگاه امام حسین، 1372). در واقع عملیات روانی استراتژیک نوعی نفوذ و از بین بردن عوامل حیات اجتماعی یک ملت است. به قطع چه از نظر قرآن و چه از نظر عقل و چه علم امروز این کار را یکی از پیچیدهترین عملیاتها علیه امنیت و حیات اجتماعی یک ملت میدانند که در لایههایی امروزه با استفاده از سازمانهای اطلاعاتی انجام میشود و باید از سوی سازمانهای اطلاعاتی نیز در همان لایهها خنثی شود. برای مثال در شماره هفت اهداف عملیات روانی به دقت به این لایه اشاره شده است.
حکم سوم:
لزوم حفاظت از تمامی عوامل وحدت و انسجام اجتماعی؛ هر آنچه باعث وحدت و انسجام اجتماعی است و با کار اطلاعاتی از قبیل حفاظت و جز آن میتوان آن را حفظ کرد باید با این گونه امور به حفظ آن پرداخت. حفظ عوامل وحدت اجتماعی مثل نخبگان سیاسی، رهبر و مانند این نوع افراد با توجه به همین فلسفه که باعث حیات اجتماعی یک ملت هستند مورد توجه بوده و نوعاً در طول تاریخ به همین دلیل با امور اطلاعاتی حفظ شدهاند. طبق آنچه گذشت این کارها طبق این حکم عقل و براساس فلسفهی وجودی سازمانهای اطلاعاتی در عرصه حیات اجتماعی است. امنیت اجتماعی و سیاسی زمینه و پایه اصلی یک حیات اجتماعی و سیاسی پایدار است، بدون امنیت هیچ کاری زمینه رشد را نخواهد داشت. عقل به اهمیت امنیت و زمینه بودن امنیت برای «حیات اجتماعی» حکم میکند. پس حفاظت رهبر و نخبگان سیاسی جزو وظایف عقلی مطابق با فلسفهی وجودی سازمانهای اطلاعاتی است. در همهی کشورها این نوع حفاظت در لایههایی از سوی سازمانهای اطلاعاتی انجام میشود. در دایرةالمعارف اطلاعات در این زمینه آمده: «در معنای دقیقتری حفاظت را عبارت از کلیه اقدامات، مقررات و قوانین و دستورالعملهایی میدانند که به کار گرفته میشود تا موضوعات مهم و حیاتی کشور از دسترس افراد غیر مجاز مصون مانده و از تأثیر فعالیتهایی مانند نفوذ، جاسوسی، خرابکاری، براندازی و خطرات طبیعی و سهلانگاری، در امان بماند. در جمعبندی این تعریفها میتوان نخست به هدفهایی اشاره کرد که موضوع حفاظت قرار میگیرد و دوم به شخص یا گروه یا سازمانی توجه کرد که این اهداف باید در مقابل ایشان مصون بماند و سوم به نتایجی اشاره کرد که از هر اقدام حفاظتی انتظار میرود.1- اینکه برخی موضوعات یا اشخاص آن قدر اهمیت پیدا میکنند که حفاظت و حراست از آنها ضروری میکند، نشانگر این واقعیت است که از نگاه ما، این موضوعات و اشخاص به عنوان یک هدف حفاظتی تلقی میشوند. ضرورت حفظ و نگهداری این هدفها در مقابل برخی خطرات است که ما را به سوی برقراری برخی تدابیر رهنمون میسازد که این تدابیر را میتوانیم حفاظت بنامیم» (دایرةالمعارف اطلاعات، واژهی حفاظت). پس این از نگاه فنی اطلاعاتی نیز برخی افراد و مسائل به قدری در حیات یک کشور مهم هستند که همانگونه که در تعبیر آمده از مسائل حیاتی یک کشور به شمار میروند.
2- اهمیت اطلاعات از نظر عقل عملی در حیات اجتماعی از بُعد فرهنگی - دینی
یکی از زیباترین بیانات عقلی درباره حیات اجتماعی و ضروریات آن بیان شهید مطهری در این زمینه است ما برای آسانتر کردن کار به تلخیص مقدمه بیانات ایشان برای اثبات احتیاج به دین میپردازیم و سپس اصل بیان زیبای ایشان را میآوریم.ایشان فعالیتهای انسان را به دو دسته فعالیتهای التذاذی و تدبیری تقسیم میکنند، فعالیتهای التذاذی از نظر ایشان همان فعالیتهای سادهی انسان، زیر تأثیر مستقیم غریزه و طبیعت و یا عادت است که برای رسیدن به یک لذت و یا فرار از یک رنج انجام داده میشود مانند رفتن به سوی ظرف آب برای رفع تشنگی، از نظر ایشان این کارها اموری است ملایم با میل که مستقیم با لذت و رنج سر و کار داشته و به حکم احساس و میل صورت میگیرد. نظر ایشان درباره فعالیتهای تدبیری این است که کارهایی که انسان به حکم عقل و اراده به خاطر مصلحت یا مفسدهای که در آنها نهفته است آنها را انجام میدهد یا ترک میکند، کارهای تدبیری است؛ در این کارها علت غایی و نیروی محرک و برانگیزاننده انسان مصلحت است نه لذت و انسان کارهای تدبیری خویش را با نیروی عقل و اراده انجام میدهد و همچنین فعالیت تدبیری به حکم آن شوکه بر محور یک سلسله غایات و اهداف دوردست میشود، خواهناخواه نیازمند به طرح و برنامه و روش و انتخاب ابزار برای وصول به مقصد است. ایشان در مرحله بعد به این نکته میپردازند که نیروی عقل و تفکر و اندیشه برای تدبیرهای جزئی و محدود زندگی ضروری و مفید است. اما در دایره کلی و وسیع آیا انسان قادر است طرحی کلی برای همه مسائل زندگی شخصی خود که همه را دربربگیرد و منطبق بر همهی مصالح زندگی او باشد بریزد؟ در پاسخ ایشان به سه مشکل برای جواب نگرفتن عقل در این مسئله اشاره میکنند؛ یکم: به اختلاف فیلسوفان در این وادی پرداخته و به مبهم بودن مفهوم سعادت و شقاوت و عوامل تحقق آنها اشاره میکنند و علت این امر را ناشناخته ماندن خود بشر و استعدادها و امکاناتش میدانند. دوم: به بعد اجتماعی زندگی انسان و پیچیده بودن آن اشاره دارند و این که زندگی اجتماعی هزارها مسئله و مشکل برایش به وجود میآورد که باید همه آنها را حل کند و تکلیفش را در مقابل همه آنها روشن نماید؛ و چون انسان موجودی است اجتماعی، سرنوشتش با سعادتها و آرمانها و ملاکهای خیر و شر و راه و روشها و انتخاب ابزارهای دیگران آمیخته است؛ و آنگاه نمیتواند راه خود را مستقل از دیگران برگزیند. در مشکل سوم: به مسئله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه پس از نشئه دنیا که مسئله را بسی مشکلتر میکند اشاره میکنند و از این جا نتیجه میگیرند: «اینجاست که نیاز به یک مکتب و ایدئولوژی ضرورت خود را مینمایاند؛ یعنی نیاز به یک تئوری کلی، یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم که هدف اصلی، کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن، خطوط اصلی و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیلهها، نیازها و دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد بوده باشد... آنچه بشر امروز - و به طریق اولی بشر فردا - را وحدت و جهت میبخشد و آرمان مشترک میدهد و ملاک خیر و شر و باید و نباید برایش میگردد، یک فلسفهی زندگی انتخابی آگاهانهی آرمانخیر مجهز به منطق، و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است. بشر امروز بیشتر از بشر دیروز نیازمند به چنین فلسفه زندگی است، فلسفهای که توانمند باشد به او دلبستگی به حقایقی ماورای فرد و منافع فرد بدهد. امروز دیگر جای تردید نیست که مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی است. اینچنین مکتبی را چه کسی قادر است طرح و پیریزی کند؟ بیشک عقل یک فرد قادر نیست. آیا عقل جمع قادر است؟ آیا انسان میتواند با استفاده از مجموع تجارب و معلومات گذشته و حال خود چنین طرحی بریزد؟ اگر انسان را بالاترین مجهول برای خودش بدانیم، به طریق اولی جامعه انسانی و سعادت اجتماعی مجهولتر است. پس چه باید کرد؟ اینجاست که اگر دیدی راستین درباره هستی و خلقت داشته باشیم، نظام هستی را نظامی متعادل بدانیم، خلأ و پوچی را از هستی نفی کنیم، باید اعتراف کنیم که دستگاه عظیم خلقت این نیاز بزرگ را، این بزرگترین نیازها را، مهمل نگذاشته و از افقی مافوق افق عقل انسان، یعنی افق وحی، خطوط اصلی این شاهراه را مشخص کرده است (اصل نبوت). کار عقل و علم، حرکت در درون این خطوط اصلی است... اما اگر از دیدی راستین درباره هستی و آفرینش محروم باشیم، باید تسلیم شویم که انسان محکوم به سرگشتگی و گمراهی است و هر طرح و هر ایدئولوژی از طرف انسان سرگشته در این ظلمتکده طبیعت، جز سرگرمی و سردرگمی چیزی نیست. با بیان فوق همچنان که ضرورت وجود یک مکتب و ایدئولوژی نمایان میشود، ضرورت پیوستن فرد به یک مکتب و ایدئولوژی نیز روشن میگردد.» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 2، ص: 57 تا ص 60). با توجه به بیان زیبای شهید مطهری در باب اهمیت دین برای حیات اجتماعی از کلام ایشان سه حکم به دست میآید:
حکم اول:
فلسفه اجتماعی سازمانهای اطلاعاتی «حفظ دین» به عنوان یکی از ضروریات «حیات اجتماعی» خواهد بود به عبارت دیگر یکی از اهداف اصلی کارهای «اطلاعاتیِ ایجابی و سلبی» در صحنه حیات اجتماعی سعی ویژه در حفظ دین به عنوان ضامن و ضروری حیات اجتماعی یک ملت دینی میباشد و به همین دلیل باید به مقابله با کسانی بپردازد که به دنبال ضربات اساسی به دین و براندازی دین هستند.حکم دوم:
با توجه به اثبات عقلی ضروری بودن دین برای حیات اجتماعی عوامل از بین برندهی دین شامل تمامی «فعالیتهای اطلاعاتی ایجابی و سلبی» خواهد شد. یکی از مهمترین کارهای اطلاعاتی پایش افراد و جریانات ضد دین و انجام تدبیرات اطلاعاتی لازم در برابر این جریانات و افراد میباشد و این کار طبق یکی از فلسفههای اجتماعیِ سازمانهای اطلاعاتی و کارهای اطلاعاتی خواهد بود. از آنجا که برداشتهای عقلی با تأییدات شرعی هم امضا و هم استحکام دوسویه عقلی و شرعی مییابد، ما به یک مورد از تأیید شرعی این برداشت عقلی اشاره میکنیم. ائمه (علیهم السلام) در مواردی مانند فتنه فرهنگی و ایجاد بدعت در دین در مسائل مهم و موارد وسیع که از بدترین موارد آسیبرسانی به دین است به اطلاعاتیترین امور یعنی ترور افراد برهم زننده انسجام و حیات اجتماعی و آسیب رساننده به دین رو آوردهاند به این مورد توجه کنید؛ فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی از جمله وکلای مبرّز و شناخته شده امام هادی (علیه السلام) در سامرّا، و واسطهی بین آن جناب و شیعیان مناطق جبال، از جمله قزوین بود. شیخ طوسی نامش را در ردیف وکلای مذموم ائمه (علیهم السلام) آورده و توقیع امام هادی (علیه السلام) را نیز که مشتمل بر ذمّ و لعن فارس است، نقل کرده است. وی به همراه «علی بن جعفر همانی»، دیگر وکیل مبرّز امام هادی (علیه السلام) و با نظارت «عثمان بن سعید عمری»، وکیل ارشد و باب امام هادی (علیه السلام) را در سامرا، به فعالیت مشغول بود و شیعیان مناطق جبال ایران، اموال و وجوه شرعی و نامههای خود را از طریق او به دست امام هادی (علیه السلام) میرساندند. ولی فارس رفته رفته رو به انحراف نهاد و انحراف خود را با اختلاس و سرقت اموال یاد شده و درگیری با وکیل درست کردار امامهادی (علیه السلام)، یعنی «علی بن جعفر همانی» آشکار کرد. نصوص مربوط به فارس، گویای آن است که وی افزون بر فساد مالی، گرفتار فساد اعتقادی نیز شده بود! و فتنههای مختلفی ایجاد کرده و از همه بدتر مردم را به بدعت فرا میخواند دعوت. از محمد بن عیسی بن عبید آمده؛ امام عسکری (علیه السلام) امر به کشتن فارس بن حاتم قزوینی فرمودند و برای قاتل او ضمانت بهشت کردند و جنید او را کشت. فارس آدمی بود که دایم فتنه میکرد و مردم را به فتنه میانداخت و به بدعت دعوت میکرد پس از اباالحسن (علیه السلام) (نوشتهای) صادر شد که ابن فارس - خدا لعنتش کند - از جانب من (به دروغ) فتنهها میکند و به بدعت فرامیخواند و خونش برای هر کس او را بکشد هدر است و هر که مرا از او راحت کند و او را بکشد من برای او بهشت را ضمانت میکنم (رجال الکشی ص 523 و ص: 524). پس حضرت دستور قتل این شخص را خودشان صادر کرده و بر انجام آن نظارت نمودند: «در رجال کشی آمده؛ سعد میگوید: «جماعتی از اهل عراق برای من روایت کردند و پس از من از خود جنید شنیدم که امام عسکری (علیه السلام) به سوی من (قاصدی) فرستاد و مرا به کشتن فارس بن حاتم قزوینی (لعنه الله) امر فرمود، من گفتم: نه تا این که این کلام را شفاهی به من بفرمایند، گفت پس به سوی من فرستاد و مرا خواند پس من پیش ایشان رفتم پس فرمود: تو را به کشتن فارس بن حاتم امر میکنم و از نزد خودشان چند درهم به من دادند و فرمود: با این سلاحی بخر و آنرا به من نشان بده. پس من رفتم و شمشیری خریدم و به ایشان نشان دادم. پس فرمود: این را برگردان و چیز دیگری بگیر. گفت: برگرداندم و به جای آن ساتوری خریدم و به ایشان نشان دادم، پس فرمود: آری این است. پس پیش فارس آمدم و او بین نماز مغرب و عشا از مسجد بیرون رفته بود، ضربهای به سرش زدم و او را انداختم و دوباره بر او زدم، آنگاه مرد و افتاد و داد و فریاد شد پس ساتور را جلویم انداختم و مردم جمع شدند و مرا گرفتند چون غیر از من کس دیگری پیش او نبود، پس پیش من سلاح و چاقویی ندیدند کوچهها و خانهها را گشتند. اما چیزی نیافتند و پس از آن هم اثری از ساتور پیدا نشد.» (رجال الکشی، ص: 524).حکم سوم:
با توجه به آنچه گذشت، حافظان دین نیز شامل فعالیتهای اطلاعاتی خواهند شد و حفظ حافظان دین و به تعبیر کلیتر سرمایههای اجتماعی - دینی نیز جزو فعالیتهای اطلاعاتی هستند که مطابق با فلسفهی سازمانهای اطلاعاتی میباشد. ما با وجود روایات زیاد فقط به مثال زیر بسنده میکنیم؛ میدانیم که زراره یکی از مهمترین فقیهان تربیت شده امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) بوده. در حفظ احکام دین یکی از مهمترین شاگردان ائمه (علیهم السلام) محسوب میشده است. حال به این روایت توجه کنید در رجال کشی از عبدالله بن زراره نقل شده امام صادق فرمود: «بر پدرت از جانب من سلام برسان و به او بگو همانا من تو را به بدی منتسب کردم به خاطر دفاعم از تو زیرا مردم و دشمن به سوی هر که ما او را به خود نزدیک کنیم و ستایش جایگاه او را بگوییم، برای اذیت کردن او سرعت میگیرند و او را به خاطر محبت ما به او و نزدیکی و جایگاهش متهم میکنند و معتقد به اذیت و کشتن او میشوند و ستایش هر که ما بدی او را بگوییم و اگرچه کاری از او را ستایش گوییم. پس همانا من بد تو را گفتم چرا که تو مردی هستی که به انتساب ما و میلات به سوی ما مشهور شدهای و تو به این خاطر نزد مردم سرزنش شدهای و پشت سرت ناپسند است به خاطر وابستگی تو نسبت به ما و میلات نسبت به ما پس دوست داشتم تو را به بدی منسوب کنم تا امر تو در دین پسندیده شود به دلیل عیب و نقصات و به وسیله این کار از جانب ما شر آنها از تو برداشته شود خداوند میفرماید: «اما دربارهی کشتی بگویم: آن کشتی متعلّق به گروهی کارگر مستضعف بود که با آن در دریا کار میکردند و من برآنم آن را معیوب کنم. زیرا که فراروی آنها پادشاه ستمگری بود که کشتیهای خوب مردم را به عنوان غصب میگرفت، این شأن نزول آیه از جانب خداوند، صالح بود نه به خدا قسم آنرا معیوب نکرد. مگر برای این که از دست پادشاه در امان باشد و به دست او نابود نشود و همانا سالم بود و راه عیبی بر او نبود و ستایش مخصوص خداست پس مثل را متوجه شو، خداوند تو را رحمت کند. زیرا به خدا قسم تو محبوبترین مردم نزد من هستی و محبوبترین اصحاب پدرم در حیات و مرگ همانا تو برترین کشتی این دریای بزرگ و پر آب هستی و همانا فراروی تو پادشاه بسیار ظالم و غاصبیست که مراقب عبور هر کشتی خوب است که از دریای هدایت میگذرد تا او را به عنوان غصب بگیرد و سپس او و اهلش را غصب کند و رحمت خداوند بر تو در حیات و رحمت و رضوانش بر تو در مرگ و همانا دو پسر تو حسن و حسین نامهات را به من رساندند، خداوند آنها را دربر بگیرد و مراقبشان باشد و به خاطر صلاحیت پدرشان حفظشان کند همانگونه که آن دو بچه را به خاطر صلاح پدرشان حفظ کرد. پس سینهات تنگ نشود به خاطر آنچه پدرم تو را به آن امر کرد و من تو را به آن امر کردم...» (رجال الکشی؛ ص 138 تا ص: 141). در این روایت زراره که یکی از فقهای به نام و سرمایههای اجتماعی شیعه است با یک حرکت ویژه حفاظتی و اطلاعاتی از امام صادق (علیه السلام) که در واقع رئیس شیعه و حاکم آن هستند حفظ میشوند، این روایت به روشنی بیانگر آن است که اگر امام صادق (علیه السلام) حکومت داشتند به روشنی در حفظ جان او میکوشیدند و او را به هر طریق شده حفظ میکردند. پس پر واضح است که بسته به شرایط با کارهای اطلاعاتی یا سازمانهای اطلاعاتی باید حافظان دین را حفظ کرد.3- اهمیت اطلاعات در حیات اجتماعی از بُعد حکومتی و سیاسی
یکی دیگر از مصادیق عقلی «حیات اجتماعی» «حکومت» است علامه طباطبایی در این باره میفرماید: «صنع الهی انسان را مفطور کرد برای این که دسته جمعی زندگی کند و به حکم این فطرت زندگی او تمام و کامل نمیشود. مگر در مجتمعی از افراد نوعش، مجتمعی که همه افراد در رفع حوایج همه تعاون داشته باشند و در عین حال هر فردی از آن مجتمع در یک مقدار مال که معادل با وزن اجتماعی او است اختصاص داشته باشد و این بدیهی است که اجتماع قوام نمییابد و بر پای خود استوار نمیشود. مگر با سنن و قوانینی که در آن جریان داشته باشد و حکومتی که به دست عدهای از افراد مجتمع تشکیل شود و نظم اجتماع را عهدهدار شده، قوانین را در آن جاری بسازد و همه اینها برحسب مصالح اجتماعی صورت گرفته باشد (ترجمه المیزان، ج 10، ص: 550). ایشان دو عامل را برای قوام اجتماع و حیات آن لازم میدانند یکی سنن و قوانین و دوم حکومت؛ درباره حکومت باید گفت از آنجا که حکومت برای رهبری جامعه یک فرد یا ساختار منسجم ایجاد میکند. همچنین سازمانهای مختلف اداری اعم از قضایی، شهری و غیره برای نظم اجتماع و اداره امور مردم تأسیس میکند کاملاً نظمبخشی اجتماعی و نظامبخشی ساختاری که باعث عدم هرج و مرج و به تبع حیاتبخشی اجتماعی است در این ساختار روشن است در نتیجه حفظ حیات اجتماعی از سوی حکومت یکی از مسایلی است که یکسره عقل نظری اهمیت آن را درک کرده و عقل عملی به آن حکم میکند.حکم اول:
تأمین امنیت سیاسی و اطلاعاتی؛ از لوازم «حیات اجتماعی» یک ملت داشتن «امنیت اجتماعی و سیاسی» است. امنیت اجتماعی و سیاسی زمینه و پایه اصلی یک حیات اجتماعی و سیاسی پایدار است، بدون امنیت هیچ کاری زمینه رشد را نخواهد داشت. عقل به اهمیت امنیت و زمینه بودن امنیت برای «حیات اجتماعی» حکم میکند. یکی از بهترین راهها برای ایجاد امنیت اجتماعی و سیاسی استفاده از امور اطلاعاتی است. زیرا کارهای اطلاعاتی به رغم هزینه کم اطلاعات بسیار ذیقیمتی را در اختیار گذاشته و میتواند امنیت پایداری را در بعضی زمینهها ایجاد کند. همچنین ضربات بزرگی را بر برهم زنندگان امنیت وارد میکند. از این جهت اهمیت «کارهای اطلاعاتی» چه کارهای «اطلاعاتی ایجابی» و چه کارهای «اطلاعاتی سلبی» در حفظ حیات اجتماعی یک ملت بسیار مهم است به خصوص که از نظر عقل بهترین راه مقابله با مسایل اطلاعاتی استفاده از روشهای اطلاعاتی برای خنثیسازی این کارهاست. اطلاعات و اهمیت آن را عقل از جهات 1/ تأمین امنیت عمومی یک ملت با پی بردن به نقشههای ایشان 2/ تأمین امنیت اطلاعاتی با شناسایی جاسوسان و کارهای اطلاعاتی دیگر و 3/ لزوم به کارگیری شیوههای برابر برای خنثیسازی کاملاً درک میکند، هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم ائمه (علیهم السلام) همیشه جاسوسانی در دستگاه حکومتی برای تأمین امنیت سیاسی و پی بردن به نقشههای ایشان داشتهاند که در این موارد برای تأیید حکم عقلی فقط به دو روایت در دو حالت داشتن و نداشتن حکومت میتوان استناد میکنیم:1/ ائمه (علیهم السلام) در زمان نداشتن حکومت هر چقدر که حکومتهای وقت فشار بیشتری وارد میکردند و حیات ایشان و به تبع حیات اجتماعی شیعیان به خصوص نزدیکان ایشان را بیشتر به خطر میانداختند، ایشان بیشتر به کارهای اطلاعاتی رو میآوردند. زیرا احتیاج و اهمیت این امور بیشتر احساس میشد، به انتخاب افراد ویژه و ماهر در امور اطلاعاتی برای انجام امور خود روی آوردند و به عموم شیعیان توصیههای عمومی حفاظتی داشتند تا هم شیعه به حیات اجتماعی خویش ادامه دهد و هم ائمه (علیهم السلام) بتوانند به رتق و فتق امور شیعیان بپردازند. نواب اربعه و دیگر وکلای حضرت در نواحی مهم کاملاً دارای مهارت در امور اطلاعاتی بوده و با پوششهای مناسب و رعایت امور حفاظتی هم اوامر ائمه (علیهم السلام) را اجرا میکردند و هم به امور شیعیان رسیدگی میکردند. به این روایت توجه کنید: ابو نصر هبة الله بن محمد گفت: ابو عبد الله بن غالب و ابو الحسن بن ابی الطیب برای من نقل کردند: خردمندتر از شیخ ابوالقاسم حسین بن روح ندیدیم. روزی او را در خانه «ابن یسار» وزیر دیدم. او نزد بزرگان مملکت و شخص المقتدر بالله، خلیفه عباسی دارای مقام بزرگی بود. اهل سنت هم او را بزرگ میداشتند. حسین بن روح از روی تقیه و ترس در خانه «ابن یسار» حاضر میشد. روزی در آنجا دو نفر از دانشمندان به گفتگو پرداختند و حسین بن روح هم حاضر بود. یکی از آن دو نفر معتقد بود که ابوبکر بعد از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افضل مردم است و پس از او عمر و پس از وی علی (علیه السلام) دومی گفت: علی از عمر افضل بود و در این باره میان ایشان گفتگوی زیاد درگرفت. در آن میان ابوالقاسم حسین بن روح (رضی الله عنه) گفت: آنچه مورد اتفاق اصحاب پیغمبر (علیه السلام) است این که صدیق را مقدم میدارند: پس از او فاروق و پس از وی عثمان ذولنورین آنگاه علی وصی! اهل حدیث هم بر این عقیدهاند و نزد ما شیعه هم صحیح همین است. آنها که در مجلس حضور داشتند از این سخن در شگفت ماندند و او را روی سر خود برداشتند و برای او دعای بسیار کردند و به کسانی که او را رافضی میدانستند، بد گفتند. من از این منظره خندهام گرفت، ولی خودداری میکردم و آستین خود را در دهان فرو میبردم مبادا مفتضح شوم، سپس برخاستم که از مجلس بیرون بیایم. حسین بن روح نگاهی بمن کرد و متوجه وضع من شد. چون به خانه آمدم دیدم کسی در میزند وقتی در را باز کردم دیدم ابوالقاسم حسین بن روح سواره پیش از آن که به خانه خود برود نزد من آمده است. او مرا مخاطب ساخت و گفت:ای بنده خدا چرا در مجلس خندیدی و میخواستی مرا به خطر بیاندازی؟ آیا آنچه گفتم به نظر تو مناسب آنجا نبود؟ گفتم: چرا مناسبت داشت. گفت: پس از خدا بترس من تو را حلال نمیگردانم، اگر این سخن را در چنین شرایطی و مجلسی از من بزرگ شماری. گفتم: ای آقای من! مردی که خود را نماینده امام میداند اگر این چنین سخنی بگوید نباید از وی تعجب کرد و بگفته او بخندند! گفت: اگر بار دیگر این سخن را بگوئی با تو قطع علاقه میکنم سپس خداحافظی کرد و رفت» (کتاب الغیبة للحجة، طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة). اما در زمان داشتن حکومت: «در طبقات کبری در غزو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در احد آمده: چون مشرکان از جنگ بدر به مکه بازگردیدند، کاروانی را که ابوسفیان بن حرب از شام آورده بود در دارالندوة یافتند. مهتران قریش نزد ابوسفیان رفته گفتند: از بن دل میخواهیم که با سود این کالاها لشکری را به جنگ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) گسیل داری. ابوسفیان پاسخ داد: من خود نستین کسی هستم که با این کار موافقم و بنی عبد مناف نیز با من هستند. کالاها را که هزار شتروار بود و متاعی به ارزش پنجاه هزار دینار، فروخته طلا گردانیدند. ابوسفیان سرمایه کاروانیان را پرداخت و سود آن را کنار گذاشت. و ایشان در بازرگانی خود دینار به دینار سود میبردند و در مورد ایشان این آیه نازل شد: «به درستی که آنان که کافر شدند هزینه میکنند اموال خود را تا باز دارند از راه خدا». قریش فرستادگانی به میل قبایل عرب گسیل کردند تا آنان را به یاری خود فراخوانند و بر این کار پافشاری کردند و عربهایی که با ایشان هم پیمان بودند، آماده شده دل بر آن نهادند که گروهی از زنان را نیز با خود ببرند تا بر کشتهشدگان بدر مویه کنند و یادشان را گرامی داشته موجب انگیزش بیشتر و تیزتر شدن آتش جنگ شوند. عباس بن عبد المطّلب این اخبار را جمله برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم سعد بن ربیع را از نامه عباس آگاه ساخت.» (کتاب الغیبة للحجة، ص: 384 و ص: 385). در این روایت پیامبر با استفاده از جاسوس به تأمین امنیت سیاسی خویش پرداخت که این تأمین امنیت تأمین حیات اجتماعی مسلمانان بود. زیرا مسلمانان در خطر جنگ بودند.
حکم دوم: لزوم داشتن سازمان اطلاعاتی در صورت داشتن حکومت
در حالت داشتن حکومت از آنجا که قبلاً اثبات شد حکومت خود اساس حفظ «حیات اجتماعی» یک ملت است و دشمنی با یک حکومت با دشمنی با یک جمعیت از لحاظ ماهیت بسیار پیچیدهتر و بیشتر است. آنگاه انجام کارهای اطلاعاتی بلکه داشتن سازمان اطلاعاتی برابر با اندازه حکومت یا برابر با سازمان اطلاعاتی حریف در حفظ حکومت از نظر عقل نظری وضوح بیشتری دارد. عقل عملی به روشنی به لزوم اهمیت کارهای اطلاعاتی یا داشتن یک سازمان اطلاعاتی برای یک حکومت حکم میکند، ولی چون احکام عقل کلی است. تمام امور اطلاعاتی باید طبق موازین شرعی و اخلاقی انجام شود همچنین باید این اعمال طبق الگوی سیاسی اسلام باشد که در این باره توضیح بیشتری خواهد آمد.حکم سوم: اولویت تمام داشتن ایجاد سازمان اطلاعاتی با توجه به الگوی حکومتی نظام اسلامی
از نظر شرع و عقل یکی از مهمترین خطرات برای یک حکومت از دست دادن «پشتوانههای آن حکومت» است هر حکومتی بسته به الگوی حکومتیای که دارد از پشتوانههایی برخوردار است. ثروت و قدرت از مهمترین پشتوانههای حکومتهای غیر دینی، بلکه اصلیترین پشتوانههای این حکومتها است. در انقلاب اسلامی که تنها انقلاب مردمی جهان در سیصد سال اخیر است، مهمترین پشتوانه حکومت اسلامی، مردم هستند از آنجا که اصل انقلاب و تداوم آن از مردم با رهبری ولی فقیه ایجاد شده. چه از نظر اسلام و چه در عمل یکی از ارکان مهم جمهوری اسلامی مردم هستند. از این جهت حفظ نظم، نظام و حیات اجتماعیِ مردم، یکی از مهمترین مسائل حکومت اسلامی است. در سیره اهل بیت نیز به این جایگاه مردمی توجه فراوان شده و به همین دلیلِ حفظ حیات و انسجام اجتماعی، امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از رسیدن به حکومت بحث جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای پیشین را طرح نکردند. زیرا که این بحث باعث از دست رفتن وحدت و انسجام اجتماعی میشد و با جنجالآفرینیای که داشت باعث تفرقه، تشتت و در نتیجه از دست رفتن حیات جامعه و اجتماع مسلمین بود. با توجه به الگوی حکومت دینی و جایگاه واقعی و شرعی مردم، عقل به لزوم و همچنین اولویت تمام حفظ «حیات اجتماعی» مردم در نظام اسلامی، برای این مدل حکومتی حکم میکند. زیرا مردم یکی از اهداف ثابت سازمانهای اطلاعاتی خواهند بود و از این نظر اگر حفظ حکومت وابسته به انجام امور اطلاعاتی یا ایجاد سازمان اطلاعات باشد. انجام این امور به قطع از دو جهت لازم است یک حفظ حکومت، چون حکومت انسجامبخش و حیاتبخش اجتماعی برای مردم آن به شمار میرود دو حفظ حیات اجتماعی مردم که وابسته به حفظ حکومت است.حکم چهارم: اهمیت اطلاعات مردمی و مقابله با ایجاد خطر در مسایل مردمی با توجه به الگوی نظام اسلامی
مهمترین حکم عقلی طبق این توصیف از جایگاه مردم در نظام اسلامی لزوم پایش اوضاع عمومی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است تا انسجام اجتماعی با رخنه در این امور از بین نرود، ممکن است یک فتنه اعتقادی، فرهنگی یا سیاسی باعث از بین رفتن انسجام مردمی شده و پشتوانه اصلی حکومت را که مردم باشند به خطر بیندازد. پس پر واضح است هر کاری که این نقطه را مورد هدف قرار دهد، میتواند در حیطه اهداف سازمانهای اطلاعاتی و کارهای اطلاعاتی واقع شود.اهمیت اطلاعات از نظر عقل در حیات اجتماعی از بعد اقتصادی
شهید مطهری با استفاده از قوانین اقتصادی اسلام به یکی دیگر از مصادیق عقلی حیات اجتماعی اشاره دارند ایشان در این باره میفرماید: «اسلام طرفدار تقویت بنیه اقتصادی است. اما نه به عنوان این که اقتصاد خود هدف است یا تنها هدف است، بلکه به عنوان اینکه هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم و نیروی مستقل اقتصادی ممکن نیست. اما اسلام اقتصاد را یک رکن از ارکان حیات اجتماعی میداند، به خاطر اقتصاد به سایر ارکان ضربه و لطمه نمیزند. اسلام هوادار این نظریه که سرچشمه درآمد تقاضاها و تمایلات است نیست، بلکه معتقد است باید تمایلات با مصالح عالی و همه جانبه بشریت تطبیق بکند، از این رو، فصل مهمی در اسلام هست به نام «مکاسب محرّمه». درآمد مشروع از نظر اسلام یعنی درآمدی که از سویی محصول فعالیت شخص باشد یا دست کم جنبه استثمار نداشته باشد، و از سوی دیگر، از نظر مصرف، قابلیت مصرف شدن مشروع و مفید داشته باشد و به اصطلاح فقها جنس مورد معامله دارای «منفعت محلَّله مقصوده» باشد؛ به عبارت سوسیالیستها هدف منافع اجتماع باشد نه پر کردن جیب شخص (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 20، ص: 408). بیان شهید مطهری هر جایی که در آن اقتصاد سالم به خطر بیفتد، آنجا در واقع یکی از ارکان حیات اجتماعی به خطر افتاداه است. پس آنچه این شهید سعید فرمودهاند احکام زیر استفاده میشود:حکم یکم:
لزوم مقابله با تمامی عوامل برهم زننده اقتصاد سالم؛ از این نظر باید توجه کرد اقتصاد سالم و برپایه عدالت به عنوان یکی از ارکان حیات اجتماعی قابلیت بلکه لزوم عقلی پایش اطلاعاتی دارد. به نظر میرسد برای جریان اقتصاد سالم بازرگانان بزرگ و معاملات اقتصادی حیاتی و مهم را که احتمال جریان فساد در آن هست باید با شیوههای اطلاعاتی پایش کرد. در دایرةالمعارف اطلاعاتی در این زمینه آمده: یکی از مهمترین چالشهای دوران پس از جنگ سرد و فروپاشی شوروی پیشین مسئله گسترش جرائم سازمانیافته (Organized Crime) است، تا حدی که تبهکاری سازمانیافته بسان یکی از جدیدترین و جدیترین موضوعات و مأموریتهای دستگاههای اطلاعاتی طرح شده است. زیرا اینگونه جرائم در ارتباط جدی با ثبات واحدهای سیاسی، نظم عمومی و امنیت ملی در بعد داخلی قرار دارند. منظور از جرائم سازمانیافته، فعالیتهای تبهکارانهای است که از سازمانها و شرکتهای خصوصی یا در مؤسسات دولتی یا توسط صاحبان قدرت سیاسی - اقتصادی یا اداری صورت میگیرد. جرم سازمانیافته عبارت است از ارتکاب برنامهریزی شده اعمال تبهکارانه به انگیزه کسب سود یا رسیدن به قدرت در صورتی که برای رسیدن به چنین هدفی افرادی بیش از دو تن، به مدت طولانی یا نامحدود با هم به همکاری بپردازند. ارتکاب چنین جرایمی معمولاً در حوزههای بازرگانی و اقتصادی و تجاری بیشتر معمول است و گروههای مافیایی با بهرهگیری از خشونت یا دیگر ابزارهای احتمالی به ایجاد رعب و وحشت مبادرت ورزیده و در سیاستمداران، رسانهها و تشکیلات دولتی اعمال نفوذ میکنند. ویژگیهای اصلی جرائم سازمانیافته ارتکاب آن به صورت گروهی، وجود برنامهریزی و هماهنگی پیشین در بین تبهکاران، استقرار شبکههای سازماندهی شده، ارتباطات قوی و گستره وسیع قلمرو فعالیتها (در سطح کشورها، مناطق جغرافیایی و حتی قارهها) است. از ویژگیهای برجسته دیگر باید به پیچیدگی و کیفیات حرفهای و تخصصی اینگونه جرائم اشاره داشت و به دلیل همین ویژگیها امکان کشف، کنترل سرنخیابی و پی گیری کامل اینگونه باندها بسیار مشکل و نیازمند به استفاده از طیف وسیعی از ابزارهای جمعآوری اطلاعاتی و مأموران صاحب صلاحیت میباشد. حوزه فعالیت گروههای مافیایی بسیار متنوع است و در زمینههایی مانند خرید و فروش غیرقانونی مواد هستهای و رادیواکتیو، ترانزیت مواد مخدر، اسلحه، خرید و فروش اعضاء بدن انسان، تجارت و قاچاق زنان و کودکان، تروریسم جنسی، جرایم زیست محیطی، قاچاق مهاجران، قاچاق اشیاء عتیقه از یک سو، و انجام اعمال مجرمانه از مدیران شرکتهای خصوصی در زمینههایی مانند تقلب در کالاهای تولیدی، فرار از مالیات، و یا انجام جرم از مدیران ارشد نظام اداری - سیاسی در شکلهایی همچون اختلاس، ارتشاء، پورسانت و سایر مفاسد اداری از سوی دیگر میباشد. لازم به ذکر است که دسته اخیر از جرایم به جرایم یقهسفیدان نیز مشهور است. تخمین زده میشود که ارزش سالانه معاملات جرایم سازمانیافته در سطح جهان به حدود پانصد میلیارد دلار آمریکا بالغ شود و به این لحاظ گروههای تبهکار تلاش بسیاری برای تطهیر پولهای بدست آمده و تبدیل درآمدهای حاصل از راههای غیرقانونی به سودهای به ظاهر قانونی انجام میدهند... در شرایط کنونی بخش عمدهای از فعالیت دستگاههای اطلاعاتی در کشورهای مختلف از جمله کشور ما معطوف به مبارزه با جرائم سازمانیافته است و این بدلیل اهمیت و تأثیر جدی این فعالیتها بر امنیت داخلی از طرفی و پیچیدگی ذاتی فعالیتهای مجرمانه و ضرورت استفاده از روشهای پنهان پژوهشی از طرف دیگر میباشد (دایرةالمعارف اطلاعات، عنوان جرایم سازمانیافته). یکی از مأموریتهای اطلاعاتی که طبق مبانی دینی نیز است به اصطلاح فنی مبارزه با جرایم سازمانیافته اقتصادی است در قوانین ایران پس از انقلاب اسلامی نیز مصادیقی به قرار زیر به عنوان فساد فی الارض شناخته شدهاند که در واقع همان جرائم سازمانیافته هستند که حیات اجتماعی را به خطر میاندازند. این مصادیق عبارتاند از «2/ تشکیل باند یا شبکههای چند نفری برای ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری (قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس، و کلاهبرداری سال 1367) 3/ اخلالگران در نظام اقتصادی که به قصد ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران مرتکب چنین جرمی میشوند، مفسد فی الارض شناخته شدهاند (قانون اخلالگران اقتصادی مصوب 1369).یادآوری مهم
این احکام عقلی باید با توجه به احکام، معیارها و روشها، و مدلهای شرعی الگو شود و به اجرا گذاشته شود. عمومیت این احکام به وسیله بیانات، سیره، احکام و مدلهای شرعی دین پیریزی خواهد شد. توجه به این نکته ما را به این مسئله رهنمون میسازد که گرچه اهمیت و جواز کارهای اطلاعاتی از نظر عقل اثبات شده است. اما به بیان حقوقی اطلاق ندارد و برای اثبات اطلاق آن باید از ادله شرعی کمک گرفت. برای مثال گرچه در زمانی تشکیل حکومت واجب باشد. اما این کار با استفاده از ایجاد سازمان اطلاعاتی یا انجام کارهای اطلاعاتی سلبی مانند براندازی و ترور با الگوی ائمه (علیهم السلام) در به دست گرفتن حکومت همخوانی ندارد. ائمه (علیهم السلام) در تمام دوران حیاتشان تلاشی برای به دست گرفتن حکومت با کودتا یا ترور نداشتند و تنها در موارد لازم به حذف طرف مقابل آن هم از شیعیان روی آوردهاند که در تمام دوران حیات و حکومت ایشان این موارد بسیار بسیار کم بوده و این گونه امور به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسد.پینوشتها:
1. دانشآموخته سطح سه حوزه.
منابع تحقیق :• قرآن کریم.
• جهان بزرگی، احمد، اطلاعات در اسلام، تهران: دانشکده اطلاعات، 1390.
• حسینی، حسین، تبلیغات و جنگ روانی (مجموعه مقالات)، تهران، پژوهشکده استراتژیک دانشگاه امام حسین، 1372.
• صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمهی منوچهر صانعی دره بیدی، چاپ اول، تهران، انتشارات حکمت، 1366.
• مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری جلد 2، تاریخ چیست، چاپ یازدهم، تهران، صدرا، 1383.
• مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری جلد 2، مکتب، ایدئولوژی، چاپ یازدهم، تهران، صدرا، 1383.
• مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری جلد 20، مکتب، اقتصاد سالم، چاپ یازدهم، تهران، صدرا، 1383.
• موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، چاپ: پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیهی قم، 1374.
• خوانساری، محمد امامی، الحاشیة الثانیة علی المکاسب (للخوانساری)؛ بیجا، بیتا.
• دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری، کتاب المکاسب المحرمة و البیع و الخیارات (ط - الحدیثة)، چاپ اول، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری.
• الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، ط الثانیة، بیروت، دار التراث، 1967.
• طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة کتاب الغیبة للحجة، 1 جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1411 ق.
• قزوینی، سید علی موسوی، ینابیع الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام؛ قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1424 ه ق.
• کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی - إختیار معرفة الرجال، مؤسسهی نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، مشهد، 1409 ق.
• ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعهی ورّام، چاپ اول، قم، مکتبه فقیه، 1410 ق.
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=19980.
http://www.vaja.ir/Public/Home/Default.aspx?CategoryID=987a5320-cf2a-410c-a1b8-c939674e1ca3.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، مجموعه مقالات اولین همایش ملی فقه اطلاعاتی جلد دوم (اطلاعات و قواعد فقهی؛ مباحث نظری)، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}