نویسنده: ژاک لوگوف
برگردان: بهاءالدین بازرگانی گیلانی

 

نیکولای کوزائی (1) (1464-1401) از روستای کوچک کوز کنار رود موزل برخاسته بود و در هایدلبرگ صناعات ظریفه artes liberales، در پادوا (2) حقوق کلیسایی و در کلن الهیات تحصیل کرده بود. از 1432 عضو شورای جامع کلیسایی بازل بود و به عنوان رسول و کاردینال پاپ‌های مختلف، ابتدا نزد پاپ ائوگنیوس چهارم و سپس مخصوصاً نزد دوستش انیاس سیلویوس پیکولومینی که از 1458 تا 1464 پاپ پیوس دوم بود وظایف خطیری برعهده گرفت. اقدامات سیاسی و فعالیت‌های حکومتی وی اما در مقایسه با افکار و آراء و آثارش در مرتبه دوم اهمیت قرار می‌گیرد. نیکولای کوزائی در وهله اول یک عالم بزرگ موضوعات مربوط به عهد کهن و قرون وسطی، الهیات و ادبیات عرفانی بود و در افکارش چنین مراتبی موج می‌زد. ژان - میشل کونو (3) آراء نیکولای کوزائی را چنین توصیف می‌کند: «الهیات حقیقی آنجا آغاز می‌شود که انسان بتواند خود را از آراء ارسطوئی جدا کند و از آن سبقت بگیرد. منطق ارسطوئی مبتنی بر محال بودن نقیض گرچه برای امور فانی نوعاً مصداق دارد اما برای معرفت خداوند به هیچ‌وجه کفایت نمی‌کند. او قائل به «docta ignorantia، نادانی آموخته» بود - که عنوان یکی از کتاب‌هایش نیز بود -، و بر این معنای دوگانه تأکید می‌ورزید که بشر گرچه قادر به معرفت کامل پروردگار نیست ولی همزمان علم و آگاهی امری ضروری است. «نادانی آموخته» نه تنها باعث تقرب فکری به پروردگار است، بلکه خود به یک جهان‌بینی جدید منجر می‌گردد. نیکولای، آراء ارسطو و بطلمیوس که زمین را ثابت و مرکز عالم می‌پنداشت انکار می‌کرد. بدون اینکه نیکولای را سلف کپرنیک بشناسیم، اما او جهانی لایتناهی را تصور می‌کرد که «مرکزش همه جا و وسعتش تا ناکجا» است - آنچه که با تعاریف بعدها پاسکال هم‌خوانی داشت - تو گویی که او به اصول فلسفه هستی‌شناسی ذهن‌گرا معرفت داشت. نیکولای همزمان به ریاضیات روی نهاد و با تقویت دانش ریاضی خود سعی کرد با مطالعه تربیع دایره به اصول این علم پی ببرد. او درصدد بود که روش‌های متداول این علم را با ریاضی اعلی یعنی ریاضی تحلیلی، آن‌گونه که بعدها حساب بی‌نهایت خُردهای لایبنیتز و نیوتون آن را معرفی کرد، ارتقا بخشد. نیکولای کوزائی همانند دوستش پیوس دوم عمیقاً از کشورگشایی عثمانی‌ها آشفته و پریشان‌حال بود و در راه تحقق بخشیدن به آرمان «سازش میان اعتقادات» سعی وافری از خود نشان می‌داد. به باور او باید بر مرزهای ذاتی و حلولی اعتقادات مختلف غلبه حاصل شود تا مبانی مشترک تمامی آنها بازیافته شوند. از دیدگاه نیکولای تمایز میان تعالیم اسلام، یهودیت، زرتشت و حتی شرک و فلسفه فقط تمایز میان مناسک و شعایر آنها است و البته اعتقاد مشترکی که همه این مذاهب را در اعماق خود به هم پیوند می‌داد همانا آئین مسیحیت بود. گرچه نیکولای کوزائی به برتری دین مسیحیت قائل بود و حتی به تقویت چنین اندیشه‌ای همت گمارد، در عین حال قائل بودن او به تنوع مذاهب جزء نافذترین و نوآورانه‌ترین اندیشه‌های زمانه او محسوب می‌شد. به کمک افکار او نه فقط جنبش کلیسای جهانی و وحدت میان کلیساها موجودیت یافت بلکه کوزایی به پی‌ریزی و ایجاد بردباری و اخلاقیات تحمل‌گرا که در قرون وسطی هرگز وجود خارجی نداشت همت گمارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Nikolaus von Kues
2. Padova شهری در ایتالیای علیا - مترجم.
3. Jean-Michel Counot

منبع مقاله :
لوگوف، ژاک؛ (1391)، اروپا، مولود قرون وسطی (بررسی تاریخی فرآیند تکوین و تکامل اروپا در قرون وسطی (سده‌های 4 تا 16 میلادی)، ترجمه‌ی بهاءالدین بازرگانی گیلانی، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.